eitaa logo
📚 داستان های آموزنده 📚
67.6هزار دنبال‌کننده
8.3هزار عکس
2.9هزار ویدیو
72 فایل
﷽ 🔹تبادل و تبلیغ ⬅️ کانون تبلیغاتی قاصدک @ghaasedak 🔴تبادل نظر
مشاهده در ایتا
دانلود
🦋بهترین مردم، شبیه ترین آنها به خداست از جمله ویژگی های بارز مؤمن، مهربانی است. 👌 قلمرو انسان ها به تناسب است. هر چه توان ایمان فرد بيشتر باشد، شعاع مهربانی او به ديگران نيز گسترده تر خواهد بود. اين قلمرو، از خانواده، همسایه و مردم عادی شروع می شود تا اشیا، حیوانات و همه موجودات ادامه می یابد. مؤمن چون تصمیم به شبیه شدن به الله را دارد، به هر چیزی که نگاه می کند، ان را جلوه ای از الله می بیند. ┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈• ✾📚 @Dastan 📚✾
🌷 🌷 .... 🌷شهید بهمن (محمد جواد) دُروَلی حالات بسیار خوبی داشت؛ که از لابلای یادداشت‌های به یادگار مانده‌اش است، پیداست. در گوشه‌ای از یادداشت‌های این شهید می‌خوانیم: «چند شب پیش خوابی دیدم. دو یا سه دقیقه به اذان صبح باقی مانده بود که بیدار شدم. خواب دیدم برای دومین بار به مکه مشرف شده‌ام ولی این‌بار با گذشته فرق می‌کند. همه را نامه زیارت می‌دادند ولی موقت می‌توانستند زیارت کنند. اما به دست من نامه‌ای دادند که چند جمله به این مفهوم نوشته شده بود: "طواف همیشگی". 🌷در همین حال یکی از شهدا را دیدم که اصرار می‌کرد کاری کنم تا به او اجازه زیارت داده شود. من هم کارت طواف همیشگی را به دستش دادم. او زیارت کرد و مجدداً کارت را به من داد! ناگاه با صدای مؤذن گردان از خواب پریدم.» یکی از بچه‌های بسیجی گردان بلال می‌گفت: شهید بهمن درولی بعد از نماز جماعت، شیشه عطر خود را جلویم گذاشت و گفت: «این تقدیم شما!» با تعجب پرسیدم: «پس خودتان چی؟» خندید و گفت: «من دیگر به این عطر احتیاج ندارم. من با چیز دیگری معطر خواهم شد.» بعد از ظهر همان روز خمپاره ای در کنارش منفجر شد و بهمن با خونش معطر شد. 🌹خاطره ای به یاد شهید معزز بهمن (محمد جواد) دُروَلی 📚 كتاب "شهر من دزفول" ❤️اَلّلهُمَّـ؏عَجِّل‌لِوَلیِّڪَ‌الفَرَج❤️ ✾📚 @Dastan 📚✾
nf00625074-1.mp3
8.08M
🔆داستان مهمان امام رضا(ع) و اسماعیل بی نماز 🎙استاد عالی ✾📚 @Dastan 📚✾
🔴 نیکی مابه‌ازائی ندارد ✍روزگاری پسرکی فقیر برای گذران زندگی و تأمین مخارج تحصیلش دست‌فروشی می‌کرد؛ از این خانه به آن خانه می‌رفت تا شاید بتواند پولی به‌دست آورد. 🔸روزی متوجه شد که تنها یک سکه 10سنتی برایش باقی مانده است و این در حالی بود که شدیداً احساس گرسنگی می‌کرد. 🔹تصمیم گرفت از خانه‌ای مقداری غذا تقاضا کند. به‌طور اتفاقی در خانه‌ای را زد. دختر جوان و زیبایی در را باز کرد. 🔸پسرک با دیدن چهره زیبای دختر دستپاچه شد و به‌جای غذا، فقط یک لیوان آب درخواست کرد. 🔹دختر که متوجه گرسنگی شدید پسرک شده بود به‌جای آب برایش یک لیوان بزرگ شیر آورد. 🔸پسر به‌آهستگی شیر را سر کشید و گفت: چقدر باید به شما بپردازم؟ 🔹دختر پاسخ داد: چیزی نباید بپردازی. مادر به ما آموخته که نیکی مابه‌ازائی ندارد. 🔸پسرک گفت: پس من از صمیم قلب از شما سپاس‌گزاری می‌کنم. 🔹سال‌ها بعد دختر جوان به‌شدت بیمار شد. پزشکان محلی از درمان بیماری او اظهار عجز نمودند و او را برای ادامه معالجات به شهر فرستادند تا در بیمارستانی مجهز، متخصصین نسبت به درمان او اقدام کنند. 🔸دکتر جهت بررسی وضعیت بیمار و ارائه مشاوره فراخوانده شد. هنگامی که متوجه شد بیمارش از چه شهری به آنجا آمده برق عجیبی در چشمانش درخشید. 🔹بلافاصله بلند شد و به‌سرعت به‌طرف اتاق بیمار حرکت کرد. لباس پزشکی‌اش را بر تن کرد و برای دیدن مریضش وارد اتاق شد. در اولین نگاه او را شناخت. 🔸سپس به اتاق مشاوره بازگشت تا هرچه زودتر برای نجات جان بیمارش اقدام کند. از آن روز به بعد زن را مورد توجهات خاص خود قرار داد و سرانجام پس از یک تلاش طولانی علیه بیماری، پیروزی از آن دکتر گردید. 🔹آخرین روز بستری‌شدن زن در بیمارستان بود. به درخواست دکتر هزینه درمان زن جهت تایید نزد او برده شد. گوشه صورت‌حساب چیزی نوشت. آن را درون پاکتی گذاشت و برای زن ارسال نمود. 🔸زن از بازکردن پاکت و دیدن مبلغ صورت‌حساب واهمه داشت. مطمئن بود که باید تمام عمر را بدهکار باشد. 🔹سرانجام تصمیم گرفت و پاکت را باز کرد. چیزی توجه‌اش را جلب کرد. چند کلمه‌ای روی قبض نوشته شده بود. 🔸آهسته آن را خواند: بهای این صورت‌حساب قبلاً با یک لیوان شیر پرداخت شده است! ✾📚 @Dastan 📚✾
🔆اسلام كليددار كعبه كليددارى كعبه از مناصب و مقامهاى بزرگ در ميان قريش و مكيان بود، قبل از فتح مكّه شخصى از مشركان بنام عثمان بن ابى طلحه ، كليددار كعبه بود. پس از آنكه در سال هشتم هجرت ، مكّه بدست مسلمين به فرماندهى رسول اكرم (صلى اللّه عليه و آله ) فتح گرديد، عثمان ، در كعبه را بسته بود و به پشت بام كعبه رفته بود. پيامبر (صلى اللّه عليه و آله ) كليد در كعبه را از او طلبيد، او گفت : اگر مى دانستم كه رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله ) كليد را از من مى خواهد، از دادن كليد به آن حضرت ، خوددارى نمى كردم . از او گرفت و در كعبه را باز كرد، پيامبر (صلى اللّه عليه و آله ) وارد خانه كعبه شد، و دو ركعت نماز خواند، وقتيكه از كعبه بيرون آمد، عباس (عموى پيامبر- ص ) از آن حضرت خواست كه كليد را به عثمان بن ابى طلحه بدهد، و در اين هنگام اين آيه نازل شد: ان اللّه يامركم ان تودوا الامانات الى اهلها: بى گمان خداوند فرمان مى دهد شما را كه امانتها را به صاحبش باز گردانيد (نساء- 58) پيامبر (صلى اللّه عليه و آله ) دستور داد، كليد را به عثمان بدهند و از او عذرخواهى كنند. عثمان به على (ص ) عرض كرد: نخست چهره ات نسبت به من درهم و خشن بود، ولى اينك مى بينم با چهره اى باز و نگاهى مهرآميز به من مى نگرى ؟!. حضرت على (ص ) جريان نزول آيه را به اطلاع او رساند، و به او فرمود: در شأ ن تو آيه قرآن نازل شد، و آيه را براى او خواند. عثمان بن ابى طلحه تحت تأ ثير ارزشهاى عالى اسلامى قرار گرفت ، و قبول اسلام كرد، پيامبر (صلى اللّه عليه و آله ) كليد كعبه را به دست او داد. 📚داستان دوستان، جلد اول، محمد محمدى اشتهاردى ✾📚 @Dastan 📚✾
🔆هلاكت ظالم ، حتمى است در يكى از جنگها، يكى از شجاعان دشمن ، يكى از افراد بنى هاشم را به جنگ با خود دعوت كرد، ولى او پاسخ مثبت نداد. حضرت على (ص ) به او فرمود: چرا از پيكار، خوددارى مى كنى ؟!. او در جواب گفت : اين شخص (اشاره به قهرمان دشمن ) از يكه سواران دلير عرب است ، ترس آن دارم كه بر من پيروز گردد. امام على (ص ) فرمود: به حساب اينكه در سپاه دشمن است ) بر تو ظلم كرده است ، اگر با او نبرد كنى ، بر او پيروز خواهى شد، بدانكه اگر كوهى بر كوه ديگر ظلم كند، ظلم كننده مغلوب شده و به هلاكت مى رسد. 📚داستان دوستان، جلد اول، محمد محمدى اشتهاردى ✾📚 @Dastan 📚✾
10.62M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥آیت الله العظمی جوادی آملی «کسی که به ميل خود حرکت مي‌کند، به آرزوی خود حرکت مي‌کند، نه به عقل خود؛ اينکه مي‌گويد من هر چه بخواهم مي‌گويم، هر کاری بخواهم مي‌کنم، اين مثل آن سوارکاری است که مي‌گويد هر جا بخواهم مي‌روم! به هر حال يک جا درّه است کجا مي‌خواهی بروی؟ فرمود کسی که افسار دستش است و عقل دستش نيست، اين مرتّب مي‌رود، بالاخره سقوط مي‌کند...» درس اخلاق ٩۶/١٢/١٧ ✾📚 @Dastan 📚✾
🍃زندگی مثل دوربین عکاسی است، 📸 روی هر چیزی تمرکز کنی، 🔍 آن را می گیری، شک نکن. ✾📚 @Dastan 📚✾
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🍃🍃🍃🌱🌱🌱🍃🍃🍃 🔆ده درخت 🍃پیامبر صلی‌الله علیه و آله و سلّم به شخصی عبور کرد که در باغش درخت می‌کاشت. پس ایستاد و فرمود: 🍃«نمی‌خواهی تو را راهنمایی کنم بر کاشتنی که ریشه‌اش محکم، نموّش سریع و میوه‌اش پاکیزه و جاویدان باشد؟» عرض کرد: «ای پیامبر خدا صلی‌الله علیه و آله و سلّم! مرا راهنمایی کنید.» 🍃فرمود: «هر صبح و شام بگو: سبحان‌الله و الحمدالله و لا اله الّا الله و الله‌اکبر. پس اگر بگویی، برای توست به هر تسبیحی، ده درخت در بهشت از میوه‌های گوناگون و آن‌ها باقیات‌صالحات است.» 📚(نمونه معارف، ج 2، ص 749 -وافی، ج 5، ص 218 ✾📚 @Dastan 📚✾
✨✨✨✨✨✨✨ 🔆هم اين، هم آن يكى از وزرا، نزد ذوالنون مصرى رفت و از او دعايى خواست . ذوالنون گفت: وزير را مسئله چيست . گفت: روز و شب در خدمت سلطان مشغولم . هر روز اميد آن دارم كه خيرى از او به من رسد، و در همان حال ترسانم كه مباد خشم گيرد و مرا عقوبت دهد. ذوالنون گريست . وزير گفت: شيخ را چه شد كه از شنيدن اين سخن، گريه آغازيد . ذوالنون گفت: اگر من هم خداى عزوجل را چنان مى‏پرستيدم كه تو سلطان را، اكنون از شمار صديقان بودم . يعنى خدا را بايد چنان‏ پرستيد كه همواره از او در خوف و رجا بود، و اين از بندگان، ساخته نيست؛ زيرا برخى در خوف‏اند فقط، و برخى بر اميدند فقط. 📚حكايت پارسايان، رضا بابايى ✾📚 @Dastan 📚✾