eitaa logo
📚 داستان های آموزنده 📚
69.6هزار دنبال‌کننده
7.9هزار عکس
2.5هزار ویدیو
67 فایل
﷽ 🔹تبادل و تبلیغ ⬅️ کانون تبلیغاتی قاصدک @ghaasedak 🔴تبادل نظر
مشاهده در ایتا
دانلود
🦋🌱🦋🌱🦋🌱🦋🌱🦋 🔆نگران 〽️وقتی سلطان محمود غزنوی (م 421) فوت کرد، یکی از فرمانروایان خراسان او را در عالم خواب دید که همه‌ی بدنش در قبر پوسیده و پخته، ولی چشمانش همچنان سالم و در گردش است و نظاره می‌کند. خواب خود را برای حکما و دانشمندان بیان کرد تا تعبیر کنند. 〽️آن‌ها از تعبیر خواب فروماندند، ولی یک نفر پارسای تهیدست، تعبیر خواب او را دریافت و گفت: 〽️ «سلطان محمود در برزخ، هنوز نگران مِلکش است که در دست دیگران می‌باشد.» 📚حکایت‌های گلستان، ص 43 ✾📚 @Dastan 📚✾
💌از حضرت آیت الله العظمی بهجت درخواست کردم: «یک ذکر خیلی بزرگ یادم بدهید!» 💚گفتند:ذکری یادتان بدهم که از جواهرهای همۀ کوه های دنیا و مروارید همه دریاها قیمتی تر باشد؟ گفتم:بله! و منتظر یک ذکر عریض و طویل خاص بودم؛ که گفتند: استغفار... استغفار... استغفار! اگر بدانید در این استغفار چه گنج هایی نهفته است! روح را صیقل می دهد، راه ها باز می شود و حاجت ها برآورده می شوند ... ✾📚 @Dastan 📚✾
زیبا باش زیبا زندگی کن زیبا بیندیش زیبا بخند تنها راهزنی که دار و ندار آدمی را به تاراج می برد شاد نبودن و افكار منفی خوداوست ✾📚 @Dastan 📚✾
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌼🔅🌼🔅🌼🔅🌼 🔆مثال برای قدرت حق 🦋خداوند به حضرت داوود علیه‌السلام فرمود: ای داوود! قسم به عزّت و جلالم، اگر همه‌ی آسمان و زمین به من امیدوار باشند و از من بخواهند، خواسته‌های هر کدام از آن‌ها را برآورده می‌کنم، اگرچه خواسته‌هایی به‌اندازه‌ی هفتاد برابر دنیای شما باشد؛ و انجام این کار برای من، مانند این است که اگر هر کدام از شما سوزنی را به دریا فرو ببرید و آن را بیرون بیاورید، آیا آن کار چیزی از آب کم می‌کند؟ 📚کلیات حدیث قدسی، ص 195 ✾📚 @Dastan 📚✾
🌳❄️🌳❄️🌳❄️🌳❄️🌳 🔆تصنّع بر مُردن 🔅شخصی از مدّعیان عبادت، از غایت خضوع و ورع، خود را به تصنّع بر هیئت مردگان کرده بود. خلیفه‌ی دوّم تازیانه بر او بلند کرد و گفت: «ممیران بر ما دین ما را! خدا بمیراند تو را!» فقیر «راغب اصفهانی» گوید: 🔅«این سخن را خوب نفهمیده بودم که چگونه کسی خود را می‌میراند؛ تا این‌که شخصی را در مسجد جامع اصفهان که برای گدایی بر صف‌های مردم می‌گذشت، دیدم؛ چنان خود را مُرده ساخته بود گویی که از مرده دیرینه جنبشی ضعیف ظاهر می‌شود.» 📚(نوادر راغب، ص 326) ✾📚 @Dastan 📚✾
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔆منزلى از ياقوت قرمز ❄️هنگامى كه شهادت امام حسن مجتبى عليه السّلام نزديك شد و أ ثرات زهر در بدن شريفش ظاهر گشته بود، برادرش حسين عليه السّلام كنار بستر او آمد و نشست ؛ و سپس اظهار داشت : چرا چهره ات به رنگ سبز متمايل گشته است ؟ ❄️امام حسن عليه السّلام گريست و فرمود: برادرم ، سخن جدّم درباره من عملى شد، وبعد از آن يكديگر را در بغل گرفته ؛ و هر دو گريان شدند. ❄️و پس از لحظاتى فرمود: جدّم مرا خبر داد: موقعى كه در شب معراج در يكى از باغ هاى بهشت وارد شدم و بر منازل مؤ منين عبور كردم ، دو قصر و آپارتمان بسيار مجلّل كنار هم ، مرا جلب توجّه كرد كه يكى از زبرجد سبز و ديگرى ياقوت قرمز بود. به جبرئيل گفتم : اين دو قصر مربوط به كيست ؟ ❄️پاسخ داد: مربوط به حسن و حسين است . گفتم : چرا يك رنگ نيستند؟ پاسخى نداد و ساكت ماند، گفتم : چرا سخن نمى گوئى ؟ ❄️گفت : از تو خجالت دارم و شرمنده ام . گفتم : تو را به خدا سوگند مى دهم ، مرا از علّت آن خبر دهى ، كه چرا داراى دو رنگ مى باشند؟ ❄️اظهار داشت : آن ساختمانى كه سبز رنگ است مربوط به حسن عليه السّلام خواهد بود، چون كه او را مسموم مى كنند و موقع مرگ ، رنگش سبز خواهد شد. ❄️و ساختمانى كه قرمز مى باشد مربوط به حسين عليه السّلام است ، چون كه او را خواهند كشت و رنگش از خون ، قرمز خواهد شد. ❄️هنگامى كه امام حسن عليه السّلام اين مطلب را بيان نمود، با برادرش حسين عليه السّلام همديگر را در آغوش گرفته و سخت گريستند؛ و تمامى افراد حاضر در كنار ايشان ، شروع به شيون و گريه كردند. 📚بحارالانوار: ج 44، ص 145. ✾📚 @Dastan 📚✾
‌ ‌ وقتی افکار خوب در سر بپرورانیم، احساسی خوب می یابیم. وقتی احساسی خوب بیابیم، انتخاب هایی خوب داریم. وقتی احساسی خوب داشته باشیم و انتخاب هایی مطلوب،تجربه های نیکو را به زندگی مان فرا می خوانیم. ✾📚 @Dastan 📚✾
🌷 🌷 ...!! 🌷من به همراه یکی دیگر از رزمنده‌ها مأمور مین‌گذاری زیر پل ماووت به سلیمانیه عراق شدیم. صبر کردیم تا کلیه بچه‌های گردان رزمی منطقه را تخلیه کنند. بعد از رفتن آن‌ها کارمان را شروع کردیم. برادر سلیمان آقایی به من گفته بود بعد از مین‌گذاری زیر پل باید به تنهایی یکی از جاده‌های فرعی را هم مین‌گذاری کنم. شهید ابوالفضل رضایی و برادر وهابی ـ اگر اسمش را به درستی به خاطر داشته باشم ـ و یکی دیگر از دوستان که قدی بلند داشت مأمور مین‌گذاری اطراف پاسگاه‌های شمشیری ۱ و ۲ شده بودند. هنوز کار ما در زیر پل تمام نشده بود، آن برادری که قدش بلند بود با تنی مجروح خودش را به ما رساند و با ناراحتی گفت:... 🌷گفت: ضدتانک منفجر شده و ابوالفضل پودر شد! پرسیدیم: تو چطور مجروح شدی؟ گفت: می‌خواستیم با برادر وهابی از جاده مال‌رو بیاییم که بی‌سیمچی گفت: جاده مالرو مین‌گذاری شده و از جاده اصلی بروید! نگو بی‌سیمچی اشتباه کرده و برعکس جاده اصلی تله‌گذاری شده بود و ما پایمان به سیم‌تله M16 خورده و هر دو مجروح شدیم. وقتی حال وهابی را پرسیدیم گفت: نتوانست راه بیاید. سریع دو نفر از بچه‌هایی که جاده را تله‌گذاری کرده و آشنا به محیط بودند رفتند و وهابی را به عقب آوردند و هر دو نفر را به عقب فرستادیم. من که از شهادت ابوالفضل شوکه بودم با چشمانی اشک‌بار به سرعت خودم را به شهر ماووت رساندم تا خبر شهادت ابوالفضل را به برادر آقایی بدهم تا برای برگرداندن بقایای پیکر مطهرش فکری بکنند. 🌷برادر آقایی قبل از این‌که در مورد ابوالفضل چیزی بگویم از من پرسید: آن جاده را مین‌گذاری کردی؟ گفتم: نه، آمدم خبر شهادت را بدم. برادر آقایی با ناراحتی گفت: ابوالفضل شهید شده که شده تو چرا مأموریتی که بهت محول شده را انجام ندادی. من تازه آن‌جا فهمیدم موقعیت‌شناسی یعنی چه. اجرای مأموریتی که باعث تأخير در حرکت عراقی‌ها می‌شد واجب‌تر از رساندن خبر شهادت بود. با این حرف برادر آقایی سریع برگشتم و مأموریت‌ام را انجام دادم ولی در دل ناراحت ابوالفضل بودم. دم دمای صبح چند نفر از بچه‌ها که سراغ ابوالفضل رفته بودند فقط با پیدا کردن مقداری از پوست سر او برگشتند. صبح شده بود و ما شهر را با انواع مین‌ها آلوده کرده و همراه سایر نیروهای باقی مانده برای همیشه از ماووت عقب‌نشینی کردیم. 🌹خاطره ای به یاد شهید معزز ابوالفضل رضایی : رزمنده دلاور حسین گودرزی از نیروهای تخریب لشکر ۱۰ سیدالشهداء منبع: پایگاه خبری _ تحلیلی مشرق نیوز ✾📚 @Dastan 📚✾
🔺🔹🔺🔹🔺🔹🔺🔹🔺 🔆ثروت قارون 🪴قارون پسرعمو یا پسرخاله‌ی حضرت موسی بود که در علم و زیبایی همتای او نبود و تورات را از همه بهتر می‌خواند و صدای بسیار جذابی داشت. 🪴او در طول زمان، کم‌کم به دنیاپرستی روی آورد و به قولی به علم کیمیا دست یافت و مس را طلا می‌کرد. 🪴هر روز ثروتش سرشار و اندوخته‌ی طلا و نقره‌اش بیشتر می‌شد. کم‌کم علو و زیبایی و صدای خوب، با ثروت بی‌کران سبب گردید تا با موسی علیه‌السلام مقابله کند و مردم را علیه موسی بشوراند. 🪴انبارهای طلا و نقره و اندوخته‌اش به‌قدری زیاد بود که به جای کلیدهای آهنی برای انبارداران که محل آن‌ها کار دشواری بود، کلید چرمی می‌ساخت تا حمل‌ونقل آن برایشان آسان‌تر باشد. 🪴کار بنی‌اسرائیل به‌جایی رسیده بود که آرزو می‌کردند همانند قارون دارای ثروت می‌بودند، اما او زکات نمی‌داد و از تبلیغ تورات دست کشید و مردم را با اطعام و پول دادن به خود مجذوب می‌کرد. 🪴روزی مقداری خاکستر با خاک مخلوط کرد و از بالای بام بر سر موسی ریخت… پس به امر خداوند، زمین، قارون را با ثروتش بلعید و به عذاب ابدی دچار کرد. 📚(تاریخ انبیاء، ج 2، ص 157) ✾📚 @Dastan 📚✾
🌳🌳🌳🌳🌳🌳 🔆تفسير چشم و گوش و قلب حضرت عبدالعظيم حسنى از دهمين پيشواى مسلمين ، امام علىّ هادى و آن حضرت از پدران بزرگوارش عليهم السّلام حكايت كند: 🥀امام حسين عليه السّلام فرمود: روزى در حضور جدّم رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله نشسته بودم ، كه آن حضرت چنين فرمود: 🥀ابوبكر به منزله گوش من ، و عمر به منزله چشم من ، و عثمان به منزله قلب من هستند. فرداى آن روز نيز دوباره بر آن حضرت وارد شدم ؛ و پدرم اميرمؤ منان علىّ عليه السّلام و همچنين ابوبكر، عمر و عثمان را نيز در آن مجلس مشاهده نمودم . 🥀پس خطاب به جدّم كردم و گفتم : روز گذشته شنيدم كه سخنى پيرامون بعضى از اصحاب خود كه حضور دارند فرمودى ، مى خواهم بدانم كه منظورتان چه بود؟ 🥀رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله فرمود: بلى ، و سپس به ايشان اشاره نمود و اظهار داشت : به راستى ايشان گوش و چشم و قلب من خواهند بود، زيرا كه به زودى درباره جانشينم علىّ عليه السّلام مورد سؤ ال قرار مى گيرند. و سپس آيه مباركه قرآن إ نَّ السَّمْعَ وَالْبَصَرَ وَالْفُؤادَ كُلُّ اُولئِكَ كانَ عَنْهُ مَسْئولا را تلاوت نمود، يعنى ؛ 🥀 همانا گوش و چشم و قلب ، تمامى آن ها نسبت به او - يعنى اميرالمؤ منين علىّ عليه السّلام - مورد سؤ ال و بازخواست قرار خواهند گرفت . 🥀و بعد از آن افزود: قسم به عزّت پروردگارم ، كه تمامى امّت مرا در روز قيامت متوقّف خواهند نمود و درباره ولايت امام علىّ عليه السّلام مورد سؤ ال قرار مى دهند، همان طورى كه خداوند متعال در قرآن حكيم به آن تصريح نموده است : ✨✨وَقِفُوهُمْ اِنَّهُمْ مَسْئُولُونَ يعنى ؛ ايشان را نگه داريد، چون آن ها مسئول هستند و بايد پاسخگوى اعمال و برخوردهاى خويش باشند. 📚بحارالا نوار: ج 36، ص 77، نورالثّقلين : ج 3، ص 164. ✾📚 @Dastan 📚✾
💠 بالاترین سرمایه 🔸اخلاق پسندیده به طورعجیبی دیگران را جذب مي‌کند، حتی علّت اصلی این‌که بعضی از مسلک‌ها ـ که به اندازه سر سوزنی از حقیقت بهره نبرده؛ بلکه در مقابل مسلک حقیقی اسلام پایه گذاری شده‌اند ـ توانسته‌اند گروه‌ها، جمعیت‌ها و برخی از توده‌ها را به خودشان جذب کنند، همین مسأله حُسن اخلاق است. 🔽خداوند متعال به رسول گرامی صلی الله علیه وآله مي‌فرماید: «لَوْ كُنْتَ فَظًّا غَليظَ الْقَلْبِ لاَنْفَضُّوا مِنْ حَوْلِك» یعنی اگر آدم تندخو و خشنی بودی، مردم از اطراف تو پراکنده می‌شدند و هرگز نمی‌توانستی آنان را جذب کنی. از این آیه شريفه استفاده می‌شود که جاذبه اخلاق از جاذبه حقیقت بیشتر است. 📚کتاب «اخلاق فاضل»، سلسله درس‌های اخلاقی آیت الله فاضل لنکرانی ✾📚 @Dastan 📚✾
💖🌷 📚 فرق عشق و ازدواج یک روز از پدرم پرسیدم: "فرق بین عشق و ازدواج چیست؟" روز بعد او کتابی قدیمی آورد و به من گفت: "این برای توست." با تعجب گفتم: "اما این کتاب خیلی با ارزش است." بعد تشکر کردم و در حالیکه خیلی ذوق داشتم تصمیم گرفتم کتاب را جایی دنج بگذارم تا سر فرصت بخوانم. چند روز بعد پدرم روزنامه ای را آورد، نگاهی به آن انداختم و بنظرم جالب آمد که پدرم گفت: "این روزنامه مال تو نیست، برای شخص دیگریست و موقتا می توانی آن را داشته باشی." من هم با عجله شروع به خواندنش کردم که مبادا فرصت را از دست بدهم. در همین گیر و دار پدرم لبخندی زد و گفت: "حالا فهمیدی فرق عشق و ازدواج چیست؟ در عشق می کوشی تا تمام محبت و احساست را صرف شخصی کنی که شاید سهم تو نباشد اما ازدواج کتاب با ارزشی ست که به خیال اینکه همیشه فرصت خواندنش هست به حال خود رهایش می کنی." 👌 ✾📚 @Dastan 📚✾
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌱🌱🔅🌱🌱🔅🌱🌱🔅🌱🌱 🔆ارث دو عمو ❄️پارسا زاده‌ای بر اثر مرگ دو عمویش، دارای ارث و ثروت بسیار گردید. او آن ثروت را به فسق، اسراف و ریخت‌وپاش زیاد و در راه‌های بد مصرف می‌کرد و به هر گناهی دست می‌زد. سعدی می‌گوید از روی نصیحت به او گفتم: ای فرزند! درآمد، همچون آب جاری است و زندگی همانند آسیابی است که به‌وسیله‌ی آن آب، در گردش است. (اگر) آب کم شود یا از بین برود، سنگ آسیاب از گردش می‌افتد. بیهوده خرج مکن که به روز دشواری می‌افتی. ❄️جوان در جوابم گفت: «آسایش زندگی حاضر را نباید به خاطر رنج آینده به هم زد. نقد را بگیر و دست از نسیه بردار.» دیدم نصیحت مرا نمی‌پذیرد، هم‌نشینی با او را ترک کردم. ❄️مدتی گذشت. همان‌طور که من پیش‌بینی می‌کردم، بر اثر عیاشی و اسراف، کارش به‌جایی رسید که دیدم، لباس پر وصله‌ی پاره‌پاره پوشیده و لقمه‌لقمه به دنبال غذا بود. وقتی او را این‌چنین دیدم، خاطرم دگرگون شد. دیدم از مردانگی به دور است که اکنون نزدش بروم و با سرزنش کردن، نمک بر زخمش بپاشم. 📚حکایت‌های گلستان، ص 245 🔸🔸امام عسگری علیه‌السلام فرمود: «از اسراف کردن دوری کنید که اسراف از کار شیطان می‌باشد.» 📚بحارالانوار، ج 50، ص 292 ✾📚 @Dastan 📚✾
🥀🍂🥀🍂🥀🍂🥀🍂🥀 🔆معراج ♨️امام صادق علیه‌السلام فرمود: «در شب معراج که پیامبر صلی‌الله علیه و آله و سلّم به بالا برده شد، جبرئیل ایشان را به جایی رسانید و سپس از ایشان جدا شد.» ♨️پیامبر صلی‌الله علیه و آله و سلّم فرمود: «ای جبرئیل! در چنین حالی مرا تنها می‌گذاری؟» ♨️جبرئیل گفت: برو که به جایی قدم گذارده‌ای که تابه‌حال هیچ انسانی آنجا قدم نگذاشته و قبل از تو هیچ بشری به اینجا نیامده است. 📚(کافی، سنن النبی، حدیث 493) ✾📚 @Dastan 📚✾
🪴🪴🪴🪴🪴🪴🪴🪴🪴 🔆احترام به جنازه‌ی همه طبقات 💥روزی پیامبر اسلام صلی‌الله علیه و آله و سلّم با گروهی از اصحابش کنار راهی نشسته و مشغول گفتگو بودند. در این هنگام جنازه‌ای از دور به نظر رسید، رسول خدا به احترام جنازه، از جای برخاست؛ دیگر اصحاب هم به پیروی از حضرت بلند شدند و ایستادند. 💥وقتی جنازه عبور داده شد، کسی از حضرت پرسید: «چرا به احترام جنازه یک یهودی برخاستید؟» 💥پیامبر صلی‌الله علیه و آله و سلّم از این پرسش ناراحت شد و فرمود: 💥«همه باید به جنازه، بدون توجّه به مذهب یا امّتی که به آن متعلق بوده، احترام کنند ولی حساب آن میّت با خداست.» 📚(تربیت اجتماعی ص 320 -داستان‌هایی از زندگی پیغمبر ما ص 146) ✾📚 @Dastan 📚✾
‍ 💠 پایان خوب 💌 کتاب زندگی‌ات را بخوان. صفحاتی گذشته است و صفحاتی هنوز سفید است. نگران نباش! حتی اگر از بعضی از صفحات گذشته خوشت نمی‌آید، آنها را به راحتی با توبه پاک کن. خداوند این توانایی را به تو داده است و تو می‌توانی به‌آنی هر صفحه‌ای را که نمی‌خواهی از کتابت محو کنی.. ناکرده‌شان کنی!. هیچ چیز تمام نشده است و آب از سر هیچ‌ کس نگذشته است. 💫چه اینکه "اِنَّ اللهَ یَغفِرُ الذُّنُوبَ جَمِیعَاً" : خداوند همه‌ی گناهان را می‌آمرزد". او بخشنده‌ی بی‌منتهاست.. مگذار گذشته‌ات، تو را ببلعد. با توبه‌ای جانانه از آن خروج کن و صفحات پیش روی‌ات را با بهترین‌ها که می‌پسندی، بنگار! پایان قصه‌ات را خودت به زیبایی رقم بزن. این یک بازگشت سالکانه و پیروزمندانه است. پایانِ خوب، همه‌ی صفحات تلخ و سخت را شیرین و لطیف می‌سازد.. و تو می‌توانی. "وَ العاقِبةُ لِلمُتَّقِینَ" ✾📚 @Dastan 📚✾
🌷 🌷 !! 🌷یکی از لحظاتی که هیچ وقت از یادم نمی‌رود وقتی بود که «سید عليرضا موسوی» یکی از بچه‌های شوخ و بامرام قائمشهری را دیدم که مشغول نوشتن متنی روی پیراهنش است: «اینجانب سیدعلیرضا موسوی، متولد سال.... از قائمشهر می‌باشم! اگر دیدید سرم از بدنم جدا شد، بدانید وصیت نامه‌ام در فلان‌جا هست.» بعد رو به یکی از بچه‌ها کرد و گفت: «اخوی پشت لباسم بنویس: این عاشق و مسافر کربلاست.» وقتی دلیل این کارش را از او پرسیدم؛ گفت: «دوست دارم همانند جدم امام حسین(ع) شهید شوم!» 🌷بعد از عملیات وقتی برای جمع آوری شهدا رفته بودیم، سر علیرضا را دیدم که از تنش جدا شده بود و در گوشه‌ای افتاده بود! او به آرزویش رسیده بود! جنازه تمام شهدا را جمع کردیم و آن‌ها را به مسجدی در خرمال بردیم؛ مسجدی که عراق آن‌جا را بمباران شیمیایی کرده بود و همه شهدا شیمیایی شده بودند. 🌹خاطره ای به یاد شهید معزز سید عليرضا موسوی : رزمنده دلاور نورالله فردوسی ✾📚 @Dastan 📚✾
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🦋🦋ماجرای عبرت آموز مرگ حضرت موسی 📚 استاد فرحزاد ✾📚 @Dastan 📚✾
🔆دو جريان عبرت انگيز و آموزنده 🌸اسامه كه يكى از اصحاب پيامبراسلام صلّى اللّه عليه و آله بود؛ و همچنين يكى از كسانى بود كه نسبت به بيعت با امام علىّ عليه السّلام سر باز زد و تخلّف كرد. 🌸روزى سخت مريض شده بود، همان مريضى كه نيز سبب مرگ و فوت وى گرديد. 🌸امام حسين عليه السّلام چون شنيد كه اُسامه مريض شده و در بستر بيمارى افتاده است ، تصميم گرفت تا به عنوان عيادت و ديدار از او به منزلش برود. 🌸وقتى حضرت وارد منزل اُسامه گرديد، كنار بستر او نشست و جوياى احوال وى شد. اُسامه كه انتظار چنين برخورد محبّت آميزى را از امام نداشت ؛ آهى كشيد و اظهار داشت : يا ابن رسول اللّه ! غم و اندوه بسيارى دارم . 🌸حضرت ابا عبداللّه عليه السّلام به او خطاب كرد و فرمود: مشكل و ناراحتى تو چيست ؟ اُسامه اظهار داشت : قَرْض و بدهى سنگينى بر دوش دارم كه به مقدار شصت هزار درهم مى باشد. 🌸حضرت او را دلدارى داد و فرمود: ناراحت نباش ، تمام قرضى كه بر عهده دارى ، من تعهّد مى نمايم كه آن ها را بپردازم . 🌸اُسامه گفت : مى ترسم پيش از آن كه بدهكارى هايم پرداخت شود، از دنيا بروم . امام حسين عليه السّلام فرمود: مطمئن باش پيش از آن كه من ، بدهى تو را نپرداخته ام ، هرگز نخواهى مُرد. 🌸سپس حضرت . از نزد اُسامه حركت نمود تا قرض هايش را پرداخت نمايد؛ و پس از آن كه بدهكارى هايش پرداخت شد، فوت كرد.(1) 💥💥همچنين آورده اند: روزى حضرت ابا عبد اللّه الحسين عليه السّلام در مجلس معاوية ابن ابى سفيان شد و ديد كه يك نفر عرب بيابان نشين از معاويه تقاضاى كمك دارد، ولى معاويه از كمك به آن عرب ، خوددارى نمود؛ و با حضرت مشغول صحبت گرديد. 🌺عرب بيابان نشين از برخى افراد حاضر در مجلس سؤ ال كرد: اين شخص تازه وارد كيست ؟ 🌺پاسخ دادند: او حسين فرزند علىّ بن ابى طالب عليه السّلام است . 🌺آن گاه اعرابى حضرت را مخاطب قرار داد و گفت : اى فرزند رسول خدا! من از شما خواهش مى كنم تا نسبت به رفع مشكل من با معاويه صحبت كنى ؟ 🌺حضرت هم درخواست اعرابى را پذيرفت و سفارش او را به معاويه كرد و معاويه هم خواسته اعرابى را برآورد و نيازش را برطرف ساخت . 🌺سپس أعرابى با اشعارى چند امام حسين عليه السّلام را مدح و ثناء گفت ؛ و از آن حضرت قدردانى و تشكّر كرد. 🌺معاويه به اعرابى معترض شد كه من به تو كمك نمودم و تو حسين را تمجيد و تعريف مى كنى ؟! 🌺أعرابى در پاسخ گفت : اى معاويه ! آنچه را كه تو به من دادى از حقّ آن حضرت بود كه سفارش و وساطت او را پذيرفتى ؛ و به جهت او مرا كمك و يارى كردى .(2) (1) - حياة الا مام الحسين عليه السّلام : ج 1، ص 128، بحارالا نوار: ج 44، ص 189. (2) - بحارالا نوار: ج 44، ص 210، مناقبآل ابى طالب : ج 4، ص 81. ✾📚 @Dastan 📚✾
🌱⚡️🌱⚡️🌱⚡️🌱⚡️🌱 🔆شناسائى مجرمين در حضور استاندار 💥مرحوم قطب الدّين راوندى رحمة اللّه عليه و همچنين ديگر علماء به نقل از امام جعفر صادق عليه السّلام حكايت كرده اند: عدّه اى از دوستان و غلامان حضرت اباعبداللّه الحسين عليه السّلام قصد خروج از شهر مدينه منوّره را داشتند. 💥امام حسين عليه السّلام به آن ها فرمود: در فلان روز از مدينه خارج نشويد؛ بلكه روز پنج شنبه حركت كنيد و از شهر بيرون رويد. 💥و سپس افزود: چنانچه مخالفت نمائيد با خطر مواجه خواهيد شد و دزدان راهزن ، راه را بر شما مى بندند و ضمن غارت كردن اموال ، شما را نيز به قتل مى رسانند. 💥ولى آن ها مخالفت كرده و بر خلاف پيشنهاد امام حسين عليه السّلام از شهر مدينه خارج شدند؛ و عدّه اى از راهزن ها راه را بستند؛ و بر آن ها يورش برده و تمامى آن افراد را كشتند و اموالشان را به غارت بردند. 💥وقتى امام حسين عليه السّلام از اين جريان آگاه شد، حركت نمود و نزد والى - استاندار - مدينه رفت . 💥همين كه حضرت وارد شد، والى مدينه قبل از هر سخنى اظهار داشت : يا ابن رسول اللّه ! شنيده ام كه دوستان و غلامان شما را كشته اند و اموال آن ها را به يغما برده اند، اميدوارم كه خداوند به شما و خانواده هايشان صبر و پاداش نيك عطا فرمايد. 💥امام حسين عليه السّلام به او خطاب كرد و فرمود: چنانچه آن ها را شناسائى و معرّفى كنم ، آيا دست گير و مجازاتشان مى نمائى ؟ والى مدينه گفت : مگر آن ها را مى شناسى ؟ 💥حضرت فرمود: بلى ، آن ها را مى شناسم ، همان طور كه تو را مى شناسم ؛ و سپس به شخصى كه حضور داشت اشاره كرد و فرمود: اين يكى از آن دزدان قاتل مى باشد. 💥آن شخص بسيار تعجّب كرد و عرضه داشت : يا ابن رسول اللّه ! چگونه تشخيص دادى كه من يكى از آن ها مى باشم ؟! 💥حضرت فرمود: چنانچه علامت ها و نشانه ها را برايت بيان نمايم ، تاييد و تصديق مى كنى ؟ 💥جواب داد: بلى ، به خدا سوگند تصديق و تاييد خواهم كرد. 💥آن گاه امام حسين عليه السّلام فرمود: فلان وقت تو به همراه دوستانت - فلان و فلانى - از منزل خارج شديد و در بيرون شهر مدينه چنين و چنان كرديد. 💥و بعد از آن كه امام عليه السّلام تمام نشانى ها و خصوصيّات را يكى پس از ديگرى بيان نمود، استاندار مدينه به آن كسى كه حضرت او را معرّفى نموده بود، خطاب كرد و گفت : 💥قسم به صاحب اين منبر! چنانچه حقيقت را نگوئى و اعتراف به گناه خويش نكنى ، دستور مى دهم كه تمام گوشت ها و استخوان هاى بدنت را ريز ريز كنند. 💥پس او در پاسخ گفت : به خدا سوگند، حسين بن علىّ عليه السّلام دروغ نگفته است ؛ بلكه تمام گفته هايش حقيقت و واقعيّت دارد، مثل اين كه آن حضرت شخصا همراه ما بوده است . بعد از آن والى مدينه دستور داد: تمام متّهمين را إ حضار كردند؛ و يكايك آن ها بدون هيچ گونه تهديدى ، اعتراف و اقرار به قتل و دزدى خويش كردند. 💥و سپس والى مدينه همه آن ها را محكوم به اعدام كرده و يكايك ايشان را گردن زدند. الخرائج والجرائح : ج 1، ص 246، الثّاقب فى المناقب : ص 342، ح 266،بحار: ج 44، ص 181، ح 5، مدينة المعاجز: ج 3، ص 455، ح 975، اثبات الهداة : ج 2،ص 587، ح 62 ✾📚 @Dastan 📚✾
🍃 آیت الله بهجت رحمه الله علیه: ✍🏼 این خیلی عالی است که دستور داده شده است در زمان خوانده شود: 💠 یا الله، یا رحمان، یا رحیم، یا مقلب القلوب، ثبت قلبی علی دینک ای خدا، ای رحمت گستر، ای مهربان، ای گرداننده دلها، دل مرا بر دینت ثابت و استوار گردان ✾📚 @Dastan 📚✾
اندوهت را بتکان... جهان منتظرت نمی‌ماند تا حالت خوب شود. جهان صبر نمی‌کند تا غصه ات سر آید. جهان برای هیچکس منتظر نمی‌ماند جهان می‌رود چه تو غمگین باشی و چه شادمان اندوهت را بتکان... ✾📚 @Dastan 📚✾
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا