eitaa logo
📚 داستان های آموزنده 📚
69.6هزار دنبال‌کننده
7.9هزار عکس
2.5هزار ویدیو
67 فایل
﷽ 🔹تبادل و تبلیغ ⬅️ کانون تبلیغاتی قاصدک @ghaasedak 🔴تبادل نظر
مشاهده در ایتا
دانلود
🌸🍃🌸🍃 شبلی گوید: در قافله ای به شام می رفتم . اعراب بیرون آمدند ٬ قافله را گرفتند و نزد سر دسته ی آنها که نشسته بود ٬ بردند و اموال قافله را بر او عرضه کردند . ظرفی را بیرون آوردند که در آن بادام و شکر بود و شروع کردند به خوردن ٬ جز امیر که هیچ نخورد . او را گفتم : چرا نمی خوری ؟ گفت : من روزه دارم ! گفتم : راهزنی می کنی و اموال مردم را می گیری و آن ها رو می کشی و روزه می گیری ؟ گفت : ای شیخ ! برای صلح جایی باقی بگذار ! پس از آن ٬ روزی او را در طواف دیدم و او مُحرم بود و چون خیکی خشکیده و پوسیده ٬ تکیده بود . او را گفتم : تو آن مردی ؟ گفت : آن روزه مرا به اینجا رسانید. ✾📚 @Dastan 📚✾•
سعی کنیم توی زندگی زندگی کنیم. نه با ارزوی شهادت اگه شهدایی زندگی کنیم خدا خودش شهادت روزیمون میکنه. پهلوان بی مزار شهید جاویدالاثر ابراهیم هادی
*🌸 داستان واقعی و زیبا از علامه جعفری در دانمارک* علامه محمدتقی جعفری می‌گفتند: عده‌ای از جامعه‌شناسان دنیا در دانمارک جمع شده بودند تا در باره‌ی موضوع مهمی به بحث و تبادل نظر بپردازند. موضع این بود: ارزش واقعی انسان به چیست؟ معیار ارزش انسان‌ها چیست. هر کدام از جامعه‌شناسان، صحبت‌هایی داشتند و معیارهای خاصی را ارائه کردند. بعد، وقتی نوبت به بنده رسید، گفتم: اگر می‌خواهید بدانید یک انسان چه‌قدر ارزش دارد، ببینید به چه چیزی علاقه دارد و به چه چیزی عشق می‌ورزد. کسی که عشق‌اش یک آپارتمان دوطبقه است، در واقع، ارزش‌اش به مقدار همان آپارتمان است. کسی که عشق‌اش ماشین‌اش است، ارزش‌اش به همان میزان است. اما کسی که ‌عشق‌اش خدای متعال است ارزش‌اش به اندازه‌ ی خداست. علامه فرمودند: من این مطلب را گفتم و پایین آمدم. وقتی جامعه‌شناسان صحبت‌های مرا شنیدند، برای چند دقیقه روی پای خود ایستادند و کف زدند. وقتی تشویق آن‌ها تمام شد، من دوباره بلند شدم و گفتم: عزیزان! این کلام از من نبود، بلکه از شخصی به نام علی (ع) است. آن حضرت در نهج‌البلاغه می‌فرمایند: «قِیمَةُ کُلِّ أمْرِئٍ مَا یُحْسِنُهُ» / «ارزش هر انسانی به اندازه‌ی چیزی است که دوست می‌دارد». وقتی این کلام را گفتم، دوباره به نشانه‌ی احترام به وجود مقدس امیرالمؤمنین علی (ع) از جا بلند شدند و چند بار نام آن حضرت را بر زبان جاری کردند. هر چقدر که نسبت به مولا علی (ع) ارادت دارید ارسال کنید 🌸🍏🌸🍏🌸🍏 @Dastan
📚افطار تنهایی با پدر و مادر مادرش زولبیا دوست داشت و پدرش بامیه … نیم کیلو بامیه خرید و نیم کیلو زولبیا و رفت خانه، کلید انداخت، در را باز کرد و رفت سمت آشپزخانه و وسایل سفره افطار را آماده کرد، همه چیز را سر جایش گذاشت … زولبیا، بامیه، پنیر، نان، سبزی و گردو … نشست سر سفره، دو قاب عکس را آورد ! یکی کنار زولبیا و دیگری کنار بامیه…
1.31M
🔰 توضیحات استاد دربارهٔ دورۀ تربیت مربی سواد فضای مجازی ⚡️ شرکت در این دوره به عموم مردم از جمله 💥پدربزرگ‌ها، 💥مادربزرگ‌ها، 💥پدران، 💥مادران، 💥پسران و 💥دختران شامل 💥خانم‌های خانه‌دار، 💥دانشجوها، 💥معلم‌ها، 💥اساتید دانشگاه، 💥اعضاء هیئت علمی، 💥مدیران، 💥کارمندان، 💥فرماندهان، 💥نیروهای نظامی (سپاه، ارتش و نیروی انتظامی)، 💥نمایندگان مجلس، 💥قضات و 💥هرکس با فضای مجازی سروکار دارد، توصیه می‌شود... جبههٔ اسلامی در فضای مجازی ✅ https://eitaa.com/joinchat/543817728Cc264cfff87
Joze24.mp3
3.94M
•••═✼✾⊱🌹⊰✾✼═••• #تلاوت_قرآن جزء بیست و چهارم 🎵 تند خوانی قرآن (تحدیر) 📌 استاد معتز آقایی •••═✼✾⊱🌹⊰✾✼═••• http://eitaa.com/joinchat/12451840C08a2fdc722
🌹اشتیاق به مدافع حرم شدن ✍️سردار قاسم سلیمانی :با یک صحنه‌ای مواجه شدم، پدر خانم شهید به من التماس می‌کرد به عنوان مدافع حرم پذیرفته شود و عجیب تر از این دیدم این دختر جوان که یک بچه شیش ماهه‌ی شهید را با خود حمل می‌کند، او هم به من التماس می‌کند پدر من را به عنوان مدافع حرم بپذیرید. جوان هایی که زن های خود را واسطه قرار دادند، با امضای همسران جوان‌شان، مادران‌شان و پدران‌شان آمدند پیش من و پیش کسان دیگری غیر از من و واسطه کردند، واسطه شدند که آنها را به عنوان مدافع حرم بپذیرید یک نمونه‌ای دیدم از یک جوانی که مفقود شد، خانم‌اش را واسطه قرار داد و پشت چادر خانم‌اش خجولانه پنهان شد، از خانم‌اش خواهش می‌کرد در مقابل اصرار مخالفت من اصرار کند برای پذیرفتن او. 📚@Dastan 📚
〖آثار فوق العاده خواندن آیت الکرسی بعد از هر نماز!〗 ✅پيامبر فرمودند: هر كس آيه الكرسي را بعد از نماز بخواند هفت آسمان شكافته گردد و به هم نيايد تا خداوند متعال به سوي خواننده آيت الكرسي نظر رحمت افكند و فرشته اي را بر انگيزد كه از آن زمان تا فرداي آن كارهاي خوبش را بنويسد و كارهاي بدش را محو كند. رسول اكرم (صلی الله علیه و آله) فرمود: يا علي بر تو باد به خواندن آيه الكرسي بعد از هر نماز واجب. زيرا به غير از پيغمبر و صديق و شهيد كسي به خواندن آن بعد از هر نماز محافظت نمي كند و هر كس بعد از هر نماز آيه الكرسي را بخواند به جز خداوند متعال كسي او را قبض روح نمي كند و مانند كسي باشد كه همراه پيامبران خدا جهاد كرده تا شهيد شده است. ✍️در روايتي از امام باقر علیه السلام آمده است: " هر كس آيه الكرسي را بعد از هر نماز بخواند از فقر و بيچارگي در امان شود و رزق او وسعت يابد و خداوند به او از فضل خودش مال زيادي بخشد." رسول اكرم فرمودند : هر كس آيه الكرسي را بعد از هر نماز واجب بخواند نمازش قبول درگاه حق مي گردد و در امان خدا باشد و خداوند او را از بلاها و گناهان نگه دارد. جهت نور چشم بعد از هر نماز دست بر چشم بگذارد و آيه الكرسي بخواند و بگويد :" اعيذ نور بصري بنور الله الذي لا يطفي" خداوند فرمود: كسي كه بعد از نماز واجبش آيه الكرسي بخواند خداوند متعال به او قلب شاكرين – اجر انبيا و عمل صديقين را عطا فرمايد و چيزي جز مرگ از داخل شدن او به بهشت جلوگيري نمي نمايد. مداومت نمي نمايد به آن مگر پيامبر يا صديق يا كسي كه از او راضي شده ام و يا شخصي كه شهادت را روزي او مي نمايم. 📚 مصابيح الدجى، ص ۱۰۲۹. - لئالى الاخبار، ج ۱، ص ۲۰۸. - قول ثابت، ص ۴۱ •✾📚 @Dastan 📚✾•
✍️امام رضا عليه السلام: هر كس میخواهد از گناهى توبه كند، در ماه رمضان از آن گناه به آستان الهى توبه كند؛ زيرا اين ماه، ماه توبه و بازگشت و ماه آمرزش و رحمت است و هيچ شبى از شب‏هاى آن نيست، مگر آن كه خداوند در آن شب، آزادشدگانى از آتش دارد كه همه آنان به سبب گناهانشان، مستحقّ آتش اند 📚فضائل الأشهر الثلاثة صفحه۱۰۶ #داستانهای_آموزنده •✾📚 @Dastan 📚✾•
🤔اگر انصاف داشته باشیم. 🖌همسر مرحوم شهید «نواب صفوی» اعلی الله مقامه؛ نقل می‌کند؛ یک شب بعد از افطار مختصر؛ به آقا گفتم دیگر هیچ چیزی برای سحر و افطار بعدی نداریم؛ حتی نان خشک! هر چه بود؛ امشب افطار تمام شد. ☺️مرحوم نواب لبخندی زد. این مطلب را چند بار تا وقت استراحت شبانه آقا تکرار کردم؛ وقت سحر هم آقا برخاست؛ آبی نوشید و گفتم: دیدید سحر چیزی نبود؛ افطار هم چیزی نداریم! باز آقا لبخندی زد. 😟بعد نماز صبح گفتم: و نماز ظهر هم گفتم و تا غروب و مغرب مرتب سر و صدا کردم که هیچ نداریم. تا این که اذان مغرب را گفتند؛ آقا نماز مغرب را خواند و بعد فرمودند: چطور سفره افطار امشب نداریم؟ پاسخ دادم از دیشب تا حالا چه عرض می‌کنم؛ نداریم و نیست. 😊آقا لبخند تلخی زد و فرمود: یعنی آب هم در لوله‌های آشپزخانه نیست. 😄خندیدیم و گفتم صد البته بله. رفتم و از فرط عصبانیت سفره‌ای انداختم و بشقاب و ... آوردم؛ و پارچ آب را جلوی آقا گذاشتم. هنوز لیوان را پر نکرده بود؛ صدای در آمد. 😱طبقه پایین پسر عموی آقا که مراقب ایشان نیز بود؛ رفت سمت در و آمد گفت: حدود ده نفری از قم هستند و آشنا، آقا فرمود تعارف کن بیایند. همه آمدند. ‌ سلام و تحیت و نشستند؛ آقا فرمود خانم چیزی بیاورید؛ آقایان روزه خود را باز کنند. من هم گفتم: بله آب در لوله‌ها به اندازه کافی هست. رفتم و آوردم آقا لبخندی تلخی زد؛ و به مهمانان تعارف کرد؛ تا روزه خود را باز کنند. در همین هنگام باز صدای در آمد. به آقا یوسف یعنی همان پسر عموی آقا گفتم: برو در را باز کن این دفعه حتما از مشهد هستند. الحمدالله آب در لوله ها فراوان هست. 🤲مرحوم نواب چیزی نگفت؛ یوسف رفت؛ وقتی برگشت؛ دیدم با چند قابلمه پر از غذا آمد. گفتم: این چیست؟ پاسخ داد: همسایه بغلی بود؛ ظاهرا امشب افطاری داشته و به علتی مهمانی آنان بهم خورده و دارند می‌روند؛ گفت بگوییم: هر چی فکر کردیم این همه غذای پخته را چه کنیم؛ خانمم گفت چه کسی بهتر از اولاد زهرای مرضیه (سلام الله علیها) می‌دهیم خدمت آقا سید که ظاهرا مهمان هم زیاد دارند. آقا یک نگاه به من کرد و خنده کرد؛ و رفت. من شرمنده و شرمسار؛ غذاها را کشیدم و به مهمانان دادم و ... آن‌ها که رفتند آقا به من فرمود: ⭕️⭕️ دو نکته: 1⃣اول این که یک شب سحر و افطار بنا به حکمتی که فهمیدی تاخیر شد؛ چقدر سر و صدا کردی؟ 2⃣دوم وقتی هم نعمت رسید؛ چقدر سکوت کردی؛ از آن سر و صدا خبری نیست؟ بعد فرمود مشکل خیلی‌ها همین است؛ نه سکوتشان از سر انصاف است؛ نه سر و صدایشان. وقت نداشتن جیغ دارند؛ وقت داشتن بخل و غفلت. شادی روح مطهر امام امیرالمومنین علی (علیه السلام) صلواتی اهدا کنیم. •✾📚 @Dastan 📚✾•
🌸🍃🌸🍃 پادشاهی با وزیر و سرداران و نزدیکانش به شکار می رفت. همین که آن ها به میان دشت رسیدند پادشاه به یکی از همراهانش به نام جاهد گفت:جاهد حاضری با من مسابقه اسب سواری بدهی؟ جاهد پذیرفت و لحظه ای بعد اسب هایشان را چهار نعل به جلو تاختند تا از همراهانشان دور شدند. در این هنگام پادشاه به جاهد گفت: هدف من اسب سواری نبود ، می خواستم رازی را با تو در میان بگذارم، فقط یادت باشد که نباید این راز را با کسی در میان بگذاری . جاهد گفت: به من اطمینان داشته باش ای پادشاه. پادشاه گفت: من حس می کنم برادرم می خواهد مرا نابود کند و به جای من بنشیند. از تو می خواهم شبانه روز مواظب او باشی و کوچکترین حرکتش را به من خبر بدهی. جاهد گفت: اطاعت می کنم سرور من. دو سه ماه گذشت و سر انجام یک روز جاهد همه چیز را برای برادر پادشاه گفت و از او خواست مواظب خودش باشد. برادر پادشاه از جاهد تشکر کرد و پس از مدتی پادشاه مرد و برادرش به جای او نشست. جاهد بسیار خوشحال شد و یقین کرد که پادشاه جدید مقام مهمی به او می دهد. اما پادشاه جدید در همان نخستین روز حکومت، جاهد را خواست و دستور کشتن او را داد. جاهد وحشت زده گفت: ای پادشاه من که گناهی ندارم، من به تو خدمت بزرگی کردم و راز مهمی را برایت گفتم. پادشاه جدید گفت: تو گناه بزرگی کرده ای و آن فاش کردن راز برادرم است، من به کسی که یک راز را فاش کند، نمی توانم اطمینان کنم و یقین دارم تو روزی رازهای مرا هم فاش می کنی. ✾📚 @Dastan 📚✾•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
درست کردم چه نوشمکایی😜😋 والا از بیرون آدم چه بدونه باچه آبی و چه رنگایی درست کردن نامردا 😒😢 دلتون نخواد بچه هام از یخچال دست نمیکشن همش میگن مامان توروخدا یکی دیگه یکی دیگه😋🙈 بچه داری بیا ۵۰ نوع نوشمک و بستنی یخی بدون شکر و ژلاتین 😍👇 eitaa.com/joinchat/3187277831C5a6fba1991
♦️برخورد شهید سلیمانی با اشرار ✍سلاح گرم مثل نقل‌ونبات ریخته بود توی دست‌وبال اشرار. تا می‌توانستند آتش می‌سوزاندند.‌عده کمی از مردم را هم به بهانه پول کشانده بودند سمت خودشان، گروگان می‌گرفتند، اخاذی می‌کردند و ترس و دلهره می‌انداختند به جان زن و بچه مردم. حاجی شرشان را خواباند. هم از رسانه‌ها اعلام کرد، هم بزرگان طایفه‌ها را دعوت کرد. حرف آخرش را اول زد. گفت: «تا تاریخ فلان باید سلاح‌هاتون رو تحویل بدید. داشتن سلاح جرمه و اگه تحویل ندید به‌عنوان شرور با شما برخورد می‌کنم.» همین‌طور اسلحه بود که می‌آوردند تحویل می‌دادند. حاجی به قولش وفا کرد و به تک‌تکشان امان‌نامه داد. فکر بعدازاین را هم کرده بود. آدمی که بیکار باشد و درآمد نداشته باشد چه تضمینی داشت دوباره پایش نلغزد. چقدر به این‌ در و آن در زد تا توانست چهارصدتا تلمبه آب جور کند. همه را تقسیم کرد بینشان. هم سرشان را به زمین و کشاورزی گرم کرد هم لقمه حلال گذاشت توی سفره‌هایشان راوی: مهدی ایرانمنش منبع: سلیمانی عزیز، انتشارات حماسه یاران، ص 24 و 25 📚 @Dastan 📚
🌸🍃🌸🍃 روزی گذار حجاج یکی از حکام بی رحم دوران بنی امیه به دشتی افتاد در آنجا با پیرمردی از قوم بنی عجل برخورد کرد. حجاج به پیر مرد که در حال دو شیدن شیر بود گفت: می بینم که گله ی سرحال و خوبی داری . چه گاو پر شیری ای پیر مرد آیا از شغلت راضی هستی؟ پیرمرد گفت: زندگی هر روز سخت تر از گذشته می شود نان بخور و نمیر هم مشکل پیدا می شود .از این وضع فقط باید به خدا پناه برد. حجاج گفت: نظرت درباره ی حجاج چیست؟ پیر مرد گفت:لعنت بر او باد که هر چه بدبختی می کشیم از دستظلمهای اوست. خدا ریشه ا ش را بکند. حجاج پرسید: می دانی من کیستم؟ پیرمرد گفت : نه حجاج گفت: من حجاجم. پیرمرد که از ترس دست و پایش را گم کردده بود با لکنت زبان گفت:می دانی من کیستم؟ حجاج گفت:نه پیرمرد گفت:من دیوانه ای از قوم بند عجل هستم که روزی دو بار دیوانه می شوم و الان وقت دیوانگی منست. از سر تقصیرات من بگذرید. حجاج خندید و پیرمرد را رها کرد و رفت. ✾📚 @Dastan 📚✾•
📔اویس قرنی و اطاعت مادر گويند اويس شتربانى مى كرد و از اجرت آن مخارج مادر خود را مى داد. يك روز از مادر اجازه خواست كه براى زيارت پيغمبر (صلى الله عليه و آله و سلم) به مدينه رود. مادرش گفت اجازه مى دهم به شرط آنكه بيش از نصف روز در مدينه توقف نكنى. اويس حركت كرد وقتى به خانه پيغمبر (صلى الله عليه و آله و سلم) رسيد اتفاقا ايشان هم تشريف نداشتند. ناچار اويس بعد از يكى دو ساعت توقف پيغمبر (صلى الله عليه و آله و سلم) را نديده به يمن مراجعت كرد. چون حضرت به خانه برگشت پرسيد اين نور كيست كه در اين خانه تابيده؟ گفت شتربانى كه اويس نام داشت به اينجا رسيد و بازگشت. فرمود آرى اويس در خانه ما اين نور را به هديه گذاشت و رفت . درباره چنين شخصى پيغمبر (صلى الله عليه و آله و سلم) مى فرمايد يفوح روائح الجنة من قبل القرن و اشوقاه اليك يا اويس القرن، نسيم بهشت از جانب يمن و قرن مى وزد چه بسيار مشتاقم به ديدارت اى اويس قرنى •✾📚 @Dastan 📚✾•
#حسين_جان... ای کاش به افطارِ نگاهت برسانی دلِ ما را... #اللهم_الرزقنا_ڪـــــربلا #داستانهای_آموزنده •✾📚 @Dastan 📚✾•
هنگام افطار دِلال کنید! دِلال چیست؟ در اول دعای #افتتاح عرض می کنیم: "مُدِلّاً علیک" "دِلال يعنى ناز کردن" هنگام افطار برای خدا ناز کنید! چون براش روزه ‌گرفتید وحضرتش خوان کرم گسترده؛ لقمه ى اول را نزدیک دهان ببرید، اما نخورید! دعا کنید؛ یعنی به خدا عرض کنید: "اگر حاجتم را بدی، افطار می کنم!" به این حالت می گويند دِلال؛ #معجزه می كند! #آیت‌_الله_کشمیری #التماس_دعا_در_لحظات_سبز_افطار #داستانهای_آموزنده •✾📚 @Dastan 📚✾•
‏آقا شیخ حسین انصاریان با لحن مناجات هنگام مراسم قرآن به سر گفت: خدایا ما به محرومیت ماه رمضانت صبر کردیم، دیگه طاقت مُحرم بدون عزاداری حسین(علیه السلام) را نداریم؛ ما را با محرومیت از مجلس عزای حسین تنبیه نکن... نوکرای ارباب، دعا کنید محروم نشیم! #داستانهای_آموزنده •✾📚 @Dastan 📚✾•
نماهنگ _ درد آشنا.mp3
2.34M
#مناجات_با_خدا 🤲 #مهدی_رسولی #داستانهای_آموزنده •✾📚 @Dastan 📚✾•
🌺امام‌ صادق‌ علیه‌السلام می‌فرمایند: هرکس چهل صبح دعای عهد(پشت سر هم و بدون وقفه) را بخواند از یاوران «قائم» ما باشد و اگر پیش از ظهور آن حضرت بمیرد، 🌟خداوند او را از قبر بیرون آورد تا در خدمت آن حضرت باشد. وبه هر کلمه هزار حسنه عنایت می کند و هزار گناه از او محو می کند. ❤️چون دعای عهد به منزله تعهد و بیعت و اعلام وفاداری به امام عصر (عج) است، بنابراین مناسب است که اول روز خوانده شود. 💥 یعنی بعد از نماز صبح تا زمان طلوع خورشید. ⁉️شاید برای بعضی ها سوال شود که: مگر می شود فقط با خواندن 40 روز دعای عهد جزء 313 نفر یاران حضرت قرار گرفت؟ 1️⃣نکته ی اول : آن 313 نفر ،که یاران خاص سپاه حضرت ولی عصر عج خواهند بود که خمیره ی اصلی سپاه حضرت خواهند بود و حسابشان جداست، ✳️اما بقیه به منزله ی سربازهای حضرت ولی عصر عج حساب میشوند که ممکن هست میلیونی هم باشند. 2️⃣نکته ی دوم: چون سرباز آقا شدن، سعادت بالایی میخواهد پس شرایط و قوانینی دارد از جمله ترک گناه و ... 💥اینکه کسی بتواند 40 روز را پشت سر هم بخواند برای برخی امکان پذیر نیست، 💠زیرا بارها بودند کسانی که حتی تا 35 روز هم پشت سر هم خواندند و بعد روز 36 ام خواب موندند! 🔵البته این را هم باید دانست که خواندن دعا به تنهایی کافی نیست، انسان با قرائت دعای عهد از خداوند مدد می جوید تا لیاقت سربازی در رکاب امام مهدی(علیه السلام) را پیدا کند. 🌕و از خداوند می خواهد اگر چنین لیاقتی پیدا کرد، ولی قبل از ظهور از دنیا رفت امکان بازگشت مجدد به دنیا(رجعت) را برای او فراهم کند. ☘️بنابراین دعای عهد مانند هر دعای دیگر زمانی اثر خود را خواهد داشت که انسان با گناه و آلودگی، قابلیت این عنایت الهی که به او شده را از دست ندهد. 📙مفاتیح الجنان •✾📚 @Dastan 📚✾•
هدایت شده از راز سلامتی
رفع موهای زائدبدن برای همیشه با و 😳😱 ➰ ➰ 💪 💪 _ناحیه ها🙈 و روش خانگی 👇👇 این https://eitaa.com/joinchat/2999058479C3c9b94e5f1 امتحان شده
هدایت شده از راز سلامتی
🔴گروه خونی ات چیه⁉️ ارتباط گروه خونی با 🍟 غذاهای مناسب لاغری وچاقی هر گروه ❤️خصوصیات جنسی هر گروه 💉روی گروه خونیت بزن و خصوصیاتت رو ببین👀 O+💉 O-💉 A+💉 A-💉 B+💉 B-💉 AB+💉 AB-💉
🌸🍃🌸🍃 روزی شخصی بر سر جالیز رفت که خیار بدزدد. پیش خودش گفت: این گونی خیار را می‌برم و با پولی که برای آن می‌گیرم، یک مرغ می‌خرم. مرغ تخم می‌گذارد، روی آن‌ها می‌نشیند و یک مشت جوجه در می‌آید، به جوجه‌ها غذا می‌دهم تا بزرگ شوند، بعد آن‌ها را می‌فروشم و یک گوسفند می‌خرم، گوسفند را می‌پرورم تا بزرگ شود، او را با یک گوسفند جفت می‌کنم، او تعدادی بره می‌زاید و من آن‌ها را می‌فروشم. با پولی که از فروش آن‌ها می‌گیرم، یک مادیان می‌خرم، او کره می‌زاید، کره‌ها را غذا می‌دهم تا بزرگ شوند، بعد آن‌ها را می‌فروشم با پولی که برای آن‌ها می‌گیرم، یک خانه با یک باغ می‌خرم. در باغ خیار می‌کارم و نمی‌گذارم احدی آن‌ها را بدزدد. همیشه از آن‌جا نگهبانی می کنم. یک نگهبان قوی اجیر می‌کنم، و هر از گاهی از باغ بیرون می‌آیم و داد می‌زنم: آهای تو، مواظب باش. آن فرد چنان در خیالات خودش غرق شد که پاک فراموش کرد در باغ دیگری است و با بالاترین صدا فریاد می‌زد. نگهبان صدایش را شنید و دوان‌دوان بیرون آمد، آن فرد را گرفت و کتک مفصلی به او زد. بيچاره تازه فهميد كه همش رويا بوده است... ✾📚 @Dastan 📚✾•
🌸🍃🌸🍃 سربازی در جنگ چالدران از میدانِ جنگ گریخت تا به روستایی در اطراف چالدران رسید. در کوچه‌ای رفت که در ابتدای کوچه جوانی را دید و از ترس اینکه لو نرود، او را با تفنگش کُشت. سراسیمه دوید و درب منزلی را زد و پیرمردی در را گشود و او را در خانه پناهش داد. ساعتی نگذشت پیرمرد بیرون رفت و به جوان گفت: در را قفل کردم تا نیامدم جایی نرو! سه روز گذشت و پیرمرد به خانه بازگشت. سرباز گفت: اجازه دهی شبانه به کشور خودم حرکت کنم. پیرمرد گفت: نه! منطقه امن نیست. جوان دوباره اصرار کرد. پیرمرد گفت: اگر از خانه‌ی من پایِ خود بیرون بگذاری قسم می‌خورم تو را خواهم کشت. جوان مجبور شد یک‌ماه در منزل پیرمرد مهمان شود. بعد از حدود یک‌ماه، روزی پیرمرد گفت: ای جوان! آذوقه‌ی خود بردار شبانه به سمت کوهستان برویم تا من راه عثمانی را به تو نشان دهم و به دیار خود برگرد. سرباز شبانه با پیرمرد هر یک سوار بر اسبی به سمتِ کوهستان رفتند و بعد از نشان‌دادن مسیر، پیرمرد اسب را هم به سرباز هدیه داد. جوان گفت: حال که می‌روم سؤالی را پاسخ نیافتم، چرا مرا یک‌ماه نگه‌داشتی؟ آیا واقعاً اگر از خانه‌ات بیرون می‌رفتم، مرا می‌کُشتی؟ پیرمرد گفت: وقتی درب خانه‌ی مرا زدی بعد از چند لحظه که من پناه‌ات دادم، درب منزل مرا زدند و من برای این‌که لو نروی تو را در منزل گذاشتم و بیرون رفتم و جنازه‌ی پسرم را که با تفنگ کشته شده بود، دیدم. یقین کردم کار توست. خواستم برگردم و تو را قصاص کنم ولی از خدا ترسیدم بر مهمان خویش قصد جانش کنم. وقتی که گفتی می‌خواهی بروی، می‌دانستم اگر پایت را از منزل بیرون بگذاری و از مهمان‌بودن من خارج شوی، وسوسه خواهم شد تا تو را قصاص‌ کنم. بنابراین تهدیدت کردم در منزل بمانی تا خون پسرم بر من سرد شود تا بتوانم از قصاص تو بگذرم و امروز دیدم شکر خدا می‌توانم از قصاصِ تو بگذرم پس اجازه دادم از منزل من خارج شوی. سرباز عثمانی که در دل شب این حقیقت را شنید پاهایش سرد شد و تفنگ خویش بیرون کشید و گفت: یا مرا بکش یا خودم را خواهم کشت. پیرمرد گفت: سِلاح خود غلاف کن! مدت‌ها خواستم قصاص فرزندم از تو بگیرم ولی یک سؤال همیشه ذهن مرا درگیر خود ساخته بود، گفتم: خدایا! اگر قصد تو کشتن این سرباز بود قطعاً به در خانه‌ی من روانه‌اش نمی‌کردی پس قصد خدا بر پناه‌دادن تو بود چون درب هر خانه‌ای غیر خانه‌ی مرا می‌زدی قطعاً اکنون زنده نبودی. امروز یقین کردم که خداوند متعال نیز اگر قصدش پناه‌دادنِ ما در روز قیامت از عذابش نبود به دین اسلام پناهنده‌مان نمی‌ساخت. ✾📚 @Dastan 📚✾•
Joze25.mp3
4.01M
•••═✼✾⊱🌹⊰✾✼═••• #تلاوت_قرآن جزء بیست و پنجم 🎵 تند خوانی قرآن (تحدیر) 📌 استاد معتز آقایی •••═✼✾⊱🌹⊰✾✼═••• http://eitaa.com/joinchat/12451840C08a2fdc722
هدایت شده از کیک شیرین🍰
رو آبکش نکنید❌❌❌ که نصف عمر‌تون به فناست😱 منم قبلا نمیدونستم😏 تا دوست 😍 انقدر خوشمزه میشه،شیش لیگ و چلوگوشت جلوش کم میاره😉 ، عاشقشن کی فکر میکرد ازبرنج جلو بزنه😁 تا حالا هر چی ماکـــارونی خــــــوردی سوتفاهم بوده😂 از این به بعد با این روش بپز😍👇 http://eitaa.com/joinchat/4105371656Cef4cada4cd
🌸🍃🌸🍃 انشای یک دانش آموز، در مورد "پول حلال" نان حلال خیلی خیلی خوب است. من نان حلال را خیلی دوست دارم. ما باید همیشه دنبال نان حلال باشیم، مثل آقا تقی. آقاتقی یک ماست‌بندی دارد.او همیشه پولِ آبِ مغازه را سر وقت می‌دهد تا آبی که در شیرها می‌ریزد، حلال باشد. آقا تقی می‌گوید: آدم باید یک لقمه نان حلال به زن و بچه‌اش بدهد تا فردا که سرش را گذاشت روی زمین و عمرش تمام شد، پشت سرش بد و بیراه نباشد . دایی من هم کارمند یک شرکت است. او می‌گوید: تا مطمئن نشوم که ارباب رجوع از ته دل راضی شده، از او رشوه نمی‌گیرم. آدم باید دنبال نان حلال باشد. دایی‌ام می‌گوید: من ارباب رجوع را مجبور می‌کنم قسم بخورد که راضی است و بعد رشوه می‌گیرم! داییم می‌گوید : تا پول آدم حلال نباشد، برکت نمی‌کند. پول حرام بی‌برکت است. ولی پدرم یک کارگر است و من فکر می‌کنم پولش حرام است؛ چون هیچ‌وقت برکت ندارد و همیشه وسط برج کم می‌آورد. تازه یارانه‌ها را خرج می‌کند و پول آب و برق و گاز را نداریم که بدهیم. ماه قبل، برق ما را قطع کردند، چون پولش را نداده بودیم دیشب میخواستم به پدرم بگویم: کاش دنبال یک لقمه نان حلال بودی ! 😃😞😃😞 ✾📚 @Dastan 📚✾•
هدایت شده از ابَر أمر
🌼 روش جدید امر به معروف؛ ، مؤثر و ساده در ۳۰ ثانیه 1️⃣ اگر نگران هستیم، امیرالمؤمنین فرمود، همه نیکی‌ها، حتی جهاد، در برابر ، مثل یک دمیدن در اقیانوس است. 2️⃣ یکی از بزرگترین فسادها در دستگاه‌ها، مسوولین و ولنگاری در است که هر روز ارزشهای اقتصادی، معنوی و خانوادگی میلیون‌ها نفر را به خطر می‌اندازد؛ به بیان رهبرمان قتلگاه جوانان و نوجوانان شده است؛ 3️⃣ فرایند شکل گیری این پویش: 👈اعتراضات مردمی 👈اعتراض امام خامنه ای 👈اعتراض آیت الله اعرافی، رئیس حوزه علمیه 👈اعتراض نخبگان و فضلای حوزه 🌕 رفتن به خبرگزاری فارس: www.farsnews.ir/my/c/23860 ✅ زدن روی گزینه 🌕 ارسال شماره همراه ✅ ارسال تایید دریافتی 🌹توضیح بیشتر در کانال ابرامر: 🇮🇷 @abaramr
گفت: بر هر خوان که بنشستم خدا رزاق بود، کسانی که چیزی به آدمی می‌بخشند یا توقع دارند یا امید ثواب؛ یا منت می‌گذارند یا تلافی می‌کنند! تنها تویی که بی‌دریغ می‌بخشی و هیچکس دست خالی از سر سفره‌ات بلند ‌‌ نمی‌شود؛ باران که می‌بارد، بر همه جا و همه چیز و همه کس می‌بارد... خدایی که خالق باران است همینطور روزی می‌دهد! الهی! مرا دست خالی بر نمی‌گردانی مثل همیشه؛ یا رزاق! دستم خالیست، سفره‌ام خالیست، توشه‌ام ناچیز... خدایا مرا از روزی دنیا و آخرت نصیب کن به اندازه کرمت... " يَاخَيْرَ الرَّازِقِينَ.." #التماس_دعا_در_لحظات_سبز_افطار #داستانهای_آموزنده •✾📚 @Dastan 📚✾•