✊ شهیدان زندهاند الله اکبر 🇮🇷
📌 اذان دسته جمعی؛
📆 #آخرین روزهای سال ۱۳۷۲ بود. بچه های #تفحص همه به دنبال پیکرهای مطهر شهدا بودند. مدتی بود که در منطقه #خیبر (طلائیه) بعنوان #خادمالشهدا انتخاب شده بودیم. با دل و جان به دنبال پاره های دل این ملت بودیم. قبل از وارد شدن به منطقه #تابلویی🖼 نظرمان را جلب کرد که روی آن نوشته بود:
«با وضو وارد شوید، این خاک آغشته به خون شهیدان است.»
❁ این جمله کلی حرف داشت.
همه ایستادیم، نزدیک ظهر🌝 بود، بچه ها با آب کمی که همراهشان بود وضو گرفتند. ناگهان صدای #اذان، آنهم بصورت دسته جمعی به گوشمان رسید، به ساعت⌚️ نگاه کردم وقت اذان نبود! همه این صدا را میشنیدند هر لحظه بر تعجب ما افزوده میشد. یعنی چه حکمتی در این اذان بی وقت و دسته جمعی وجود دارد؟!
❁ نوای #اذان بسیار زیبا و #دلنشین بود. این صدا از میان نیزارها🎋🎋 می آمد. با بچه ها به سوی نیزارها حرکت کردیم. این منطقه قبلاً محل عبور قایق ها🛶 بود. هرچه جلوتر میرفتیم صدا زیباتر میشد، اما هرچه گشتیم اثری از مؤذنین نبود. ناگهان در میان نیزارها🌾 قایقی را دیدیم. قایق🛶 را به سختی از لا به لای نیها بیرون کشیدیم. آنچه میدیدیم بسیار عجیب🤔 و باور نکردنی بود.
❁ ما مؤذنین #ناآشنا را پیدا کردیم. درون آن قایق شکسته پر از #پیکرهای_شهدا بود. آنها سالهای سال در میان نیزارها🎋🌾 وجود داشتند. پیکر مطهر #سیزده شهید داخل قایق🛶 بود و عجیب تر اینکه همه آنها #گمنام بودند و شناسایی نشدند.
📚 منبع: کتاب «ما زِندهایم» ص ۳۰۹. | راوی: شهید علیرضا غلامی.
👈🌹کوچههای آسمانی🌱دعوتید