🔆درخت زیتون
☘خداوند در سورهی نور، آیهی 35 میفرماید: «از درخت مبارک زیتون که نه خاوری و نه باختری (نه شرقی، نه غربی) میباشد فروزان است.»
👈این درخت از درختان جهان حسّ و عالم طبیعت، آنچنانکه محجوبان از حق گمان میکنند، نیست. وگرنه در گوشهای از اطراف جهان مکان داشت و مورداشارهی حسّی قرار میگرفت. این درخت در دنیا و در جهان دیگر هم نیست. تنها، خداوند برای نور وجود خود مثل زده است. درخت زیتون در نزد پوشیدگان از حق که به پایینترین مرتبه از معانی قانع شدهاند، عبارت است از درختی که در شام یا دیگر نقاط روییده میشود که گویند بهترین زیتون، زیتون شامی است؛ اما به حسب مقامات عارفین و اشارات قرآنی گاهی تعبیر به درخت طوبی و سدره المنتهی میشود و آن روغنزیتون، مطالب علمی و برهانی و نورانی است که شامل خطابات و موعظههای نیکو است که عقلهای بلند آن را پذیرا میگردند.
📚(تفسیر آیهی نور ملاصدرا، ص 56)
✾📚 @Dastan 📚✾
🌺🔮🌺
🌺السَّلامُ عَلَيْكَ يَا مَوْلاىَ
سَلامَ مُخْلِصٍ لَكَ فِى الْوَِلايَةِ...✋
🔮سلام بر تو ای مولایم،
سلام بر تو از سوی قلبی، که جز تو در آن راه ندارد! بپذیر سلام کسی را که قلبش، خانه محبت توست و چشمهایش مشتاق دیدار تو...
📕صحیفه مهدیه، دعای استغاثه به حضرت صاحب الزمان، ص127.
🌺🔮🌺
#امام_زمان(عج)♥️
🌹🍃🌹🍃🌹
✾📚 @Dastan 📚✾
🍁🍁🍁🍁🍁🍁
🔆احترام به پیر و تعلیم وضو
🥀روزی در مدینه حسنین علیهما السّلام که کودک بودند، در کوچهای میرفتند، دیدند پیرمردی نشسته و وضو میگیرد، امّا وضویش اشکال دارد.
🥀پس نزد پیرمرد رفتند و گفتند: «من و برادرم نزدت وضو میگیریم، ببین کدامیک از ما وضویش بهتر و درست است؟» پس وضو گرفتند و گفتند: «تو حکم کن کدام وضو درست است؟»
🥀پیرمرد گفت: جانم به قربان شما، وضوی هر دوی شما درست است، امّا وضوی من اشکال دارد؛ بهاینترتیب پیرمرد را به نادرستی وضویش تفهیم کردند.
📚جامع النورین، ص 60
✾📚 @Dastan 📚✾
🌱🍃🌱🍃🍃🌱🍃🌱🍃🌱
🔆چرا #تجارت راه دور؟
⚡️علّت توبهی شقیق بلخی را (که از شاگردان حضرت موسی بن جعفر علیهالسلام بود) اینگونه نقل کردهاند که پدرش تاجر و پولدار بود، خودش هم برای تجارت به بعضی شهرهای ترکیه در نوجوانی (یا جوانی) رفت.
⚡️روزی به بتخانهای رفت و دید خادم بتخانه، ریش خود را تراشیده است. شقیق به آن خادم گفت: «بدان تو خالقی داری که زنده و عالم است. او را عبادت کن، نه این بتهایی را که نفع و ضرر ندارند.»
⚡️خادم بتخانه گفت: «اگر اعتقاد تو این است پس خداوند قادر بود، رزق تو را در شهر خودت بدهد، چرا زحمت به خود دادی و از راه دور برای تجارت به این شهر آمدی؟»
⚡️شقیق متنبه شد و طریق زهد را پیشه گرفت و وقتی از امام صادق علیهالسلام سؤال کرد: فتوت و جوان مردی به چه صفات است؟
⚡️فرمود: «اگر خداوند به ما چیزی عطا فرماید، ایثار میکنیم و اگر چیزی به ما ندهد شکر میکنیم.»
⚡️شقیق را به خاطر تشیّع (شیعه بودن) در سال 194 در محل ختلان، نزدیک سمرقند در ماوراءالنهر شهید کردند.
📚(منتخب التواریخ، ص 444 -روضات الجنات)
✾📚 @Dastan 📚✾
🌻🍂🌻🍂🌻🍂🌻🍂🌻
#داستان_آموزنده
🔆دیوانه و سنگ
🌾حمید الدّین بلخی، بهوسیلهی حسین نامی که دیوانه و مجذوب بود، برای انوَری شاعر در یک کوزهی دستی، شیرهی اعلی میفرستد و ضمناً نامهای هم به دستش میدهد که به انوری برساند.
🌾حسین در بین راه کوزه را به سنگی میزند و میشکند و دستهی کوزه را با نامه نزد انوری میبرد. انوری میپرسد: «شیرهی اعلی کو؟» دیوانه دستهی کوزه را به او میدهد و میگوید:
🌾 «سنگ خیلی کوچکی به آن خورد و شکست.» انوری میپرسد: «دستهی کوزه را برای چه آوردهای؟» میگوید: «تا خبر مرا تصدیق نمایی.»
حافظ میفرماید:
🍃نصیحت منِ دیوانه در طریقتِ عشق **** همان حکایت دیوانه هست و سنگ و سبو
🌾همانطور که اگر کوزه به سنگ بخورد میشکند، نصیحت کردن من هم در غلبات، بیفایده است که عاشق مجال صبر ندارد.
📚خزاین کشمیری، ص 316
✾📚 @Dastan 📚✾
💞💞💞💞💞
زیبایی ها را چشم میبیند
ومهربانی ها را دل؛
چشم فراموش می کند
اما دل هرگز...
جاده ی زندگیتون پر از
عطر گلهای مهربانی و مسیر
زندگیتون غرق در نگاه خدا...
✾📚 @Dastan 📚✾
🌷 #هر_روز_با_شهدا_🌷
#نان_کپکزدهای_که_اشتهایم_را_باز_کرد!!
🌷....خیلی ضعیف شده بودم هنوز لباس پرواز تنم بود. ۷۲ ساعت به ما هیچی ندادند، تا به زندان استخبارات رسیدیم. هر کدام از ما را داخل یک اتاق کوچک انداختند، در را بستند و رفتند. چشمانم سیاهی میرفت. متوجه شدم که نگهبان هم دم در هست. هیچی تو اتاق نبود. اتاقی که خاک گرفته بود و معلوم بود غیرقابل استفاده هست. به زحمت متوجه شیء سیاهی شدم که در گوشهای از اتاق افتاده بود. به سمتش رفتم و آن را برداشتم. پاکش کردم. نان کپک زدهای بود که سیاه شده بود. نان کپک زدهای که اشتهایم را باز کرد!! دیدن آن هم به من قوت داد. تا اینجا که آمدیم آب هم به ما نداده بودند!
🌷آب روی سرمان میریختند، اما به ما نمیدادند! در زدم، سرباز با آن لهجهی تند عربی چیزی گفت. دوباره در زدم با حال عصبانی در را باز کرد. گفتم به من آب بده، اعتنا نکرد دوباره در زدم بالأخره آنقدر زدم تا در را باز کرد. شاید هم دلش سوخته بود. دیدم یک لیوان آهنی در دستش هست. درحالیکه اطرافش را میپایید لیوان را به من داد و دوباره در را بست. آب را گرفتم. حالا هم تشنه بودم و هم گرسنه. نان کپک زده را انداختم داخل آب. اول آت و آشغالهاش آمد بالای آب و یواش یواش خیس شد. هنوز خوب خیس نشده بود که نگهبان در زد. باز کردم، میخواست سریع بخورم و لیوان را بهش بدهم. نمیدانست من یک تکه نان گیر آوردم.
🌷یکجوری بهش حالی کردم که باشد. و بعد آت و آشغالهای روی آب را با انگشت گرفتم و ریختم بیرون. دیدم نان پف کرد. درآوردم و تیکه تیکه با انگشت انداختم داخل دهانم. شاید باور نکنید هنوز مزه آن غذا داخل دهان من هست. لذتی که آن تکه نان داشت شاید هیچ غذایی برای من نداشت. این لذت شاید هیچوقت از بهترین غذایی که خورده بودم به من حاصل نشد. نان کپک زده به من نیرو داد. آنجا به یاد یکی از فیلمهای خارجی افتادم که یک زندانی در داخل زندان سوسک را برمیداشت و میخورد. من هم اگر آن روز سوسک گیر میآوردم، میخوردم...
#راوی: جانباز و آزاده سرافراز سرهنگ خلبان محمدابراهیم باباجانى
منبع: پایگاه خبری _ تحلیلی مشرق نیوز
#شهدا_را_ياد_كنيم_با_ذكر_صلوات
❤️اَلّلهُمَّـ؏عَجِّللِوَلیِّڪَالفَرَج❤️
✾📚 @Dastan 📚✾
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💥💥داستان بسیار دلنشین امام رضا از زبان استاد عالی در هیات قمر بنی هاشم (ع) ساری
✾📚 @Dastan 📚✾
#پندانه
ﺍﯾﻦ ﻣﺘﻦ ﺁﺭﺍﻣﺶ ﺧﻮﺑﯽ ﺑﻪ ﺁﺩﻡ ﻣﯿﺪﻩ
ﻗﺪﻳﻤﺎ ﺩﻟﻤﻮﻥ ﺑﻪ ﻭﺳﻌﺖ ﻳﻪ ﺁﺳﻤﻮﻥ ﺑﻮﺩ ...
ﺍﻳﻦ ﺭﻭﺯﻫﺎ ﭼﺸﻢ ﻣﻴﻨﺪﺍﺯﻳﻢ ﺑﻪ ﺳﻘﻒ ﻣﺤﻘﺮ ﺍﺗﺎﻗﻤﻮﻥ ﻭ ﮔﺮﻓﺘﺎﺭﯼ
ﻫﺎﻣﻮﻧﻮ ﻣﯽﺷﻤﺮﻳﻢ!
ﻗﺪﻳﻤﺎ ﻳﻪ ﺗﻠﻮﻳﺰﻳﻮﻥ ﺳﻴﺎﻩ ﻭ ﺳﻔﻴﺪ ﺩﺍﺷﺘﻴﻢ ﻭ ﻳﻪ ﺩﻧﻴﺎﯼ ﺭﻧﮕﯽ...
ﺍﻳﻦ ﺭﻭﺯﺍ ﺗﻠﻮﻳﺰﻳﻮﻧﺎﯼ ﺭﻧﮕﯽ ﻭ ﺳﻪ ﺑﻌﺪﯼ ﻭ ﻳﻪ ﺩﻧﻴﺎﯼ ﺧﺎﻛﺴﺘﺮﯼ!!
ﻗﺪﻳﻤﺎ ﺍﮔﻪ ﻧﻮﻥ ﻭ ﺗﺨﻢ ﻣﺮﻍ ﺗﻤﻮﻡ ﻣﻴﺸﺪ، ﺭﺍﺣﺖ ﻣﯽ ﭘﺮﻳﺪﻳﻢ ﻭ ﺯﻧﮓ
ﻫﻤﺴﺎﻳﻪ ﺭﻭ ﻫﺮ ﺳﺎﻋﺘﯽ ﺍﺯ ﺷﺒﺎﻧﻪ ﺭﻭﺯ ﻣﯽﺯﺩﻳﻢ ﻭ ﻛﻠﯽ ﺑﺎﻫﺎﺵ ﻣﯽﺧﻨﺪﻳﺪﻳﻢ...
ﺍﻳﻦ ﺭﻭﺯﻫﺎ ﺍﮔﻪ ﻫﻤﺰﻣﺎﻥ، ﺩﺭﺏ ﻭﺍﺣﺪ ﺍﻭﻧﺎ ﺑﺎﺯ ﺷﻪ ﺑﺮ ﻣﻴﮕﺮﺩﻳﻢ ﺗﺎ ﻛﻪ
ﻣﺠﺒﻮﺭ ﻧﺸﻴﻢ ﺑﺎﻫﺎﺵ ﺳﻼﻡ ﻋﻠﻴﻚ ﻛﻨﻴﻢ...!
ﻗﺪﻳﻤﺎ ﺍﺯ ﻫﺮ ﻓﺮﺻﺘﯽ ﺍﺳﺘﻔﺎﺩﻩ ﻣﯽﻛﺮﺩﻳﻢ ﻛﻪ ﺑﺎ ﺩﻭﺳﺘﺎ ﻭ ﻓﺎﻣﻴﻞ
ﺍﺭﺗﺒﺎﻁ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﻴﻢ، ﭼﻪ ﺑﺎ ﻧﺎﻣﻪ ﭼﻪ ﻛﺎﺭﺕ ﭘﺴﺘﺎﻝ ﻭ ﭼﻪ ﺣﻀﻮﺭﯼ...
ﺍﻳﻦ ﺭﻭﺯﻫﺎ ﺑﺎ "ﺑﻬﺘﺮﯾﻦ ﺩﺳﺘﮕﺎﻩ ﻫﺎﯼ ﺭﺳﺎﻧﻪ ﺍﯼ" ﻫﻢ، ﺍﺭﺗﺒﺎﻁ ﺑﺎ ﻫﻢ ﻧﺪﺍﺭﻳﻢ...
ﻗﺪﻳﻤﺎ ﺗﻮ ﻳﻪ ﻣﺤﻠﻪ ﺟﺪﻳﺪ ﻫﻢ ﻛﻪ ﻣﯽﺭﻓﺘﻴﻢ، ﺑﺎ ﺩﻗﺖ ﻭ ﺍﺷﺘﻴﺎﻕ ﺑﻪ ﻫﻤﻪ
ﺟﺎ ﻧﮕﺎﻩ ﻣﯽﻛﺮﺩﻳﻢ...
ﺍﻳﻦ ﺭﻭﺯﻫﺎ ﺩﻧﻴﺎ ﺭﺍ ﺍﺯ ﭘﺸﺖ ﺩﻭﺭﺑﻴﻨﺎﯼ ﻋﻜﺎﺳﯽ ﻭ ﻓﻴﻠﻤﺒﺮﺩﺍﺭﯼ ﻣﯽﺑﻴﻨﻴﻢ!!!
ﻗﺪﯾﻤﺎ ﯾﻪ ﭘﻨﺠﺸﻨﺒﻪ ﺟﻤﻌﻪ ﺑﻮﺩ ﻭ ﯾﻪ ﺧﻮﻧﻪ ﭘﺪﺭﺑﺰﺭﮔﻪ، ﺑﺎ ﻓﮏ ﻭ ﻓﺎﻣﯿﻞ...
ﺍﯾﻦ ﺭﻭﺯﺍ ﭘﺮ ﺍﺯ ﺗﻌﻄﯿﻠﯽ، ﻭﻟﯽ ﮐﻮ ﭘﺪﺭﺑﺰﺭﮔﻪ؟
ﮐﻮ ﺍﻭﻥ ﻓﺎﻣﯿﻞ؟
ﮐﻮ ﺍﻭﻥ ﺧﻮﻧﻪ؟
ﻗﺪﻳﻤﺎ ﺗﻮﯼ ﻗﺪﻳﻤﺎ ﻣﻮﻧﺪ....!!
حیف وصد حیف ........!!!!!
✾📚 @Dastan 📚✾
7.52M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
❓آیا من هم توهم یاری #امام_زمان (عج) دارم؟
❌ بسیاری از کسانی که اهل نماز و عبادت و فعالیتهای جهادیاند؛
از نگاه اهل بیت علیهمالسلام در لشکر دشمن هستند و توهم یاری دارند!
#استاد_شجاعی
✾📚 @Dastan 📚✾
🌴🌱🌴🌱🌴🌱🌴🌱🌴
🔆فاصله بین ظاهرپرستان و باطن بینان
🌺1. چشم آخربین (عاقبت بین) راست و درست میبیند ولی چشم آخور بین (آخور علف یعنی دنیا) در فریفتگی و خطاست. دیدن عالم دنیا به ظاهربینان و عالم معنا به عارفان است. در دنیا باهماند، امّا اختلاف فاصلهی بیاندازه باهم دارند.
🌺2. در دنیا اهل بهشت و دوزخ برحسب ظاهر باهم زندگی میکنند، ولی در باطن حجاب و فاصله میان آنهاست.
🌺3. طلا و خاک با هم در معادن آمیختهاند، ولی از نظر محتوا و کیفیت هزاران مرتبه فاصله دارند.
🌺4. یک رشتهی گردنبند که از مروارید و سنگ زینتی کمارزش و عقیق و فیروزه و … تشکیل شده است؛ گرچه باهماند، امّا از نظر قیمت تفاوتی عظیم دارند.
🌺5. اختلاط موجب وحدت باطنی نمیشود، چهبسا میهمانانی، شب در یک جا جمع باشند و بخوابند ولی صبح از هم جدا باشند.
🌺6. در بعضی دریاها آب بهظاهر یکی دیده میشود، امّا در باطن نیمی شیرین و نیم دیگر تلخ است.
🌺7. بهشتیان و دوزخیان از پایین و بالا بر هم میخورند، مانند امواج آب دریا در آمیزش هستند، ولی امواج لطف و صلح و محبت بر بهشتیان و امواج قهر و جنگ و کینه بر جهنّمیان باشد.
🌺8. چون میان شیرینی و تلخی در باطن سازش نیست، فقط اهل بصیرت آن را درک میکنند. آنکه زیرکی باطنی دارد، شیرینی ظاهری را میبیند و میفهمد که زهر در آن است و بوی بهظاهر خوش را که از دیگران میبوید، او بوی بد استشمام میکند.
ایبسا شیرین که چون شکّر بود **** لیک زهر اندر شکر مضمر بود(6)
📚مثنوی، ج 1، ص 2585 - 2570
✾📚 @Dastan 📚✾