eitaa logo
📚 داستان های آموزنده 📚
69.2هزار دنبال‌کننده
8هزار عکس
2.6هزار ویدیو
67 فایل
﷽ 🔹تبادل و تبلیغ ⬅️ کانون تبلیغاتی قاصدک @ghaasedak 🔴تبادل نظر
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از قاصدک
امام على عليه السلام: خداوند عزّوجلّ فرمود: به عزّت و جلالم سوگند كه از ظلم هيچ ظالمى نگذرم، گر چه زدن مشتى باشد، يا كشيدن دستى يا شاخ زدن گوسفندِ شاخدارى به گوسفندى بى شاخ. خداوند تقاصّ بندگان را از يكديگر مى گيرد، تا جايى كه هيچ كس به گردن ديگرى حق و مظلمه اى نداشته باشد، آن گاه ايشان را براى حسابرسى مى فرستد ميزان الحكمه جلد6 صفحه 543 •✾📚 @Dastan 📚✾•
کاروان مردمی (خانوادگی) بیعت با امام مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف زمان جمعه ساعت ۸:۳۰ صبح محل تجمع ابتدای بلوار پیامبراعظم
چه رنجی است لذت‌ها را تنها بردن، و چه زشت است، زیبایی‌ها را تنها دیدن، و چه بدبختی آزاردهنده‌ای است، تنها خوشبخت بودن! در بهشت،تنها بودن، سخت‌تر از کویر است...! 💠دکتر شریعتی •✾📚 @Dastan 📚✾•
🐔خروسِ گردو دزد یک شب خروسی خواست برود خانه قاضی گردو بدزدد ، در بین راه به یک گرگی رسید . گرگ پرسید :« رفیق کجامی روی ؟» گفت :« می روم منزل قاضی گردو بدزدم .» گفت :« من هم بیایم ؟» گفت :« بیا.» با هم حرکت کردند رسیدند به یک سگ . سگ پرسید :« کجا؟» گفتند :« می رویم خانه قاضی گردو بدزدیم .» سگ گفت :« من هم بیایم ؟» گفتند :« توهم بیا.» باز رسیدند به یک کلاغ پرسید :« بچه ها کجا؟» گفتند :« می رویم خانه قاضی گردو دزدی » گفت :« من هم بیایم؟» گفتند توهم بیا.» باز رسیدند به یک مار. مار پرسید :« دوستان کجا؟» جواب شنید :« می رویم خانه قاضی گردو بدزدیم .» گفت :« من هم بیایم؟» گفتند :« توهم بیا.» باز داشتند می رفتند رسیدند به یک عقرب . عقرب پرسید :«کجا؟» گفتند :« می رویم گردو بدزدیم.» گفت :« من هم بیایم؟» گفتند :« بیا.» خلاصه همه دسته جمعی به در خانه قاضی رسیدند در باز بود به داخل خانه رفتند . گرگ گفت :« من نگهبانی در خانه را به عهده می گیرم .» بقیه به حیاط رفتند . کلاغ روی شاخه درخت وسط خانه نشست . مار به زیر هیزم ها رفت . عقرب توی قوطی کبریت رفت و خروس که می دانست گردو توی تاپو در بالاخانه است ، به سگ گفت :« تو مواظب پله های بالاخانه باش » و خودش رفت بالاخانه تاپو و شروع به شمارش و دزدیدن گردوهاکرد . زن قاضی صدای گردوها را که شنید از رختخواب جست و به سراغ هیزم رفت تا آتش روشن کند . ماراز زیرهیزم بیرون آمد وزد به دستش . دوید سراغ قوطی کبریت . عقرب دستش را نیش زد . خواست توی تاریکی برای دستگیر کردن دزد به بالاخانه برود سگ پرید و پاش را گرفت خواست برود به همسایه ها بگوید و کمک بگیرد گرگ حمله کرد ترسید . دوید وسط باغچه تا از خدا کمک بخواهد تا گفت :« خدایا » کلاغ کثافت کرد درحلقش . در این میانه فقط خروس برد کرد وهرچه گردو خواست دزدید . •✾📚 @Dastan 📚✾•
‌ 🔴لحظه‌ورودحضرت‌زهرا(س)به‌قیامت روزی پیامبر خدا(ص) بر فاطمه(س) وارد شد و او را اندوهناک یافت. فرمود: دخترم! چرا اندوهگینی؟ فاطمه(س) پاسخ داد: پدر جان! یاد قیامت و برهنه محشور شدن مردم در آن روز، رنجم می دهد. پیامبر(ص) فرمودند: آری دخترم! آن روز، روز بزرگی است؛ امّا جبرئیل از سوی خداوند برایم خبر آورد، من اوّلین کسی هستم که برانگیخته می‌شوم. سپس ابراهیم و آنگاه همسرت، علیّ بن ابی طالب. پس از آن، خداوند جبرئیل را همراه هفتاد هزار فرشته به سوی تو می‌فرستد. وی هفت گنبد از نور بر فراز آرامگاهت برقرار می‌سازد. آنگاه اسرافیل لباس‌های بهشتی برایت می‌آورد و تو آنها را می‌پوشی. فرشته دیگری به نام زوقائیل مرکبی از نور برایت می‌آورد که مهارش از مروارید درخشان و جهازش از طلاست. تو بر آن مرکب سوار می‌شوی و زوقائیل آن را هدایت می‌کند. در این حال، هفتاد هزار فرشته با پرچم‌های تسبیح پیشاپیش تو راه می‌روند. اندکی که رفتی، هفتاد هزار حورالعین، در حالی که شادند و دیدارت را به یکدیگر بشارت می‌دهند، به استقبالت می‌شتابند. به دست هر یک از حوریان منقلی از نور است که بوی عود از آن بر می‌خیزد ... آنها در طرف راستت قرار گرفته، همراهت حرکت می‌کنند. فاطمه جان، هنگامی که به وسط جمعیّت حاضر در قیامت می‌رسی، کسی از زیر عرش پروردگار، به گونه‌‌ای که تمام مردم صدایش را بشنوند، فریاد می‌زند: چشم‌ها را فرو پوشانید و نظرها را پایین افکنید تا صدّیقه فاطمه، دختر پیامبر(ص) و همراهانش عبور کنند. هنگامی که به همان اندازه از آرامگاهت دور شدی، مریم دختر عمران، همراه هفتاد هزار حورالعین به استقبالت می‌آید و بر تو سلام می‌گوید. آنها سمت چپت قرار می‌گیرند و همراهت حرکت می کنند. آنگاه مادرت خدیجه، اوّلین زنی که به خدا و رسول او ایمان آورد، همراه هفتاد هزار فرشته که پرچم‌‌های تکبیر در دست دارند، به استقبالت می‌آیند. وقتی به جمع انسان‌ها نزدیک شدی، حوّاء با هفتادهزار حورالعین به همراه آسیه نزدت می‌آید و با تو رهسپار می‌شود. 📚 بحارالأنوار، ج ‏43، ص 225. •✾📚 @Dastan 📚✾•
📚 پسرکی از مادرش پرسید : مادر چرا گریه می کنی؟ مادر فرزندش را در آغوش گرفت و گفت : نمی دانم عزیزم ، نمی دانم. پسرک نزد پدرش رفت و گفت : بابا ، چرا مامان همیشه گریه می کند؟ او چه می خواهد؟ پدرش تنها دلیلی که به ذهنش می رسید ، این بود : همه ی زنها گریه می کنند ، بی هیچ دلیلی. پسرک متعجب شد ولی هنوز از اینکه زنها خیلی راحت به گریه می افتند، متعجب بود یکبار در خواب دید که دارد با خدا صحبت می کند، از خدا پرسید: خدایا چرا زنها این همه گریه می کنند؟ خدا جواب داد : من زن را به شکل ویژه ای آفریده ام . به شانه های او قدرتی داده ام تا بتواند سنگینی زمین را تحمل کند .به بدنش قدرتی داده ام تا بتواند درد زایمان را تحمل کند. به دستانش قدرتی داده ام که حتی اگر تمام کسانش دست از کار بکشند ، او به کار ادامه دهد به او احساسی داده ام تا با تمام وجود به فرزندانش عشق بورزد ، حتی اگر او را هزاران بار اذیت کنند. به او قلبی داده ام تا همسرش را دوست بدارد ، از خطاهای او بگذرد و همواره در کنار او باشد و به او اشکی داده ام تا هرهنگام که خواست ، فرو بریزد . این اشک را منحصرا برای او خلق کرده ام تا هرگاه نیاز داشت بتواند از آن استفاده کند زیبایی یک زن در لباسش ، مو ها ، یا اندامش نیست . زیبایی زن را باید در چشمانش جست و جو کرد، زیرا تنها راه ورود به قلبش آْنجاست. 📚 مجموعه شهر حکایات •✾📚 @Dastan 📚✾•
مادرم‌زمانی‌که‌خبرشهادتم‌راشنیدی‌گریه‌نکن زمان‌تشیع‌وتدفینم‌گریه‌نکن زمان‌خواندن‌وصیت‌نامه‌ام‌گریه‌نکن فقط‌زمانی‌گریه‌کن‌که‌مردان‌ما‌غیرت‌رافراموش می‌کنندوزنان‌ماعفت‌را‌ 🌹 •✾📚 @Dastan 📚✾•
امام على عليه السلام: ملاطفت و مهربانى، كليد روزى است التَّلَطُّفُ مِفتاحُ الرِّزقِ أعلام الدين، صفحه96 •✾📚 @Dastan 📚✾•
یگرنگ بمان حتی اگردر دنیایی زندگی میکنی که مردمش برای پر رنگ شدن حاضرند هزار رنگ باشند... •✾📚 @Dastan 📚✾•
13.96M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
تقاضای مرجع عالیقدر مرحوم حضرت آیت الله العظمی علوی گرگانی قدس سره از ملت ایران ما را ز دعا کاش فراموش نسازند رندان سحرخیز که صاحب نفسانند http://eitaa.com/joinchat/2036072452Cba7f85afb2
📚 🌹🌹حق مادر حق مادر برتو آنست ڪه بدانے او حمل ڪردہ است تو را نہ ماہ طورے ڪہ هيچ ڪس حاضر نيست اين چنين ديگرے را حمل ڪند و بہ تو شيرہ جانش را خوراندہ است قسمے ڪہ هيچ ڪس ديگر حاضر نيست اينڪار را انجام دهد و با تمام وجود، با گوشش، چشمش، دستش، پايش، مويش، پوست بدنش و جميع اعضا و جوارحش تو را حمايت و مواظبت نمودہ است و اينڪار را از روے شوق و عشق انجام دادہ و رنج و درد و غم و گرفتارے دوران باردارے را بہ خاطر تو تحمل نمودہ است، تا وقتے ڪہ خداے متعال ترا از عالم رحم بہ عالم خارج انتقال داد. پس اين مادر بود ڪہ حاضر بود گرسنہ بماند و تو سير باشے، برهنہ بماند و تو لباس داشتہ باشے، تشنہ بماند و تو سيراب باشے، در آفتاب بنشيند تا تو در سايہ او آرام استراحت ڪنے، ناراحتے را تحمل ڪند تا تو در نعمت و آسايش بہ زندگے ادامہ دادہ و رشد نمائے و در اثر نوازش او بہ خواب راحت و استراحت لذيذ دست يابے. شڪم او خانہ تو و آغوش او گهوارہ تو و سينہ او سيراب ڪنندہ تو و خود او حافظ و نگهدارندہ تو بود؛ سردے و گرمے دنيا را تحمل ميكرد تا تو در آسايش و ناز و نعمت زندگے ڪنے. پس شڪرگزار مادر باش بہ اندازہ اے ڪہ براے تو زحمت كشيدہ است؛ و نمے توانے از او قدردانے نمائے مگر بہ عنايت و توفيق خداوند متعال. 📚رساله حقوق امام سجاد(علیہ السلام) •✾📚 @Dastan 📚✾•