بسم رب المهدی
✨ حدیث روز :
⛅️ قال مولانا الامام المهدی علیه السلام :
«. . . أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ اَلْعَمَی بَعْدَ اَلْجِلاَءِ وَ مِنَ اَلضَّلاَلَةِ بَعْدَ اَلْهُدَی وَ مِنْ مُوبِقَاتِ اَلْأَعْمَالِ وَ
مُرْدِیاتِ اَلْفِتَنِ»
پناه به خدا میبرم از نابینایی بعد از بینایی و از گمراهی بعد از راهیابی واز اعمال ناشایسته و
فرو افتادن در فتنه ها.
📖 بحار الأنوار ، جلد۵۳ ، ص۱۹۰
•✾📚 @Dastan 📚✾•
✨﷽✨
🌼توصیه علامه حسن زاده آملی به جوانان
✍️شما فرزندان و دوستان گرامی من، هم اکنون در پی تحصیل کمال بوده باشید تا آتیهای سعادتمند داشته باشید، زیرا که باور کردهاید هر چیز تا به کمال نرسیده است، قدر و قیمت ندارد. باید از همسالان و همزادان خود که شب و روز را به بیکاری و ولگردی و هرزگی به سر میبرند، سخت دوری گزینید که رهزن شمایند، این گروه روی سعادت را نخواهند دید، چند روزی در مقام خیال به تازگی رنگ و رخسار خود سرگرم و به پوشاکهای گوناگون بوقلمونی و طاووسی دلخوشند و به زودی نه آن را دارند و نه این را و نه کمالی تحصیل کردهاند که بدان دلگرم باشند، ناچار بعدا یا باید تن به گدایی در دهند و یا به دزدی و دیگر بیچارگیها مزاحم اجتماع باشند و زندگی را بگذرانند.
با آنان همنشین نشوید که هم اکنون به شما بگویم نطفه و مربّی و اجتماع و معاشر از اصولیاند که در سعادت و شقاوت انسانی دخلی به سزا دارند. جوانا سرمتاب از پند پیران؛ که پند پیر از بخت جوان به؛ یک پزشک زحمت کشیده انسان را در نظر بگیرید؛ او به هر شهری قدم نهد با یک قلم و چند برگ کاغذ به دیدن چند بیمار و نوشتن چند نسخه در مدّت کمی مردم آن شهر را به سوی خویش میکشاند و از هر آشنایی آشناتر و از هر عزیزی گرامیتر میشود. این موقعیت میوه درخت وجود اوست که آن درخت را از اوان نهال بودنش درست به بار آورده است؛ و اینک مال ذاتی است که چون طراوت چهره و لباسهای الوان دستخوش فرتوتی و کهنگی نمیگردد.
این ادیسون مخترع برق اگر چون همسالان نابخردش روزگار میگذرانید و سرگرم به خوشگذرانیها و بیهودگیها میبود، از چه رو میتوانست، سرمایه هوش و بینش خود را به کار ببرد و از نور اندیشه خود به جهانیان نور دهد؟! باید دوستانم از روش نابخردان همواره دوری گزینند و بدانند که اکثر بزرگسالان عصر ما به حدّ بلوغ نرسیدهاند و در راه آن نیستند و بکوشند که هر روزشان بهتر از روز پیش باشد.
•✾📚 @Dastan 📚✾•
همان گونه كه در داستان «ياران روز شنبه» گذشت، عدّه اى از آنها اسير هوا و هوس شده و دست به حيله شرعى زدند. بدين مناسبت، بحثى هر چند فشرده پيرامون حيله و كلاه شرعى لازم است؛ توجّه فرماييد: حيله در اصل به معناى چاره جويى است، كه گاه مثبت است و گاه منفى.
الف) حيله هاى منفى
حيله منفى در جايى به كار مى رود كه شخص مى خواهد حقّى را باطل يا باطلى را حق جلوه دهد؛ مانند كارى كه نمرود طغيانگر در برابر استدلال هاى
قوى حضرت ابراهيم عليه السلام انجام داد. نمرود به حضرت ابراهيم عليه السلام گفت: اين خدايى كه مردم را به پرستش او دعوت مى كنى كيست؟
حضرت فرمود: خداى من كسى كه جان انسانها را مى گيرد و به آنها جان مى دهد «يُحْيِى وَيُمِيت» نمرود گفت: من هم جان مى دهم و جان مى ستانم.
سپس دستور داد دو زندانى محكوم به اعدام را حاضر كردند، يكى را آزاد كرد و ديگرى را گردن زد! [۱] نمرود براى اين كه حق را باطل جلوه دهد به اين چاره جويى منفى و كلاه شرعى متوسّل شد؛ هر چند حضرت ابراهيم پاسخ ديگرى داد كه او مات و مبهوت شد «فبهت الذى كفر» حضرت فرمود: خداى من كسى است كه هر روز خورشيد را از مشرق مى آورد و در مغرب پنهان مى كند.
اگر راست مى گويى كه تو خدايى، كارى كن كه فردا خورشيد از مغرب طلوع و در مشرق غروب كند. نمرود با شنيدن اين استدلال قوى، محكوم و منكوب و مبهوت شد. [۲]
خلاصه اين كه حيله منفى در جايى به كار مى رود كه مى خواهند حقّى را باطل، يا باطلى را حق كنند.
----------
[۱]: سوره بقره، آيه ۲۵۸.
[۲]: سوره بقره، آيه ۲۵۸.
•✾📚 @Dastan 📚✾•
ب) حيله هاى مثبت
گاه حيله هايى به منظور انجام حق و ابطال باطل به كار برده مى شود؛ كه اين گونه حيلهها مشروع است. مثلًا حضرت رسول صلى الله عليه و آله هنگامى كه قصد داشت از محاصره مشركان در مكّه خارج شده و به مدينه هجرت كند دو كار انجام داد:
۱. نخست اين كه از حضرت على عليه السلام خواست بجاى او در بسترش بخوابد تا
دشمن متوجّه خروج پيامبر صلى الله عليه و آله از خانه نگردد. على عليه السلام عرض كرد: آيا با اين كار شما به سلامت خواهيد رفت؟ فرمود: بله؛ على عليه السلام گفت: اين كار را خواهم كرد و براى آن سجده شكر بجا آورد كه جانش سپر بلاى جان پيامبر صلى الله عليه و آله خواهد شد.
اين نوعى حيله و چاره جويى مثبت است.
۲. حضرت براى گم كردن ردّ پاى خويش و گمراه كردن دشمن بجاى اين كه به سمت شمال مكّه، كه مدينه در آن سمت قرار داشت، برود بر خلاف مسير به سمت جنوب مكّه حركت كرد و در غار ثور پناه گرفت. اين نيز نوعى چاره جويى براى فرار از دست دشمنان بود و در حقيقت براى ابطال نقشه هاى شوم و باطل دشمنان اسلام صورت گرفت و اشكالى ندارد.
•✾📚 @Dastan 📚✾•
كلاه شرعى چرا؟
بعضى افراد در پى كلاه شرعى هستند، چنين افرادى به دو منظور دست به اين كار مى زنند؟
۱. به قصد فريب مردم؛ همان گونه كه نمرود مى خواست مردم را بفريبد و همچنان بر گرده آنها سوار باشد. يا فرعون مى خواست مردم را گول بزند و همچنان به عنوان خدا او را پرستش كنند. لذا در مقابل دعوت هاى حضرت موسى به يكتاپرستى، خطاب به وزيرش هامان گفت: برج بسيار بلندى بساز تا شايد خداى موسى را در آسمانها بيابم. در حالى كه او به خوبى مى دانست كه اين سخن اشتباه است، ولى براى فريب مردم دست به اين حيله زد.
۲. به قصد فريب خود؛ شايد داستان زليخا از همين قبيل باشد. زنان اشراف و بزرگان مصر را جمع كرد و به همه آنها ترنج و چاقويى داد و گفت: «هر زمان يوسف وارد شد ترنجها را پوست بكنيد» و آنها با ورود يوسف عليه السلام به جاى
ترنجها دستان خود را بريدند؛ زليخا به اين وسيله مى خواست از عذاب وجدان رهايى پيدا كند. ولى در حقيقت خود را فريب داد و كوس رسوايى خويش را در سراسر مصر به صدا درآورد.
نمونه ديگر، بانكها و صندوق هاى قرض الحسنه اى است كه سودهاى نامشروع ۲۶% يا مقدارى كمتر يا بيشتر را به عنوان كارمزد مى گيرند در حالى كه كارمزد ۲% و حداكثر ۴% است. اينها چون نمى توانند در كشور اسلامى صريحاً رباخوارى كنند با اين كلاه شرعى (كه در حقيقت كلاهى بر سر خودشان مى گذارند) زيرا اموال و دارايى خود را آلوده به حرام مى كنند) گرفتار حيله شرعى مى شوند، و بدين وسيله باطلى را حق جلوه مى دهند. چنين افرادى مرتكب دو گناه مى شوند: يكى رباخوارى و ديگرى رياكارى! [۱]
----------
[۱]: شرح بيشتر را در كتاب ما« حيله هاى شرعى و چاره جويى هاى صحيح» مطالعه فرماييد.
•✾📚 @Dastan 📚✾•
پيش بينى پيامبر صلى الله عليه و آله درباره حيله هاى منفى آخرالزمان
حضرت على عليه السلام در حال سخنرانى [۲] بود كه شخصى برخاست و از حضرت پرسيد: اى اميرمؤمنان! ما را از فتنه و مفهوم آن آگاه كن. آيا در اين باره چيزى از پيامبر اسلام شنيده اى؟ حضرت فرمود: هنگامى كه آيه شريفه «الم* أَحَسِبَ النَّاسُ أَنْ يُتْرَكُوا أَنْ يَقُولُوا آمَنَّا وَهُمْ لَايُفْتَنُونَ» [۳] نازل شد، دانستم تا زمانى كه پيامبر صلى الله عليه و آله در بين ماست فتنه اى بر ما نازل نمى شود. سپس از حضرت رسول صلى الله عليه و آله پرسيدم:
منظور از اين فتنه كه در آيه شريفه آمده چيست؟ حضرت فرمود: اى على! امّت من بعد از من در بوته آزمايش قرار مى گيرند. از حضرت پرسيدم: اى پيامبر خدا!
مگر در جنگ احد، پس از آن كه عدّه اى از مسلمانان (پاكباخته و خالص نظير حمزه سيدالشهدا) به شهادت رسيدند و من از اين كه به فيض شهادت نايل نشده بودم ناراحت شدم به من نفرمودى: «تو را به شهادت بشارت مى دهم و تو سرانجام شهيد خواهى شد؟ » حضرت فرمود: آنچه گفتم صحيح است (و تحقّق خواهد يافت) ولكن بگو بدانم در آن لحظه چگونه صبر و تحمّل خواهى كرد؟
عرض كردم: چنين موردى از موارد صبر نيست، بلكه بشارت محسوب مى شود و جاى شكر دارد (شهادت نعمت است نه مصيبت) سپس حضرت فرمود: «
يَا عَلِيُّ إِنَّ الْقَوْمَ سَيُفْتَنُونَ بِأَمْوَالِهِمْ، وَ يَمُنُّونَ بِدِينِهِمْ عَلَى رَبِّهِمْ، وَ يَتَمَنَّوْنَ رَحْمَتَهُ، وَ يَأْمَنُونَ سَطْوَتَهُ، وَ يَسْتَحِلُّونَ حَرَامَهُ بِالشُّبُهَاتِ الْكَاذِبَةِ، وَ الْأَهْوَاءِ السَّاهِيَةِ
؛ على جان! اين مردم بعد از من به وسيله اموال و ثروتشان آزمايش مى شوند، و ديندار بودن را منّتى بر خدا قرار مى دهند و با اين حال انتظار رحمتش را دارند، و از قدرت و خشمش خود را در امان مى بينند. محرمات الهى را به وسيله شبهات دروغين و غير واقعى و هوس هاى غفلت زا حلال مى شمرند».
----------
[۲]: نهج البلاغه، خطبه ۱۵۶.
[۳]: سوره عنكبوت، آيه ۱ و ۲.
•✾📚 @Dastan 📚✾•
حضرت رسول پس از بيان مطلب كلّى و اجمالى در مورد فتنه هاى آخرالزمان، به سه مصداق در مورد آن به صورت خاص اشاره مى كند. توجّه فرماييد:
۱. «
فَيَسْتَحِلُّونَ الْخَمْرَ بِالنَّبِيذِ
؛ با نام «نبيذ» آلوده شراب خوارى مى شوند» زمانى كه پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله و مسلمانان از مكّه به مدينه هجرت كردند، آب مدينه كه سنگين تر از آب مكّه بود با دستگاه گوارشى آنها سازگار نبود و آنها را اذيت مى كرد. حضرت براى رفع اين مشكل، دستور داد در هر ظرف بزرگ آبى چند عدد خرما بيندازند به گونه اى كه آب مضاف نشود. سپس از آن آب براى نوشيدن و ديگر مصارف استفاده كنند، و با اين كار سنگينى آب مدينه از بين رفت. امّا
عدّه اى، از اين چاره جويى مثبت حضرت رسول صلى الله عليه و آله سوء استفاده كرده و مقدار زيادى خرما در آب ريختند كه پس از مدّتى تبديل به شراب شد و آن را به عنوان نبيذ خوردند. حضرت رسول صلى الله عليه و آله در حيات خويش پيش بينى كرد كه مسلمانان بعد از وى گرفتار چنين كلاه شرعى منفى و ناپسندى شوند و در قالب نبيذ و مانند آن، آلوده شراب خوارى شوند.
۲. «
وَ السُّحْتَ بِالْهَدِيَّةِ
؛ و رشوه را به نام هديه حلال خواهند شمرد».
اكنون در گوشه و كنار جامعه با اين پديده شوم مواجه هستيم، كه برخى از افراد ضعيف الايمان رشوه خوار يا رشوه دهنده، در پوشش «هديه»، «كادو»، «زيرميزى»، «حقّ و حساب» و مانند آن، آلوده اين گناه بزرگ مى شوند. اشعث بن قيس منافق [۱] در عصر حضرت على عليه السلام از اين نمونه افراد بود. به داستان او از زبان حضرت على عليه السلام توجّه فرماييد:
----------
[۱]: شرح حال اين شخص منافق را از زبان على عليه السلام در خطبه ۱۹ نهج البلاغه مطالعه فرماييد.
•✾📚 @Dastan 📚✾•
حضرت على عليه السلام و هديه شبانه!
اشعث بن قيس منافق، عامل بسيارى از مفاسد و اختلافات دوران كوتاه خلافت حضرت بود. ظاهراً اشعث با كسى اختلافى داشت، و پرونده اين اختلاف نزد حضرت على عليه السلام بود، و قرار بود روز بعد در مورد آن قضاوت كند.
حضرت مى فرمايد: «از سرگذشت عقيل شگفت آورتر داستان كسى است كه نيمه شب ظرفى سرپوشيده پر از حلواى خوش طعم و لذيذ به درب خانه ما آورد.
ولى اين حلوا معجونى بود كه من از آن متنفّر شدم. گويا آن را با آب دهان مار، يا استفراغش خمير كرده بودند! لذا نگاه تندى به او افكندم و گفتم: «آيا اين كاسه
حلوا رشوه است؟ يا صدقه؟ يا زكات؟ [۱] على، نه اهل رشوه است تا به سبب رشوه بر خلاف حق قضاوت كند و نه اهل صدقه و زكات، كه اينها بر بنى هاشم حرام است.
اشعث كه از اين برخورد قاطع و تند امير زمامداران، دست و پاى خود را گم كرده بود، گفت: نه، هيچ كدام نيست، بلكه هديه است! هر مسلمانى حق دارد به مسلمان ديگر هديه دهد.
حضرت كه چهره هزار رنگ اشعث را مى شناخت و به نيّت واقعى او واقف گشته بود، فرمود: اشعث! آيا ديوانه شده اى؟! يا عقلت را از دست داده اى؟! يا هذيان مى گويى؟! تو نيمه شب با اين كاسه حلوا مى خواهى على را بفريبى و او را به ظلم دعوت كنى تا فردا به نفع تو حكم دهد! اشعث تو مرا با خود مقايسه كرده اى! بگذار تا خود را بشناسانم: اشعث اين حلوا كه سهل است چون اين حلوايى كه من ديدم، گويا با آب دهان مار مخلوط گشته (اگر چه ظاهرى زيبا دارد؛ ولى باطنش بسيار كثيف است. ) به خدا قسم اگر آسمانهاى هفتگانه را به على دهند تا بر مورچه اى ظلم كند، چنين نخواهد كرد.
حضرت پس از بيان اين داستان عجيب، جمله اى بسيار زيبا و سرشار از عدالت مى گويد كه جز على كسى نمى تواند به زبان آورد، و شايسته است اين جملات با آب طلا نوشته و در تمام ادارات در مقابل چشمان مسئولان نصب شود. فرمود:
«وَاللَّهِ لَوْ اعْطِيتُ الْاقاليمَ السَّبْعَةَ بِما تَحْتَ افْلاكِها، عَلى انْ اعْصِىَ اللَّهَ فى نَمْلَةٍ اسْلُبُها جُلْبَ شَعيرَةٍ ما فَعَلْتُهُ، وَ انَّ دُنْياكُمْ عِنْدى لَأَهْوَنُ مِنْ وَرَقَةٍ فى فَمِ جَرادَةٍ تَقْضَمُها
؛ به خداوند سوگند! اگر اقليم هاى هفتگانه با آنچه در زير آسمانهاست (همه جهان هستى) را به من بدهند كه خداوند را با گرفتن پوست جويى از دهان مورچه اى نافرمانى كنم، هرگز چنين نخواهم كرد! (چرا كه) دنياى شما، از برگ جويده اى كه در دهان ملخى باشد نزد من خوارتر و بى ارزش تر است». [۱]
۳. «
وَ الرِّبَا بِالْبَيْعِ
؛ و در پوشش بيع به رباخوارى مى پردازند». [۲] براى رهايى از ربا و در عين حال به دست آوردن سود مناسب، گاه مى توان از حيله مثبت استفاده كرد. مثلًا شما مى خواهيد مبلغ ۱۰ ميليون تومان وام به كسى بدهيد كه بعد از دو سال به شما بازگرداند و در عين حال ارزش پولتان حفظ شود. اگر ۱۰ ميليون بدهيد و ۱۲ ميليون بگيريد ربا و حرام است امّا مى توانيد معادل ۱۰ ميليون سكّه طلا به طرف مقابل بدهيد و بعد از دو سال همان مقدار سكّه از او بگيريد. به اين طريق ارزش پولتان بعد از دو سال حفظ شده و آلوده به رباخوارى هم نشده ايد. اين حيله مثبت است. امّا آنچه كه در ميان بعضى مرسوم است كه ۱۰ ميليون تومان به ضميمه يك قوطى كبريت مى دهند و بعد از مدّتى ۱۲ ميليون مى گيرند و دو ميليون را ارزش قوطى كبريت حساب مى كنند همان رباخوارى در پوشش بيع است و جزء حيله هاى شرعى منفى و ناصحيح محسوب مى شود. چرا كه يكى از شرايط معامله جدّى بودن آن است و در اين جا قصد جدّى وجود ندارد و در هيچ جاى عالَم يك قوطى كبريت به دو ميليون تومان خريد و فروش نمى شود. بنابراين، اگر چاره جويى در مسير حق و به
صورت جدّى باشد اشكال ندارد، امّا آنچه به منظور باطل كردن حق و حق جلوه نمودن باطل و به صورت صحنه سازى و ظاهرسازى است، جايز نيست.
👇👇👇
قرآن مجيد كه از سوى خداوند نازل شده هدفش اين است كه مردم را از ظلمتها و تاريكىها به سوى نور دعوت كند «لِتُخْرِجَ النَّاسَ مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ» [۱] از ظلمت گناه، ظلمت جهل و نادانى، ظلمت نفاق و ظلمت اختلاف، به سوى نور توحيد، حق، عدالت، اطاعت، وحدت و اتّحاد دعوت نمايد. قرآن براى رسيدن به اين هدف، از روش هاى متفاوتى بهره گرفته، كه مى توان همه آنها را در دو روش خلاصه كرد: روش مستقيم، و روش غير مستقيم.
۱. در روش مستقيم مردم را به اشكال مختلف مورد خطاب قرار داده است.
مثلًا در مورد روزه مى فرمايد: « «يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا كُتِبَ عَلَيْكُمُ الصِّيَامُ»؛ [۲] اى افرادى كه ايمان آورده ايد! روزه بر شما مقرر شده» كه در اين جا مؤمنان مورد خطاب مستقيم پروردگار قرار گرفته اند. و گاه اين خطاب مستقيم متوجّه عموم مردم، اعم از افراد با ايمان و غير آنهاست. مثلًا در آيه شريفه ۲۳ سوره يونس مى خوانيم: « «يَا أَيُّهَا النَّاسُ إِنَّمَا بَغْيُكُمْ عَلَى أَنْفُسِكُمْ»؛ اى مردم! ستم هاى شما به زيان خود شماست» خلاصه اين كه گاهى اوقات خداوند براى اخراج مردم از تاريكىها به سوى نور از روش مستقيم بهره گرفته است.
۲. در روش غير مستقيم حالات انبياى پيشين و امّت هاى گذشته و سرنوشت ظالمان و عاقبت بدكاران را بيان مى كند، تا به طور غير مستقيم به ما بفهماند كه اگر شما هم همين راه و روش را در پيش بگيريد همان سرنوشت را خواهيد داشت، و از اين جهت تفاوتى ميان امّت هاى پيشين و امروز نيست، و بيان سرگذشت
اصحاب السبت براى همين منظور است و يكى از درس هاى مهمّى كه بايد از اين داستان گرفت موضع گيرى گروه بى تفاوت ها، و نتيجه آن است.
همان گونه كه گذشت آنها براى اين كه خودشان را گول بزنند گفتند: «نهى از منكر تأثير ندارد، بنابراين وظيفه اى نداريم» توضيح اين كه امر به معروف و نهى از منكر سه شرط دارد، كه با حاصل شدن هر سه انجام آن واجب مى شود:
۱. شناختن «معروف» و «منكر» از نظر موضوعى و حكمى. مثلًا اگر بخواهيم در مورد قمار نهى از منكر كنيم بايد بدانيم قمار از نظر اسلام حرام است و نيز بدانيم كارى كه اين اشخاص انجام مى دهند قمار است.
۲. احتمال تأثير؛ بنابراين، اگر يقين داشته باشم امر و نهى من در فرد يا افراد مخصوصى هيچ اثرى ندارد وظيفه اى در قبال آنها ندارم. حداقل احتمال تأثير لازم است.
۳. امن از ضرر؛ انجام اين فريضه براى مكلّف ضرر مهمّى نداشته باشد، اگر واقعاً ضرر و خطر مهمّى داشته باشد واجب نيست.
كسانى كه مى خواهند از زير بار اين فريضه مهم شانه خالى كنند يكى از شرايط سه گانه را دستكارى مى كنند، و بى تفاوت هاى اصحاب السبت به سراغ شرط دوم رفته و خطاب به ناهيان از منكر گفتند: «چرا كسانى را موعظه مى كنيد كه (نهى از منكر در آنها تأثيرى ندارد و) عاقبت آنها هلاكت و نابودى است» يا جملاتى از اين قبيل كه در موارد مشابه گفته مى شود، مثل اين كه: «اين كار مشت بر سندان زدن، و آب در هاون كوبيدن است» كه البتّه اين كار به منظور گول زدن خود آنها بوده، امّا ناهيان از منكر تسليم نشدند، و گفتند ما احتمال تأثير مى دهيم و به وظيفه خود عمل كردند و پاداش آن را گرفتند. همان گونه كه بى تفاوتها مجازات شدند.
خوانندگان محترم! مراقب باشيم خود را فريب ندهيم، و اگر خود را گول بزنيم نمى توانيم خدا را فريب دهيم. امر به معروف و نهى از منكر چنانچه با زبان خوش و توأم با ادب و احترام انجام شود غالباً اثر مى كند.
----------
[۱]: به يقين زكات (مال و فطره) بر تمام بنى هاشم حرام است، و صدقه كه اشاره به انفاق هاى مستحبى است و بنابر قول مشهور بر بنى هاشم حرام نيست ممكن است بر خصوص اهل بيت عليهم السلام حرام بوده باشد. بعضى نيز احتمال داده اند كه صدقه اشاره به كفّارات و صدقات واجبه غير از زكات باشد كه آن هم بر بنى هاشم حرام است (پيام امام اميرالمؤمنين عليه السلام، ج ۸، ص ۴۱۷).
[۱]: نهج البلاغه، خطبه ۲۲۴.
[۲]: همان، خطبه ۱۵۶.
[۱]: سوره ابراهيم، آيه ۱.
[۲]: سوره بقره، آيه ۱۸۳.
•✾📚 @Dastan 📚✾•
مراحل امر به معروف و نهى از منكر
اين فريضه الهى از جهتى دو مرحله دارد؛ يك مرحله آن وظيفه عموم مردم است. و مرحله ديگر، بر عهده حكومت اسلامى است و مردم نبايد در آن دخالت كنند.
قرآن مجيد به هر دو مرحله اشاره كرده است:
۱. مرحله قلبى و زبانى؛ يعنى با ديدن يك منكر در قلب و روحم از آن گناه و گناه كار بيزار شوم و اين بيزارى سبب شود كه با زبان خوش توأم با ادب و احترام نهى از منكر كنم.
آيه شريفه ۱۱۰ سوره آل عمران به اين مرحله اشاره دارد. توجّه فرماييد:
« «كُنْتُمْ خَيْرَ أُمَّةٍ أُخْرِجَتْ لِلنَّاسِ تَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَتَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنكَرِ وَتُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ»؛ شما بهترين امّتى بوديد كه به سود انسانها آفريده شده اند، (چه اين كه) امر به معروف و نهى از منكر مى كنيد و به خدا ايمان داريد».
اين آيه شريفه كه امر به معروف و نهى از منكر را يك وظيفه همگانى اعلام مى كند ناظر به مرحله قلبى و زبانى اين فريضه بزرگ الهى است. ضمناً از آيه شريفه استفاده مى شود كه رمز برترى امّت اسلامى بر ساير امّتها امر به معروف و نهى از منكر و ايمان به خداست.
۲. مرحله فيزيكى و اجرايى؛ مثلًا اگر در مكانى با عدّه اى برخورد كرديم كه مشغول شراب خورى يا استعمال موادّ مخدّر هستند و تذكّرات زبانى اثر نكرد،
عموم مردم نمى توانند با آنها درگير شوند و برخورد فيزيكى ايجاد كنند بلكه لازم است حكومت اسلامى وارد عمل شده، آنها را دستگير و بساط گناه را جمع كند. آيه شريفه ۱۰۴ سوره آل عمران به اين مرحله اشاره دارد؛ توجّه فرماييد:
« «وَلْتَكُنْ مِّنْكُمْ أُمَّةٌ يَدْعُونَ إِلَى الْخَيْرِ وَيَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَيَنْهَوْنَ عَنْ الْمُنْكَرِ وَأُوْلَئِكَ هُمْ الْمُفْلِحُونَ»؛ (براى رسيدن به وحدت) بايد از ميان شما، جمعى دعوت به نيكى، و امر به معروف و نهى از منكر كنند! و رستگاران آنها هستند».
👇👇👇