🌹کوچههای آسمانی🌱
🕊🌷🇮🇷🌷🕊 #به_وقت_رمان #عاشقانههای_شهدایی💞 ❣#از_روزی_که_رفتی 🖊به قلم : سنیه منصوری 👈قسمت ۷۲ : 🔻
🕊🌷🇮🇷🌷🕊
#به_وقت_رمان
#عاشقانههای_شهدایی💞
❣#از_روزی_که_رفتی
🖊به قلم : سنیه منصوری
👈 قسمت ۷۳ : 🔻
📍نام فامیل رها که به #همسری صدرا معرفی شد برایش عجیب😧 بود! چرا این موضوع را مطرح کردهاند؟
_صدایی #افکارش را پاره کرد:
_صدرا، زودتر منو از اینجا ببر!
"رویا اینجا چه میکنی؟"
صدرا: _اینجا چه خبره؟
افسر نگهبان: _مگه شما خبر ندارید؟😳
#صدرا سری به نشان نه تکان داد و اخم😠 افسر نگهبان در هم رفت:
_شما گفتید میدونن چی شده و دارن برای #رضایت میان و این خانم برای همین نرفتن #بازداشتگاه!
آقای شریفی: _مشکلی نیست، ایشون #نامزد دخترم هستن، الان رضایت میدن!
افسرنگهبان: _نامزد دختر شما یا همسر خانم مرادی؟
آقای شریفی: _هر دو!
افسر نگهبان سری به حالت افسوس😐 تکان داد و رو به صدرا توضیح داد:
_این خانم به جرم #حمله به خانم #مرادی دستگیر شدن، پدرشون میگن شما رضایت میدید، این درسته؟ #رضایت میدید یا #شکایت دارید؟
+سعی کرد ذهنش🧐 را به کار بیندازد،
رهای این روزهایش در بیمارستان🏥 بود. آیه چه گفت؟ هنوز به #هوش نیامده! رویا در #کلانتری و رضایت صدرا را میخواست؟
چه گفت افسر نگهبان؟ گفت همسر خانم مرادی یا نامزد خانم شریفی؟!
صدرا 🤔چه کسی بود؟
در تمام این زندگیاش چه کسی بود؟
رویا دیشب🌃 چه گفته بود؟
رها که صبح با لبخند😁 سرکارش رفته بود! امروز بیشتر از تمام روزهای گذشته با او حرف زده بود!
رویا کجای این #قصه بود؟
صدرا: _چه بلایی سر #رها اومده؟ یکی برای من توضیح بده چرا زنم رو تخت🛏 بیمارستانه؟
آقای شریفی: _چیزی نشده، الان مهم اینه که #رویا رو ببریم بیرون، اون ترسیده😨!
"رهایش هم میترسید😨، وقتی #زن او شده بود! وقتی #رویا داد زده بود، حتما باز هم ترسیده😰 بود! رهایش را ترساندهاند؟ این روزها رها از همیشه ترسانتر😱 بود. صدرا که #ترسش را دیده بود و #فهمیده بود!
صدرا: _پرسیدم چی شده؟ چرا #زنم بیمارستانه🏥!
آقای شریفی: _چیه زنم زنم راه انداختی؛ انگار همه چیزو #فراموش کردی؟
+صدرا رو به #افسر_نگهبان کرد:
_چی شده؟ لطفا شما بهم بگید!
افسر نگهبان: _طبق #اظهارات_شاهد...
رویا به میان حرفش دوید:
_اون دوستشه، هرچی گفته #دروغ گفته!
افسر نگهبان: _#ساکت باشید خانم وگرنه مجبورم بفرستمتون #بازداشتگاه! این آقا هم انگار #میلی به رضایت نداره، پس ساکت باشید! داشتم میگفتم آقای زند، طبق گفته #شاهد_ماجرا، این خانم تو محل کار خانم مرادی باهاشون #درگیری_لفظی داشتن و در یک حرکت ناگهانی ایشون رو #هل دادن، همسرتون زمین میخورن و #بیهوش میشن! ضربهای که به
سرشون وارد شده شدید بوده و هنوز بههوش نیومدن؛ دکتر👨🔬 میگه تا بههوش نیان میزان آسیب مشخص نمیشه؛ متأسفانه معلوم نیست کی بههوش بیان...
⏪ ادامه دارد...
👈🌹کوچههای آسمانی🌱دعوتید