eitaa logo
داستان و پند اخبار فوری طب سنتی اسلامی فوتبال برتر استقلال پرسپولیس ورزش سه
8.9هزار دنبال‌کننده
6.3هزار عکس
3.7هزار ویدیو
66 فایل
|♥️بسم الله الرحمن الرحیم♥️. ﷺ جهت مشاوره @mohamad143418
مشاهده در ایتا
دانلود
‌ 🌼اولین سلام صبحگاهی تقدیم به ساحت قدسی قطب عالم امکان، حضرت صاحب الزمان عج‌و‌باب‌الحوائج🌼 🍃🌸السَّلامُ علیکَ یا بقیَّةَ اللهِ یا اباصالحَ المهدی یا خلیفةَالرَّحمنُ و یا شریکَ القران ایُّها الاِمامَ الاِنسُ و الجّانّ سیِّدی و مَولایْ الاَمان الاَمان🌸🍃 🍃🌺اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا اَباعَبْدِاللَّهِ وَ عَلَى الاَْرْواحِ الَّتى حَلَّتْ بِفِناَّئِکَ عَلَیْکَ مِنّى سَلامُ اللَّهِ [اَبَداً] ما بَقیتُ وَ بَقِىَ اللَّیْلُ وَ النَّهارُ وَ لاجَعَلَهُ اللَّهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنّى لِزِیارَتِکُمْ.🌺🍃 اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَیْنِ وَ عَلى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَیْن وَ عَلى اَوْلادِ الْحُسَیْنِ وَ عَلى اَصْحابِ الْحُسَیْن بِسمِ اللّٰہِ الرَّحمٰن الرَّحیم اَلسَّلامُ عَلَیڪُم یَا اَولِیاءَ اللہ وَ اَحِبّائَہُ اَلسَّلامُ عَلَیڪُم یَا اَصفِیَآءَ اللہ و َاَوِدّآئَہُ اَلسَلامُ عَلَیڪُم یا اَنصَارَ دینِ اللہِ اَلسَلامُ عَلَیڪُم یا اَنصارَ رَسُولِ اللہِ اَلسَلامُ عَلَیڪُم یا اَنصارَ اَمیرِالمُومِنینَ اَلسَّلامُ عَلَیڪُم یا اَنصارَ فاطِمَةَ سَیِّدَةِ نِسآءِ العالَمینَ اَلسَّلامُ عَلَیڪُم یا اَنصارَ اَبـے مُحَمَّدٍ الحَسَنِ بنِ عَلِےّ الوَلِےّ النّاصِحِ اَلسَّلامُ عَلَیڪُم یا اَنصارَ اَبـے عَبدِ اللہِ، بِاَبـے اَنتُم وَ اُمّے طِبتُم وَ طابَتِ الاَرضُ الَّتی فیها دُفِنتُم، وَ فُزتُم فَوزًا عَظیمًا فَیا لَیتَنے کُنتُ مَعَڪُم فَاَفُوزَ مَعَڪُم... ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ 🌹بـا فروارد کردن داســــتانهای کــانــال از ما کنـیـد😘🙏 👇🌷 http://eitaa.com/joinchat/3453091851Cb049da4662 ‌‌‌‌‌‌ ✨ نشر پیام صدقه جاریه است ✨
📚جایگاه پدر در بستر مهمان نوازی امام_عسکری علیه السلام فرمودند : روزی پدر و پسری خدمت امیرالمؤمنین علیه السلام رسیدند . حضرت جلوی پای آن ها بلند شدند ، احترامشان كرد ، آنها را در صدر مجلس نشاندند و خود ، روبه رويشان نشستند . آن گاه دستور غذا داد ، غذا آوردند و از آن خوردند . سپس قنبر ، طشت ، آفتابه اى چوبى و حوله اى براى خشك كردن آورد و خواست كه بر روى دست مرد ، آب بريزد . اميرمؤمنان برخاست و آفتابه را گرفت تا خود ، آب روى دست مرد بريزد . آن مرد ، خود را به خاک انداخت و گفت : اى اميرمؤمنان ! خداوندْ مرا در حالى كه تو بر دستم آب مى ريزى ، بنگرد؟! حضرت فرمودند : بنشين و دستت را بشوى . خداوند عزوجل تو را مى بيند ، در حالى كه برادر تو ـ كه امتيازى بر تو ندارد و بر تو برترى ندارد ـ دارد به تو خدمت مى كند و با اين كار ، ده برابر خدمت اهل دنيا را در بهشت مى جويد و به همين نسبت ، در دارايى هايش در بهشت . مرد ، نشست . على عليه السلام به وى فرمود : تو را به حق بزرگ من _ كه تو آن را مى شناسى و حرمتش را حفظ می کنی _ و به تواضع تو براى خداوند كه خداوند به سبب آن ، جزایت داد ، بگذار من در خدمتى که ( اگر تو آن را انجام می دادی ) به تو شرافت مى دهد ، اقدام كنم . تو را به خدا قسم ، دستت را چنان مطمئن بشوى كه اگر قنبر آب بر دستت مى ريخت ، مى شستى . مرد ، چنين كرد . پس از آن كه حضرت از شستن دست [ مرد ميهمان ]فارغ شد ، آفتابه را به محمد_بن_حنفيه داد و فرمود : پسرم! اگر اين پسر ،بدون همراهى پدرش مى آمد ، من خودم آب بر دستش مى ريختم ؛ ولى خداوند عز و جل روا نمى دارد كه هرگاه و پسر در يك جا گِرد آمدند ، بينشان تساوى برقرار شود . پدر به دست پدر ، آب ريخت و پسر بايد به دست پسر ، آب بريزد . سپس محمّد بن حنفيه ، آب بر دست پسر ريخت . ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ 🌹بـا فروارد کردن داســــتانهای کــانــال از ما کنـیـد😘🙏 👇🌷 http://eitaa.com/joinchat/3453091851Cb049da4662 ‌‌‌‌‌‌
⚫️ماجرای آن ماهی‌ که از اعماق زمین به دست یار امام حسن عسکری(ع) رسید ابوجعفر طبری نقل کرد: روزی در محضر پر فیض امام حسن عسکری(ع) نشسته بودم، از حضرت تقاضا کردم و عرضه داشتم : یا بن رسول‌اللّه! چنانچه ممکن باشد یک معجزه خصوصی برای من ظاهر سازید؟ تا آن را برای دیگر برادران و دوستان هم مطرح کنم، امام(ع) فرمود: ممکن است طاقت نداشته باشی و از عقیده خود دست برداری، به همین جهت سه بار سوگند یاد کردم بر اینکه من ثابت و استوار خواهم ماند. پس از آن ناگهان متوجّه شدم که حضرت زیر سجّاده خود پنهان شد و دیگر او را ندیدم، چون لحظه‌ای از این حادثه گذشت، حضرت ظاهر شد و یک ماهی بزرگی را که در دست خود گرفته بود به من فرمود: این ماهی را از عمق دریا آورده‌ام و من آن ماهی را از حضرت گرفتم و رفتم با عده‌ای از دوستان طبخ کرده و همگی از آن ماهی خوردیم که بسیار لذیذ بود 📚چهل داستان و چهل حدیث از امام حسن عسکری(ع)، عبدالله صالحی ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ 🌹بـا فروارد کردن داســــتانهای کــانــال از ما کنـیـد😘🙏 👇🌷 http://eitaa.com/joinchat/3453091851Cb049da4662 ‌‌‌‌‌‌
📖 ✨ در آیہ ياد شده؛ قرآن ڪریم ما رو متوجہ این مطلب میڪنہ ڪہ در ڪارها بہ حاضر و ناظر بودن خدا توجہ ڪنیم. مردے تصمیم بہ جدایے از همسرش گرفتہ؛مهریہ رو پرداخت ڪردہ. دو شاهد هم آوردہ و ... قرآن مے فرماید ؛ علاوہ بر اینها یادت باشہ ڪہ خدا حرفاتون رو میشنوہ و از ظاهر و باطن شما آگاهہ. یعنے ببین روز قیامت میتونے جواب بدے در دادگاہ خدا ڪہ چرا این ڪار رو ڪردے؟ 🖇 همہ توهین هایے ڪہ در جریان طلاق_متأسفانہ_صورت میگیرہ رو خدا میشنوہ. از همہ دل هایے ڪہ در جریان طلاق شڪستہ میشہ خدا خبر دارہ. 💥بنظرم اگہ مردم متوجہ این دو صفت خدا بودند انقدر راحت حاضر بہ جدایے نمے شدند. در هرصورت هر تصمیمے میخوایم بگیریم یادمون باشہ ڪه «فان اللہ سمیع علیم» و روز قیامت بہ پاے حسابرسے چنین خدایے خواهیم رفت. 📖 📖 📖 📖 📖 📖 📚 آیہ 227سورہ بقرة: «و ان عزموا الطلاق فان اللہ سمیع علیم» 📚 ترجمه: و اگر تصمیم بہ طلاق گرفتید پس خدا بسیار شنوا و داناست. ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ 🌹بـا فروارد کردن داســــتانهای کــانــال از ما کنـیـد😘🙏 👇🌷 http://eitaa.com/joinchat/3453091851Cb049da4662 ‌‌‌‌‌‌
م🔴 مبادا از ناامید بشی 🌹 علیه السلام: اى محمد بن مسلم!گناهان مؤمن كه از آن توبه كرده آمرزيده است و بايد براى آينده پس از توبه و آمرزش،كار خوب كند،همانا به خدا اين فضيلت نيست مگر براى آن‌ها كه ايمان دارند، من گفتم:اگر بعد از توبه و استغفار از گناهان، باز گناه كرد و باز توبه كرد؟ در پاسخ فرمود:اى محمد بن مسلم! تو پندارى كه بندۀ مؤمن از گناه خود پشيمان گردد و از آن آمرزش خواهد و توبه كند سپس خدا از او توبه‌اش را نپذيرد؟ گفتم:راستش اين است كه چندبار اين كار كرده است، گناه مى‌كند و باز هم توبه مى‌كند و از خدا آمرزش مى‌خواهد 👈 فرمود:هرآنچه كه مؤمن به آمرزش‌خواهى و توبه بازگردد،خدا به آمرزش او برمى‌گردد و به راستى كه خدا بسيار آمرزنده و مهربان است،توبه را مى‌پذيرد و از بدكردارى‌ها مى‌گذرد، مبادا تو مؤمن را از رحمت خدا نااميد سازى. 📕اصول کافی/ج۴/ص۲۶۹ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ 🌹بـا فروارد کردن داســــتانهای کــانــال از ما کنـیـد😘🙏 👇🌷 http://eitaa.com/joinchat/3453091851Cb049da4662 ‌‌‌‌‌‌
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥کسی که خدا را فراموش کند ، خودش را فراموش کرده ! 🎤حجت الاسلام ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ 🌹بـا فروارد کردن داســــتانهای کــانــال از ما کنـیـد😘🙏 👇🌷 http://eitaa.com/joinchat/3453091851Cb049da4662 ‌‌‌‌‌‌
مداحی آنلاین - بر همه عالم مبارک - امیر عباسی.mp3
1.6M
🌸 💐بر همه عالم تهنیت بادا 💐جشن پیوندت یا رسول الله 💐ذکر جان ،کوثر و حمد و تبارک 💐یا خدیجه یا محمد مبارک 🎤 🌷سالروز پاکترین، زلالترین، شادترین و مقدس ترین پیوند هستی مبارکباد . ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ 🌹بـا فروارد کردن داســــتانهای کــانــال از ما کنـیـد😘🙏 👇🌷 http://eitaa.com/joinchat/3453091851Cb049da4662 ‌‌‌‌‌‌
🔻 هرگز جلوی خمیازه خود را نگیرید • کارشناسان دانشگاه ناتینگهام که در زمینه ارتباط خمیازه و سلامت مغز تحقیق می‌کنند دریافتند نگه داشتن خمیازه سبب آسیب به غشای مغز و حتی گرفتگی گوش می‌شود. • همچنین اعلام کردند، خمیازه کشیدن باعث پایین آمدن حرارت مغز می‌شود. بالا رفتن دمای مغز سبب مرگ سلول‌های مغز شده و این سبب آسیب به سایر بخش‌های بدن و مرگ زودرس فرد می‌شود! ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ 🌹بـا فروارد کردن داســــتانهای کــانــال از ما کنـیـد😘🙏 👇🌷 http://eitaa.com/joinchat/3453091851Cb049da4662 ‌‌‌‌‌‌
روی پیشانی ام عرق سرد نشست. همه چیز در نظرم تیره و تار شد. نفهمیدم کجا هستم و چه باید بکنم. با همه وجودم به خشم آمدم. گوشه سفره را گرفتم و بلند کردم. هر چه داخل سفره بود یه گوشه ای پرتاب شد. با صدای بلند گفتم: " بهمن خان تو لیاقت جانشینی پدرم رو نداری. اکه به خاطر سیما و موقعیت خودم نیود، هرگز یادی از شما نمی کردم. " به مادرم گفتم: " تو دروغ می گفتی پدرم را دوست می داشتی. تنش رو تو خاک لرزوندی. تو و بهمن خان دروغ گفتین و با آبروی من یازی کردین. شما تو زندگی شرف و انسانیت و عشق و معرفت رو نمی شناسین... " لحظه به لحظه صدایم بلندتر می شد. بهمن خان در برابرم جبهه گرفت. چنان عصبانی بودم که با مشت به سینه اش کوبیدم. پرت شد روی زمین. جمشید به پشتیبانی او درآمد، او را به دیوار کوبیدم. مادرم عصبانی تر از من بود. با صدای بلند به هم پرخاش می کردیم. داد و فریاد و سر و صدای ما باعث شد همسابه ها دم در خانه جمع شوند. بهمن خان با مشاهده همسایه ها، به سمت من هجوم آورد. همسایه ها با عجله جلوی مرا گرفتند. یکی از آنها با خواهش و تنها مرا به خانه خودش یرد. خشمم که فرو نشست، به خانه زن دایی رفتم. خوشبختانه پسر بزرگش آنجا بود. سر و صورت خراشیده و رنگ رخسارم، نشان می داد با کسی زد و خورد داشته ام. ماجرا را که تعریف کردم، زن دایی تعجب کرد. می گفت از من که یک دانشجو هستم، بعید است دعوا کنم. باورش نمی شد بهمن خان را تهدید به مرگ کرده باشم. آن شب آنجا ماندم و تا نزدیک صبح به این می اندیشیدم که چگونه بدون مادرم و بهمن خان بع تهران بازگردم و چه بگویم؟ برای مادرم و بهمن خان پیغام فرستادم که اموال پدرم باید ظرف دو سه روز به نسبت تقسیم شود و آنها را تهدید کردم اگر بخواهند برخلاف خواسته من عمل کنند، با تفنگ پدرم همه را می کشم. چاره ای نبود. به خودم گفتم، " سیما لااقل دلش به من خوش است. من چه کسی را دارم! پدرم که نیست! مادرم که شوهر کرده، دیگر چه کسی می ماند؟ " روز بعد به خانه مادرم رفتم. به گمان این که از رفتار شی گذشته پشیمان شده ام، قیافه گرفت و از من روی برگرداند. نه پشیمان شده بودم نه معذزت خواستم. خیلی جدی به او گفتم هرچه زودتر تکلیف ارث پدرم را معلوم کند، چون باید به تهران برگردم. نگاهی با حسرت به من انداخت و آه کشید. اشک از گوشه چشمش سرازیر شد. با صدایی گرفته گقت: " تهرون هم که بودم به تو گفتم: " هیچ مادری بد فرزندش رو نمی خواد. می ترسم آه ناهید تو رو بگیره. " اصال به گفته های او توجه نکردم. قرار گذاشتم شب جمعه، یعنی دو روز بعد همه یزرگترها و ریش سفیدان فامیل را جمع کنم تا درباره تقسیم امالک پدر تصمیم بگیرند. گریه و خواهش او کوچکترین تاثیری تداشت. در را محکم به هم زدم و سوار اتومبیل شدم. بدون مقصد حرکت می کردم. به فکرم رسید سری به بهرام بزنم. شک داشتم او در آن قصل قصرالدشت باشد. به خانه پدرش در شیراز رفتم، او و همسرش آنجا بودند. خوشحال شدم. مثل غریبه ای که در شهری دورافتاده به آشنایی برمی خورد، او را در آغوش گرقتم. از من گله داشت چرا هر وقت به شیراز می آیم، سراغش نمی روم. حق داست. از او معذرت خواستم. اوقات تلخ و چهره درهم و اندوهگین من اجازه نمی داد آنچه در درونم می گذشت، پنهان کنم. قضیه بگومگو با مادرم و بهمن خان را برایش تعریف کردم. بهرام از بهمن خان خوشش نمی آمد.. از مادرم هم دل خوشی نداشت. به نظر او ازدواج مادرم با کسی که پدرم او را آدم حساب نمی کرد، ابدا کار درستی نبود... ادامه دارد... ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ 🌹بـا فروارد کردن داســــتانهای کــانــال از ما کنـیـد😘🙏 👇🌷 http://eitaa.com/joinchat/3453091851Cb049da4662 ‌‌‌‌‌‌
از او خواهش کردم پنج شنبه به اتفاق پدرش به خانه بهمن خان بیاید. بهرام عقیده داشت محمد خان ضرغامی هم در تقسیم اموال پدرم مداخله کند. تصمیم گرفتیم بعد از ظهر به قصرالدشت برویم. همسر بهرام چون با ناهید نسبت دوری داشت، از من دلخود بود، ولی ظاهرا به روی خودش نمی آورد. حالم را پرسید و از حال سیما جویا شد. از او تشکر کردم، ولی یک مرتبه و بی اختیار سراغ ناهید را گرفتم. با تعجب چند لحظه به من نگاه کرد و گفت: " شما حال ناهید و می پرسین؟ یعنی برای شما اهمیت داره که او مرده یا زنده ست؟ " در حالی که پشیمان شده بودم چرا بدون دلیل حال ناهید را پرسیدم، گفتم: " باالخره او فامیل منه، با اونا نان و نمک خوردیم. چون شنیدم زیاد خواستگار داره، دلم می خواهد هر چه زودتر به خانه شوهر بره... " ناهید میان حرفم آمد و گفت: " ناهید بنده خدا، هنوز چشمش دنبال شماست، سر زبونا افتاده، مگه می تونه شوهر کنه و بعدا مورد سرزنش قرار نگیره؟ " ادامه داد: " ناهید مدتیه کتاب می خوانه و خودش را سرگرم کتاب کرده، میگه هرگز شوهر نمی کنه. " بهرام موضوع صحبت را با سوالی درباره تهران و این که اوضاع آنجا چگونه است، عوض کرد و با اشاره به همسرش گفت بخث را کوتاه کند. همسر بهرام برایم کلم پلو درست کرده بود که بسیار خوشمزه بود. مدت ها بود کلم پلو نخورده بودم. بعد از استراحتی کوتاه و نوشیدن چای، من و بهرام می خواستیم عازم قصرالدشت شویم که زنگ در به صدا درآمد. در پی آن صدای ناهید را شنیدم و تا آمدم به خودم بجنبم، در آستانه در ظاهر شد. روی بدنم عرق سرد نشست. مثل جنایتکاری که از دیدن قربانی خود شرمنده می شود، سرم را پایین انداختم. ناهید با لبخندی تلخ سلام کرد و گفت: " چرا سرت رو بالانمی گیری؟ کار خلافی که انجام ندادی، قلب یه دختر رو شیکستی که اینم بین مردا کاری غرورآفرینه! " فکر نمی کردم بتواند به این راحتی و با کنایه حرف بزند. گفتم: " قسمت نبود. مقصر اصلی مادرای ما بودند. از این که تو رو ناراحت کردم، راضی نیستم. اگه با یکی از اون خواستگارا ازدواج می کردی، بهتر بود. " از ته دل آهی کشید و گفت: " مهم نیست سرنوشت منم اینه. " گفتم: " شنیدم که مطالعه می کنی. این خیلی خوبه. " گفت: " آره. زن برادرم دبیر ادبیاته، به توصیه او چند کتاب خوندم، خیلی خوشم اومد. دیگه دارم عادت می کند. اون قدر که اگه یه روز مطالعه نکنم، انگار چیزی گم کرده ام. " بعد از چند لحظه سکوت ادامه داد: " چند روز پیش کتاب ) بر باد رفته ( رو تموم کردم. حتما تو هم خوندی. " گفتم: " بله. قبل از این که برم تهرون، خوندم. فیلمش رو هم دیدم. " گفت: " سرنوشت منم مثل اسکارلته که با آن همه خواستگاری که داشت، تنها موند. " خیلی عجیب بود، ناهید، کسی که هر وقت مرا می دید صورتش سرخ می شد و چند کلمه نمی توانست حرف یزند، درباره کتاب و قهرمانانش بحث می کرد. بدون رودرواسی، خواهش کرد از تهران و از سیما و عشق برایش صحبت کنم. گفت: " خیلی دلم می خواست تو جشن عروسیت شرکت می کردم. ... ادامه دارد... ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ 🌹بـا فروارد کردن داســــتانهای کــانــال از ما کنـیـد😘🙏 👇🌷 http://eitaa.com/joinchat/3453091851Cb049da4662 ‌‌‌‌‌‌
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📽 وسیله جالب برای پوست کندن تخم‌مرغ آب‌پز 🥚 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ 🌹بـا فروارد کردن داســــتانهای کــانــال از ما کنـیـد😘🙏 👇🌷 http://eitaa.com/joinchat/3453091851Cb049da4662 ‌‌‌‌‌‌
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌸الهی روزم را با نام تو آغاز میکنم با تو که بهترین اغازگری،با تو که مهربانترین مهربانانی ومن ناچیز چشم به سوی تو در انتظار رحمتت نشستہ ام🌸 💜بدهی ڪریمی 🌸ندهی حڪیمی 💜بخوانی شاکرم 🌸بـرانی صابـرم 💜الهی به امید تو 🌸برای شروع یک روز عالی 💕 سلام و صبح زیباتون بخیر💕 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ 🌹بـا فروارد کردن داســــتانهای کــانــال از ما کنـیـد😘🙏 👇🌷 http://eitaa.com/joinchat/3453091851Cb049da4662 ‌‌‌‌‌‌
شبـلی نقل نمـوده است: من همسـايه ای داشتم که وفـات نمـود، او را خواب ديـدم. از اوپرسيـدم: خـدا با تو چـه کرد؟ گفـت : ای شيـخ ! هول های بزرگ ديدم، و رنـج های عظيم کشيدم. از آن جمله به وقت سـوال منکـر و نکير، زبان من از کـاربـاز مـانـد. با خود می گفتم : واويلاه این عقـوبت از کجا به من رسيد؟ آخر من مسلمان بودم و بر دين اسلام مُردم. آن دو فرشته با غضـب از من جـواب طلبيدند، ناگاه شخصی نيکـو موی و خوش بوی آمد ميـان من و ايشـان حـايل شد و مرا تلقيـن کرد تا جـواب ايشـان را به نحـو خـوب بـدهم . از آن شخص پرسيـدم : تو کيستی؟ خـدا تو را رحمت کند که من را از اين غصه خلاصی دادی؟ گفت: من شخصی هستـم که از صلـواتی که تو بر پيغمبر(صلی الله علیه وآله) فرستادی آفريده شده ام ومامورم در هروقت هرجا که در مانی به فرياد تو رسم. 📚 منبـع: آثـار و برکـات صلـوات ص ۱۳۱ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ 🌹بـا فروارد کردن داســــتانهای کــانــال از ما کنـیـد😘🙏 👇🌷 http://eitaa.com/joinchat/3453091851Cb049da4662 ‌‌‌‌‌‌
🌸🍃🌸🍃 امام رضا علیه السلام فرمودند: حضرت مهدی (عج) داناترین، حکیم ترین، پرهیزکارترین، بردبارترین، بخشنده ترین و عابد ترین مردمان است، دیدگانش در خواب فرو میرود ولی دلش همیشه بیدار است و فرشتگان با او سخن می گویند... دعایش همواره به اجابت میرسد...۱ مهدی ارواحناله فداه دو نشانه بارز دارد که با آنها شناخته میشود. یکی دانشِ بیکران و دیگری استجابت دعا.۲ : ۱- الزام الناصب صفحه ۹ ۲- عیون اخبارالرضا ج۱ ص۱۷۰ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ 🌹بـا فروارد کردن داســــتانهای کــانــال از ما کنـیـد😘🙏 👇🌷 http://eitaa.com/joinchat/3453091851Cb049da4662 ‌‌‌‌‌‌
. امام صادق(ع) می فرماید: نوح دو هزار و سیصد سال زندگی کرد که 850 سال آن را قبل از بعثتش بود و 950 سال آن را در بعثتش بود درمیان قومش و 500 سالش را هم بعد از طوفان بود. او خانه ای برای خود ساخته بود که هر وقت در آن دراز می کشید پاهایش از در بیرون می آمد روزی عزرائیل آمد تا جان او را بگیرد.نوح(ع) در آفتاب نشسته بود.ملک الموت بر او سلام کرد ونوح(ع) جوابش را داد.ملک الموت به او گفت:ای نوح؛این همه عمر کردی.آیا سزاوار نبود که خانه ی خوبی برای خود می ساختی؟ نوح گفت: اگر می دانستم که این قدر عمر می کنم این خانه را نیز از برای خود نمی ساختم؛ ولی در آخرالزمان مردمانی می آیند که عمرشان از 70 یا 80 سال تجاوز نمی کند امّا خانه هایی برای خود می سازند که مانند کاخ است... برای چه آمده ای؟ ملک الموت گفت: آمده ام تا روح تو را بگیرم نوح(ع) گفت:به من فرصت بده تا به سایه بروم.عزرائیل اجازه داد.سپس گفت: ای ملک الموت،آنچه که در دنیا زندگی کرده ام مانند از آفتاب به سایه رفتن بود.پس بدانچه مأمور هستی انجام بده و حضرت عزرائیل جان نوح(ع) را گرفت. ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ 🌹بـا فروارد کردن داســــتانهای کــانــال از ما کنـیـد😘🙏 👇🌷 http://eitaa.com/joinchat/3453091851Cb049da4662 ‌‌‌‌‌‌
📖 یکی از کارکنان غسال خانه بهشت زهرای تهران تعریف می کرد که یک پیرمردی را آوردند که اصلا به مرده شبیه نبود ، چهره روشن و بسیار تمیز و معطری داشت. وقتی پتو را کنار زدم بوی گلاب می داد . آنقدر تمیز و معطر بود که من از مسئول غسالخانه تقاضا کردم خودم شخصا این پیرمرد را بشورم و غسل بدهم. همه بوی گلاب را موقع شستشو و وقتی که آب روی بدن این پیرمرد می ریختم حس می کردند. وقتی که کار غسل و کفن تمام شد بدون اختیار در نماز و تشییع این پیرمرد شرکت کردم ، بیرون برای تشییع و خاکسپاری اش محشری به پا بود. از بین ناله های فرزندانش شنیدم که گویا این پیرمرد هر روزش را با قرائت زیارت عاشورا شروع میکرد. از بستگانش دقیق‌تر پرسیدم، گفتند پیرمرد به این موضوع شهره بوده ، آدمی که هر روزش با زیارت عاشورا شروع میشد. در کتاب مفاتیح الجنان، قبل از زیارت جامعه کبیره و بعد از دعای علقمه، سفارش امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف به سید رشتی اینگونه بیان شده است: شما چرا زیارت عاشورا را نمی‌ خوانید؟ عاشورا ، عاشورا ، عاشورا ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ 🌹بـا فروارد کردن داســــتانهای کــانــال از ما کنـیـد😘🙏 👇🌷 http://eitaa.com/joinchat/3453091851Cb049da4662 ‌‌‌‌‌‌
📚پندانه به سبڪ بهلول عاقل روزی بهلول در حالی که داشت از کوچه‌ای می‌گذشت شنید که استادی به شاگردانش می گوید: من در سه مورد با امام صادق کاملا مخالفم! یک اینکه می گوید: خداوند دیده نمی‌شود، پس اگر دیده نمی شود وجود هم ندارد. دوم می گوید: خدا شیطان را در آتش جهنم می‌سوزاند، در حالی که شیطان خود از جنس آتش است و آتش تاثیری در او ندارد. سوم هم می‌گوید: انسان کارهایش را از روی اختیار انجام می دهد در حالی که چنین نیست و از روی اجبار انجام می دهد. بهلول تا این سخنان را از استاد شنید فورا کلوخ بزرگی به دست گرفت و به طرف او پرتاب کرد، اتفاقا کلوخ به وسط پیشانی استاد خورد و آنرا شکافت ! استاد و شاگردان در پی او افتادند و او را به نزد خلیفه آوردند. خلیفه گفت: ماجرا چیست؟ استاد گفت: داشتم به دانش آموزان درس می دادم که بهلول با کلوخ به سرم زد و آنرا شکست ! بهلول پرسید: آیا تو درد را می بینی؟ گفت: نه بهلول گفت: پس دردی وجود ندارد. ثانیا مگر تو از جنس خاک نیستی و این کلوخ هم از جنس خاک پس در تو تاثیری ندارد. ثالثا: مگر نمی‌گویی انسانها از خود اختیار ندارند؟ پس من مجبور بودم و سزاوار مجازات نیستم استاد دلایل بهلول را شنید و خجل شد و از جای برخاست و رفت. ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ 🌹بـا فروارد کردن داســــتانهای کــانــال از ما کنـیـد😘🙏 👇🌷 http://eitaa.com/joinchat/3453091851Cb049da4662 ‌‌‌‌‌‌
بدون شرح ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ 🌹بـا فروارد کردن داســــتانهای کــانــال از ما کنـیـد😘🙏 👇🌷 http://eitaa.com/joinchat/3453091851Cb049da4662 ‌‌‌‌‌‌
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
چطوری کفگیر و ملاقه های چوبی رو ضدعفونی کنیم؟ 🤔 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ 🌹بـا فروارد کردن داســــتانهای کــانــال از ما کنـیـد😘🙏 👇🌷 http://eitaa.com/joinchat/3453091851Cb049da4662 ‌‌‌‌‌‌
✅گناهی که شیطان هم از آن بیزار است! ✍امام جعفر صادق عليه السلام: اگر کسى سخنى را بر ضد مۆمنى نقل کند و قصدش از آن، زشت کردن چهره او و از بین بردن وجهه اجتماعى اش باشد و بخواهد او را از چشم مردم بیندازد، خداوند او را از ولایت خود خارج مى کند و تحت سرپرستى شیطان قرار مى دهد؛ ولى شیطان هم او را نمى پذیرد! 📚الکافی، ج٢، ص ٣۵٨ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ 🌹بـا فروارد کردن داســــتانهای کــانــال از ما کنـیـد😘🙏 👇🌷 http://eitaa.com/joinchat/3453091851Cb049da4662 ‌‌‌‌‌‌
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📽 ایده جالب برای عکاسی 📸 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ 🌹بـا فروارد کردن داســــتانهای کــانــال از ما کنـیـد😘🙏 👇🌷 http://eitaa.com/joinchat/3453091851Cb049da4662 ‌‌‌‌‌‌
📚 روایت شده که جماعتی از يهود عروسى داشتند و خدمت رسول خدا صلّی الله علیه و آله و سلم رسیدند و عرض کردند که بین ما حق همسایگی است و درخواست كردند كه اجازه دهد فاطمه سلام الله علیها در مجلس عروسى در خانه آنها شرف حضور پيدا كند. حضرت فرمود: فاطمه شوهر دارد و اختيار فاطمه با اوست. درخواست كردند كه شما به امیرالمومنین علی علیه السلام بفرمائيد تا اجازه بدهد. و زنان يهود چندانكه در توان آنها بود از لباسهاى زرباف و اطلس و ديبا و زينتهاى طلا براى خود مهيا كرده بودند و خويش را كاملا به آن زينتها مزين ساخته بودند و چنان گمان مى‌كردند كه فاطمه سلام الله علیها با آن چادر وصله‌دار و لباس كهنه بر آنها وارد مى‌شود و او را مورد سخريه و استهزاء قرار مى‌دهند و شماتت و سرزنش مى‌نمايند. در آن حال جبرئيل حاضر شد با انواع و الوان لباسهاى بهشتى و زينتهاى گوناگون كه هيچ ديده آن را نديده بود. اين وقت فاطمه علیها السلام خود را به آن زينتها مزين نمود و لباسهاى بهشتى را دربر فرمود. چون به زنان يهود وارد گرديد بى‌اختيار به سجده افتادند و بسیار تعجب كردند و به اين سبب جماعت بسيارى از يهود به شرف اسلام مشرف شدند. 📚بحار الأنوار ج 43 ص30 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ 🌹بـا فروارد کردن داســــتانهای کــانــال از ما کنـیـد😘🙏 👇🌷 http://eitaa.com/joinchat/3453091851Cb049da4662 ‌‌‌‌‌‌
📚 امام باقر علیه السلام فرمود: یکی از پیامبران بنی اسرائیل عبور می کرد، دید مرد مؤمنی در حال جان دادن است، ولی نصف بدنش در زیر دیواری قرار گرفته، و نیمی در بیرون دیوار است، و پرندگان و سگها بدن او را متلاشی کرده اند و می درند، از آنجا گذشت، در مسیر راه خود دید یکی از امیران ستمکار آن شهر مرده است، جنازه او را بر روی تخت نهاده اند و با پارچه ابریشم کفن نموده اند، و در اطراف تخت، منقل هائی نهاده اند که بوی خوش عودهای خوشبو از آنها برخاسته است. آن پیامبر به خدا متوجه شد و عرض کرد: خدایا من گواهی می دهم که تو حاکم و عادل هستی و به کسی ظلم نمی کنی، این مرد 'مرد اولی' بنده تو است و به اندازه یک چشم به هم زدن، برای تو شریک نگرفته، مرگ او را آن گونه 'با آن وضع رقبت بار' قرار دادی و این 'امیر' نیز یکی از بنده های تو است که به اندازه یک چشم به هم زدن به تو ایمان نیاورده است؟ 'آن چیست و این چیست؟' خداوند به او وحی کرد: ای بنده من! همان گونه که گفتی حاکم و عادل هستم و به کسی ظلم نمی کنم. آن 'مرد اولی' بنده من، نزد من گناهی داشت، مرگ او را با آن موضوع قرار دادم تا مجازات گناه او این گونه انجام گیرد، و وقتی که مرد، هیچ گونه گناهی در او بجای نماند، ولی این بنده من 'امیر' که کار نیکی در نزد من داشت، مرگ او را با چنین وضعی قرار دارم، تا پاداش کار نیک او را داده باشم و هنگام مرگ نزد من هیچگونه نیکی و طلب نداشته باشد. 📙 اصول کافی، جلد ۲ ، ص۴۴۶ ، باب عقوبه الذنب ، حدیث ۱۱ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ 🌹بـا فروارد کردن داســــتانهای کــانــال از ما کنـیـد😘🙏 👇🌷 http://eitaa.com/joinchat/3453091851Cb049da4662 ‌‌‌‌‌‌
✅_ﺍﺗﻮﻣﺒﯿﻞ ﺩﺧﺘﺮ ﻫﻤﺴﺎﯾﻤﺎﻥ ﺭﺍ ﺩﺯﺩ ﺯﺩ ﻫﻤﻪ ﮔﻔﺘﻦ ﺧﺪﺍﯾﺎﺍین بود ﻋﺪﺍﻟﺘﺖ؟! ﭼﺮﺍ ﺍﯾﻦ ﺩﺧﺘﺮ ﺩﺍﻧﺸﺠﻮی ﻣﺤﺘﺎﺝ آخه؟! 🍃ﻓﻘﻂ ﻣﻦ ﻣﯿﺪﻭﻧﺴﺘﻢ ﭘﻮﻝ ﻣﺎﺷﯿﻦ ﺍﺯ ﻣﻬﺮﯾﻪ ﺯﻧﺪﺍﻥ ﺭفتن ﻫﻤﺴﺮ قبلیشه ✅ﻣﻐﺎﺯﻩ ﺩﺭ ﻭ ﭘﻨﺠﺮﻩﺳﺎﺯ ﻣﺤﻠﻮ ﺩﺯﺩ ﺯﺩ ﻫﻤﻪ ﮔﻔﺘﻦ ﺧﺪﺍﯾﺎ!ﭼﺮﺍ ﻫﺮ ﭼﯽ ﺳﻨﮕﻪ، ﻣﺎﻟﻪ ﭘﺎﯼ ﻟﻨﮕﻪ؟ ﺩﺍﺷﺖ ﺟَﻬﺎﺯ ﺩﺧﺘﺮﺍﺷﻮ ﺟﻮﺭ ﻣﯿﮑﺮﺩ 🍃ﻓﻘﻂ ﻣﻦ ﻣﯿﺪﻭﻧﺴﺘﻢ ﻣﺘﺮ ﭘﻨﺠﺮﻩﺳﺎﺯ 15ﺳﺎﻧﺖ ﺍﺿﺎﻓﻪ ﺩﺍﺭﻩ. ✅ﮐﺎﺑﻞ ﺑﺮﻕ ﭘﺎﺭﻩ ﺷﺪ ﻭ ﺍﻓﺘﺎﺩ ﺭﻭ ﭘﺮﺍﯾﺪ ﻣﺴﺎﻓﺮﮐﺶ ﻣﺤﻞ ﻫﻤﻪ ﮔﻔﺘﻨﺪ ﺧﺪﺍﯾﺎ!ﺗﻮ ﮐﻪ ﻇﺎﻟﻢ ﻧﺒﻮﺩﯼ! ﭼﺮﺍ ﺍﯾﻦ ﺑﺪﺑﺨﺘﻪ ﺯﺣﻤﺖﮐﺶ؟ 🍃ﻓﻘﻂ ﻣﻦ ﻣﯿﺪﻭﻧﺴﺘﻢ ﭘﻮﻝ ﭘﺮﺍﯾﺪ ﺍﺯ ﺧﻮﺭﺩﻥ ﺍﺭﺛﯿﻪ ﺑﺮﺍﺩﺭﺯﺍﺩﻩﻫﺎﯼ ﯾﺘﻤﯿﺶ ﺟﻮﺭ ﺷﺪﻩ. ✅ﭘﺴﺮ ﭘﺎﺭﭼﻪﻓﺮﻭﺵ ﻣﺤﻞ ﻧﺎﻗﺺُﺍﻟﺨﻠﻘﻪ ﺑﻪ ﺩﻧﯿﺎ ﺍﻭﻣﺪ ﻫﻤﻪ ﮔﻔﺘﻦ ﺧﺪﺍﯾﺎ!ﭼﺮﺍ ﺍﻧﻘﺪﺭ ﻇﺎﻟﻤﯽ ﺗﻮ؟! ﺍﯾﻨﮑﻪ ﻣﻮﻣﻦ ﻭ ﺣﺞ ﺭﻓﺘﻪ ﺑﻮﺩ 🍃ﻓﻘﻂ ﻣﻦ ﻣﯿﺪﻭﻧﺴﺘﻢ ﺻﺎﺣﺐ ﻣﻐﺎﺯﻩ به زنها چه خیانتی کرده... ✅ﭘﯿﺮﻣﺮﺩ ﻫﻤﺴﺎﯾﻪ ﺭو ﺑﭽﻪﻫﺎﺵ ﺑﻪ ﮐﻬﺮﯾﺰﮎ ﺳﭙﺮﺩﻥ ﻫﻤﻪ ﮔﻔﺘﻦ ﺧﺪﺍﯾﺎ!ﻓﻘﻂ ﻧﮕﺎﻩ ﻣﯿﮑﻨﯽ؟! ﭘﺲ ﻋﺪﺍﻟﺘﺖ ﮐﻮ؟ ﺁﺧﻪ ﺩﺭﺳﺘﻪ؟ ﭼﺮﺍ ﺳﺎﮐﺘﯽ؟ 🍃ﻓﻘﻂ ﻣﻦ ﻣﯿﺪﻭﻧﺴﺘﻢ ﺍﻭﻥ ﭘﯿﺮﻣﺮﺩ ﭼﻨﺪ ﺑﺎﺭ ﺗﻮ ﺟﻮﻭﻧﯽ ﭘﺪﺭ ﻣﺎﺩﺭﺷﻮ ﺯﯾﺮ ﻣﺸﺖ ﻭ ﻟﮕﺪ ﮔﺮﻓﺘﻪ ﺑﻮﺩ ✅ﺩﻭﺳﺘﻢ ﺩﺳﺖ ﺭﻭ ﻫﺮ ﺩﺧﺘﺮﯼ ﻣﯿﺬﺍﺭﻩ ﺑﺮﺍﯼ ﺍﺯﺩﻭﺍﺝ، ﻃﺮﻑ مشکل دار ﺍﺯ ﺁﺏ ﺩﺭﻣﯿﺎﺩ! ﻫﻤﻪ ﮔﻔﺘﻦ ﺧﺪﺍ ﺍﺯَﺕ ﺭﻭ ﺑﺮﮔﺮﺩﻭﻧﻪ... ﺷﺎﯾﺪ ﻃﻠﺴﻢ ﺷﺪﯼ ﺑﺮﻭ ﯾﻪ ﻃﻞ ﺟﺎﺩﻭ بگیر 🍃ﻓﻘﻂ ﻣﻦ ﻣﯿﺪﻭنستم 10ﺳﺎﻝ ﭘﯿﺶ، ﺍﻧﻘﺪﺭ ﺑﻪ ﺯﻥ ﺧﺪﺍ ﺑﯿﺎﻣﺮﺯﺵ ﺗﻬﻤﺖ ﺯﺩ ﻭ ﮐﺘﮑﺶ ﺯﺩ ﻭ ﺳﺎﻋﺖ 2ﻧﺼﻔﻪ ﺷﺐ ﺍﺯ ﺧﻮﻧﻪ ﭘﺮﺗﺶ ﮐﺮﺩ ﺑﯿﺮﻭﻥ ﻫﻤﻪ ﺑﻪ ﺧﺪﺍ ﺗﻬﻤﺖ ﺑﯽﻋﺪﺍﻟﺘﯽ ﻭ ﻇﺎﻟﻤﯽ ﺯﺩﻥ ﺧﯿﻠﯽﻫﺎ ﻫﻢ ﻭﺟﻮﺩﺷﻮ ﺭﺩ ﮐﺮﺩﻥ ولی به بی وجدانی انسانها شک نکرد ﺍﯾﻨﻬﺎ ﺭو ﻧﮕﻔﺘﻢ ﮐﻪ ﻭﻗﺘﯽ ﯾﮏ ﺑﺪﺑﺨﺖ ﺩﯾﺪﯼ، ﺩلت ﺑﺮﺍش ﻧﺴﻮﺯﻩ ﻭ ﮐﻤﮑﺶ ﻧﮑﻨﯽ ﺗﻮ ﺑﻪ ﻭﻇﯿﻔﻪ ﺍﻧﺴﺎﻧﯿﺖ ﻋﻤﻞ ﮐﻦ. ﺩﺳﺖ ﺍﻧﺴﺎﻧﻬﺎﯼ ﻣﺤﺘﺎﺝ ﺭﺍ ﻫﻤﯿﺸﻪ ﻭ ﻫﻤﻪ ﺟﺎ ﺑﮕﯿﺮ ✅ﻭﻟﯽ ﻫﺮﮔﺰ ﺑﻪ ﻋﺪﺍﻟت خدا شک نکن ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ 🌹بـا فروارد کردن داســــتانهای کــانــال از ما کنـیـد😘🙏 👇🌷 http://eitaa.com/joinchat/3453091851Cb049da4662 ‌‌‌‌‌‌
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
این ترفندا میتونه خیلی خوب و کاربردی باشه حتما ببینید و استفاده ببرید مخصوصا ترفند زیپ خیلی مفیده 😃🙌 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ 🌹بـا فروارد کردن داســــتانهای کــانــال از ما کنـیـد😘🙏 👇🌷 http://eitaa.com/joinchat/3453091851Cb049da4662 ‌‌‌‌‌‌
❤️ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ 🌹بـا فروارد کردن داســــتانهای کــانــال از ما کنـیـد😘🙏 👇🌷 http://eitaa.com/joinchat/3453091851Cb049da4662 ‌‌‌‌‌‌
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
‌ 🌼اولین سلام صبحگاهی تقدیم به ساحت قدسی قطب عالم امکان، حضرت صاحب الزمان عج‌و‌باب‌الحوائج🌼 🍃🌸السَّلامُ علیکَ یا بقیَّةَ اللهِ یا اباصالحَ المهدی یا خلیفةَالرَّحمنُ و یا شریکَ القران ایُّها الاِمامَ الاِنسُ و الجّانّ سیِّدی و مَولایْ الاَمان الاَمان🌸🍃 🍃🌺اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا اَباعَبْدِاللَّهِ وَ عَلَى الاَْرْواحِ الَّتى حَلَّتْ بِفِناَّئِکَ عَلَیْکَ مِنّى سَلامُ اللَّهِ [اَبَداً] ما بَقیتُ وَ بَقِىَ اللَّیْلُ وَ النَّهارُ وَ لاجَعَلَهُ اللَّهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنّى لِزِیارَتِکُمْ.🌺🍃 اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَیْنِ وَ عَلى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَیْن وَ عَلى اَوْلادِ الْحُسَیْنِ وَ عَلى اَصْحابِ الْحُسَیْن بِسمِ اللّٰہِ الرَّحمٰن الرَّحیم اَلسَّلامُ عَلَیڪُم یَا اَولِیاءَ اللہ وَ اَحِبّائَہُ اَلسَّلامُ عَلَیڪُم یَا اَصفِیَآءَ اللہ و َاَوِدّآئَہُ اَلسَلامُ عَلَیڪُم یا اَنصَارَ دینِ اللہِ اَلسَلامُ عَلَیڪُم یا اَنصارَ رَسُولِ اللہِ اَلسَلامُ عَلَیڪُم یا اَنصارَ اَمیرِالمُومِنینَ اَلسَّلامُ عَلَیڪُم یا اَنصارَ فاطِمَةَ سَیِّدَةِ نِسآءِ العالَمینَ اَلسَّلامُ عَلَیڪُم یا اَنصارَ اَبـے مُحَمَّدٍ الحَسَنِ بنِ عَلِےّ الوَلِےّ النّاصِحِ اَلسَّلامُ عَلَیڪُم یا اَنصارَ اَبـے عَبدِ اللہِ، بِاَبـے اَنتُم وَ اُمّے طِبتُم وَ طابَتِ الاَرضُ الَّتی فیها دُفِنتُم، وَ فُزتُم فَوزًا عَظیمًا فَیا لَیتَنے کُنتُ مَعَڪُم فَاَفُوزَ مَعَڪُم... ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ 🌹بـا فروارد کردن داســــتانهای کــانــال از ما کنـیـد😘🙏 👇🌷 http://eitaa.com/joinchat/3453091851Cb049da4662 ‌‌‌‌‌‌ ✨ نشر پیام صدقه جاریه است ✨
📚در خدمت مادر در زمان های قدیم، مردمی بادیه نشین زندگی می کردند که در بین آنها مردی بود که مادرش دچار آلزایمر و نسیان بود و می خواست در طول روز، پسرش کنارش باشد. این امر، مرد را آزار می داد و فکر می کرد در چشم مردم کوچک شده است. هنگامی که موعد کوچ رسید، مرد به همسرش گفت مادرم را نیاور، بگذار اینجا بماند. مقداری غذا هم برایش بگذار تا اینجا بماند و از شرش راحت شوم تا گرگ او را بخورد یا بمیرد. همسرش گفت باشد، آنچه می گویی انجام می دهم. همه آماده کوچ شدند. زن هم مادرِ شوهرش را گذاشت و مقداری آب و غذا در کنارش قرار داد و کودک یک ساله خود را هم پیش زن گذاشت و رفتند. آنها فقط همین یک کودک را داشتند که پسر بود و مرد به پسرش علاقه فراوانی داشت و اوقات فراغت با او بازی می کرد و از دیدنش شاد می شد. وقتی مسافتی را رفتند، هنگام ظهر برای استراحت ایستادند و مردم همه مشغول استراحت و غذا خوردن شدند. مرد به زنش گفت پسرم را بیاور تا با او بازی کنم. زن به شوهرش گفت او را پیش مادرت گذاشتم. مرد به شدت عصبانی شد و داد زد که چرا این کار را کردی؟ همسرش پاسخ داد ما او را نمی خواهیم، زیرا بعد ها او تو را همان طور که مادرت را گذاشتی و رفتی، خواهد گذاشت تا بمیری. حرف زن مانند صاعقه به قلب مرد خورد و سریع اسب خود را سوار شد و به سمت مادرش و فرزندش رفت، زیرا پس از کوچ همیشه گرگان به سمت آنجا می آمدند تا از باقی مانده وسایل، شاید چیزی برای خوردن پیدا کنند. مرد وقتی رسید، دید مادرش فرزند را بلند کرده و گرگان دور آنها هستند. پیرزن به سمتشان سنگ پرتاب می کند و تلاش می کند که کودک را از گرگ ها حفظ کند. مرد گرگ ها را دور کرده و مادر و فرزندش را باز می گرداند و از آن به بعد موقع کوچ، اول مادرش را سوار بر شتر می کرد و خود با اسب دنبالش روان می شد و از مادرش مانند چشمش مواظبت می کرد و زنش در نزدش، مقامش بالا رفت‌. ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ 🌹بـا فروارد کردن داســــتانهای کــانــال از ما کنـیـد😘🙏 👇🌷 http://eitaa.com/joinchat/3453091851Cb049da4662 ‌‌‌‌‌‌
✨﷽✨ ✍امام على عليه السلام: گذشته ی امروزت سپرى شد و آينده ‏اش مورد ترديد است و زمان حال غنیمت است 📚غررالحكم، حدیث۹۸۴۰ دنبال این نباشید که سال های بیشتری زندگی کنید ... به جای این، در همین سال هایی که زنده اید زندگی کنید... نگویید: اگر من ماشین فلان رو بخرم می ریم مسافرت!... همین الآن دست زن و بچه ات را بگیر با همین ماشینی که داری یا با اتوبوس برو سفر... عمر معطل تو نمی مونه... نگو من باید برم خونه جدید که کارتن ظرف های چینی رو باز کنم!، همین الآن ظرف هایی رو که دوست داری از کارتن بیار بیرون و ازش استفاده کن و ازش لذت ببر... اگر... اگر... اگر... هی اگر اگر نگو که فلان چیز و داشته باشم.... مگه خواسته های آدم تمومی داره؟؟؟ عمر داره می گذره... یهو می بینی که عمرت تموم شده ولی زندگی نکردی... عمرت رو تلف نکن... زندگی کن و از زندگی ای که الآن داری لذت ببر و شاد باش... حالا اگر آرزوهات هم عملی شد که چه بهتر... ولی اگر نشد گذشته ات رو تعطیل نکردی... ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ 🌹بـا فروارد کردن داســــتانهای کــانــال از ما کنـیـد😘🙏 👇🌷 http://eitaa.com/joinchat/3453091851Cb049da4662 ‌‌‌‌‌‌