eitaa logo
📚 داستان های آموزنده 📚
69.5هزار دنبال‌کننده
7.9هزار عکس
2.5هزار ویدیو
67 فایل
﷽ 🔹تبادل و تبلیغ ⬅️ کانون تبلیغاتی قاصدک @ghaasedak 🔴تبادل نظر
مشاهده در ایتا
دانلود
✍استاد مسعود عالی آدم عجیبه، وقتی آدم گرگ بشه هیچ گرگی به پاش نمیرسه... وقتی آدم درّنده بشه هیچ حیوان وحشی ای به پای آدمی که درنده بشه نمیرسه... خیلی از ماها فرعونی درونمان وجود دارد ولی هنوز مصرمان کوچک است، خیلی این حرف حکیمانه است، یعنی اگر یک مصری به اندازه همان فرعون گیر ما بیاید فرعونیتش را داریم ولی فعلا الان مصرمان کوچک است... بعبارتی همان ضرب المثل خودمان که آب گیر نیاورده است و الّا شنا گر قابلی است. مصر بعضی ها در حد خانه خودشون است، آنجا فرعونیت دارند، خانه را جهنم می کنند ... ✾📚 @Dastan 📚✾
ترک نشود... اگر نماز شب ترک شد، قضای آن ترک نشود که بسیار پر برکت است؛ یعنی با قضای نماز شب هم آثار تسهیل در امور زندگی (ظاهراً و باطناً) محسوس خواهد بود. فقط چند هفته انسان ادامه دهد، بعد خودش به نتیجه می رسد که این، از برکات همان قضای نماز شب است. آن وقت برکات بعدی هم در پی آن خواهد آمد. ✾📚 @Dastan 📚✾
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
❄️در اين شب زيبای بهاری ✨آرزو می کنم ❄️کلبه ی دلاتون ✨همیشه باشه آروم ❄️شـادی واستون ✨بباره از آسمون؛ ❄️مثل "برف و بارون" ✨اموراتتون بر وفق ❄️ مراد مثل چرخ وفلک ✨بشه "گردون" شبتون قشنگ و آروم ❄️ ✾📚 @Dastan 📚✾
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
سـ🌸ـلام روزتون پراز آرامش🌸🍃 الهی امروز چشماتون پراز برق شـادی باشه الهی خیر و برکت تو🌸🍃 زندگیتون چند برابر بشه وآسمون دلتون آفتابی ولبتون خندان باشه🌸🍃 روزتون پراز موفقیت 🌸🍃 ✾📚 @Dastan 📚✾
🔆سه حاجت حضرت حجة الاسلام و المسلمين حاج آقا هاشمى نژادفرمودند: يك پيرمرد مسنّى ماه مبارك رمضان مسجد لاله زار مى آمد خيلى آدم موفقى بود هميشه قبل از اذان توى مسجد بود. به او گفتم حاج آقا شما خيلى موفق هستيد من هر روز كه مسجد مى آيم مى بينم شما زودتر از ما آمده ايد جا بگيريد. گفت : نه آقا من هر چه دارم از نماز اول وقت دارم . بعد گفت : من در نوجوانى به مشهد رفتم . مرحوم ((حاج شيخ حسن على )) باغچه اى در نخودك داشت به آنجا رفتم و ايشان را پيدا كردم و به ايشان گفتم : من سه حاجت مهم دارم دلم مى خواهد هر سه تا را خدا توى جوانى به من بدهد. يك چيزى يادم بدهيد. فرمودند: چى مى خواهى ؟ گفتم : يكى دلم مى خواهد در جوانى به حج مشرف شوم . چون حج در جوانى يك لذت ديگرى دارد. فرمودند: نماز اول وقت به جماعت بخوان . گفتم : دومين حاجتم اين است كه دلم مى خواهد يك همسر خوب خدا به من عنايت كند. فرمودند: نماز اول وقت به جماعت بخوان . سوم اينكه خدا يك كسب آبرومندى به من عنايت فرمايد. فرمودند: نماز اول وقت به جماعت بخوان . اين عملى را كه ايشان فرمودند من شروع كردم و توى فاصله سه سال هم به حج مشرف شدم هم زن مؤ منه و صالحه خدا به من داد و هم كسب با آبرو به من عنايت كرد. 📚داستانهايى از مردان خدا، قاسم مير خلف زاده ✾📚 @Dastan 📚✾
🙏🤍 ✨﷽✨ ✍️ هرچه بارت سبک‌تر خوابت راحت‌تر 🔹پیرمرد خارکَنی هر صبح به صحرا می‌رفت و با داس خار از زمین می‌کَند. سپس خارها را با طنابی جمع می‌کرد و بر دوش خود می‌افکند. 🔸قبل از غروب خارها را به شهر می‌آورد و برای طبخ نان به مردم می‌فروخت. 🔹شب که به خانه می‌رسید درد زخم محل خارها در کمرش اجازه نمی‌داد کمر بر بستر بگذارد و بخوابد و همیشه به پهلو می‌خوابید. 🔸روزی در بیابان سواره‌ای دید که دلش به حال پیرمرد سوخت و از اسب پیاده شد و برای پیرمرد خار جمع کرد. 🔹چون خارها را به پیرمرد داد، پیرمرد گفت: من خارها را بر کمر خود می‌بندم و تیغ خارها بر پشتم فرومی‌رود، برای اینکه نانی از دست مردم تصدق نگیرم و نگاه تحقیر و ترحمشان را تیغی سنگین‌تر از تیغ این خارها بر پشت خود می‌بینم که می‌خواهد در قلبم فرورود. 🔸ای رهگذر، از لطف تو سپاسگزارم. من اندازه خرید نان خود برای فردا خارم را جمع کرده‌ام، اگر خار بیشتر و بیش از نیاز بر کمر خود گیرم خارها بر پشتم سنگین‌تر می‌شوند و بارم هر اندازه سنگین‌تر باشد تیغ‌ها عمیق‌تر بر کمرم فرومی‌روند و خواب شب بر چشمانم سنگین‌تر می‌شود. 💢 آری! هرکس متاع دنیا بیشتر بر دوش کشد، خواب شبش سنگین‌تر باشد. ✾📚 @Dastan 📚✾
🔆زيارت اهل قبور حضرت حجة الاسلام و المسلمين حاج آقا ابطحى  اصفهانى فرمودند: مرحوم آيت حق حاج آقا رحيم ارباب  رضوان اللّه تعالى عيله فرمودند: يك روز جمعه اى ما به تخت فولاد براى زيارت اهل قبور رفتيم ، ديديم آقاى شيخ حسن على زيارت اهل قبور مى رود، ما خيلى خوشحال شديم كه ايشان را ديديم و سلام عليك و آقا كى تشريف آورده ايد و چطور شد قدم رنجه فرموديد؟ مرحوم شيخ فرمود: براى زيارت دو نفر تخت فولاد آمده ام ، يكى براى حسين كشيك چى  كه حالات ايشان را در كرامات حضرت مهدى عج آورده ام يكى هم براى فاضل هندى . بعد فرمودند من صبح بزيارت نجف و كربلا رفتم و الا ن هم آمده ام اينجا. من هر چه اصرار كردم كه آقا ظهر تشريف بياوريد برويم منزل . فرمودند: خير اَلا ن مردم در مشهد منتظرم هستند بعد خداحافظى فرمودند و غيب شدند. 📚داستانهايى از مردان خدا، قاسم مير خلف زاده ✾📚 @Dastan 📚✾
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
°•°•° هر چیزی کہ اذیتت می کنه ، داره صبر کردن رو بهت یاد میده …☕️ ✾📚 @Dastan 📚✾
🌷🕊 ✍ 🔰بهشت را به بها میدهند نه به بهانه، بهای بهشت سنگین است ، بهای بهشت کالای عشق است ، یعنی خون،کربلا رفتن خون میخواهد،این کربلا دیدن بس ماجرا دارد . ماجرای کربلا ، ماجرای خون وقیام است .پیام را شما بدهید ، خون از ما. 🔰بدانید که،«ان الله یدافع عن الذین آمنو» ما همه وسیله ایم ، اصلاً این جنگ و این انقلاب و این برنامه ها چیده شده تا خدا در این بین دوستانش را به پیش خود ببرد وخالص را از ناخالص جدا کند . پس به صحنه بیایید و از خون شهدا پاسداری کنید ، در کارهایتان نظم را رعایت کنید و بدانید که ان شاءالله پیروزید و به کربلا خواهید رفت... شهید_ناصرالدین_باغانی🌷 سالروز_شهادت ●ولادت : ۱۳۴۶/۶/۸ قم ●شهادت : ۱۳۶۵/۱۲/۱۹ شلمچه ، عملیات کربلای ✾📚 @Dastan 📚✾
@Menbaraali_داستان_شنیدنی_پسر_مهزیار_با_امام_زمان.mp3
5.15M
🎙داستان شنیدنی پسر مهزیار با امام زمان 🔺حجت الاسلام ✾📚 @Dastan 📚✾
هدایت شده از قاصدک
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
گوشیتو قلم قرآنی کن! (نصب کنید و برای عاشقان قرآن هم ارسال کنید)👇
هدایت شده از قاصدک
دانلود قلم قرآنی هُدی.apk
13.76M
👌نصب و فعال کردن قلم قرآنی هُدی در گوشی موبایل 📚فایل بالا👆 را دانلود کنید و سپس نصبش کنید و از قرائت قرآن با صفحه ی عثمان طه با صوت ۳۰ قاری بین المللی و ترجمه گویا وتفسیر لذت ببرید. نسخه مخصوص ۱۴۰۳ 😍 قرآن صوتی با امکانات کامل، تفسیر، ترجمه ی گویا، قرائت مجلسی، ترجمه گویا ی ۳ بُعدی! و غیره https://eitaa.com/joinchat/2768109791C09d3026a5f 🎁 شرایط هدیه ی ماهانه ی کمک هزینه ی سفر به کربلا(۲میلیون تومان) 👇 https://eitaa.com/ghalam_ghorani/824 التماس دعا (فایل را برای دیگران هم ارسال کنید)
🌼روزه‌خواری در بیان حاج ملاعلی‌کنی ✍ناصرالدین شاه از مرحوم حاج ملا علی کنی پرسید: اگر کسی عمداً روزه اش را بخورد کفاره اش چگونه است؟ ایشان فرمودند: باید شصت روز روزه بگیرد. و دیگر نگفتند که میشود به جای شصت روز روزه به شصت مسکین طعام داد یا یک بنده آزاد کند. اطرافیام و علمایی که حاضر بودند تعجب کردند و به حاج ملاعلی گفتند: چه طور شد؟! آیا شما فتوایتان این گونه است؟! ایشان فرمودند : نه . من به شاه اینطور گفتم. چون اگر به او میگفتم میشود به عنوان کفاره به شصت مسکین طعام داد انجام این کار برای شاه آسان بود، طعام دادن به شصت مسکین برای شاه کار سختی نبود و می داد. پس او روزه اش را میخورد و وزراء و وکلاء هم می خوردند و دیگران هم روزه خور می‌شدند؛ 👈چون که: 💥اَلنّاسُ عَلی دینِ مُلُوکِهِم💥 مردم به دین پادشاهانشان هستند. لذا من به شاه اینطور گفتم. اگر کسی غیر از شاه این سؤال را از من می پرسید اینطور نمی گفتم. می گفتم یا شصت روز روزه بگیرد یا شصت مسکین را طعام دهد یا یک بنده بخرد و آزاد کند ✾📚 @Dastan 📚✾
🌾☘🌾☘🌾☘🌾☘🌾☘🌾 فلمینگ، یک کشاورز فقیراسکاتلندی بود. یک روز در حالی که به دنبال امرار معاش خانواده اش بود، از باتلاقی در آن نزدیکی صدای درخواست کمک را شنید، وسایلش را بر روی زمین انداخت و به سمت باتلاق دوید. پسری وحشت زده که تا کمر در باتلاق فرو رفته بود، فریاد می زد و تلاش می کرد تا خودش را آزاد کند. فلمینگ او را از مرگی تدریجی و وحشتناک نجات می دهد. روز بعد، کالسکه ای مجلل به منزل محقر فارمر فلمینگ رسید. مرد اشراف زاده خود را به عنوان پدر پسری معرفی کرد که فارمر فلمینگ نجاتش داده بود. اشراف زاده گفت: " می خواهم جبران کنم شما زندگی پسرم را نجات دادی". کشاورز اسکاتلندی جواب داد: " من نمی توانم برای کاری که انجام داده ام پولی بگیرم". در همین لحظه پسر کشاورز وارد کلبه شد. اشراف زاده پرسید: " پسر شماست؟" کشاورز با افتخار جواب داد: "بله" با هم معامله می کنیم. اجازه بدهید او را همراه خودم ببرم تا تحصیل کند. اگر شبیه پدرش باشد، به مردی تبدیل خواهد شد که تو به او افتخار خواهی کرد. پسر فارمر فلمینگ از دانشکده پزشکی سنت ماری در لندن فارغ التحصیل شد و همین طور ادامه داد تا در سراسر جهان به عنوان سر الکساندر فلمینگ کاشف پنسیلین مشهور شد. سال ها بعد، پسر اشراف زاده به ذات الریه مبتلا شد. چه چیزی نجاتش داد؟ پنسیلین... ✾📚 @Dastan 📚✾
حاج شیخ محمدتقی آملی باید شخص سالک إلی الله، اول خار و خاشاک معاصی را از مزرعۀ دل برطرف سازد و آن را از آفات حفظ کند تا مستعد برای نزول رحمت حق شود که فرمودند براي پروردگار شما در ایام روزگارتان نفحه‌هایی است، پس خودتان را در زیر ناودان‌های رحمت او قرار دهید این رحمت حق، در بعض اوقات بیشتر می‌باشد؛ مانند روزهای جمعه و روز عرفه و ماه مبارک رمضان و هم‌چنین سایر اعیاد و ایام شریفه که در این مواقع رحمت و عنایت حق نسبت به بندگانش بیشتر است و حال عالم غیب و نزول رحمتش از آن‌جا به وسیلۀ کششی است که از این عالم حاصل می‌شود هم‌چنین عالم غیب هم منبع فیوضات و رحمت‌هاي حق است و باید اول، شخص خود را مهیا و مستعد از براي اخذ فیوضات نماید و سپس خود را در زیر ناودان رحمت حق قرار دهد. آن وقت از او درخواست نماید تا رحمت معنویه‌اش را نصیب فرماید و اگر چنان‌چه به تنهایي نتوانست، پس کمک طلبد و به کمک برادران دینی و ایمانی، از حق درخواست فیوضات نمایند که علما این را به اجتماع هم تعبیر کرده‌اند؛ مانند نشستن دور یکدیگر و ذکر خدا گفتن در ایام و لیالی شریفه و متبرکه در اماکن شریفه که مدخلیتش در کشش رحمت الهی بیشتر و زیادتر است ✾📚 @Dastan 📚✾
هدایت شده از دکتر روح الامینی
🔺🔺🔺فوری ❇️❇️❇️مهم عدم تخصیص ارز به واردات خودرو و‌ عدم اجرای قانون مجلس تکذیب شد 🔺🔺🔺کانال عبدالحسین روح الامینی https://eitaa.com/joinchat/750059643C022686b31f
❣️ وقتی شب‌های جمعه ماه رمضان فرا می‌رسد... 🌱 رسول خدا (صلّ الله علیه‌وآله) فرمود: «هنگامی که شب جمعه و روز جمعه ماه رمضان می رسد، خداوند در هر ساعت از این ایّام، یک میلیون بنده را از آتش جهنم آزاد می کند که همه آنها مستوجب عذاب می باشند.» 📔 (بحارالأنوار، ج۹۶، ص۳۳۹-۳۳۸) ✾📚 @Dastan 📚✾
❣ ☀️صبحی نو سر زد و زندگی به برکت نفس های زهرایی شما آغاز شد و این نهایت امیدواری است که در هوای یادتان، نفس می کشیم و در عطر نرگس بارانِ نامتان، دم می زنیم ... شکر خدا که در پناه شماییم 🤲 🍃✋ السَّلامُ علیڪَ یا بقیَّةَ اللهِ یا اباصالحَ المَهدي یا خلیفةَالرَّحمن و یا شریڪَ القران ایُّها الاِمامَ الاِنسُ و الجّانّ سیِّدے و مَولاے الاَمان الامان ✨🕊 ✾📚 @Dastan 📚✾
🚨 اتفاق عجیب هنگام دفن زنی که بچه‌های خود را در تنور می‌سوزاند!😳 💠 در زمان امام صادق علیه‌السلام زن بدکاره‌ای بود که هر وقتی بچه‌ای از طریق نامشروع به دنیا می‌آورد به تنور می انداخت و آنها را می‌سوزاند، تا این که اجلش رسید و مرد. اقوام و خویشان او، زن را غسل و کفن کردند و نماز برایش خواندند و به خاکش سپردند، ولی یک وقت متوجّه شدند زمین جنازه‌ی این زن بد کاره را قبول نمی‌کند و به بیرون انداخت، آن عده که در جریان دفن این زن بد کاره شرکت داشتند احساس کردند شاید اشکال از زمین و خاک باشد جنازه را در جای دیگری دفن کردند، دوباره صحنه قبل تکرار شد، یعنی زمین جسد را نپذیرفت و این عمل تا سه مرتبه تکرار شد. مادرش متعجب شد آمد محضر مقدّس آقا امام صادق علیه السلام و گفت: ای فرزند پیامبر به فریادم برس و جریان را برای حضرت بازگو کرد و متمسک به حضرت گردید، وجود مقدّس آقا امام صادق علیه السلام وقتی جریان را از زبان مادرش شنید متوجّه شد کار آن زن، نامشروع بوده و بچه‌های حرام‌زاده را می‌سوزانده. حضرت فرمود: هیچ مخلوقی حقّ ندارد مخلوق دیگر را بسوزاند، و سوزاندن به آتش فقط به دست خالق است. مادر آن زن بدکاره به امام عرض کرد: حالا چه کنم؟ حضرت فرمود: مقداری از جدّم سیدالشهداء ابی عبداللّه الحسین علیه السلام را همراه جنازه‌اش در قبر بگذارید زیرا تربت جدّم حسین علیه السلام مشکل گشای همه امور است مادر این زن مقداری تربت کربلا تهیه نمود و همراه جنازه گذاشت، و دیگر ایت قضیه تکرار نشد. 📙کشکول النور ج۲، ص۱۸ ‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌ ✾📚 @Dastan 📚✾
🔆سیاه و سفید یک صفحه سفید گذاشت جلوی دختر و گفتː -<بنویس! هر چه می خواهی بنویس! بد,زشت,احساسی,هیجان انگیز,دوست داشتنی, هی بنویس و پاک کن.... چند دقیقه بعد صفحه سفید کاغذ پراز علامت و حرف بود.چروک و خط خطی و کثیف.جای پاک کردن ها و نوشتن های مکرر رویش دیده می شد.کاغذ را گرفت.یک کاغذ سیاه به او داد و گفتː -<بنویس.همان هایی که آنجا نوشتی پاک کن ,خط خطی کن... دختر گفتː<نمی شود استاد,روی برگه سیاه چیزی نوشته نمی شود! استاد چادرش را سرکرد و لبخند ملیحی زد.نگاه دختر به سیاهی چادر خیره ماند. حجاب واکسن مقابله با تیر نگاه های آلوده است... آیا خود را واکسینه کرده ای؟ ✾📚 @Dastan 📚✾
🔆پيشگوئى خدا رحمت كند ((استاد حسين مشكل گشا)) را، ايشان يكى از مردان خدا بود. نجّار بود. واين اواخر كلبندى چينى هاى شكسته را بهم وصل مى كرد. او مرد بزرگوارى بود كه خدمت آقا ((امام زمان )) عليه السّلام رسيده بود. ايشان مى فرمود: آن وقتى كه در اهواز كارمى كردم آنجا خيلى كم كسى نماز مى خواند و وقتى كسى را مى ديدم نماز مى خواند خوشحال مى شدم . يك روز همين طور كه روى چوب بست بودم ، ديدم يك مردى يك چيزى مثل گونى پوشيده و داخل در شط شد و خودش را شست . بعد آمد جاى مسحش را خشكاند، بعد وضوگرفت و ايستاد نماز، من خيلى از اين خوشم آمد. گفتم : خدا كند اين با من رفيق شود. يك شب آمد گفت : استاد. گفتم : بله . گفت : من يك قدرى از اين چوب ها را ببرم آتش روشن كنم گرم شوم ؟ گفتم : ببر. دوباره شب ديگر آمد، گفتم : اگر بخواهى مى توانى پيش من بيايى . گفت : اى استاد من كجا شما كجا. شما استاد هستى من رعيت بى چيز با هم جور در نمى آيد. گفتم : اين حرفها را نزن ((ما همه بنده خدا هستيم و با هم فرق نمى كنيم )) بيا پيش من . گفت : من سه تومان به اين بقاله بدهكارم . گفتم : برو به بقاله بگو بدهكارى شما را پاى مشكل گشا بنويسد. خلاصه بعد از آن آمد پهلوى من . نزديك ((ماه مبارك رمضان )) كه شد، گفت : استاد من روزه مى گيرم اگر شما روزه نگيرى رفاقتمان نمى شود. گفتم : نه من هم روزه مى گيرم ، يك مّدتى كه با من بود. يكى از اين شبها يك نامه از اصفهان آمد كه بچه ات گلويش درد مى كند، من وقتى خواندم ناراحت شدم . گفت : استاد ناراحت نشو بچه ات گلويش خوب شد. گفتم : تو از كجا مى دانى ؟ گفت : انشاءالله گلويش خوب شد. حالا اين هفته نامه مى آيد مى گويند كه گلويش خوب شد. گفت : اتفاقا يك نامه آمد و گفتند: گلويش خوب شد. اين بنده خدا ((سيد آقا)) مريض شد و ماه مبارك چند روز روزه گرفت ، مرضش شديدتر شد. هركارى كردم كه روزه ات رابخور روزه اش رانخورد. هى مى گفت : استاد اگر مى خواهى رفيق داشته باشى كارى بامن نداشته باش فقط افطار كه شد بنشين و براى من جگاره سيگار تا سحر بپيچ ، و اين تا سحر جگاره مى كشيد و سحر و افطار يك آب جوش مى خورد و تبش ‍ شدّت داشت و هر كارى كردم كه دكتر برايت بياورم بيا ببرمت دكتر. گفت : خير. يك روز از بس اين تب داشت كه آن طرف نفس مى كشيد اينجا من مى سوختم ، اوقات من تلخ شد گفتم : بابا آن كسى كه روزه را واجب كرده همان هم دستور داده وقتى مريض هستى روزه ات را بخور. و دكتر برو. گفت : خير استاد من امروز خوب مى شوم شما برو سر كارت . من با خودم گفتم ؛ اين يك ساعت ديگر مى ميرد، سر كار رفتم اما چشم براه بودم تا شب خبرى نشد، شب كه آمدم ديدم اينجا را جارو كرده و آب پاشيده پِرمز را روشن كرده آب جوش آورده حالش بسيار خوب است . گفت : استاد نگفتم من امشب خوب مى شوم . بعد از ماه مبارك رمضان يك روز صبح به من گفت : استاد. گفتم : بله . گفت : امروز پالتوات را بردار عصر باران مى آيد. گفتم : تو از كجا مى دانى فقط خدا مى داند كى باران مى آيد. گفت : باران مى آيد پالتوت را بردار. به او اعتنا نكردم و رفتم سر كارم تا عصر شد يك گله ابر آمد بالا سرم تا آمدم از روى چوب بست پائين بيايم تمام لباسهايم خيس شد، وقتى پايين آمدم ديدم اين  سيد آقا پالتوى مرا آورد و گفت : استاد سرما را خوردى حالا بگير بپوش وقتى آمديم توى منزل . گفتم : سيد آقا تو از كجا خبر اينها را دارى ؟! گفت : اى استاد من مى دانم فردا چطور مى شود. بعد متوجه شدم همه اينها بر اثر تقوى و اخلاص و بندگى خداست كه اين بنده خدا داشت . 📚داستانهايى از مردان خدا، قاسم مير خلف زاده ✾📚 @Dastan 📚✾
🌹🍃 💥عجب متن قشنگی ✨گفتم خدایاچگونه آغازکنم؟؟؟ گفت به نام منش 🌹گفتم خدایاچگونه آرام گیرم؟؟؟ گفت به یادمن ✨گفتم خدایاخیلی تنهایم؟؟؟ گفت تنهاترازمن؟ 🌹گفتم خدایاهیچ کسی کنارم نمانده؟؟؟ ✨گفت به جزمن 🌹گفتم خدایاازبعضی هادلگیرم گفت حتی ازمن؟ ✨گفتم خدایاقلبم خالیست 🌹گفت پرکن ازعشق من گفتم دست نیازدارم ✨گفت بگیردست من 🌹گفتم بااین همه مشکل چه کنم؟؟؟ ✨گفت توکل کن به من 🌹گفتم احساس میکنم خیلی ازت دورم ✨گفت نه،نزدیکترین به تو ،من 🌹گفتم برای ارزوهایم چه کنم؟؟؟ گفت تلاش و به امیدمن ✨گفتم خدایاچرا اینقدر میگويی من؟؟؟ 🌹گفت چون من ازتوهستم وتوازمن.. خدایا تمام زندگیم رو خودت نقاشی کن ❤من به قلم رحمت توایمان دارم❤ *إِلَهِي وَ رَبِّي مَنْ لِي غَيْرُكَ...* ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ✾📚 @Dastan 📚✾
🌷 🌷 ! 🌷در چند سال اول اسارت، منابع خبری ما همان روزنامه‌ها و رادیو عراق بود. ما تلویزیون نداشتیم و اجازه نداده بودیم برایمان تلویزیون بیاورند؛ چرا که همه‌ی برنامه‌های آن مبتذل بود و ما تماشای آن را بر خود حرام کرده بودیم. فقط با مطالعه‌ی روزنامه‌های عراقی می‌توانستیم اطلاعاتی به دست بیاوریم. بعضی از برادران بودند که اخبار رادیو و روزنامه را برای بچه‌ها تفسیر می‌کردند و حقیقت مطالب را بیرون می‌کشیدند. بعد از قبول قطعنامه ۵۹۸، موفق شدیم از عراقی‌ها یک رادیو به غنیمت بگیریم. بچه‌ها تا یک هفته – ده روز از رادیو استفاده نکردند تا اين‌که خوب آب‌ها از آسیاب افتاد. 🌷....آن وقت دو نفر به عنوان مسئول رادیو انتخاب شدند. این دو نفر رادیو را می‌بردند توی حمام و یا استفاده از گوشی، آن را گوش می‌کردند و اخبار رادیو ایران را تند و تند روی کاغذ می‌نوشتند. بعد، همان روز، از هر آسایشگاه یک نفر می‌رفت و اخبار جدید را تحویل می‌گرفت و در آسایشگاه برای بچه‌ها می‌خواند. به این ترتیب، همه بچه‌های اردوگاه در جریان اخبار سیاسی و نظامی قرار می‌گرفتند. بچه‌ها اسم این رادیو را گذاشته بودند: «سفره حضرت ابوالفضل». سفره با برکتی بود که همه اسرا از آن به بهترین وجه ممکن استفاده می‌کردند. مسئولان رادیو حتی زحمت می‌کشیدند و سخنرانی‌های حضرت امام، استاد مطهری و.... را روی کاغذ پیاده می‌کردند. : آزاده سرافراز محمود گتوندی منبع: پایگاه خبری _ تحلیلی مشرق نیوز ✾📚 @Dastan 📚✾
@Menbaraali_درس_گرفتن_از_پیر_مرد_با_تقوا.mp3
4.13M
🎙درس گرفتن از پیر مرد با تقوا 🔺حجت الاسلام ✾📚 @Dastan 📚✾
هدایت شده از قاصدک
💢راه درمان اکثربیماری ها پیدا شد⁉️😍 من دوسالی میشد درگیر بیماری دیابت و کبد چرب بودم 😔 هر کجا که میرفتم برای درمانش هیچ تاثیری نداشت😖 ♨️تا اینکه رفیقم یه کانالی بهم معرفی کرد😍 باورتون نمیشه فقط بایک داروی گیاهی مشکلم رفع شد🤲🌹 💚اگر توام داری از درد یبوست،ورم معده و....رنج میبری 😩حتما عضو این کانال شوو معجزه می‌کنه براتون💫😍 https://eitaa.com/joinchat/3720544712Cbd05c7ed09 .
🔴 شیطان در پی پرتاب تیر خلاص است فردی کیسه‌ای طلا در باغ خود دفن کرده بود و بعد از مدتی یادش رفت کجا دفنش کرده. پس نزد مرد فهیم و فقیهی رفت. مرد فقیه گفت: نیمه‌شب برخیز و تا صبح نماز بخوان. اما باید مواظب باشی که لحظه‌ای ذهنت نزد گمشده‌ات نرود و نیت عبادت تو مادی نشود.نیمه‌شب به نماز ایستاد و نزدیک صبح یادش افتاد کیسه را کجای باغ دفن کرده است. سریع نماز خود را به‌هم زد و بیل برداشت و به سمت باغ روانه شد. محل را کند و کیسه‌ها را در آغوش کشید.صبح شادمان نزد مرد فقیه آمد و بابت راهنمایی‌اش تشکر کرد. مرد فقیه گفت: می‌دانی چه کسی محل سکه را به تو نشان داد؟ مرد گفت: نه.فقیه گفت: کار شیطان بود که دماغش بر سینه‌ات کشید و یادت افتاد. مرد تعجب کرد و گفت: به خدا برای شیطان نمی‌خواندم. مرد فقیه گفت: می‌دانم، خالص برای خدا بود. شیطان دید اگر چنین پیش بروی و لذت عبادت و راز و نیاز و سجده شبانه را بدانی، دیگر او را رها می‌کنی. نزدیک صبح بود، لذت عبادت شبانه را ملائک می‌خواستند بر کام تو بچشانند که شیطان محل طلاها را یاد تو انداخت تا محروم شوی. اگر یک شب این لذت را درک می‌کردی، برای همیشه سراغ عبادت نیمه‌شب می‌رفتی. شیطان یادت انداخت تا نمازت را قطع کنی. چنانچه وقتی قطع کردی و رفتی طلاها را پیدا کردی، دیگر نمازت را نخواندی و خوابیدی.و اینجا بود که شیطان تیر خلاص خود را به سمت تو رها کرد. ✾📚 @Dastan 📚✾
16.08M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔺هیچ کس علی را نمی‌شناسد مالک... «إنَّ الْعَدْلَ مِیزَانُ اللهِ سُبْحَانَهُ الَّذِی وَضَعَهُ فی الْخَلْقِ، وَ نَصَبَهُ لاِِقَامَةِ الْحَقِّ، فَلاَ تُخَالِفْهُ فِی مِیزَانِهِ، وَلاَ تُعَارِضْهُ فِی سُلْطَانِهِ.» بی‌گمان عدالت، ترازوی خدای سبحان است که آن را در میان خلق خود نهاده و برای برپا داشتن حق، نصب کرده است. پس برخلاف ترازوی او عمل مکن و با قدرتش مخالفت مورز ✾📚 @Dastan 📚✾
Ya Elahi Ehsan Yasin.mp3
7.29M
🥹آرامش بخش ترین آهنگی که تا الان شنیدید 📡موسیقی کامل ویدئویی که در یک ماه اخیر در فضای مجازی چند میلیون بازدید گرفته به مناسبت شب قدر منتشر شد 📌 یا الهی 🎙از احسان یاسین 📖بر اساس نص صریح قرآن و دعای جوشن کبیر
🩸 می‌روی با فرق خونین پیش بازوی کبود شهر بی زهرا که مولا قابل ماندن نبود با وضو آمد به قصد لیله الفرقت، علی ابن ملجم در شب احیا چه قرآنی گشود! 🏴 سالروز ضربت خوردن مولای متقیان حضرت علی (ع) را به ساحت مقدس حضرت صاحب الزمان (عج) و همه شیعیان تسلیت عرض می‌کنیم‌. 🏷 (علیه السلام)