اگر غیبتِ کسی را پیش او می کردید، سریع مچت را همان جا می گرفت؛ صدا میزد می گفت: بیا با شما کار دارند!
می گفتیم: نمی خواهد بهش بگویی، درست نیست! می گفت:
اگر #غیبت است پس چرا انجام می دهی؟!
اگر نه، باید اینقدر شجاعت داشته باشی که
حرفت را جلوی خودش بگویی، نه پشت سرش!
#شهیدحاج_حسن_شاطری
✾📚 @Dastan 📚✾
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥خواب تکاندهنده امیرالمومنین علیهالسلام در سرزمین کربلا
👤 شیخ حسین انصاریان
مدت ،: یک دقیقه
✾📚 @Dastan 📚✾
#دانستنی
روستایی_ عجیب_در_ایران
که سیگار کشیدن را «گناه» میدانند!
یکی از جاذبههای ایران که شهرت جهانی نیز دارد «ماخونیک» است: روستای«لیلیپوت ایران» با مردمی که قد آنها از یک و نیم متر تجاوز نمیکند.
مردمی که تا ۵۰ سال پیش، چای نمینوشیدند، شکار نمیکردند و اصلا گوشت هم نمیخوردند و هنوز سیگار نمیکشند. مردم ماخونیک این قبیل کارها را گناه میدانستند.
ورود تلویزیون به این روستا به معنای ورود شیطان بود و اهالی تا چند سال پیش به تلویزیون میگفتند «شیطان». «ماخونیک» در منطقه دورافتادهای از جنوب استان خراسان، در نزدیکی مرز افغانستان قرار دارد و محل زندگی کوتولههاست. برخی از کارشناسان دلیل کوتاه قد بودن مردم این منطقه را ازدواج فامیلی، تغذیه ناسالم و نوشیدن آب حاوی جیوه اعلام کردهاند .
شاید جالب باشد بدانید که قوت غالب اهالی لیلیپوت ایران تا چند سال پیش شلغم و چغندر بوده که در اطراف روستا کاشت میشده.
لیلیپوت ایران به عنوان یکی از هفت روستای شگفتانگیز جهان بشمار میرود
✾📚 @Dastan 📚✾
🌱🌾🌱🌾🌱🌾🌱🌾🌱
#داستان_آموزنده
🔆ورود به كربلاى پُربلا
🌻بسيارى از تاريخ نويسان آورده اند:
چون حضرت ابا عبداللّه الحسين صلوات اللّه عليه از مكّه معظّمه عازم شهر كوفه و سرزمين كربلاء گرديد.
🌻به همين منظور به همراه اهل بيت و ديگر دوستان و ياران خود حركت كرد، در بين راه در محاصره شديد لشكر عبيداللّه بن زياد لعين به سركردگى حرّ بن يزيد رياحى قرار گرفتند.
و پس از صحبت ها و مجادله ها، سرانجام توافق شد كه حضرت به راه خود ادامه دهد تا از سوى عبيداللّه - والى كوفه - دستور بعدى بيايد.
🌻لذا امام عليه السّلام با همراهان به مسير خود ادامه داد تا آن كه به محلّى به نام (عُذَيْبُ الهِجانات ) رسيدند.
🌻در اين هنگام از طرف والى كوفه - عبيداللّه - براى حرّ كه فرمانده لشكر بود، نامه اى به اين مضمون آمد كه بايستى از هر جهت بر حسين عليه السّلام و همچنين يارانش سخت گرفته شود.
حرّ، نامه عبيداللّه را براى امام حسين عليه السّلام قرائت كرد.
🌻و چون اءصحاب و ياران حضرت از پيام شوم عبيداللّه آگاه شدند، اظهار داشتند: يا ابن رسول اللّه ! اجازه فرما تا با لشكر او مبارزه و قتال كنيم ؟
🌻حضرت پس از شنيدن سخنان اصحاب و ياران خود، فرمود: تا آنان جنگ را شروع نكنند، من هرگز اقدام نخواهم كرد.
🌻آن گاه يكى از ياران به نام زُهير بن قين عرضه داشت : پس به سوى سرزمين كربلا كه در همين نزديكى قرار دارد، حركت كنيم .
🌻همين كه امام حسين عليه السّلام نام كربلاء را شنيد، گريست گرفت و سپس اظهار نمود:
((اَللّهُمَّ إ نّى اءعُوذُ بِكَ مِنْ كَرْبٍ وَبَلاء)) يعنى ؛ خداوندا، از مشكلات و بلاهاى اين سرزمين - كربلا - به تو پناه مى برم .
🌻و سپس مقدارى به مسير خود ادامه داد و فرمود: در همين جا فرود آئيد و بارها را باز كنيد و بر زمين بگذاريد، كه اين جا وعده گاه جدّم رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله مى باشد.
و قبر و مقبره من در اين سرزمين خواهد بود.(1)
🌻بنابراين ، حضرت ابا عبداللّه الحسين عليه السّلام در روز چهارشنبه و يا پنج شنبه ، دوّم محرّم الحرام ، سال 61 هجرى قمرى وارد سرزمين كربلاء شد.(2)
1) - المفيد فى ذكرى السبطالشّهيد: ص 66.
(2) - مقتل خوارزمى : ج 1، ص 237، تاريخ طبرى : ج 4، ص 309.
✾📚 @Dastan 📚✾
🌸 #انسانیت🌸
❣آدمهای امن چه کسانی هستند؟!
🌷آدم های امن، افرادی هستند كه همه چیز را میتوانی بهشان بگویی و بدون اینکه قضاوت یا تحقیرت کنند، میتوانی کنارشان احساس بودن کنی...
🔸اینها تا لباسی تازه تنت ببینند، نمیپرسند از کدام مغازه خریدی؟ مارکش چیه؟ چند خریدی؟
میگویند: چقدر قشنگه، بهت میآید، من عاشق این جنس ژاکتم.
🔹از سفر که برگردی، نمیپرسند با کی و چرا رفتی؟ اسم هتلش؟ چهقدر هزینه شد؟
میگویند: خوش گذشت؟ سرحال شدی؟ چه خوب که سفر رفتی.
🔸دانشگاه قبول شوی، نمیپرسند شهریهاش چه قدره؟ وای چقدر دوره!
میگویند چه رشتهای به سلامتی؟ این رشته بازار کار خوبی دارد، اگر تلاش کنی.
🔹مشغول کاری تازه شوی، نمیپرسند حقوقت چه قدره؟ اسم شرکتش چیه؟ جایش کجاست؟
میگویند شغلت را دوست داری؟ صاحبکارت یا همکارهایت آدمهای خوبی هستند؟ اینجور شغلها جای پیشرفت دارد. ایشالا موفق میشی.
🔺آدم های امنی باشیم و با آدمهای امن معاشرت کنیم👌😊
✾📚 @Dastan 📚✾
🌳🥀🌳🥀🌳🥀🌳🥀🌳🥀🌳
#داستان_آموزنده
🔆دستگيرى از تهى دستان
🌱در يكى از روزها امام حسين عليه السّلام از محلّى گذشت و عبورش به عدّه اى از فقراء و تهى دستان افتاد، كه سفره نانى پهن كرده و مشغول خوردن غذا بودند.
🌱هنگامى كه آن افراد حضرت را مشاهده كردند او را براى خوردن غذا دعوت نمودند.
🌱و حضرت دعوت آنان را پذيرفت ؛ و چون در كنار آن ها نشست ، پس از لحظه اى فرمود: چنانچه خوراك شما صدقه نمى بود، حتما با شما غذا مى خوردم .
🌱سپس امام حسين عليه السّلام در ادامه فرمايشاتش افزود:
🌱هنگامى كه غذايتان را ميل نموديد، بلند شويد تا با همديگر به منزل ما رويم ؛ و ميهمان من باشيد.
🌱آن ها هم دعوت امام عليه السّلام را اجابت كردند و چون وارد منزل شدند؛ حضرت آن ها را مورد لطف و احترام قرار داد؛ و تعدادى لباس به همراه مقدارى پول نقد به هر يك از آن ها پرداخت نمود.
چون صدقه بر ذرارى رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله حرام است .
📚بحارالا نوار: ج 44، ص 191، عوالم : ج 17، ص 65.
✾📚 @Dastan 📚✾
🌺 آسایش یک امر بیرونی
🌸 و آرامش پدیده ای درونی است،
👤 مردم بسیاری میتوانند در آسایش باشند؛
👌 اما معدود افرادی هستند که در آرامش زندگی میکنند!
👈 آسایش یعنی راحتی در زندگی،
💰 که با امکانات و ثروت زیاد به دست میآید،
😎 افرادی که هر چی دلشان بخواهد میخرند و هر کجا که خواستند میروند.
👈 ولی آرامش را تنها کسانی دارند
😀 که از درون سلامتاند ...
✾📚 @Dastan 📚✾
☀️🗯☀️🗯☀️🗯☀️🗯☀️
#داستان_آموزنده
🔆کبر کبریایی
♨️نقل است که به امام صادق علیهالسلام گفتند: «اینهمه هنر دار، زهادت و کرم باطن، قرّه العین خاندانی، ولیکن بس متکبِری!» فرمود:
♨️«من متکبّر نیَم، کبر کبریایی است، چون از سر کبر خود برخاستم، کبریایی او بیامد و بهجای کبر من بنشست؛ به کبر خود کبر نشاید کرد امّا به کبریایی او کبر شاید کرد.»
📚(تذکره الاولیاء، ص 15)
🔅🔅امام علی علیهالسلام فرمود: «توحید، زندگی واقعی جان (انسان) است.»
📚(غررالحکم، ج 2، ص 530)
توحید افعالی
✾📚 @Dastan 📚✾
#داستان_آموزنده
🔴نكاتى حسّاس با گذرى بر شب آخر تا عروج
مرحوم شيخ مفيد رحمة اللّه عليه و ديگر محدّثين و تاريخ نويسان در كتاب هاى مختلف آورده اند:
🏴چون شب عاشورا فرا رسيد حضرت ابا عبداللّه الحسين صلوات اللّه عليه به جهت خستگى بيش از حدّ، جلوى خيمه نشسته بود و سر مبارك خود را بر سر زانوهاى خود نهاده ، تا قدرى استراحت نمايد.
🏴پس ناگهان حضرت زينب عليها السّلام با شنيدن صداى صيحه اسبان و هجوم دشمنان ، نزديك برادرش امام حسين عليه السّلام آمد و به آن حضرت خطاب كرد و اظهار داشت : اى برادر! آيا صداى اسبان را نمى شنوى ، كه هجوم آورده اند؟!
🏴پس امام حسين عليه السّلام سر از زانوى خود برداشت و ايستاد؛ و آن گاه برادر خود حضرت اباالفضل العبّاس عليه السّلام را صدا كرد و فرمود: برادرجان عبّاس ! حركت كن و به سوى مهاجمين برو؛ و از ايشان بخواه كه امشب را به ما مهلت دهند، تا در اين شب با پروردگار متعال مناجات و راز و نياز نمائيم .
🏴خدا مى داند كه من نماز و تلاوت قرآن ، همچنين مناجات و استغفار به درگاه خداوند متعال را خيلى دوست دارم .
لذا حضرت اباالفضل عليه السّلام از آن ها مهلت گرفت .
🏴و در آن شب امام حسين عليه السّلام و ديگر اصحاب و ياران آن حضرت هر كدام به نوعى مشغول عبادت و استغفار و راز و نياز با قاضى الحاجات شدند.
🏴و هنگامى كه نماز صبح عاشوراء را اقامه نمودند، ناگاه تعدادى از لشكر دشمن به سمت خيمه هاى حضرت ، هجوم آوردند و شمر ملعون در حالتى كه فرماندهى آن ها را به عهده داشت ، نعره مى كشيد و به امام عليه السّلام و اهل بيت رسالت جسارت مى كرد.
يكى از ياران حضرت ، به نام مسلم بن عوسجه از حضرت اجازه خواست تا شمر را مورد هدف تير قرار دهد.
🏴ولى حضرت سلام اللّه عليه ضمن ممانعت از تيراندازى ، فرمود: من دوست ندارم كه ما شروع كننده جنگ و كشتار باشيم .
🏴پس از آن حضرت جلو آمد و لشكر عمر بن سعد را موعظه نصيحت كرد ولى سودى نبخشيد.
و در نهايت ، سپاه دشمن با فرماندهى عمر بن سعد تيراندازى به سمت امام حسين عليه السّلام و اصحاب باوفايش را آغاز كردند.
🏴و چون اصحاب و ياران حضرت يكى پس از ديگرى به شهادت رسيدند، و امام عليه السّلام در ميدان نبرد تنها ماند؛ ولى آن حضرت باز هم براى اتمام حجّت ، دشمنان را موعظه و راهنمائى نمود.
🏴و بطور مرتّب از آن ها درخواست آب مى كرد.
امّا آن سنگ دلان به جاى آن كه به حضرت پاسخى دهند؛ و با اين كه از رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله شنيده بودند، كه وى يكى از دو سيّد جوانان اءهل بهشت مى باشد، اعتنائى نكرده ؛ و اءطراف حضرت را محاصره كرده و هر كسى به شيوه اى امام عليه السّلام را هدف پرتاب تير، سنگ ، نيزه و ... قرار مى داد.
تا آن كه حضرت عليه السّلام در اءثر شدّت جراحات و نيز تشنگى بيش از حدّ نقش بر زمين گرديد.
🏴در همين بين ، دشمنان براى غارت اموال زنان و كودكان به خيمه ها يورش بردند؛ و چون حضرت متوجّه هجوم دشمن به خيمه اهل و عيال خود شد، فريادى بر آن ها كشيد:
🏴واى بر شماها، اى پيروان ابوسفيان ! اگر دين نداريد و از روز قيامت نمى هراسيد، آزاده و با غيرت باشيد، و اگر مرد هستيد مردانه بجنگيد.
در اين هنگام ، شمر ملعون صدا كرد: اى حسين ! چه مى گوئى ؟
🏴حضرت سلام اللّه عليه فرمود: مى گويم شما با من جنگ مى كنيد و زنان چه گناهى دارند، سربازان و نيروهاى خود را تا من زنده هستم از حرم و ناموس من دور نگه داريد و ايشان را مورد تجاوز و اذيّت قرار ندهيد.
🏴پس دشمن عقب گرد كرد و عمر بن سعد ملعون دستور داد كه برويد كار او را تمام كنيد.
و چند نفر از فرماندهان لشكر آمدند و خواستند حضرت ابا عبداللّه الحسين عليه السّلام را به شهادت برسانند، ولى طاقت نياوردند و بازگشتند.
🏴تا آن كه در نهايت ، شمر ملعون وارد قتلگاه شد و با وضعى رقّت بار و دلخراش سر مقدّس آن امام مظلوم و غريب را از بدن جدا كرد كه زبان و قلم از گفتار آن شرم دارد.
📚تلخيص از : مقتل خوارزمى : ج 2، ص 33، تاريخ طبرى : ج 4، ص 344،مشيرالاحزان : ص 72، بحارالانوار : ج 45، ص 47 - 57.
✾📚 @Dastan 📚✾
#داستان_پیدایش_کلمه_بیمار📚
بی مار
💎با هجوم موشها به شهر همدان،
که موجب شیوع بیماری طاعون در این شهر شده بود،پزشک حاذق ما *ابو علی سینا
به مردم دستور داد برای
مقابله با موشها از "مار" استفاده کنند!
و بعد ها نیز به پاس اینکار در سر راه مارها
جام شرابی از انگور سیاه گذاشتند تا از آن بنوشند،
زیرا زهر مارها را بیشتر و خطرناک تر میکرد!
از آن پس "مار" نماد بهداشت
و نماد داروخانه های جهان شد،
لذا برخی داشتن و نگهداری "مار" را
نشانه سلامت میدانستند!
و به افرادی که زیاد دچار امراض میشدند،
"بی مار" میگفتند!
کلمه ایی که تا به امروز نیز پابرجاست
و به همین عنوان استفاده میشود...!
✾📚 @Dastan 📚✾