در همدان ، کسى مىخواست زیرزمین خانهاش را تعمیر کند .
در حین تعمیر، به لانه مارى برخورد که چند بچه مار در آن بود . آنها را برداشت و در کیسهاى ریخت و در بیابان انداخت .
وقتى مادر مارها به لانه برگشت و بچههایش را ندید ، فهمید که صاحبخانه بلایى سر آنها آورده است ؛ به همین دلیل کینه او را برداشت .
مار براى انتقام ، تمام زهر خود را در کوزه ماستى که در زیرزمین بود ، ریخت .
از آن طرف ، مرد ، از کار خود پشیمان شد و همان روز مارها را به لانهشان بازگرداند . وقتى مار مادر ، بچههاى خود را صحیح و سالم دید، به دور کوزه ماست پیچید و آن قدر آن را فشار داد که کوزه شکست و ماستها بر زمین ریخت.
شدت زهر چنان بود که فرش کف خانه را سوراخ کرد .
این کینه مار است ، امّا همین مار ، وقتى محبّت دید ، کار بد خود را جبران کرد ، امّا بعضى انسانها آن قدر کینه دارند که هر چه محبّت ببینند ، ذرّهاى از کینهشان کم نمىشود
┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈
#داستانهای_آموزنده
•✾📚 @Dastan 📚✾•
#جامانده ز خوبان شده ام! گریه ندارد؟
مجنون و پریشان شده ام! #گریه ندارد؟
دیگر به لبم خاطره ای از #شهـدا نیست
من #ننگِ_شهیدان شده ام! گریه ندارد؟
#در_پی_شهادت
┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈
#داستانهای_آموزنده
•✾📚 @Dastan 📚✾•
4_5978581771518739559.mp3
7.39M
🎼سلام ای همسر مولا
🎤 حاج حسین #سیب_سرخی
🔻 #مداحی
#فاطمیه
🍃 پیشنهاد ویژه برای دانلود
┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈
#داستانهای_آموزنده
•✾📚 @Dastan 📚✾•
💠 فوقالعاده زیبا و مفهومی!
آيت الله مجتهدی تهرانی:
وضو میگیری، اما در همين حال اسراف میکنی..
نماز میخوانی، اما با برادرت قطع رابطه میکنی..
روزه میگیری، اما غيبت هم میکنی..
صدقه میدهی، اما منت میگذاری..
بر پيامبر و آلش صلوات میفرستی، اما بدخلقی میکنی..
دست نگه دار بابا جان!
✅ ثواب هايت را در کيسه سوراخ نريز!
💠 چه تعبیر زیبایی...
##ارسالی_مخاطبین
┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈
#داستانهای_آموزنده
•✾📚 @Dastan 📚✾•
6.59M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
نفوذ فرهنگی یعنی این...
┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈
#داستانهای_آموزنده
•✾📚 @Dastan 📚✾•
خیلی قشنگه، بخونید...
متن شعر اجرا شده توسط #سیدرضا_نریمانی پیش از خطبههای نماز جمعه تهران به امامت رهبر معظم انقلاب آیت الله خامنه ای(رضوان الله علیه):
شاعران: #محسن_ناصحی و #داود_رحیمی
جمعه ی دیگری رسید از راه
باز با عشق بسته ام عهدی
با تمام وجود میگویم
السلامُ علیکَ یا مهدی
پسر فاطمه!نگاهی کن
فاطمیّه است و دل پر از غوغاست
دلمان خون شد از ندیدن تو
دل ما خوش به ذکر یا زهراست
دوره ی آخر الزمان شده است
فتنه ها باز قد علم کردند
شمرها باز هم در این میدان
دست عباس را قلم کردند
یابن زهرا ! مقابل دشمن
شیعه اینبار هم مقاوم بود
پرچم کربلای این جبهه
همه جا دست حاج قاسم بود
سرد و گرم چهل بهار و خزان
درس آمادگی به ما داده ست
مرد میدان علم و ایمانیم
لشکر حاج قاسم آماده ست
گام دوم شروع شد با خون
حاج قاسم به شاهدان پیوست
چِقَدَر آشناست این قصه
یک زمینی به آسمان پیوست
دشمنان بی هوا زدند او را
رفتنش نیز مثل فاطمه بود
دست افتاده ی دلاور ما
راوی روضه های علقمه بود
تشنه ی انتقام بودیم و
باز با داغ امتحان دادیم
با شهیدان آسمانیمان
همه جا لحظه لحظه جان دادیم
بین آغوش یک هواپیما
هم وطنهای ما شهید شدند
ما که شرمنده ی شهیدانیم
ولی آنها چه روسفید شدند
به خدا امتحان سختی بود
وسط این همه پریشانی
چه بگویم که در دل ما نیست
داغشان کمتر از سلیمانی
داغ اگر هست یادمان نرود
نقشهی جبههی مقبال چیست؟!
خونِ همنوع ماست روی زمین
خوب دقت کنیم! قاتل کیست؟
گیرم آن اشتباه هم رخ داد
ما نباید که اشتباه کنیم
ما نباید سپیدی حق را
با ذغال عدو سیاه کنیم
جبههی خصم را بکوب ولی
جبههی بچههای خود را نه
ریشهی خصم را ببُر اما
شاخهی زیر پای خود را نه
زلزله، سیل، جنگ، آبادی
امنیت، اقتدار، آرامش...
هرکجا کار بر زمین مانده
هم سپاه آمدهاست هم ارتش
گرچه غمگین داغ هموطنیم
گرچه این داغ، سخت و جانفرساست
آتش جنگ را که روشن کرد؟
بانی این جنایت آمریکاست
بوی بال فرشته می آید
این نفسهای آخر دیو است
سیلیِ محکمی زدیم اما
هدف بعدمان تلاویو است
سیلیِ آبدارِ آن شب، بود
تازه آغازِ باءِ بسم الله
انتقامی که گفته شد یعنی
شرّتان از زمین شود کوتاه
راهتان جز فرار ازینجا نیست
با سپاه علی در افتادید
آی سگهای هار! این دفعه
گیر شیران حیدر افتادید
خون فرمانده کار خود را کرد
همه جای جهان پر از غوغاست
کوریِ چشم دشمنان وطن
روزهای زوال آمریکاست
روزگار افول شیطان است
آخرِ قصه این نخواهد بود
مطمئنیم شیعه خواهد دید
این جهان را بدونِ آل سعود
کور شد چشم دشمنان امروز
انقلاب از همیشه پویاتر
پرچمی که همیشه بالا بود
میرود لحظه لحظه بالاتر
سبز و سرخ و سفید، یکرنگیم
زیر یک پرچمیم، یکدستیم
حرف قوم و نژاد و مذهب نیست
ما به یک انقلاب دل بستیم
عدهای از خواص همواره
نان این انقلاب را خوردند
در بزنگاه فتنهها اما
سر از اردوی کین در آوردند
هم وطن! یاور علی ! برخیز
لحظه ی انتخاب را دریاب
انقلابی بمان و با هر رأی
جبهه ی انقلاب را دریاب
حیف از این آسمان آبی که
در پسِ ابر آفتابی نیست
زخمها خوردهایم پی در پی
از مدیری که انقلابی نیست
ما علیه فساد جنگیدیم
باید این نکته را به یاد آورد
انقلاب امام سالم بود
انتخاب غلط فساد آورد
با تمام فسادها اما
مانده است انقلاب پاینده
اندکی صبر، صبح نزدیک است
بیگمان مال ماست آینده
نکند باز یادمان برود
همه در بیعت ولی هستیم
قاتل دشمن است وحدت ما
همه فرمانبر علی هستیم
نهضتی که به ما رسید امروز
از مدینه شروع شد، از در
پشت در مادرم زمین افتاد
تا بماند قیام پیغمبر
فتنه گرها به صحنه آمده اند
آی یاران مسیر گم نشود
در دل هرم آتش فتنه
خُنکای غدیر گم نشود
فتنه از هر طرف هجوم آورد
خانهام باز در خطر افتاد
شیعه هربار بی تفاوت ماند
آتش آمد به جان در افتاد
گفتم از در ، چه شد که چشمانم
مثل ابر بهار می بارند
شهدا روزیِ شهادت را
از همین فاطمیه ها دارند
غم از این بیشتر؟! که جان رسول
دلش از جور دشمن آزرده ست
دست حیدر طناب پیچ است و
فاطمه پشت در زمین خورده است
چه بگویم که بغض ، سنگین است
آنچه باید نمیشد آخر شد
غم از این بیشتر؟! که در خانه
روبگیرد زن،از محارم خود😭
📚 @Dastan 📚
┄┅═✧❁🌸❁✧═┅┄
💖 #قلب_رئوف #شهید_ابراهیم_هادی بزرگترین نعمتی
بود کہ خدا بہ این بنده اش داده بود.
🌸یک بار در دوران مجروحیت #ابراهیم،بہ
دیدنش رفتم یکی از علما هم آن جا بود.
ابراهیم از خاطرات جبهہ می گفت.
🌸یادم هست کہ گفت:در یکی از
عملیات ها در نیمہ شب بہ سمت
دشمن رفتم. از لابہ لاے بوتہ ها و
درخت ها حسابی بہ دشمن نزدیک شدم.
یک سربازعراقی روبرویم بود. یکباره در
مقابلش ظاهرشدم. کس دیگرے نبود.
دستم را مشت کردم و با خودم گفتم:
بایک مشت👊 او را می کشم.
( چون ابراهیم هادی قدرت بدنی بالایی داشت )
🌸اما تا در مقابلش قرار گرفتم، یکباره
دلم برایش سوخت. #اسلحہ روے
دوشش بود و فکرنمی کرد این قدر
بہ او نزدیک شده باشم. چهره اش این قدر #مظلومانہ بود کہ دلم برایش سوخت.
🌸 او سربازے بود کہ بہ زور بہ جنگ ما
آورده بودند. بہ جاے زدن، او را در آغوش
گرفتم. بدنش مثل بید می لرزید.
دستش را گرفتم و با خود بہ عقب آوردم.
بعد او را تحویل یکی از رفقا دادم تا
بہ عقب منتقل شود و خودم براے
ادامہ عملیات جلو رفتم.
📚سلام بر ابراهیم (۲)، ص۲۳۱
📚 @Dastan 📚
5.87M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
، فعالیت های امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف در عصر غیبت
حجت الاسلام عالی
┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈
#داستانهای_آموزنده
•✾📚 @Dastan 📚✾•
کاریکاتور/ عاقبت وادادگی ظریف مقابل آمریکا
طرح از مازیار بیژنی
┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈
#داستانهای_آموزنده
•✾📚 @Dastan 📚✾•
✨﷽✨
♥️دل مومن را شاد کنید تا به بهشت بروید
✨آیت الله مجتهدی تهرانی ره:
✅وقتی بعضی ها از قبرشان بیرون می آیند میبینند یک نفر جلو دارد می روداما او را نمیبینند. آن فرد به او می گوید بیا !
💠بشارت می دهیم تو را به کرامت و بهشت.
یک دختری جهیزیه نداشت؛ تو جهیزیه او را تهیه کردی و حتی کسی هم نفهمید...
🌿من را که می بینی آن شادی ای
هستم که در دل آن بنده خدا ایجاد کردی...
سپس جلو می رود و راه را باز می کند و او را به بهشت می برد.
💥آدم باید سعی کند نیازمندان را خوشحال کند. با صدقه،با دادن گوشت قربانی به نیازمندان، با دادن جهیزیه،با حل کردن مشکلات مردم، با وام دادن به نیازمندان و...
┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈
#داستانهای_آموزنده
•✾📚 @Dastan 📚✾•
⭕️ چرا علی علیهالسلام ساکت ماند و حضرت زهرا(سلام الله علیها) باحکومت درگیر شد؟
فاطمه زهرا سلام الله علیها در ایام پایانی عمرش با جسمی صدمهدیده از حمله به درب منزلش، روزها به نشانه اعتراض، مسافت زیادی را طی میکرد و به قبر عمویش حمزه میرفت و گریه میکرد، محمودبن ولید میگوید: روزی از فاطمه (سلام الله علیها) پرسیدم چرا علی (علیه السلام) ساکت نشسته و از حق خودش دفاع نمیکند، و فقط شما درحال اعتراض و درگیری با غاصبین حق علی هستید و همه دنبال راضی کردن شماهستن؟
حضرت زهرا فرمود:ای ابا عمرو، رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود:
«مَثلُ الْامامِ مَثَلُ الْکعْبَةِ، اذ تُوْتی وَ لَا تأتی»؛
«امام همچون کعبه است که باید به سویش حرکت کنند، نه این که او به جانب مردم رود»
🔻یعنی مهم نیست که منِ زهرا، دختر رسول خدا و زنِ علی(علیه السلام) هستم، مهم اینه که علی امامِ من است، من باید دور امامم بچرخم، من باید از امامم دفاع کنم، این وظیفه من و هرانسانیست چه زن و چه مرد.
📚منبع: بحارالا نوار، ج 36، ص 352، ح 224، به نقل ا ز کفايه الاثر، ص 26.
┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈
#داستانهای_آموزنده
•✾📚 @Dastan 📚✾•
༻﷽༺
از دست خدا گرفت حاجت آخر
شد عاقبتش به خیر و برکت آخر
او مالک اشتر علی بود و رسید-
در راه ولایت به شهادت آخر!
📚 @Dastan 📚