eitaa logo
📚 داستان های آموزنده 📚
68.3هزار دنبال‌کننده
8.1هزار عکس
2.7هزار ویدیو
69 فایل
﷽ 🔹تبادل و تبلیغ ⬅️ کانون تبلیغاتی قاصدک @ghaasedak 🔴تبادل نظر
مشاهده در ایتا
دانلود
Joze13.mp3
3.89M
•••═✼✾⊱🌹⊰✾✼═••• 🕋 🕌 جزء سیزدهم 🎵 تند خوانی قرآن (تحدیر) 📌 استاد معتز آقایی •••═✼✾⊱🌹⊰✾✼═••• http://eitaa.com/joinchat/12451840C08a2fdc722
✍مرحوم آيت الله شيخ محمّد تقي انصاري مي فرمودند : روزی در حرم امام رضا عليه السّلام ، به محضر رسیده و با عطش خاصي از ایشان پرسیدم : از آن چیزهایی که اهل البیت علیهم السلام به شما عنایت فرموده اند ، نکاتی را بیان بفرمایید . آن جناب ابتدا خودداری کردند اما ايشان را به امام رضا قسم دادم ، و در اثر آن فرمودند : چیزهای زیادی اهل البیت علیهم السلام عنایت فرموده اند که تنها دو مورد را به شما می گویم : اوّل اين که : هر گاه نماز می خوانم ، روحم در بالاست و جسم خود را که در حال نماز است ، مشاهده می کنم و در حقیقت روحم از بدنم جدا می شود . دوم اینکه : مدتی است که شب ها نمی توانم بخوابم ، زیرا می بینم همه ی اشیاء مشغول ذکر خدا هستند و با مشاهده ی آن وضع ، از خوابیدن حیاء می کنم . . فرمود : و إن من شی ءٍ الّا یسبّح بحمده و لکن لا تفقهون تسبیحهم و هیچ موجودی نیست جز آنکه تسبیح و حمد او می گوید ولی شما تسبیح آن را نمی فهمید. سوره ی اسراء / 44 📚منبع : ز مهر افروخته ، ص 204 ┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈ 📚 •✾📚 @Dastan 📚✾•
🌹🍃امام هشتم، حضرت علی بن موسی الرضا المرتضی(علیه السلام ) فرمود: ◀️"الحسنات فى شهر رمضان مقبولة ، والسیئات فیه مغفورة ، من قرا فى شهر رمضان آیة من كتاب الله عزوجل كان كمن ختم القرآن فى غیره من الشهور، و من ضحك... ." 🌷🍃((نیكى ها در ماه رمضان پذیرفته ، و بدیها در آن آمرزیده است ، كسى كه در ماه رمضان آیه اى از كتاب خداوند بخواند همانند كسى است كه در ماه هاى دیگر قرآن را ختم كرده باشد و كسى كه در این ماه در روى برادر ایمانى خود بخندد (و او را خوشحال كند) در روز قیامت او را دیدار نكند جز آنكه در روى او بخندد (و او را خوشحال كند) و به بهشت مژده اش دهد، و كسى كه در این ماه به مؤمنى كمك می كند، خداى تعالى در هنگام عبور بر صراط كمكش كند در آن روزى كه گام‌ها بلغزد، و كسى كه خشمش را در این ماه نگهدارد خداوند خشمش را در روز قیامت از او باز دارد. . . ◀️و كسى كه در اين ماه اندوهگینى را دستگیرى و نجات دهد، خداوند در روز قیامت او را از هراس بزرگ آن روز در امان دارد، و كسى كه ستمدیده اى را در این ماه یارى كند، خدایش در دنیا بر دشمنانش یارى دهد، و در روز قیامت نیز هنگام حساب و در كنار میزان یاریش كند. ماه رمضان،ماه بركت ، ماه رحمت ، ماه مغفرت ، ماه توبه و ماه انابه و بازگشت به درگاه الهى است ، كسى كه در ماه رمضان آمرزیده نشود در چه ماهى مى خواهد آمرزیده شود؟ از خدا بخواهید در این ماه روزه تان را بپذیرد، و آخرین سال عمر شما قرار ندهد، و توفیق اطاعت خود را به شما دهد، و از نافرمانیش شما را نگهدارد، كه براستى خداوند بهترین كسى است كه از او درخواست كنند.) 📚بحارالانوار، ج96، ص340 📚@Dastan 📚
❇️عارف بزرگی در بصره بود، از او پرسیدند کدام قسمت نماز را بیشتر دوست داری؟ گفت: بپرسید کدام قسمت را دوست ندارم؟ گفت: اگر ایاک نعبد و ایاک نستعین آیه قرآن نبود، هرگز نمی خواندم. چون وقتی می گویم خدایا من تو را می پرستم در حالی که خود را می پرستم و می گویم از تو کمک می خواهم در حالی که ، صورتم و نیتم سمت همه کس می چرخد مگر خدا، از خود ننگ وشرمم می آید. می خواهم از نفاقی که در دل دارم بمیرم ولی این آیه را نخوانم. او، چهل شب نخوابید و همیشه در عبادت بود و روز در کار و قبل از ظهر اندکی خواب چشمانش می گرفت. شب بیدار بود و مشغول راز و نیاز. شبی خسته بود و خواب عجیبی دست داد به دخترش گفت: بیدار شو مگذار من بخوابم. پرسید پدر چرا؟ گفت: میدانم اگر بخوابم او به قدری مهربان هست که دلش نمی آید برای نماز شب بیدارم کند و می خواهد یک شب در عمرم بخوابم. ولی من اگر بخوابم و سحرگاهان رخسارش نبینم یقین دارم با طلوع آفتاب ، آفتاب عمر من غروب می کند و می میرم. 40 سال گوشت بر لب نزد ، مجبور شد قدری گوشت گوسفند بخرد ، در بین راه آن را بوکشید و با خود گفت: ای نفس من همین اندازه تو را کفایت کند، گوشت به درویشی داد و دوباره با خود گفت: ای نفس اندکی بیشتر صبر کن به زودی نعمت های زیادی به تو خواهد رسید. و صبح از دنیا رفت. ✾📚 @Dastan 📚✾•
سلام دوستان مهمون امروزمون داداش اسماعیل هست🥰✋ *شهیدی که با قیر داغ بدنش را سوزاندند*🖤 *شهید اسماعیل محمدی*🌹 تاریخ تولد: ۱ / ۱ / ۱۳۵۰ تاریخ شهادت: ۷ / ۶ / ۱۳۷۰ محل تولد: اراک محل شهادت: ــــــ 🌹مدیر دفتر دادگاه انقلاب اسلامی آمل بود🌷 ودر شرف ارتقا به سمت دادیاری ، در آمل چندین بار توسط منافقین تهدید به ترور شد❌ همرزم← آخرین باری که او به جبهه های حق علیه باطل اعزام شد مقرشان توسط گروهک منافقین مورد حمله قرار گرفته🥀 *و او سه روز دراسارت منافقین قرار می گیرد*🥀 او در وصیت نامه اش ذکر کرده بود *که دوست دارد با روی خونین و بدن پاره پاره به دیدار رسول خدا (ص) و امام حسین (ع) رود*🕊️ و همینطور میشود, *هر روز ظرف قیر داغ🖤 ، دست های او را با قیر داغ میسوزاندند🖤 بدنش در این مدت داخل قیر داغ می‌انداختند🖤وانگشتانش یک به یک میبریدند وکادو پیچ میکردند تا برای خانواده ارسال شود🥀🖤،* آنقدر شکنجه اش دادند تا به شهادت رسید🕊️همسرش← او یک خروس داشت که این حیوان خیلی برای اسماعیل بی قراری میکرد🥀 موقعی که نامه ای از اسماعیل میامد📃و یا زنگ میزد📞 انگار که این خروس خبردار میشد میامد درون خانه وحال خاصی داشت🌷 *وقتی شهید را دفن کردند آن خروس هم کنار قبر او جان داد*🖤🥀 و مادرش هم همانجا کنار قبر شهید خاکش کرد🕊️🕋 *پاسدار شهید اسماعیل محمدی* *شادی روحش صلوات*💙🌹 📚 @Dastan 📚
❇️ خدایا ماه رمضان امسال رو بهترین ماه رمضان عمر ما قرار بده... ❇️ خدایا کمک کن که در این ماه، هرچه بیشتر به تو نزدیک بشیم... ❇️ خدایا تمام کاستی ها و نواقص در طول عمر ما رو به واسطه این ماه رمضان برطرف و جبران بفرما.... الهی آمین....🌷
کلاس هشتم بودم تو اوج شیطنت رفیقام اصلا خوب نبودن خیلی اتفاقی از بسیج رسانه به پدر خبر رسید که یه اردوی راهیان نور در راه داریم😍 اون موقع 13 سالم بود شهدا رو از بچگیم می شناختم اما چند سالی بود که بیخیالشون شده بودم😞. تاروز اردو به دوستام هیچی نگفتم. سه روز بعد سال تحویل حرکت کردیم. همه مناطق رو دیدن کردیم ... هر غرفه ای که وسایل فرهنگی داشت تو هر منطقه ای سر زدم تا پیکسل ابراهیم و پیدا بکنم....☺️ اما...... مسئولش می گفت همین الان پیکسل ابراهیم و اینجا گذاشتم اما نبود ...هرچی که عکس ابراهیم رو داشت داشتم اما من پیکسلشو می خواستم...😞 تاروز اخر خبری نبود ... بغض گلوم رو خفه می کرد وقتی فکر می کردم بعد چند سال علاقه ای که به داداش ابراهیم داشتم حالا حاضر نبود پیکسلش رو داشته باشم....😔 روز اخر معراج شهدا رفته بودیم ... روز قبلش توی فکه کفته بودن که خواهر ابراهیم اومده بوده اما ما دیر رسیده بودیم رفته بود😔.... توی معراج رو تابوت اکثر شهدایی که اونجا بودن نوشتم ... سلام منو به داداش ابراهیم برسونید .... اما....... من تنها یه چیز ازش خواستم💔 با مادرم از معراج اومدم بیرون ... داشتم باهاش حرف میزدم ... که چرا ابراهیم دوست نداره ......😭 یه خانومی همون لحظه گفت که خواهر ابراهیم الان رفته توی معراج... من اصلا متوجه حضورش نشده بودم ... برگشتم داخل یه خورده روبروش نشستم انگار ابراهیم رو میدیدم... بعد چند لحظه که مادرم بهشون گفت که من از کلاس چهارم و پنجم به ابراهیم علاقه پیدا کردم و مثه برادرمه ازجا بلند شدم و ایشون رو در اغوش گرفتم ...✨ موقع بیرون اومدن از معراج یه خانومی صدام زد برگشتم ... یه پیکسل داد دستم عکس ابراهیم روش بود قلبم از جا کنده شد❗️... بهم گفت شاید ابراهیم می خواست خودش اینو بهت بده... اینو از من بگیر از طرف خواهر ابراهیمه....😭 خواهر ابراهیم موقعی که بغلشون کرده بودم در گوشم گفت: مراقب چادرت باش ... زینبی و فاطمی زنگی کن...🍃 وقتی گفتم اسمم فاطمس لبخند قشنگی روی لباش نقش بست که منو عاشق اسمم کرد....❤️ 📚 @Dastan 📚
یکی از راههای دستیابی به « آرامش » درد و دل کردن با خداست خیلی خودمونی و به زبان مادریت باهاش حرف بزن او صمیمی ترین دوستیه که هیچوقت رازت رو بر ملا نمی کنه . تنها کسی که صلاحت رو از خودت بهتر می دونه . اگه یه روزی چیزی ازش خواستی بهت نداد مطمئن باش خیری درش هست . برای موفقیت در هر کاری حداکثر تلاشت رو انجام بده ، اما اگر نشد حلش رو به او واگذار کن . آخه خدای تو بهترین حلّال مشکلاته‌. اوتنها مونس و همدم اوقات تنهایی توست دوستی با خدا یعنی «آرامش ». ┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈ 📚 •✾📚 @Dastan 📚✾•
هدایت شده از تشکیلات مأذنه
🛑 از تعطیلات استفاده کنید و در دوره های آنلاین و آفلاین زیر شرکت کنید. روی اسم دوره ضربه بزنید. 👇👇👇 🔹دوره تخصصی تربیت مشاور فضای مجازی🔹 🔹دوره تخصصی سواد فضای مجازی 🔹 🔹دوره تخصصی عملیات روانی 🔹 🔹دوره مجازی آموزش فتوشاپ ۲۰۲۰🔹 🔹دوره مجازی آموزش ساخت پاورپوینت🔹 🔹سخنرانی های کاربردی، جذاب و چندرسانه‌ای🔹 🔰 تقویت مهارت‌های رسانه‌ای با 👇 http://eitaa.com/joinchat/600440835C70c35d8d3e
📚تمام داشته های من ﭘﯿﺮﻣﺮدی ﺑﺎ ﻫﻤﺴﺮش در ﻓﻘﺮ زﯾﺎد زﻧﺪﮔﯽ ﻣﯿﮑﺮدﻧﺪ ﻫﻨﮕﺎم ﺧﻮاب ، ﻫﻤﺴﺮ ﭘﯿﺮﻣﺮد از او ﺧﻮاﺳﺖ ﺗﺎ ﺷﺎﻧﻪ ای ﺑﺮای او ﺑﺨﺮد ﺗﺎ ﻣﻮﻫﺎﯾﺶ را ﺳﺮو ﺳﺎﻣﺎﻧﯽ ﺑﺪﻫﺪ. ﭘﯿﺮﻣﺮد ﻧﮕﺎﻫﯽ ﺣﺰن آﻣﯿﺰ ﺑﻪ ﻫﻤﺴﺮش ﮐﺮد و ﮔﻔﺖ ﮐﻪ ﻧﻤﯿﺘﻮاﻧﻢ ﺑﺨﺮم ﺣﺘﯽ ﺑﻨﺪ ﺳﺎﻋﺘﻢ ﭘﺎرﻩ ﺷﺪﻩ و در ﺗﻮاﻧﻢ ﻧﯿﺴﺖ ﺗﺎ ﺑﻨﺪ ﺟﺪﯾﺪی ﺑﺮاﯾﺶ ﺑﮕﯿﺮم .. ﭘﯿﺮزن ﻟﺒﺨﻨﺪی زد و ﺳﮑﻮت ﮐﺮد. ﭘﯿﺮﻣﺮد ﻓﺮدای آﻧﺮوز ﺑﻌﺪ از ﺗﻤﺎم ﺷﺪن ﮐﺎرش ﺑﻪ ﺑﺎزار رﻓﺖ و ﺳﺎﻋﺖ ﺧﻮد را ﻓﺮوﺧﺖ و ﺷﺎﻧﻪ ﺑﺮای ﻫﻤﺴﺮش ﺧﺮﯾﺪ. وﻗﺘﯽ ﺑﻪ ﺧﺎﻧﻪ ﺑﺎزﮔﺸﺖ ﺷﺎﻧﻪ در دﺳﺖ ﺑﺎ ﺗﻌﺠﺐ دﯾﺪ ﮐﻪ ﻫﻤﺴﺮش ﻣﻮﻫﺎﯾﺶ را کوتاه کرده و فروخته اﺳﺖ و با پولش ﺑﻨﺪ ﺳﺎﻋﺖ ﻧﻮ ﺑﺮای او ﮔﺮﻓﺘﻪ اﺳﺖ ...
Joze14.mp3
3.84M
•••═✼✾⊱🌹⊰✾✼═••• #تلاوت_قرآن جزء چهاردهم 🎵 تند خوانی قرآن (تحدیر) 📌 استاد معتز آقایی •••═✼✾⊱🌹⊰✾✼═••• http://eitaa.com/joinchat/12451840C08a2fdc722