eitaa logo
📚 داستان های آموزنده 📚
69.3هزار دنبال‌کننده
7.9هزار عکس
2.6هزار ویدیو
67 فایل
﷽ 🔹تبادل و تبلیغ ⬅️ کانون تبلیغاتی قاصدک @ghaasedak 🔴تبادل نظر
مشاهده در ایتا
دانلود
🌷 🌷 !! 🌷....خیلی ضعیف شده بودم هنوز لباس پرواز تنم بود. ۷۲ ساعت به ما هیچی ندادند، تا به زندان استخبارات رسیدیم. هر کدام از ما را داخل یک اتاق کوچک انداختند، در را بستند و رفتند. چشمانم سیاهی می‌رفت. متوجه شدم که نگهبان هم دم در هست. هیچی تو اتاق نبود. اتاقی که خاک گرفته بود و معلوم بود غیرقابل استفاده هست. به زحمت متوجه شیء سیاهی شدم که در گوشه‌ای از اتاق افتاده بود. به سمتش رفتم و آن را برداشتم. پاکش کردم. نان کپک زده‌ای بود که سیاه شده بود. نان کپک زده‌ای که اشتهایم را باز کرد!! دیدن آن هم به من قوت داد. تا این‌جا که آمدیم آب هم به ما نداده بودند! 🌷آب روی سرمان می‌ریختند، اما به ما نمی‌دادند! در زدم، سرباز با آن لهجه‌ی تند عربی چیزی گفت. دوباره در زدم با حال عصبانی در را باز کرد. گفتم به من آب بده، اعتنا نکرد دوباره در زدم بالأخره آن‌قدر زدم تا در را باز کرد. شاید هم دلش سوخته بود. دیدم یک لیوان آهنی در دستش هست. درحالی‌که اطرافش را می‌پایید لیوان را به من داد و دوباره در را بست. آب را گرفتم. حالا هم تشنه بودم و هم گرسنه. نان کپک زده را انداختم داخل آب. اول آت و آشغال‌هاش آمد بالای آب و یواش یواش خیس شد. هنوز خوب خیس نشده بود که نگهبان در زد. باز کردم، می‌خواست سریع بخورم و لیوان را بهش بدهم. نمی‌دانست من یک تکه نان گیر آوردم. 🌷یک‌جوری بهش حالی کردم که باشد. و بعد آت و آشغال‌های روی آب را با انگشت گرفتم و ریختم بیرون. دیدم نان پف کرد. درآوردم و تیکه تیکه با انگشت انداختم داخل دهانم. شاید باور نکنید هنوز مزه آن غذا داخل دهان من هست. لذتی که آن تکه نان داشت شاید هیچ غذایی برای من نداشت. این لذت شاید هیچ‌وقت از بهترین غذایی که خورده بودم به من حاصل نشد. نان کپک زده به من نیرو داد. آن‌جا به یاد یکی از فیلم‌های خارجی افتادم که یک زندانی در داخل زندان سوسک را برمی‌داشت و می‌خورد. من هم اگر آن روز سوسک گیر می‌آوردم، می‌خوردم... : جانباز و آزاده سرافراز سرهنگ خلبان محمدابراهیم باباجانى منبع: پایگاه خبری _ تحلیلی مشرق نیوز ❤️اَلّلهُمَّـ؏عَجِّل‌لِوَلیِّڪَ‌الفَرَج❤️ ✾📚 @Dastan 📚✾
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💥💥داستان بسیار دلنشین امام رضا از زبان استاد عالی در هیات قمر بنی هاشم (ع) ساری ✾📚 @Dastan 📚✾
ﺍﯾﻦ ﻣﺘﻦ ﺁﺭﺍﻣﺶ ﺧﻮﺑﯽ ﺑﻪ ﺁﺩﻡ ﻣﯿﺪﻩ ﻗﺪﻳﻤﺎ ﺩﻟﻤﻮﻥ ﺑﻪ ﻭﺳﻌﺖ ﻳﻪ ﺁﺳﻤﻮﻥ ﺑﻮﺩ ... ﺍﻳﻦ ﺭﻭﺯﻫﺎ ﭼﺸﻢ ﻣﻴﻨﺪﺍﺯﻳﻢ ﺑﻪ ﺳﻘﻒ ﻣﺤﻘﺮ ﺍﺗﺎﻗﻤﻮﻥ ﻭ ﮔﺮﻓﺘﺎﺭﯼ ﻫﺎﻣﻮﻧﻮ ﻣﯽﺷﻤﺮﻳﻢ! ﻗﺪﻳﻤﺎ ﻳﻪ ﺗﻠﻮﻳﺰﻳﻮﻥ ﺳﻴﺎﻩ ﻭ ﺳﻔﻴﺪ ﺩﺍﺷﺘﻴﻢ ﻭ ﻳﻪ ﺩﻧﻴﺎﯼ ﺭﻧﮕﯽ... ﺍﻳﻦ ﺭﻭﺯﺍ ﺗﻠﻮﻳﺰﻳﻮﻧﺎﯼ ﺭﻧﮕﯽ ﻭ ﺳﻪ ﺑﻌﺪﯼ ﻭ ﻳﻪ ﺩﻧﻴﺎﯼ ﺧﺎﻛﺴﺘﺮﯼ!! ﻗﺪﻳﻤﺎ ﺍﮔﻪ ﻧﻮﻥ ﻭ ﺗﺨﻢ ﻣﺮﻍ ﺗﻤﻮﻡ ﻣﻴﺸﺪ، ﺭﺍﺣﺖ ﻣﯽ ﭘﺮﻳﺪﻳﻢ ﻭ ﺯﻧﮓ ﻫﻤﺴﺎﻳﻪ ﺭﻭ ﻫﺮ ﺳﺎﻋﺘﯽ ﺍﺯ ﺷﺒﺎﻧﻪ ﺭﻭﺯ ﻣﯽﺯﺩﻳﻢ ﻭ ﻛﻠﯽ ﺑﺎﻫﺎﺵ ﻣﯽﺧﻨﺪﻳﺪﻳﻢ... ﺍﻳﻦ ﺭﻭﺯﻫﺎ ﺍﮔﻪ ﻫﻤﺰﻣﺎﻥ، ﺩﺭﺏ ﻭﺍﺣﺪ ﺍﻭﻧﺎ ﺑﺎﺯ ﺷﻪ ﺑﺮ ﻣﻴﮕﺮﺩﻳﻢ ﺗﺎ ﻛﻪ ﻣﺠﺒﻮﺭ ﻧﺸﻴﻢ ﺑﺎﻫﺎﺵ ﺳﻼﻡ ﻋﻠﻴﻚ ﻛﻨﻴﻢ...! ﻗﺪﻳﻤﺎ ﺍﺯ ﻫﺮ ﻓﺮﺻﺘﯽ ﺍﺳﺘﻔﺎﺩﻩ ﻣﯽﻛﺮﺩﻳﻢ ﻛﻪ ﺑﺎ ﺩﻭﺳﺘﺎ ﻭ ﻓﺎﻣﻴﻞ ﺍﺭﺗﺒﺎﻁ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﻴﻢ، ﭼﻪ ﺑﺎ ﻧﺎﻣﻪ ﭼﻪ ﻛﺎﺭﺕ ﭘﺴﺘﺎﻝ ﻭ ﭼﻪ ﺣﻀﻮﺭﯼ... ﺍﻳﻦ ﺭﻭﺯﻫﺎ ﺑﺎ "ﺑﻬﺘﺮﯾﻦ ﺩﺳﺘﮕﺎﻩ ﻫﺎﯼ ﺭﺳﺎﻧﻪ ﺍﯼ" ﻫﻢ، ﺍﺭﺗﺒﺎﻁ ﺑﺎ ﻫﻢ ﻧﺪﺍﺭﻳﻢ... ﻗﺪﻳﻤﺎ ﺗﻮ ﻳﻪ ﻣﺤﻠﻪ ﺟﺪﻳﺪ ﻫﻢ ﻛﻪ ﻣﯽﺭﻓﺘﻴﻢ، ﺑﺎ ﺩﻗﺖ ﻭ ﺍﺷﺘﻴﺎﻕ ﺑﻪ ﻫﻤﻪ ﺟﺎ ﻧﮕﺎﻩ ﻣﯽﻛﺮﺩﻳﻢ... ﺍﻳﻦ ﺭﻭﺯﻫﺎ ﺩﻧﻴﺎ ﺭﺍ ﺍﺯ ﭘﺸﺖ ﺩﻭﺭﺑﻴﻨﺎﯼ ﻋﻜﺎﺳﯽ ﻭ ﻓﻴﻠﻤﺒﺮﺩﺍﺭﯼ ﻣﯽﺑﻴﻨﻴﻢ!!! ﻗﺪﯾﻤﺎ ﯾﻪ ﭘﻨﺠﺸﻨﺒﻪ ﺟﻤﻌﻪ ﺑﻮﺩ ﻭ ﯾﻪ ﺧﻮﻧﻪ ﭘﺪﺭﺑﺰﺭﮔﻪ، ﺑﺎ ﻓﮏ ﻭ ﻓﺎﻣﯿﻞ... ﺍﯾﻦ ﺭﻭﺯﺍ ﭘﺮ ﺍﺯ ﺗﻌﻄﯿﻠﯽ، ﻭﻟﯽ ﮐﻮ ﭘﺪﺭﺑﺰﺭﮔﻪ؟ ﮐﻮ ﺍﻭﻥ ﻓﺎﻣﯿﻞ؟ ﮐﻮ ﺍﻭﻥ ﺧﻮﻧﻪ؟ ﻗﺪﻳﻤﺎ ﺗﻮﯼ ﻗﺪﻳﻤﺎ ﻣﻮﻧﺪ....!! حیف وصد حیف ........!!!!! ✾📚 @Dastan 📚✾
7.52M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
❓آیا من هم توهم یاری (عج) دارم؟ ❌ بسیاری از کسانی که اهل نماز و عبادت و فعالیتهای جهادی‌اند؛ از نگاه اهل بیت علیهم‌السلام در لشکر دشمن هستند و توهم یاری دارند! ✾📚 @Dastan 📚✾
🌴🌱🌴🌱🌴🌱🌴🌱🌴 🔆فاصله بین ظاهرپرستان و باطن بینان 🌺1. چشم آخربین (عاقبت بین) راست و درست می‌بیند ولی چشم آخور بین (آخور علف یعنی دنیا) در فریفتگی و خطاست. دیدن عالم دنیا به ظاهربینان و عالم معنا به عارفان است. در دنیا باهم‌اند، امّا اختلاف فاصله‌ی بی‌اندازه باهم دارند. 🌺2. در دنیا اهل بهشت و دوزخ برحسب ظاهر باهم زندگی می‌کنند، ولی در باطن حجاب و فاصله میان آن‌هاست. 🌺3. طلا و خاک با هم در معادن آمیخته‌اند، ولی از نظر محتوا و کیفیت هزاران مرتبه فاصله دارند. 🌺4. یک رشته‌ی گردنبند که از مروارید و سنگ زینتی کم‌ارزش و عقیق و فیروزه و … تشکیل شده است؛ گرچه باهم‌اند، امّا از نظر قیمت تفاوتی عظیم دارند. 🌺5. اختلاط موجب وحدت باطنی نمی‌شود، چه‌بسا میهمانانی، شب در یک جا جمع باشند و بخوابند ولی صبح از هم جدا باشند. 🌺6. در بعضی دریاها آب به‌ظاهر یکی دیده می‌شود، امّا در باطن نیمی شیرین و نیم دیگر تلخ است. 🌺7. بهشتیان و دوزخیان از پایین و بالا بر هم می‌خورند، مانند امواج آب دریا در آمیزش هستند، ولی امواج لطف و صلح و محبت بر بهشتیان و امواج قهر و جنگ و کینه بر جهنّمیان باشد. 🌺8. چون میان شیرینی و تلخی در باطن سازش نیست، فقط اهل بصیرت آن را درک می‌کنند. آن‌که زیرکی باطنی دارد، شیرینی ظاهری را می‌بیند و می‌فهمد که زهر در آن است و بوی به‌ظاهر خوش را که از دیگران می‌بوید، او بوی بد استشمام می‌کند. ای‌بسا شیرین که چون شکّر بود **** لیک زهر اندر شکر مضمر بود(6) 📚مثنوی، ج 1، ص 2585 - 2570 ✾📚 @Dastan 📚✾
يكی از راههای نجات از گناه، گناهی که آدم به آن عادت کرده است، پناه بردن به عجل الله است. ايشان امام زنده ی زمانِ ما هستند امام حی ما هستند؛ آن بزرگوار به انتظار نشسته اند تا كسی دستش را به سمتشان دراز كند تا ايشان او را هدايت كنند. امامت ایشان اینجاست که شما از ایشان بخواهی و ایشان از شما دستگیری نماید. بنده به آن بزرگوار پناه بردم، خیلی سریع نتیجه گرفتم. شماهم به ایشان پناه ببرید به زودی نتیجه می دهد ان شاء الله 🖋آیت الله جاودان ✾📚 @Dastan 📚✾
حتما مطلب پایین رو با دقت مطالعه کنید👇 🟣چرا امام زمان عج به داد شیعیانشون نمیرسن؟ ✍کلیددار حرم امام حسین که 82 ساله کلید داره نقل میکنه: ‌ خدمت یکی از علما بودیم که یک هندویی آمد.نه داشت نه عقیده و اعتقادی.. ‌‌ ‌‌گفت: میلیاردرم اما برام پآپوش درست کردن انداختن گردنم.. ‌ ‌‌وکیل از انگلیس گرفتم کلی پول دادم تنها کاری که برام کرده یک روز فرجه گرفته اعدامم رو عقب انداخته... ‌ شنیدم شما شیعیان کسی رو دارید که میتونه بهم کمک کنه...دارید؟ ‌گفتن بله ‌ ‌گفت چیکار باید بکنم؟من یکروز وقت دارم م حتمیه! .‌گفتن: میری بازار یک دست لباس پاک،کفش پاک،خودتو میشوری پاک باشی... ‌‌‌ ‌‌ میری شیعه ها،اونجا صدا میزنی اونی که فریادرس ما شیعیانه میاد،مشکلتو میگی کمکت میکنه.. ‌‌ ‌کلیددار میفرماید:فردا یا پس فردا دیدیم هندو اومد با چشمان‌ گریون،گفتیم دیدی؟ چی شد؟ ‌‌ ‌‌گفت من رفتم قبرستان 5 ساعت بدون وقفه یکسره گفتم یابن الحسن.. آخر کار گفتم: نکنه منو قبول نداره که جوابمو نمیده؟ ‌‌ ‌دقت کنید! هندو مطمئنه امام زمانی هست وفریادرس شیعه اس،منکر بودنش نیست!میگه لابد من لیاقت ندارم که جوابمو نمیده... ‌ ‌‌دوباره صدا زدم یابن الحسن...جلوه هایی از نور دیدم اما کسی رو ندیدم،حتی رد سم اسبها رو هم حس میکردم اما حتی اسبش رو هم‌نمیدیدم.. ‌‌ ‌‌شخصی ازم پرسید: فلانی پسر فلانی چی میخوای؟ گفتم آقایی که اسم من و پدرمو میدونه حتما میدونه برای چی اومدم.. ‌‌ ‌آقا فرمودن: برات‌پاپوش درست کردن توی فلان جا فلان کشو مدارکش هست و خلاصه...تبرئه شدی، راهشو برات هموار کردیم... ‌‌ ‌‌میگه حس کردم اسب میخواد حرکت کنه گفتم آقا عرضی داشتم.. ‌فرمود: بفرما. ‌گفتم: شما که انقدر آقایی ما که نداریم چه برسه به .. شیعه های شما انقدر گرفتارن توی فقر و بدبختی و...چرا به دادشون نمیرسید؟ ‌ فرمود: کدومشون مثل تو 5 ساعت اومد صدا زد شک نکرد؟ یا کسی با اعتقادی که تو داشتی اومد صدا زد و ما جوابشو ندادیم؟.... 📕پیوست: گیر ما شیعیان توی افکار و اعتقادات سستی هست که بعضا داریم... ✾📚 @Dastan 📚✾
✍مرحوم آیت‌‌الله میرزا علی آقا قاضی طباطبائی: تمام خرابی‌ها از جمله وسواس و عدم طمأنینه، از غفلت است. و غفلت کمتر مرتبه اش، غفلت از اوامر الهیه است و مراتب دیگر دارد و سبب تمام غفلات، غفلت از مرگ است و تخیّل ماندن در دنیا...پس اگر می‌خواهید از جمیع ترس و هراس و وسواس ایمن باشید دائماً در فکر مرگ و استعداد لقاءالله تعالی باشید. ✾📚 @Dastan 📚✾
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🍁🍃🍁🍃🍁🍃🍁🍃🍁 🔆سه تا و چه سه تایی! 🌱سفیان به حضور امام صادق علیه‌السلام آمد و عرضه داشت: «ای فرزند پیامبر! ازآنچه خداوند به تو آموزش داده است، چیزی به من بیاموز.» فرمود: 💫1. هر وقت در برابر گناه قرار گرفتی، بر تو باد به استغفار گفتن. 💫2. زمانی که نعمت‌ها به تو روی‌آور شدند، بر تو باد به شکر کردن. 💫3. زمانی که ناراحتی‌ها و غصّه‌ها به تو روی آوردند، بگو: «لا حولَ و لا قُوَّه الّا بالله» 🌱سفیان درحالی‌که داشت خارج می‌شد، می‌گفت: «سه تا! و چه سه تایی!» 📚کشکول شیخ بهایی، ص 388 ✨✨امیرالمؤمنین علیه‌السلام فرمود: «اندرزها، زداینده‌ی چرک از جان‌ها و جلا دهنده‌ی دل‌ها هستند.» 📚غررالحکم، ج 2، ص 546 ✾📚 @Dastan 📚✾
🥀🔅🥀🔅🥀🔅🥀🔅🥀 🔆پدر و دختر 🍂پسر حاتم طائی یعنی عدی، اوّل با پیامبر صلی‌الله علیه و آله و سلّم دشمنی می‌کرد. وقتی پیامبر صلی‌الله علیه و آله و سلّم امام علی علیه‌السلام را به‌به قبیله طی فرستاد، عدی فرار کرد و خواهرش سفانه باقی ماند و اسیر شد. علی علیه‌السلام او را نزد پیامبر صلی‌الله علیه و آله و سلّم آورد. پس سفانه نزد پیامبر صلی‌الله علیه و آله و سلّم از پدرش چنین تعریف کرد: 🍂او آقای قوم بود، اسیر را آزاد می‌کرد، جنایتکار را می‌کشت، همسایه‌ها را نگهداری می‌کرد، اطعامِ طعام می‌نمود و هیچ صاحب حاجتی را رد نمی‌کرد. 🍂پیامبر صلی‌الله علیه و آله و سلّم فرمود: «ای دختر! این صفات مؤمنین است. اگر پدرت اسلام می‌آورد، بر وی رحمت می‌آوردیم.» پس فرمود: «او را رها کنید که پدرش مکارم اخلاق را دوست می‌داشت؛ بر عزیزی که ذلیل شد و ثروتمندی که بینوا گشته، ترحّم کنید!» پس به قبیله خود بازگشت و به برادرش عدی 🍂گفت: «با جود تر و کریم‌تر از او ندیدم، صلاح آن است تا نزدش بروی تا ذلیل نشوی.» عدی خدمت پیامبر صلی‌الله علیه و آله و سلّم آمد و اسلام آورد. 🍂دختر حاتم آن‌قدر همانند پدرش صاحب انفاق و بخشش بود که روزی حاتم به او گفت: «هرگاه دو کریم در مالی با هم جمع شوند، مال را تلف می‌کنند. یا من کریم باشم یا تو!» گفت: «ای پدر! من جود را از تو یاد گرفتم.» 📚نمونه معارف، ج 4، ص 20 -مستطرف، ج 1، ص 169 🌱🌱پیامبر صلی‌الله علیه و آله و سلّم فرمود: «دست‌ها بر سه دسته‌اند: درخواست کننده، دهنده، مُمسک (بخیل)؛ و بهترین دست‌ها، دست دهنده می‌باشد.» 📚الکافی، ج 4، ص 43 ✾📚 @Dastan 📚✾
🍃🔅🍃🔅🍃🔅🍃 🔆دفع ملخ 🌾روزی عالم زاهد، مرحوم آیت‌الله کوهستانی در اتاق نشسته بودند. مردی نفس‌زنان خدمت ایشان می‌رسد و می‌گوید: «آقاجان بدبخت شدم. در زراعت‌های اطراف «زاغمرز» ملخ‌ها حمله کردند و در حال نابود کردن مزارع هستند و به‌زودی به مزرعه‌ی ارباب من می‌رسند و حقّم از بین می‌رود.» ایشان سر را پایین انداختند و مشغول ذکر شدند و بعد فرمودند: 🌾«بروید! به زمین شما لطمه‌ای وارد نمی‌شود.» فردا آن مرد با چهره‌ای شاد وارد شد و دست آقا را بوسید و تشکر کرد و گفت: 🌾«تمام زمین‌های اطراف را ملخ‌ها نابود کردند؛ فقط زراعت من به دعای شما سالم ماند. هنگامی‌که ملخ‌ها به زمینم حمله کردند. فوجی از گنجشکان، انگار که مأموریت داشتند هر یک ملخی در منقار گرفته و پرواز کردند.» بر قله‌ی پارسایی، ص 247 ✨✨پیامبر صلی‌الله علیه و آله و سلّم فرمود: «ثَلاثُ صَفاتٍ مِنَ صِفَةِ اللّه: الثِّقَةُ بِاللّهِ فی کلِّ شَی وَالغِنابِهِ عَنْ کلِّ شَی وَ الاِفْتِقارُ اِلَیهِ فِی کلِّ شی: اولیای الهی دارای سه صفت می‌باشند؛ به خدا در هر چیزی اعتماد دارند، از هر چیزی بی‌نیاز می‌باشند و در هر چیزی به خدا نیازمند می‌باشند.» 📚تفسیر معین، ص 181 -بحار، ج 20، ص 103 ✾📚 @Dastan 📚✾