eitaa logo
📚 داستان های آموزنده 📚
69.8هزار دنبال‌کننده
7.8هزار عکس
2.5هزار ویدیو
67 فایل
﷽ 🔹تبادل و تبلیغ ⬅️ کانون تبلیغاتی قاصدک @ghaasedak 🔴تبادل نظر
مشاهده در ایتا
دانلود
محبت حضرت عباس علیه السلام  حدیث حضرت زین العابدین امام سجاد علیه السّلام فرمود: خدا حضرت عباس  را رحمت کند! حقا که امام حسین را بر خویشتن مقدم داشت و جان خود را فدای آن حضرت نمود تا اینکه دستهای مبارکش قطع شد. خدای مهربان در عوض دستهای عباس‏ علیه السّلام دو بال‏ به وی عطا کرد تا بوسیله آنها در بهشت با ملائکه پرواز نماید. کما اینکه این نعمت را نیز به جعفر بن ابی طالب عطا کرد. عبّاس را نزد خداوند منزلتی‏ است ‏که در روز قیامت همه‏ شهیدان بر آن رشک‏ می ‏برند. 📚«امالی صدوق، صفحه462- بحارالانوار ،ج22، ص274» محبت حضرت عباس علیه السلام مرحوم سيد محمد حسين حسينى داستان زير را از علامه امينى (ره) نقل مى كند: از شخص موثقى شنيدم كه مى گفت : روزى يك شخص معمّم براى عيادت مرحوم علامه امينى(ره) به منزل موقت ايشان (كه در تهران پيچ شميران قرار داشت ) رفته بود. صاحب الغدير سخت مريض و به پشت خوابيده بود. شخص مزبور در ضمن سخنان خود به علامه گفته بود كه ، آقا! مثلا اگر كسى به حضرت عباس علیه السلام علاقه و محبت نداشته باشد به كجاى ايمان او لطمه مى خورد؟ علامه امينى سخت متغير شده ، با آن حالت كسالت نشسته و گفته بودند: حضرت ابوالفضل العباس علیه السلام كه سهل است ، اگر به بند كفش من هم كه نوكرى از نوكران حضرت ابوالفضلم علاقه نداشته باشد، از اين جهت كه نوكرم ، و الله به رو در آتش خواهد افتاد. 📚 معاد شناسی علامه طهرانی ج7 ص73 ✾📚 @Dastan 📚✾
🔆هميه از طرف مولا مرحوم حجة الاسلام حاج سيّد رضا سعادت از علماء بزرگ مازندران بود و در سنارى مسكن داشت و چون از بيان وافى هم بهره مند بود علاوه بر امامت منبر هم ميرفت ، حقير چند سالى متواليا در آن شهرستان سابقه منبر داشته ام مؤ لف كتاب دين ما علماى ما روى همين اصل با نامبرده از نزديك آشنا بودم و از منبر شيرين و پرمحتوايش نيز استفاده بردم كه يكى از سخنرانيهاى آقاى سعادت در جلد سوّم گفتار وعاظ به چاپ رسيده روزى در منزل ايشان باجمعى از وعاّظ نشسته بوديم ، معظّم له ميفرمودند هر واعظ و مدّاح و روضه خوانى سهميّه از طرف مولاى خود حضرت سيد الشهداء علیه السلام دارد هرچه حواله شد همان خواهد رسيد و بهتر آن است كه منبرى ها در رابطه با پول حرفى نزنند و دعوت كننده را آزاد بگذارند، آنگاه جريانى از مرحوم تاج نيشابورى نقل كرد. آقاى تاج نيشابورى از منبرى هاى مشهور ايران بود و آنچنان از شهرت بهره مند بود كه هر سال محرّم و صفر با دعوت مردم تهران به تهران مى آمد و مجالس مهمّى را اداره مى كرد و اشكها از چشمها سرازير مى شد سالى طبق معمول با دعوت قبلى بايد از خراسان به تهران بيايد شب قبل از حركت در عالم خواب ديد حضرت سيد الشهداء سلام اللّه عليه درجائى نشسته و بزرگان در خدمت حضرتند، در اين حال شخصى آمد و دفترى آورد كه در آن دفتر نام وّعاظ و مداحان و ذاكرين ثبت بود، دفتر دار از حضرت خواست كه سهميّه منبرى ها را مقرّر فرموده تا در دفتر نوشته شود. حضرت فرمود نام يكايك منبرها را بخوان ، وقتى كه نام يكى از منبرها گفته مى شد حضرت مقداريكه بايد در طول محرّم و صفر بگيرد بيان ميكرد و او هم مينوشت ، تا آنكه بنام نيشابورى رسيد، حضرت فرمود: بنويس دوقران . شايان ذكر است كه قران واحد پول آن روز بود، كه هر واعظى در مقابل هر منبر چند قران ميگرفت و تاج نيشابورى بايد بيش از همه بگيرد و در طول محرّم و صفر ده هاتومان بايد در آمد داشته باشد. ولى حواله مولا دوقران است . پس از آنكه از خواب بيدار شد هيچ نتوانست چنين خوابى را رؤياى صادقه بحساب آورد لذا بخودش ‍ وعده هاى زيادى مى داد، تا آنكه باوسيله نقليّه آن روز به تهران حركت كرد ولى در بين راه نزديك تهران بيمار شد و به محض ورود به تهران بسترى شد، او همچنان بيمار بود تا روز آخرماه صفر قدرى در خودش احساس بهبوى كرد، عصابدست گرفت تا در كوچه قدرى قدم بزند، وقتيكه قدم مى زد زنيكه كارگر يك خانه اى بود جلو آمد و گفت : خانم من در منزل سفره حضرت ابوالفضل علیه السلام دارد به من گفت يك روضه خوان تهيه كنم اگر ممكن است شما قبول فرمائيد، آقاى تاج بهمان منزل رفت و بعد از منبر دو قران به ايشان دادند و اين تعبير خوابش بود كه باور نمى كرد.(1) 1-علماء، ص 169. 📚كرامات الحسينية جلد دوم، معجزات حضرت سيدالشهداء عليه السلام بعد از شهادت، على مير خلف زاده ✾📚 @Dastan 📚✾
*ـ ↶📗🌱↷ * چرا از فرزندان یوسف دیگر کسی به پیامبری مبعوث نشد؟ 🔸هنگامی که جناب یعقوب به طرف مصر روی آورد یوسف به منظور استقبال پدر از شهر خارج گردید و وقتی پدر را دید قصد کرد برای او پیاده شود ولی نظر به پادشاهی و مقام خویش که نمود پیاده نشد و زمانی که بر یعقوب سلام داد جبرئیل نازل شد و به او گفت: ای یوسف: خداوند تبارک و تعالی به تو می‏‌فرماید: از فرود آمدن در مقابل بنده صالح من تو را باز نداشت مگر آن مقام و پادشاهی که تو داری، دستت را بگشا. 🔹یوسف دست گشود، پس از بین انگشتانش نوری خارج شد. یوسف پرسید: این چه بود؟ جبرئیل گفت: این علامت آن است که از صلب تو هرگز پیامبر خارج نمی‌‏شود و جهتش کاری است که تو نسبت به یعقوب نمودی و در مقابلش پیاده نشدی. 📚علل الشرائع، ج‏1، ص205 ✾📚 @Dastan 📚✾
در زندگی، غصۀ از دست دادن هیچ چیز را نخورید، چون وقتی یک درخت، برگی را از دست می دهد، برگی دیگر از قبل آمادۀ جایگزین شدن است. برخیز و به کرامت خدا امیدوار باش ✾📚 @Dastan 📚✾
🌷 🌷 ممكن بود بچه‌ها واقعاً هم چيزى نخورند و نياشامدند؛ بسيار هم قانع و پرهيزكار باشند اما براى اينكه از خودشان خاطر جمع نبودند و هميشه اين احتمال را مى‌دادند كه آن‌چه مى‌كنند مرضى حق‌تعالى نباشد، مرتب به خودشان و ديگران نهيب مى‌زدند و نسبت‌هاى خلاف واقع مثل پرخورى و حرص! به خود مى‌دادند. 🌷مثلاً وقتى مدت‌ها از چادر و سنگر دور افتاده بودند و چيزى به اصطلاح گيرشان نيامده بود و حالا فرصتى دست داده بود تا تلافى «مافات» كنند، هر كس چيزى مى‌گفت و از آن جمله به جاى آيه «كلوا و اشربوا و لا تسرفوا »، عبارت «كلوا و اشربوا » يش را مى‌گفتند و بعد خودشان اضافه مى‌كردند كه: « والّا خود خفته ». « حتي بلغت الحلقوم ». « ما استطعتم من قوه » و بالاخره: « حتى تنفجروا » و بعد همه با هم: مى‌گفتند و مى‌خوردند و مى‌خنديدند. 📚 كتاب فرهنگ جبهه (شوخى طبعى ها)، صفحه٩٩ ✾📚 @Dastan 📚✾
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍃داستان تکان دهنده درباره عشق به امام حسین (علیه السلام) ✾📚 @Dastan 📚✾
توسل دوم بعد از يك سال كه از توسل اول گذشته بود گرفتارى ديگرى براى حقير به وجود آمد بدين گونه كه يكى از تجار تهرانى قرار گذارد مال التجاره قابل توجهى بفرستد كه بعد از فروش وجه آن پرداخت شود، بعد از مشورت با دو سه نفر از بازاريها قرار شد هفتصد هزار تومان پول نقد بابت بيعانه فرستاده شود، يكى از رفقا پانصد هزار تومان و بنده هم دويست هزار تومان قرض الحسنه تهيه نموده و ارسال شد، و بناشد كه پس از سه روز جنس خريدارى شده بدست ما برسد، اما متاءسفانه معلوم شد كه تاجر مزبور قصد كلاهبردارى داشته و پس از دريافت پول از بانك با هفتاد ميليون تومان بدهكارى ناپديد شده ، و بعد از سه ماه سعى و كوشش براى پيداكردن شخص مزبور و استرداد پول ، هيچگونه نتيجه اى جز نااميدى حاصل نشد. باتجربه اى كه از خواندن زيارت عاشورا براى حقير بدست آمده بود، و از طرفى هم آبرو در خطر بود، متوسل به زيارت عاشورا شدم به همان طريق ونيت ذكر شده در توسل او روز بيستم بود كه بطور غير منتظره اى با آن شخص تماس تلفنى برقرار كردم . و چهل روز تمام نشده بود كه مبلغ دويست هزار تومان دريافت شد و آن شخص ‍ بابدهكارى و كلاهبردارى قريب به هفتاد ميليون تومان به زندان افتادو هيچكدام از طلبكارهاى ديگر نتوانستند پول و طلب خود را وصول نمايند. البته لازم به تذكر است كه هر دو مرحله ، توسل باقلبى شكسته و ياد مصائب حضرت سيدالشهداء ع و قطع اميد از جميع اسباب مادى همراه بود.(1) 1-آثار، ص 61. 📚كرامات الحسينية جلد دوم، معجزات حضرت سيدالشهداء عليه السلام بعد از شهادت، على مير خلف زاده ✾📚 @Dastan 📚✾
🔸خواص عاشورایی: سعید بن عبد اللّه حَنَفى 🔹سعید (سعد) بن عبد اللّه از افراد نامدار حاضر در واقعه كربلاست. او يكى از دعوت كنندگان امام حسين عليه السلام به كوفه بود و همراه دومين گروهى كه نامه كوفيان را براى امام ع آوردند، به حضور ايشان آمد. 🔺شب عاشورا او اینگونه به اباعبدالله ع اظهار ارادت و وفادارى كرد : اگر مى‌دانستم كه كشته مى‌شوم و بار ديگر زنده مى‌شوم و زنده زنده، سوزانده و تكّه تكّه مى‌شوم و هفتاد بار با من، چنين مى‌كنند، باز از تو جدا نمى‌شدم تا در راه تو بميرم. 🔻ظهر عاشورا که امام با جمعی از اصحاب، نماز خوف خواندند، سعيد بن عبد اللّه حنفى، جلوى امام ع ايستاد و با جانش از او محافظت كرد و اجازه نداد تیرهایی که از چپ و راست می‌باریدند، به امام اصابت کند. ♦️پس از اتمام نماز، او بر اثرِ تيرهايى كه خورده بود، به زمين افتاد، در حالى كه مى‌گفت: خدايا ! دشمنان را همچون عاد و ثمود ، لعنت كن. افزون بر جاى ضربه‌هاى شمشير و زخم نيزه‌ها، سيزده تير در بدن او يافتند. ✾📚 @Dastan 📚✾
🎥 در هفته عفاف و حجاب کنش‌گر باشیم: اکران رایگان فیلم های زیر در هفته ی حجاب و عفاف👇👇 💢 فیلم خانه پنجم ♦️ فیلم مستوره 💢 مستند لورک ♦️ مستند یک خانم محترم 💢 مستند نیمه تاریک ماه ♦️ مستند یادگاری 💢 پویانمایی قیام گوهرشاد ♦️ پویانمایی حاجی آخوند 💢 موشن گرافیک قیام غریب ♦️ نماهنگ محترم بانو 💢 نماهنگ ضربه دوازدهم ♦️ نماهنگ کبوترهای گوهرشاد 🎞 جهت دانلود و اکران آثار بر روی نام اثر کلیک یا به سایت «اکران مردمی» مراجعه کنید. ـــــــــــــــــــــــ ✾📚 @Dastan 📚✾
آیت الله ناصری (ره): 🔳 ماه محرم، ماه عجیبی است. ماه جلوه گری حسین علیه السلام است. ماه جلوه گری ولایت است؛ مخصوصاً دهه اول محرم، که چه خبر است درآن؟! در روایت دارد که خداوند در ازای شهادت امام حسین علیه السلام چهار خصلت در این دنیا به ایشان عطا کرد: ▪️ استجابت دعا را در زیر قبه حضرت قرار داد؛ یعنی هر کس زیر قبه امام حسین علیه السلام دعا کند دعایش مستجاب است، ▪️ دوم اینکه شفای بیماری ها را در تربت ایشان قرار داد. ▪️ و سوم اینکه امامان بعدی را از نسل ایشان قرار داد. ▪️ و چهارم اینکه زائران او ایامی که زائر ایشان هستند از عمرشان محسوب نمی شود. 🏷 علیه السلام (ره) ✾📚 @Dastan 📚✾
🌄 زندگیِ رنج‌آور ✍🏻 عین‌صاد ❞ زندگى دردناک و رنج‌آور و تلخ، زندگى‌اى نيست كه درونش درد و حادثه و گرفتارى هست؛ بلكه زندگى‌اى است كه نمى‌دانى با اين حادثه‌ها و رنج‌ها و تلخى‌ها چگونه برخورد كنى! 📚 خون خدا | ص ۷۷ ▪️ ✾📚 @Dastan 📚✾
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
هـر صبح گنجشکی لب ایوان خانه سر می ‌دهـد آوازهایی شادمانه او می‌ سراید تـا فـضای صبحـدم را هر لحظه رنگین‌تر کند با هر تـرانه صبح تابستونی تون پر از خوبی و قشنگی ✾📚 @Dastan 📚✾
🔆شخصى كه در جبهه بر اثر بيمارى جان داد، شهيد است عبداللّه ذوالبجادين درسال هشم هجرت ، مسلمان شد، و مدتى به آموختن قرآن پرداخت ، تا جريان جنگ تبوك (بين سپاه اسلام و سپاه روم در سال نهم هجرت ) پيش آمد، او در ميان سپاه اسلام ، همراه رسول خدا (صل الله علیه وآله و سلم ) به سوى تبوك حركت نمود. در سرزمين تبوك به حضور پيغمبر (صل الله علیه وآله و سلم ) آمد و عرض كرد:( براى من دعا كن تا شهادت ، نصيب من گردد. پيامبر (ص ) فرمود: نخ گندمگون را بياور او آن را به حضور رسول خدا (ص ) آورد، آنحضرت بازوى او را بست و گفت : خدايا خون اين مرد را از كفّار، حرام كن . او عرض كرد: اى رسول خدا (ص ) من اين مطلب را نمى خواستم . پيامبر (ص ) فرمود: ( هنگامى كه به عنوان جنگجوى در راه خدا از منزل بيرون رفتى ، سپس بيمارى تب بر تو عارض شد و بر اثر آن كشته شدى تو شهيد هستى . هنگامى كه او همراه سپاه اسلام مدتى در سرزمين تبوك ماندند، او به بيمارى تب مبتلا شد و از دنيا رفت . به اين ترتيب در ميابيم كه آنانكه از روى نيت پاك واخلاص به سوى جبهه اسلام مى روند، گرچه بخاطر تب از دنيا بروند، در صف شهيدان هستند. 📚داستان دوستان، جلد دوم، محمد محمدى اشتهاردى ✾📚 @Dastan 📚✾
🔆نمونه اى از جنايات خلفاى عباسى هنگامى كه منصور دوانيقى ساختمان هاى بغداد را مى ساخت ، دستور داد، هر چه بيشتر به جستجوى فرزندان على عليه السلام پرداخته ، هر كس را پيدا كردند دستگير نموده در لاى ديوارهاى ساختمانهاى بغداد بگذارند. روزى پسر بچه زيبايى از فرزندان حسن مجتبى عليه السلام را دستگير نمودند و او را به بنا تحويل دادند و دستور داد او را در لاى ديوار بگذارد و چند نفر جاسوس مورد اعتمادش را گماشت كه مواظب كار بنا بوده و ببينند آن پسر بچه را در لاى ديوار بگذارد. بنا از ترس جان خود مطابق دستور، پسر بچه را در ميان ديوار گذاشت ، ولى دلش به حال او سوخت ، در ديوار سوراخى گذاشت تا پسرك بتواند تنفس ‍ كند و آهسته به او گفت : ناراحت نباش ! صبر كن ! شب كه شد من تو را از لاى اين ديوار نجات خواهم داد. شب كه فرا رسيد بنا در تاريكى شب آمد و پسر بچه سيد را از لاى آن ديوار بيرون آورد و به او گفت : تو را آزاد كردم هر طور شده خودت را پنهان كن ! و مواظب خود من و كارگرانى كه با من كار مى كنند باش ! مبادا ما را به كشتن دهى ، اكنون كه در اين تاريكى شب تو را از لاى ديوار خارج كردم بدان جهت است كه روز قيامت نزد جدت رسول الله شرمنده نباشم و حضرت مرا در پيشگاه خداوند به محاكمه نكشاند. سپس با ابزار بنايى كمى از موى سر آن پسرك را چيد، دوباره به او تاءكيد كرد كه خود را پنهان كن و مبادا پيش مادرت برگردى . پسر بچه گفت : حال كه نبايد پيش مادرم بروم ، به مادرم اطلاع بده كه من نجات يافته ام و فرارى هستم ، تا نگران من نباشد و كمتر گريه كند، آنگاه رو به فرار گذاشت ولى نمى دانست كجا برود، عاقبت راهى را بدون هدف پيش گرفت و گريخت و معلوم نشد كجا رفت . او آدرس مادرش را در اختيار بنا گذاشت . بنا مى گويد: من به همان آدرس به سوى خانه مادرش حركت كردم ، وقتى به نزديك خانه رسيدم ، زمزمه گريه و ناله مانند زمزمه زنبور شنيدم ، فهميدم كه صداى گريه مادر همان پسر بچه است ، نزد او رفتم و جريان فرزندش را به او نقل كردم و موى سر پسرش را نيز به او دادم و به خانه برگشتم 📚ب : ج 47، ص 306. ✾📚 @Dastan 📚✾
🔆آقاجمال خوانسارى ايشان فرمودند: حاج آقاى طاووسى يكى از مداحان مخلص اهلبيت : بود كه براى من تعريف كرد: من خاله اى داشتم كه توى تكيه ((آقاحسين خوانسارى )) رضوان اللّه تعالى عليه خدمت مى كرد. من هم گاهى اوقات به خاله ام سر مى زدم . شب جمعه ها حاج شيخ اسداللّه گيوه اى پدر گرامى آقايان فهامى ، كه از روحانيون با اخلاص اصفهان هستند منبر مى رفت و احياء مى گرفت . يك روز حاج شيخ وصيت فرموده بودند كه اگر من مُردم مرا پهلوى آقا حسين خونسارى رضوان اللّه تعالى عليه دفن نمائيد. بعد از رحلت اين بزرگوار خواستند قبرى بكنند، يك وقت ديدند يك قبرى توى قبر درآمد، وقتى كه بيشتر كندند، ديدند فرزند آقاحسين ، آقاجمال است كه بدنش هنوز صحيح و سالم و حتى كفنش هم تازه است . كفن را پاره كردند ديدند اين مرد خدا محاسنش قرمز و پاكيزه و از آن نور ساطع است مثل اينكه تازه اَلاَّْن خوابيده ، قبر را دوباره مى بندند. 📚داستانهايى از مردان خدا، قاسم مير خلف زاده ✾📚 @Dastan 📚✾
⭕️معجزات سر مقدس امام، از کوفه تا شام ♦️ابن زیاد در روز 15 (یا 19) محرم سر مقدس امام حسین (علیه السلام) و دیگر شهدا را به همراه کودکان و زنان ، با شمربن ذی الجوشن به شام فرستاد و به دست و پا و گردن مبارک امام سجاد (علیه السلام) زنجیر انداخت و اسراء را سوار بر شتر بی‌ جهاز نمود. آن شقى، اهل بیت عصمت و طهارت را مانند اسیران کفار، شهر به شهر با ذلت راهی شام کرد به گونه ای که مردم به تماشاى آن ها مى‌آمدند. 🔹یکی از حوادث خارق‌العاده‌ای که گزارش آن در بسیاری از منابع هست، دست یا قلمی آهنین است که در برابر مامورانی که در حال عیش و نوش در اولین شب بعد از حرکت داشتند بود که از دیوار برآمد و شعر زیر را در نکوهش قاتلان امام حسین (علیه‌السّلام)، با خون بر روی دیوار نوشت: 🔻«اَتَرْجُو اُمَّةٌ قَتَلَتْ حُسَیْنًا ••• شَفَاعَةَ جَدِّهِ یَوْمَ الْحِسَابِ» «آیا امتی که حسین را به قتل رساند، به شفاعت جدش در روز حساب امیدوار است؟»... چون ماموران ابن زیاد چنین معجزه‌ای را از سر امام (ع) دیدند، سر را رها کرده، پا به فرار گذاشتند ، ولی دوباره برگشتند. 🔹همچنین حارث بن وُکَیدَه میگوید: من از حاملان سر حسین (ع) بودم که شنیدم سر بر روی نیزه، سوره کهف را می‌خواند. در خود شک کردم که من صدای ابی عبدالله را می‌شنوم. دوباره شنیدم: ‌ای پسر وکیده آیا دانستی که همه ما ائمه زنده‌ایم و نزد پروردگارمان روزی می‌خوریم؟ با خود‌ اندیشیدم که سر را سرقت کنم. فرمود: ‌ای پسر وکیده، این کار برای تو ممکن نیست. این گروه را رهایشان کن. ✾📚 @Dastan 📚✾
هدایت شده از قاصدک
مـا انگشتـرِ آرزوهاتو به واقعیت تبدیـل می‌کنیم 💍💫 دوست داری انگشترت چطـوری باشه؟☺️ شما بگو، ما برات می‌سازیم ❤️ حکاکی،سنگ،سایز به انتخاب شما😍 تولیدی انگشتر سفیر اینجاست🌸 👇 https://eitaa.com/joinchat/3039232081C2859c5fac1 ارسال ضمانت واصالتم داریم وقیمتامون کف‌بازاره💚👆
فرقی نمی‌کنه کاکتوس باشی یا گل اونی که قراره دوستت داشته باشه خواهد داشت :)🌵 ✾📚 @Dastan 📚✾
🔸خواص عاشورایی: حسن بن حسن (حسن مُثَنّیٰ) 💠حسن مُثَنّیٰ، فرزند امام حسن مجتبی(ع)، همسر فاطمه دختر امام حسین(ع) و از بزرگان علویان بود. او در واقعه کربلا در لشکر امام حسین(ع) بود و مجروح شد ولی نهایتا از معرکه نجات یافت و در کوفه تحت درمان قرار گرفت. او پس از بهبودی، از کوفه به مدینه بازگشت. 🔹شیخ مفید در مورد او می نویسد: «حسن مثنی شخصیتی جلیل القدر، سرآمد خوبان روزگار، اهل فضل و تقوا و پارسایی و متولی صدقات و امور خیریه جدش امیرمؤمنان علی علیه السلام در عصر خود بود». 🔻حسن مثنی، روز عاشورا از حریم عموی بزرگوارش با تمام وجود دفاع کرد؛ اما دست تقدیر و شدت جراحات وارده موجب شد که او بعد از آن همه جانبازی، از آن پیکار سهمناک جان سالم بدر برد و بعد از بازیابی سلامت خود، به عنوان شاهد صادقی، دیده ها و شنیده های خود را به دیگران بازگو کرد. 🔻او بعد از مبارزات سختی که با تمام وجود در مقابل لشکر یزید انجام داد، به شدت زخمی شده و به اسارت دشمن درآمد. یکی از سربازان عمر بن سعد به نام اسماء بن خارجه فزاری، که از بستگان مادرش بود، او را از اسارت دشمن نجات داد و در منزل خود در کوفه برد و او را مداوا کرد و پس از بهبودی، او را به مدینه روانه کرد. ✾📚 @Dastan 📚✾
🌷 !!! 🌷عید غدیر که می شد خیلی ها عزا می گرفتند. لابد می پرسید چرا...؟ به همین سادگی که چند تا از بچه ها با هم قرار می گذاشتند، به یکی بگویند؛ سید ...البته کار که به همین جا ختم نمی شد. 🌷ایستاده بودیم بیرون چادر، یک دفعه دیدیدم چند نفر دارند دنبال یکی از برادر ها می دوند. می گفتند: وایــــســــــا ســـید علی کاریت نداریم! و او مرتب قسم می خورد که من سید نیستم ولم کنید. تا بالاخره می گرفتندش و می پریدند به سر و کله اش و به بهانه بوسیدنش آش و لاشش می کردند. 🌷بعد هم هر چی داشت، از انگشتر، تسبیح، پول، مهر نماز تا چفیه و گاهی هم لباس، همه را می گرفتند و از تنش به بهانه متبرک بودن در می آوردند ... 🌷جالب اینجاست که به قدری جدی می گفتند؛ سید که خود طرف هم بعد که ولش می کردند، شک می کرد و می گفت: راستی راستی نکند ما هم سید هستیم و خودمان خبر نداریم، گاهی اوقات کسی هم پا پیش می گذاشت و ضمانتش را می کرد: قول می دهد وقتی آمد تو چادر، عیدی بچه ها یادش نرود؛ حتی اگر سکه ٢٠ ریالی باشد و او هم سکه را می داد و غر می زد که: عجب گیری افتادیم، بابا ما به کی بگیم ما سید نیستیم ...؟ ✾📚 @Dastan 📚✾
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌱داستان زیبا، بخشیدن ناصبی توسط زائر امام حسین علیه السلام ✾📚 @Dastan 📚✾
📚 🌟عنوان:عقل سرخ حسین(عليه السلام)🌟 ✍به قلم:حسن رحیم پور ازغدی 🖨ناشر:نشر فرهنگ اسلامی 📜💠📜💠📜💠📜💠📜💠 "آنچه پیش روی دارید، عین متن پیاده شدۀ سه جلسه گفت و گو با آقای رحیم پور ازغدی در خصوص نهضت سیدالشهداء(ع) و آرمان شهدای عاشوراست که در سه شب متوالی در محرم سال ۸۰ صورت گرفته و بطور زنده پخش شده. در آن جلسات به موضوع «با عقل در عاشورا»، «عاشورا پایان تأویل» و «حسین از مستضعفان می گوید» پرداخته شده است." 💠📜💠📜💠📜💠📜💠📜 ✾📚 @Dastan 📚✾
داستان کوتاه 💢دو آتش نشان وارد جنگلی میشوند تا آتش کوچکی را خاموش کنند. آخر کـار وقتی از جنگل بیرون می‌آیند و میروند کنار رودخانه، صورت یکیشان کثیف و آلوده به خاکستر شده و صورت آن یکی تمیز 💢سوال: کدامشان صورتش را می‌شوید؟ آن که صورتش کثیف شده به آن یکی نگاه می کند و فکر می کند صورت خودش هم همانند او تمیز است. اما آنکه صورتش تمیز است می بیند که سرتاپای رفیقش غبار گرفته است و به خودش می گوید حتما من هم کثیفم، باید خودم را تمیز کنم. 💢حالا فکر کنید چند بار اتفاق افتاده کــــه دیگران از رفتار بد ما و یا ما از رفتار بد دیگــران بـــه شستشو و پالایش روح خودمــان پرداخته باشیم . 💢"وقتی فرد مقابل ما مهربان و خوب و دوست داشتنی است کمی باید به خودمان شک کنیم." ✾📚 @Dastan 📚✾