eitaa logo
📚 داستان های آموزنده 📚
69.7هزار دنبال‌کننده
7.9هزار عکس
2.5هزار ویدیو
67 فایل
﷽ 🔹تبادل و تبلیغ ⬅️ کانون تبلیغاتی قاصدک @ghaasedak 🔴تبادل نظر
مشاهده در ایتا
دانلود
❣ ☀️صبحی نو سر زد و زندگی به برکت نفس های زهرایی شما آغاز شد و این نهایت امیدواری است که در هوای یادتان، نفس می کشیم و در عطر نرگس بارانِ نامتان، دم می زنیم ... شکر خدا که در پناه شماییم 🤲 🍃✋ السَّلامُ علیڪَ یا بقیَّةَ اللهِ یا اباصالحَ المَهدي یا خلیفةَالرَّحمن و یا شریڪَ القران ایُّها الاِمامَ الاِنسُ و الجّانّ سیِّدے و مَولاے الاَمان الامان ✨🕊 ✾📚 @Dastan 📚✾
🚨 اتفاق عجیب هنگام دفن زنی که بچه‌های خود را در تنور می‌سوزاند!😳 💠 در زمان امام صادق علیه‌السلام زن بدکاره‌ای بود که هر وقتی بچه‌ای از طریق نامشروع به دنیا می‌آورد به تنور می انداخت و آنها را می‌سوزاند، تا این که اجلش رسید و مرد. اقوام و خویشان او، زن را غسل و کفن کردند و نماز برایش خواندند و به خاکش سپردند، ولی یک وقت متوجّه شدند زمین جنازه‌ی این زن بد کاره را قبول نمی‌کند و به بیرون انداخت، آن عده که در جریان دفن این زن بد کاره شرکت داشتند احساس کردند شاید اشکال از زمین و خاک باشد جنازه را در جای دیگری دفن کردند، دوباره صحنه قبل تکرار شد، یعنی زمین جسد را نپذیرفت و این عمل تا سه مرتبه تکرار شد. مادرش متعجب شد آمد محضر مقدّس آقا امام صادق علیه السلام و گفت: ای فرزند پیامبر به فریادم برس و جریان را برای حضرت بازگو کرد و متمسک به حضرت گردید، وجود مقدّس آقا امام صادق علیه السلام وقتی جریان را از زبان مادرش شنید متوجّه شد کار آن زن، نامشروع بوده و بچه‌های حرام‌زاده را می‌سوزانده. حضرت فرمود: هیچ مخلوقی حقّ ندارد مخلوق دیگر را بسوزاند، و سوزاندن به آتش فقط به دست خالق است. مادر آن زن بدکاره به امام عرض کرد: حالا چه کنم؟ حضرت فرمود: مقداری از جدّم سیدالشهداء ابی عبداللّه الحسین علیه السلام را همراه جنازه‌اش در قبر بگذارید زیرا تربت جدّم حسین علیه السلام مشکل گشای همه امور است مادر این زن مقداری تربت کربلا تهیه نمود و همراه جنازه گذاشت، و دیگر ایت قضیه تکرار نشد. 📙کشکول النور ج۲، ص۱۸ ‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌ ✾📚 @Dastan 📚✾
🔆سیاه و سفید یک صفحه سفید گذاشت جلوی دختر و گفتː -<بنویس! هر چه می خواهی بنویس! بد,زشت,احساسی,هیجان انگیز,دوست داشتنی, هی بنویس و پاک کن.... چند دقیقه بعد صفحه سفید کاغذ پراز علامت و حرف بود.چروک و خط خطی و کثیف.جای پاک کردن ها و نوشتن های مکرر رویش دیده می شد.کاغذ را گرفت.یک کاغذ سیاه به او داد و گفتː -<بنویس.همان هایی که آنجا نوشتی پاک کن ,خط خطی کن... دختر گفتː<نمی شود استاد,روی برگه سیاه چیزی نوشته نمی شود! استاد چادرش را سرکرد و لبخند ملیحی زد.نگاه دختر به سیاهی چادر خیره ماند. حجاب واکسن مقابله با تیر نگاه های آلوده است... آیا خود را واکسینه کرده ای؟ ✾📚 @Dastan 📚✾
🔆پيشگوئى خدا رحمت كند ((استاد حسين مشكل گشا)) را، ايشان يكى از مردان خدا بود. نجّار بود. واين اواخر كلبندى چينى هاى شكسته را بهم وصل مى كرد. او مرد بزرگوارى بود كه خدمت آقا ((امام زمان )) عليه السّلام رسيده بود. ايشان مى فرمود: آن وقتى كه در اهواز كارمى كردم آنجا خيلى كم كسى نماز مى خواند و وقتى كسى را مى ديدم نماز مى خواند خوشحال مى شدم . يك روز همين طور كه روى چوب بست بودم ، ديدم يك مردى يك چيزى مثل گونى پوشيده و داخل در شط شد و خودش را شست . بعد آمد جاى مسحش را خشكاند، بعد وضوگرفت و ايستاد نماز، من خيلى از اين خوشم آمد. گفتم : خدا كند اين با من رفيق شود. يك شب آمد گفت : استاد. گفتم : بله . گفت : من يك قدرى از اين چوب ها را ببرم آتش روشن كنم گرم شوم ؟ گفتم : ببر. دوباره شب ديگر آمد، گفتم : اگر بخواهى مى توانى پيش من بيايى . گفت : اى استاد من كجا شما كجا. شما استاد هستى من رعيت بى چيز با هم جور در نمى آيد. گفتم : اين حرفها را نزن ((ما همه بنده خدا هستيم و با هم فرق نمى كنيم )) بيا پيش من . گفت : من سه تومان به اين بقاله بدهكارم . گفتم : برو به بقاله بگو بدهكارى شما را پاى مشكل گشا بنويسد. خلاصه بعد از آن آمد پهلوى من . نزديك ((ماه مبارك رمضان )) كه شد، گفت : استاد من روزه مى گيرم اگر شما روزه نگيرى رفاقتمان نمى شود. گفتم : نه من هم روزه مى گيرم ، يك مّدتى كه با من بود. يكى از اين شبها يك نامه از اصفهان آمد كه بچه ات گلويش درد مى كند، من وقتى خواندم ناراحت شدم . گفت : استاد ناراحت نشو بچه ات گلويش خوب شد. گفتم : تو از كجا مى دانى ؟ گفت : انشاءالله گلويش خوب شد. حالا اين هفته نامه مى آيد مى گويند كه گلويش خوب شد. گفت : اتفاقا يك نامه آمد و گفتند: گلويش خوب شد. اين بنده خدا ((سيد آقا)) مريض شد و ماه مبارك چند روز روزه گرفت ، مرضش شديدتر شد. هركارى كردم كه روزه ات رابخور روزه اش رانخورد. هى مى گفت : استاد اگر مى خواهى رفيق داشته باشى كارى بامن نداشته باش فقط افطار كه شد بنشين و براى من جگاره سيگار تا سحر بپيچ ، و اين تا سحر جگاره مى كشيد و سحر و افطار يك آب جوش مى خورد و تبش ‍ شدّت داشت و هر كارى كردم كه دكتر برايت بياورم بيا ببرمت دكتر. گفت : خير. يك روز از بس اين تب داشت كه آن طرف نفس مى كشيد اينجا من مى سوختم ، اوقات من تلخ شد گفتم : بابا آن كسى كه روزه را واجب كرده همان هم دستور داده وقتى مريض هستى روزه ات را بخور. و دكتر برو. گفت : خير استاد من امروز خوب مى شوم شما برو سر كارت . من با خودم گفتم ؛ اين يك ساعت ديگر مى ميرد، سر كار رفتم اما چشم براه بودم تا شب خبرى نشد، شب كه آمدم ديدم اينجا را جارو كرده و آب پاشيده پِرمز را روشن كرده آب جوش آورده حالش بسيار خوب است . گفت : استاد نگفتم من امشب خوب مى شوم . بعد از ماه مبارك رمضان يك روز صبح به من گفت : استاد. گفتم : بله . گفت : امروز پالتوات را بردار عصر باران مى آيد. گفتم : تو از كجا مى دانى فقط خدا مى داند كى باران مى آيد. گفت : باران مى آيد پالتوت را بردار. به او اعتنا نكردم و رفتم سر كارم تا عصر شد يك گله ابر آمد بالا سرم تا آمدم از روى چوب بست پائين بيايم تمام لباسهايم خيس شد، وقتى پايين آمدم ديدم اين  سيد آقا پالتوى مرا آورد و گفت : استاد سرما را خوردى حالا بگير بپوش وقتى آمديم توى منزل . گفتم : سيد آقا تو از كجا خبر اينها را دارى ؟! گفت : اى استاد من مى دانم فردا چطور مى شود. بعد متوجه شدم همه اينها بر اثر تقوى و اخلاص و بندگى خداست كه اين بنده خدا داشت . 📚داستانهايى از مردان خدا، قاسم مير خلف زاده ✾📚 @Dastan 📚✾
🌹🍃 💥عجب متن قشنگی ✨گفتم خدایاچگونه آغازکنم؟؟؟ گفت به نام منش 🌹گفتم خدایاچگونه آرام گیرم؟؟؟ گفت به یادمن ✨گفتم خدایاخیلی تنهایم؟؟؟ گفت تنهاترازمن؟ 🌹گفتم خدایاهیچ کسی کنارم نمانده؟؟؟ ✨گفت به جزمن 🌹گفتم خدایاازبعضی هادلگیرم گفت حتی ازمن؟ ✨گفتم خدایاقلبم خالیست 🌹گفت پرکن ازعشق من گفتم دست نیازدارم ✨گفت بگیردست من 🌹گفتم بااین همه مشکل چه کنم؟؟؟ ✨گفت توکل کن به من 🌹گفتم احساس میکنم خیلی ازت دورم ✨گفت نه،نزدیکترین به تو ،من 🌹گفتم برای ارزوهایم چه کنم؟؟؟ گفت تلاش و به امیدمن ✨گفتم خدایاچرا اینقدر میگويی من؟؟؟ 🌹گفت چون من ازتوهستم وتوازمن.. خدایا تمام زندگیم رو خودت نقاشی کن ❤من به قلم رحمت توایمان دارم❤ *إِلَهِي وَ رَبِّي مَنْ لِي غَيْرُكَ...* ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ✾📚 @Dastan 📚✾
🌷 🌷 ! 🌷در چند سال اول اسارت، منابع خبری ما همان روزنامه‌ها و رادیو عراق بود. ما تلویزیون نداشتیم و اجازه نداده بودیم برایمان تلویزیون بیاورند؛ چرا که همه‌ی برنامه‌های آن مبتذل بود و ما تماشای آن را بر خود حرام کرده بودیم. فقط با مطالعه‌ی روزنامه‌های عراقی می‌توانستیم اطلاعاتی به دست بیاوریم. بعضی از برادران بودند که اخبار رادیو و روزنامه را برای بچه‌ها تفسیر می‌کردند و حقیقت مطالب را بیرون می‌کشیدند. بعد از قبول قطعنامه ۵۹۸، موفق شدیم از عراقی‌ها یک رادیو به غنیمت بگیریم. بچه‌ها تا یک هفته – ده روز از رادیو استفاده نکردند تا اين‌که خوب آب‌ها از آسیاب افتاد. 🌷....آن وقت دو نفر به عنوان مسئول رادیو انتخاب شدند. این دو نفر رادیو را می‌بردند توی حمام و یا استفاده از گوشی، آن را گوش می‌کردند و اخبار رادیو ایران را تند و تند روی کاغذ می‌نوشتند. بعد، همان روز، از هر آسایشگاه یک نفر می‌رفت و اخبار جدید را تحویل می‌گرفت و در آسایشگاه برای بچه‌ها می‌خواند. به این ترتیب، همه بچه‌های اردوگاه در جریان اخبار سیاسی و نظامی قرار می‌گرفتند. بچه‌ها اسم این رادیو را گذاشته بودند: «سفره حضرت ابوالفضل». سفره با برکتی بود که همه اسرا از آن به بهترین وجه ممکن استفاده می‌کردند. مسئولان رادیو حتی زحمت می‌کشیدند و سخنرانی‌های حضرت امام، استاد مطهری و.... را روی کاغذ پیاده می‌کردند. : آزاده سرافراز محمود گتوندی منبع: پایگاه خبری _ تحلیلی مشرق نیوز ✾📚 @Dastan 📚✾
@Menbaraali_درس_گرفتن_از_پیر_مرد_با_تقوا.mp3
4.13M
🎙درس گرفتن از پیر مرد با تقوا 🔺حجت الاسلام ✾📚 @Dastan 📚✾
هدایت شده از قاصدک
💢راه درمان اکثربیماری ها پیدا شد⁉️😍 من دوسالی میشد درگیر بیماری دیابت و کبد چرب بودم 😔 هر کجا که میرفتم برای درمانش هیچ تاثیری نداشت😖 ♨️تا اینکه رفیقم یه کانالی بهم معرفی کرد😍 باورتون نمیشه فقط بایک داروی گیاهی مشکلم رفع شد🤲🌹 💚اگر توام داری از درد یبوست،ورم معده و....رنج میبری 😩حتما عضو این کانال شوو معجزه می‌کنه براتون💫😍 https://eitaa.com/joinchat/3720544712Cbd05c7ed09 .
🔴 شیطان در پی پرتاب تیر خلاص است فردی کیسه‌ای طلا در باغ خود دفن کرده بود و بعد از مدتی یادش رفت کجا دفنش کرده. پس نزد مرد فهیم و فقیهی رفت. مرد فقیه گفت: نیمه‌شب برخیز و تا صبح نماز بخوان. اما باید مواظب باشی که لحظه‌ای ذهنت نزد گمشده‌ات نرود و نیت عبادت تو مادی نشود.نیمه‌شب به نماز ایستاد و نزدیک صبح یادش افتاد کیسه را کجای باغ دفن کرده است. سریع نماز خود را به‌هم زد و بیل برداشت و به سمت باغ روانه شد. محل را کند و کیسه‌ها را در آغوش کشید.صبح شادمان نزد مرد فقیه آمد و بابت راهنمایی‌اش تشکر کرد. مرد فقیه گفت: می‌دانی چه کسی محل سکه را به تو نشان داد؟ مرد گفت: نه.فقیه گفت: کار شیطان بود که دماغش بر سینه‌ات کشید و یادت افتاد. مرد تعجب کرد و گفت: به خدا برای شیطان نمی‌خواندم. مرد فقیه گفت: می‌دانم، خالص برای خدا بود. شیطان دید اگر چنین پیش بروی و لذت عبادت و راز و نیاز و سجده شبانه را بدانی، دیگر او را رها می‌کنی. نزدیک صبح بود، لذت عبادت شبانه را ملائک می‌خواستند بر کام تو بچشانند که شیطان محل طلاها را یاد تو انداخت تا محروم شوی. اگر یک شب این لذت را درک می‌کردی، برای همیشه سراغ عبادت نیمه‌شب می‌رفتی. شیطان یادت انداخت تا نمازت را قطع کنی. چنانچه وقتی قطع کردی و رفتی طلاها را پیدا کردی، دیگر نمازت را نخواندی و خوابیدی.و اینجا بود که شیطان تیر خلاص خود را به سمت تو رها کرد. ✾📚 @Dastan 📚✾
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔺هیچ کس علی را نمی‌شناسد مالک... «إنَّ الْعَدْلَ مِیزَانُ اللهِ سُبْحَانَهُ الَّذِی وَضَعَهُ فی الْخَلْقِ، وَ نَصَبَهُ لاِِقَامَةِ الْحَقِّ، فَلاَ تُخَالِفْهُ فِی مِیزَانِهِ، وَلاَ تُعَارِضْهُ فِی سُلْطَانِهِ.» بی‌گمان عدالت، ترازوی خدای سبحان است که آن را در میان خلق خود نهاده و برای برپا داشتن حق، نصب کرده است. پس برخلاف ترازوی او عمل مکن و با قدرتش مخالفت مورز ✾📚 @Dastan 📚✾
Ya Elahi Ehsan Yasin.mp3
7.29M
🥹آرامش بخش ترین آهنگی که تا الان شنیدید 📡موسیقی کامل ویدئویی که در یک ماه اخیر در فضای مجازی چند میلیون بازدید گرفته به مناسبت شب قدر منتشر شد 📌 یا الهی 🎙از احسان یاسین 📖بر اساس نص صریح قرآن و دعای جوشن کبیر
🩸 می‌روی با فرق خونین پیش بازوی کبود شهر بی زهرا که مولا قابل ماندن نبود با وضو آمد به قصد لیله الفرقت، علی ابن ملجم در شب احیا چه قرآنی گشود! 🏴 سالروز ضربت خوردن مولای متقیان حضرت علی (ع) را به ساحت مقدس حضرت صاحب الزمان (عج) و همه شیعیان تسلیت عرض می‌کنیم‌. 🏷 (علیه السلام)
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شبتون بخیر ان شـاءالله در شب قدر تمام خوبی های دنیا براتون رقم بخوره شبتون بخیر ✾📚 @Dastan 📚✾
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔆تهيّه گلابى و سيب از سنگ بسيارى از تاريخ نويسان آورده اند: امام حسن عسگرى عليه السلام به نقل از پدران بزرگوارش ، از حضرت علىّ بن موسى الرضا عليهم السلام حكايت فرموده است : روزى صعصعة بن صوحان عبدى يكى از ياران امام علىّ عليه السلام مريض و در بستر بيمارى قرار گرفته بود، اميرالمؤ منين علىّ عليه السلام به همراه عدّه اى از دوستان و اصحاب خود جهت ديدار صعصعه رهسپار منزل او گشتند. پس از آن كه وارد منزل شدند و نشستند، از مريض احوالپرسى و دلجوئى كردند، صعصعه بسيار خوشحال و شادمان شد. امام علىّ عليه السلام به او فرمود: اى صعصه ! مبادا از اين كه من و يارانم به ديدار تو آمده ايم ، بر دوستانت فخر و مباهات كنى . بعد از آن ، به يكى از همراهان خود دستور داد تا سنگى را كه در كنار اتاق بود، خدمت حضرت بياورد. وقتى امام عليه السلام سنگ را به دست مبارك خود گرفت ، آن را در دست خود چرخانيد؛ ناگهان تبديل به گلابى گشت ، سپس آن را به يكى از افراد مجلس داد و فرمود: اين گلابى را به تعداد افراد، قطعه قطعه كن و به هر يك قطعه اى بده تا تناول نمايند. و خود حضرت علىّ عليه السلام نيز قطعه اى از آن گلابى را برداشت و در دست مبارك خود چرخانيد تا تبديل به سيب كاملى شد، آن گاه سيب را تحويل همان شخص قبلى داد و فرمود: آن را نيز به تعداد افراد تقسيم كن و سهم هر يك را تحويلش بده تا تناول كند و قطعه اى از آن سيب را نيز خود امام علىّ عليه السلام گرفت . هر كدام سهميّه سيب و گلابى خود را خوردند مگر حضرت كه آن قطعه سيب را در دست مبارك خود گرداند تا به صورت اوّليّه همان سنگ در آمد و آن را سر جايش نهادند. امام رضا عليه السلام افزود: هنگامى كه صعصعه آن دو قطعه گلابى و سيب را تناول كرد، مرض و ناراحتى او بر طرف گشت و كاملاً بهبودى برايش حاصل شد و بعد از آن از جاى خود برخاست و نشست و اظهار نمود: اى اميرالمؤ منين ! تو مرا شفا دادى و بر ايمان و اعتقاد من و دوستانم افزودى ، پس درود و صلوات خداوند بر تو باد. 📚عيون المعجزات : ص 51، نوادر المعجزات : ص 57، ح 22، مدينة المعاجز: ج 1، ص 432، ح 293. ✾📚 @Dastan 📚✾
🙏🤍 خود را کاملا به " او " بسپار. درست مانند قایقی که بر روی رودخانه شناور است... نباید پارو بزنی، فقط طناب را شل کن. نباید شنا کنی، فقط شناور باش. آنگاه رودخانه خودش تو را به دریا خواهد برد. دریا بسیار نزدیک است. دریای او در جان ماست. اما فقط برای کسانی که شناورند. نه برای کسانی که شنا میکنند. از غرق شدن نترس. زیرا ترس تو را وادار به شنا میکند. حقیقت آن است که، کسانی که خود را بدون واهمه در خدا غرق میکنند، برای همیشه نجات میابند. مقصدی را هم برای خودت تعیین مکن. زیرا کسی که هدف تعیین میکند، شروع میکند به شنا کردن. همواره به یاد داشته باش، زمانی که قایق زندگی ات را به جریان اراده الهی بسپاری، به هر جا برسی مقصد همانجاست ✾📚 @Dastan 📚✾
🔆غم عيال و نجات از آتش روزى اميرالمؤ منين علىّ عليه السلام از منزل خارج شد؛ و در بين راه به سلمان فارسى برخورد نمود، به او خطاب نمود و اظهار داشت : اى سلمان ! در چه وضعيّتى به سر مى برى ؟ سلمان فارسى در جواب چنين پاسخ داد: در غم چهار موضوع به سر مى برم ؛ حضرت فرمود: آن چهار موضوع اندوهناك چيست ؟ سلمان گفت : اوّل : همسر و عائله ام ، كه از من طعام و ديگر مايحتاج زندگى رامى خواهد. دوّم : پروردگار متعال ، كه بايد مطيع و فرمان بر او باشم . سوّم : شيطان رجيم (رانده شده )، كه هر لحظه سعى دارد مرا از مسير حقّ، منحرف و دچار معصيت كند. چهارم : عزرائيل و ملك الموت ، كه در انتظار گرفتن جان من است . امام علىّ عليه السلام فرمود: اى سلمان ! تو را بشارت دهم به مقامات عالى و فضائل والائى كه در بهشت خواهى داشت ؛ چه اين كه من نيز روزى به ملاقات حضرت رسول صلّى اللّه عليه و آله رفتم ، آن حضرت به من فرمود: يا علىّ! در چه وضعيّتى هستى ؟ گفتم : در وضعيّت سختى به سر مى برم ؛ و براى همسر و دو فرزندم حسن و حسين عليهم السلام ناراحت هستم ؛ چرا كه غير از آب آشاميدنى چيز ديگرى در منزل نداريم . حضرت رسول اكرم صلّى اللّه عليه و آله فرمود: يا علىّ! غم و ناراحتى مرد در جهت رفع مشكلات خانواده ، سبب نجات او از آتش ‍ دوزخ مى باشد. و مطيع و فرمان بر خدا بودن ، نيز وسيله رهائى انسان از آتش قهر و غضب الهى است . همچنين صبر بر مشكلات زندگى ، چون جهاد در راه خدا و بلكه افضل از شصت سال عبادت مستحبّى است . و نيز هر لحظه به ياد مرگ بودن ، كفّاره گناهان خواهد بود. و در ادامه فرمود: يا علىّ! رزق و روزى و نياز بندگان ، را خداوند متعال برآورده مى نمايد، و غم و اندوه در اين جهت سود و زيانى ندارد مگر ثواب و پاداش در پيشگاه خداوند مهربان . و در پايان حضرت رسول صلّى اللّه عليه و آله افزود: بدان كه مهم ترين غم ها، غَمْ داشتن ، براى عائله و خانواده است . 📚جامع الاخبار: ص 91. ✾📚 @Dastan 📚✾
احوال شب نوزدهم و شهادت امیرالمومنین علی علیه السلام به نقل از شیخ مفید در کتاب ارشاد ◼️امیرالمومنین على علیه السلام از اين واقعه كاملا باخبر بود و همواره مردم را از شهادت خود اعلام مى‏كرد اجلح از پيرمردان كنده نقل كرده متجاوز از بيست مرتبه از نامبردگان شنيدم على علیه السلام پيوسته بر روى منبر مى‏فرمود: چه موضوعى ايجاب كرده و جلوگيرى نموده از بدبخترين امت كه بيايد محاسن مرا از خون سرم رنگين سازد اصبغ بن نباته گويد در ماهى كه حضرت مولى على علیه السلام در آن شربت شهادت نوشيد بر فراز منبر آمد و خطبه خواند و فرمود ماه رمضان دررسيده و شما را در سايه مرحمت خود قرار داده و آن بزرگ ماهها و آغاز سال تازيست و آسياى سلطنت در اين ماه بچرخ درمى‏آيد و همه‏تان امسال را بالاتفاق بعزم حضور معبود و حج خانه خدا آماده خواهيد شد و نشان آن آنست كه من از ميان شما مى‏روم عثمان بن مغيره گفته ماه رمضان كه فرارسيده بود امير المؤمنين علیه السلام يك شب را در خانه حضرت امام حسن و يك شب را در منزل حضرت امام حسين و شبى در خانه عبد اللَّه بن عباس يا عبد اللَّه بن جعفر بسر می برد و همان جا افطار مي كرد و افطار او بيش از سه لقمه نبود چون از آن حضرت سببش را می پرسيدند مي فرمود: بزودى بايد بملاقات رحمت خدا برسم و مي خواهم براى ادراك چنين سعادتى گرسنه باشم و يك شب يا دو شب بيش فاصله نشد كه ثلث آخر آن بمطلوب خود رسيد حسن بصرى گفته على علیه السلام در شب شهادتش بيدار و آن شب را بر خلاف عادت بمسجد نرفت دخترش ام كلثوم پرسيد: چرا امشب را بيدار مانده‏اى فرمود: براى آنكه اگر بامداد ظاهر شود كشته خواهم شد ابن نباح در آن هنگام آمده و حضرت را به نماز دعوت كرد على علیه السلام اندكى رفت و برگشت ام كلثوم عرض كرد: جعده را بفرما تا با مردم نماز بخواند حضرت فرمود: آرى بگوئيد او با مردم نماز بخواند آنگاه دقتى كرده فرمود، نه چاره از مرگ نيست و نمي توان از چنك آن فرار كرد در حديث ديگر آمده على علیه السلام در شب شهادتش بيدار بود و مكرر از اطاق خود بيرون مى‏آمد و بطرف آسمان متوجه مي شد و مي فرمود: سوگند بخدا تا بحال دروغ نگفته‏ام و دروغ هم بمن اطلاع نداده‏اند امشب همان شبى است كه بايد بوصال محبوب نائل گردم آنگاه بخوابگاه خود برگشت. چون بامداد دميد كمربند خود را بربست و مي فرمود: اشْدُدْ حَيَازِيمَكَ لِلْمَوْتِ‏ فَإِنَّ الْمَوْتَ لَاقِيكَ‏ وَ لَا تَجْزَعْ مِنَ الْمَوْتِ‏ إِذَا حَلَّ بِوَادِيكَ‏ كَمَا أَضْحَكَكَ الدَّهْرُ كَذَاكَ الدَّهْرُ يُبْكِيكَ‏ كمر بند از بهر مرگ اى امير كه مرگ آيد اكنون بديدار تو مكن خوف از مرگ و آماده باش‏ چو مرگ آيد اى جان خريدار تو چون به صحن خانه رسيد مرغابيان چندى سر راه بر او گرفتند و فرياد مي زدند، خواستند آنها را آرام كنند و از جلو حضرت دور سازند فرمود آنها را واگذاريد كه نوحه جدائى مي كنند سپس از خانه بيرون رفت ◼️على علیه السلام شب نوزدهم ماه رمضان براى آنكه مردم را از خواب بيدار كند و آنان را براى انجام- وظيفه عبادى بخواند بمسجد آمد و ابن‏ ملجم‏ از اول شب در صدد فرصت بود تا بمجردى كه على علیه السلام را به‏بيند كار خود را خاتمه دهد و براى انجام اين انديشه سوء با خوف و ترس خود را در ميان خوابيدگان پنهان ساخت و هنگامى كه على علیه السلام وارد شد و بنماز ايستاد وى فرصت را مغتنم شمرده با شمشير زهر آلود بسر آن حضرت زده و مسلمانان ويژه شيعيان را براى هميشه داغدار ساخت ◼️چون ابن ملجم را حضور اقدس على علیه السلام آوردند نگاهى باو كرده و فرمود: النفس بالنفس‏ ، يعنى اگر من از دنيا رحلت كردم او را بكشيد چنانچه مرا كشته و اگر زنده ماندم خودم در باره او فكرى خواهم كرد پسر مرادى گفت: چه خيال ميكنى اين شمشير را بهزار درهم خريده و با هزار درهم زهر، آلوده كرده‏ام، اگر كارگر نيايد خدا او را دور گرداند و از بها بيندازد. ام كلثوم كه از قتل پدر بزرگوارش اطلاع يافت به پسر مرادى گفت: اى دشمن خدا امير المؤمنين را كشتى گفت: نه بلكه پدر ترا كشتم فرمود: اى دشمن خدا آرزومندم پدرم آسيبى نبيند آن بي حيا پاسخ داد پس چنان مى‏بينم كه گريه بحال من می كنى؟ بخدا سوگند چنان ضربتى بر او زده‏ام كه اگر ميان اهل زمين بخش كنند همه را هلاك مي سازد 👇👇👇ادامه
✨✨ او را از برابر امير المؤمنين بيرون بردند مردم مانند درندگان گوشت هاى بدن او را با دندان هاى خود مي كندند و مي گفتند: اى دشمن خدا چه كردى، امت محمد را بخاك هلاك نشاندى و بهترين مردم را از پاى درآوردى و او همه اين سخنان و ناراحتي ها را مي ديد و مى‏شنيد و سخنى نمی گفت با اين حال ويرا بزندان بردند. مردم پس از دستگيرى وى حضور على علیه السلام رسيده عرض كردند هر چه اراده در باره او دارى بما امر كن كه او امت پيمبر را هلاك كرد و ملت اسلام را روسياه ساخت على علیه السلام فرمود: اگر زنده ماندم خودم ميدانم با او چگونه معامله كنم و اگر درگذشتم با قاتل من چنان كنيد كه با كشنده پيغمبران مى‏نمودند يعنى او را بكشيد سپس بدن او را بسوزانيد. ◾️تسلیت ✾📚 @Dastan 📚✾
🌷 🌷 ! 🌷چند سال بعد از شهادت برادرم در اسارت، یکی از دوستانش خانواده ما را پیدا کرد و ماجرای واسطه شدن مجتبی برای آشتی دادن خودش و همسرش را شرح داد. وی گفت: "مدتی از اسیر شدنم می‌گذشت. همسرم از این‌که در اسارت بودم ناراحت بود و اظهار نارضایتی می‌کرد. می‌گفت از این‌که نمی‌دانم کی آزاد می‌شوی خسته شده‌ام و طلاق می‌خواهم. برادرهای وی هم مدام به او می‌گفتند شوهرت برنمی‌گردد پس طلاقت را بگیر. 🌷می‌خواستم جواب نامه همسرم را که درخواست طلاق کرده بود بدهم. مانده بودم توی اسارت چه کار کنم و چه چیزی بنویسم. قضیه را برای مجتبی تعریف کردم. همان‌جا مجتبی گفت که نامه را بده من بنویسم. نمی‌دانم مجتبی چه نوشته بود که بعد از آن همسرم دیگر حرفی از طلاق نزد. پس از آزاد شدن و برگشتن به خانه دیگر حرفی از جدایی نشد و سال‌هاست که با همسرم به خوبی و خوشی زندگی می‌کنیم. انگار نوشته‌های مجتبی کار خودش را کرده بود. 🌹خاطره ای به یاد شهید معزز مجتبی احمد خانیها : خواهر گرامی شهید منبع: پایگاه خبری _ تحلیلی مشرق نیوز ✅ شفاعت شهدا روزی آرزومندان.... ✾📚 @Dastan 📚✾
تصاویر افطاری ساده در مرقد علامه بهلول مرقد شیخ «محمدتقی بهلول گنابادی» در گناباد سال‌هاست شب‌های ماه مبارک رمضان میزبان روزه‌دارانی است که روزه خود را بر سر سفره ساده افطاری آن باز می‌کنند یکی از زائران: من معمولاً سعی می‌کنم در هر ماه رمضان حداقل یک شب در این افطاری شرکت کنم چون این سادگی را اصلاً نمی‌شود جای دیگری پیدا کرد. یکی از خادمان افتخاری: به برکت وجود شیخ بهلول این‌قدر فضای این سفره افطاری ساده و صمیمی است که من در طی سی شب ماه رمضان از همه میهمانی‌ها و … می‌گذرم و روزه‌ام را اینجا افطار می‌کنم خیلی از افراد بعد از اینکه اولین‌بار بر سر این سفره حاضر می‌شوند، نه تنها روزهای دیگر هم دوست دارند که بیایند که خیلی از آنها بانی این مراسم می‌شوند و الان افرادی از راه‌های دور هستند که پس از سال‌ها هنوز هم برای برپایی این سفره‌های افطاری ساده کمک مالی می‌فرستند. 🎤 تهیه شده از خبرگزاری مهر #گزارش ✾📚 @Dastan 📚✾
39.19M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
😍 ماجرای شنيدی براء و امیرالمومنین با یه خط دعای مولا، میتونی به هرجای بهشت که میخوای، برسی... ✾📚 @Dastan 📚✾
فصل نجات | راه و رمز شیخ جعفر ناصری: قبل از خواب، اشتغال داشتن به عمل عبادی خاص، بسیار مؤثر است. وقتی انسان با وضو و با حال عبادت و توجه، به خواب برود، خیلی راحتتر به سحرخیزی و نماز شب موفق خواهد شد. مرحوم قاضی و بزرگان دیگر به خواندن سور مسبحّات قبل از خواب سفارش کرده‏اند. این مسبحات هم خیلی سرّ عجیبی دارد. گویی در روایت دارد که هر کس این سور را بخواند، نمی میرد تا اینکه حضرت بقیه الله علیه السلام را درک کند. منظور از سور مسبحات، سوره ‌های حدید، حشر، صف، جمعه، تغابن و اعلی می باشد. ✾📚 @Dastan 📚✾
🔆خاموشى چراخ و شنيدن خواسته حارث همدانى يكى از اصحاب و دوستان حضرت اميرالمؤ منين علىّ بن ابى طالب عليه السلام است حكايت كند: شبى به منزل اميرالمؤ منين ، امام علىّ عليه السلام وارد شدم و ضمن صحبت هائى به آن حضرت عرض كردم : يا اميرالمؤ منين ! از شما خواسته اى دارم ؟ حضرت فرمود: اى حارث ! آيا مرا سزاوار و شايسته شنيدن خواسته ات مى دانى ؟ گفتم : بلى ، يا اميرالمؤ منين ! شما از هر كسى والاتر و شايسته تر هستى . حضرت فرمود: ان شاءاللّه كه خداوند به وسيله من جزاى خيرى به تو دهد؛ و سپس از جاى خود برخاست و چراغ را خاموش نمود و اظهار داشت : علّت اين كه چراغ را خاموش كردم ، چون دوست نداشتم ذلّت پيشنهاد و خواسته ات را در چهره ات بنگرم ؛ و بتوانى به آسودگى و بدون هيچ واهمه اى خواسته هايت را بيان كنى . بعد از آن ، افزود: از حضرت رسول اكرم صلّى اللّه عليه و آله شنيدم كه فرمود: حوايج و خواسته هاى انسان به عنوان امانت خداوندى است ، كه بايد در درون او مخفى بماند؛ و براى كسى غير از خداى سبحان بازگو نكند. پس از آن فرمود: هركه حاجت و خواسته برادرش را بشنود بايستى او را كمك نمايد و خواسته اش را برآورده كند البته تا جائى كه مقدور باشد نبايد او را نااميد و مأ يوس گرداند 📚فروع كافى : ج 4، ص 24، ح 4. ✾📚 @Dastan 📚✾
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
°•°•° تو روزهایی که خدا بدون حساب و کتاب میبخشه کم نخوایم ازش...✨🕊 ‌ ✾📚 @Dastan 📚✾
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌷در این شب زیبا 💓آرزو می‌کنم 🌷قلبتون پر باشه از 💓مهر و محبت ، دلتون گرم 🌷و زندگیتون مملو از آرامش باشه ✾📚 @Dastan 📚✾
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔆چادر نورانی با صدای جیغ زن از خواب پرید. _<نور! یک نور عجیب در اتاق است!! مرد یهودی از خواب پرید و با شتاب به سمت اتاق رفت.چادررا که دید,همه چیز به یادش آمد. چادر فاطمه(سلام الله علیها)را به جای قرض به علی(علیه السلام) امانت گرفته بود.حالا نور چادر اتاق را پر کرده بود.مرد یهودی و همسرش از تعجب و شگفت زدگی اقوامشان را خبر کردند و برای دیدن چادر نورانی به منزل آوردند.با دیدن نور چادرفاطمه(س)هشتاد نفراز یهودی های مدینه مسلمان شدند. 📚بحار ج 43 ص 40 و خلاصه ای از این روایت در مناقب شهرآشوب ج 3 ص 118117 ,منتهی الآمال ص 160 حجاب,رساندن زن به رتبه عالی معنویت است. ✾📚 @Dastan 📚✾