📌 به توپ بستن حرم مطهر علی بن موسی رضا علیهالسلام
🔻 ماجرای به توپ بستن گنبد مطهر حرم امام رضا ع توسط عمّال روسیه تزاری یکی از وقایع تلخ دوره قاجار است. در این دوره پس از تشکیل ژاندارمری مخصوص خزانه داری کل ایران توسط مورگان شوستر آمریکایی، دولت روسیه که این اقدام را مخالفت منافع خود در ایران می دانست، طی اولتیماتومی خواستار اخراج شوستر از ایران شد.
🔹 در پی ردّ این اولتیماتوم توسط مجلس شورای ملی، قوای روسی مستقر در تبریز وارد قزوین شدند. هم چنین یکی از دست نشاندگان دولت روس در مشهد به نام یوسف هراتی به تحریک روس ها، شورشی مصنوعی در مشهد به پا کرد. قوای روس نیز به بهانه اینکه جانِ اتباع آنها در خطر است به شهر مقدس مشهد وارد شدند.
▫️آنها برای تهدید دولت ایران و نیز بی احترامی به عقاید و احساسات مذهبی مردم، حرم مطهر امام رضا ع را در روز دهم فروردین ۱۲۹۱ش (دهم ربیعالثانی ۱۳۳۰ق) به توپ بستند. در اثر شلیک توپخانه، خسارات فراوانی به حرم وارد آمد. هم چنین خزانه حرم را به بانک روس منتقل کرده و اشیای قیمتی حرم را به غارت بُردند. علاوه بر این، عده بسیاری از مردم مشهد در این تهاجم کشته و مجروح شدند.
🔸 به دنبال این ویرانگری ها سلطان حسین میرزا نیرالدوله به استانداری خراسان تعیین شد و در سال ۱۳۳۱ ق به مرمت خرابی ها پرداخت. هزینه تعمیر گنبد مطهر به پول رایج آن زمان که قران نقره بود، سی هزار تومان برآورد شد. اکنون جای چند گلوله در ایوان طلای صحن عتیق دیده می شود.
#تقویم_تاریخ
#۱۰ربیع_الثانی
#تخریب_حرم_امام_رضا
✾📚 @Dastan 📚✾
📌 روز جهانی نابینایان (عصای سفید) گرامی باد
✍️ 23 مهرماه، مصادف با ۱۵ اکتبر روز جهانی نابینایان نامگذاری شده، خوب است حقایق و نکات را در مورد نابینایان و کم بینایان بدانیم و به کار بندیم.
🔸 افراد نابینا، ممکن است از نظر ظاهری، علامتی نداشته باشند. آنها را فریبکار ندانیم.
🔹 عارضه بینایی، فقط نابینایان مطلق را در بر نمی گیرد بلکه افرادی که مشکلات بینایی مثل: دوربینی، نزدیک بینی، دید تونلی، عدم تشخیص رنگ، شب کوری و ... را نیز شامل می شود.
🔸 تنها تفاوت نابینایان و کم بینایان با افراد سالم در قدرت بینایی است. اما دیگر حواس پنج گانه آنها از سلامت کامل برخوردار است.
🔹 نابینایان و کم بینایان با فرا گرفتن مهارتهای لازم میتوانند با استقلال کامل، در محیط جامعه امور شخصیشان را انجام دهند و حتی به دیگران نیز کمک کنند. بنابراین نیازی به مراقبت و همراهی مداوم ندارند.
🔸 نابینایان میتوانند با نصب یک نرمافزار ساده متون را به صوت تبدیل کنند و مانند یک کاربر بینا، امور نرم افزاری خود را انجام دهند.
🔹 نابینایان و کم بینایان با فناوری های جدید می توانند از عهده انجام شغل های نوین مانند برنامه نویسی، طراحی و مدیریت فنی سایت و ... برآیند.
#عصای_سفید
#نابینایان
✾📚 @Dastan 📚✾
🔆حكم هاى گوناگون براى زناكار
عصر خلافت عمر بود، در دادگاه او ثابت شد كه پنج نفر، عمل منافى عفّت (زنا) انجام داده اند، او درباره همه دستور يكنواخت داد.
امام على (علیه السلام ) در آنجا حاضر بود و قضاوت عمر را مردود شمرد و فرمود: بايد درباره وضع آن مردان زناكار تحقيق شود كه اگر حالات مختلف داشتند، احكام آنها نيز فرق پيدا مى كند.
به دستور عمر، حالات آن پنج نفر را رسيدگى نمودند، على (ع ) فرمود: اولى را بايد گردن زد، دوّمى را سنگسار نمود، به سوّمى صد تازيانه زد، به چهارمى پنجاه تازيانه زد و پنجمى بايد ادب گردد.
عمر تعجّب كرد و از امام خواست در اين باره توضيح دهد.
امام على (ع ) فرمود: اولى كافر ذمّى (يهودى يا مسيحى ) است تا وقتى محترم است كه به احكام ذمّه عمل كند، در غير اين صورت ، سزاى او كشتن است ، پس او را بجرم زنا گردن بزنيد.
دوّمى را بايد سنگسار كرد، زيرا او مرتكب زناى محصنه ، شده است ، يعنى با اينكه همسر داشته ، زنا كرده است .
سوّمى را بايد صد تازيانه زد، زيرا جوانى بى همسر بوده كه زنا كرده است .
چهارمى ، چون غلام است مجازات او نصف مجازات آزاد مى باشد، پس بايد پنجاه تازيانه (بجرم زناى غير محصنه )بخورد.
پنجمى ديوانه است ، كه فقط بايد تنبيه و ادب شود.
وقتى كه عمر اين قضاوت كامل را از امام على (ع ) شنيد، خطاب به آنحضرت گفت : لا عشت فى امّة لست فيها يا ابا الحسن : هيچگاه در ميان جمعيّتى زندگى نكنم كه تو اى ابوالحسن ، در ميان آنها نباشى .
📚داستان دوستان، جلد پنجم، محمد محمدى اشتهاردى
✾📚 @Dastan 📚✾
📌 «آیت اللّه سید مصطفی صفایی خوانساری»
🔹سید مصطفی صفایی خوانساری فرزند سید احمد خوانساری در سال ۱۲۸۱ شمسی در خوانسار متولد شد. وی از معدود شخصیتهای علمی حوزوی بود که در زمینههای مختلف اسلامی صاحب نظر بود و با ذهن قوی و حافظهای کمنظیر به بحث و بررسی پیرامون مسائل فقهی، حدیثی، کلامی، اصولی، تفسیری، فلسفی، تاریخ، رجال و درایه میپرداخت.
🔻 سید مصطفی صفایی خوانساری از بدو ورود به قم ارتباط زیادی با امام خمینی داشت و در بسیاری از دروس، همراه و همدرس ایشان بود.
🔻سید مصطفی صفایی خوانساری سرانجام در صبح روز جمعه ۲۳ مهر ۱۳۷۱ در ۹۰ سالگی چشم از جهان فروبست و در حرم حضرت معصومه س به خاک سپرده شد.
#۲۳مهر
#تقویم_تاریخ
✾📚 @Dastan 📚✾
📌 «شهادت آیت الله اشرفی اصفهانی پنجمین شهید محراب»
🔹 عطاء الله اشرفی اصفهانی در سال ۱۲۸۱ش در خانوادهای روحانی در خمینیشهر اصفهان به دنیا آمد. پدرش از منبریان و امامان جماعت و جد بزرگش از علمای جبل عامل بوده است.
🔻اشرفی اصفهانی در مدّت نمایندگی امام خمینی در استان کرمانشاه دوبار مورد سوء قصد قرار گرفت و در ظهر جمعه ۲۳ مهر سال ۱۳۶۱ش در نماز جمعه مسجد جامع کرمانشاه و توسط عوامل سازمان منافقین (مجاهدین خلق) به شهادت رسید.
🔸 پیکر او پس از تشییع در کرمانشاه و اصفهان، بنا به وصیت خودش در گلزار شهدای تخت فولاد اصفهان و در کنار سید ابوالحسن شمسآبادی بهخاک سپرده شد. بخشی از بدن وی که بعدها پیدا شد، در گورستان باغ فردوس کرمانشاه به خاک سپرده شد. او یکی از امامان جمعهای است که در ایران به شهدای محراب مشهورند.
▪️امام خمینی در پیام تسلیتی، خود را از ارادتمندان شهید اشرفی دانست و از صفای نفس و آرامش روح و اطمینان قلب و خالی از هواهای نفسانی بودن او یاد کرده و مجاهدتهای او را ستوده است.
#۲۳مهر
#تقویم_تاریخ
#آیت_الله_اشرفی_اصفهانی
✾📚 @Dastan 📚✾
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌷سلام صبحتون
🌾مثل گل زیبـا
🌷الهــــی
🌾قشنگترین لحظہ ها
🌷در انتظارتون باشہ
🌾الهے هرگز لبخند
🌷از رو لباتون نیفتہ
🌾الهے خوشبختی
🌷مثل سایہ همراهتون باشہ
🌾الهے بهترین خبرها
🌷رو در این امروز بشنوید💞
✾📚 @Dastan 📚✾
🔴 افزایش قوت و قدرت با عمل به اندوختههای علمی
روزی مردی به حضور امام سجاد (علیه السلام) آمده و از امام چند تا سؤال کرد و از آن حضرت پاسخ سؤالهایش را گرفت.
وقتی مرد جوابش را گرفت،از پیش امام مرخص شد،ولی چند قدمی بیش نرفته بود که دوباره نزد امام بازگشت و سؤال دیگری را مطرح نمود،و گویا تصمیم داشت همچنان به سؤالات خود ادامه دهد.
امام سجاد (علیه السلام) برای آنکه به او بفهماند، دانستن برای عمل کردن است،نه انباشتن، رو به او کرد و فرمود:در کتاب مقدس «انجیل» نوشته شده است:مادام که به آنچه میدانید،عمل نکردهاید،از آنچه نمیدانید نپرسید (و به دنبال افزایش علم خود نباشید)،زیرا اگر به اندوختههای علمی،عمل نگردد،حاصلی جز کفر و ناسپاسی برای صاحبش نداشته و موجب دوری او،از خداوند میگردد.
📗 کافی، ج۱ ص۴۴ / کیهان
✾📚 @Dastan 📚✾
#داستان_آموزنده
🔆 حضرت عباس (علیه السلام ) و مقام باب الحوائج بودن
مرد صالحى در كربلا سكونت داشت ، پسرش كه او نيز فرد پاكى بود بيمار سخت شد، پدر او را شب به كنار حرم حضرت ابوالفضل (ع ) آورد و متوسّل به آنحضرت گرديد و مخلصانه از او خواست شفاى فرزندش را از درگاه خدا بخواهد.
هنگامى كه صبح شد، يكى از دوستان آن مرد صالح ، نزد او آمد و گفت : من امشب خواب عجيبى ديده ام كه مى خواهم بازگو كنم و آن اينكه :
در خواب ديدم حضرت عباس (ع ) شفاى پسرت را از درگاه خدا، مسئلت مى كند، در اين هنگام ، فرشته اى از جانب رسول خدا (صل الله علیه وآله و سلم ) نزد عباس (ع ) آمد و گفت : رسول خدا (ص ) فرمود: اى ابوالفضل ، در مورد شفاى اين جوان ، شفاعت نكن زيرا اجل حتمى او فرا رسيده است ، و عمر تقدير شده او به پايان رسيده و ايام زندگيش به سر آمده است .
حضرت عباس به آن فرشته فرمود: سلام مرا به رسول خدا (ص ) برسان و بگو به واسطه وجود تو به درگاه خدا دست نياز آورده ام و شفاعت كن و از خدا شفاى اين جوان را بخواه .
فرشته بازگشت و سلام عباس (ع ) را به رسول خدا (ص ) رسانيد و پيام او را به آنحضرت ابلاغ كرد.
رسول اكرم (ص ) فرمود: برو به عبّاس بگو، اجل آن پسر به پايان رسيده است ، او پيام پيامبر (ص ) را به عباس رسانيد، عباس (ع ) باز همان پاسخ اول را داد، و اين موضوع سه بار تكرار شد.
سرانجام عباس (ع ) در حالى كه رنگش تغيير كرده بود برخاست و به محضر رسول خدا (ص ) آمد: و عرض كرد: اى رسول خدا!
اوليس انّ اللّه بباب الحوائج ؟ والنّاس علموا ذلك ...
آيا خداوند مرا باب الحوائج (وسيله برآوردن حوائج ) نام ننهاده است ؟ و مردم مرا با اين نام مى شناسند و مرا شفيع قرار داده و به من متوسل مى گردند، اگر چنين نيست ، اين لقب مرا از من بگيريد.
پيامبر (ص ) لبخندى زد و به عباس (ع ) فرمود: باز گرد خداوند چشمت را روشن خواهد كرد، تو باب الحوائج هستى ، و از هر كه بخواهى شفاعت كن و خداوند به بركت وجود تو، اين جوان بيمار را شفا داد، آنگاه از خواب بيدار شدم
✾📚 @Dastan 📚✾
#داستان_آموزنده
🔆شجاعتى از امام خمينى
يكى از اساتيد نقل مى كرد، دوران جوانى امام خمينى (قدّس سرّه ) بود، ايشان به قم براى تحصيل و تدريس آمده بودند و هنوز به مقام مرجعّيت نرسيده بودند. روزى يك نفر قلدر به مدرسه فيضّيه آمد و شروع كرد به عربده كشيدن و به طلبه هاى اندك مدرسه فيضيّه بد گفتن ، با توجه به اينكه زمان رضاخان بود و افراد ضدّ آخوند از طرف رضاخان حمايت مى شدند.
در اين هنگام كه طلبه ها خود را از گزند آن شخص عربده كش ، كنار مى كشيدند ديدم امام خمينى (ره ) نزد او رفت و نهيبى بر سر او كشيد و يك كشيده محكم به صورت او زد به طورى كه برق از چشمان او پريد، شرمنده شد و با كمال خجالت سر به پائين انداخت و از مدرسه بيرون رفت .
آرى امام در همان دوران جوانى ، خصلت شهامت و شجاعت را داشتند و زورگويان را تنبيه مى كردند.
📚داستان دوستان، جلد پنجم، محمد محمدى اشتهاردى
✾📚 @Dastan 📚✾
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
°•°•°
گاهی برآورده شدن آرزوی یک نفر
از مسیر قلب تو می گذرد
راه باش
خدا برایت جبران می کند ...✨☘
✾📚 @Dastan 📚✾
شهید سید جمال الدین اصحابی:
🌹با سلام و درود بر مهدی صاحب الزمان و نائب بر حقش خمینی کبیر این قلب تپنده مستضعفان جهان این بت شکن. عصر منجی نسل اروحنا له الفدا و رزمندگان اسلامی که جان و مال زندگی زن و بچه را رها کرده و با ایثارگری خودشان قلب دشمن را از ترس متوقف ساختند و پدر و مادر و بستگانم که راهنمائی این بنده حقیر کوشیدند.
ای مردم غیور ایران!
🌺از شما می خواهم که همانند مردم کوفه نباشید که امام را تنها بگذارید و این منافقین (ستون پنجم) کوردل می خواهند بین اسلام و روحانیت جدائی بیندازند و جدائی بین نماز و روحانیت یعنی روی آوردن به کفر و نفاق که امام عزیزمان صریحاً می فرمایند: اسلام و روحانیت همانند کشور بدون طبیب است.
ای پدر و مادر و بستگانم! در مردن من گریه نکنید زیرا از گریه شما دشمن سوء استفاده می کند. ای اهل محله هوشیار باشید که بعدا از شهید شدن من وصیت می کنم که هر شب جمعه به دیدار خانواده های شهدا رفته و مراسم وحدت آفرین کمیل را برگزار کنید.
لحظات اولیه شهادت شهید سید جمال اصحابی ، زنده یاد جانباز و آزاده گرامی محمد حسین منصف کنار پیکر شهید
عکاس : حاج مهدی کردانی
هدیه به روح مطهر شهید #صلوات
#شهدا #دفاع_مقدس
✾📚 @Dastan 📚✾
بهش گفتم: راضی ام شهید شوی ،ولی الان نه! توی پیری.
محمدحسین گفت: لذتی که #علی_اکبرِ امام حسین علیه السلام بُرد ،حبیب نبُرد...
#خاطره🌱
مرامهای خاص زیاد داشت اما بعضی چیز ها برایش قانون بود و خط قرمز داشت و یکی از آن خط قرمزها این بود: محمد حسین همیشه یکی از دیوارهای خوش اندازه که چشمخورش از بقیه جاها بیشتر بود را به عکس شهدا تعلق میداد و تو باید قبول میکردی که به واسطه عکس شهدا حرمت حضور شهدا را در خانه رعایت کنی
قرارداد که تمام میشد و خانه را که میخواستیم عوض کنیم بعضأ عکسها هم نو میشد، یادم هست وقتی پوسترهای کم عرض شهدا مد شده بود محمدحسین کلی ذوق زد که عکسهای بیشتری را میتواند در خانه جا بدهد.
#شهید_محمدحسین_محمدخانی♥️
راوی: همسر شهید
✾📚 @Dastan 📚✾
🔆كشته شدن عايشه به دستور معاويه
عايشه دختر ابوبكر از همسران پيامبر (صل الله علیه وآله و سلم ) بود، هنگامى كه معاويه روى كار آمد، در سال 57 ه.ق به حجاز مسافرت كرد تا از مردم براى ولايت عهدى پسرش يزيد بيعت بگيرد.
عايشه پيام تهديدآميزى براى معاويه فرستاد كه مضمون آن اين بود: تو برادرم محمّد بن ابوبكر را كشتى ، و اكنون براى يزيد بيعت مى گيرى ، اين روش مورد قبول نخواهد بود...
عمروعاص به معاويه گفت : اگر عايشه را خاموش نكنى ، ممكن است با تحريك او، مردم بر ضد تو شورش كنند.
معاويه براى خاموش نمودن عايشه ، نخست ابوهريره و شرحبيل را با هداياى بسيار نزد عايشه فرستاد تا با شيره ماليدن بر سر او با او صلح كند، و پست و مقام والائى به عبدالرّحمان برادر عايشه بدهد كه يكنوع حق السّكوت دادن به عايشه بود.
ولى اين امور نمى توانست عايشه را خاموش كند، اين بار معاويه تصميم گرفت تا با روش مرموز و مخفيانه اى عايشه را به قتل برساند، دستور داد چاهى را كندند و ته آن را پر از آهك نمودند، سپس فرش گرانقدرى روى آن چاه گسترد، و يك كرسى (چهار پايه مانند صندلى ) روى آن فرش نهاد، هنگام نماز عشا، عايشه را به حضور خود دعوت كرد و به عايشه قول داد كه مى خواهد چندين هزار درهم به او بدهد (ظاهرا اين جريان در مدينه اتّفاق افتاد).
عايشه با غلام هندى خود از خانه بيرون آمد و سوار بر خر مصرى شد، و معاويه به او احترام شايانى نمود، و اشاره كرد كه عايشه بر روى آن چهار پايه بنشيند، همين كه عايشه بر روى آن چهارپايه نشست ، آن چهار پايه فرو رفت و عايشه به درون چاه افتاد، آنگاه معاويه براى اينكه اين كار كاملا مخفى باشد، دستور داد غلام و خر را كشتند و در ميان همان چاه افكندند و خاك بر آن چاه ريخته و آن را پر كردند.
از آن پس عايشه ناپديد شد، و بين مردم اختلاف گرديد.
بعضى گفتند: عايشه به مكّه رفته است ، بعضى گفتند به يمن رفته است ، اما حسين (ع ) كه از جريان اطلاع داشت ، اموال عايشه را به وارثان او داد.
حكيم سنائى كه از شعراى معروف اهل تسنّن است در اين باره در آخر قصيده اى گويد:
عاقبت هم بدست آن ياغى
شد شهيد و بكشتش آن طاغى
آنكه با جفت مصطفى زين سان
بد كند مر ورا تو مرد مخوان
نكته قابل توجه اينكه : عايشه در عصر خلافت على (علیه السلام ) با اينكه باعث بروز فتنه جنگ جمل شد و در نتيجه خون هزاران نفر مسلمان ريخته گرديد، در پايان جنگ على (ع ) او را با محافظين امين (كه در ظاهر مرد بودند و در باطن زن ) عايشه را به مدينه باز گردانيد، تا رعايت حفظ حريم پيامبر (ص ) را كرده باشد (شرح اين مطلب را در داستان 200 جلد 4 اين كتاب بخوانيد)
ولى معاويه چنان كرد كه خوانديد.
با مقايسه اين دو روش ، به پستى معاويه ، و عظمت روحى و بزرگوارى و جوانمردى على (ع ) بيشتر پى مى بريم .
📚داستان دوستان، جلد پنجم، محمد محمدى اشتهاردى
✾📚 @Dastan 📚✾
✅حالا نوبت من است که به دیدارت بیایم!
آیت الله سیدعلی محقق داماد- حفظه الله- هر ماه و گاهی هر ماه، دو بار به زیارت امام رضا(ع) مشرف میشوند.
زیارت رفتن ایشان به این نحو است که چهارشنبه به زیارت میروند و جمعه به سمت قم میآیند تا شنبه به درس و بحث برسند. این نوع طریقِ سلوکِ زیارت امام رضا(ع) را از آقادایی خود- مرحوم آیت الله شیخ مرتضی حائری یزدی- الگو گرفته اند.
ایشان بارها در قبل از درس یا بعد از آن می فرمودند:
آقا دایی من هفتاد بار به زیارت امام رضا(ع) رفته بودند. سال آخر وقتی از مشهد آمدند گفتند: امسال من از دنیا خواهم رفت!
امام رضا(ع) را در خواب دیدم که فرمودند:
حالا دیگر نوبت من است که به دیدارت بیایم!
در همان سال آقا داییام از دنیا رفتند!
✾📚 @Dastan 📚✾
🔺 آلـوده هـا، لـبِ حـوض مـینـشـیـنـنـد❗️
◽️مرحوم استاد علی صفایی حائری، پايان ماه و اول ماه بعد خود را به مشهد مىرساندند و مىفرمودند:
◽️اگر جسمِ آدمی با دو روز حمام نرفتن بو مىگيرد، روح با يك نيتِ بد، سياه و كِدر مىشود.
◽️به همين خاطر به امام رضا-سلام الله علیه- پناه مىبردند. ایشان میفرمودند:
در زيارت يكشنبه حضرت زهرا- سلام الله علیها- آمده است: «اِنّا قد طًهُرنا بولايتهم»؛ ما با ولايت آنان تطهير مىشويم
◽️و زيارت امام رضا-ع- مثل حمام است. و با اين نياز، به درگاه امام مىشتافتند.
◽️روزى يكى از مريدانِ مشهدىشان به ایشان گفته بود: بياييد منزل ما، خدمتتان باشیم! ايشان از آدرس خانه آن جوان پرسيده، دیده بودند از حرم دور است،
◽️فرموده بودند: نه! دور است. من جايى دور و بَرِ حرم مىخواهم! گفته بود:چرا اين قدر نزديك؟ فرموده بودند:
آخر آلودهها، لبِ حوض مىنشينند!
◽️ایشان آن قدر يقين به رأفت و دستِ گشايشگرِ آقا داشتند كه وقتى گدايى در نزديكىِ حرم امام رضا(ع) از او چيزى خواست- با آن همه دست و دلبازیش که معروف بود- محل نگذاشتند و اعتنايى نکردند.
◽️وقتى اصرار فقير را ديدند فرمودند:
خیلی بىسليقهاى! آدم در كنار دريا، از يك پيتِ حلبى، آب نمىخواهد!
____
#حکایت
✾📚 @Dastan 📚✾
📩 #مجله_دینی | غده بدخیم
⚠️ شما را هلاک خواهد کرد ...
✾📚 @Dastan 📚✾
❇️ اگر نماز را حفظ کردید، همه چیزتان محفوظ میماند
✅ قسمتی از وصیت نامه عالم و عارف بزرگ آیت الله سید علی قاضی (ایشان استاد بزرگان بینظیری مثل آیت الله بهجت و علامه طباطبایی بودند):
💎 نماز را بازاری نکنید،
اول وقت به جا بیاورید
با خضوع و خشوع!
اگر نماز را تحفظ کردید، همه چیزتان محفوظ میماند؛
و تسبیحه صدیقه کبری سلام الله علیها و آیت الکرسی در تعقیب نماز ترک نشود؛
🏷 #تهذيب_نفس #خودسازی #نماز_اول_وقت
✾📚 @Dastan 📚✾
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
خدایا چگونه ناامید باشم،🌸
در حالی که تو امید منی!
ای آنکه با کمال زیبایی و
نورانیت خویش،آنچنان
تجلی کردهای که عظمتت
بر تمامی ما سایه افکنده
نگاه خود را از ما مگیر...🍃
روزتون بخیروشادی🌺
✾📚 @Dastan 📚✾
خواب عجيب
سال دوم هجرت بود عاتكه يكى از دختران عبدالمطلب كه عمه پيامبر (صل الله علیه وآله و سلم ) بود خوابى عجيب ديد و آنرا چنين بيان كرد:
در خواب ديدم : شخصى فرياد مى زد اى مردم ، به سوى قتلگاه خود بشتابيد، سپس اين فرياد كننده بر بالاى كوه ابوقبيس (كنار كعبه ) رفت و قطعه سنگ بزرگى را بالا به حركت درآورد، اين قطعه سنگ متلاشى شد، و هر قسمتى از آن به يكى از خانه هاى قريش ، اصابت كرد، و نيز از دره مكه سيلاب خون جارى شد.
او خواب خود را توسط برادرش عباس ، به مردم رساند، مردم بت پرست در وحشت فرو رفتند، ولى وقتى كه داستان خواب به گوش ابوجهل رسيد، گفت : اين زن ، پيامبر دومى است كه در ميان فرزندان عبدالمطلب ظاهر شده ، قسم به بتهاى لات و عزى سه روز مهلت مى دهيم ، اگر اثرى از تعبير خواب او ظاهر نشد، نامه اى در ميان خودمان امضاء مى كنيم كه بنى هاشم دروغگوترين طوائف عرب هستند.
ولى بعد از گذشت سه روز، قاصد ابوسفيان به مكه آمد و خبر مخاطره كاروان تجارتى مكه را (كه همه طوائف مكه در آن شركت داشتند) توسط سپاه محمد (ص ) به مردم مكه رساند، در نتيجه مردم و سركردگان آنها براى نجات كاروان ، خود را به سرزمين بدر رساندند، كاروان از بيراهه رفت و خود را نجات داد ولى مسلمانان با لشكر شركت به جنگ پرداختند، و در اين جنگ (كه به جنگ بدر، موسوم است ) سخت ترين ضربه بر مشركان وارد آمد و بسيارى از سران كفر و شرك ، به هلاكت رسيدند و به اين ترتيب ، تعبير خوابى كه عاتكه ديده بود، آشكار گرديد.
📚داستان دوستان، جلد دوم، محمد محمدى اشتهاردى
✾📚 @Dastan 📚✾
#داستان_آموزنده
🔆شكايت پير زن از باد
خداوند سليمان (علیه السلام ) را بر همه موجودات مسخّر كرده بود، روزى پيرزنى كه بر اثر وزش باد از بام به زمين افتاده بود و دستش شكسته بود نزد سليمان آمد و از باد شكايت كرد.
حضرت سليمان (ع ) باد را طلبيد و شكايت پيره زن را به او گفت ، باد گفت : خداوند مرا فرستاد تا فلان كشتى را كه در حال غرق شدن در دريا بود، به حركت درآورم و سرنشينان آن را نجات دهم ، در مسير راه ، به اين پيره زن كه بر پشت بام بود برخوردم ، پاى او لغزيد و از بام به زمين افتاد و دستش شكست ، (من چنين قصدى نداشتم ، او در مسير راه من بود و چنين اتفاقى افتاد).
حضرت سليمان (ع ) از قضاوت در اين مورد، درمانده شد و عرض كرد: خدايا چگونه در مورد باد قضاوت كنم ؟
خداوند به او وحى كرد: به هر اندازه كه به آن پيره زن آسيب رسيده ، به همان اندازه (مزد درمان آن را) از صاحبان آن كشتى كه بوسيله باد از غرق شدن نجات يافته اند بگير و به آن پيره زن بده ، زيرا به هيچكس در پيشگاه من نبايد ستم شود.
📚داستان دوستان، جلد پنجم، محمد محمدى اشتهاردى
✾📚 @Dastan 📚✾
*ـ ↶📗🌱↷
*
حضرت مولانا توی یکی از داستانهای مثنوی میگه که:
اگه دانهای رو کاشتی به هیچکس راجع بهش نگو چون حتی اگه یه کلاغ جای اونو یاد بگیره ثمرهی کارتو از دست میدی...
چه برسه اینکه آدما ازش باخبر بشن
هر ایده، هدف، تفکر، برنامهای تو ذهنتون هست تا زمان به ثمر نشستنش به کسی چیزی نگید....
✾📚 @Dastan 📚✾
انعکاس چیزی باش،
که میخواهی در دیگران ببینی!
اگر عشق میخواهی،
عشق بورز...
اگر صداقت میخواهی،
راستگو باش...
و اگر احترام میخواهی،
احترام بگذار...🌹
✾📚 @Dastan 📚✾
🌷 #هر_روز_با_شهدا🌷
#اسلحهای_که_به_دستم_چسبیده_بود!!
🌷شبها، گروهکها میآمدند پشت حصار فرودگاه و با بلندگو تهدیدمان میکردند و فحش میدادند. آنها فلکهی آب را میبستند و برق را قطع میکردند. اوضاع سختی بود. از دست کسی کاری برنمیآمد. راه زمینی در تسلّط کام ضدانقلابیون بود و انتقال مواد غذایی به فرودگاه امکان نداشت. از طرفی برف سنگینی روی باند فرودگاه را پوشانده بود و امکان نشستن هواپیما نیز وجود نداشت. تنها یک راه باقی بود؛ برف باند فرودگاه را پاک کنند تا هواپیما بتواند بر روی باند بنشیند. آن روز از پُست نگهبانی برمیگشتم. یک دست توی جیبم بود و با دست دیگر اسلحه را گرفته بودم هنوز....
🌷هنوز به نزدیکی ساختمان فرودگاه نرسیده بودم که دستم را از جیبم درآوردم تا اسلحه را از دست دیگر بگیرم. امّا به خاطر شدّت سرما دستم به اسلحه چسبیده بود. در همین موقع «مرتضی» را دیدم که به طرفم میآمد. وقتی به من رسید گفتم: «مرتضی دستم به اسلحه چسبیده.» لبخندی زد و گفت: «چیزی نیست با من بیا تا بازش کنم.» مقابل ساختمان فرودگاه رفتیم و او کتری آب گرم را کم کم روی دستم ریخت تا اسلحه از دستم جدا شد. بعد نگاهش را به محوّطهی فرودگاه دوخت؛ چند نفر به طرف لودر و برف روب توی محوّطه میرفتند تا بلکه آنها را روشن کرده و برف روی باند فرودگاه را تمیز کنند....
🌹خاطره ای به یاد شهید معزز مرتضی زارع
📚 کتاب "در مسیر هدایت"
✾📚 @Dastan 📚✾
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 داستان زیبای وقت نماز/ بادبادک هم بدون دنباله بالا نمیرود
🎤 حجت الاسلام عالی
✾📚 @Dastan 📚✾