eitaa logo
📚 داستان های آموزنده 📚
70.6هزار دنبال‌کننده
7.7هزار عکس
2.4هزار ویدیو
67 فایل
﷽ 🔹تبادل و تبلیغ ⬅️ کانون تبلیغاتی قاصدک @ghaasedak 🔴تبادل نظر
مشاهده در ایتا
دانلود
📚 مُلانصرالدین از دهی عبور میکرد. دزدی آمد و خورجین خرش را ربود. مُلا پس از نیم ساعت متوجه جریان شد و فریاد زد و خطاب به اهالی ده گفت: زود دزد خورجین را پیدا کنید وگرنه کاری را که نباید بکنم خواهم کرد. دهاتی ها بلافاصله جستجو را شروع کردند و خورجین او را از دزد مزبور گرفتند و پس دادند. یکی از آنها پرسید: خوب، حالا که خورجینت پیدا شده بگو اگر آنرا پیدا نمی کردیم چی می کردی؟ مُلا سرش را تکان داد و در حالی که سوار خرش می شد تا از آنجا برود گفت: هیچ... گلیمی را که در خانه دارم پاره می کردم و و خورجین دیگری از او می ساختم! •✾📚 @Dastan 📚✾•