✨شمع به کبریت گفت:
🔆از تو میترسم تو قاتل من هستی...
⏪کبریت گفت:
از من نترس...
از ریسمانی بترس که در دل خود جای دادی!!!
💫💫👈عامل نابودی انسان ها #تفکرات_منفی خودشان است
نه عوامل بیرونی....
#حکایت
✾📚 @Dastan 📚✾
آیت الله مجتهدی تهرانی (ره) :
گاهی انسان یک دعاهایی میکند که به صلاحش نیست. آن #حاجت را در دنیا به او نمیدهند، ولی در قیامت میدهند.
➖ میگوییم:« خدایا این چیست؟»
میگوید:« در دنیا دعا کردی، صلاح نبود به تو بدهیم، اینحا دادیم. »
ذوق میکند و میگوید:« عجب! کاش هیچ یک از #دعاهای من #مستحاب نمیشد و همه را اینجا به من میدانند، اینجا بهتر است. »
خیلی وقت ها بچه به پدر و مادرش میگوید:« به من شیرینی بدهید»، ولی پدر و مادر صلاح نمیدانند. مثلا شام خورده، صلاح نیست شیرینی بخورد.
مادری بچه اش را دوست دارد، طوری که لقمه را از دهان خودش برمی دارد و له بچه اش میدهد، ولی گاهی برخی چیزها که بچه به آن علاقه دارد، مادر میداند که به صلاحش نیست و آن را به بچه نمیدهد.
مثلا غذای سرخ کردنی برای بچه خوب نیست، مادر به او نمیدهد.
خدا هم اینگونه است. ما بعضی چیزها را از خدا میخواهیم که صلاح نیست به ما بدهد اما عقل ما نمیرسد که صلاح نیست! باید بدانیم که هرچه را خدا به ما داده، صلاح ما بوده است. به یکی داده و به یکی نداده است.
*-🔴 به کسی که داده، #صلاح بوده و به کسی هم که نداده، صلاح بوده است.**
✾📚 @Dastan 📚✾
#یک_پند_یک_معرفت
✍️در عین الحیات(علامه مجلسی) از امام صادق آمده است: حق تعالی هیچ درختی را خلق نکرده بود مگر آن که میوهای داشت، چون مردم گفتند خداوند (معاذ الله) بر خود فرزندی گرفت، میوهها درختشان زایل شد و بر برخی خار پدید آمد.
‼️اگر دقت کرده باشیم اکنون اکثر درختانی که میوه ندارند و برای الوار کاشته میشوند، اگر آنان میوه هم داشتند هیچ چیزی از حق تعالی کم نمیشد و ضرری در آفرینش وارد نمیکرد. پس اکنون که تغییرات آب و هوایی هم که نعمت بزرگی را از دست ما میرباید بیتردید به خاطر نافرمانیهای بشر است.
✾📚 @Dastan 📚✾
🍃🍃🍃🍃🍃
"برچسب های نامرئی"
اتومبیل جلویی لاک پشت وار پیش می رفت و با اینکه مدام بوق میزدم، به من راه نمی داد. داشتم خونسردی ام را از دست میدادم که یکدفعه چشم ام به برچسب کوچکی روی شیشهی عقب اش افتاد:
"نقص فنی، لطفا صبور باشید!"
و این نوشته همه چیز را تغییر داد!
بلافاصله آرام گرفتم و سرعتم را کم کردم. راستش حتی مراقب آن ماشین و راننده اش هم بودم! چند دقیقه با تأخیر به خانه رسیدم اما مشکلی نبود. ناگهان فکری تلنگر زد:
اگر آن برچسب نبود من صبوری به خرج میدادم؟ چرا برای بردباری در برابر مردم به برچسب نیاز داریم!؟ و دست آخر اینکه: اگر مردم برچسب هایی به پیشانی خود بچسبانند، با دیگران صبورتر و مهربان خواهیم بود؟ برچسب هایی چون:
"کارم را از دست داده ام"
" در حال مبارزه با سرطان"
"در مراحل طلاق ناجوری گیر افتاده ام"
"عزیزی را از دست دادهام" ،
"احساس بی ارزشی و حقارت میکنم" ،
"در شرایط بد مالی و ورشکستگی قرار دارم" ... و صدها برچسب دیگر شبیه اینها.
همه درگیر مشکلاتی هستند که ما از آن چیزی نمی دانیم. حداقل کاری که می توانیم بکنیم، صبر و مهربانی است.
بیائید به برچسب های نامرئی یکدیگر احترام بگذاریم !
🍃🍃🍃🍃🍃🍃
✾📚 @Dastan 📚✾
4_1632207916.mp3
4.47M
⭕️ ماجرای عنایت امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف به پیرزن آلمانی
🔸 حاج اقا عالی
✾📚 @Dastan 📚✾
✳ تقوا لباس آتشنشانی است!
✍تقوا یعنی چی؟ پرهیز؟ کفّ نفس؟ تقوا معنای گستردهای داره. در #گفتمان_انتظار و در فرهنگ #قرآن، تقوا لباس است! «و لباس التقوی ذلک خیر» (اعراف، 26) تقوا لباس آتشنشانی است!
قرآن، تقوا بهمعنای فرار از #گناه و محیط گناهآلود و جامعهی پر از گناه رو نمیپذیره و آن را ساختهی راهبان مسیحی معرفی میکنه. درسته در تقوا، #ترک_محرمات هست، #ورع هست، مبارزه با گناه هست، اما تقوایی که قرآن میفرماید، فرار نیست بلکه حمله است! تقوا جُنّة و سپر این حمله و لباس رزم و یا دقیقتر، لباس آتشنشانی است! لباس آتشنشانی، لباس حمله به آتش است. گناه، آتش است و تقوا، لباس آتشنشانی و متقی، آتشنشان. آتشنشان کارش چیه؟ آتشنشان به آتش حمله میکنه تا کسانی رو که گرفتار شدند نجات بده! آتشنشان باید بزنه به آتش، اول اونهایی رو که در آتشاند و دارند میسوزند، نجات بده، دوم آتش رو خاموش کنه. تقوا در قرآن یعنی این! فرار، تقوا نیست.
👤 #استاد_عینیزاده_موحد
📚 برگرفته از کتاب «دکترین انتظار و مبانی قرآنی آن»
📖 ص 63
✾📚 @Dastan 📚✾
#یک_داستان_یک_پند
✍️روزی با یکی از دوستان از روی کنجکاوی خانه پیرمردی رفتم که #سرکتاب باز می کرد و برای مردم #استخاره می گرفت. جمعیت زیادی بودند و کار همه را یک دقیقه راه می انداخت و کاسه اش پر می شد. یاد آیه ای از قرآن افتادم:
✨ اشْتَرَوْا بِآيَاتِ اللَّهِ ثَمَنًا قَلِيلًا فَصَدُّوا عَنْ سَبِيلِهِ ۚ إِنَّهُمْ سَاءَ مَا كَانُوا يَعْمَلُونَ ✨
⚡️آنان آیات کتاب خدا را به بهایی اندک فروختند تا آنکه راه خدا را (به روی خلق) بستند، همانا بسیار بد میکردهاند.( 9 توبه)
❤️🔥 واقعا آیات خدا که برای فهم و تدبر و عمل نازل شده اند، همه را به #قیمت_ارزان می فروشد و در راه خدا سد ایجاد می کند که این مردم عوام به جای رفتن سمت قرآن و فهم و عمل به آن ، و توبه از گناهانی که سبب #مشکلات شان شده است، سمت باز کردن آن برای رفع مشکلات دنیوی شان متوسل شده بودند . گمان می کرد منم نوبت هستم گفت: هزینه را بده بگیرم.
گفتم : من به خدای خودم بیشتر از انگشتان تو #باور دارم.
🔥با دست خروجی را نشانم داد که برو... بساط ما #اغفال_شیطانی ما را خراب نکن.
✾📚 @Dastan 📚✾
🌺احاديث پیامبر ﷺ
✅ يا عائشةُ إنَّ اللهَ إذا أنزَل سَطوتَه بأهلِ نِقمَتِه وفيهم الصَّالحونَ فيُصابونَ معهم ثمَّ يُبعَثونَ على نيَّاتِهم وأعمالِهم
🍃از عایشه (رضي الله عنها) میفرماید: گفتم: ای رسول الله ! ھرگاه خداوند خشمش را بر اھل زمین که در بین آنھا صالحان نیز وجود دارند نازل کند، صالحان نیز ھمراه آنان ھلاک میشوند؟
🔆پیامبر ﷺ فرمود: «ای عایشه! ھرگاه خداوند خشمش را بر مجرمین که صالحان نیز در بین آنھا ھستند فرود آورد، ھمراه آنان ھلاک میشوند، اما روز قیامت بر اساس نیتھایشان مبعوث میشوند
📚( 7314 ابن حبان _ 1710 صحيح جامع)
✾📚 @Dastan 📚✾
#یک_داستان_یک_پند
✍روزی رسول اکرم (ص) با یکی از اصحاب از صحرایی نزدیک مدینه میگذشتند. پیرزنی بر سر چاه آبی میخواست آب بکشد و نمیتوانست. رسول خدا (ص) پیش رفت و فرمود: حاضری من برای تو آب بکشم؟ پیرزن که حضرت را نشناخته بود گفت: ای بنده خدا اگر چنین کنی برای خود کردهای و پاداش عملت را خواهی دید. حضرت دلو را به چاه انداخت و آب کشید و مشک را پر کرد و بر دوش نهاد و به پیرزن فرمود: تو جلو برو و خیمه خود را نشان بده، پیرزن به راه افتاد و حضرت از پی او روان شد. آن مرد صحابی که همراه حضرت بود، گفت: یا رسولالله! مشک را به من بدهید اما پیامبر (ص) قبول نکردند، صحابی اصرار کرد ولی حضرت فرمودند: من سزاوارترم که بار امت را به دوش بگیرم. رسول خدا (ص) مشک را به خیمه رساندند و از آنجا دور شدند. پیرزن به خیمه رفت و به پسران خود گفت: برخیزید و مشک آب را به خیمه بیاورید.
پسران وقتی مشک را برداشتند تعجب کردند و پرسیدند: این مشک سنگین را چگونه آوردهای؟ گفت: مردی خوشروی، شیرینکلام، خوشاخلاق، با من تلطف بسیار کرد و مشک را آورد. پسران از پِی حضرت آمدند و ایشان را شناختند، دوان دوان به خیمه برگشتند و گفتند: مادر! این همان پیغمبری است که تو به او ایمان آوردهای و پیوسته مشتاق دیدارش بودی. پیرزن بیرون دوید و خود را به حضرت رساند و به قدمهای مبارکش افتاد. گریه میکرد و معذرت میخواست. حضرت در حق او و فرزندانش دعا کرد و او را با مهربانی بازگرداند. جبرئیل نازل شد و این آیه را آورد:
📖وَإِنَّكَ لَعَلَىٰ خُلُقٍ عَظِيمٍ (4 - قلم)
و تو اخلاق عظیم و برجستهاى دارى.
📚قصصالروایات
✾📚 @Dastan 📚✾
🦋عاقبت انديشى قبل از انجام كار
✨🍃شخصى به خدمت رسول اكرم (ص ) آمد و عرض كرد يا رسول الله ، مرا موعظه و نصيحت بفرماييد.
حضرت به او فرمود: اگر من بگويم تو به كار مى بندى ؟ شخص گفت : بلى ، يا رسول الله . حضرت باز تكرار كرد:
براستى اگر من بگويم تو آن را به كار مى بندى ؟ شخص گفت :
بلى يا رسول الله .
💫باز تكرار كرد: براستى اگر من بگويم تو آن را به كار مى بندى ؟
🍂شخص گفت : بلى يا رسول الله . باز يك دفعه ديگر هم حضرت فرمود:
👈اين سه بار تكرار براى اين بود كه مى خواست كاملا آماده شود براى حرفى كه مى خواهد به او بگويد.
همين كه حضرت رسول (ص ) سه بار از او اقرار گرفت و آماده اش كرد. فرمودند (اذا هممت بامر فتدبر عاقبته )
✨✨يعنى هرگاه #تصميم گرفتى كه كارى و عملى را انجام بدهى ، قبل از انجام دادن آن به آخرش و #نتايج آن انديشه كن . يعنى #عاقبت_انديشى و حساب و كتاب دست به هر كارى نزنيد كه بعدا #پشيمانى و #ضرر در آن وجود داشته باشد.
✾📚 @Dastan 📚✾
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#لاتی_که_خداوند_بخاطر_او_برادر
#عابدش_را_بخشید❗️
سرنوشت دو برادری که یکی عابد بود و دیگری لات!!
📌استاد دارستانی
یا فاطرُ بحقِ فاطمه عجِّل لولیک الفرج
✾📚 @Dastan 📚✾
🌷 #هر_روز_با_شهدا_🌷
#تنها_سوغاتی_که_شهيد_برونسی_از_حج_آورد!
🌷رفته بود مکه؛ وقتی برگشت با همسرم رفتیم دیدنش؛ خانهشان آن موقع در کوی طلاب بود؛ قبل از اینکه وارد اتاق بشویم، چشمم در راهرو افتاد به یک تلویزیون رنگی با کارت و بند و بساط دیگرش.
🌷بعد از احوالپرسی و چاقسلامتی صحبت کشید به حج او و اینکه چه کارهایی کرده و چه آورده و نیاورده. میخواستم از تلویزیون رنگی بپرسم، خودش گفت: «از وسایلی که حق خریدنش را داشتم، فقط یک تلویزیون رنگی آوردم.» گفتم: «ان شاءالله که مبارک باشد و سالهای سال برای شما عمر کند.» خنده معنا داری کرد و گفت: «برای استفاده شخصی نیاوردم؛ آوردم که بفروشم و فکر میکنم شما مشتری خوبی باشی آقا صادق!»
🌷گفتم: «چرا بفروشید، حاج آقا؟» گفت: «راستش من برای زیارت این حجی که رفتم، یک حساب دقیقی کردم و دیدم کل خرجی که سپاه برای من کرده، ۱۶ هزار تومان شده است؛ میخواهم این تلویزیون را هم به همان قیمت بفروشم تا مدیون بیتالمال نباشم.»
🌷گفتم: «من تلویزیون را میخواهم اما از بازار خبر ندارم، اگر بیشتر بود چی؟» گفت: «اگر بیشتر بود، نوش جانت و اگر کمتر بود که دیگر از ما راضی باشید.» تلویزیون را به همان قیمت ۱۶ هزار تومان از حاج آقا خریدم و او هم پول را دو دستی تقدیم سپاه کرد.
🌹خاطره ای به یاد فرمانده #شهید عبدالحسین برونسی
#راوی: آقای صادق جلالی
❌❌ مسئولین!
#شهدا_را_ياد_كنيم_با_ذكر_صلوات
❤️اَلّلهُمَّـ؏عَجِّللِوَلیِّڪَ الفَرَج❤️
✾📚 @Dastan 📚✾
⚜حکایتهای پندآموز⚜
💠نجسترین چیزها💠
✍گویند روزی پادشاهی این سوال برایش پیش میآید که نجسترین چیزها در دنیای خاکی چیست؟! برای همین کار وزیرش را مأمور میکند که برود و این نجسترین نجسها را پیدا کند. پادشاه میگوید تمام تاج و تخت خود را به کسی که جواب را بداند میبخشد.
وزیر هم عازم سفر میشود و پس از یک سال جستجو و پرس و جو از افراد مختلف به این نتیجه رسید که نجسترین چیز مدفوع آدمیزاد اشرف است. عازم دیار خود میشود، در نزدیکیهای شهر چوپانی را میبیند و به خود می گوید از او هم سؤال کند شاید جواب تازهای داشت. بعد از صحبت با چوپان، او به وزیر می گوید: «من جواب را می دانم اما یک شرط دارد.»وزیر نشنیده شرط را میپذیرد. چوپان هم می گوید: «تو باید مدفوع خودت را بخوری.»
وزیر آنچنان عصبانی میشود که میخواهد چوپان را بکشد ولی چوپان به او می گوید:«تو میتوانی من را بکشی اما مطمئن باش پاسخی که پیدا کردهای غلط است. تو این کار را بکن اگر جواب قانع کنندهای نشنیدی من را بکش.» خلاصه وزیر به خاطر رسیدن به تاج و تخت هم که شده قبول میکند و آن کار را انجام میدهد.سپس چوپان به او می گوید: کثیفترین و نجسترین چیزها طمع است که تو به خاطرش حاضر شدی آنچه را فکر میکردی نجسترین است بخوری!
📚مجموعه شهر حکایات
✾📚 @Dastan 📚✾
🌸🍃️یونس شحام گفت:
به حضرت موسی بن جعفر علیهما السّلام گفتم:
بعضی از دوستان شما #گناهکارند، #شراب میخورند و گناهان زشتی مرتکب میشوند آیا ما از آن ها #بیزار باشیم ؟
حضرت فرمودند: از #کارش بیزار باشید، ولی از خوبی او بیزار نباشید و عملش را دشمن بدارید.
گفتم: میتوانیم به او بگوییم #فاسق_فاجر؟ حضرت فرمودند نه. فاسق فاجر کافر و منکرما است و خدا #امتناع دارد از این که دوست ما فاسق و فاجر باشد، گرچه آن کارها را انجام دهد، بلکه بگویید فاسق العمل و #فاجر_العمل است، اما مؤمن النفس است و بدکار است ولی پیکر و روان پاک دارد. به خدا قسم نه، دوست ما خارج نمی شود از دنیا مگر این که خدا و پیامبر و ما از او راضی هستیم. خداوند او را با همان گناهی که دارد، با چهره ای درخشان محشور میکند، #عیب هایش پوشیده و دلش آسوده است و ترس و اندوهی ندارد. و این جریان چنین است که از دنیا خارج نمی شود، مگر این که از #آلودگیهای گناه پاک میشود یا به مصیبتی در مال یا جان یا فرزند یا بیماری، و کمترین کاری که خداوند نسبت به دوست ما انجام میدهد، خواب وحشتناکی است که خدا به او نشان میدهد و اندوهگین از این خواب میشود. همین کفاره گناهش میشود یا ترس و وحشتی که از طرف دولت باطل بر او وارد میشود یا بر او سخت گرفته میشود هنگام مرگ بعد پاک از گناه و با دلی آسوده، به واسطه محمّد و امیرالمؤمنین صلّی اللَّه علیهما و آلهما به ملاقات خدا میرود ...
📙بحارالأنوار , جلد 27 , صفحه 137
✾📚 @Dastan 📚✾
🔹#نان_خشك_حضرت_امير_علیه_السلام
✨راوی می گوید: دیدم یک نفر در #نخلستانها دارد کار می کند. من هم خیلی #گرسنه ام بود؛ چون از راه دور آمده بودم. گفتم پهلوی این مرد که دارد کار می کند، می روم. شاید چیزی داشته باشد. آمدم و سلام کردم و گفتم: «برادر! من گرسنه ام. چیزی هست؟» فرمودند:
«پهلوی آن عصا نان هست؛ می خواهی، بردار و بخور». می گوید: «آمدم آنجا. دیدم پارچه¬اي بود؛ باز کردم. نان جوی *خشکیده¬اي بود؛ برداشتم و هر چه دندان زدم، دیدم نمی شود آن را شکست». گفتم:
برادر! این نان خشکیده، مال خودت. من نمی توانم بخورم. تو چطور این #نان را می خوری؟»
فرمودند: «برو مدینه به منزل حسن بن علی. وضع او خوب است و تو را اداره می کند». آمدم آنجا؛ دیدم سفره حسابی است. غذایم را خوردم و پنهاني یک مقدار آن را. زیر لباسهایم گذاشتم، تا برای آن پیرمرد که در نخلستان کار می کرد، ببرم. همينكه آمدم بروم، حضرت امام حسن علیه السلام فرمودند: «برادر! زیر لباست چه گرفتی؟»
عرض کردم: «پیرمردی است در نخلستان کار می کند. من دیدم نانی در توشه او بود که دندانهای من نتوانست آن را خرد كند. اين غذا¬ها را برای او می برم». حضرت فرمودند: «همة اين دستگاه، مال خود او است؛ اما استفاده نمی كند».
✾📚 @Dastan 📚✾
🤔آیا باور دارید که در زندگی هیچ چیز اتفاقی نیست؟
💫هر چیزی به دلیلی روی میدهد.
هر شخصی را که ملاقات میکنیم، نقشی در زندگیمان خواهد داشت، چه آن نقش کوچک باشد چه بزرگ.
👈برخی آزارمان خواهند داد. خیانت خواهند کرد وباعث گریه مان خواهند شد تا قوی تر و قوی تر شویم.
🔆برخی به ما درس می هند، نه بخاطر اینکه تغییرمان دهند، بلکه به این دلیل که ما را متوجه اشتباهاتمان کنند و باعث ترقی و رشدمان گردند.
❤️❤️وبرخی برایمان الهام بخش خواهند بود و به ما عشق خواهند ورزید تا باعث خوشبختیمان شوند.🌷
✾📚 @Dastan 📚✾
📚 #حکایتیبسیارزیباوخواندنی
💎 روزی فردی جوان، هیزم شکنی را در حال کار در جنگل می بیند و با فهمیدن اینکه هیزم شکن در تمام عمر خود حتی اسمی از عیسی نشنیده است، با خود می گوید:
«عجب فرصتی است برای به دین آوردن این مرد!»
در اثنایی که هیزم شکن تمام روز به طور یکنواخت مشغول تکه کردن هیزم و حمل آنها با گاری بود، مبلّغ جوان یک ریز صحبت می کرد، عاقبت از صحبت کردن باز می ایستد و می پرسد: «خب، حالا حاضری دین عیسی مسیح را بپذیری؟»
هیزم شکن پاسخ می دهد: «نمی دانم شما تمام روز درباره عیسی مسیح و اینکه وی در همه مشکلات زندگی به یاری ما خواهد شتافت، حرف زدید، اما خود شما هیچ کمکی به من نکردید.»...
✾📚 @Dastan 📚✾
✍ امام باقر (علیه السلام) :
وقتی نوح (ع) قوم خود را نفرین کرد، ابلیس به او گفت: ای نوح ! تو نزد من حقّی داری! نوح فرمود: بخدا برای من ناگوار است که حقّی بر گردن تو داشته باشم، آن حق چیست؟
ابلیس گفت : تو قوم خود را نفرین کردی و همه هلاک شدند و کسی نیست تا من او را گمراه کنم و مرا راحت کردی ؛ تا اینکه نسل دیگری به وجود آید تا من آنها را گمراه کنم. در عوضِ این حق ؛ تو را نصیحتی کنم.
در سه جا مرا یاد کن ، که در این مواقع من از همیشه به تو نزدیکترم:
1⃣ هنگامی که خشمگین شدی
2⃣ هنگام قضاوت بین دو نفر
3⃣ هنگامی که با زنی نامحرم همنشین شدی و کسی با شما نبود.
📚 الخصال شیخ صدوق ص۱۹۰
✾📚 @Dastan 📚✾
🌸🍃🌸🍃
در روزگاران گذشته، قومی نزد پیامبر خود آمدند و گفتند: از خداوند بخواه مرگ را از میان ما بردارد.
آن پیامبر دعا کرد و خداوند #استجابت فرمود و مرگ را از میان آنان برداشت. با گذشت ایام، به تدریج #جمعیت آنها زیاد شد، به طوری که ظرفیت خانه ها #گنجایش افراد را نداشت.
کم کم کار به جایی رسید که سرپرست یک خانواده صبح زود از خانه بیرون می رفت تا برای پدر و مادر، پدربزرگ و مادربزرگ و دیگر افراد تحت #تکلیفش، نان و غذا تهیه و به ایشان رسیدگی کند.
این مسئله موجب شد که افراد فعال، از کار و کسب و #طلب_معاش زندگی باز بماندند. ازاین رو، ناچار نزد پیامبر خویش رفتند و از وی خواستند آنها را به وضع سابقشان باز گرداند و مرگ را میان آنان برقرار کند.
پیامبر دعا کرد و خداوند دعای او را اجابت فرمود و مرگ و اجل را در میان ایشان برقرار کرد
📚بحارالانوار، ج 6، ص 116
✾📚 @Dastan 📚✾
✍ حاج اسـماعیل دولابی (ره) :
هر وقت فڪر ڪردی و از خودت عمل
زشـــتی دیـدی #استـــــغفار ڪن
زشـــتی را پاڪ می ڪند.
✨ وقتی عمل زیـــبایی دیدی بر پیامـبر و
آلش #صـلوات بفرست زیبایی را
زیــاد می ڪند.
┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄
✾📚 @Dastan 📚✾
🌺دیدن بهشت برزخی 🌺
🌹عبْدُاللَّه بن سِنان يكى از ياران امام صادق(ع) ماجراى شنيدنى زير را چنين بيان مى دارد:
🔸«از امام صادق(ع) پرسيدم: نهر كوثر چيست؟
🔸حضرت توضيحاتى داد؛ سپس فرمود: آيا دوست دارى آن را ببينى؟
🔹گفتم فدايت شوم؛ آرى. فرمود: دستم را بگير تا از اين شهر بيرون رويم.
🔹امام پايش را به زمين كوفت؛ در اين هنگام، پرده ملكوتى كنار رفت و عالم برزخى نمايان شد.
💓وقتى چشم گشودم، نهرى بسيار بزرگ ديدم كه آغاز و پايانش پيدا نبود. از چشمه هاى آن، آب و شير سفيدتر از برف و شراب نيكوتر از ياقوت روان بود.
💓گفتم: فدايت شوم؛ اين نهر و چشمه ها از كجا مى آيند و به كجا مى ريزند؟
🍃فرمود: اين از چشمه هايى است كه خداى تعالى در قرآن نويدش را داده است: چشمه اى از آب، چشمه اى از شير، چشمه اى از شراب.
(سوره محمد آیه 15 )
🌴در كنار آن نهر، درختهايى ديدم كه زيرسايه آنها حوريانى گيسو به سرآويخته، آرميده بودند كه هرگز بدين زيبايى كسى را در دنيا نديده بودم!
💚حضرت به يكى از آنها اشاره فرمود آب بده! آن ماهرو، قدحى از آب پر كرد.
💚حضرت، ظرف آب را از او گرفت و به من داد. هرگز ظرفى به آن زيبايى نديده بودم (درقرآن هم به ظرفهای زیبایی بهشتی اشاره شده است) و شربتى به آن گوارايى نچشيده بودم!
🌹گفتم: فدايت شوم؛ چنين چيزهايى را نه ديده بودم و نه تصورش را مى كردم.
🌺حضرت فرمود: «اين كمترين چيزهايى است كه خداوند به پيروان ما نويدش را داده است و مؤمن هرگاه بميرد، او را به اين محل آورند. در باغستانهاى اطراف، گردش مى كند و از شرابهاى اينجا مى آشامد».
📚 «بحار الانوار»، ج 6، ص 287 📚
✾📚 @Dastan 📚✾