🍃✨اگر منتظر روزی کامل و عالی باشیم
🍃✨هرگز چنین روزی از راه نخواهد رسید
🍃✨روز عالی را ما می سازیم
🍃✨از همان لحظه طلوع
🍃✨تا آخرین دم غروب
🍃✨هر صبح تان شادی
🍃✨هر روزتان عالی
🍃✨صبحتون بخیر
✾📚 @Dastan 📚✾
🔴 زیاد قسم نخورید
✨🍃 قسم اگر دروغ باشد، گناه اندر گناه است. قسم راست چطور؟ آيا براى هر راستى بايد قسم خورد؟ نه. در روايات و دستورات دينى، زياد داريم كه قسم را خوار نكنيد ولو براى هر حرف راستى.
✨🍃 آخر همه جا كه جاى واللَّهِ و باللَّهِ نيست. انسان خودش بايد طورى عمل كند و طورى باشد كه ديگران به او آنقدر اعتماد داشته باشند كه وقتى يك جمله مى گويد، چون او را صادق مى دانند حرفش را راست بدانند. چنين اشخاصى اصلًا احتياج به قسم خوردن ندارند؛ قسم هم كه نخورند افراد حرفشان را باور مى كنند. وقتى انسان خودش بى مايه است و مى داند كه ديگران به حرفش اعتماد ندارند، دائماً قسم مى خورد. قسم راست خوردن هم از نظر شرعى يك امر زشتى است. ما روايات زيادى داريم كه قسم راست هم جز در مواقع ضرورت نبايد به كار رود.
🔵👈 در اينجا قرآن چگونه تعبير مى كند؟ اگر انسان خودش يك شخصيت اخلاقى داشته باشد، خودش پيش خودش يك وزن اخلاقى داشته باشد، اگر خودش به سخن خودش اعتماد داشته باشد و اگر ديگران به سخن او اعتماد داشته باشند، احتياجى به قسم نيست. ولى آدمهاى حقير و پست و كم وزن هستند كه پُر سوگند مى خورند.
✨🍃 لهذا قرآن بعد از کلمه «حلّاف» یعنی پرسوگندخور، کلمه «مهین» را آورده است (وَلَا تُطِعْ کُلَّ حَلَّافٍ مَهِینٍ، قلم/10) چون ایندو با همدیگر تلازم دارند. تا انسان مهین یعنی پست نباشد زیاد قسم نمی خورد
(استاد شهید مطهری، آشنایی با قرآن، ج 8، ص264).
✾📚 @Dastan 📚✾
🔆مجازات ذلت بار چهار گروه
♨️امام صادق (عليه السلام) از پدرانش از اميرالمؤمنين على (عليه السلام) نقل مى نمايد كه رسول خدا (صلى الله عليه و آله ) فرمودند: چهار نفر هستند كه اهل جهنم را علاوه بر آزارهايى كه خود دارند، آزار مى دهند، در جهنم آب جوش خورده و داد و فريادشان بلند است ، اهل جهنم به يكديگر مى گويند:
♨️اينان چه كرده اند كه علاوه بر شكنجه هايى كه خود داريم ، از شكنجه آنان ما نيز در عذاب هستيم ؟!
♨️يكى از آنان در تابوتى از آتش آويزان ، يكى ديگر روده هايش را مى كشد، ديگرى از دهانش چرك و خون جارى است و آن يكى گوشت خود را مى خورد به كسى كه در تابوت است مى گويند: اى دورترين از رحمت خدا! چه كرده اى كه ما علاوه بر شكنجه هايى كه خود داريم ، از شكنجه تو نيز در عذاب هستيم ؟
♨️مى گويد: بدانيد كه من دورترين از رحمت خدا، در حالى مرگم فرا رسيد كه اموال مردم به گردنم بود و نمى توانستم ديون خود را بپردازم . سپس به كسى كه روده هايش را مى كشد، مى گويند: اى دورترين از رحمت خدا! چه كرده اى كه ما علاوه بر شكنجه هايى كه خود داريم ، از شكنجه تو نيز در آزار هستيم ؟
♨️مى گويد: بدانيد كه من دورترين از رحمت خدا، اگر بدنم با بول نجس مى شد، به آن بى اعتنا بودم آنگاه به كسى كه چرك و خون از دهانش جارى است مى گويند: اى دورترين از رحمت خدا! چه كرده اى كه ما با وجود عذاب هايى كه خود داريم ، از عذاب تو نيز معذبيم ؟
مى گويد: بدانيد كه من دورترين از رحمت خدا، هر سخن بدى را نقل كرده و با آن فساد ايجاد مى كردم .
♨️آنگاه به كسى كه گوشت خود را مى خورد مى گويند: اى دورترين از رحمت حق ! چه كرده اى كه ما با وجود شكنجه هايى كه گرفتار آن هستيم ، از شكنجه تو نيز در آزاريم ؟
مى گويد: بدانيد كه من گوشت مردم را با غيبت خورده و سخن چينى مى كردم .
✾📚 @Dastan 📚✾
#داستان_آموزنده
🔆نتيجه تفرقه و اختلاف
🌼امام على (عليه السلام) فرمود: سه گاو نر بزرگ به رنگ هاى سياه و سفيد و سرخ در ميان علف زارى بودند، در آن علفزار شيرى هم بود ولى آن شير هرگز قادر نبود به آنها گزندى برساند؛ چون آن سه گاو با هم بودند.
🌼شير به گاو سياه و سرخ گفت : كسى نمى تواند از ما در ميان اين سرزمين خرم و پرعلف ، مطلع شود مگر از ناحيه گاو سفيد زيرا رنگ او از دور پيدا است ، ولى رنگ من مانند رنگ شما تيره و پنهان است ؛ اگر بگذاريد تا او را بخورم و بدرم ، اين مكان پرعلف براى ما مى ماند!
🌼آن دو گاو اجازه دادند و شير، گاو سفيد را دريد و خورد، پس از چند روز، شير به گاو سرخ گفت : رنگ من بسان رنگ تو است ، بگذار گاو سياه را بخورم تا اين زمين پرعلف مال ما باشد و به اين ترتيب نيز، شير، گاو سياه را دريد و خورد و پس از خوردن به گاو سرخ حمله كرد و گفت : حتما تو را هم مى خورم .
🌼گاو سرخ گفت : به من مهلت بده تا سه بار سخنى را بلند بگويم ، بعد مرا بخور، شير او را مهلت داد و او سه بار فرياد زد:
🌼((بيدار باشيد من همان روز كه گاو سفيد خورده شد، خورده شدم !))يعنى وقتى كه بر اثر غفلت و نادانى به اتحاد ما ضربه وارد شد، سقوط ما حتمى گرديد
✾📚 @Dastan 📚✾
🔆 در خانه ما هیچ وقت صدای موسیقی شنیده نمی شد، بلکه تنها صدای تلاوت قرآن بود که با آن مأنوس شده بودیم.
✅ گاهی پدر و مادرم با صدای بلند قرآن تلاوت می کردند و گاهی صدای تلاوت قاریان از نوار کاست پخش میشد.
در واقع تنها موسیقی پخش شده در منزل ما صدای قرآن بود.
❓بعضی از پدر و مادرها میپرسند که چه کنیم تا فرزند ما هم قاری قرآن شود؟ من در جوابشان میگویم؛ فقط کاری کنید صوت قرآن را بشنود و در ضمیر پاکش تأثیر بگذارد. در عین حال روزی حلال و شرکت در جلسات دینی و رعایت واجبات و محرمات هم تأثیر زیادی درتربیت من داشت.
✍️ مرحوم محسن حاجی حسنی، به نقل از ماهنامه مهر خوبان، شهریور94
✾📚 @Dastan 📚✾
#شهیدانه
#متن_خاطره
⚘ وقتی که آقارضا از مسجد محل متوجه شد که سپاه نیرو جذب میکند، اول اومد با من مشورت کرد و گفت «سپاه نیرو میخواد، من ثبتنام کنم؟» بهش گفتم «اسم بنویس پناه بر خدا»
آقا رضا همیشه کارهایی را که میخواست انجام بده، با من مشورت میکرد. رفاقت من با بچههام خیلی زیاد بود؛ برای همین همهی کارهاشون رو برام تعریف میکردند.
من خیلی نذر کرده بودم تا رضاجان جذب سپاه پاسداران بشه.رضا جان به تحقیق کارهای سپاه میپرداخت تا مقدّمات استخدامش آماده شد و تمام مراحل گزینشش را به سلامت گذراند و در سن ۱۸سالگی در سپاه پاسداران انقلاب اسلامی استخدام شد و در همان سال به محل آموزش اعزام شد. اوایل جذبش در سپاه مأموریت بود و ما خیلی کم آقارضا را در خانه میدیدیم...
《راوی:مادر شهید رضا حاجی زاده》
🌷شادی روح شهدا صلوات🌷
✾📚 @Dastan 📚✾
#داستان_آموزنده
🔆تاءثير ماهواره در زندگى
وقتى ديپلم را گرفتم به نجارى ، كه شغل مورد علاقه ام بود، مشغول شدم . از آنجايى كه طرح كاد را در كارگاه هاى نجارى گذرانده بودم زمينه اى براى يادگيرى اين كار داشتم ، براى همين پدرم يك روز دستم را گرفت و مرا نزد استاد عباس دوست قديمى اش برد. استاد عباس نجارى بزرگى داشت و خيلى خوب از من استقبال كرد.
🍁قرار شد هر روز ساعت هشت صبح به آنجا بروم ، من هم قبول كردم ، شادى از وجودم لبريز شده بود، اما دوامى نيافت چرا كه پدرم با يك سكته قلبى سفر ابديش را آغاز و ما را تنها گذاشت . من ماندم و مادرم ، نرگس خواهر شانزده ساله ام و برادرهاى نوجوانم مهدى و محسن كه هر دو تحصيل مى كردند. بنابراين خرج خانه به دوش من افتاد براى همين سعى كردم تا جايى كه امكان دارد كار كنم و پول بيشترى به دست آورم . البته استاد عباس ملاحظه مرا مى كرد و به خاطر اين كه نان آور خانه بودم مزد بيشترى به من مى داد.
در مدت دو سالى كه در كارگاه استاد عباس كار كردم ، در نجارى استاد شدم و خيلى چيزها ياد گرفتم .
🍁درآمدم نيز خوب بود، طورى كه مقابل خانواده ام سرافراز بودم و توانستم علاوه بر تهيه پوشاك و خوراك ، وسايلى مثل مبل ، ميز ناهارخورى و تخت و... براى خانه مهيا كنم . اين وسايل چوبى هنر دست خودم بودند. روزگار خوبى داشتم فقط جاى پدر خالى بود.
يكى از روزها كه به كارگاه رفتم با پسر جوانى كه هم سن خودم بود روبرو شدم . تيپش را سبك غربى ها درآورده بود. پيراهن قرمز و شلوار جينى تنگ به تن داشت استاد عباس او را كه بيژن نام داشت و خواهرزاده اش بود به من معرفى كرد و از من خواست تا روش كار را به او ياد بدهم از همين جا گل دوستى ميان ما شكفته شد به صورتى كه گويى سالهاست همديگر را مى شناسيم .
🍁اولين بار كه به خانه بيژن رفتم ، تمام حواسم به تلويزيونشان بود كه برنامه هايى غير از آنچه هميشه مى ديدم نشان مى داد، بيژن كنارم نشست و گفت : جالب است نه ؟ برنامه هاى ماهواره حرف ندارد.
و من براى تاءييد تنها سرم را تكان دادم و باز هم محو تماشاى برنامه ها شدم . فرداى آن روز بيژن نگاهى به موهايم انداخت و گفت :
پسر چرا موهايت ريخته ؟
🍁بايد شامپوى ...مصرف كنى نمى دانى ماهواره چقدر اين شامپو را تبليغ مى كند اصلا چرا آنتن ماهواره نمى خرى ؟ چرا مى خواهى از بقيه عقب بمانى ؟
🍁با خود انديشيدم كه يعنى ما هم بايد در خانه اين آنتن را داشته باشيم . شايد عدم وجود آن ما را از اطلاعات روزمره عقب انداخته ؟ در اين افكار بودم كه بيژن گفت : آدم بايد خوش باشد!
🍁حرف هايش عجيب روى من تاءثير مى گذاشت به همين دليل يك روز بعد از ظهر همراه بيژن به خيابان ... رفتيم و يك آنتن از دوست بيژن خريدارى كردم . او خودش برايم آنتن را نصب كرد. خواهر و برادرهايم خيلى خوشحال شدند اما مادرم از اين مهمان ناخوانده خوشش نيامد. وقتى تلويزيون را روشن مى كرديم نمى دانستيم كدام كانال را نگاه كنيم . برنامه ها زياد بودند طورى كه يادمان مى رفت شام بخوريم .
🍁آن شب دير وقت خوابيدم و صبح كسل و بى حوصله سر كار رفتم . استاد عباس متوجه شد ولى به روى خودش نياورد وقتى ديد زياد خميازه مى كشم ، اجازه داد تا استراحت كنم . بيژن هم تا مرا ديد، گفت : ديدى گفتم برنامه هاى ماهواره ديدنى است !
🍁مدتى گذشت وقتى عصرها به خانه برمى گشتم شاهد دعواى نرگس و پسرها بودم . آنها سر كانال هاى تلويزيون دعوا مى كردند، سليقه ها فرق داشت . سر همين بلوايى به پا مى شد تا مرا مى ديدند دست به دامن من مى شدند و من هم به عنوان برادر بزرگتر مى رفتم و برنامه مورد علاقه خودم را نگاه مى كردم . كار همه ما شده بود تماشاى يك جعبه اى كه دائم برنامه پخش مى كرد. مادرم كه يك زن مؤمن و مذهبى بود چند بار از من خواست آنتن را جمع كنم اما قبول نكردم . من تازه احساس پيشرفت مى كردم و مثل بيژن از برنامه هاى ماهواره خبردار شده بودم اما فكرم از بابت مادرم ناراحت بود.
🍁ديگر كسى به دستورات او عمل نمى كرد. از طرفى استاد عباس از دست من ناراضى شده بود، چرا كه دير به محل كار مى رفتم و دائم دهن دره مى كردم . وقتى علت را پرسيد، جوابى نشنيد. خيلى پى گير شد اما فايده نداشت ، بعد مرا به گوشه اى كشيد و گفت :
👇👇👇👇
🌾🌾🌾🌾🌾🌾
🍁اين قدر با بيژن معاشرت نكن ، او يك ولگرد به تمام معناست . من نمى خواستم بيژن را اين جا راهش بدهم ولى از روى خواهرم خجالت مى كشيدم .
ولى من اندرزهاى او را نشنيده گرفتم و باز هم با بيژن نشست و برخاست كردم .
🍁خواهرم نرگس ديگر آن دختر هميشگى نبود. دائم جلوى آينه مى ايستاد و صورتش را بررسى مى كرد صورتش را بزك مى كرد و هر بار موهايش را يك مدل درست مى كرد. لباس هاى عجيبى مى پوشيد و مى گفت : آخرين مد سال است !
🍁گاهى وقتها شب بيدار مى شد و فرياد مى كشيد. او از ديدن فيلم هاى ترسناك عصبى شده بود و هر شب كابوس هاى وحشتناكى مى ديد.
🍁محسن هم اداى هنرپيشه ها را درمى آورد. دائما قدرت بازويش را روى مهدى و نرگس با مشت و لگد به نمايش مى گذاشت . مهدى نيز چادر سياه مادر را مثل شنلى دور گردنش مى بست و به قول خودش سوپر من شده بود!
سرانجام در همان سال نرگس به علت سر به هوايى مردود شد، محسن از پنج درس تجديد آورد و مهدى با معدل دوازده به اجبار قبول شد و از تحصيل در فصل گرما رهايى پيدا كرد. تمام زندگى ما شده بود ماهواره ، مادرم از اين وضع خسته شده بود، چند بار كنارم نشست و گفت :
🍁پسرم اين وسيله ، زندگى ما را به هم زده بهتر نيست از اين خانه ببريش .
و من با پرخاشگرى حرمت مادرى را زير پا مى گذاشتم و مى گفتم : مادر شما كه از اين چيزها سر در نمى آوريد.
🍁و او كه از من توقع نداشت رنجيده خاطر به سراغ كارهايش مى رفت ، گاهى به حرف هايش فكر مى كردم و در دل مى گفتم : اى كاش اين آنتن را برمى داشتم و داخل سطل زباله مى انداختم ، اما نمى شد چون به آن عادت كرده بودم .
🍁بالاخره شب بيدارى هاى من كار دستم داد و آن روز شوم فرا رسيد، ساعت پنج صبح تلويزيون را خاموش كردم و خوابيدم و ساعت نه بيدار شدم و خواب آلود عازم كارگاه شدم . خميازه امانم را بريده بود و تلوتلو مى خوردم كه به كارگاه رسيدم .
🍁استاد عباس متوجه چشم هاى سرخ و ورم كرده من شد و گفت : مثل اينكه حالت خوب نيست بهتره كه بروى خانه و استراحت كنى . اما اگر به خانه مى رفتم مسلما تلويزيون تماشا مى كردم ، گفتم :
🍁نه استاد عباس كار واجب تر است .
و او هم ديگر اصرار نكرد. استاد به من چوب هايى داد تا به اندازه مشخص اره كنم . اره را روشن كردم و چوبها را به ترتيب زير اره گذاشتم . اما حالم خيلى بد بود، سرم گيج مى رفت و ديدگانم بى اختيار بسته مى شد، يك دفعه چشمانم سياهى رفت و بعد دردى سوزناك و عميق روى دستم حس كردم ، ديگر چيزى به ياد ندارم . وقتى چشمهايم را باز كردم خود را روى تخت بيمارستان يافتم در حالى كه دستم درون توده اى از باند پنهان شده بود مادرم كنارم نشسته بود و اشك مى ريخت همان موقع فهميدم چهار انگشت دست راستم زير اره قطع شده .
🍁پشيمانى خيلى دير به انسان ها رو مى آورد.
در همان لحظه تصميم گرفتم آن بيگانه مزاحم را كه جز انحراف كاذب نقش ديگرى نداشت دور بيندازم و اين كار را هم كردم . اوضاع آرام آرام به حال اول برگشت و بيشترين صدمه به خود من وارد شد ولى اين ماجرا درس خوبى به من داد تا ديگر سراغ اين چيزها نروم
✾📚 @Dastan 📚✾
ارائه الگوی عملی فضیلت
🔰 علامه جعفری رحمة الله... :
روزی از کلاس درس خارج شدم و خسته بودم. دانشجویی سوالی کرد.
من برخی اوقات وقتی که خسته بودم، عذرخواهی می کردم و جواب را به وقت دیگری موکول می نمودم؛ ولی آن روز چون دیدم مساله ی حیاتی دارد با این که بسیار خسته بودم، همان جا روی موزاییک نشستم و به سوال او گوش دادم و با تحمل پاسخ دادم.
این رفتار استاد به قدری اثر مثبتی داشت که مرحوم استاد فرمودند:
این دانشجو برایم نوشته بود که: «آن نشستن شما بر روی موزاییک، شلاقی بر اسب من بود که پس از بیست سال هنوز می دود، من این نامه را نگه داشتم»
📚برشی از کتاب نقش تربیتی اساتید در مدارس علمیه، ص۲۱۴
✾📚 @Dastan 📚✾
🌾🌱🌾🌱🌾🌱🌾🌱🌾🌱🌾🌱
🚩 #فضیلت_افطاری_دادن
👈رسول خدا صلّي الله عليه و آله (در ضمن خطبه اي در فضيلت ماه رمضان) فرمود: اي مردم! هر که از شما روزه دار مؤمني را در اين ماه افطار دهد، نزد خداوند پاداش آزاد نمودن يک بنده را دارد و گناهان گذشته اش مورد آمرزش واقع مي شود.
👈گفته شد: اي رسول خدا! همگي ما توانايي اين کار را نداريم. فرمود: از آتش (دوزخ) بپرهيزيد اگر چه به (افطار دادن به) دانه اي خرما باشد، از آتش (دوزخ) بپرهيزيد اگر چه به (افطار دادن به) جرعه اي آب باشد.
📚بحار الأنوار، ج 96، ص317
#ماه_رمضان
🌾🌱🌾🌱🌾🌱🌾🌱🌾🌱🌾🌱
✾📚 @Dastan 📚✾
هدایت شده از قاصدک
20.15M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 #کلیپ_تصویری
📌افطار و یاد سیدالشهدا
🎤 استاد بندانی نیشابوری
پیج رسمی استاد بندانی نیشابوری
⬇️⬇️⬇️⬇️
@moshabber
📌 #هیئت_امام_حسن_مجتبی علیه السلام
کربلائیهای مقیم قم(سادات حسنی)
@heiat_imamhasan
زردشت:
#تـلنگـــر
بهـلول هــارون را در حــمام دید و
گفت: به من یک دینار بدهڪاری
طلب خود را مــےخــواهــم.
هــارون گفت: اجازه بده از حمــــام
خارج شوم منڪه اینجا عـریانم
و چــیزی ندارم بدهم بهلول گفت:
در روزقیامت هم اینچنین عریان
و بیچیز خــواهــــے بود!!
👌پس طلبدنیا را تا زندهای بده
ڪه حمـام آخـرت گـرم اســت و
دستـتخــالـی
✾📚 @Dastan 📚✾
#داستان_آموزنده
🔆*کلاغی که مامور خدا بود*
✨✨آقای شیخ حسین #انصاریان میفرمود:
یه روز جمعه با دوستان رفتیم کوه
دوستان یه آبگوشت و چای روی هیزم درست کردن. سفره ناهار چیده شد ماست، سبزی، نوشابه، نون
✨دوتا از دوستان رفتن دیگ آبگوشتی رو بیارن که... یه کلاغی از راه رسید رو سر این دیگ و یه فضله ای انداخت تو دیگ آبگوشتی..
دل همه برد ، حالا هرکه دلش میشه بخوره
گفت اون روز اردو برای ما شد زهر مار
خیلی بهمون سخت گذشت. توکوه
گشنه
✨✨همه ماست و سبزی خوردیم ،کسی هم نوشابه نخورد. خیلی سخت گذشت و خیلی هم رفقا تف و لعن کلاغ کردن گاهی هم میخندیدن ولی اصلش ناراحت بودن.
✨وقت رفتن دوتا از رفقا رفتن دیگ رو خالی کنن، دیدیم دیگ که خالی کردن یه عقرب سیاهی ته دیگه. و اگر خدا این کلاغ رو نرسانده بود ما این آبگوشت رو میخوردیم و همه مون میمردیم کسی هم نبود.
✨✨*اگر آقای انصاریان اون عقرب را ندیده بودن هنوز هم میگفتن یه روز رفتیم کوه خدا حالمون گرفت*
*حالت نگرفت، جونت نجات داد*
خدا میدونه این بلاهایی که تو زندگی ما هست پشت پرده چیه.
🔴امام عسکری فرمودند:
هیچ گرفتاری و بلایی نیست مگر آن که نعمتی از خداوند آن را در میان گرفته است.
الإمامُ العسكريُّ عليه السلام :ما مِن بَلِيّةٍ إلاّ و للّه ِ فيها نِعمَةٌ تُحيطُ بِها .[بحار الأنوار :
چقدر به خدا حسن ظن داریم؟!!!
✾📚 @Dastan 📚✾
✨آیت الله ضیاءآبادی(ره):
✳️ همیشه دعا کنید،
نگویید خدا قضا و قدرش را مشخص کرده است اگر بخواهد میدهد و نخواهد نمی دهد!
💠نه اینجور نیست گاهی خدا مقدر داشته،اما گفته اگـر دعا کردی اگر خواستی من هم می دهم اما اگـر لب بستی نمی دهم!
🌸خدا را بخوان نگو کار گذشته است،اینجور نیست!
♦️خدا درجاتی برای اشخاص مقدر کرده است و آن هم به شرط خواستن است،
اگر میخواهی می دهم و نمی خواهی نمی دهم پس باید دعا کرد.
🔴بنده ای که دهان خود را بسته و گدایی نمیکند خدا به او چیزی نمی دهد.
🔆باید خدا خدا کنید، خدا را صدا کنید.
🌷خدا هم دوست دارد بنده اش بگوید یا الله...
مسلما هیچ یاالله ای بی جواب نمی ماند.
🌿 پس دعا کنید و خدا هم اجابت می کند. گدایی خدا عزت است اصلا این گدایی فن خاصی دارد یک آدابی دارد دل سوخته چشم گریان و مضطر میخواهد و این ها شرط دارد.
🌟 باید غذایت و کارت پاک باشد تا دعایت استجاب شود بعدش هم باید امر به معروف و نهی از منکر نمود باید این دو رکن اساسی نیز در زندگیتان باشد تا دعاهایتان به اجابت برسد.
⚡️ اگر امر به معروف و نهی از منکر نکنید مطمئن باشید کفار و اشرار بر شما مسلط می شوند و هرچه هم خوبان دعا کنند، دعای خوبان هم اجابت نمیشود..
#ضیاءآبادی
✾📚 @Dastan 📚✾
✨✨زیباتر از صبح
💥💥سـلام صبحگاهے است
✨✨خدایا به امیـد تو اے یگانہ معبودم
💥💥زندگی
✨✨ ســـلام
💥💥صبح قشنگتون بخےر و شادے
✾📚 @Dastan 📚✾
🔵🔵بد اخلاق اهل آتش جهنم است
988 - قِيلَ لِرَسُولِ اللَّهِ صلى الله عليه وآله وسلم إِنَّ فُلانَةً تَصُومُ النَّهارَ وَ تَقُومُ اللَّيْلَ، وَ هِىَ سَيِّئَةُ الْخُلُقِ، تُؤْذِى جِيرانُها بِلِسانِها، فَقالَصلى الله عليه وآله وسلم: لا خَيْرَ فِيها، هِىَ مِنْ أَهْلِ النَّارِ.
به پيامبر خدا صلى الله عليه وآله وسلم گفته شد: فلان زن روز را روزه مى گيرد وشب را به (عبادت وبندگى به) پا مى دارد در حالى كه بد اخلاق است و همسايگانش را با زبانش آزار مىدهد،
حضرت فرمودند: خيرى در او نيست، او از اهل آتش است.
کتاب احادیث الطلاب ص 304
🔴🔴🔴🔴🔴🔴🔴🔴🔴🔴
✾📚 @Dastan 📚✾
#داستان_آموزنده
🔆سرانجام قطع رحم
🌺اسماعيل از فرزندان امام صادق (عليه السلام) از مردان نيك و وارسته بود به گونه اى كه مردم گمان مى كردند، امام بعد از امام صادق (عليه السلام ) اسماعيل است و هم اكنون نيز فرقه اسماعيليه همين عقيده را دارند.
🌺به هر حال اسماعيل در زمان حضرت صادق (عليه السلام) از دنيا رفت ، او با آن همه پاكى ، پسرى داشت به نام محمد كه موجب شهادت عمويش اما موسى ابن جعفر (عليه السلام) گرديد به اين ترتيب كه : مى خواست از مدينه به سوى عراق برود، از عمويش امام موسى كاظم (عليه السلام) اجازه سفر گرفت و نيز هنگام حركت از عمويش تقاضاى وصيت و موعظه كرد.
🌺امام كاظم (عليه السلام) به او فرمود: اوصيك ان تتقى الله فى دمى به تو سفارش مى كنم كه در مورد حفظ خون من تقواى الهى را رعايت كنى . محمد بن اسماعيل عرض كرد: خدا لعنت كند كسى كه در مورد خون تو سعايت ((از خليفه )) كند و او را براى ريختن خون تو وا دارد.
🌺باز عرض كرد: اى عمو! مرا توصيه و موعظه كن ، امام باز همان جمله را فرمود. سپس امام (عليه السلام) كيسه اى كه در آن 150 دينار پول بود به او داد، محمد آن را گرفت ، بار ديگر امام كيسه اى ديگر كه محتوى 150 دينار بود به او داد و او پذيرفت . براى بار سوم نيز اين مقدار به او داد، سپس دستور داد هميانى كه 1500 درهم پول در آن بود به او دادند...
🌺روايت كننده گويد: به امام عرض كردم : بسيار به محمد بن اسماعيل پول دادى ! فرمود: تا اين بخششها تاءكيدى باشد بر اتمام حجت من بر او كه من صله رحم مى كنم و او قطع رحم .
🌺محمد بن اسماعيل به سوى عراق مسافرت كرد و در بغداد نزد هارون الرشيد رسيد و در مورد عمويش امام كاظم (عليه السلام) سعايت كرد و گفت : عمويم ادعاى خلافت مى كند و براى او ماليات مى آورند (و به اين ترتيب هارون را بر قتل امام تحريك كرد).
🌺هارون دستور داد صد هزار درهم به او دادند، اما او بر اثر اين نمك نشناسى و قطع رحم ، مهلت نيافت كه آن پول ها را خرج زندگى كند و همان شبى كه چند ساعت قبل از آن ، از هارون پول گرفته بود، اجلش فرا رسيد و مرد. و اين گونه فرزند اسماعيل و نوه امام و برادرزاده امام فريب دنيا را خورد و رسواى دو جهان شد اين مرگ ذلت بار، مكافات عمل او در دنيا بود و واى به حال او در آخرت .
به قول نظامى :
به چشم خويش ديدم در گذرگاه كه زد بر جان مورى مرغكى راههنوز از صيد، منقارش نپرداخت كه مرغ ديگر آمد كار او ساختچو بدكردى مباش ايمن ز آفات كه واجب شد، طبيعت را مكافات
✾📚 @Dastan 📚✾
#داستان_آموزنده
🔆تبريك به ظالم
🌴محمد بن مسلم يكى از شاگردان معروف امام باقر (عليه السلام) مى گويد: همراه عده اى در كنار در خانه امام باقر (عليه السلام) در حضور آن حضرت بوديم ، آن حضرت نگاه مباركش به دسته جاتى كه گروه گروه به جايى مى رفتند، افتاد به بعضى از حاضران فرمود: آيا در مدينه حادثه جديدى رخ داده ؟ او عرض كرد: تازگى از طرف دستگاه خلافت (طاغوتى عباسى ) براى مدينه ، فرماندارى تعيين شده و اين مردم به ديدار او مى روند تا به او تبريك بگويند.
امام باقر (عليه السلام) فرمود:
🌴ان الرجلل ليغذى عليه بالامر يهنى ء به و انه لباب من ابواب النار: ((به راستى مردى كه به نزدش مى روند تا به او به خاطر مقامى كه به او داده شده ، تبريك بگويند، ولى قطعا ورود بر او، ورود بر درى از درهاى دوزخ است .
🌴و از آن حضرت سؤ ال شد كه چه مى فرماييد درباره ورود به اداره هاى اينها دستگاه خلافت عباسيان ؟
🌴حضرت فرمود: نه هرگز حتى به مقدار كشيدن قلم نبايد به آنها كمك كرد
✾📚 @Dastan 📚✾
🔴مجذوب گناه؛ کور میشود
✍ انسانی که جذب شهوات و گناهان بشود مثل بچهای که برای رسیدن به ظرف شیرینی حرکت میکند و از هوس رسیدن به آن شیرینی حواسش به پارچ آب، لیوان، ظرف چینی و ... نیست؛ میزند میشکند و به خودش آسیب میزند.
انسانی که مجذوب گناه شد، اینجوری است. نگاه نمیکند که بر سر راهش چه هست.
┄┅┅❅💠❅┅┅┄
✾📚 @Dastan 📚✾
🌷 #هر_روز_با_شهدا 🌷
#پاسخ_عراقیها_جگرمان_را_حال_آورد....
🌷شهدا را بچههاى خودمان در منطقه شلمچه عراق در حضور عراقیها كشف كرده بودند و تحويل عراقیها داده بودند تا در مراسم تبادل، به طور رسمى وارد خاك كشورمان كنيم. اسامى شهدا مشخص بود. روز مذاكره كه روز قبل از تبادل در شلمچه صورت گرفت، ژنرال «حسن الدورى» رئيس كميته رفات ارتش عراق گفت: چند شهيد هم ما پيدا كردهايم كه تحويلتان میدهيم و به فهرستتان اضافه كنيد.
🌷يكى از شهدايى بود كه عراقیها كشف كرده بودند، گمنام بود. هويتش معلوم نبود. سردار باقرزاده پرسيد: از كجا میگوييد اين شهيد، ايرانى است؟ اين شهيد هيچ مدركى دال بر تشخيص هويت نداشته!
🌷پاسخ عراقیها جگرمان را حال آورد و هويت شهيدانمان را هم به عراقیها و هم بار ديگر به ما يادآور شد. ژنرال بعثى گفت: همراه اين شهيد پارچه قرمز رنگى بود كه روى آن نوشته شده؛ «يا حسين شهيد» از اين پارچه مشخص شد كه ايرانى است! بله، حتى دشمن هم ما را با عشقمان به حسين(ع) مى شناخت.
منبع: سايت گفتگوى دينى
#شهدا_را_ياد_كنيم_با_ذكر_صلوات
♥️اَلَّلهُمـّ؏جِّل لِوَلیــِـــڪَ الفَـرَجــــ
✾📚 @Dastan 📚✾
💧مناجات زیبای دکتر چمران💧
💎خدایا ...
از بد کردن آدمهایت شکایت داشتم به درگاهت
اما شکایتم را پس میگیرم ...
من نفهمیدم! فراموش کرده بودم که بدی را خلق کردی تا هر زمان که دلم گرفت از آدمهایت، نگاهم به تو باشد ..
گاهی فراموش میکنم که وقتی کسی کنار من نیست ،
معنایش این نیست که تنهایم ...
معنایش این است که همه را کنار زدی تا خودم باشم و خودت ...
با تو تنهایی معنا ندارد !
مانده ام تو را نداشتم چه میکردم ...!
❤️دوستت دارم ، خدای خوب من
✾📚 @Dastan 📚✾
#داستان_آموزنده
🔆زبان حال موسيقى حرام
♨️نقل شده : اميرالمؤمنين على (عليه السلام) ديد مردى ((طنبور)) (كه يك نوع آلت موسيقى داراى دسته دراز و كاسه كوچك است و در مجلس لهو و عياشى زده مى شود) مى زد، على (عليه السلام) او را از اين كار بازداشت و حتى طنبور او را گرفت و شكست ، سپس او را توبه داد و او توبه كرد.
♨️آنگاه على (عليه السلام) به او فرمود: آيا مى دانى طنبور وقت به صدا درآوردنش چه مى گويد؟
♨️او گفت : ((وصى رسول خدا (صلى الله عليه و آله ) داناتر است )).
على (عليه السلام) فرمود 6 طنبور هنگام زدنش (در صداى مخصوصش مى گويد:
♨️ستندم ستندم يا صاحبى ستدخل جهنم يا ضاربى((بزودى پشيمان مى شوى ، به زودى پشيمان مى شوى اى صاحب من ، و به زودى داخل دوزخ مى گردى اى زننده تار من )).
♨️به روايتى از پيامبر (صلى الله عليه و آله ) در اين زمينه توجه كنيد كه فرمود: صاحب غناء (موسيقى حرام ) در روز قيامت از قبرش ، كر و لال و گنگ محشور مى شود.
✾📚 @Dastan 📚✾
#داستان_آموزنده
🔆مردان و زنان منافق در قيامت
❄️به اين داستان قرآنى كه از آيه 14 تا 16 سوره حديد اقتباس شده توجه كنيد.
❄️وقتى كه روز قيامت مى شود منافقين - اعم از زن و مرد - در تاريكى ظلمانى قرار مى گيرند، دست نياز به سوى مؤمنان دراز كرده و از آنها مى خواهند كه به آنها توجه نموده و از نورشان ، آنها را بهره مند سازند.
❄️مؤمنان در برابر اين درخواست ، به آنها مى گويند: به گذشته خود (دنيا) برگرديد و روشنايى را از آنجا به دست آوريد. اما بين ايشان ، ديوار بزرگى است و آن ديوار دروازه اى دارد كه درون آن ، بهشت است و بيرون آن عذاب دوزخ مى باشد. به اين ترتيب آنها در آن تنگنا به سوى دوزخ روانه مى شوند و راه بازگشتى نيست و حتى به درون نيز راه ندارند.
منافقان به مؤمنان رو كرده و مى گويند:
❄️ ((مگر ما با شما در دنيا نبوديم ؟))مؤمنان در پاسخ آنها، پنج مطلب را به ترتيب زير مى گويند كه اين پنج موضوع مربوط به انحراف عقيدتى و عملى آنها است .
🍃1) جسم شما با ما بود اما در باطن منحرف بوديد و خود را به هلاكت افكنديد.
🍃2) شما در انتظار شكست پيامبر و اسلام به سر مى برديد.
🍃3) شما در شك و ترديد بوديد (و ايمان به خدا و معاد نداشتيد).
🍃4) آرزوهاى باطل ، شما را از درك حق بازداشت (و آلودگى درونى داشتيد).
🍃5) مغرور بوديد و فريب القائات شيطان را خورديد.
❄️تا اينكه مرگ فرا رسيد و امروز جايگاه شما، دوزخ است كه بد جايگاهى است و از شما فديه (براى نجات ) قبول نمى گردد.
✾📚 @Dastan 📚✾
🪴﷽🪴
💠 نزد خدای متعال هیچ چیز از دست نمیره، پس کلمهٔ " ای کاش " معنایی نداره ‼️
وقتی عمیقا باور کنیم که نزد خداوند هیچ چیز از دست نمیره، غصه ها و حرص و جوشات کم میشه و هم اینکه یه زندگی 😃شاد و آرومی خواهی داشت.
💠هر چیزی که خدا تو زندگی بهمون داد لذتش رو میبریم، شکرش رو هم بجا میاریم
از خدا هم می خوایم که بهمون بیشتر بده
وقتی به حرم امام رضا علیه السلام یا یکی از حرم های معصومین علیهم السلام مشرف می شید بعد از خواندن زیارت نامه دعای عالیةالمضامین رو حتما بخونید. تو این دعا از خداوند می خواید که مال زیاد و وسیع، 💰رزق پر نعمت، 💪بدن سالم و... بهتون بده🤲
هر چیزی رو هم که خدا به انسان نمیده، دیگه غم و غصه نداره چون جاودانه برامون ذخیره شده.
⚠️مگه همهٔ زندگی تو دنیاست که بخوام با نداشتن ها و محرومیت های اینجا غصه دار بشم
💢 پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله فرمودند:
اگر میدونستید که چه چیزهایی خدا برای شما ذخیره کرده، هرگز برای چیزهایی که در دنیا به شما ندادند، غصه نمی خوردید ❗️
#پای_درس_استادمحمدشجاعی
✾📚 @Dastan 📚✾
🔴با شوخی بیجا، اطرافیان را مجروح نکنید
✍آیت الله حائری شیرازی:اگر میخواهید با همسرتان حرف بزنید یا شوخیای کنید، با عقلت مشورت بکن. بگو اگر او، این طور مطایبهای با من بکند، خوشم میآید یا بدم میآید؟! اگر بدت میآید، این شوخی را نکن. ما در قالب شوخی کردن، انتقام خودمان را میگیریم. بعد که میگویی چرا این جوری با من حرف زدی؟! میگوید: شوخی کردم! میخواستم ادخال سرور کنم (خوشحال کنم) !
یک کسی توی غذایش یک دانه ریگ کوچکی بود. مهمان بود، به خویشاوندش که میزبان بود گفت: یک سنگ قبری کنار قبر آقای بروجردی گم شده!خب! این چه ربطی دارد؟!این حرف را برای مطایبه و شوخی گفت، ولی در واقع این حرف، شوخی نیست؛ چراکه این خورشت، محصول زحمت میزبان است. وقتی میخواهی تذکری بدهی، خیلی با لطافت تذکر بده؛ طوری که طرف مجروح نشود. گاهی ما با شوخیمان، خانوادهمان را مجروح میکنیم.
ببینید! درست است که «ادخال سرور» خوب است؛ ولی ما در تطبیق مفهوم به مصداق مشکل داریم!ما هرچه سرمان میآید از دورۀ عملیمان است. در تئوری مشکل نداریم. در دورۀ عملی و بالینیمان مشکل داریم.
✾📚 @Dastan 📚✾
#داستان_آموزنده
🔆آجر پاره !
🍂جوانى مى خواست ازدواج كند، با خاله اش مشورت كرد، خاله اش گفت :
🍂نزديك در حمام زنانه برو، دخترهايى كه از حمام بيرون مى آيند را مشاهده كن ، هر كدام از آنها را كه پسنديدى يك ريگى به طرف او پرتاب كن ، او نيز مى فهمد و بقيه كارها درست مى شود.
🍂جوان نيز به جاى ريگ يك تكه آجرى برداشت و رفت كنار حمام زنانه و زنها و دخترهايى كه از حمام بيرون مى آمدند مى ديد اما آنها را نمى پسنديد، تا اين كه بانوى بلند قدى را ديد كه از حمام بيرون مى آيد تا او را ديد، پسنديد و آجر پاره را به طرف آن زن پرت كرد.
🍂آجر پاره به آن زن خورد و جيغ و داد او بلند شد، بعد معلوم شد كه او همان خاله اش است كه با او مشورت كرده بود!!
🍂اين هم سزاى خاله اش بود كه در مشورت خود ديگران را راهنمايى غلط نكند تا مجبور شود كه آجر پاره بخورد😀😀
✾📚 @Dastan 📚✾
✨✨اگر منتظر روزی کامل و عالی باشیم
🌸🌸هرگز چنین روزی از راه نخواهد رسید
✨✨روز عالی را ما می سازیم
🌸🌸از همان لحظه طلوع
✨✨تا آخرین دم غروب
🌸🌸هر صبح تان شاد
✨✨هر روزتان عالی
🌸🌸صبح بهاریتون بخیر
✾📚 @Dastan 📚✾
✍جمعی از اصحاب در محضر رسول خدا بودند، حضرت فرمود: می خواهید کسل ترین، دزدترین، بخیل ترین، ظالم ترین و عاجزترین مردم را به شما نشان دهم؟
اصحاب: بلی یا رسول الله!
👈فرمود:
✨1- کسل ترین مردم کسی است که از صحت و سلامت برخوردار است ولی در اوقات بیکاری با لب و زبانش ذکر خدا نمی گوید.
✨2-دزدترین انسان کسی است که از نمازش می کاهد، چنین نمازی همانند لباس کهنه در هم پیچیده به صورتش زده می شود.
✨3-بخیل ترین آدم کسی است که گذرش بر مسلمانی می افتد ولی به او سلام نمی کند.
✨4- ظالم ترین مردم کسی است که نام من در نزد او برده می شود، ولی بر من صلوات نمی فرستد.
✨ 5-و عاجزترین انسان کسی است که از دعا درمانده باشد.
📚داستان های بحارالانوار جلد 9
✾📚 @Dastan 📚✾
#داستان_آموزنده
🔆گناه بزرگ استمناء
🍃شخصى از امام صادق (عليه السلام) در مورد گناه استمناء (خود ارضايى ) سؤ ال كرد،
🍃فرمود: گناه بزرگى است كه خداوند در قرآن از آن نهى فرموده است ، و اگر من بدانم كه كسى چنين كارى مى كند با او هم غذا نمى شوم . سؤ ال كننده پرسيد: اى فرزند رسول خدا (صلى الله عليه و آله ) آنچه در قرآن در اين مورد آمده بيان فرماييد. در قرآن مى خوانيم .
🍃امام فرمود: فمن ابتغى وراء ذلك فاولئك هم العادون پس كسانى كه در غير از موارد ازدواج و مالكيت كنيز، شهوترانى كنند، چنين افراد متجاوز هستند. و استمناء تحت جمله ((وراء ذلك است )). آن شخص پرسيد: گناه زنا عظيم تر است يا گناه استمناء؟!
🍃امام فرمود: استمناء گناه بزرگ است ، بعضى گويند فلان گناه از گناه ديگر كوچكتر است ولى گناهان ، همه در نزد خدا بزرگند زيرا نافرمانى خدا مى باشند و خداوند دوست ندارد بندگانى را كه نافرمانى مى كنند، و خداوند ما را از استمناء نهى كرده ، زيرا استمنا كار شيطان است و خداوند در قرآن مى فرمايد:
لا تعبدو الشيطان انه لكم عدو مبين
پيروى از شيطان نكنيد چرا كه قطعا او دشمن آشكار شماست .
🍃و نيز مى فرمايد:
ان الشيطان لكم عدو فاتخذوه عدوا قطعا شيطان دشمن شما است ، پس او را دشمن خود بگيريد، و بدانيد كه شيطان ، طرفداران خود را دعوت به سوى خود مى كند تا آنها را به دوزخ در ميان آتش سوزان بكشاند.
🍃مردى را نزد امام على (عليه السلام) آوردند كه استمناء كرده بود، امام على (عليه السلام) آنقدر به دست او زد كه سرخ شد، سپس از بيت المال وسائل ازدواج او را فراهم كرد.
✾📚 @Dastan 📚✾
#داستان آموزنده
🔆نتيجه ترك دعا براى پدر و مادر
🌺شخصى به حضور على (عليه السلام) آمد و عرض كرد: (من خود را در معاش زندگى ، در تنگنا مى بينم ).
🌺حضرت فرمودند: گويا با قلم گره خورده چيزى مى نويسى ؟
او عرض كرد: نه
🌺امام فرمود: گويا با شانه شكسته ، (موى سر و صورتت ) را شانه مى كنى ؟
او عرض كرد: نه
🌺امام فرمود: شايد جلوى شخص كه سنش از تو بيشتر است راه مى روى ؟
🌺او عرض كرد: نه
امام فرمود: آيا بعد از فجر آغاز نماز صبح مى خوابى ؟
🌺او عرض كرد: نه
امام فرمود: گويا دعا براى پدر ومادر را ترك مى كنى ؟
🌺او عرض كرد: آرى اى امير مؤمنان .
🌺امام فرمود: پدر و مادر را در دعا به ياد آور، زيرا من از رسول خدا (صلى الله عليه و آله ) شنيدم كه مى فرمود: ترك الدعاء للوالدين يقطع الرزق دعا نكردن براى پدر و مادر، موجب قطع رزق و روزى مى گردد.
👈👌اينك توجه كنيد كه اگر ترك دعا براى پدر و مادر، اين چنين نتيجه شوم داشته باشد، آزار آنها چه نتيجه اى خواهد داشت ؟!
✾📚 @Dastan 📚✾