eitaa logo
داستان و پند. ........ اخبار فوری اسلامی فوتبال برتر استقلال پرسپولیس ورزش سه
8.7هزار دنبال‌کننده
6.3هزار عکس
3.7هزار ویدیو
66 فایل
|♥️بسم الله الرحمن الرحیم♥️. ﷺ جهت مشاوره @mohamad143418
مشاهده در ایتا
دانلود
از کنار تو گدا با دست خالی رد نشد نیست عاقل هر کس که دیوانه مشهد نشد ‌‌یا بقیه الله: 📚معجزه امام رضا(ع) ♥️ﯾﻪ ﻣﻬﻨﺪﺱ ﺍﻧﮕﻠﯿﺴﯽ ﺍﻭﻣﺪﻩ ﺑﻮﺩ ﺑﺮﺍﯼ ﺳﯿﺴﺘﻢ ﺗﻬﻮﯾﻪ ﺍﯼ ﺣﺮﻡ ﺍﻗﺎ ﺍﻣﺎﻡ ﺭﺿﺎ ( ﻉ) ﮐﻪ ﻭﻗﺘﯽ ﺩﺍﺷﺖ ﺩﺍﺧﻞ ﺻﺤﻨﺎ ﺭﻭ ﺑﺎﺯﺩﯾﺪ ﻣﯿﮑﺮﺩ ﭼﺸﻤﺶ ﺧﻮﺭﺩ ﺑﻪ ﭘﻨﺠﺮﻩ ﻓﻮﻻﺩ ﺍﻗﺎ . ﺭﻭ ﮐﺮﺩ ﺑﻪ ﻣﺘﺮﺟﻤﺶ ﭼﺮﺍ ﺍﻧﻘﺪﺭ ﺍﯾﻨﺠﺎ ﺷﻠﻮﻍ ﻭ ﺍﯾﻦ ﺩﺳﺘﻤﺎﻟﻬﺎ ﭼﯿﻪ ﮐﻪ ﻣﺮﺩﻡ ﺑﻪ ﺍﻭﻥ ﻣﯿﺒﻨﺪﻥ؟؟ ﮔﻔﺖ ﻣﺎ ﺷﯿﻌﻪ ﻫﺎﯼ ﺍﯾﺮﺍﻥ ﻫﺮ ﻣﺸﮑﻠﯽ ﺩﺍﺭﯾﻢ ﻣﯿﺎﯾﻢ ﺍﯾﻨﺠﺎ ﻭ ﺍﯾﻦ ﺩﺳﺘﻤﺎﻻ ﺭﻭ ﻣﯿﺒﻨﺪﯾﻢ ﺗﺎ ﻣﺸﮑﻠﻤﻮﻥ ﺯﻭﺩﺗﺮ ﺣﻞ ﺑﺸﻪ . ﮐﻪ ﺩﯾﺪﻥ ﻣﻬﻨﺪﺱ ﮐﺮﻭﺍﺗﺸﻮ ﺍﺯﮔﺮﺩﻧﺶ ﺩﺭ ﺍﻭﺭﺩ ﻭ ﺑﺴﺖ ﺑﻪ ﭘﻨﺠﺮﻩ ﻓﻮﻻﺩ ﺍﻗﺎ . ﮐﻪ ﭼﻨﺪ ﻗﺪﻣﯽ ﺍﺯ ﮐﻨﺎﺭ ﭘﻨﺠﺮﻩ ﺩﻭﺭ ﻧﺸﺪﻩ ﺑﻮﺩﯾﻢ ﮐﻪ ﺗﻠﻔﻨﺶ ﺯﻧﮓ ﺧﻮﺭﺩ ﻣﺘﺮﺟﻢ ﻣﯿﮕﻪ ﺩﯾﺪﻡ ﻣﻬﻨﺪﺱ ﺣﺎﻟﺶ ﺩﮔﺮﮔﻮﻥ ﺷﺪ ﻧﻤﯽ ﺗﻮﻧﺴﺖ ﺣﺮﻑ ﺑﺰﻧﻪ ﺑﻌﺪﺍﺯﯾﻦ ﮐﻪ ﺣﺎﻟﺶ ﺑﻬﺘﺮ ﺷﺪ ﮔﻔﺘﻢ ﺍﺗﻔﺎﻗﯽ ﺍﻓﺘﺎﺩﻩ ﺩﺳﺘﺎﺵ ﻣﯿﻠﺮﺯﯾﺪ ﮔﻔﺖ ﺧﺎﻧﻤﻢ ﺑﻮﺩ ﻣﺎ ﺗﻮ ﺧﻮﻧﻪ ﯾﻪ ﺩﺧﺘﺮ ﻓﻠﺞ ﺩﺍﺭﯾﻢ ﺯﻧﮓ ﺯﺩﻩ ﻣﯿﮕﻪ ﮐﺠﺎﯼ ﺑﻬﺶ ﮔﻔﺘﻢ ﭼﺮﺍ ﮔﻔﺖ ﯾﻪ ﺷﺨﺼﯽ ﺍﻭﻣﺪﻩ ﺑﻮﺩ ﺟﻠﻮﯼ ﺩﺭ ﮔﻔﺖ ﻣﻦ ﺭﺿﺎ ﻫﺴﺘﻢ ﻫﻤﺴﺮﺗﻮﻥ ﻣﻨﻮ ﻓﺮﺳﺘﺎﺩﻩ ﺍﻭﻣﺪﻡ ﺩﺧﺘﺮﺗﻮﻥ ﺑﺒﯿﻨﻢ ﺑﺮﺍﯼ ﭼﻨﺪ ﻟﺤظﻪ ﺍﻭﻣﺪ ﺍﺗﺎﻕ ﺑﭽﻪ ﯾﻪ ﻧﮕﺎﻫﯽ ﺑﻬﺶ ﮐﺮﺩ ﯾﻪ ﺩﺳﺘﯽ ﺭﻭ ﺳﺮﺵ ﮐﺸﯿﺪﻭ ﮔﻔﺖ ﺑﻪ ﺍﻗﺎﺗﻮﻥ ﺑﮕﯿﺪ ﻣﺸﮑﻠﺶ ﺣﻞ ﺷﺪ ﻭ ﺭﻓﺖ ﺑﻌﺪ ﺍﺯﯾﻦ ﮐﻪ ﺑﺮﮔﺸتﻢ ﺍﺗﺎﻕ ﺑﭽﻪ ﺩﯾﺪﻡ ﺍﯾﺴﺘﺎﺩﻩ ﺭﻭ ﺟﻔﺖ ﭘﺎﻫﺎﺵ ﺩﺍﺭﻩ ﺭﺍﻩ ﻣﯿﺮﻩ ﺍﯾﻦ ﺍﻗﺎ ﮐﯽ ﺑﻮﺩ ﻓﺮﺳﺘﺎﺩﯼ ﻭﻗﺘﯽ ﺭﻓﺘﻢ ﺟﻠﻮﯼ ﺩﺭ ﺭﻓﺘﻪ ﺑﻮﺩ .. ☀️@Dastan1224
گفتم:با این همه گناه چڪارمےتوانم بڪنم؟ مهربانم فرمود: الم یعلموا ان الله هو یقبل التوبة عن عباده مگر نمے دانند خداست ڪه توبه را از بنده‌هایش قبول مےڪند... (علیه السلام): هنگامي که بنده اي توبه حقيقي کرد خداوند او را   مي دارد و در و گناهان او را مي پوشاند و هر چه از گناهان که دوفرشته موکل بر او برايش نوشته اند از يادشان ببرد و به اعضاي بدنش وحي مي کند که گناهان او را پنهان کنيد و به نقاطي از زمين که او در آنجا گناه کرده است فرمان مي دهد که گناهان او را پنهان کنيد. ☀️@Dastan1224
حضرت موسی (علیه السلام) در جایی نشسته بود، ناگاه ابلیس که کلاه رنگارنگی بر سر داشت نزد موسی (علیه السلام) آمد. وقتی که نزدیک شد کلاه خود را (به عنوان احترام) از سر برداشت و مؤدبانه نزد موسی (علیه السلام) ایستاد. حضرت موسی گفت: تو کیستی؟ ابلیس جواب داد: ابلیس هستم. حضرت موسی (علیه السلام) پرسید: تو ابلیس هستی؟!! خدا تو را از ما و دیگران دور گرداند. ابلیس گفت: من آمده‌ام بخاطر مقامی که در پیشگاه خدا داری، بر تو سلام کنم. حضرت موسی (علیه السلام) پرسید: این کلاه چیست که بر سر داری؟ ابلیس پاسخ داد: با (رنگ‌ها و زرق و برق‌های) این کلاه، دل انسان‌ها را می‌ربایم. (علیه السلام) پرسید: به من از گناهی خبر بده که اگر انسان آن را انجام دهد، تو بر او پیروز می‌شوی و هر کجا که بخواهی افسار او را به آنجا می‌کشی. گفت: سه گناه است که اگر انسان گرفتار آن شود، من بر او چیره می‌گردم: (اِذا اَعجَبَتهُ نَفسُهُ، وَاستَکثَرَ عَمَلَهُ، و صَغُرَ فِي عَینِهِ ذَنبُهُ). 1) هنگامی‌ که انسان خودبین شود و از خودش خوشش آید. 2) هنگامی که او عمل خود را بسیار بشمرد. 3) زمانی که انسان در نظرش کوچک گردد. کتاب ارشاد القلوب ، ج 1 ، ص 50 . ☀️@Dastan1224
پسر بچه نه ساله اي تصميم گرفت جودو ياد بگيرد. پسر دست چپش را در يک حادثه از دست داده بود ولي جودو را خيلي دوست داشت به همين دليل پدرش او را نزد استاد جودوي ژاپني معروفي برد و از او خواست تا به پسرش تعليم دهد. استاد قبول کرد. سه ماه گذشت اما پسر نمي دانست چرا استاد در اين مدت فقط يک فن را به او ياد مي دهد. يک روز نزد استاد رفت و با اداي احترام به او گفت: «استاد، چرا به من فنون بيشتري ياد نمي دهيد؟»استاد لبخندي زد و گفت: «همين يک حرکت براي تو کافي است». پسر جوابش را نگرفت ولي باز به تمرينش ادامه داد. چند ماه بعد استاد پسر را به اولين مسابقه برد. پسر در اولين مسابقه برنده شد. پدر و مادرش که از پيروزي بسيار شاد بودند، به شدت تشويقش مي کردند.پسر در دور دوم و سوم هم برنده شد تا به مرحله نهايي رسيد. حريف او يک پسر قوي هيکل بود که همه را با يک ضربه شکست داده بود. پسر مي ترسيد با او روبرو شود ولي استاد به او اطمينان داد که برنده خواهد شد. مسابقه آغاز شد و حريف يک ضربه محکم به پسر زد. پسر به زمين افتاد و از درد به خود پيچيد. داور دستور قطع مسابقه را داد. ولي استاد مخالفت کرد و گفت: «نه ، مسابقه بايد ادامه يابد».پس از اين دو حريف باز رو در روي هم قرار گرفتند و مبارزه آغاز شد، در يک لحظه حريف اشتباهي کرد و پسر با قدرت او را به زمين کوبيد و برنده شد! پس از مسابقه پسر نزد استاد رفت و با تعجب پرسيد: «استاد من چگونه حريف قدرتمندم را شکست دادم؟» استاد با خونسردي گفت: «ضعف تو باعث پيروزي ات شد! وقتي تو آن فن هميشگي را با قدرت روي حريف انجام دادي تنها راه مقابله با تو اين بود که دست چپ تو را بگيرد در حالي که تو دست چپ نداشتي » ☀️@Dastan1224
یک روز وقتی کارمندان به اداره رسیدند، اطلاعیه بزرگی را در تابلو اعلانات دیدند که روی آن نوشته شده بود: دیروز فردی که مانع پیشرفت شما در این اداره بود درگذشت! شما را به شرکت در مراسم تشییع جنازه که ساعت ۱۰ صبح در سالن اجتماعات برگزار می‌شود دعوت می‌کنیم! در ابتدا، همه از دریافت خبر مرگ یکی از همکارانشان ناراحت می‌شدند، اما پس از مدتی کنجکاو می‌شدند که بدانند کسی که مانع پیشرفت آن‌ها در اداره می‌شده که بوده است. این کنجکاوی تقریباً تمام کارمندان را ساعت ۱۰ به سالن اجتماعات کشاند. رفته رفته که جمعیت زیاد می‌شد، هیجان هم بالا رفت. همه پیش خود فکر می‌کردند این فرد چه کسی بود که مانع پیشرفت ما در اداره بود؟ به هرحال خوب شد که مرد! کارمندان در صفی قرار گرفتند و یکی یکی از نزدیک تابوت رفتند و وقتی به درون تابوت نگاه می‌کردند ناگهان خشک‌شان می‌زد و زبان‌شان بند می‌آمد. آینه‌ای درون تابوت قرار داده شده بود و هر کس به درون تابوت نگاه می‌کرد، تصویر خود را می‌دید. نوشته‌ای نیز بدین مضمون در کنار آینه بود: تنها یک نفر وجود دارد که می‌تواند مانع رشد شما شود و او هم کسی نیست جز خود شما. شما تنها کسی هستید که می‌توانید زندگی‌تان را متحول کنید. شما تنها کسی هستید که می‌توانید بر روی شادی‌ها، تصورات و موفقیت‌های‌تان اثر گذار باشید. شما تنها کسی هستید که می‌توانید به خودتان کمک کنید. زندگی شما وقتی که رئیس‌تان، دوستان‌تان، والدین‌تان، شریک زندگی‌تان یا محل کارتان تغییر می‌کند، دستخوش تغییر نمی‌شود. زندگی شما تنها فقط وقتی تغییر می‌کند که شما تغییر کنید، باور‌های محدودکننده خود را کنار بگذارید و باور کنید که شما تنها کسی هستید که مسئول زندگی خودتان هستید. مهم‌ترین رابطه‌ای که در زندگی می‌توانید داشته باشید، رابطه با خودتان است. خودتان امتحان کنید. مواظب خودتان باشید. از مشکلات، غیرممکن‌ها و چیز‌های از دست داده نهراسید. خودتان و واقعیت‌های زندگی خودتان را بسازید. دنیا مثل آینه است. ☀️@Dastan1224
بعضیا، می‌خونن با طعم ✘ ※ بعضیا، چای می‌خورن با طعم بعضیا می‌کنند و از خدا دور میشن✘ ※ بعضیا، نه‌تنها با عبادت‌کردنشون، که حتی با غذاخوردن و تفریح‌ و ... و با همه‌ی شئون زندگی‌شون... به خدا نزدیک میشن! • ما جزء کدوم دسته‌ایم؟ ☀️@Dastan1224
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
▄▄▄▄▄▄▄▄▄▄▄▄▄▄▄ ━━━━━━━━━🏴❥•🏴━━ ▪️السلام علیک یا سیدالساجدین ▪️ از خیمه نگاه می کنی بابا را پیکار شغال ها و آدم ها را فرداست که گریه های تو خون بکند چشمان زمین و قلب هر دریا را   ✨۞ یا كاشِفَ الْكَرْبِ عَنْ وَجْهِ الْحُسَیْنِ اِكْشِفْ كَرْبى بِحَقِ اَخْیكَ الْحُسَیْنِ بظهـــ♡ـــور الحجة ۞✨ ━━🕯️🕯️━━━━━━━━━ ▄▄▄▄▄▄▄▄▄▄▄▄▄▄▄
در یکی از لقمان به این بود که; ای پسرم! همانا مردمی که پیش از تو می کردند، برای مال ها اندوختند، ولی نه از آن اندوخته ها، و نه از کسانی که برای آن ها اندوخته بودند، نشانه ای مانده است. پس تو ای هستی که به تو اجاره داده شده است و مأمور به عمل کردن هستی و در برابر هر عمل به تو وعده پاداش داده اند بنابراین، عملت را به خوبی انجام بده. پسرم، در این دنیا همچون گوسفندی نباش که در کشت زار سبزی می چَرَد و آن اندازه می خورد تا فربه می شود؛ زیرا مرگش هنگام فربه شدن فرا می رسد، بلکه دنیا را مانند پُلی بر روی رودخانه ای بدان که از آن گذر کرده ای و هیچ گاه به آن جا باز نمی گردی. بدان که به زودی در پیشگاه بزرگ، از تو برای چهار چیز پرسش می کنند: 1. جوانی ات را در چه کارهایی صرف کردی؟ 2. عمرت را چگونه به پایان رساندی؟ 3. مال و دارایی ات را از چه راهی به دست آوردی؟ 4. دارایی ات را چگونه مصرف کردی؟ پس خود را برای آن روز آماده کن و بر آن چه از دنیا از دست داده ای، افسوس نخور؛ زیرا که اندک دنیا، نابود شدنی است و زیادش، دچار بلا و گرفتاری ست. پس کارهایی را که خدا دوست دارد، انجام بده. توبه را در خود تازه نگه دار و  در فرصت ها، به عمل بپرداز، پیش از این که فرا رسد و میان تو و آن چه نیاز داری، فاصله بیاندازد. بحار، ج 73، ص 68 ، روایت 36، باب 122 ☀️@Dastan1224
مردی وارد کاروانسرایی شد تا کمی استراحت کند. کفش‌هایش را زیر سرش گذاشت و خوابید. طولی نکشید که دو نفر وارد آنجا شدند. یکی از آن دو نفر گفت: طلاها را پشت آن جعبه بگذاریم. آن یکی گفت: نه، آن مرد بیدار است، وقتی ما برویم طلاها را برمی‌دارد. دیگری گفت: امتحانش کنیم. کفش‌هایش را از زیر سرش برمی‌داریم، اگر بیدار باشد، معلوم می‌شود. مرد که حرف‌های آن‌ها را شنیده بود، خودش را به‌ خواب زد. آن‌ها کفش‌هایش را برداشتند و مرد هیچ واکنشی نشان نداد. گفتند: پس خواب است! طلاها را زیر جعبه بگذاریم. بعد از رفتن آن دو، مرد بلند شد و رفت که جعبه طلایشان را بردارد. اما اثری از طلا نبود و متوجه شد که همه این حرف‌ها برای این بوده که در حال بیداری، کفش‌هایش را بدزدند. یادمان باشد در زندگی هیچ‌وقت خودمان را به خواب نزنیم که متضرر خواهیم شد. ☀️@Dastan1224
زمانی خواهد رسید که زمین، پاره های وجودش، قطعه های و را بیرون بریزد.   در آن وقت خواهد گفت: به خاطر این چیزها دست به زدم، کاش نمی زدم   آنکه با بستگانش قطع رابطه کرده خواهد گفت: به خاطر این چیزها از بستگان خودم بریدم، کاش نمی بریدم.   سارق هم افسوس خواهد خورد که چرا به خاطر همان چیزها، دستش را در راه داده است.   همه، آن طلا و نقره ها را رها می کنند و چیزی از آن بر نمی دارند.   چنین ماجرایی اتفاق خواهد افتاد ... این برای روزگار زیبای ظهور. (بحارالانوار، ج6، ص310) ‌‎‌‌‎‌‎‎‌‌‎‌‎‌‌‎‌☀️@Dastan1224
دانش‌آموزان را با اتوبوس به می‌برد. در مسیر حرکت، اتوبوس به یک تونل نزدیک می‌شود که نرسیده به آن تابلویی با این مضمون دیده می‌شود: «حداکثر ارتفاع سه متر» ارتفاع هم سه متر بود، ولی چون راننده قبلاً این مسیر را آمده بود با کمال اطمینان وارد تونل می‌شود، اما سقف اتوبوس به سقف تونل کشیده می‌شود و پس از به وجود آمده صدایی در اواسط تونل توقف می‌کند. پس از آرام شدن اوضاع و راننده پیاده شده و از دیدن این صحنه ناراحت می‌شوند. پس از بررسی اوضاع مشخص می‌شود که یک لایه آسفالت جدید روی جاده کشیده‌اند که باعث این شده و همه به فکر چاره افتادند؛ یکی به کندن آسفالت و دیگری به بکسل کردن با ماشین سنگین دیگر و …. اما هیچ کدام چاره‌ساز نبود تا اینکه پسربچه‌ای از اتوبوس پیاده شد و گفت: «راه حل این را من می‌دانم!» یکی از مسئولین اردو به می‌گوید: «برو بالا پیش و از دوستانت جدا نشو!» پسربچه با اطمینان کامل می‌گوید: «به خاطر سن کم مرا دست کم نگیرید و یادتان باشد که سر سوزن به این کوچکی چه بلایی سر به آن بزرگی می‌آورد.» مرد از حاضرجوابی کودک تعجب کرد و راه حل را از او خواست. بچه گفت: «پارسال در یک یادمان داد که از یک مسیر تنگ چگونه عبور کنیم و گفت که برای اینکه دارای و حساسی باشیم باید درون‌مان را از و باد و و و خالی کنیم و در این صورت می‌توانیم از هر مسیر تنگ عبور کنیم و به برسیم.» مسئول اردو از او پرسید: «خب این چه ربطی به اتوبوس دارد؟» پسربچه گفت: «اگر بخواهیم این مسئله را روی اتوبوس اجرا کنیم باید باد لاستیک‌های اتوبوس را کم کنیم تا اتوبوس از این مسیر تنگ و باریک عبور کند.» پس از این کار اتوبوس از تونل عبور کرد. خالی کردن درون از هوای کبر و غرور و نفاق و حسادت رمز عبور از مسیر‌های تنگ زندگی است. ☀️@Dastan1224 ‌‎‌‌‎‌‎‎‌