#داستان آموزنده
🔆 در خدمت مادر
🦋در زمان های قدیم، مردمی بادیه نشین زندگی می کردند که در بین آنها مردی بود که مادرش دچار #آلزایمر و نسیان بود و می خواست در طول روز، پسرش کنارش باشد.
این امر، مرد را آزار می داد و فکر می کرد در چشم مردم کوچک شده است.
🦋هنگامی که موعد #کوچ رسید، مرد به همسرش گفت مادرم را نیاور، بگذار اینجا بماند.
🦋مقداری غذا هم برایش بگذار تا اینجا بماند و از شرش راحت شوم تا #گرگ او را بخورد یا بمیرد.
🦋همسرش گفت باشد، آنچه می گویی انجام می دهم.
🦋همه آماده کوچ شدند.
زن هم مادرِ شوهرش را گذاشت و مقداری آب و غذا در کنارش قرار داد و کودک یک ساله خود را هم پیش زن گذاشت و رفتند.
🦋آنها فقط همین یک کودک را داشتند که پسر بود و مرد به پسرش علاقه فراوانی داشت و اوقات فراغت با او بازی می کرد و از دیدنش شاد می شد.
🦋وقتی مسافتی را رفتند، هنگام ظهر برای استراحت ایستادند و مردم همه مشغول استراحت و غذا خوردن شدند.
🦋مرد به زنش گفت پسرم را بیاور تا با او بازی کنم.
زن به شوهرش گفت او را پیش مادرت گذاشتم.
🦋مرد به شدت عصبانی شد و داد زد که چرا این کار را کردی؟ همسرش پاسخ داد ما او را نمی خواهیم، زیرا بعد ها او تو را همان طور که مادرت را گذاشتی و رفتی، خواهد گذاشت تا بمیری. حرف زن مانند صاعقه به قلب مرد خورد و سریع اسب خود را سوار شد و به سمت مادرش و فرزندش رفت، زیرا پس از کوچ همیشه گرگان به سمت آنجا می آمدند تا از باقی مانده وسایل، شاید چیزی برای خوردن پیدا کنند.
🦋مرد وقتی رسید، دید مادرش فرزند را بلند کرده و گرگان دور آنها هستند.
🦋پیرزن به سمتشان سنگ پرتاب می کند و تلاش می کند که کودک را از گرگ ها حفظ کند.
مرد گرگ ها را دور کرده و #مادر و فرزندش را باز می گرداند و از آن به بعد موقع کوچ، اول مادرش را سوار بر #شتر می کرد و خود با اسب دنبالش روان می شد و از مادرش مانند چشمش مواظبت می کرد و زنش در نزدش، مقامش بالا رفت.
✾📚 @Dastan 📚✾
#داستان_آموزنده
🛑تاثیر شیر بد2️⃣
🌱شاهد ديگر در اثبات اثر شير بد: معروف است هر حيوان باركشى كه پير و از كار افتاده شود، او را به صحرا رها مى كنند. وقتى اتفاق افتاد كه الاغ و شترى در چراگاهى باهم برخورد كردند، شتر از الاغ پرسيد: در اينجا براى چه آمدى ؟
🌱 جواب داد: مدتها صاحب من بار بر كُرده ام مى گذاشت تا اينكه از بسيارى مشقت باركشى و گرسنگى قادر بر حركت نشدم ، آنگاه پالان و افسار مرا برداشته و مرا در اين بيابان رها كرد و مدتيست در اين چراگاهم تا امروز به شما برخورد كردم .
🌱 شتر گفت : قصه من هم مانند توست . الاغ به شتر گفت : چه خوبست كه برادروار در اين چراگاه پر آب و گياه بمانيم و از اين جايگاه بيرون نرويم . شتر گفت : بد فكرى نيست اگر شير مادر بگذارد. الاغ گفت : با شير مادر چه مناسبت دارد؟ شتر گفت : مدخليت دارد بى اثر نيست .
🌱 الغرض مدتها در آن مرغزار، بى پالان و افسار چريدند و در آن محل پر نعمت به نوايى رسيدند. آسوده از رنج باركشى و پيمودن راه شدند. شتر و الاغ هر دو فربه و سردماغ گشتند تا روزى كه قافله اى از آنجا مى گذشتند. چون آن مرغزار پر آب و گياه را ديدند، چند ساعتى در آنجا آرميدند. بارها را فرود آوردند و الاغها را به چراگاه رها كردند. كم كم الاغها به صدا آمدند. همين كه صداى آنها به گوش آن الاغ رسيد كه مدتى مديد در آنجا آزاد چريده و خورده و خوابيده بود، بناى صدا كردن را گذاشت . شتر گفت : اى برادر! اين چه رفتار است كه نتيجه آن رفتن زير بار و پيمودن مسافتهاى بسيار است ؟ از اين حركت دست بردار و ما را آزاد به حال خود بگذار.
🌱الاغ جواب داد: اثر شير مادر است كه مقتضى عرعر است . خلاصه صداى او به گوش كاروان رسيد. يكى از آنها در طلب صدا برآمده طرف آنها دويد. هر دو را يافت و آنها را به زير بار كشيد. قافله ، به راه افتاد تا به پاى كوه بلندى رسيدند و الاغ را به قله كوه نگاه افتاد. با خود انديشيد كه بهتر آنست كه تمارض كرده ، خود را شل بنمايانم تا از رنج كشيدن بار و پيمودن اين گردنه دشوار خلاصى يابم .
🌱بنا كرد شليدن و پا را به خاك كشيدن . اهل قافله گفتند: بهتر آنست كه الاغ را بر رى شتر بنديم تا او را از اين گردنه بگذراند و الا در بين راه از رفتار مى ماند. چنان كردند. الاغ هم از تمهيدى كه كرده بود خوشحال بود. فارغ از اينكه جثه فربه و سنگين خود را بر كُرده رفيق خود شتر افزود. ولى چون به قله كوه رسيدند: شتر آغاز رقصيدن و از سرازيرى كوه دويدن كرد. الاغ گفت : اين چه حركت است اى جوان مرد كه مى كنى ؟
🌱 مرا بزير مى افكنى و استخوانم را خورد مى كنى .
🌱شتر جواب داد كه : تاثير شير مادر تو خواندن آواز و تصنيف است ولى اثر شير مادر من رقص در مقابل حريف است . چندان رقصيد و دويد تا الاغ را از پشت خود به زير انداخت و هلاك ساخت .
👈اى عزيزان ! ملاحظه كنيد خداوند با دشمن سخت خود نمرود چه معامله كرد با آنكه مدعى خدايى بود و به عنوان نبرد به درگاهش روى آورد. آيا در صورتى كه شما روى نياز به درگاه كريم كار ساز و خداوند بنده نواز آوريد و اظهار عجز و انكسار نماييد و روى مذلت بر خاك درگاه رحمت و عظمت گذاريد و به زبان حال به آن كريم ذوالجلال عرض كنيد:
اى كريمى كه از خزانه غيب گبر و ترسا وظيفه خور دارىدوستان را كجا كنى محروم ؟ تو كه با دشمنان نظر دارى (623)آيا شما را نا اميد مى كند! البته شما را محروم نخواهد فرمود. مايوس نباشيد كه ياءس از رحمت خدا از گناهان كبيره است . و سوء ظن نسبت به حق است . بنده بايد به خداى خود در همه حال حسن ظن داشته باشد و چهره اميد را به ناخن ظن بد، نخراشد. الحاصل چون تير نمرود، مردود خون آلود بازگشت ، يقين حاصل كرد كه خداوند را كشته . لذا به حضرت ابراهيم عرض كرد كه رفتم و خداى آسمان را كشتم و بازگشتم . و تمام اين رفتار و گفتار نابهنجار از اثر شير آن پلنگ آدم خوار بود كه تبختر و تكبر مى نمود؛ چون در ميان سباع حيوانى متكبرتر از پلنگ نيست كه نمى تواند چيزى را بالاتر از خود ببيند.
معروف است در شب چهاردهم ماه ، وقتى كه از بالاى قله كوه بلندى ماه را مى بيند كه بالاى سرش در حركت است ، بر او خشمگين شده خود را به طرف ماه پرتاب مى كند و در ميانه دره كوه مى افتد و استخوانهايش درهم مى شكند و هلاك مى شود. هرگاه طفلى را با شير گاو پرورش دهند، شخصى بى اذيت و آزار ببار مى آيد زيرا گاو حيوانيست پر منفعت و بى اذيت .
✾📚 @Dastan 📚✾
#جرعهای_از_معرفت
💠آیت الله مجتهدی تهرانی رحمةالله؛
🔸انسان حق ندارد عیب کسی را بگوید.حالا بعضی ها می گویند آقا ما دیده ایم که میگوییم، ندیده که نمی گوییم. جواب این است که چون دیدی و می گویی غیبت است، اگر ندیده باشی که تهمت است.
🔸هیچ عیبی نداری، مریضی، همه اش عیب این و آن را می گویی که فلانی چنین، فلانی چنین.
چه کار داریم که فلانی بد است یا خوب، به ماچه؟ ما ببینیم خودمان چه کاره هستیم.
🔸خطبه ای در نهج البلاغه راجع به غیبت است که مولا علی علیه السلام می فرمایند: «اگر شما هیچ عیبی نداشته باشید همین که عیب مردم را می گویی، همین بزرگترین عیب است.»
✾📚 @Dastan 📚✾
🌷 #هر_روز_با_شهدا_🌷
#سلامى_با_دستهاى_بريده....
🌷عمليات محرم بود. در كنار بیسيم فرماندهى، عدهى زيادى جمع شده بودند. با عجله خودم را به آنجا رساندم. همه با حالت خاصى صداى برادرى را كه از بیسيم میآمد، گوش میدادند. پرسيدم: «كيست؟»، گفتند: «برادر صداقت است! ساكت باش ببينيم چه میگويد!»
🌷به لحاظ تعهد و روحيهى شهادت طلبى كه داشت، يك بیسيم به دوش گرفته بود و همراه نيروهاى رزمنده جلو رفته بود. در محاصرهى دشمن بودند و امكان كمك فورى به آنان نبود. هر چند مجروح شده بود، كلام او حكايت از دلاورى و روحيهى عالى - كه خاص مجاهدان مخلص راه خداست - داشت.
🌷....در بين حرفها گفت: «اين دستم هم مثل آن دستم شده و زياد نمیتوانم حرف بزنم. (يك دست او قبلاً قطع شده بود و دست ديگر او در اين عمليات قطع گرديد و در اين هنگام شاسى گوشى را با پا فشار داده و صحبت میكرد.)
🌷....سلام مرا به حضرت امام (رحمة الله) برسانيد و بگوييد: رزمندگان در اجراى اوامر شما كوتاهى نكردند. وضع ما خوب است، مهمات، غذا، همه چيز داريم. منظورم را كه میفهميد؟» به امكانات مذكور شديداً نيازمند بودند.
🌷پس از چند لحظه صداى او قطع شد. هر چه او را صدا زدند، جواب نداد. بعد خبر آمد كه آن عزيز بزرگوار در همان لحظه به شهادت رسيده است.
#راوى: رزمنده دلاور مهدى مظاهرى
📚 كتاب "شوق وصال"
#شهدا_را_ياد_كنيم_با_ذكر_صلوات
❤️ اللهم عجل لولیک الفرج
✾📚 @Dastan 📚✾
🔴ﭼﺮﺍ ﺑﻌﻀﯽ آدمﻫﺎ ﺑﺎ ﮐﻮﭼﮏﺗﺮﯾﻦ ﮔﻨﺎﻫﯽ ﺗﻮ ﻫﻤﯿﻦ ﺩﻧﯿﺎ ﻣﺠﺎﺯﺍﺕ ﻣﯽﺷﻦ، ﺍﻣﺎ ﯾﻪ ﺳﺮﯼ ﻫﺮ ﮔﻨﺎﻫﯽ ﺩﻟﺸﻮﻥ ﻣﯽﺧﻮﺍﺩ ﻣﯽﮐﻨﻦ ﻭ ﺭﻭﺯ ﺑﻪ ﺭﻭﺯ ﻫﻢ ﭘﯿﺸﺮﻓﺖ. ﭘﺲ #ﻋﺪﺍﻟﺖ ﺧﺪﺍ ﮐﺠﺎﺳﺖ؟
ﺁﺩﻣﻬﺎ ﺳﻪ ﺩﺳﺘﻪﺍﻧﺪ:
1. ﻋﯿﻨﮏ
2. ﻣﻠﺤﻔﻪ
3. ﻓﺮﺵ
🔸ﻭﻗﺘﯽ ﯾﮏ ﻟﮑﻪ ﭼﺎﯾﯽ ﺑﻨﺸﯿﻨﺪ ﺭﻭﯼ ﻋﯿﻨﮑﺖ، "ﺑﻼﻓﺎﺻﻠﻪ" ﺁﻥ ﺭﺍ ﺑﺎ "ﺩﺳﺘﻤﺎﻝ" ﮐﺎﻏﺬﯼ ﭘﺎﮎ ﻣﯽﮐﻨﯽ!
🔹ﻭﻗﺘﯽ ﻫﻤﺎﻥ ﻟﮑﻪ بنشیند ﺭﻭﯼ ﻣﻠﺤﻔﻪ، ﻣﯽﮔﺬﺍﺭﯼ "ﺳﺮ ﻣﺎﻩ" ﮐﻪ ﻟﺒﺎﺱﻫﺎ ﻭ ﻣﻠﺤﻔﻪﻫﺎ ﺟﻤﻊ ﺷﺪ، ﻫﻤﻪ ﺭﺍ ﺑﺎ ﻫﻢ ﺑﺎ "ﭼﻨﮓ” (مثل ﺯﻣﺎﻥ ﻗﺪﯾﻢ) ﻣﯽﺷﻮﯾﯽ!
🔸ﻭﻗﺘﯽ ﻫﻤﺎﻥ ﻟﮑﻪ ﺑﻨﺸﯿﻨﺪ ﺭﻭﯼ ﻓﺮﺵ، ﻣﯽﮔﺬﺍﺭﯼ "ﺳﺮ ﺳﺎل"، ﺑﺎ "ﺩﺳﺘﻪ ﺑﯿﻞ"ﺑﻪ ﺟﺎﻧﺶ ﻣﯿﺎﻓﺘﯽ!
🔸ﺧﺪﺍ ﻫﻢ ﺑﺎ ﺑﻨﺪﻩﻫﺎﯼ مؤﻣﻨﺶ ﻣﺜﻞ ﻋﯿﻨﮏ ﺭﻓﺘﺎﺭ ﻣﯽﮐﻨﺪ.
ﺑﻨﺪﻩﻫﺎﯼ ﭘﺎﮎ ﻭ ﺯﻻﻟﯽ ﮐﻪ ﺟﺎﯾﺸﺎﻥ ﺭﻭﯼ ﭼﺸﻢ ﺍﺳﺖ، ﺗﺎ ﺧﻄﺎ ﮐﺮﺩﻧﺪ، ﺑﻼﻓﺎﺻﻠﻪ ﺣﺎﻟﺸﺎﻥ ﺭﺍ ﻣﯽﮔﯿﺮﺩ (ﻭﺍﻟﺒﺘﻪ ﺩﺭ ﺩﻧﯿﺎ ﻭ ﺧﻔﯿﻒ).
🔹ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻣﻮﻗﻌﺶ #ﺗﻨﺒﯿﻪ ﻣﯽﮐﻨﺪ ﺁﻥ ﻫﻢ ﺑﺎ ﭼﻨﮓ!
🔸ﻭ ﺁﻥ ﮔﺮﺩﻥ ﮐﻠﻔﺖﻫﺎﯾﺶ ﺭﺍ ﻣﯽﮔﺬﺍﺭﺩ ﺗﺎ ﭼﺮﮎﻫﺎﯾﺸﺎﻥ ﺟﻤﻊ ﺷﻮﺩ; (ﻗﺮﺁﻥ ﮐﺮﯾﻢ: ﻣﺎ ﺑﻪ ﮐﺎﻓﺮﺍﻥ ﻣﻬﻠﺖ ﻣﯽﺩﻫﯿﻢ ﺗﺎ ﺑﺮ ﮐﻔﺮ ﺧﻮﯾﺶ ﺑﯿﺎﻓﺰﺍﯾﻨﺪ) ﻭ ﺳﺮ ﺳﺎﻝ (ﯾﺎ #ﻗﯿﺎﻣﺖ، ﯾﺎ ﻫﻢ ﺩﻧﯿﺎ ﻭ ﻫﻢ ﻗﯿﺎﻣﺖ) ﺣﺴﺎﺑﯽ ﺍﺯ ﺷﺮﻣﻨﺪﮔﯽ ﺷﺎﻥ ﺩﺭ ﻣﯽ ﺁﯾﺪ.
📚حجت الاسلام والمسلمین #قرائتی
✾📚 @Dastan 📚✾
🌾🌱🌾🌱🌾🌱🌾🌱🌾
✍آيت الله محلاتی حائری:
یک بار مشهد مقدس مشرف شدم و مدتی در آنجا اقامت گزيدم؛ پولم تمام شدوكسی را هم برای رفع مشكل خويش نميشناختم.
از اين رو قصيدهای در مدح حضرت رضا (ع) سرودم و فكر كردم كه بروم وآن را برای توليت آستان مقدس بخوانم و صله بگيرم با اين نيت حركت كردم، اما در ميان راه به خود آمدم كه چرا نزد خود حضرت رضا(ع) نروم و آن را برای وی نخوانم؟!
به همين جهت كنار ضريح رفتم وپس از استغفار و راز و نياز با خدا، قصيدهی خود را خطاب به روح بلند و ملكوتی آن حضرت خواندم و تقاضای صله كردم.
ناگاه ديدم دستی با من مصافحه نمود و یک اسكناس ده توماني در دستم نهاد.
بيدرنگ گفتم:«سرورم؛اين كم است»
ده تومانی ديگر داد باز هم گفتم:«كم است» تابه هفتادتومان كه رسيد.
ديگرخجالت كشيدم تشكر كردم و ازحرم بيرون آمدم
كفشهای خود را كه مي پوشيدم، ديدم آيت الله حاج شيخ حسنعلي تهراني، جد آيت الله مرواريد، با شتاب رسيد و فرمود:
خوب با آقا حضرت رضا (ع) روی هم ريختهای؛ برايش مدح ميگویی وصله ميگيريد..صله را به من بده
بی معطلی پولها را به او تقديم كردم و او یک پاكت در ازای آن به من داد و رفت وقتی گشودم ديدم دوبرابر پول صله است.
🌾🌱🌾🌱🌾🌱🌾🌱🌾🌱🌾
✾📚 @Dastan 📚✾
♥️ #پيامبر صلي الله عليه و آله:
🍃 بدانيد كه #عاقل ترين مردم كسى است كه
👈 پروردگارش را بشناسد و از او پيروى كند،
👈 دشمنان خدا را بشناسد و از آنان نافرمانى كند،
👈 جايگاه ابدى خود را بشناسد و آن را آبادكند
👈 و بداند به زودى به آنجا سفر خواهد كرد و براى آن، توشه بردارد.
📚اعلام الدين، ص337، ح 15
✾📚 @Dastan 📚✾
D1737011T15023752(Web).mp3
1.04M
سخنرانی حجت الاسلام حسین انصاریان با موضوع کَرَم و بخشش امام حسین (ع) به فقرا - ویژه ی ولادت
در روایت است که روزی امام حسین (ع) بر مرکبی سوار بودند و در حال عبور از جایی که کارگران در آنجا مشغول خوردن غذا بودند که .....
#ولادت_امام_حسین_علیه_السلام
🎙#استاد_انصاریان
✾📚 @Dastan 📚✾
🌼ســلام مهربانان
🌱صبحتان زیبـا
🌼و پراز شادیهای ماندگار
🌱دلي شـاد و لبي خنـدان
🌼سلامتي جسم و روح
🌱تـوفيق عمل
🌼خيـر و ثواب
🌱و عاقبت بخيـری
🌼بـراتـون آرزومنـدم
✾📚 @Dastan 📚✾
🔴 نابود کننده حسنات
✍#پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله) فرمود:
روز #قيامت فردى را مى آورند و او را در پيشگاه خدا نگه مى دارند و كارنامه اعمالش را به او مى دهند، اما #حسنات خودرا در آن نمى بيند.
عرض مى كند: الهى! اين كارنامه من نيست! زيرا من در آن طاعات خود را نمى بينم! به او گفته مى شود: پروردگار تو نه خطا مى كند و نه فراموش. عمل تو به سبب #غيبت كردن از مردم بر باد رفت.
سپس مرد ديگرى را مى آورند و كارنامه اش را به او مى دهند. در آن طاعت بسيارى را مشاهده مى كند.
عرض مى كند: الهى! اين كارنامه من نيست! زيرا من اين طاعات را بجا نياورده ام! گفته مى شود: فلانى از تو غيبت كرد و من حسنات او را به تو دادم.
📚جامع الأخبار، ص 412
✾📚 @Dastan 📚✾
#داستان_آموزنده
🤔چه کسی مایل است این اسکناس را داشته باشد؟
🔅یک سخنران معروف در مجلسی که دویست نفر در آن حضور داشتند، یک صد دلاری را از جیبش بیرون آورد و پرسید: چه کسی مایل است این اسکناس را داشته باشد؟ دست همه حاضرین بالا رفت.
🔅سخنران گفت: بسیار خوب، من این اسکناس را به یکی از شما خواهم داد ولی قبل از آن می خواهم کاری بکنم. و سپس در برابر نگاه های متعجب، اسکناس را مچاله کرد و پرسید:
🔅چه کسی هنوز مایل است این اسکناس را داشته باشد؟ و باز هم دست های حاضرین بالا رفت.
🔅این بار مرد، اسکناس مچاله شده را به زمین انداخت و چند بار آن را لگد مال کرد و با کفش خود آن را روی زمین کشید. بعد اسکناس را برداشت و پرسید: خوب، حالا چه کسی حاضر است صاحب این اسکناس شود؟
🔅و باز دست همه بالا رفت. سخنران گفت: دوستان، با این بلاهایی که من سر اسکناس در آوردم، از ارزش اسکناس چیزی کم نشد و همه شما خواهان آن هستید.
🔅و ادامه داد: در زندگی واقعی هم همین طور است، ما در بسیاری موارد با تصمیمــاتی که می گیریم یا با مشکلاتی که روبرو می شویم، خم می شویم، مچالــه می شویم، خاک آلود می شویم و احساس می کنیم که دیگر پشیزی ارزش نداریم، ولی این گونه نیست و صرف نظر از این که چه بلایی سرمان آمده است هرگز ارزش خود را از دست نمی دهیم و هنوز هم برای افرادی که دوستمان دارند، آدم با ارزشی هستیم.
✾📚 @Dastan 📚✾
#داستان_آموزنده
🔆حکایت زیبا و پند آموز پنجره و آینه
🦋جوان ثروتمندی نزد یک روحانی رفت و از او اندرزی برای زندگی نیک خواست. روحانی او را به کنار پنجره برد و پرسید: پشت پنجره چه می بینی؟ جواب داد: آدمهایی که میآیند و میروند و گدای کوری که در خیابان صدقه میگیرد.
🦋بعد آینهی بزرگی به او نشان داد و باز پرسید: در این آینه نگاه کن و بعد بگو چه میبینی؟ جواب داد: خودم را میبینم.
🦋دیگر دیگران را نمیبینی! آینه و پنجره هر دو از یک مادهی اولیه ساخته شدهاند، شیشه. اما در آینه لایهی نازکی از نقره در پشت شیشه قرار گرفته و در آن چیزی جز شخص خودت را نمیبینی. این دو شی شیشهای را با هم مقایسه کن.
👌وقتی شیشه فقیر باشد، دیگران را میبیند و به آنها احساس محبت میکند. اما وقتی از نقره (یعنی ثروت) پوشیده میشود، تنها خودش را می بیند. تنها وقتی ارزش داری که شجاع باشی و آن پوشش نقرهای را از جلو چشمهایت برداری تا بار دیگر بتوانی دیگران را ببینی و دوستشان بداری.
✾📚 @Dastan 📚✾
هدایت شده از قاصدک
مهارتهای زندگی....m4a
8.14M
💜 اگه می خوای آداب معاشرت و ارتباطات عالی بشه
💜 هم نظم منزل هم جذابیت و اعتماد به نفست عالی بشه
💜 این بهترین دوره در تمام ایتاست
❌ فقط همین امروز فرصت باقیه
✅ کافیه خودت وارد این کانال ۲۰۰ هزار نفری بشی و نتایج حیرت انگیز خانمای زیادی رو ببینی👇
https://eitaa.com/joinchat/1634271298C2b479acc30
#داستان_آموزنده
🔆شیخ کتک خور
🌾مرحوم شیخ_جعفر_کاشف_الغطاء از بزرگترین فقیهان عالَم تشیّع بوده است، در حدّى که علماى بزرگ شیعه از قول او نقل کرده اند که فرموده بود: اگر تمام کتابهاى فقهى شیعه را در رودخانه بریزند و به دریا برود و شیعه دیگر یک ورق فقه دستش نباشد، من از اول تا آخر فقه شیعه را در سینه ام دارم، همه ی را بیرون مى دهم تا دوباره بنویسند. مرجع هم شده بود.
🌾اهل علم و اصحاب سرّش فهمیدند که همسرش در منزل بداخلاقى مى کند، ولى خیلى هم خبر از حکايت نداشتند. این قدر در مقام جستوجو برآمدند تا به این نتیجه رسیدند که این مرد بزرگ الهى، این فقیه عالى قدر گاهى که به داخل منزل مى رود، همسرش حسابى وی را کتک مى زند.
🌾یک روز چهار پنج نفر جمع شدند و خدمتش آمدند گفتند: آقا ما داستانى شنیده ایم از خودتان باید بپرسیم، آیا همسر شما گاهى شما را مى زند؟!
🌾فرمود : بله، عرب است، نیرومند هم هست، قوى البنیه هم هست، گاهى که عصبانى مى شود، حسابى مرا مى زند. من هم زورم به او نمى رسد.
🌾گفتند: وی را طلاق بدهید.گفت: نمى دهم.گفتند: اجازه بدهید ما زنهایمان را بفرستیم، ادبش کنند.گفت: اینکار را هم اجازه نمى دهم.گفتند: چرا؟
🌾گفت: این زن دراین منزل براى من از اعظم نعمتهاى خداست، چون وقتى بیرون مى آیم ودر صحن امیر المومنین مى ایستم و تمام صحن، پشت سر من نماز مى خوانند، مردم در مقابل من تعظیم مى کنند؛
🌾گاهى در مقابل این مقاماتى که خدا به من داده، یک ذرّه هوا مرا برمى دارد، همان وقت مى آیم در منزل کتک مى خورم، هوایم بیرون مى رود! این چوب_الهى است، این باید باشد.
✾📚 @Dastan 📚✾
🌷 #هر_روز_با_شهدا_🌷
#همان_سرنیزه....
🌷در عملیات و الفجر ٨ یکی از نیروهای اطلاعات عملیات از شهر بابل به نام سید علی امامی از من تقاضا کرد در عملیات شرکت کند، پیش از آن سید بهعنوان امین اطلاعات و فرماندهی مأموریت داشت بهعنوان راننده کامیون در مسیرهای مشخصی تردد کند. من چون به همکاری او در عملیات نیاز داشتم، گفتم: «کارت در اینجا مثل نیرویی است که در خط مقدم میجنگد و الآن مقدور نیست که برای خطشکنی به خط مقدم اعزام شوید.»
🌷هرچه آن سید اصرار ورزید من امتناع کردم. تا این که یک روز گفت: «آقای قربانی! اطاعت از فرماندهی را واجب میدانم، اما فردای قیامت پیش مادرم زهرا (س) از شما شکایت میکنم که اجازه ندادید به خط مقدم بروم.» با این حرف دلم سوخت و با آنکه دوست نداشتم او را از دست بدهم ولی به ناچار قبول کردم.
🌷این سید در دست خود سرنیزه داشت و گفته بود که با این سرنیزه باید از مادرم حضرت زهرا (س) دفاع کنم، سید با شور و شعف خاصی به همراه خطشکنان عملیات به خط زد، بعد از عملیات وقتی فاو را فتح کردیم و پیروز شدیم، دیدم این سید عزیز با همان سرنیزه که در دست او بود قهرمانانه به شهادت رسید.
🌹خاطره ای به یاد شهید معزز سید علی امامی
#راوی: سردار حاج مرتضی قربانی فرمانده لشکر ویژه ۲۵ کربلا در دوران دفاع مقدس
#شهدا_را_ياد_كنيم_با_ذكر_صلوات
♥️اَلَّلهُمـّ؏جِّل لِوَلیــِـــڪَ الفَـرَجــــ
✾📚 @Dastan 📚✾
💠 مرحوم حاج اسماعیل دولابی:
☘در دنیا آنچه نیست که نیست، آنچه را هم هست نیست فرض کن. دندان طمع دنیا را یکجا بکن.
🍀 در مسافرت اگر دندان طمع را بکنی، سفر خوش می گذرد. در دنیا ما مسافریم. دندان طمع دنیا را بکن. [به هیچ نفع و بهره ای از دنیا امید نداشته باش]
🍀 حتی اگر دیدی هر چه سعی میکنی نماز و عباداتت هم درست نمی شود، دندان طمع آخرت را هم بکن. طمع فقط به خدا خوب است.
🍀 [یعنی به خودت بگو فرض می کنم پاداش و بهشتی هم نیست، من فقط می خواهم این نماز را برای خدا بخوانم]
📚 کشکول فرحزاد ، جلد ۲ ، صفحه ۹۲.
🍃🍃🍃🍃🍃
✾📚 @Dastan 📚✾
✨﷽✨
#پندانه
🔴مهارت لذت حلالبردن رو بهدست بیار
✍درسم تموم بشه، راحت بشم.
نماز بخونم، راحت بشم.
غذام رو بپزم، راحت بشم.
اتاقم رو تميز کنم، راحت بشم.
الهی بزرگ بشی، راحت بشم.
اوه چه پروژهای، تموم بشه راحت بشم.
🔷تموم بشه که چی بشه؟ تا زنده هستيم و زندگی میکنیم، هيچ کاری تمومشدنی نيست.
🔸پس چه بهتر که موقع انجامدادن هر کاری، لذتبردن رو فراموش نکنيم. نه مثل يک ربات فقط به انجامدادن و تمومشدن و فارغشدن فکر کنیم.
🔹لذت حلال باعث قدرتمندشدن میشه و بهطرز باورنکردنیای باعث بالارفتن اعتمادبهنفس میشه.
🔺توانایی لذت حلالبردن، یک مهارت و یکی از اهداف مهم زندگیه که راه رسیدن به اون اهل فکرشدن و بالابردن سطح فکریه.
✾📚 @Dastan 📚✾
هدایت شده از قاصدک
🎁 ١٠ هدیه کربلا و مشهد و ده میلیون هدیه نقدی بمناسبت اعیاد شعبانیه
کافیه به چندتا سوال تاریخی _ دینی درباره امام حسین(ع) و حضرت عباس و امام سجاد پاسخ بدی
حسین دارابی تو کانالش ۳ تا مسابقه دینی طراحی کرده، برید خانوادگی جواب بدید، بین برنده ها قرعه کشی میکنه و هدیه کربلا و مشهد و چند میلیون هدیه نقدی میده. خیلی جذابه، هم هیجان مسابقه داره، هم هیجان برنده شدن،شاید توهم طلبیده شده باشی. هم کلی چیزم یاد میگیری تقلب هم آزاده😁 الانم مسابقه اولش رو گذاشته برید جواب بدید،👇
http://eitaa.com/joinchat/443940864Cf192df24f0
مشاهده مسابقه اول
#داستان_آموزنده
🔆سفارش ميت
🌼نقل مى كنند: شخصى از دنيا رفت ، بستگان او، يك نفر قارى قرآن را اجير كردند، كه مدتى ، سر قبر او قرآن بخواند، قارى مشغول قرائت قرآن بر سر قبر او گرديد.
🌼تا اينكه بعد از چند روز يكى از وارستگان آن شخص را در عالم خواب ديد و از او احوال پرسى كرد، او در جواب گفت :
🌼 تقاضا دارم بگوئيد اين قارى قرآن بر سر قبر من ، ديگر قرآن نخواند، زى را وقتى كه قرآن مى خواند، به هر آيه اى (مثلاً آيه خمس ، زكات ، حج ، امر به معروف و نهى از منكر و...) مى رسد كه من به دستور آن آيه عمل نكرده ام ، مرا عذاب مى نمايند!!
🌼نگارنده گويد: در احاديث آمده كه امامان فرمودند:
🌼رب تالى القرآن و القرآن يلعنه چه بسيار افرادى هستند كه تلاوت قرآن مى كنند، ولى قرآن آنها را لعنت مى كند.
📚داستان دوستان، جلد اول، محمد محمدى اشتهاردى
✾📚 @Dastan 📚✾
#داستان_آموزنده
🔆 کورحقیقی
🌱✨« فقیری به در خانه بخیلی آمد، گفت: شنیده ام که تو قدری از مال خود را نذر نیازمندان کرده ای و من در نهایت فقرم، به من چیزی بده
🔅بخیل گفت: من نذر کوران کرده ام.
🔅فقیر گفت: من هم کور واقعی هستم، زیرا اگر بینا می بودم، از در خانه خداوند به در خانه کسی مثل تو نمی آمدم.»
✾📚 @Dastan 📚✾
📖 تفسیر قرآن کریم با داستان 📖
✳️ روش دعوت به حق
🍃ادْعُ إِلَىٰ سَبِيلِ رَبِّكَ بِالْحِكْمَةِ وَالْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ ۖ وَجَادِلْهُمْ بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ إِنَّ رَبَّكَ هُوَ أَعْلَمُ بِمَنْ ضَلَّ عَنْ سَبِيلِهِ ۖ وَهُوَ أَعْلَمُ بِالْمُهْتَدِينَ🍃 (نحل : ۱۲۵)
🍂با حکمت و اندرز نیکو، به راه پروردگارت دعوت نما! و با آنها به روشی که نیکوتر است، استدلال و مناظره کن! پروردگارت، از هر کسی بهتر میداند چه کسی از راه او گمراه شده است؛ و او به هدایتیافتگان داناتر است🍂
✅ مناظره نیکو
✍ روزی بین ملا خلیل قزوینی و ملا محسن فیض کاشانی مناظرهای طولانی پیرامون مسألهای علمی رخ داد،
امّا او سخن حق ملامحسن را نپذیرفت و بر نظر خود اصرار ورزید تا این که پس از مدتی در قزوین به اشتباه خود پی برد و فهمید که حق با ملامحسن فیض بوده است.
در همان وقت از قزوین به سوی کاشان حرکت کرد تا نزد او به حقانیت کلام ملامحسن اعتراف کند و در ضمن از او عذرخواهی نماید. وقتی به درب منزل وی رسید با صدای بلند گفت:
یا محسن قد اتاک المسیئی (ای درستکار خطاکار به سوی تو آمد)
مرحوم فیض صدای او را شناخت، بیرون آمد و وی را در آغوش گرفت و با یکدیگر مهربانی و صمیمیت نمودند. پس از ساعتی ملاخلیل به سوی قزوین حرکت کرد. هر چه ملامحسن فیض اصرار کرد که قدری توقف نماید قبول نکرد تا مبادا در اخلاص او شائبهای پیش آید.
📚 قصههای تربیتی
✾📚 @Dastan 📚✾
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
☕️فنجان طلای شعر ناب آوردم
🌹چای گل سرخ با گلاب آوردم
☕️برخیز و بنوش زندگی را از نو
🌹در سینی صبح ، آفتاب آوردم
سـلام 🌹
صبحتون زیبـا ☕️
✾📚 @Dastan 📚✾
🔴 ریزش گناهان با نماز
✍بوعثمان مى گوید: من با سلمان فارسى زیر درختى نشسته بودم ، او شاخه خشكى را گرفت و تكان داد همه برگهایش فرو ریخت .
آنگاه به من گفت:
نمى پرسى چرا چنین كردم؟
گفتم: چرا این كار را كردى؟
در پاسخ گفت: یك وقت زیر درختى در محضر #پیامبر (ص) نشسته بودم، حضرت شاخه خشك درخت را گرفت و تكان داد تمام برگهایش فرو ریخت. سپس فرمود: سلمان ! سۆال نكردى چرا این كار را انجام دادم؟
گفتم: منظورتان از این كار چه بود؟
🔺فرمود: وقتى كه مسلمان وضویش را به خوبى گرفت، سپس #نمازهاى پنچگانه را بجا آورد، #گناهان او فرو مى ریزد، همچنان كه برگهاى این درخت فرو ریخت.
📚 بحار ج82 ، ص319
✾📚 @Dastan 📚✾