eitaa logo
📚 داستان های آموزنده 📚
69.7هزار دنبال‌کننده
7.8هزار عکس
2.5هزار ویدیو
67 فایل
﷽ 🔹تبادل و تبلیغ ⬅️ کانون تبلیغاتی قاصدک @ghaasedak 🔴تبادل نظر
مشاهده در ایتا
دانلود
🌷 🌷 ! 🌷عراقی‌هاا، یکی از الطاف بزرگ‌شان را در دادن یک حوله نازک و کوچک به هر فرد اسیر می‌دانستند.  این حوله هم برای حمام بود و هم خشک کردن دست و صورت. ماجرایی که می‌خواهم بگویم مربوط به یکی از روزهای گرم بهار ۶۵ است. آن روز توی آسایشگاه نشسته بودیم که ناگهان سر و صدای یک سرباز عراقی بلند شد. او داد می‌زد و به رفقایش می‌گفت: بیایین این‌جا. طولی نکشید که داد و بیداد آن‌ها بلند شد. حدس می‌زدم دردسر تازه­‌ای در حال شکل گرفتن است. چیزی نگذشت که صدای سوت آمار بلند شد. این‌طور وقت‌ها اگر بی‌حال و مجروح هم بودی، به ملاحظه عواقب بعدش، از جا کنده می‌شدی و سریع می‌­رفتی تو یکی از پنج ستون و به انتظار ورود شوم مأموران عراقی می‌نشستی. 🌷از بین صدای عراقی­‌ها فهمیدم گروهبان عبدالقادر هم بین­شان هست. آهسته به دروبری­‌هایم گفتم: معلوم نیست چی شده که خود این بی­‌پدر پا توی گود گذاشته. گروهبان عبدالقادر همین که چشمش به من افتاد، به دژبان­‌ها دستور داد دست نگه دارند. بعد سربازی اشاره کرد و او یکی از همان حوله­‌های نازک را نشانم داد. دیدم، آلوده به مدفوع انسانی شده است. گروهبان گفت: این حوله رو سربازهای ما تو بشکه زباله پیدا کردند، اگر کسی که این کار رو کرده خودش رو معرفی کنه، ما به بقیه کاری نداریم. مسئول آسایشگاه گفت: به اینا بگو به جای کتک زدن، وسایل ما رو بگردن، هرکسی حوله نداشته باشه، مشخص می‌شه. دیدم پیشنهادش لااقل برای در امان ماندن بقیه، پیشنهاد بدی نیست. 🌷وقتی به گروهبان گفتم، با اکراه قبول کرد. دژبان­‌ها با وحشی­‌گری تمام، همه وسایل هر اسیری را می‌ریختند به هم و وقتی حوله­‌اش را پیدا می‌کردند، از او می‌گذشتند. تا وسایل آخرین نفر را گشتند و دیدند حوله­‌اش هست. گروهبان نزدیک من آمد و کشیده محکمی  به صورتم زد و گفت: پس این کار بچه­‌های شماست. چند لحظه بعد، گله گرگ­‌های هار، هجوم آوردند به آسایشگاه ما. ابتدا یک شکم سیر بچه­‌ها را زدند بعد گذاشتند تا من موضوع را بهشان بگویم. یکی از بچه­‌ها که رنگ صورتش از کم خونی پریده بود از جا بلند شد و گفت: چرا همون اول مثل آدم نگفتن تا من بگم کار کی بوده. 🌷مهلت اعتراف کردن هم ندادند به او. دژبان­‌ها از آسایشگاه کشاندنش بیرون و در را بستند. همان توی راهرو او را خواباندند و شروع کردند به فرود آوردن ضربات کابل. قیافه او داد می‌زد که حسابی مریض و بی‌حال است، ولی دریغ از یک جو شعور، رحم و مروت. آخر کار، نعش او را تحویل ما دادند و گورشان را گم کردند. در این حال گروهبان عبدالقادر رو کرد به من و در کمال خشونت گفت: به این رفقای جاهلت بگو وسایلی هم که ما لطف کردیم و بهشون دادیم، احترام داره. اشاره کرد به نعش آن اسیر و ادامه داد: کسی که حتی به یک حوله عراقی توهین بکنه، سزاش اینه! : آزاده سرافراز محمدجواد سالاریان منبع: پایگاه خبری _ تحلیلی مشرق نیوز ✾📚 @Dastan 📚✾
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠 بخدا ما صاحب داریم 🎙 خاطره جذاب و تکان دهنده از استاد قرائتی بمناسبت 🌸ای منتظران گنج نهان می آید آرامش جان عاشقان می آید 🌸بر بام سحر طلایه داران ظهور گفتند که صاحب الزمان می آید ولادت (ع) مبارک باد 🎊 ✾📚 @Dastan 📚✾
📌 راه‌های تقرب به امام زمان (عج) ✅ شش توصیه ارواحنا فداه برای زندگی برتر 1⃣ نماز صبح خود را عمداً به تأخیر نیانداز که از رحمت خداوند دور میشوی.( بحارالانوار،ج۵۵،ص۱۶) 2⃣ برای تعجیل ظهور من بسیار دعا کن که در آن فرج و حل مشکلات تو خواهد بود. (کمال الدین ص۴۸۵) 3⃣ اعمالی انجام بده که باعث نزدیک شدن به ما شود و از اعمالی که تو را از ما دور می‌کند حذر کن چرا که مرگ یک دفعه می‌رسد.( بحارالانوار ج۵۳ ص۱۷۴) 4⃣ از خدا بترس و تسلیمِ ما باش و امورت را به ما واگذار، چون وظیفه‌ی ماست که شما را بی نیاز و سیراب کنیم. (غیبت شیخ طوسی ج۱ص ۲۸۵) 5⃣ خودت را برای خدمت در اختیار مردم بگذار، در جایی بنشین که قابل دسترس باشی و حوائج مردم را برآور. (کلمة‌الامام‌المهدی ص۵۶۵) 6⃣ در اموال دیگران تصرف نکن مگر با اجازه صاحب آن. (بحارالانوار ج۵۳ ص۱۸۳) ‎‌‌‌ (عج) ✾📚 @Dastan 📚✾
🧡💚🧡💚🧡💚🧡💚 ✨﷽✨ ✅‌ظهور در قلب ✍️مرحوم الهی طباطبایی (برادر علامه طباطبایی) می‌فرماید: امام عصر عجّل‌الله‌ فرجه یک ظهور اجتماعی و یک ظهور فردی دارند.👈 بنا نیست تنها منتظر ظهور حضرت در كل عالم باشیم 💯 باید وجود خود را به گونه‌ای تطهیر كنیم كه امام در قلب و دل ما هم ظهور كنند. اگر امام زمان عجّل‌الله‌فرجه در وجود ما جلوه‌گر شوند، هر غیر حقی را در دلمان می‌سوزانند و از بین می‌برند و دیگر روی هیچ كس و هیچ چیز جز خدای سبحان حساب نمی‌كنیم. ⚠️هر زمان در زندگی‌مان كاملاً مضطر می‌شویم و از نهاد دل، امام‌مان را صدا می‌كنیم، زمانی است كه حضرت در زندگی ما ظهور كرده، صدای‌مان را می‌شنود و به فریادمان می‌رسد. 💔 مولای ما امامی تنها و غریب است، به محض اینكه شیعه‌ای مضطر او را بخواند، به یاریش می‌شتابد. ❤️آقای ما امامی كریم، خبیر و لطیف است و به هیچ مغیث و فریاد‌خواهی بی‌توجه نیستند، كافی است تا به اضطرار برسیم و از او یاری بخواهیم، حتما و قطعا مورد توجهش قرار می‌گیریم. 💕 ✾📚 @Dastan 📚✾
✨❧🔆✧﷽✧🔆❧✨ 🌱⃟🌟شب پانزده شعبان، نورٌ عَلي نور۲ 💌> كميل مي‌گويد: به اتفاق جمعي در مسجد بصره خدمت علي(علیه السلام ) نشسته بوديم. شخصي پرسيد: منظور آيه «فيها يُفْرق كلّ امرٍ حكيم»[3] كه در آن شب، هر امر حكيمي گشايش مي‌يابد، چه شبي است؟ 🌿> حضرت فرمودند: شب ، قسم به كسي كه جان علي در دست اوست، كسي نيست مگر اين‌كه آنچه تا آخر سال از خير و شرّ بر او جاري مي‌شود در اين شب رقم مي‌خورد. بنده‌اي نيست كه آن را زنده نگهدارد و دعاي خضر را در آن بخواند، مگر آن‌كه به اجابت مي‌رسد. 💌>كميل مي‌گويد: سپس من به خانة حضرت رفتم و تقاضاي آموختن دعاي خضر را كردم. فرمود: بنشين، وقتي اين دعا را حفظ كردي، در هر شب جمعه، يا يك بار در ماه، يا سالي يك بار، يا در عمرت يك بار بخوان كه از جانب خدا ياري خواهي شد و خدا رزقت را خواهد رساند و مشمول مغفرت او خواهي شد.[4] 🌿> خدا إن‌شاءالله كميل را رحمت كند كه، علت ورود اين دعا از طريق حضرت اميرالمؤمنين(علیه السلام ) به ما شد. 💌> پس اولاً؛ ارزش شب نيمه شعبان از زمان اميرالمؤمنين(علیه السلام ) هم مورد بحث بوده است و بايد آن شب را تجليل كرد. و بعد هم چنانچه ملاحظه مي‌كنيد، مي‌فرمايد اين شب شبي است كه خصوصيات خاص خود را دارد. 🌿> ثانياً؛ با تولد وجود مقدس حضرت ولي‌عصر(عج) نورٌ علي نور شده و با نظر به مقام قدسي حضرت (عج) زمينة ارتباط با خدا شديدتر گشته است و عملاً مي‌توان از بركات شب پانزده شعبان استفادة بيشتري كرد. عج مبارک [3] - سوره دخان، آيه 4. [4] - اقبال الاعمال، ص 220، في بعض ادعية النّصف مِنْ شعبان. ♡هدیه به لبخند امام زمان عج ┅═✧❁🔆❁✧═┅ ✾📚 @Dastan 📚✾
ندارم از تو به جز تو نه خاطری نه خیالی نشسته‌ام سرِ راهی شکسته‌ام به چه حالی به اشتیاقِ نگاهی در آرزوی وصالی خدا کند که بیایی در این هوا و حوالی خدا کند که بریزم به پات خون حلالی قلم گرفتم و نقشت به قبله‌گاه کشیدم ببخش حضرت قبله که اشتباه کشیدم نه کعبه را که تورا تکیه‌گاه کشیدم تمام خلقِ جهان را در این پناه کشیدم که مثل قله بلندی که مثل آب زلالی مَلک به سجده بخواند که مالکِ ملکوتی نفس به سینه بماند چه حیرتی چه سکوتی و آمدی و سرودند اُمیدِ این برهوتی چه جلوه‌ای چه جلوسی، چه جذبه‌ای جبروتی عجب جمال جمیلی عجب شکوه و جلالی مُحامِد تو چه گویم که ماورای صفاتی* که کردگار صراطی محمدی و جناتی همه حَسن سکناتی همه علی جلواتی چقدر پُر برکاتی چقدر فاطمه ذاتی که تو حسینِ حسینی که تو حسین خصالی همینکه تیغ بگیری به اقتدار بگیری علی شَوی و به دوشت که ذوالفقار بگیری شبیه شیر بیایی فقط شکار بگیری تقاص عالم و آدم زِ نابکار بگیری رکاب تواست ابالفضل امیر ماه جمالی خدای غیرت و قدرت علیِ همت و صولت نجف تبارِ شهامت شرف‌نژادِ شجاعت به تیغ هول و مهابت بزن به ریشه‌ی ذلت که جهل و تلخی و غارت رسیده‌است به غایت که تو امان و امینی که تو پیمبر و آلی برس به دادِ زمانه که کفر را بتکانی که خصم را سرِ جایش به یک غضب بنشانی برای اینهمه غزه ، برای قبرِ نهانی حرم بساز و به آنجا سلامِ ما برسانی تویی و لشگر ایرانی‌ات ، ببین چه وصالی کنون که صاحب مژگان شوخ و چشم سیاهی نگاه دار دلی را که برده‌ای به نگاهی* به کشتگانِ خودت خوان نماز بر سرِ راهی شهید عشق نخواهد نه شاهدی نه گواهی به عاشقان تو مانده نه قوَّتی نه مجالی مخواه بی تو عزیزم در انتظار بمیرم در اضطراب بمانم در احتضار بمیرم در این هوای گرفته در این غبار بمیرم بیا که آخرِ عمری کنارِ یار بمیرم خدا کند که جوابی دهی به غرقِ مَلالی گرفته‌ام به اُمیدی دوباره دست دعا را که گفته‌اند برایم حدیثِ شاه و گدا را نشسته‌ام که بگیرم کمی نگاه خدا را برای مادرم امشب برات کرببلا را که پیرزن بفرستد سلام و عرض سوالی شنیده‌ام که شب و صبح گریه نانِ تو است و هزار سال غم و روضه داستانِ تو است و هنوز قتلگهش پیش دیدگانِ تو است و هنوز عمه‌ی سادات روضه‌خوان تو است و که در برابر زینب به نیزه هست هلالی *سعدی *فروغی بسطامی ✾📚 @Dastan 📚✾
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎉شــــ💫ــــب 💫انتهای زیباییست 🎉ارزو میکنم فردای خوبی در انتظارتون باشه 💫شبتون سرشار از آرامش ✾📚 @Dastan 📚✾
🔴 داستانهای ائمه: امام مهدی (عج) مردی که متحیر بود در ارشاد شيخ مفيد، نقل كرده كه: چون امام حسن عسكرى عليه السّلام رحلت فرمود، مردى از اهل مصر مالى را بمكه آورد براى صاحب الامر، مردم گرد وى اجتماع نمودند جمعى از سنّيان گفتند: حسن عسكرى بلا عقب وفات يافت و عده ‏اى گفتند: جانشين وى جعفر (كذّاب) است، گروهى هم گفتند جانشين او پسرش ميباشد، مرد مصرى يكنفر بنام ابو طالب را به محله «عسكر» واقع در سامره فرستاد تا حقيقت امر را كشف كند، نامه‏ اى هم با آن مرد بود. فرستاده نخست نزد جعفر (كذّاب) رفت و از او دليل بر صدق امامتش خواست جعفر بوى گفت: فعلا دليلى آماده ندارم. سپس آن مرد بدر خانه امام حسن عسكرى عليه السّلام رفت و نامه را به چند نفر از شيعيان كه معروف بود از جانب سفير حضرت وكيل بودند داد، جواب نامه بدين گونه از ناحيه مقدسه امام زمان عليه السّلام صادر گشت: «خداوند بآن كس كه تو را فرستاده پاداش خير دهد، او وفات نمود و وصيت كرد مالى كه با خود آورده بود، مرد موثقى در هر كارى كه مناسب ميداند صرف كند». حضرت جواب نامه مرد صاحب مال را درست دادند، زيرا بعد كه مراجعت كردم ديدم آنچه فرموده بود مطابق درآمد. 📚منبع: مهدی موعود (ترجمه جلد 51 بحارالانوار)،محمد باقر مجلسی، اسلامیه، تهران:1378،ص604-605 ✾📚 @Dastan 📚✾
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
امام زمانم ❣ پنجره را باز می‌کنم ذره‌های هوا را سر می‌کشم شاید بوی پیراهنت، همین حوالی‌ها باشد!! من آموخته‌ام آن گونه تو را بو بکشم تا در عمق جانم نفوذ کنی ... 🌙 ماه شعبان شده و من هر روز آمدنت را به دلم قول می‌دهم ... شعبان ، تمام عظمت و زیبایی‌اش را مدیونِ قدم‌هایِ سبز توست ... 🌷 اللهم‌عجل لولیک الفرج 🌺🌺ولادت با سعادت امام عصر عج الله تعالی شریف بر تمام مسلمین مبارک باد🌺🌺 ✾📚 @Dastan 📚✾
🌸 ماجرای تولد امام زمان(عج الله تعالی الشریف) به نقل از حکیمه خاتون دختر امام جواد(علیه السلام) و عمّه امام حسن عسکری (علیه السلام): 🏷 قسمت اول: ♦️ حکیمه خاتون دختر امام جواد(ع) و عمّه امام حسن عسکری(علیه السلام) کیفیت و چگونگی ولادت حضرت مهدی (علیه اسلام) را چنین نقل می‌کند: ▫️ «ابو محمّد امام حسن عسکری (علیه السلام) کسی را به دنبال من فرستاد که: 🔸 امشب (نیمه شعبان) برای افطار نزد من بیا، چون خداوند امشب حجّتش را آشکار می‌کند. ▫️ پرسیدم: 🔹 این مولود از چه کسی است؟ ▫️ آن حضرت فرمود: 🔸 از نرجس. ▫️ عرض کردم: 🔹 من در نرجس خاتون هیچ اثر حملی مشاهده نمی‌کنم! ▫️ حضرت فرمود: 🔸 موضوع همین است که گفتم. ▫️ من در حالی‌که نشسته بودم، نرجس آمد و کفش مرا از پایم بیرون آورد و فرمود: 🔸 بانوی من! حالتان چطور است! ▫️ من گفتم: 🔹 تو بانوی من و خانواده‌ام هستی. ▫️ او از سخن من تعجّب کرده ناراحت شد و فرمود: 🔸 این چه سخنی است؟ ▫️ گفتم: 🔹 خداوند در این شب به تو فرزندی عطا می‌کند که سرور و آقای دنیا و آخرت خواهد شد. ▫️ نرجس خاتون از سخن من خجالت کشید. سپس بعد از افطار، نماز عشاء را به‌جا آوردم و به بستر رفتم. چون پاسی از نیمه شب گذشت، برخاستم و نماز شب خواندم. بعد از تعقیب نماز به خواب رفتم و دوباره بیدار شدم. در این هنگام، نرجس نیز بیدار شد و نماز شب را به جا آورد. سپس از اتاق بیرون رفتم، تا از طلوع فجر باخبر شوم. دیدم فجر اوّل طلوع کرده و نرجس در خواب است. در آن حال، این سؤال به ذهنم خطور کرد که چرا حجّت خدا آشکار نشد. نزدیک بود شکّی در دلم ایجاد شود که ناگهان حضرت امام حسن عسکری(علیه السلام) از اتاق مجاور صدا زد: 🔸 «ای عمّه شتاب مکن که موعد نزدیک است». ▫️ من نیز نشستم و سوره «الم سجده و یاسین» را خواندم. هنگامی که مشغول خواندن قرآن بودم، ناگهان نرجس خاتون با ناراحتی از خواب بیدار شد. «۱» من با شتاب خودم را به او رساندم و پرسیدم: 🔹 چیزی احساس می‌کنی؟ ▫️ نرجس گفت: 🔸 آری. ▫️ گفتم: 🔹 نام خدا را بر زبان جاری کن، این همان موضوعی است که اوّل شب به تو گفتم. مضطرب مباش و دلت را آرام کن. ▫️ در این هنگام پرده نوری میان من و او کشیده شد. ناگاه متوجّه شدم کودک ولادت یافته است. چون جامه را از روی نرجس برداشتم، آن مولود سر به سجده گذاشته و مشغول ذکر خدا بود. هنگامی که او را برگرفتم، دیدم پاک و پاکیزه است. در این موقع، حضرت امام حسن عسکری(علیه السلام) صدا زد: 🔸 عمّه! فرزندم را نزد من بیاور. ▫️ وقتی که نوزاد را خدمت آن حضرت بردم، وی را در آغوش گرفت، و بر دست و چشم کودک دست کشید و در گوش راستش اذان و در گوش چپش اقامه گفت و فرمود: 🔸 فرزندم! سخن بگو! ▫️ پس آن طفل گفت: 🔶 «اشهد ان لا اله الّا اللّه، و اشهد انّ محمّدا رسول اللّه». ▫️ پس از آن به امامت امیر المؤمنین (علیه السلام) و سایر امامان معصوم علیهم السّلام، شهادت و گواهی داد و چون به نام خود رسید گفت: 🔶 📜 «اللّهمّ انجزلی وعدی، و اتمم لی امری، و ثبّت وطأتی، و أملاء الارض بی عدلا و قسطا». 📃 پروردگارا! وعده مرا قطعی گردان و امر مرا به اتمام رسان، و مرا ثابت قدم بدار، و زمین را به وسیله من از عدل و داد پر کن. (ادامه دارد) 🏷 (عج الله تعالی الشریف) (عج الله تعالی الشریف) ✾📚 @Dastan 📚✾
🌸 ماجرای تولد امام زمان(عج الله تعالی الشریف) به نقل از حکیمه خاتون دختر امام جواد(علیه السلام ) و عمّه امام حسن عسکری (علیه السلام): 🏷 قسمت دوم: ▫️ روز هفتم که خدمت حضرت امام حسن عسکری(علیه السلام) رسیدم، ایشان فرزندش را از من طلب کرد. من نیز او را در پارچه‌ای پیچیده، نزد پدرش بردم. آن حضرت فرمود: 🔸 پسرم! با من حرف بزن. ▫️ در این هنگام، او آیه زیر را خواند: 🔶 📜 وَنُریدُ أَن نَمُنَّ عَلَی الَّذینَ استُضعِفوا فِی الأَرضِ وَنَجعَلَهُم أَئِمَّهً وَنَجعَلَهُمُ الوارِثینَ (۲) 📃 ما می‌خواهیم بر مستضعفان زمین منّت نهیم و آنان را پیشوایان و وارثان روی زمین قرار دهیم! ♦️ و در روایت دیگر چنان است که: ▫️ چون حضرت صاحب الامر علیه السّلام متولّد شد، نوری از او ساطع گردید که به آفاق آسمان پهن شد و مرغان سفید را دیدم که از آسمان به زیر می‌آمدند و بالهای خود را بر سر و روی و بدن آن حضرت می‌مالیدند و پرواز می‌کردند. پس حضرت امام حسن عسکری(علیه السلام) مرا آواز داد که: 🔸 ای عمّه، فرزند را برگیر و به نزد من بیاور. ▫️ چون برگرفتم، او را ختنه کرده و ناف‌بریده و پاک و پاکیزه یافتم و بر ذراع (=بازو) راستش نوشته شده بود: 📜 «جاءَ الْحَقُّ وَ زَهَقَ الْباطِلُ إِنَّ الْباطِلَ کانَ زَهُوقاً.» (۳) 📃 (ترجمه: حق آمد و باطل نابود شد. آری باطل همواره نابودشدنی است.) ♦️ باری مهدی موعود (علیه السلام) به‌گونه‌ای پا به عرصه وجود گذاشت که از خود کرامات بسیاری را نشان داد. و بدین ترتیب بود که وجود مقدّس ولی عصر(عج الله تعالی الشریف) در روز جمعه نیمه شعبان سال ۲۵۵ هجری قمری متولّد شد. ⬅️ یکصد پرسش و پاسخ پیرامون امام زمان (علیه السلام)، ص: ۵۰، بحار الانوار، علّامه مجلسی، ج ۵۱، ص ۱۹. (۱) - براساس بعضی روایات که در منتهی الآمال نیز آمده، حکیمه خاتون می‌گوید: ▫️ «بعد از آنکه نرجس از خواب بیدار شد، من او را به سینه چسباندم و نام خدا را بر زبان جاری کردم. امام عسکری(ع) فرمود: 🔸 سوره «قدر» را برایش بخوان. ▫️ آن سوره را خواندم و از نرجس پرسیدم: 🔹 حالت چطور است؟ ▫️ او گفت: 🔸 آنچه مولایت فرموده بود، ظاهر شد. ▫️ من دوباره سوره «قدر» را خواندم. کودک نیز در شکم مادر، همراه من سوره «قدر» را خواند که من ترسیدم». (۲) - سوره مبارکه القصص آیه ۵ (۳) - منتهی الآمال، محدّث قمی، ج ۲، ص ۲۸۵. 🏷 (عج الله تعالی الشریف) (عج الله تعالی الشریف) ✾📚 @Dastan 📚✾
🔴🔵 خاک مالی 🌕 نقل می‌کنند که شاه عباس وقتی میدان نقش جهان را می‌ساخت، دم دمای غروب خودش می‌رفت و مزد کارگران را می‌داد. کارگران هم برای دیدن شاه و هم برای گرفتن پول صف می‌کشیدند و خوشحال و قبراق مدت‌ها در صف می‌ماندند تا از دست شاه پول بگیرند. در این میان عده‌ای بودند که کار نکرده بودند و روی خاک غلت می‌زدند و لباس‌های خود را خاکی می‌کردند و در صف می‌ایستادند تا بدون زحمت کشیدن حقوق دریافت کنند. وقتی نوبت به آنان می‌رسید، سر کارگرانِ عصبانی که کار نکرده‌های رند را خوب می‌شناختند، به پادشاه ندا می‌دادند و کارگران خاک‌مالی‌شده را با فحش و بد و بی‌راه بیرون می‌انداختند أمّا شاه عباس آن‌ها را صدا می‌زد و به آن‌ها نیز دستمزد می‌داد و می‌گفت: من پادشاهم و در شأن من نیست که اینان را ناامید برگردانم! 🌹یا صاحب الزمان! مدت‌هاست در بساط شما خودمان را خاک‌مالی کرده‌ایم! گاهی در نیمه‌ی شعبان،گاهی جمعه‌ها، گاهی در زیارت و گاهی در قنوت نماز، دعای‌تان کرده‌ایم! می‌دانیم این کارها کار نیست و خودمان می‌دانیم کاری نکرده‌ایم ولی خوب یاد گرفته‌ایم خودمان را خاک مالی کنیم و در صف، منتظر بمانیم تا دستمزد دریافت کنیم. ای پادشاه مُلک وجود! این دست‌های نیازمند، این چشم‌های منتظر این نگاه‌های پرتوقع، گدای یک نگاه شمایند! یک نگاه! از همان نگاه‌های لطف آمیز که به کارکرده‌های با إخلاص‌تان روامیدارید. ✾📚 @Dastan 📚✾
🔹 بهتر است آرزوی شهادت کنیم. زیرا شهادتبرادران و خواهران من، اگر ما در راه (عج الله تعالی الشریف) نباشیم، بهتر است هلاک شویم! و اگر در راه امام زمانمان استوار بمانیم زندگی ابدی است. 🔹برادران و خواهران من امام زمان، غریب است. نباید آقا را فراموش کنیم زیرا آقا هیچ وقت‌ ما را فراموش نمی‌کند و مدام در رحمت دعای خیرش هستیم. 🌷 اللهم عجل لولیک الفرج ‎‎‌‌‎‎🌹🍃🌹🍃🌹 ✾📚 @Dastan 📚✾
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
امسال در مراسم سراسر کشور بچها بودن که میخوندن: عزیزم مهدی 💚 دانش آموزا حرفای دلشون رو با امام زمان زدن😍 ✾📚 @Dastan 📚✾
✨ بشارت استاد شیخ عبد القائم شوشتری (روایت دیگری از ماجرا که شامل جزئیات دیگری از آن هم می‌شود.) (مبشرات بزرگان در مورد نزدیکی ظهور) ❇️ ظهور نزديك است، حتى نزديك‌تر از آنچه در ذهن شماست! ... در مورد سید خراسانی من هم همان گمان را دارم ✳️ در پست مرتبط قبلی، بشارت مربوط به استاد شیخ عبد القائم شوشتری را آوردیم، در اینجا، روایت دیگری از همان ماجرا را می‌آوریم که برخی جزئیات دیگر هم در این روایت بیان شده: ✅ حجة الاسلام و المسلمين حاج شيخ عبد القائم شوشترى ره: 🕋 در آخرين سفرى كه به خانۀ خدا مشرّف شدم. ( سال ۱۳۸۳ هجری شمسی) يك شب كه در مسجد الحرام نشسته بودم و نظاره‌گر خانۀ خدا بودم شخصى آمد و در كنار من نشست. بعد از سلام و عليك متوجه شدم انسان فوق العاده‌اى است و آثار بزرگى و جلال در چهرۀ او نمايان بود. ( ناقل این قضیه خود اهل سیر و سلوک می‌باشند) با خود گفتم شايد حضرت مهدى عليه السّلام باشند و لذا تصميم گرفتم چند سؤال از ايشان بپرسم تا حقيقت برايم مشخص شود. از ايشان پرسيدم: 🔹 آيا در زمان غيبت مى‌توان خدمت حضرت مهدى عليه السّلام رسيد؟ ▫️ ايشان جواب دادند: 🔸 بله مى‌توان رسيد! اما اكثر آنهايى كه ادعا مى‌كنند خدمت حضرت مهدى عليه السّلام رسيده‌اند، در حقيقت خدمت يكى از ابدال يا اوتاد (یاران خاص حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف و علیه السلام) در زمان غیبت که از طرف ایشان مأمور به انجام اموری می‌شوند) رسيده‌اند و چون كشف و كراماتى از آنها ديده‌اند، گمان كرده‌اند به خدمت حضرت عليه السّلام رسيده‌اند و الان يكى از آن افراد در مسجد الحرام مى‌باشد. و البته عده كمى هم مى‌توانند خدمت خود حضرت مهدى عليه السّلام مشرّف شوند. ▫️ از جواب زيباى ايشان خوشحال شدم و سؤال دوم را پرسيدم: 🔹 آيا بشارتى در خصوص نزديك شدن امر فرج وجود دارد؟ ▫️ ايشان جواب دادند: 🔸 آرى ظهور نزديك است، حتى نزديك‌تر از آن‌چه در ذهن شماست. (قبلا در ذهن من بود شايد حدود ۳۰ سال ديگر - از سال ۱۳۸۳ شمسی - ظهور حضرت محقق شود.) 🖊 (طبق توضیحات پست قبلی در ذهن استاد شیخ عبد القائم شوشتری این بوده که ظهور در سال ۲۰۳۳ میلادی اتفاق می افتد که این شخص بزرگوار فرموده اند، ظهور حتی از این تاریخ هم نزدیکتر است) ▫️ سؤال سوم را پرسيدم: 🔹 آيا سيد خراسانى كه در روايات به آن اشاره شده، همين آيت اللّه خامنه‌اى است كه در ايران است؟ ▫️ ايشان جواب دادند: 🔸 من هم همين گمان را دارم! ▫️ با جواب سوم يقين كردم كه ايشان حضرت مهدى عليه السّلام نيست، چرا كه جواب امام عليه السّلام قاطع و يقينى است نه حدس و گمان. 💡 اما بعد از خداحافظى متوجه شدم كه ايشان از «رجال المهدى عليه السّلام» بوده‌اند چرا كه خود ايشان در جواب سؤال اول گفته بودند: 🔸 «الان يكى از آنها در مسجد الحرام است.» ◽️ و منظور ايشان خودش بوده و من متوجه نشده بودم. ⬅️ کتاب امام حاضر مدیر ناظر، صفحه ۸۱ (عجل الله تعالی فرجه الشریف و علیه السلام) | ✾📚 @Dastan 📚✾
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴حق بزرگی که گردن ماست ✍تک تک وعجل فرجهم های صلوات هامونو مدیون امثال آقای کافی و پدربزرگ ها و مادربزرگ هایی هستیم که امام زمان رو تو زندگیمون زنده کردن ❤️عزیزم مهدی💚 از تولدم گفتن به من سرباز حجت ابن الحسن میگفت با این اقا حرف بزن مادر بزرگم🥺 ✾📚 @Dastan 📚✾
✨﷽✨ ✅ما صاحب داریم؛ متاسفانه شما به او اعتماد ندارید! ✍️در یکی از ماه‌ها جهت پرداخت شهریه پولی نرسیده بود، آقا سید علی (فرزند مرحوم آیت‌ الله شاهرودی از مراجع تقلید گذشته که مسئول امور مالی بیت بود) مضطرب و نگران نزد پدر می‌آید و عرض می‌کند: روز آخر ماه است، به نانوایان و داروخانه‌ها بدهکاریم، اول ماه هم باید شهریه بدهیم، پول کافی هم در اختیار نداریم! آیت‌الله شاهرودی توجهی به این گفتار نمی‌کنند و می‌فرمایند: خود امام زمان (عجل الله) این مسئله را حل می‌کنند چرا من غصه‌اش را بخورم؟! بعد فرمودند: کم اعتقادها عجله نکنید! پس از آنکه پاسی از شب گذشت و مرحوم شاهرودی بعد از صرف شام آماده استراحت بودند، ناگهان صدای کوبه درب منزل بلند شد، درب را باز کردند، پیرمردی با زبان محلی می‌گوید: با سید کار دارم، به او می‌گویند: اکنون وقت ملاقات نیست بروید صبح تشریف بیاورید اما پیرمرد بسیار اصرار می‌کند تا اینکه آقا متوجه می‌شوند و صدا می‌کنند، بگذارید بیاید! پیرمرد وارد می‌شود و دست آقا را می‌بوسد و چهارده هزار دینار به ایشان تقدیم می‌کند و می‌رود. آنگاه آیت‌الله شاهرودی رو به فرزندان خود کردند و گفتند: ای کم‌عقیده‌ها ما صاحب داریم، ولی متأسفانه شما به او اعتماد ندارید، حالا پول‌ها را بردارید و درب منزل مقسمین و طلب‌کارها ببرید. 📚مردان علم در دنیای عمل ✾📚 @Dastan 📚✾
🌼چرا امام زمان را نمی‌بینیم؟ ✍ روزی از عارفی سؤال شد: «چرا ما امام زمان را نمی ‌بینیم؟» عارف گفت: «لطفا برگردید و پشت به من بنشینید... شاگرد این کار را انجام داد. آیا الان می‌توانید مرا ببینید؟» شاگرد عرض کرد «خیر! نمی‌توانم ببینم.» عارف فرمود: «چرا نمی‌توانی من را ببینی؟» شاگرد گفت: «چون پشت من به شماست.» عارف فرمود: «حالا متوجه شدید چرا نمی‌توانید امام زمان را بینید؟! چون شما پشتتان به امام زمان است.» 🔺با گناهان و نافرمانی‌ها به امام زمان پشت کرده‌ایم و در عین حال تقاضای دیدارشان را داریم... ✾📚 @Dastan 📚✾
°•°•° خدا هیچ وقت آدم و بی دلیل معطل نمی کنه زمان بندی خدا خیلی دقیقه ...⏰ ✾📚 @Dastan 📚✾
در این شب زیبـای زمستانی دعا میکنم کلبه دلاتون همیشه آرام باشه و شادی و برکت مثـل باران رحـمت از آسمان براتـون بباره      ✾📚 @Dastan 📚✾
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌻صبح را با دیدن زیبایی ها شروع کن خودت را در آینه ببین... تو زیبایی، خداوند در تو حضور دارد و هر چیزی که خدا در آن باشد بسیار زیباست.... سلام صبح بخیر☕💫 ✾📚 @Dastan 📚✾
🌾🍁🌾🍁🌾🍁🌾🍁🌾🍁🌾 🔆دل سوزاندن حضرت ((حجة الاسلام والمسلمين جناب حاج آقا فاطمى نيا)) اَدامَ اللّه ظله الشريف فرمود: يكى از صالحان برايم نقل كرد: پيره زنى آمد خدمت ((حاج شيخ رجب على خياط تهرانى )) كه اهل مكاشفه بود و گفت : آقا پسرم جوان است و مريض شده هرچه حكيم و دوا كرده ام بى فايده بوده و تمام اطبأ جوابش كرده اند؛ يك فكرى بكنيد. صاحبان مكاشفه مى دانيد كه اينها گاهى حال براى مكاشفه دارند گاهى ندارند اين نيست كه هميشه در حال مكاشفه باشند، اين ائمه معصومينند كه هميشه دراين حال هستند بقيه گاهى سيمشان وصل مى شود وگاهى نمى شود آنهايى كه سيمشان وصل مى شود اينها ديدنى هستند. گفت : ((حاج شيخ رجب على )) در آن وقت سرحال بود. شيخ سرش را پائين انداخت لحظاتى تامل كرد، بعد فرمود: پسرت سلاّخ است گفت : بله . شيخ فرمود: خوب نمى شود. گفت : چرا؟ فرمود: بخاطراينكه گوساله اى را جلوى مادرش كشته . و پسر شما دو سه روز بيشتر زنده نيست ، دل سوزانده آنهم دل يك حيوانى وآنهم مادرش آه كشيده و ميمرد. مادر جوان گفت : آشيخ يك كار بكن پسرم نميرد و بعد شروع به گريه كرد. آشيخ فرمود: آخه من چه كاركنم دست من كه نيست . ايشان دل سوزانده و آه آن حيوان گرفته و بعد آن جوان هم مرد. ببينيد اين دل يك حيوانى را سوزانيد و به اين روز افتاد و آن وقت تو دل انسان كه اشرف كائنات است مى رنجانى وبدرد مى آورى ، واى بحال آن آدم هايى كه دل انسانها را بسوزانند، جواب خدا را چه مى خواهند بدهند. اى مردم مواظب باشيد..... 📚داستانهايى از مردان خدا، قاسم مير خلف زاده ✾📚 @Dastan 📚✾
🔆صله رحم حضرت ((آية الله خزعلى )) دامة فرمودند: شخصى در بايگانى يك اداره كار مى كرده . رئيس اداره پرونده اى را از او مى خواهد، هر چه مى گردد پيدا نمى كند اين كار تا چهل روز ادامه پيدا مى كند ولى نتيجه اى نمى گيرد. رئيس اداره ناراحت مى شود مى گويد: اگر پرونده را تا فردا پيدا نكنى تو را از اداره بيرون و اخراجت مى كنم . اين شخص خيلى ناراحت مى شود، يكى از آقان به ايشان مى گويد: چيه چرا اينقدر ناراحتى ؟ مى گويد: جريان از اين قرار است ، ايشان مى گويد خُب با آقاى ((شيخ رجبعلى )) صحبت كن . گفت : ايشان را نمى شناسم ، اتفاقاً داشتند صحبت مى كردند ايشان داشتند از آنجا رد مى شدند. گفت : همين آقايى كه عبا روى دوشش است همين است . برو با او صحبت كن تا تو را راهنمائى كند. گفت : اين تا سلام كرد، شيخ فرمود: تو به خاطر پرونده آمده اى ؟ پرونده گم كرده اى ؟ گفت : من متحير شدم و گفتم : بله . چه طور؟ فرمودند: اين چوبى است كه خدا به تو دارد مى زند به خاطر اين كه تو با زن برادرت و بچه هاى برادرت قهر كرده اى صله رحم نكردى به خاطر اين كار خدا چوبت مى زند. تو چرا با خانواده برادرت و بچه هاى يتيم برادرت ارتباطت را قطع كردى ؟ گفت : آخه آقا زن فلان .... آقا فرمودند: همين كه دارم بهت مى گويم . اگر مى خواهى پرونده ات پيدا شود، بايد بروى صله رحم كنى ، قدرى ميوه بگير و برو بچه ها را بخندان و خوشحال كن تا فردا پيدا شود، در غير اين صورت همين است كه دارى . گفتم : چشم آقا مى روم . بعد همين كه خواستم حرفى بزنم ، فرمود: همين كه بهت گفتم ، برو معذرت خواهى و كمك كن . من رفتم ميوه گرفتم و آمدم در خانه و از زن اخوى معذرت خواهى كردم و با بچه ها هم خيلى گرم گرفتم و اين ها را قدرى خنداندم و صحبت كرديم و بعد آنها را به منزل دعوت كردم و خيلى خوشحال شدند و فرداى آن روز رفتم توى اداره و اولين پرونده كه دست گذاشتم ديدم همان پرونده است . 📚داستانهايى از مردان خدا، قاسم مير خلف زاده ✾📚 @Dastan 📚✾