eitaa logo
📚 داستان های آموزنده 📚
69.3هزار دنبال‌کننده
8هزار عکس
2.6هزار ویدیو
67 فایل
﷽ 🔹تبادل و تبلیغ ⬅️ کانون تبلیغاتی قاصدک @ghaasedak 🔴تبادل نظر
مشاهده در ایتا
دانلود
🔆در بستر بيمارى يكى از مسلمانان در بستر بيمارى افتاده بود. پيغمبر خدا با گروهى از اصحاب خود بر بالين او حاضر شدند. وى در حال بى هوشى بود. رسول خدا فرمود: اى فرشته مرگ اين شخص را آزاد بگذار تا از او سؤ ال كنم . ناگاه مرد به هوش آمد . پيامبر صلى الله عليه و آله وسلم فرمود: چه مى بينى ؟ مرد گفت : سفيدى بسيار و سياهى بسيار مى بينم . - كدام يك از آن دو، به تو نزديكتر هستند؟ - سياه به من نزديكتر است . حضرت فرمود؛ بگو: الهم اغفر لى الكثير من معاصيك و اقبل منى اليسير من طاعتك خدايا گناهان بسيارم را ببخش و طاعت اندكم را بپذير! مرد اين دعا را خواند و بى هوش شد. پيغمبر دوباره به فرشته فرمود: ساعتى بر او آسان بگير! تا از او پرسش كنم . در اين وقت مرد به هوش آمد. پيغمبر صلى الله عليه و آله وسلم فرمود: چه مى بينى ؟ مرد: سياه بسيار و سفيد بسيار مى بينم . - كدام يك از آنها به تو نزديكتر است ؟ - سفيد نزديكتر است . پيامبر صلى الله عليه و آله به حاضران فرمود: خداوند اين رفيق شما را بخشيد. امام صادق عليه السلام پس از نقل اين داستان مى فرمايد: وقتى به بالين فردى كه در حال جان دادن است رفتيد، اين دعا (دعاى ذكر شده ) را به او بگوييد و تلقين كنيد. 📚- بحار: ج 6، ص 197. ✾📚 @Dastan 📚✾
✅ العبد محمدتقی بهجت: ✨خدا کند که مادیات برای ما وسیله باشند؛ 🔹به‌گونه‌ای‌که وقتی امور دنیویه به ما اقبال کردند، سبب تأکید و اقبال ما به امور معنویه و آخرت گردند، چنان‌که برای بعضی چنین شده که با داشتن مقامات معنویه و اقبال در امور مادیه، به مقامات بالاتری از معنویات رسیده‌اند. 📚 در محضر بهجت، ج۱، ص۸٢ ✾📚 @Dastan 📚✾
🌄 راه تغییر ❞ هنگامى كه مى‌خواهيم كارهايى را و عمل‌هايى را عوض كنيم، ناچار بايد در شناخت‌ها و ارزيابى‌ها و سنجش‌ها راه بيابيم و آنها را عوض كنيم. ✍🏻 📚 | ص ۴۸ ✾📚 @Dastan 📚✾
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شــــــــب انتهای زیباییست برای امتداد فردایی دیگر تا زمانی که سلطان دلت "خداست" کسی نمی تواند دلخوشیهایت را ویران کند! ⭐شبتون آرام و خوش در پناه خالق هستی ✾📚 @Dastan 📚✾
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌸🍃 نــیـــــایــــش صـبـــح گــ☀️ــاهـی🍃🌸 خـ♡ـدایـا🙏❤️ به حق نام بزرگ و با عظمتت همان نامی که همهٔ درهای بسته را می‌گشاید و سختی‌ها را آسان می‌کند همان نامی که همهٔ تاریکی‌ها را می زُداید و دشواری‌ها را برطرف می‌کند🌸🍂 به حق نام عظیمت همان که کهکشان‌ها را می‌آفریند یا زیر و زِبَر می‌کند دستهایمان را بگیر تا در سیاهی‌ها و تاریکی‌هایی که ما را احاطه کرده‌اند طریق تو را گم نکنیم🌸🍂 و در فراز راه‌ها و نشیب‌ها مقصد و مقصود را فراموش نکنیم و جز خواست تـو به هیچ چیز دیگری تن ندهیم مگذار یک لحظه، حتی یک لحظه تو را از خاطر ببریم و مگذار به یک لحظه بی حضور تو زندگی کردن راضی شویم!🌸🍂 🌸🍂آمیـن‌یارب‌العالمین🌸🍂 ‌‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌​​​ ‎ ‌‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌✾📚 @Dastan 📚✾
🌾🍃🌾🍃🌾🍃🌾🍃🌾🍃🌾 🔆برخورد منطقى با سخن چين شخصى سخن چين ، به حضور امام حسن رسيد. عرض كرد: فلانى از شما بدگويى مى كند. امام به جاى تشويق چهره درهم كشيد و به او فرمود: تو مرا به زحمت انداختى . از اين كه غيبت يك مسلمان را شنيدم بايد درباره خود استغفار كنم و از اين كه گفتى آن شخص با بدگويى از من ، مرتكب گناه شده بايستى براى او نيز دعا كنم . 📚بحار: ج 43، ص 350. ✾📚 @Dastan 📚✾
🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃✨ 🔆امام كاظم (ع ) در كاخ هارون روزى امام موسى بن جعفر عليه السلام را در بغداد به يكى از كاخهاى با شكوه هارون وارد كردند. هارون كه مست قدرت و سلطنت بود، به كاخ اشاره كرد و گفت : اين كاخ از آن كيست ؟ - نظر هارون اين بود كه عظمت و جلال خويش را به رخ حضرت بكشد.- امام با كمال بى اعتنايى به كاخ پرتجمل وى فرمود: اين خانه ، خانه فاسقان است ؛ همان افرادى كه خداوند درباره آنها مى فرمايد: به زودى كسانى را كه در روى زمين به ناحق كبر مى ورزند از (درك و فهم ) آيات خود منصرف مى سازم به طورى كه هرگاه آيات الهى ببينند ايمان نمى آورند و اگر راه هدايت و كمال ببينند آن را انتخاب نمى كنند. اما هرگاه راه گمراهى ببينند آن را پيش مى گيرند همه اينها به خاطر آن است كه آنان آيات ما را تكذيب نموده و از آن غفلت كردند.(61) (تو نيز اى هارون از آنان هستى كه در برابر حق تكبر ورزيده و جبهه گرفته اند.) هارون از اين پاسخ سخت ناراحت شد. از امام پرسيد: پس در واقع اين خانه ، خانه كيست ؟ حضرت فرمود: اين خانه در حقيقت از آن شيعيان ما است اكنون ديگران (شما) با زور آن را گرفته اند و بر ايشان باعث آزمايش و امتحان است . هارون گفت : اگر اين كاخ از آن شيعيان است ، چرا صاحبش آن را از ما نمى گيرد؟ امام فرمود: اين خانه از صاحب اصليش در حال عمران و آبادى گرفته شده است ، هرگاه توانست آن را آباد كند پس خواهد گرفت ... 📚بحار: ج 48، ص 138. ✾📚 @Dastan 📚✾
✨🌱✨🌱✨🌱✨🌱✨🌱✨ 🔆مرگ در چشم انداز امام حسين عليه السلام روز عاشورا چون جنگ شدت گرفت و كار بر حسين عليه السلام بسيار سخت شد، بعضى از اصحاب آن حضرت ديدند برخى از ياران امام عليه السلام در اثر شدت جنگ و با مشاهده بدنهاى قطعه قطعه شده دوستانشان و فرا رسيدن وقت شهادت و جانبازى آنها، رنگ چهره شان دگرگون گشته است و لرزه بر اندام آنان افتاده و ترس دلهايشان فراگرفته است . اما خود سيدالشهدا و تعدادى از خواص يارانش برخلاف آنها هر چه فشار بيشتر، و مرحله شهادت نزديكتر مى شود رنگ صورتشان درخشنده تر گشته و سكون و آرامش بيشتر مى يابند. بعضى از اين شهامت فوق العاده تعجب كرده با امام حسين اشاره كرده ، به يكديگر مى گفتند: به حسين نگاه كنيد كه ابدا از مرگ و شهادت باكى ندارد. امام حسين عليه السلام متوجه گفتارشان شده ، فرمود: اى بزرگ زادگان قدرى آرام بگيريد! صبر و شكيبايى پيشه كنيد! چون مرگ پلى است كه شما را از گرفتاريها و سختيها عبور داده و به بهشت هاى پهناور و نعمتهاى جاودانى مى رساند. و اما براى دشمنانتان پلى است كه از قصر به زندان مى رساند. و كداميك از شما نخواهد از يك زندان به قصر مجلل منتقل گردد. پدرم از پيامبر صلى الله عليه و آله برايم نقل كرد، كه مى فرمود: دنيا براى مؤ منان همانند زندان و براى كافران همانند بهشت است . و مرگ پلى است كه مؤ منان را به بهشتشان ، و كافران را به جهنمشان مى رساند. آرى ، نه دروغ شنيده ايم و نه دروغ مى گويم . 📚بحار: ج 6، ص 154 و ج 44، ص297 ✾📚 @Dastan 📚✾
✨✨خدارو با ادمها اشتباه نگیر تسلیم شدن در برابر ادمها ضعفه اما در برابر الله قوی شدن و نجات یافتنه در خواست از ادمها ذلته اما خواستن از خدا تنها راه رسیدن به عزت او با همه فرق داره…. ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌​​​ ‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌ ✾📚 @Dastan 📚✾
🌷 🌷 ...!! 🌷توی عملیات فاو، یکی از بچه‌های غواص زخمی شده بود. مدام تماس می‌گرفت: شفیعی حالش خوبه؟ گفتیم: باید هم خوب باشه. حالا حالا ها کارش داریم. اصلاً گوشی رو بده به خودش. به بچه‌های امداد بی‌سیم می‌زد بروند بیاورندش عقب. می‌گفت: حتماً يكى از پیغام هاش را نشنیدم. از بی‌سیمچیش پرسیدم: چی می‌گفت؟ گفت: بابا! حسین آقا هم ما رو کشت با این غواصاش. 🌷با غیظ نگاهش می‌کنم. می‌گویم: اخوی! به کارت برس. می‌گوید: مگه غیر اینه؟ ما این‌جا داریم عرق می‌ریزیم تو این گرما؛ آقا فرمانده لشکر نشستن تو سنگر فرماندهی، هی دستور می‌دن. تحمّلم تمام می‌شود. داد می‌زنم: من خودم بلدم قایق برانم ها. گفته باشم، یه کم دیگه حرف بزنی، همین جا پرتت می‌کنم توی آب، با همین یه دست تا اون‌ور اروند شنا کنی!! اصلاً ببینم تو تا حالا حسین خرازی رو دیده ای که پشت سرش لغز می‌خونی؟ می‌خندد. می‌خندد و می‌گوید: مگه تو دیده ای؟ 🌷باید اول خودش خط را می‌دید. می‌گفت: باید بدونم بچه‌های مردم رو کجا می‌آرم. گفت: حالا شما برید من این‌جا نشسته‌ام، هواتونو دارم بدوین ها. پریدم بیرون. دویدیم سمت خط. جای پایمان را می‌کوبیدند. برمی‌گشتیم. یکی افتاده بود روی زمین. برش گرداند، صورتش را بوسید. گفت: بچه تهرونه ها، اومده بوده شناسایی. دست انداخت زیرش، کولش کند. نمی‌توانست، به ما هم نمی‌گفت.... 🌹خاطره اى به ياد فرمانده شهيد حاج حسین خرازی : رزمنده دلاور امیرحسین فرشادنیا ✾📚 @Dastan 📚✾
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔻 آیت الله بهجت داستان عجیب دو بودایی را تعریف میکند ❗️❗️ ✾📚 @Dastan 📚✾
✨🌱✨🌱✨🌱✨🌱✨🌱✨ 🔆جمجمه انوشيروان سخن مى گويد به امام على عليه السلام خبر رسيد معاويه تصميم دارد با لشكر مجهز به سرزمين هاى اسلامى حمله كند. على عليه السلام براى سركوبى دشمنان از كوفه بيرون آمد و با سپاه مجهز به سوى صفين حركت كردند در سر راه به شهر مدائن (پايتخت پادشاهان ساسانى ) رسيدند و وارد كاخ كسرى شدند. حضرت پس از اداى نماز با گروهى از يارانش مشغول گشت ويرانه هاى كاخ انوشيروان شدند و به هر قسمت كاخ كه مى رسيدند كارهايى را كه در آنجا انجام شده بود به يارانش توضيح مى دادند به طورى كه باعث تعجب اصحاب مى شد و عاقبت يكى از آنان گفت : يا اميرالمؤ منين ! آنچنان وضع كاخ را توضيح مى دهيد گويا شما مدتها اينجا زندگى كرده ايد! در آن لحظات كه ويرانه هاى كاخها و تالارها را تماشا مى كرند، ناگاه على عليه السلام جمجمه اى پوسيده را در گوشه خرابه ديد، به يكى از يارانش ‍ فرمود: او را برداشته همراه من بيا! سپس على عليه السلام بر ايوان كاخ مدائن آمد و در آنجا نشست و دستور داد طشتى آوردند و مقدارى آب در طشت ريختند و به آوردند جمجمه فرمود: آن را در طشت بگذار. وى هم جمجمه را در ميان طشت گذاشت . آنگاه على عليه السلام خطاب به جمجمه فرمود: اى جمجمه ! تو را قسم مى دهم ! بگو من كيستم تو كيستى ؟ جمجمه با بيان رسا گفت : تو اميرالمؤ منين ، سرور جانشينان و رهبر پرهيزگاران هستى و من بنده اى از بندگان خدا هستم . على عليه السلام پرسيد: حالت چگونه است ؟ جواب داد: يا امير المومنين ! من پادشاه عادل بودم ، نسبت به زيردستان مهر و محبت داشتم ، راضى نبودم كسى در حكومت من ستم ببيند. ولى در دين مجوسى (آتش پرست ) به سر مى بردم . هنگامى كه پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله به دنيا آمد كاخ من شكافى برداشت . آنگاه به رسالت مبعوث شد من خواستم اسلام را بپذيرم ويل زرق و برق سلطنت مرا از ايمان و اسلام باز داشت و اكنون پشيمانم . اى كاش كه من هم ايمان مى آوردم و اينك از بهشت محروم هستم و در عين حال به خاطر عدالت از آتش دوزخ هم در امانم . واى به حالم ! اگر ايمان مى آوردم من هم با تو بودم . اى اميرالمؤ منين و اى بزرگ خاندان پيغمبر! سخنان جمجمه پوسيده انوشيروان به قدرى دل سوز بود كه همه حاضران تحت تاءثير قرار گرفته با صداى بلند گريستند. اميد است ما نيز پيش از فرا رسيدن مرگ در فكر نجات خويشتن باشيم . 📚بحار: ج 41، ص 24. ✾📚 @Dastan 📚✾