❤️❤️امام صادق علیه السلام
❤️❤️دوست داشتن زنان از اخلاق پیامبران است.
📚وسایل الشیعه، ج۱۴، ص۱۱
❣از همسر پیامبر پرسیدند: اخلاق او با خانواده اش چگونه بود؟ گفت: نیک خوترین مردمان بود. نه دشنام می داد و نه بد زبانی می کرد و نه اهل هیاهو به راه انداختن در کوچه و بازار بود و نه بدی را به بدی جبران می کرد؛بلکه می بخشید و گذشت می کرد.
#محبت_به_همسر
✾📚 @Dastan 📚✾
📚 داستان های آموزنده 📚
#داستان_عمار #نقش_عمار_در_جنگ_صفین #آیت_الله_سبحانی «قسمت دوم» #سخنرانی_عمار عمار در هنگامی که تصم
#داستان_عمار
#نقش_عمار_در_جنگ_صفین
#آیت_الله_سبحانی
«قسمت سوم»
واکنش شرکت عمار در سپاه علی (ع)
شخصیت عمار وسوابق انقلابی او امری نبود که بر اهل شام پوشیده باشد.
گفته پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم در باره او عالمگیر شده بود.
آنچه بر مردم شام تا حدودی پوشیده بود شرکت عمار در سپاه امام علیه السلام بود.
وقتی خبر شرکت احتمالی او در سپاه علی علیه السلام به درون سپاه شام نفوذ کرد، کسانی که تحت تاثیر تبلیغات مسموم معاویه قرار گرفته بودند در صدد تحقیق بر آمدند.
یکی از این افراد شخصیت معروف یمنی ذوالکلاع بود که در بسیج کردن قبایل حمیری به سود معاویه فوق العاده مؤثر بود.
اکنون نور حق بر قلب او تافته بود ومیخواست حقیقت را دریابد. لذا تصمیم گرفتبا ابونوح، یکی از سران قبیله حمیر، که در کوفه سکنی داشت ودر سپاه امام علیه السلام شرکت کرده بود، تماس بگیرد.
از این جهت، ذوالکلاع خود را به صف مقدم سپاه معاویه رسانید واز آنجا فریاد زد:
می خواهم با ابو نوح حمیری از تیره کلاع سخن بگویم.
ابونوح با شنیدن این فریاد جلو آمد وگفت:تو کیستی؟ خود را معرفی کن.
ذوالکلاع: من ذوالکلاعم. درخواست میکنم نزد ما بیا.
ابونوح: به خدا پناه میبرم که تنها به سوی شما بیایم، مگر با گروهی که در اختیار دارم.
ذوالکلاع: تو در پناه خدا ورسول او ودر امان ذوالکلاع هستی. من میخواهم در باره موضوعی با تو سخن بگویم.
از این رو، تنها از صف بیرون بیا ومن نیز تنها بیرون میآیم ودر میان دو صف با هم سخن میگوییم.
هر دو از صفوف خود جدا شدند ودر میان دو صف با هم به مذاکره پرداختند.
ذوالکلاع: من به این جهت تو را دعوت کردم که در گذشته (در دوران حکومت عمر بن الخطاب) از عمروعاص حدیثی شنیدهام.
ابونوح: آن حدیث چیست؟
ذوالکلاع: عمروعاص گفت که رسول خدا فرمود: اهل شام واهل عراق با هم روبرو میشوند، حق وپیشوای هدایت در یک طرف است و عمار نیز با آن طرف خواهد بود.
ابونوح: به خدا سوگند که عمار با ماست.
ذوالکلاع: آیا در جنگ با ما کاملا مصمم است؟
ابونوح: بلی، سوگند به خدای کعبه که او در نبرد با شما از من مصمم تر است. و اراده شخص من این است کهای کاش همه شما یک نفر بودید وهمه را سر میبریدم وپیش از همه از تو آغاز میکردم، در حالی که تو فرزند عموی من هستی.
1⃣قسمت اول
https://eitaa.com/dastan/970
2⃣قسمت دوم
https://eitaa.com/dastan/1010
🌴 @Dastan 🌴
🔅🍃🔅🍃🔅🍃🔅🍃🔅🍃🔅
#اخلاق
عالمی را گفتند:
فلانی قادر است #پرواز کند،
گفت: این که مهم نیست ، مگس هم میپرد.
گفتند: فلانی را چه میگویی؟ روی آب راه میرود!
گفت: اهمیتی ندارد، تکه ای چوب نیز همین کار را میکند.
گفتند: پس از نظر تو #شاهکار چیست؟
گفت: اینکه در میان مردم زندگی کنی ولی هیچگاه به کسی زخم زبان نزنی، دروغ نگویی، کلک نزنی و سوء استفاده نکنی و کسی را از خود نرنجانی.
این شاهکار است...
@Dastan
🐴🐴🐴🐴
#خاطرات_جبــــهه
🐴الاغی که اسیر شد.😉
🏔در یک منطقه کوهستانی مستقر بودیم و برای جابجایی مهمات و غذا به هر یگان الاغی اختصاص داده بودند.
از قضا الاغ یگان ما خیلی زحمت می کشید و اصلا اهل تنبلی نبود.
یک روز که دشمن منطقه را زیر آتش توپخانه قرار داده بود، الاغ بیچاره از ترس یا موج انفجار چنان هراسان شد که به یکباره به سمت دشمن رفت و اسیر شد.
چند روزی گذشت و هر زمان که با دوربین نگاه می کردیم متوجه الاغ اسیر می شدیم که برای دشمن مهمات و سلاح جابجا می کرد و کلی افسوس می خوردیم.
اما این قضیه زیاد طول نکشید و یک روز صبح در میان حیرت بچه ها، الاغ با وفا، در حالیکه کلی آذوقه دشمن بارش بود نعره زنان وارد یگان شد.
الاغ زرنگ با کلی سوغاتی از دست دشمن فرار کرده بود.
📓 #راوی رزمنده عباس رحیمی .
•┈••✾🔹📍📚📍🔹✾••┈•
http://eitaa.com/joinchat/12451840C08a2fdc722
🍃امام علی علیه السلام:
⭕️آن کسی که دشمن توست ، تو را می فریبد
خدعه و نیرنگ از صفات دشمن است
📕غررالحکم ج 2
🔴رهبر انقلاب:
شنیدید رئیسجمهور آمریکا حرفهای سخیف و سبکی زد. شاید بیش از ۱۰ دروغ در حرفهای او بود. هم نظام را تهدید کرد، هم ملت را که چنین و چنان میکنم.
بنده از طرف ملت ایران میگویم:
آقای #ترامپ! #شما_غلط_میکنید
💠 @Dastan 💠
پدرم کارگر بود، وقتی از سرکار می آمد دراز می کشید و کتاب دستش می گرفت.
روز به روز علاقهء من به کتاب و مطالعه بیشتر میشد تا بعدها که فهمیدم پدرم بی سواد بوده است.
امام خامنه ای:
کودکان را به کتابخوانی عادت بدهید، این کار تا آخر عمر همراه با آنها خواهد بود.
پدر و مادرها بچهها را از اول با کتاب مانوس کنند
📚 @Dastan 📚
#حکایت
🔅شیخ بهاءالدین عاملی در یکی از کتاب های خود مینویسد:
روزی زنی نزد قاضی شکایت کرد که پانصد مثقال طلا از شوهرم طلب دارم و او به من نمیدهد.
قاضی شوهر را احضار کرد.
سپس از زن پرسید: آیا شاهدی داری؟
زن گفت: آری، آن دو مرد شاهدند.
قاضی از گواهان پرسید: گواهی دهید که این زن پانصد مثقال از شوهرش طلب دارد.
💠گواهان گفتند: سزاست این زن نقاب صورت خود را عقب بزند تا ما وی را درست بشناسیم که او همان زن است.
چون زن این سخن را شنید، بر خود لرزید!
شوهرش فریاد برآورد شما چه گفتید؟
برای پانصد مثقال طلا، همسر من چهره اش را به شما نشان دهد؟!
هرگز! هرگز! من پانصد مثقال را خواهم داد و رضایت نمیدهم که چهرهی همسرم درحضور دو مرد بیگانه نمایان شود.
🌷چون زن آن جوانمردی و غیرت را از شوهر خود مشاهده کرد از شکایت خود چشم پوشید و آن مبلغ را به شوهرش بخشید.
•┈••✾📚 @Dastan 📚✾••┈•
پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم :
کانَ إِبراهیمُ أَبى غَیورا و َأَنَا أَغیَرُ مِنهُ وَ أَرغَمَ اللّه أَنفَ مَن لا یَغارُ مِنَ المُؤمِنینَ؛
پدرم ابراهیم با غیرت بود و من با غیرت تر از اویم. خدا بینى مؤمنى را که غیرت ندارد، به خاک مى مالد.
بحارالأنوار(ط-بیروت) ج100، ص248، ح33
•┈••✾📚 @Dastan 📚✾••┈•
امام رضا علیه السلام :
اين دعا را در مابقی ماه شعبان زیاد بگو:
"اللَّهُمَّ إِنْ لَمْ تَكُنْ قَدْ غَفَرْتَ لَنَا فِي مَا مَضَى مِنْ شَعْبَانَ فَاغْفِرْ لَنَا فیمابقی منه"
📚 @Dastan 📚
#حکایت
گروهی در حال عبور از غار تاریکی بودند که سنگهایی را زیر پایشان احساس کردند.
بزرگشان گفت: اینها سنگ حسرتند. هرکس بردارد حسرت می خورد، هر کس هم برندارد باز هم حسرت می خورد.
برخی گفتند پس چرا بارمان را سنگین کنیم؟
برخی هم گفتند ضرر که ندارد مقداری را برای سوغاتی بر می داریم.
وقتی از غار بیرون آمدند فهمیدند که غار پر بوده از سنگهای قیمتی. آنهایی که برنداشته بودند حسرت خوردند و بقیه هم حسرت خوردند که چرا کم برداشتند.
زندگی هم بدین شکل است، اگر از لحظات استفاده نکنیم حسرت می خوریم و اگر استفاده کنیم باز هم حسرت میخوریم که چرا کم.
پس تلاشمان را بکنیم که هرچه بیشتر از این لحظات استفاده کنیم.
«وانذرهمیومالحسرةاذ قضیالامر.»
کار هم دیگر از کار گذشته است و حسرت هم فایدهای ندارد. این، هلاکت معنوی است
💠 @Dastan 💠
⚜🔅⚜🔅⚜
میگن شیطان با بنده ای همسفرشد
موقع نمازصبح بنده نماز نخواند
موقع ظهر وعصرهم نمازنخوند
موقع مغرب وعشاء رسید بازم بنده نماز بجای نیاورد
موقع خواب شیطان به بنده گفت: من باتو زیریک سقف نمیخوابم چون پنج وقت موقع نماز شد و تو یک نماز نخوندی میترسم غضبی از آسمان براین سقف نازل بشه که من هم باتو شامل بشم
بنده گفت تو شیطانی و من بنده خدا .
چطور غضب برمن نازل بشه؟
شیطان درجواب گفت من فقط یک سجده اونم به بنده خدانکردم ازبهشت رانده شدم و تا روز قیامت لعن شدم
درصورتیکه تو از صبح تاحالا باید چند سجده به خالق میکردی و نکردی
وای به حال تو که ازمن بدتری؟؟؟؟
📚 @Dastan 📚
#نصايح_پدر
ﭘﺪﺭﯼ ﻫﻨﮕﺎﻡ ﻣﺮﮒ به فرزندش گفت :
ﻓﺮﺯﻧﺪﻡ ﺗﻮ ﺭﺍ ﺳﻪ ﻭﺻﯿﺖ ﺩﺍﺭﻡ. امیدوارم ﺑﻪ ﺍﯾﻦ ﺳﻪ ﻭﺻﯿﺖ ﻣﻦ ﺗﻮﺟﻪ ﮐﻨﯽ!
1) ﺍﮔﺮ ﺧﻮﺍﺳﺘﯽ ﻣﻠﮑﯽ ﺑﻔﺮﻭﺷﯽ ﺍﺑﺘﺪﺍ ﺩﺳﺘﯽ ﺑﻪ ﺳﺮﻭ ﺭﻭﯾﺶ ﺑﮑﺶ ﻭ ﺑﻌﺪ ﺁﻥ ﺭﺍ ﺑﻔﺮﻭﺵ!
2) اﮔﺮ ﺧﻮﺍﺳﺘﯽ ﻗﻤﺎﺭ ﺑﺎﺯﯼ ﮐﻨﯽ ﺳﻌﯽ ﮐﻦ ﺑﺎ ﺑﺰﺭﮔﺘﺮﯾﻦ ﻗﻤﺎﺭ ﺑﺎﺯ ﺷﻬﺮ ﺑﺎﺯﯼ ﮐﻨﯽ!
3) ﺍﮔﺮ ﺧﻮﺍﺳﺘﯽ ﺳﯿﮕﺎﺭ ﯾﺎ ﺍﻓﯿﻮﻧﯽ ﺷﺮﻭﻉ ﮐﻨﯽ ﺑﺎ ﺁﺩﻡ ﺑﺰﺭﮔﺴﺎﻟﯽ ﺷﺮﻭﻉ ﮐﻦ!
🔹🔅🔹🔅🔹🔅🔹
ﻣﺪﺗﯽ ﭘﺲ ﺍﺯ ﻣﺮﮒ ﭘﺪﺭ، ﭘﺴﺮ ﺗﺼﻤﯿﻢ ﮔﺮﻓﺖ ﺧﺎﻧﻪ ﭘﺪﺭﯼ ﺭﺍ ﺑﻔﺮﻭﺷﺪ.
ﭘﺲ ﺑﻪ ﻧﺼﯿﺤﺖ ﭘﺪر ، ﺁﻥ ﻣﻠﮏ ﺭﺍ ﺳﺮ ﻭ ﺳﺎﻣﺎﻥ ﺩﺍﺩ.
ﭘﺲ ﺍﺯ ﺍﺗﻤﺎﻡ ﮐﺎﺭ ﺩﯾﺪ...ﺧﺎﻧﻪ ﺑﺴﯿﺎﺭ ﺯﯾﺒﺎ ﺷﺪﻩ ﻭ ﺣﯿﻒ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺑﻔﺮﻭﺷﺪ ﭘﺲ ﻣﻨﺼﺮﻑ ﺷﺪ!
ﺑﻌﺪ ﺧﻮﺍﺳﺖ ﻗﻤﺎﺭ ﺑﺎﺯﯼ ﮐﻨﺪ ؛ ﭘﺲ ﺍﺯ ﭘﺮﺱ ﻭ ﺟﻮﯼ ﻓﺮﺍﻭﺍﻥ ﺑﺰﺭﮔﺘﺮﯾﻦ ﻗﻤﺎﺭ ﺑﺎﺯ ﺷﻬﺮ ﺭﺍ ﭘﯿﺪﺍ ﮐﺮﺩ.
ﺩﯾﺪ ﺍﻭ ﺩﺭ ﺧﺮﺍﺑﻪ ﺍﯼ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﻣﯽ ﮐﻨﺪ! ﻋﻠﺘش را ﭘﺮﺳﯿﺪ ﮔﻔﺖ:
"ﻫﻤﻪ ﺩﺍﺭﺍﯾﯿﻢ ﺭﺍ ﺩﺭ ﻗﻤﺎﺭ ﺑﺎﺧﺘﻪ ﺍﻡ!"
ﺩﺭ ﻧﺘﯿﺠﻪ ﺑﻪ ﻋﻤﻖ ﻧﺼﺎﯾﺢ ﭘﺪﺭﺵ ﭘﯽ ﺑﺮﺩ...
و میخواست ﺑﺎ ﻣﺮﺩ ﭘﻨﺠﺎﻩ ﺳﺎﻟﻪ ﺍﯼ ﮐﻪ ﭘﺪﺭ ﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﺩﻭﺳﺘﺎﻧﺶ ﺑﻮﺩ ﺩﻭﺩ ﺭﺍ ﺷﺮﻭﻉ ﮐﻨﺪ ﻭﻟﯽ ﻭﻗﺘﯽ ﮐﻪ ﺍﻭ ﺭﺍ ﻧﺰﺩﯾﮏ ﺑﻪ ﻣﻮﺕ ﯾﺎﻓﺖ ﮐﻪ ﺑﺮ ﺍﺛﺮ ﻣﻮﺍﺩ ﻣﺨﺪﺭ ﺑﻮﺩ!
ﺧﺪﺍ ﺭﺍ ﺷﮑﺮ ﮐﺮﺩ ﻭ ﺑﺮﺍﯼ ﭘﺪﺭ ﺭﺣﻤﺖ ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﺭﺍ ﺧﻮﺍﺳﺘﺎﺭ ﺷﺪ...
"ﮐﺎﺵ ﺩﺭ ﮐﺘﺎﺏ ﻗﻄﻮﺭ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺳﻄﺮﯼ ﺑﺎﺷﯿﻢ ﺑﯿﺎﺩ ﻣﺎﻧﺪﻧﯽ ﻧﻪ ﺣﺎﺷﯿﻪ ﺍﯼ ﺍﺯ ﯾﺎﺩ ﺭفتنی...!"
•┈••✾🔸🔻💠🔻🔸✾••┈•
http://eitaa.com/joinchat/720896Cfe6ebcf4f4
#داستان
روزی شخصی به حضور حضرت علی(ع) آمد و گفت:من از فاصله ی هفتاد فرسخی به حضور شما آمده ام،برای اینکه هفت سوال از شما بپرسم.
حضرت علی(ع) فرمود:آنچه می خواهی بپرس.
او هفت سوال خود را چنین مطرح کرد:
1- چه چیز بزرگتر از آسمان ها است؟
2-چه چیز وسیع تر از زمین است؟
3-چه شخصی ضعیف تر از یتیم می باشد؟
4-چه چیز داغ تر و سوزنده تر از آتش است؟
5-چه چیز سردتر از زَمهریر است؟
6-چه چیز بی نیازتر از دریای پهناور است؟
7-چه چیز سخت تر از سنگ است؟
امام علی(ع) در پاسخ به سوالات فوق فرمود:
1-بزرگتراز آسمانها«بُهتان» و تهمت زدن به انسان پاک است
2-وسیع تر از زمین«حق» است
3-ضعیف تر از یتیم،نمّامی و سخن چینی است(که دلیل ضعف نمّام ) می باشد
4-داغ تر و سوزنده تر از آتش«حرص» است
5-سردتر از زَمهریر،دست نیاز به سوی بخیل دراز کردن است
6-بی نیازتر از دریا،انسان قانع و اهل قناعت است
7-سخت تراز سنگ،قلب کافر می باشد
📚 @Dastan 📚
#حکایت
دو برادر، #مادر پير و بيماري داشتند .
با خود قرار گذاشتند که يکي #خدمت_خدا کند و ديگري در #خدمت_مادر باشد
يکي به صومعه رفت و به عبادت مشغول شد و ديگري در خانه ماند و به پرستاري مادر مشغول شد .
چندي نگذشت برادر صومعه نشين مشهور عام و خاص شد
و به خود غرّه شد که خدمت من ارزشمندتر از خدمت برادرم است،
چرا که او در اختيار #مخلوق است و من در خدمت #خالق.
همان شب پروردگار را در خواب ديد که وي را خطاب کرد : به حرمت برادرت تو را بخشيدم
برادر صومعه نشين اشک در چشمانش آمد و گفت :
يا رب ، من در خدمت تو بودم و او در خدمت مادر،
چگونه است مرا به حرمت او مي بخشي ،
آيا آنچه کرده ام مايه رضاي تو نيست
ندا رسيد : آنچه تو مي کني من از آن بي نيازم ولي مادرت از آنچه او مي کند بي نياز نيست ...
📚 @Dastan 📚
#کرامات_شهدا
🌺براي شناسايي به منطقه ي #چنانه رفته بوديم.
شرايط بسيار سختي بود.
نه غذا به اندازه ي كافي داشتيم و نه آب.
طلبه اي با ما بود كه سختي بر او بسيار فشار مي آورد و او از اين موضوع ناراحت بود و مي گفت: «من بايد خودم را بسازم.»
🌺🌺
يك روز او را بسيار سرحال ديدم،
پرسيدم: «چه شده؟ اين طور سرحال شدي!»
پاسخ داد: «ديشب وقتي استتار كرده بوديم، در خواب، صحراي وسيعي را در مقابلم ديدم و آقايي را كه صورتش مي درخشيد.» به احترام ايشان ايستادم و سؤال كردم «آقا عاقبت ما چه مي شود؟»
❤️❤️
فرمودند: «پيروزي با شماست ولي اگر پيروزي واقعي را مي خواهيد، براي #فرج من دعا كنيد.»
⚜⚜
باز پرسيدم: «آقا من #شهيد مي شوم؟»
فرمودند: «اگر بخواهي، بله. تو در همين مسير شهيد مي شوي، به اين نشاني كه از سينه به بالا چيزي از بدنت باقي نمي ماند. به #برونسي بگو پيكرت را به قم ببرد و به خانواده برساند.»
🍃🍃
اين طلبه وصيت نامه اش را نوشت و از شهيد برونسي خواست كه هر وقت شهيد شد، جنازه اش را به قم برساند.
چند روز بعد دشمن متوجه حضور ما شد و ما را به گلوله بست. طلبه ي جوان شهيد شد و از سينه به بالا، چيزي از بدنش نماند.
یادش گرامی باد.
#راوي : #محمد_قاسمي
📚 @Nazeran313 📚
#حکایت
✅ حضرت عیسی ع در سفري سه قرص نان به همراه خود سپرد.
آن شخص يكي از آن سه قرص نان را مخفیانه خورد، در وقت بازخواست گفت: همین دوقرص بیشتر نبوده است.
حضرت عیسی خاموش ماندند.
✅حضرت با دعا كوري را شفا داد و گاو مرده اي را زنده كرد و سپس رو به همراه خود کرد و پرسید: به حق آن خدايي كه چنين معجزاتی ارائه كرد، راست بگو آن قرص نان چه شد؟ گفت خبر ندارم. حضرت عیسی دوباره خاموش ماندند.
✅پس آن حضرت به خرابه اي رسيدند، سه خشت طلا آنجا ديدند، حضرت فرمود« از اين سه خشت يكي از آن تو و يكي از آن من و ديگري براي آن کسی كه قرص نان را خورده است. همراه گفت: من آن نان را خورده ام حضرت هر سه خشت طلا را به وي داد و از او جدا شد.
از قضا چهار نفر به وي رسيدند، به طمع آن خشتهاي طلا او را كشتند و دو نفر از دزدان عازم خرید طعام شدند آنها طعامی را خریده و به زهر آغشته کردند و چون بازگشتند، آن دو دزد ديگر براي آن خشتهاي طلا برخاسته و آن دو را به قتل رسانيدند و خودشان نيز از طعام زهرآلوده خوردند و هلاك گرديدند.
✅بار ديگر حضرت روح الله(ع) به آن مكان رسيدند از كشته شدن آن پنج كس متعجب گرديد، وحي آمد كه بر سر اين سه خشت طلا هزار و ششصد (1600) كس كشته شده اند و اين خشتها از موضع خود نجنبيده اند،
«فاعتبروا يا اولي الابصار»
مجموعه ورّام، ج 1، ص 179
📚 @Dastan 📚