#داستان_آموزنده
🔴نكاتى حسّاس با گذرى بر شب آخر تا عروج
مرحوم شيخ مفيد رحمة اللّه عليه و ديگر محدّثين و تاريخ نويسان در كتاب هاى مختلف آورده اند:
🏴چون شب عاشورا فرا رسيد حضرت ابا عبداللّه الحسين صلوات اللّه عليه به جهت خستگى بيش از حدّ، جلوى خيمه نشسته بود و سر مبارك خود را بر سر زانوهاى خود نهاده ، تا قدرى استراحت نمايد.
🏴پس ناگهان حضرت زينب عليها السّلام با شنيدن صداى صيحه اسبان و هجوم دشمنان ، نزديك برادرش امام حسين عليه السّلام آمد و به آن حضرت خطاب كرد و اظهار داشت : اى برادر! آيا صداى اسبان را نمى شنوى ، كه هجوم آورده اند؟!
🏴پس امام حسين عليه السّلام سر از زانوى خود برداشت و ايستاد؛ و آن گاه برادر خود حضرت اباالفضل العبّاس عليه السّلام را صدا كرد و فرمود: برادرجان عبّاس ! حركت كن و به سوى مهاجمين برو؛ و از ايشان بخواه كه امشب را به ما مهلت دهند، تا در اين شب با پروردگار متعال مناجات و راز و نياز نمائيم .
🏴خدا مى داند كه من نماز و تلاوت قرآن ، همچنين مناجات و استغفار به درگاه خداوند متعال را خيلى دوست دارم .
لذا حضرت اباالفضل عليه السّلام از آن ها مهلت گرفت .
🏴و در آن شب امام حسين عليه السّلام و ديگر اصحاب و ياران آن حضرت هر كدام به نوعى مشغول عبادت و استغفار و راز و نياز با قاضى الحاجات شدند.
🏴و هنگامى كه نماز صبح عاشوراء را اقامه نمودند، ناگاه تعدادى از لشكر دشمن به سمت خيمه هاى حضرت ، هجوم آوردند و شمر ملعون در حالتى كه فرماندهى آن ها را به عهده داشت ، نعره مى كشيد و به امام عليه السّلام و اهل بيت رسالت جسارت مى كرد.
يكى از ياران حضرت ، به نام مسلم بن عوسجه از حضرت اجازه خواست تا شمر را مورد هدف تير قرار دهد.
🏴ولى حضرت سلام اللّه عليه ضمن ممانعت از تيراندازى ، فرمود: من دوست ندارم كه ما شروع كننده جنگ و كشتار باشيم .
🏴پس از آن حضرت جلو آمد و لشكر عمر بن سعد را موعظه نصيحت كرد ولى سودى نبخشيد.
و در نهايت ، سپاه دشمن با فرماندهى عمر بن سعد تيراندازى به سمت امام حسين عليه السّلام و اصحاب باوفايش را آغاز كردند.
🏴و چون اصحاب و ياران حضرت يكى پس از ديگرى به شهادت رسيدند، و امام عليه السّلام در ميدان نبرد تنها ماند؛ ولى آن حضرت باز هم براى اتمام حجّت ، دشمنان را موعظه و راهنمائى نمود.
🏴و بطور مرتّب از آن ها درخواست آب مى كرد.
امّا آن سنگ دلان به جاى آن كه به حضرت پاسخى دهند؛ و با اين كه از رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله شنيده بودند، كه وى يكى از دو سيّد جوانان اءهل بهشت مى باشد، اعتنائى نكرده ؛ و اءطراف حضرت را محاصره كرده و هر كسى به شيوه اى امام عليه السّلام را هدف پرتاب تير، سنگ ، نيزه و ... قرار مى داد.
تا آن كه حضرت عليه السّلام در اءثر شدّت جراحات و نيز تشنگى بيش از حدّ نقش بر زمين گرديد.
🏴در همين بين ، دشمنان براى غارت اموال زنان و كودكان به خيمه ها يورش بردند؛ و چون حضرت متوجّه هجوم دشمن به خيمه اهل و عيال خود شد، فريادى بر آن ها كشيد:
🏴واى بر شماها، اى پيروان ابوسفيان ! اگر دين نداريد و از روز قيامت نمى هراسيد، آزاده و با غيرت باشيد، و اگر مرد هستيد مردانه بجنگيد.
در اين هنگام ، شمر ملعون صدا كرد: اى حسين ! چه مى گوئى ؟
🏴حضرت سلام اللّه عليه فرمود: مى گويم شما با من جنگ مى كنيد و زنان چه گناهى دارند، سربازان و نيروهاى خود را تا من زنده هستم از حرم و ناموس من دور نگه داريد و ايشان را مورد تجاوز و اذيّت قرار ندهيد.
🏴پس دشمن عقب گرد كرد و عمر بن سعد ملعون دستور داد كه برويد كار او را تمام كنيد.
و چند نفر از فرماندهان لشكر آمدند و خواستند حضرت ابا عبداللّه الحسين عليه السّلام را به شهادت برسانند، ولى طاقت نياوردند و بازگشتند.
🏴تا آن كه در نهايت ، شمر ملعون وارد قتلگاه شد و با وضعى رقّت بار و دلخراش سر مقدّس آن امام مظلوم و غريب را از بدن جدا كرد كه زبان و قلم از گفتار آن شرم دارد.
📚تلخيص از : مقتل خوارزمى : ج 2، ص 33، تاريخ طبرى : ج 4، ص 344،مشيرالاحزان : ص 72، بحارالانوار : ج 45، ص 47 - 57.
✾📚 @Dastan 📚✾
#داستان_پیدایش_کلمه_بیمار📚
بی مار
💎با هجوم موشها به شهر همدان،
که موجب شیوع بیماری طاعون در این شهر شده بود،پزشک حاذق ما *ابو علی سینا
به مردم دستور داد برای
مقابله با موشها از "مار" استفاده کنند!
و بعد ها نیز به پاس اینکار در سر راه مارها
جام شرابی از انگور سیاه گذاشتند تا از آن بنوشند،
زیرا زهر مارها را بیشتر و خطرناک تر میکرد!
از آن پس "مار" نماد بهداشت
و نماد داروخانه های جهان شد،
لذا برخی داشتن و نگهداری "مار" را
نشانه سلامت میدانستند!
و به افرادی که زیاد دچار امراض میشدند،
"بی مار" میگفتند!
کلمه ایی که تا به امروز نیز پابرجاست
و به همین عنوان استفاده میشود...!
✾📚 @Dastan 📚✾
هدایت شده از قاصدک
🔉🔉🔉‼️‼️‼️‼️توجه توجه
اگه شکمت خوب کار نمیکنه بخاطر سردی بیش از حد روده های شماست که باعث بروز یبوست میشه و روده ها رو به گندآب تبدیل میکنه😞😥
و باعث بروز عوارضی مثل
❌️ریزش مو
❌️خستگی و کسلی مداوم
❌️کدری پوست
❌️چاقی شکم و پهلو
این موضوع با خوردن خاکشیر درمان نمیشه و در مقابل باعث افزایش سطح رطوبت روده و سرد شدن بیشتر روده ها میشه🤒
برای حل ریشه ای مشکل یبوست خود وارد لینک زیر بشید و فرم رو پر کنید👇👇
https://eitaa.com/joinchat/2544959632C431da444a7
❤️ غریب کیست؟
روزی امام سجاد (علیه السلام) در بازار مدینه شنید مردی می گوید به من رحم کنید که من مردی غریب هستم.
حضرت به او فرمود اگر مقدر شده باشد که تو در اینجا از دنیا بروی، آیا جنازه ات بدون دفن می ماند؟
آن مرد با تعجب گفت الله اکبر، چگونه جنازه ام را دفن نمی کنند با اینکه در برابر دید مردم مسلمان می باشد.
امام سجاد (علیه السلام) منقلب شد و گریست و با همان حال فرمود ای وای، فریاد از اندوه جانکاه تو ای پدر که جنازه ات سه روز بدون دفن باقی ماند با اینکه پسر دختر پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) هستی.
منبع: سوگنامه آل محمد (صلی الله علیه و آله و سلم)، صفحه 3
✾📚 @Dastan 📚✾
🌱فرمانده دسته بود.
یکبار خیلی از بچهها کار کشید.
شب براش جشن پتو گرفتن.
حسابی کتکش زدن.
سعید هم نامردی نکرد، به تلافی اون جشن پتو، نیم ساعت قبل از وقت نماز صبح، اذان گفت.
همہ بیدار شدن نماز خوندن!!!
بعد از اذان فرمانده گروهان دید همه
بچهها خوابن. بیدارشون کرد و گفت:
اذان گفتن چرا خوابید؟
گفتن: ما نماز خوندیم!
گفت: الان اذان گفتن، چطور نماز خوندین؟
گفتند: سعید شاهدی اذان گفت!
سعید هم گفت: من برای
نماز شب اذان گفتم نه نماز صبح
#شهید_سعید_شاهدی🕊🌹
✾📚 @Dastan 📚✾
🔅 #پندانه
✍ کجای زندگی باید تلاش کرد
🔹موتور کشتی بزرگی خراب شد. مهندسان زیادی تلاش کردند تا مشکل را حل کنند اما هیچکدام موفق نشدند!
🔸سرانجام صاحبان کشتی تصمیم گرفتند مردی را که سالها تعمیرکار کشتی بود، بیاورند.
🔹وی با جعبه ابزار بزرگی آمد و بلافاصله مشغول بررسی دقیق موتور کشتی شد. دو نفر از صاحبان کشتی نیز مشغول تماشای کار او بودند.
🔸مرد از جعبه ابزارش آچار کوچکی بیرون آورد و با آن به آرامی ضربهای به قسمتی از موتور زد. بلافاصله موتور شروع به کار کرد و درست شد.
🔹یک هفته بعد صورتحسابی ۱۰هزار دلاری از آن مرد دریافت کردند.
🔸صاحب کشتی با عصبانیت فریاد زد:
او واقعا هیچ کاری نکرد! ۱۰هزار دلار برای چه میخواهد بگیرد؟
🔹بنابراین از آن مرد خواستند ریز صورتحساب را برایشان ارسال کند.
🔸مرد تعمیرکار نیز صورتحساب را اینطور برایشان فرستاد:
ضربهزدن با آچار، ۲ دلار و تشخیص اینکه ضربه به کجا باید زده شود، ۹۹۹۸ دلار.
🔹و ذیل آن نیز نوشت:
تلاشکردن مهم است. اما دانستن اینکه کجای زندگی باید تلاش کرد میتواند همه چیز را تغییر بدهد.
✾📚 @Dastan 📚✾
🍃🌱🍃🌱🍃🌱🍃🌱🍃🌱🍃
#داستان_آموزنده
🔆تمامى موجودات تحت فرمان آن ها
✨زراره كه يكى از شاگردان و اصحاب امام صادق عليه السّلام است ، از آن حضرت حكايت كند:
🦋در زمان حضرت اءبا عبداللّه الحسين عليه السّلام شخصى به نام عبداللّه بن شدّاد ليثى ، دچار بيمارى و تب سختى شده بود.
🦋امام حسين عليه السّلام به جهت عيادت و ديدار او راهى منزلش شد، و چون كه حضرت خواست وارد منزل شود بلافاصله تب او برطرف گرديد؛ و مريض گفت : راضى شدم به حقّانيّتى كه از طرف خداوند متعال به شما اهل بيت عصمت و طهارت عليهم السّلام ارزانى شده است تا جائى كه تب از شما فرار مى كند.
🦋امام حسين عليه السّلام فرمود: قسم به خداوند! چيزى آفريده نشده است مگر آن كه تحت فرمان ما خواهد بود.
🦋زراره گويد: سپس صدائى را شنيديم كه مى گفت : لبّيك يا ابن رسول اللّه ! و آن گاه امام حسين عليه السّلام فرمود: آيا اميرالمؤ منين عليه السّلام تو را دستور نداده است كه فقط به افرادى نزديك شوى كه يا دشمن ما بوده و يا گناهكار باشد، كه سبب كفّاره گناهش شود، پس چرا به اين شخص روى آورده اى .
📚نورالثّقلين : ج 4، ص 304، حلية الا برار: ج 3، ص 125، ح 13.
✾📚 @Dastan 📚✾
#مادرانه
مادرم آن روزها همه چیز برایش حیف بود
جز خودش...!
یک صندوق چوبی بزرگ داشت پر از
چیزهای حیف...!
در خانه ما به چیزهایی حیف گفته میشد
که نباید آنها را مصرف میکردیم..!!
نباید به آنها دست میزدیم.
فقط هر چند وقت یک بار میتوانستیم آنها
را خیلی تند ببینیم و از شوق داشتن آنها
حَظ کنیم و از حسرت نداشتن
آنها غصه بخوریم!
حیف مادرم که دیگر نمیتواند درِ صندوقِ
حیف را باز کند و چیزهای حیف را در بیاورد
و با دستهای ظریف و سفیدش آنها را جلوی
چشمان پر احساسش بگیرد و از تماشای
آنها لذت ببرد!
مادرم هیچ وقت خود را
جزو چیزهای حیف به حساب نیاورد...
دستهایش، چشمهایش، موهایش، قلبش،
حافظهاش، همه چیزش را به کار انداخت
و حسابی آنها را کهنه کرد.
حالا داشتههایش آنقدر کهنه شده که
وصله بردار هم نیست...
حیفِ مادرم که قدر حیفترین چیزها را
ندانست! قدر خودش را ندانست و جانش را
برای چیزهایی که اصلا حیف نبودند تلف کرد...
✾📚 @Dastan 📚✾
♦️توصیههای علامه امینی به فرزندش:
💥در مجالس و محافلی که جهت عزاداری امام حسین علیه السلام برپا می شود شرکت کن. ثواب زیارت امام حسین علیه السلام را به تو می دهند.
💥پسر جان! در گذشته بارها تو را یادآور شدم و اکنون به تو توصیه می کنم که زیارت عاشورا را هیچ وقت و به هیچ عنوان ترک و فراموش نکن.
💥مرتبا زیارت عاشورا را بخوان و بر خودت وظیفه بدان. این زیارت دارای آثار و برکات و فوائد بسیاری است که موجب نجات و سعادتمندی در دنیا و آخرت تو می باشد .
#امام_حسین
#سیدالشهدا
✾📚 @Dastan 📚✾
🔷🔸🔸🔷🔸🔷🔸🔷🔸🔷
#داستان_آموزنده
🔆حضرت عبدالعظيم حسنى از دهمين پيشواى مسلمين ، امام علىّ هادى و آن حضرت از پدران بزرگوارش عليهم السّلام حكايت كند:
🔅امام حسين عليه السّلام فرمود: روزى در حضور جدّم رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله نشسته بودم ، كه آن حضرت چنين فرمود: ابوبكر به منزله گوش من ، و عمر به منزله چشم من ، و عثمان به منزله قلب من هستند.
فرداى آن روز نيز دوباره بر آن حضرت وارد شدم ؛ و پدرم اميرمؤ منان علىّ عليه السّلام و همچنين ابوبكر، عمر و عثمان را نيز در آن مجلس مشاهده نمودم .
🔅پس خطاب به جدّم كردم و گفتم : روز گذشته شنيدم كه سخنى پيرامون بعضى از اصحاب خود كه حضور دارند فرمودى ، مى خواهم بدانم كه منظورتان چه بود؟
🔅رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله فرمود: بلى ، و سپس به ايشان اشاره نمود و اظهار داشت :
به راستى ايشان گوش و چشم و قلب من خواهند بود، زيرا كه به زودى درباره جانشينم علىّ عليه السّلام مورد سؤ ال قرار مى گيرند.
و سپس آيه مباركه قرآن إ نَّ السَّمْعَ وَالْبَصَرَ وَالْفُؤ ادَ كُلُّ اُولئِكَ كانَ عَنْهُ مَسْئولا را تلاوت نمود، يعنى ؛ همانا گوش و چشم و قلب ، تمامى آن ها نسبت به او - يعنى اميرالمؤ منين علىّ عليه السّلام - مورد سؤ ال و بازخواست قرار خواهند گرفت .
🔅و بعد از آن افزود: قسم به عزّت پروردگارم ، كه تمامى امّت مرا در روز قيامت متوقّف خواهند نمود و درباره ولايت امام علىّ عليه السّلام مورد سؤ ال قرار مى دهند، همان طورى كه خداوند متعال در قرآن حكيم به آن تصريح نموده است :
وَقِفُوهُمْ اِنَّهُمْ مَسْئُولُونَ يعنى ؛ ايشان را نگه داريد، چون آن ها مسئول هستند و بايد پاسخگوى اعمال و برخوردهاى خويش باشند.
📚بحارالا نوار: ج 36، ص 77، نورالثّقلين : ج 3، ص 164.
✾📚 @Dastan 📚✾
به رسم ادب ماه محرم
🏴 اَلسَّلامُ عَلَیْڪَ یا اَبا عَبْدِ اللَّهِ وَ
🏴عَلَى الْاَرْواحِ الَّتى حَلَّتْ بِفِنائڪَ
🏴 عَلَیْڪَ مِنّى سَلامُ اللَّهِ اَبَداً ما
🏴 بَقیتُ وَ بَقِىَ اللَّیْلُ وَالنَّهارُ وَ لا
🏴جَعَلَهُ اللَّهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنّى لِزِیارَتِڪُمْ
🏴اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَیْنِ
🏴 وَ عَلى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَیْنِ
🏴وَعلے اولاد الحسين
🏴 وَ عَلى اَصْحابِ الْحُسَیْنِ
✾📚 @Dastan 📚✾
🌸🌸🔅🌸🌸🔅🌸🌸
#داستان_آموزنده
🔆فقیر، مریض، غریب
⚡️خداوند به حضرت موسی علیهالسلام وحی کرد: ای موسی!
💯1. فقیر کسی است که کفیلی مانند من نداشته باشد.
💯2. مریض کسی است که طبیبی مانند من نداشته باشد.
💯3. غریب کسی است که مونسی (حبیبی) مثل من نداشته باشد.
📚(عدة الداعی-کلیات حدیث قدسی، ص 145)
#توحید_افعالی
✾📚 @Dastan 📚✾
#داستان_آموزنده
🔆واقعيّت نگرى و خداجوئى
🌾مرحوم شيخ مهدى مازندرانى - يكى از علماء بزرگ - به نقل از كتاب كبريت الاءحمر آورده است :
🌾حضرت ابا عبداللّه الحسين صلوات اللّه عليه در روز عاشوراء، در آن موقعيّت جنگ و ستيز؛ و در همان لحظات آخر، هنگامى كه به بعضى از افراد و اهالى كوفه برخورد مى كرد كه در لشكر عمر بن سعدِ ملعون بودند. با اين كه مى توانست آن افراد را به هلاكت برساند؛ ولى بدون آن كه آسيبى بر آنان وارد نمايد، از كنارشان مى گذشت .
🌾واين صحنه براى بسيارى از افراد تعجّب آور و غير قابل هضم بود، تا آن كه مدّت زمانى سپرى گشت و علّت جوان مردى و بزرگوارى امام حسين عليه السّلام آشكار و روشن گرديد.
🌾و آن اين بود كه در صُلب آن افراد، انسان هايى پاك طينت وجود داشته است و مؤ من و معتقد به ولايت اهل بيت عصمت و طهارت عليهم السّلام مى باشند.
🌾و آن حضرت با علم امامت خويش ، با يك نظر، آن ها را شناسائى مى نمود و به ايشان آسيبى نمى رساند.
سپس مرحوم مازندرانى در همين راستا با استناد به فرمايش امام سجّاد زين العابدين عليه السّلام افزوده است :
🌾حضرت سجّاد عليه السّلام فرمود: پدرم ، حسين بن علىّ عليهماالسّلام در روز عاشوراء، برخى از افرادى را كه در لشكر عمر بن سعد بودند، به هلاكت نرساند، با اين كه مى توانست آن ها را به راحتى نابود و هلاك گرداند.
🌾پس هنگامى كه امامت به من منتقل شد، با علم امامت و ولايت متوجّه شدم كه افرادى مؤ من و پاك در صُلب آن اشخاص قرار داشته است .
و پدرم حسين عليه السّلام از روى علم امامت با يك نگاه به چهره و قيافه آن ها دريافته بود كه فرزندانى صالح و پاك از آن ها به وجود خواهند آمد.
🌾و به همين جهت آن ها را مورد عفو و گذشت قرار مى داد و از ريختن خونشان مى گذشت .
📚حديقة الشّيعة : ج 2، ص 150.
✾📚 @Dastan 📚✾
#داستان_آموزنده
🔆كرامت در مجازات
🍂طبق آنچه تاريخ نويسان نگاشته اند:
يكى از پيش خدمتان امام حسين عليه السّلام خلافى مرتكب شد كه مستحقّ عقوبت و تاءديب گشت .
🍂به همين جهت ، حضرت اباعبداللّه الحسين عليه السّلام دستور داد تا نامبرده تاءديب و تنبيه شود.
🍂وليكن پيش از آن كه غلام مجازات شود، خود را به مولايش امام حسين عليه السّلام رساند و عرضه داشت : اى سرورم ! خداوند متعال در قرآن كريم فرموده است : ((وَالْكاظِمينَ الْغَيْظَ)) .
🍂پس حضرت با مشاهده حالت او؛ و شنيدن اين آيه مباركه قرآن تبسّمى نمود و فرمود: او را رها سازيد، من خشم خود را فرو نشاندم .
آن گاه پيش خدمت گفت : ((وَالْعافينَ عَنِ النّاسِ)) .
🍂امام حسين عليه السّلام با شنيدن اين قطعه از آيه شريفه ، خطاب به غلام كرد و اظهار داشت : از تو گذشتم و تو را مورد عفو و بخشش خود قرار دادم .
🍂در اين هنگام ، غلام كرامت و بخششى بيش از اين تقاضا كرد و اظهار داشت : ((وَاللّهُ يُحِبُّ الْمُحْسِنينَ)) يعنى ؛ خداوند متعال نيكوكاران و كرامت كنندگان را دوست دارد.
🍂حضرت ابا عبداللّه الحسين عليه السّلام با ديدن حالت غلام و تلاوت آخرين قسمت آيه مباركه قرآن ، فرمود: همانا من تو را به جهت خوشنودى و رضايت خداوند متعال آزاد كردم .
و پس از آن دستور داد تا همچنين هديه اى مناسب ، كه رفع مشكل و نياز غلام كند به وى عطاء گردد.
📚حياة الا مام الحسين عليه السّلام : ج 1، ص 124، بحارالا نوار: ج 44، ص 195،حلية الا برار: ج 3، ص 183، ج 4.
✾📚 @Dastan 📚✾
🌷 #هر_روز_با_شهدا🌷
#قسمت_اول (۲ / ۱)
#وقتی_آب_را_از_دهان_شیر_بیرون_کشیدیم!!
🌷در عملیات خیبر من و شهید علی برازنده پی و کریم رضائی انتخاب شدیم که به جزیره مجنون برویم تا با هدایت آتش توپخانه و خمپارهها بر روی دشمن بعثی، فشار رو از روی نیروهای پیاده در خط اول که نزدیک پل طلائیه مستقر بودند کم کنیم ولی با شهادت برادر برازنده پی، من و شهید کریم رضائی به سمت خط مقدم که تقریبأ پنج کیلومتر فاصله داشت راه افتادیم و به صورت نیمخیز و دولا دولا این مسیر را طی کردیم. در مسیر با گلولههای خمپاره و تک تیراندازها که در لابلای نیها و سنگرهای مخفی میان آبهای هورالعظیم مستقر بودند پذیرایی شدیم. تا....
🌷تا رسیدیم به نزدیکترین فاصله با پل طلائیه که تنها راه ارتباطی جزیره مجنون با خشکی بود و دو روزی بود که نیروهای پیاده ما که شامل تیپ ۱۰ سیدالشهدا و ۲۷ محمدرسول الله بودند مقاومت کرده و جلوی تک دشمن را گرفته بودند لذا ما پس از کندن یک جانپناه که فقط جلوی ترکش را بگیرد با دوربین شروع به زیر نظر گرفتن منطقه روبرو کردیم و با انبوهی از جسد مابین نیروهای خودی و دشمن مواجه شدیم و از نیروهای پیاده که نیروهای ۲۷ محمدرسول الله بودند و در نزدیکی ما داخل جانپناههای خود بودند و هیچ حرکتی نمیکردند سؤال کردیم که چرا این جنازهها رو به عقب نمیکشید؟
🌷گفتند که میترسیم و واقعاً داخل جانپناه خود میلرزیدند و گفتند که نه مهمات داریم و نه مواد غذائی و نه آب که واقعیت نیز همینطور بود. قبضههای آر.پی.جی ریخته بود ولی گلوله نداشت و فقط تیر کلاش در کنارشان بود و از دوشکا هم خبری نبود. من و شهید کریم رضائی از وضعیت نور خورشید که صبح در چشم نیروهای مقابل تابیده بود و ما را نمیدیدند استفاده کردیم و تعدادی از جنازهها رو که بعضی از آنها لباس فرم سپاه هم به تن داشتند را به پشت نیروهای پیاده آوردیم که در بین آنها جنازه اخوی محمد نخستین ماهر توسط ایشان شناسایی و به عقب انتقال یافت. اون روز پس از....
#ادامه_در_شماره_بعدی....
#شهدا_را_ياد_كنيم_با_ذكر_صلوات
✾📚 @Dastan 📚✾
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔖منبر کوتاه 🔖
🎥#تصویری
🔅یک رویای صادقه و فوق العاده عجیب و شگفت انگیز از زبان استاد قرائتی
🔴سفارش امام خمینی (رضوان الله تعالی علیه) به یک شهید...
🔰#استاد_قرائتی
✾📚 @Dastan 📚✾
💠حقیقت دعا
✍️استاد حمید پارسانیا
❇️ دعا در کلام خدا، رحمت رحمانیه و نظر عام و گستردۀ الهی مقید به اطلاق بوده و از هرقید خاصی منزه و مبری است و هر قیدی که بر آن نشیند، از ناحیۀ نحوۀ درخواست و تقاضای مخلوقات است و به همین دلیل است که حق تعالی، نظر و پاسخ خود را مقید به هیچ قیدی نمیگرداند و تنها شرط آن را دعا و پرستش بندگان معرفی میکند و میفرماید: «وَإِذَا سَأَلَكَ عِبَادِي عَنِّي فَإِنِّي قَرِيبٌ....» آنگاه که بندگان من به نزد تو آمده از من پرسش میکنند، پس به درستی که من نزدیک هستم، دعوت دعا کننده را همان هنگام که میخواند پاسخ میگویم. (بقره/186)
✴️ امیرمؤمنان علی علیه السلام فرمودند: «اَلدُّعَاءُ يَرُدُّ اَلْقَضَاءَ بَعْدَ مَا أُبْرِمَ إِبْرَاماً فَأَكْثِرْ مِنَ اَلدُّعَاءِ فَإِنَّهُ مِفْتَاحُ كُلِّ رَحْمَةٍ....» آنگاه که قضاء الهی بر کسی محکم شده باشد، با دعاء و درخواست بنده آن قضا باز میگردد، پس دعا را زیاد نما، چون کلید هر رحمتی است و هر حاجت به آن روا شود و به آنچه در نزد خداوند سبحان است جز با دعا نمیتوان رسید، به درستی که هیچ دری نیست جز آنکه با کوبیدن بسیار بر صاحب آن بازشود. (اصول کافی/ ج ۴ ص ۲۱۶)
🌀اگر از بخشنده حقیقی یعنی از حق تعالی طلب شود، او طرف معامله نیست، بلکه آنچه از او خواسته شود به بهانۀ طلب پاسخ داده میشود، کسی که شناخت درستی از خود و خداوند ندارد و خود را طرف تقاضا و درخواست دیده و از آن پس با اعتماد به راز و نیاز و یا کار و تلاش خویش، زبان به گفتگو میگشاید، اهل قال است و اهل قال در افسون و پندار خود گرفتار است، زبان قال آنگاه به کار میآید که حکایت از حال و استعداد داشته باشد، همانگونه که رنگ طاووس از باطن وجه او ظاهر میگردد و آهنگ عندلیب از حالت درون او خبر میدهد.
#دعا
✾📚 @Dastan 📚✾
#داستان_آموزنده
🔆فخر فرزند بر پدر، روى دامان پيامبر عليهم السّلام
🦋روزى رسول خدا به همراه امام علىّ بن ابى طالب صلوات اللّه عليهما در محلّى نشسته بودند، ناگهان حضرت ابا عبداللّه الحسين عليه السّلام ؛ در سنين شش سالگى وارد شد.
🦋پس حضرت رسول صلّى اللّه عليه و آله او را در آغوش گرفت ، و بر پيشانى و لب هايش بوسه زد؛ و وى را بر دامان خويش نشانيد.
وقتى حضرت ابا عبداللّه عليه السّلام روى زانوى جدّش نشست ، اميرالمؤ منين علىّ عليه السّلام اظهار داشت : يا رسول اللّه ! آيا فرزندم ، حسين را دوست دارى ؟
🦋پيامبر خدا پاسخ داد: چگونه او را دوست نداشته باشم ، در حالى كه او پاره تن من مى باشد.
🦋اميرالمؤ منين عليه السّلام سؤ ال نمود: كدام يك از ما دو نفر نزد شما محبوب تر و گرامى تر هستيم ؟
🦋در اين لحظه حضرت ابا عبداللّه عليه السّلام قبل از آن كه جدّش لب به سخن گشايد، اظهار نمود: پدرجان ! هركس شريف تر و مقامى والاتر داشته باشد، نزد جدّم رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله محبوب تر خواهد بود.
اميرالمؤ منين عليه السّلام خطاب به فرزندش نمود: اى حسين جان ! آيا بر من - كه پدرت هستم - فخر مى ورزى ؟!
پاسخ داد: بلى ، چنانچه مايل باشى ثابت خواهم كرد.
🦋پس امام علىّ عليه السّلام در برابر فرزندش ، حدود هشتاد فضيلت از فضائل و مناقب خود را بيان نمود؛ و در پايان حضرت رسول صلّى اللّه عليه و آله خطاب به حسين عليه السّلام كرد و فرمود: اى اباعبداللّه ! آنچه را كه از فضائل پدرت شنيدى يك مليونم - و قطره اى از درياى مناقب و - فضائلش نمى باشد.
آن گاه حسين عليه السّلام اظهار داشت :
🦋خداوند را شكرگزاريم ، كه ما اهل بيت را بر ديگر خلايقش فضيلت و برترى داده است ؛ و پس از بيان مفصّلى افزود: اى پدر! و اى اميرمؤ منان ! آنچه را كه بيان نمودى صحيح و حقّ است .
🦋بعد از آن رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله به حسين عليه السّلام فرمود: فرزندم ! اكنون فضائل و مناقب خود را بازگو نما.
🦋حضرت اباعبداللّه اظهار نمود: اى پدر! من حسين فرزند اميرالمؤ منين علىّ بن ابى طالب عليه السّلام هستم ؛ و مادرم فاطمه زهراء عليها السّلام است كه سرور همه زنان جهان مى باشد.
🦋و همچنين جدّم محمّد مصطفى صلّى اللّه عليه و آله ، سيّد و سرور تمام انسان ها خواهد بود؛ و در پيشگاه خداوند مقام وى از هر جهت بر همه موجودات جهان آفرينش برتر و والاتر است .
🦋و شكىّ نيست كه مادرم از مادر شما اءفضل است ؛ و پدرم از پدرت اءشرف و اءفضل مى باشد، و همچنين جدّ من از جدّ شما با شرافت تر و بلكه از همه موجودات عالم افضل است .
سپس افزود: و من در گهواره بودم كه جبرئيل امين آرام بخش و مونس من بود.
🦋و در پايان ، با همان حالتى كه روى زانو و در آغوش جدّش رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله نشسته بود، اظهار نمود: اى پدرجان ، اى علىّ، اى اميرمؤ منان ! شما در نزد خداوند از من افضل هستى ؛ وليكن من از جهت حسب و نسبى كه دارم - يعنى ؛ جدّ و پدر و مادر خود - بر شما فخر و مباهات مى كنم .
📚الا برار: ج 2، ص 123، ج 6،فضائل شاذان بن جبرئيل قمّى : ص 83.
✾📚 @Dastan 📚✾
#داستان_آموزنده
🔆بزرگوارى و گذشت و اهميّت صلح
✨طبق آنچه تاريخ نويسان آورده اند:
🍁در دوران كودكى ، روزى بين امام حسين عليه السّلام و برادرش ، محمّد حنفيّه مشاجره و نزاعى به وجود آمد؛ و محمّد حنفيّه به سوى منزل خود رهسپار گشت ، نامه اى به اين مضمون - پس از حمد و ثناى الهى - براى امام حسين عليه السّلام نوشت و فرستاد:
🍁اى برادر، حسين ! به قدرى شرافت و منزلت تو بسيار است كه من به آن مرحله نخواهم رسيد.
فضل و بزرگوارى تو را من هرگز درك نخواهم كرد؛ ولى پدر من و تو، علىّ عليه السّلام است كه هيچ كدام ما بر او فضيلت و برترى نداريم .
و امّا مادر من از بنى حنفيّه و مادر تو فاطمه ، دختر رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله ، مى باشد كه چنانچه تمامى موجودات روى زمين پر از مثل مادر من باشد، هرگز به مقام و منزلت مادر تو دست نخواهند يافت .
🍁برادرم ! چنانچه نامه مرا خواندى ، لباس و كفش خود را بپوش و به نزد من بيا و مرا راضى گردان ؛ و مواظب باش كه من در يك چنين فضيلتى بر تو سبقت نگيرم كه تو در آن سزاوارترى .
🍁وقتى كه نامه به دست امام حسين عليه السّلام رسيد و آن را قرائت نمود، با سرعت به سوى برادرش حركت كرد و او را از خويش راضى و خوشحال گردانید
همچنين مرحوم فيض كاشانى در كتاب خود آورده است :
🍁در دوران كودكى حَسَنَين عليهماالسّلام ، بين آن دو نزاعى واقع شد، يكى از اصحاب از اين جريان اطّلاع يافت ، به حسين عليه السّلام پيشنهاد داد كه برادرت از تو بزرگ تر مى باشد و سزوار است تو بر او وارد شوى و صلح نمائيد.
🍁حسين عليه السّلام فرمود: از جدّم رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله ، شنيدم كه فرمود: چنانچه بين دو نفر نزاعى واقع شود؛ و يك نفر از ايشان در رضايت خواهى و صلح پيشقدم گردد، همانا او قبل از ديگرى وارد بهشت خواهد شد.
🍁و سپس افزود: و من دوست ندارم كه در اين امر از برادر بزرگترم سبقت گيرم ؛ و چون اين خبر به برادرش ، امام حسن عليه السّلام رسيد سريع نزد وى آمد.
📚محجّة البيضاء: ج 4، ص 228.
✾📚 @Dastan 📚✾
🏴دلی که میخواهد از امام حسین(علیه السلام) نور بگیرد، باید گناه را از خود جدا کند.
او خیال میکند که شب تاسوعا و عاشورا به حسینیه نیامده؛ بیچاره نمیداند که او را به حسینیه راه ندادهاند که نیامده، نه اینکه خودش نیامده است!
وقتی بَشَر، آلوده و ناپاک شد، از این دستگاه دور میشود و مُقَدَّمات اِنصرافش را فراهم میکند.
✍🏻 آیتاللّٰهالعظمیوحیدخراسانی
#محرم
#امام_حسین
✾📚 @Dastan 📚✾
❤️ اثر محبت اهل بیت
یکی از چیزهایی که انسان را در «قبر» از عذاب و ناراحتی نجات می دهد و از همه اعمال کارسازتر است، محبت اهل بیت عصمت و طهارت (ع) است.
حضرت امام رضا، علیه السلام، فرمود: «از مواردی که به زیارت زائرم می آیم شب اول قبر اوست».
مرحوم «محدث قمی» در مفاتیح نقل می کند که:
ظالمی پس از مرگ به خواب یکی از علما آمد. مرد عالم از او پرسید چگونه در راحتی بسر می بری حال آنکه باید دچار درد و شکنجه باشی؟ ظالم در پاسخ گفت: تا دیشب در عذاب می سوختم و قبرم مملو از آتش بود، ولی از دیشب تاکنون عذاب بطور موقت از قبرستان برداشته شده. زیرا، حضرت سید الشهداء، علیه السلام، دیشب سه بار به دیدن یک بانوی محترم آمد! مرد عالم به جستجو و تحقیق درباره این یانو پرداخت، تا همسر او را پیدا کرد. از او پرسید: «همسر شما چه اعمال نیکی انجام می داد که امام حسین، علیه السلام، به دیدنش آمده است؟!» مرد مقداری از اعمال صالح همسرش را برشمرد که از جمله آنها این بود که او بر خواندن زیارت عاشورا مداومت داشت. یک عمر زیارت عاشورا می خواند. با این سخن مرد عالم پی برد که چرا امام حسین (ع) در شب اول قبر به دیدن آن زن آمده بود.
منبع : معاد در قرآن؛ ؛ ص140؛ مظاهری، حسین
✾📚 @Dastan 📚✾
#پندانه
خدا پرسید میخوری یا میبری؛
من گرسنه پاسخ دادم
میخورم..
چه میدانستم
لذت ها را میبرند...
حسرت ها را میخورند...
#حسین_پناهی
✾📚 @Dastan 📚✾
🌱🌾🌱🌾🌱🌾🌱🌾🌱🌾🌱
#داستان_آموزنده
🔆از موسیقی به حکمت و عرفان
🍁جهانگیرخان قشقایی (م. 1328) از بزرگان ایل قشقایی به موسیقی شائق بود و برای تکمیل این فن به اصفهان آمد. او از مدرسهی صدر خوشش آمده بود و همهروزه، صبح و عصر به آنجا میرفت.
🍁کنار درِ مدرسه، درویشی وی را میخوانَد و از حالش جویا میشود. درویش خیرهخیره او را مینگرد میگوید: «گیرم که در این فن، فارابی (معلّم ثانی) شدی، باز مُطربی بیش نخواهی بود. همینجا حجرهای بگیر و مشغول تحصیل باش.» جهانگیرخان قشقایی میگوید:
👌👌«اینگونه بود که یکباره از خواب غفلت بیدار شدم؛ من اگر چیزی یاد گرفتم از همّت و نَفَس آن درویش بود.»
📚(تاریخ حکما و عرفا، ص 8)
🔅🔅امیر المومنین علیهالسلام فرمود: «کسی که از عبرتها پند گیرد (از انجام گناهان) بازایستد.»
📚(غررالحکم،2/75)
✾📚 @Dastan 📚✾
#داستان_آموزنده
🔆عيد و لباس بهشتى
✨ابو عبداللّه نيشابورى در كتاب اءمالى خود به نقل از حضرت علىّ ابن موسى الرّضا عليهماالسّلام آورده است :
✨در يكى از عيدها كه امام حسن و حسين عليهماالسّلام لباس مرتّبى به تن نداشتند، به مادرشان ، حضرت زهراء عليها السّلام اظهار داشتند: مادرجان ! بچّه هاى مدينه براى عيد لباس نو پوشيده و خود را زينت كرده اند؛ ولى ما چيزى نداريم و برهنه ايم ، چرا ما را لباس نو نمى پوشانى و زينت نمى كنى ؟
✨حضرت زهراء عليها السّلام فرمود: عزيزانم ! لباس هاى شما نزد خيّاط است ، هرگاه بياورد شما را زينت مى كنم .
✨لحظات به همين منوال گذشت ، تا آن كه شب عيد فرا رسيد و حسن و حسين باز هم نزد مادرشان آمده و همان سخنان قبل را تكرار نمودند؛ در همين لحظه حضرت فاطمه زهراء عليها السّلام به شدّت غمگين و اندوهناك شد و گريست ؛ و همان جواب قبلى را براى عزيزانش مطرح داشت .
✨پس چون تاريكى شب فرا رسيد، كوبنده اى درب خانه را كوبيد، حضرت فاطمه زهراء فرمود: كيست ؟
✨جواب آمد: اى دختر رسول خدا! من خيّاط هستم ، لباس ها را آورده ام ، پس حضرت زهراء عليها السّلام درب را گشود؛ و آن گاه دستمال بسته اى را تحويل گرفت و داخل منزل آمد.
✨هنگامى كه آن دستمال بسته را باز كرد، دو پيراهن ، دو شلوار، دو رداء، دو عمامه و دو جفت كفش سياه منگوله دار در آن مشاهده نمود.
✨خوشحال و شادمان گشت ؛ و به نزد حسن و حسين آمد؛ و عزيزانش را از خواب بيدار نمود و لباس هاى عيد را به ايشان پوشاند.
✨در همين لحظه رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله ، وارد منزل شد و چون حَسَنين را با آن وضعيّت مشاهده نمود، آن ها را در آغوش گرفت و بوسيد؛ و سپس به دخت گراميش فاطمه زهراء خطاب كرد و اظهار داشت : دخترم ! خيّاط را ديدى ؟
حضرت فاطمه عليها السّلام پاسخ داد: بلى ، او را ديدم .
✨حضرت رسول صلّى اللّه عليه و آله فرمود: اى دخترم ! او خيّاط نبود بلكه خزينه دار بهشت بود.
✨حضرت فاطمه عليها السّلام سؤ ال نمود: چه كسى شما را از اين موضوع آگاه نمود؟
✨حضرت رسول در پاسخ فرمود: او پيش از آن كه به آسمان عروج نمايد، نزد من آمد و مرا از اين جريان آگاه نمود.
📚بحارالا نوار: ج 43، ص 271 و 281.
✾📚 @Dastan 📚✾
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍃از دیدن شادے، آرامش و عشق دیگران لذت ببرید👌
و آنها را تایید و تحسین ڪنید
تا شما نیز همه این زیبایے ها را
جذب و دریافت ڪنید. 🍃جهان آیینه درون ماست و همان
را به ما نشان مے دهد😍
چشمان زیبابینے داشته باشیم
و به دیگران عشق بورزیم
✾📚 @Dastan 📚✾