eitaa logo
💠 دانش اجتماعی مسلمین 💠
134 دنبال‌کننده
13 عکس
1 ویدیو
4 فایل
ادمین ارسال مطلب، تبادل و تبلیغ 👇 @Admin_of_Danesh
مشاهده در ایتا
دانلود
🔸 شر از خیر می‌هراسد... [مردم] ... نباید خیال کنند که هر چه شر است از اشخاص و دولت‌های شرور است و اگر این‌ها را از میان بردارند جهان پر از خیر می‌شود، بلکه باید بیندیشند که چگونه پس از اینکه حکومت فاسد را برانداختند نگذارند حکومت جدیدشان به همان راهی برود که حکومت قبلی رفته‌است. حکومت‌های فاسد و خائن را نباید تحمل کرد اما کارِ آیندهٔ جهان با بیرون کردنِ حکومت‌های فاسد و نفی و اعدامِ فاسدان تمام نمی‌شود. این را هم بدانیم که با قدرت‌های غالب و جهانی و با حکومت و قدرتِ فاسد نمی‌توان با وسایل و حربه‌ها و تبلیغاتی که او خود صاحب و سازندهٔ آنهاست مقابله کرد، بلکه شرِ او را نه صرفاً با شر و نفی بلکه با عرضهٔ خوبی و زیبایی و کوشش در راه تحقق آنها باید بی‌اثر کرد. شر از خیر می‌هراسد و زشتی از زیبایی می‌گریزد... 📔 فلسفه، ایدئولوژی و دروغ، ص۲۱۰ 💠 به کانال "دانش اجتماعی مسلمین" بپیوندید 🆔 @DaneshMoslemin
💠 رابطه دو سویه علم و فرهنگ 🖊 🔸قرآن کریم از بنی‌اسرائیل به‌عنوان کسانی یاد می‌کند که قضایای علمی را به گزاره‌های محسوس و آزمون‌پذیر محدود می‌کنند و درباره آن‌ها می‌گوید که به موسی گفتند، ما به تو ایمان نمی‌آوریم مگر اینکه خداوند را آشکارا ببینیم: «قالو لن نؤمن لک حتی نری الله جهرة». 🔸در آیات و روایات فراوانی از محسوس و جسمانی نبودن خداوند سبحان سخن گفته شده است و بر این نکته تأکید شده است که خداوند، با حس شناخته نمی‌شود و با چشم دیده نمی‌شود، بلکه علم به او با غیر حس است؛ و این روایات و آیات، با تلقیاتی که امور غیرحسی را معرفت علمی نمی‌دانند ناسازگار است. 🔸در قرآن کریم، با آن که از حس به‌عنوان ابزار شناخت علمی یاد شده است، علم به معرفت حسی محدود نمی‌شود و از علم عقلی یا علومی که به‌وسیله قلب، وحی یا مانند آن تأمین می‌شوند، سخن گفته شده است، در متون مزبور علوم حسی، عقلی یا وحیانی، علومی، مستقل و گسیخته از یکدیگر نیستند، بلکه علومی وابسته و پیوسته به یکدیگرند به این معنا که کسی که از عقل و قلب سلیم برخوردار نباشد علوم حسی و تجربی او نیز گرفتار آسیب می‌شود. 🔸فرهنگ و تاریخی که در آن باور، اعتقاد و ایمان دینی وجود دارد، نمی‌تواند تعریف یا تعاریفی از علم را بپذیرد که امکان شناخت و وصول به حقایق دینی را نفی می‌کنند و تخم تردید و شک را نسبت به پایه‌ها و بنیادهای ایمان در درون خود دارند؛ فرهنگ و تمدن مدرن با نگاه دنیوی و این جهانی خود، از آرمان‌های دینی و معنوی سخن نمی‌گوید و به زندگی دنیوی و این جهان بسنده کرده است، افراد در این فرهنگ به تناسب رویکرد این جهانی خود یا به انکار حقایق معنوی می‌پردازند و مفاهیم دینی را ساخته‌های ذهنی‌ای می‌دانند که در خدمت منافع طبقاتی یا گروهی ایجاد شده یا اینکه اگر به نفی و انکار صریح و آشکار معانی و مفاهیم دینی نپردازند، با دیده تردید و شک در آن نگاه کرده و گاه به دلیل کارکرد مثبت و بی‌بدیل اجتماعی این معانی از ضرورت حضور آن‌ها، برای تداوم زندگی دنیوی نیز سخن می‌گویند. 🔸فرهنگی که خصوصیات فوق را دارد با تعریفی از علم یا با بخشی از علم مواجه است که با کارکرد ابزاری خود نیازهای این جهانی آن را نیز تأمین کند و چنین فرهنگی بی‌نیاز از معانی یا مصادیقی از علم است که راه را بر آسمانه‌ای معنوی می‌گشاید و بلکه، آن بخش از علوم را به دلیل این که زندگی دنیوی او را در معرض پرسش یا چالش قرار می‌دهد، تاب نمی‌آورد و از آن اعراض می‌کند؛ قرآن کریم، دلیل انحراف برخی از افراد را که علم به مبدأ و معاد و مانند آن را انکار می‌کنند این می‌داند که آن‌ها به دنبال این هستند که به فجور خود عمل کنند «بل یرید الانسان لیفجر امامه». 🔸همان‌گونه که فرهنگ مدرن غرب در گرو حضور تعریف یا بخشی از علم است که مناسب با آن باشد، فرهنگ و تمدن اسلامی نیز در حیات و تداوم خود در گرو حضور علم مناسب با خود است و همان‌گونه که تمدن اسلامی یا تمدن غرب، علم مناسب با خود را طلب می‌کنند، هر معنایی از علم نیز، فرهنگ و تمدن مناسب با خود را به دنبال می‌آورد و به همین دلیل علم یکی از مفاهیم و معانی کلیدی برای فرهنگ‌های مختلف بوده و در کنار دیگر مفاهیم پایه و کانونی فرهنگ قرار می‌گیرد. 💠 به کانال "دانش اجتماعی مسلمین" بپیوندید 🆔 @DaneshMoslemin
⁉️ اسلام برای اداره و راهبری چه برنامه‌ای دارد؟ ⁉️ از چه خصوصیاتی برخوردار است ؟ ⁉️ آیا ایده توانسته به مرحله تولید علم برسد؟! پاسخ این سوالات و بیشتر در کانال "دانش اجتماعی مسلمین" 👇 🆔 @DaneshMoslemin بعد از ورود روی پیوستن فشرده تا عضو کانال شوید
🔰 بخشی از مقاله «روند ده ساله دینداری در ترکیه؛ ترک‌ها بی‌دین‌تر می‌شوند!» 📌 مسئله التزام و پایبندی به «آداب و رسوم عبادی» یکی از نشانه‌های مهم در سنجش تدین و میزان آن محسوب می‌شود. اقامه نماز و گرفتن روزه از جمله این امور عبادی هستند. به عبارت بهتر، باید گفت که پایبندی به نماز و روزه برجسته‌ترین نشانه التزام به امور دینی و عبادی به صورت عملی است. در همین راستا، در جامعه ترکیه میزان افرادی که می‌گویند در اقامه نماز، منظم نیستند از ۴۲ درصد در سال ۲۰۱۱ به ۴۴ درصد در سال ۲۰۲۱ افزایش یافته است. در همین حال، میزان افرادی که می‌گویند گاهی اوقات نماز می‌خوانند از ۴۱ درصد در سال ۲۰۱۱ به ۳۲ درصد در سال ۲۰۲۱ کاهش یافته است. در عین حال، میزان افرادی که می‌گویند اصلا نماز نمی‌خوانند از ۱۷ درصد در سال ۲۰۱۱ به ۲۴ درصد در سال ۲۰۲۱ رشد داشته است. علاوه بر اقامه نماز، کاهش انجام امور عبادی حتی در عرصه روزه گرفتن نیز قابل مشاهده است. در همین راستا باید گفت که در طول ۱۰ سال گذشته میزان افرادی که در ماه رمضان روزه نگرفتند از ۸ درصد به ۱۷ درصد افزایش یافت و میزان کسانی که به گرفتن روزه پایبند بودند از ۷۸ درصد به ۶۷ درصد کاهش یافت. 🔖 ۲۱۰۰ کلمه ⏰ زمان مطالعه: ۱۲ دقیقه 📌 ادامه مطلب را در لینک زیر بخوانید: https://zaya.io/دینداری_ترکیه 💠 به کانال "دانش اجتماعی مسلمین" بپیوندید 🆔 @DaneshMoslemin
🔰داستان برهنگی، فحاشی و خشونت: عاقبتِ نبرد معطوف به سبک زندگی ✍ 🔖۱- در مواردی پیش از این، در دورۀ دولت قبل، رهبر انقلاب در مواجهه با اعتراض‌های اجتماعی، هم «حقّ» را به معترضان می‌داد و هم آنها را «مردم» می‌انگاشت، ولی این بار: الف. اصل اتّفاق را به «غرب» نسبت داد و آن را «برنامه‌ریزی‌شده» و «غیرخودجوش» دانست. ب. نظام و نیروی انتظامی و بسیج را «مظلوم» معرفی کرد، نه مقصر. ج. خواصی را که بر آتش دمیده بودند، «ملامت» و دعوت به «جبران» کرد. د. معترضان را نه «مردم» یا حتّی «جوانان»، بلکه سه دستۀ «عاملان دشمن»، «همراهان با دشمن» و «هیجان‌زدگانِ غافل» قلمداد کرد. هـ. به ضرورت مواجهۀ «امنیّتی» و «قضائی» اشاره کرد، نه‌فقط مواجهۀ «فرهنگی». ز. اعتراض‌ها را «حاشیه‌ای» و «فرعی» دانست، نه مسألۀ «اصلی» و «اساسی». 🔖۲- رهبر انقلاب، یک سال پیش دربارۀ «بازسازیِ انقلابی در ساختار فرهنگ و رسانه» سخن گفته بود، امّا چنان‌که از این تعبیر پیداست، هدف ایشان «عقب‌نشینی از ارزش‌ها» و «انتخاب رویکرد انفعالی» نبوده و نیست، ⚜بلکه ایشان می‌خواهد ساختارهای رسمی و غیررسمی، هرچه «بیشتر» و «جدّی‌تر» به خدمت «ارزش‌های انقلابی» گمارده شوند و بر «شتاب حرکتِ تکاملیِ انقلاب»، افزوده شود. ⚜این جهت‌گیری، به‌‎طور کامل در مقابل خواسته‌های ضدّارزشیِ جریان اغتشاش است. 🔖۳- بنابراین، نظام جمهوری اسلامی از مسیر رفته، باز نخواهد گشت، بلکه کوشش می‌کند شرایط اجتماعی و ساختاری را برای «زندگیِ» معطوف به «کمال» و «سعادت» و «حقیقت»، و نه زندگیِ معطوف به «ولنگاری» و «لاابالی‌گری» و «اباحی‌گری» فراهم سازد. ⚜«آزادی» نیز در قالب «مردم‌سالاریِ دینی» و به‌خصوص در ساحت‌های پساانتخاباتی آن، معطوف به «افزودن بر نقش مردم» و «نقادی عمومی» و «اندیشه‌ورزی غیررسمی» خواهد بود، نه «کشف حجاب» و «برهنگی» و «اختلاط». ⚜ازاین‌رو، «زندگی» و «آزادی» در نگاهِ نظام جمهوری اسلامی، معنایی بسیار متفاوت از جریان اغتشاش دارد. 🔖۴- و از آنجا که جریان اغتشاش در همراه‌سازی مردم با خویش ناکام ماند، نمی‌تواند تفسیر خود از «زندگی» و «آزادی» را بر نظام، تحمیل کند. ⚜زین پس، فضا برای روایت‌های ضدّارزشی و اخلاق‌ستیز و غرب‌گرا از زندگی و آزادی، «تنگ‌تر» و «منقبض‌تر» خواهد شد. «تهدید»های پدید آمده از سوی جریان اغتشاش، به یک «فرصتِ» تاریخی برای عبور از ولنگاریِ فرهنگی و منهدم‌کردن هسته‌های اشاعۀ سبک زندگیِ غربی تبدیل خواهد شد. ⚜جریان اغتشاش، تمام داشته‌هایش را صرف پیشروی فرهنگی کرد و برای آینده، هیچ ذخیره و اندوخته‌ای ندارد. «نمایش‌های وحشیانه» و «ظهوراتِ ضدّاخلاقیِ» جریان اغتشاش در این مدّت، حماقت‌بار بود و کار آن را تمام کرد. 💠 به کانال "دانش اجتماعی مسلمین" بپیوندید 🆔 @DaneshMoslemin
🌐 اسلامی سازی علوم مسئله همه جهان اسلام ‼️ به نظر می‌رسد یکی از دلایلی که مسلمانان جدید را اقتباس کردند حس حقارتی بود که بخاطر شکست نظامی از غربی‌ها برایشان پیش آمد. ما در جهان اسلام با دولتی همچون عثمانی مواجه بودیم که قدمتی 700ساله داشت، شمال آفریقا و غرب جهان اسلام و شرق اروپا در دستانش بود و به حدی خود را نیرومند می‌دانستند که اروپاییان را در سطح شهروند درجه دوم جامعه خود به حساب می‌آورد و حتی حاضر به مبادله تجاری با آنها نبود. شکست با چنین عقبه تاریخی موجب یأس، نوعی سرخوردگی و پدید آمدن حس حقارت می‌شود. 🔱 به تبع این حس حقارت، عده ای از مسلمانان و ایرانی‌ها برای کسب دانش جدید به غرب سفر کردند و اولین مواجهه شان با علوم جدید بواسطه آشنایی با علوم طبیعی بود. 🌐 باید به این نکته توجه کرد که مسئله اسلامی سازی علوم انسانی و رابطه علوم جدید با دین صرفاً خاص کشور ما نیست بلکه در دوره کنونی یکی از مسائل جدی جهان اسلام نیز هست. در همین راستا تلاش‌هایی در مواجهه با علوم جدید در 200سال گذشته صورت گرفته است که نمی‌توان همگی را در ضمن یک شکل و صورت واحد خلاصه کرد. 🔰 یکی از جریاناتی که در مواجهه با جهان جدید پدید آمد جریان روشنفکری دینی بود که مدعی سازگاری نص (کتاب تشریع) با عقل (کتاب تکوین) بود اما چون علم جدید غربی به علوم طبیعی تحویل می‌شد، دنیای جدید مورد نظر غرب، عالم محسوس بود و انسان مورد نظرش هم، حیوان ابزارساز بود، این جریان به دنبال یافتن گفتمانی بود که بواسطهاش هر آنچه علم می‌گفت را اخذ کرده و با ملاک آن، قرآن را تاویل کند و یا قرآن را با دستاوردهای دانش بشری جدید توضیح داده و تبیین کند که این جریانات ادوار مختلفی را طی کردهاند و در عصر اخیر در قالب تجاربی نظیر کارهای مرحوم شریعتی و بازرگان در ایران و طنطاوی و... در مصر ظاهر شد. 🔅 در امتداد این نوع مواجهه که در دوره متاخر شدت بیشتری پیدا کرد، کسانی صرفاً به علوم جدید توجه کرده و در مقام اخذ آن‌ها بودند که می‌توان این گروه را با نسل معتزله گذشته مقایسه کرد و به 4-5دوره همچون علوم طبیعی، علوم اجتماعیِ دورکیم، مارکس، هرمنوتیک گادامر و... تقسیم می‌شوند. 🌀 اما کسانی که صرفاً قائل به نقل و نص بودند، علم جدید را دفع کردند و چون تفکر عقلی در میانشان خالی بود انتهای کارشان در مواجهه با جهان جدید به خشونت کشیده شد. ⚠️ از سوی دیگر شبیه همان رویکرد تفصیلی که در قرون اولیه اسلامی مطرح بود (شبیه فارابی و ابن سینا)، در دوره کنونی با گروهی مواجه هستیم که نه مطلقاً علوم جدید را می‌پذیرد و نه مطلقاً نقلی است بلکه رویکردی اجتهادی نسبت به این دو دارد. تفاوت این گروه‌های مختلف در حوزه "روش" رقم می‌خورد به این معنا که گروهی اهل شهود هستند، گروه دیگر قائل به ظاهراند، دسته دیگر قائل به برهان هستند و... ✅ از این جهت، به نظرم تجربه ی مواجهه دوره کنونی شبیه تجربه ای است که قدما در مواجهه با علوم بشری داشتند لذا از این جهت ما دستمان خالی نیست بلکه به قدر200سال، تمام جریانات مثل گرایشات معتزلی، اشعری، نقلی و... کتاب‌های مختلفی نوشته اند و تجاربشان موجود است البته باید توجه کرد که در میان مواضع تمام این جریان‌ها دعوا بر سر نوع علم دینی و تفسیر و رویکرد پرداخت نسبت به آن است. ✳️ در این میان، علامه طباطبایی به عنوان نمونه‌ای برای مواجهه حکیمانه با جهان و علوم جدید بسیار مناسب است. ایشان با قرائت‌هایی که از اسلام، متاثر و براساس علوم جدید شکل گرفته مواجه می‌شود لذا به سمت نگارش آثاری همچون المیزان در پاسخ به این سنخ نگاه‌ها می‌رود و جزء اولین افرادی است که شیوه حکمایی همچون فارابی را در مواجهه با علوم جدید پی می‌گیرد شبیه آنچه سید جمال اسدآبادی گفت که: «در مواجهه با دوره جدید باید شیوه حکماً را پیش گرفت.» بر این اساس علامه طباطبایی وقتی آثار مارکس را خواند، نظریه اعتباریات را بر اساس مبانی خودش برای مواجهه با آن مطرح کرد. 💠 به کانال "دانش اجتماعی مسلمین" بپیوندید 🆔 @DaneshMoslemin
هدایت شده از حمید پارسانیا
💠 آیا حقیقت انسان به بدنمندی اوست؟ 💢 استاد پارسانیا ❇️ آیا حقیقت انسان به بدن و بدنمندی اوست یا علاوه بر این، مستغرق در بعد ثابت هم هست؟ اینکه انسان زمان را درک می‌کند و درک زمان دلیل بر این است که لایه ثابت و مجردی هم دارد و آن هم انسان است و بدن هم البته اوست و بخشی از اوست و این وجوه مختلف را هم دارد اما امپریسیسم و حس گرایان، همه واقعیت انسان را در همین بعد محسوس می‌دانند. ❇️ بدن زمانمند و مکانمند است؛ زمان بر بدن می‌گذرد؛ اما شیئی که مستغرق در زمان باشد و همه حقیقتش زمانی باشد؛ درک زمان را نمی‌تواند داشته باشد؛ چون با زمان همه چیزش حرکت می‌کند که اگر اینگونه باشد چطور شما زمان را درک می‌کنید؟ ❇️ فیلسوفان غربی نیز متوجه شده اندکه درک زمان، خودش زمانی است؛ کانت چون واقعیت را به واقعیت محسوس محدود می‌کند می‌گوید: درک زمان و مکان مربوط به عالم واقع نیست و از ذهن انسان است. ❇️ این در بیرون واقع و سطحی از واقعیت انسان است که وجود دارد؛ از این رو چون واقع را در بیرون، صورت می‌دهیم؛ صورت‌هایی که نمی‌تواند واقعی باشد، از این جهت، چون این صُوَر برای واقع نیست و ما هستیم که این صور را به واقع می‌افکنیم؛ بنابراین وقتی از واقع خودش می‌خواهد شروع کند، از بدن خودش شروع می‌کند و ادعا می‌کند بخشی از ما واقعی است که حس تأیید می‌کند. ❇️ «وجود اِمّا ثابت اِمّا مُتحرک» و انسان هر دو لایه وجود را در حضور خودش می‌بیند و حضور خودش را از لایه ثابت می‌بیند و اگر ثبات نداشت، تحرک و درک زمان و درک حرکت را نمی‌توانست بفهمد؛ و گرنه اگر خودش در حرکت بود؛ گذشته که‌ گذشت و باید در حال زیست کند. ❇️ بالاخره معنای وجود؛ معنایی است که سَیَلان و زمان را هم می‌گیرد، یعنی نمی‌توانید بگویید جایی که سَیَلان است؛ واقعیت ندارد، اینگونه نیست بلکه حظی از واقعیت را دارد، همان گونه که ثبات دارد، همین که زمان را درک می‎کنید، همین درک نشاندهنده این است که ما یک وجودِ غیرزمانی داریم. ❇️ اغلب فیلسوفان، حقایق عقلی و اثبات اینکه ما هستی مجرد داریم را از درک و ادراک انسان شروع می‌کردند؛ همینکه ما معانی عقلی را داریم و این معانی نمی‌توانند محسوس باشند و با حس درک نمیشوند، پس ما یک حسِّ غیرحسی هم داریم؛ ابن سینا در اول نَمَط چهارم می‌گوید: عده‌ای می‌گویند هرچه هست محسوس است و آنچه محسوس نیست؛ نیست، اما من از نگاه به محسوس و حکمی که راجع به محسوس می‎کنیم، ثابت می‌کنم یک امر غیرمحسوس هم داریم. 🌀@parsania_net
درآمدی بر دانش اجتماعی مسلمین: انحطاط مسلمانان در اندیشه و آثار شهید مطهری نویسندگان کتاب در مقدمه و معرفی این کتاب نوشته اند: بر این باوریم که در بطن آثار شهید مطهری، نظریه‌های اجتماعی یا جامعه شناختی درباره انحطاط مسلمین وجود دارد. اثبات این ادعا، دانش اجتماعی مسلمین را از این اتهام که فقط ارزش تاریخی دارد، می‌رهاند. البته به این نکته آگاهیم که با یک نظریه، رشته علمی پدید نمی‌آید. به منظور دوری از هر گونه کلی‌گویی و بیان مدعای بی دلیل، برای اثبات ادعای خود باید چهار گام را پشت ‌سر بگذاریم: اول، چیستی دانش اجتماعی مسلمین را از سر بگذرانیم. دوم، بر اساس نظر جامعه‌شناسان، تعریف نظریه اجتماعی و جامعه شناسی را دریابیم. سوم، آن که شهید مطهری گفته است شرح دهیم. چهارم، نظریه بودن گفته‌های شهید مطهری را به اثبات برسانیم. نویسندگان: مهدی حسین زاده یزدی، سیدمحسن ملاباشی ناشر: موسسه چاپ و انتشارات دانشگاه تهران 💠 به کانال "دانش اجتماعی مسلمین" بپیوندید 🆔 @DaneshMoslemin
منازعه «سبک زندگی» در ایران مضمون گفتمانی دارد نه طبقاتی ‼️ جامعه ایران مثل بسیاری از جوامع دیگر، درگیر شکاف است؛ انواع شکاف‌های بالفعل و بالقوه. این از مشخصات دنیای کنونی است که هم شکاف‌های جدیدی را پدید ‌آورده و هم به شکاف‌های مزمن و کهن جوامع دامن زده است. با وصف این هنوز از غنی‌ترین بنیان‌های ایجاد و تقویت همبستگی و انسجام اجتماعی برخورداریم. می‌دانید که «همبستگی» و «غیریت‌سازی» دو روی یک سکه‌اند و مکمل هم. تا بدان حد که یکی بدون دیگری اساسا بی‌معناست. چنان نسبتی میان‌شان برقرار است که هرچه در اولی بدمید، در دومی نمایان می‌شود و به تعبیر دیگر، هر چه در اولی بکارید در دومی برداشت می‌کنید. 🔱 همبستگی، مشیر به مناسبات درونی جامعه است و غیریت و شکاف، مربوط به مناسباتی که یک جامعه منسجم با بیرون از خود برقرار می‌کند. حال اگر شرایط به‌گونه‌ای رقم بخورد که مرزهای هویتی و مرامی جامعه که جداکننده بیرون و درون و ما و آنهاست، جابه‌جا شوند یا به‌هم بریزند؛ شکاف‌هایی که قرار بود بیرون باشد، به درون منتقل می‌شوند و غیریت‌‌سازی دشوار می‌گردد. 🔅 این صورت‌بندی البته مربوط به موضوعاتی است که صبغه هویتی و اعتقادی و ارزشی دارند و لزوما قابل تطبیق به شکاف‌های طبقاتی نیست. در باب شکاف‌های نسلی و جنسی هم وقتی صادق است که ماهیت اعتقادی- ارزشی پیدا کنند. پس مساله در بود و نبود شکاف‌ نیست، بلکه در ماقبل و مابعد آن است، یعنی از یک‌سو منبعث از مباینت‌های ایدئولوژیکی است و از سوی دیگر ناشی از تاثیرات و مداخلات بیرونی یک جامعه که موجب شکاف‌ یا موجب تشدید آنها می‌شود. ‼️ شکاف بنیادی و اصلی جامعه ما که شکاف‌های دیگر را نیز فعال می‌سازد، شکاف اسلام و مدرنیته است. اعتراض و آشوب‌های اخیر را نیز بر پایه این شکاف، بهتر از شکاف‌های قومی و نسلی و جنسیتی می‌توان تحلیل کرد. 🔰 منازعه «سبک زندگی» در ایران بیش از آن که ماهیت طبقاتی داشته باشد، مضمون گفتمانی دارد و بیش از آن که بنیان‌های معرفتی- اعتقادی داشته باشد، ریشه‌های نفسانی دارد؛ همان که وبلن هم از آن با عنوان «تن‌آسایی» یاد کرده است. متوسطین اقتصادی و اجتماعی اتفاقا در جامعه‌ ما از بیشترین حجم جمعیتی برخوردارند. از جنبه‌های دیگر هم چنین است. یعنی از توزیع نسبتا نرمال (زنگوله‌ای شکل) برخوردار است. 🌐 جامعه‌ ما به‌شدت متاثر از امواج و عوامل تاثیرگذار بیرونی است. چیزی که پیشتر هم بوده است. اینک اما با دو تفاوت: یک، همان که شما هم اشاره کردید. غرب در مقوله «زندگی»، درحال پوست‌اندازی است. این اتفاق این‌بار، به‌صورت آنلاین و در مرآ و منظر جهانی قرار گرفته است و تاثیرات و بازخوردهایش را بلافاصله منتقل می‌کند. دوم اینکه به‌موازات و هم‌پای آن، مقاومت‌‌هایی نیز وجود دارد؛ در اشکال و اندازه‌های مختلف و در تمامی ساحات. این دو ویژگی است که صحنه‌های نسبتا بدیع و متفاوتی را رقم‌زده و نیروهای بعضا جدیدی را به‌میدان آورده است. سمت‌وسویی که غرب در سال‌های اخیر درپیش گرفته، علیه زندگی و علیه فرهنگ است و حتی علیه بخش‌ مهمی از ارزش‌هایی است که مدرنیته با آن آغاز کرد. 🗞 تفصیل گفتگو را در روزنامه فرهیختگان بخوانید http://fdn.ir/75093 💠 به کانال "دانش اجتماعی مسلمین" بپیوندید 🆔 @DaneshMoslemin
حکمت دانش اجتماعی مسلمین 🔰 نوعی دیگر از جامعه‌شناسی با سطحی بالاتر است، در عین حال انکار متافیزیک نیست و از طرفی واژه دانش به صورت حکیمانه و مقطعی و با توجه به شرایط انتخاب شده است. دانش اجتماعی مسلمین دانشی است برای اینکه معنای دیگری از علم را بازخوانی می کند. معنایی از علم توسط دانش اجتماعی مسلمین مطرح و بازخوانی می شود که درباره عقل است. دانش اجتماعی مسلمین فرار از فضای غالبی است که دیگر کلمات را آلوده کرده است و به آنها هویت مدرن بخشیده است. 🌐 هدف دانش اجتماعی مسلمین علم متناسب با فرهنگ و هستی شناسی جهان اسلام است نه علم اروپایی. در واقع این علم تناسب با حوزه فرهنگ اسلامی، تفکر و حکمت دارد که آنها را دوباره معنا کند. چراکه در حال حاضر سلطه علم اروپائی و مدرن اجازه دیدن آن را نمی دهد؛ اگر عینک مفاهیم را از زاویه ذهنیت جامعه مدرن علمی برداریم در واقع ظرفیت های سنت خود را در این راستا کشف خواهیم کرد. حکمت دانش اجتماعی مسلمین همین است که به بازخوانی ظرفیت های اساسی علمی در سنت اسلامی بپردازد. 🔅 دانش اجتماعی مسلمین در برخورد با قرائت مدرن و در صورت می تواند به علم دینی و مقدس دست یابد که نقد خود را از محدوده تعریف پوزیتیویستی علم خارج کند و مفروضات و یا بنیان های پنهان اندیشه های پست مدرن را نیز به چالش کشد. متفکرین دنیای اسلام از دیرباز از سنگرهای عقلانی و وحیانی علم نیز دفاع کرده اند و بر این اساس زمینه های تکوین علم تجربی و حسی را نیز هموار ساخته اند. پذیرش و مرجعیت علمی آن موجب شده است تا در حاشیه وحی نوعی از نقل که مبتنی بر وحی است نیز به حوزه وارد شده و بخش گسترده ای از دانش های نقلی را پدید آورد، بدون آنکه در هویت علمی این دسته از معارف نیز تردید شود. 📝 متفکرین مسلمان در جهت احیای ضمن به چالش کشاندن مبانی و اصول معرفتی دنیای مدرن خصوصا آن دسته از مبانی عامی که به صورت آشکار یا پنهان مورد قبول فلسفه های پست مدرن نیز قرار گرفته، باید پاسخگوی نقدها و چالش هایی نیز باشند که از ناحیه متفکرین غربی متوجه مبانی معرفت و علم دینی شده است. دانش اجتماعی مسلمین در چنین عرصه ای، بعد منطقی و جنبه نظری مسئله را تأمین می کند و سنگرهای علمی فرهنگ و تمدن اسلامی را استحکام می بخشد. 💠 به کانال "دانش اجتماعی مسلمین" بپیوندید 🆔 @DaneshMoslemin
مبنایی برای تحلیل حوادث اخیر بر اساس دیدگاه علامه طباطبائی در المیزان 🔅 آنچه در ادامه از بیان علامه طباطبائی می‌آید می‌تواند مبنائی برای تحلیل مسائل اخیر از منظر عوامل درون تمدن اسلامی (البته تحلیل از منظر عوامل بیرونی و مستند به دشمنان محفوظ است) در تبیین علت انحطاط ما باشد. 1. اسلام، قوانین اجتماعی خود را ناظر به ابعاد مادی و معنوی زندگی اجتماعی، و به صورت فراگیری وضع کرد به طوری که شامل همه حرکات و سکنات فردی و اجتماعی میشود. 2. آنگاه برای تثبیت چنین قوانینی پیامد جزائی مناسب آن اعم از دیات، حدود و تعزیرات تا محرومیت از امکانات و مزایای زندگی و تقبیح و مذمت را وضع کرد. 3. همه اینها بعد از تحکیم پایه‌های حکومت اولیاء امر است. 4. علاوه بر آن، نظارت و تسلط همه افراد بر یکدیگر را از طریق امر به معروف و نهی از منکر به وجود آورد. 5. همچنین با دمیدن روح دعوت دینی که متضمن انذار و تبشیر ثواب و عقاب اخروی است و تأسیس بنیان تربیت خود بر مبنای تلقین و درونی سازی معارف مربوط به مبدأ و معاد، چهار چوب اساسی خود را تقریر کرد (الميزان في تفسير القرآن، ج‏1، ص: 186) 💠 مطابق فرمایش علامه، ریشه انحطاط تبیین و دعوت را در موارد ذیل می توان دنبال کرد: الف. بخشی از مدیران ناصالح و سیاست بازان کهنه کار در طول سالهای گذشته در انقلاب اسلامی شریعت را ملعبه تفسیرها و تأویل های غلط نظری و عملی خود قرار دادند و نتیجه کار کم رنگی ارزشهای اسلامی در حوزه فرهنگی، به حاشیه رفتن روح دعوت دینی و نارضایتی در حوزه عمومی شد. ب. بسط اندیشه ها و ارزش های غربی در کشور توسط جریانها، افراد و به ویژه قدرت نشینان حکومتی که برای رضایت کدخدا در برابر فرامین خدا و اولیاء او ایستادند. ج. قلب ماهیت بسیاری از ابزارهای بسط دعوت دینی به ابزارهای سرگرمی، جنسیتی و لهو و لعب که بازدارنده توجه اجتماعی از مقاصد بسیار مهم دینی از قبیل مراقبت خود و خویشان در سلوک الی الله. این مطالب ملهم از بیان علامه ظرفیت فهم واقعیت در پرتو نظریه را دارد. 💠 به کانال "دانش اجتماعی مسلمین" بپیوندید 🆔 @DaneshMoslemin
🔰 بنیادهای معرفت‌شناختی علم اجتماعی اسلامی ✍️ محمد آقابیگی ‼️ در حالی که معرفت‌شناسی مدرنیته حول محور راسیونالیسم و آمپریسم و تعارض میان آن دو و در نهایت حاکمیت آمپریسم و حس‌گرایی تکوین یافته، اندیشه‌ی دینی سه ابزار معرفتی حس، عقل و وحی را در ارتباط با هم و در یک سلسله مراتب دارای ارزش معرفتی متفاوت به کار می‌گیرد. در این نگاه معرفت حسی می‌داند که دارای بردی محدود است. عقل نیز علی‌رغم مفاهیم کلی و بدیهیات اولیه به این نکته معترف است که فقط مي‌تواند به يك سلسله مفاهيم كلي و روابط بين آن‌ها پي ببرد. معرفت تجربی با به‌کارگیری عقل و قوانين ادراك‌شده توسط آن در حوزه‌ي ادراك‌هاي حسي و تعميم‌بخشي يا تجريدها و تحليل‌هايي كه انجام مي‌گيرد در ابعاد مادي وجود، براي انسان حاصل مي‌شود. ✳️ مسئله‌ی کلیدی در معرفت‌شناسی اسلامی اذعان منابع فرودستي معرفت به ضعف و نقصان خويش و لزوم تكميل آن توسط منابعی فراتر و دارای بعدی گسترده‌تر و ارزش معرفت‌شناختی بالاتر است؛ یعنی معرفت حسی بر این نکته واقف است که برای نائل شدن به یک قانون یا نظریه‌ی کلی ناگزیر از به‌کارگیری اصول موضوعه یا آگزیوم‌هایی است که از طریق حسی حاصل نمی‌شوند، بلکه نیازمند به‌کارگیری ادراکات و قواعد عقلی می‌باشد. از سوی دیگر حوزه‌ی ادراکات عقلانی تنها در برگیرنده‌ی مفاهیم و مقولات کلی است و امکان اظهار نظر در امور جزئی و ریز مسائل زندگی انسان وجود ندارد. معرفت تجربی به عنوان حاصل همکاری عقل و حس نیز مشمول نقصان عدم کارآمدی در ابعاد متافیزیکی و ماوراءمادی عالم وجود است؛ یعنی تنها توانايي اظهار نظر درباره‌ي امور مادي را دارا مي‌باشد آن هم نه به صورت یقینی. ✅ از این روی برای حصول روابط عالم غیب –که در بحث از هستی‌شناسی دینی به وجود آن اذعان می‌شود- و تأثیر رفتار انسان در ماهیت حقیقی وجود خویش، نیاز به منبع معرفتی دیگری مطرح می‌شود که اولاً توان دریافت این روابط را داشته باشد و ثانیاً یقین و اعتماد کامل بر صحت آن حاکم باشد. در نتیجه لزوم معرفت وحیانی به عنوان عطیه‌ی الهی و لازمه‌ی حکمت ربوبی به اثبات می‌رسد. 🌐 حكمت الهي اقتضاي آن را دارد كه شناخت و معرفت لازم برای رسیدن به سعادت اخرویش در اختيار انسان‌ها قرار گيرد و از اين طريق، مسيري معين شود تا بر اساس آن، انسان بتواند هدف و چگونگي كيفيت رسيدن به آن را بشناسد و اين طريق نيست چيزي مگر طريق وحي و نبوت. 🔅 نكته‌ي بسيار مهم در معرفت‌شناسي اسلامي اين است كه هر يك از ابزارهاي معرفتي داراي ارزش معرفت‌شناختي معين و مشخص در يك حوزه‌ي خاص هستند و محدوده و برد هر يك معين است. از سوي ديگر بايد به پيوستگي و در يكديگر جريان يافتنِ معرفت‌هاي حاصل از اين منابع معرفتي اشاره کنيم؛ مثلاً عقل بسياري از مسائل فلسفي خويش را از وحي الهام مي‌گيرد و در پاسخ به مسائل خود از معارف وحياني بهره‌مند مي‌شود. عقل و وحي مشتركاً مي‌توانند در تنظيم اصول موضوعه و قواعد روش‌شناختي حوزه‌ي حس و تجربه دخالت كرده و آن را سامان بخشند، در جريان معكوس نيز كشفيات يقيني عقل، از جمله منابع دين شمرده شده و نيروي استدلالي عقل در جهت استنباط و استخراج معارف وحياني مورد استفاده قرار مي‌گيرد. همچنين علوم تجربي برآمده از حاكميت جهان‌بیني ديني مي‌تواند به عنوان منبع تحول در معرفت ديني به صورت قاعده‌مند مورد توجه قرار گيرد. 💠 به کانال "دانش اجتماعی مسلمین" بپیوندید 🆔 @DaneshMoslemin