eitaa logo
📝داستان شیعه🌸
2.3هزار دنبال‌کننده
47 عکس
3 ویدیو
1 فایل
✨ ﷽ ✨ 📖 اگه به داستان‌هایی که با زندگی معصومین مرتبطه یا داستانهای تاریخی پندآموز علاقه‌داری، مارو دنبال کن... ⚠️ نشر مطالب با ذکر لینک مجاز است❗ 💢 کانال اصلی‌مون: @Hadis_Shia برای بیان نظرات 👇 B2n.ir/w15631
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
. ⚰️ عذاب قبر پیغمبر اکرم صلی‌الله‌علیه‌وآله می‌فرماید: همه پیامبران زمانی چوپان بودند، من نیز پیش از رسالت چوپانی کرده، شتر و گوسفند می‌چرانیدم. گاهی می‌دیدم که شتران و گوسفندان بی جهت و با ترس و وحشت سر از چرا بر می‌دارند، رم کرده و دور هم جمع می‌شوند. از این قضیه در شگفت بودم و با خود میگفتم: این حیوانات چرا چنین می‌کنند؟! تا اینکه وحی بر من نازل شد و جبرئیل امین، ماجرا را چنین بیان کرد: «هنگامی کافر و بدکاران را در قبر تازیانه می‌زنند، همه موجودات غیر از جنیان و انسانها صدای تازیانه را می‌شوند و با شنیدن صدای وحشتناک، ترس و وحشت بر آنها چیره می‌شود». آنگاه متوجه شدم که ترس و وحشت حیوانات به خاطر عذاب کافر و بدکاران بوده است. سپس حضرت فرمود: «فنعوذ بالله من عذاب القبر»: پناه به خدا از عذاب سخت قبر. 📔 بحار الأنوار: ج۶، ص٢٢۶ 🔰 @DastanShia
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
. 📖 استشفاء به قرآن مجید آقای سید محمود حمیدی گفت که در مرض عمومی آنفلوآنزا که بیشتر اهالی شیراز به آن مبتلا شدند (محرم ۱۳۳۷ هجری قمری)، من و اهل خانه‌ام همه مبتلا شدیم و من از شدت مرض بیهوش شدم، در آن حال سید جلیل مرحوم آقا سید میرزا (امام جماعت مسجد فتح) را دیدم که در مسجد وکیل پس از نماز جماعت به یک نفر فرمود که به مردم بگو: دست راست خود را بر دو شقیقه خود گذارید و آیه شریفه: (وَنُنَزِّل مِنَ الْقُرْآنِ ما هُوَ شِفاءٌ وَرَحْمَةٌ لِلْمُؤْمِنینَ وَلا یَزیدُ الظّالِمینَ اِلاّخَساراً) (١) را هفت مرتبه بخوانید و بر هرکه بخوانید خدا شفا می‌دهد. چون به خودم آمدم آیه شریفه را هفت مرتبه خواندم فورا خدا شفا داد برخاستم و دست بر شقیقه فرزندم گذاردم و خواندم او هم فورا خوب شد و از بستر برخاست. خلاصه تمام اهل خانه در همان روز خوب شدند و از آن سال تا به حال هرکس از خانواده‌ام سردردی عارضش می‌شود همین آیه شریفه را بر او می‌خوانم فورا شفا می‌یابد. ---------- (١): سوره اسراء، آیه ۸۲ 📔 داستان‌های شگفت (شهید دستغیب)، ص١٢٠ 🔰 @DastanShia
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
. 💠 راهِ دین پس از آنكه مرحوم صاحب جواهر از دنيا رفت، رياست و مرجعيت به مرحوم شيخ مرتضی انصاری رسيد. ولی مرحوم شيخ مردی زاهد و زندگانی او بر خلاف زندگی بزرگ‌منشانه صاحب جواهر بود. لذا شخصی خدمت شيخ انصاری آمده عرض كرد: اگر راه شما حق است پس راه صاحب جواهر بر باطل بوده و اگر راه او بر حق است پس راه شما باطل است. مرحوم شيخ در جواب فرمودند: هر دو راه حق است و با يك فرق، مرحوم صاحب جواهر شوكت اسلام را نگاه می‌كرده و من زهد اسلام را می‌بينيم، چون اسلام دارای جوانب و راه‌هايی است و هر كس راهی را انتخاب می‌كند. يكي از بزرگان اين داستان را نقل كرد و سپس گفت جواب همان است كه شيخ انصاری به آن مرد فرمودند. بعد آن شخص بزرگوار فرمودند: شخصی وارد منزل امام حسن (ع) شد و آنجا را پر از ميهمان بر سر سفره با انواع غذاها مشاهده كرد، آنگاه به منزل امام حسين (ع) رفت حضرت و اصحابش را روزه دار و مشغول تلاوت قرآن ديد. از امام (ع) سبب اختلاف را پرسيد؟ حضرت مطلبی را بيان داشت كه مضمون آن اين بود: راه من و راه برادرم، هر دو راه دين است، نهايتاً برادرم جنبه مهمان‌داری را گرفته و من جنبه عبادت دين را گرفته‌ام. 📔 یکصد داستان خواندنی، ص٩ 🔰 @DastanShia
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
. 👥 گفتگوی فضال و ابو حنیفه فضال بن حسن کوفی یکی از فضلای شیعه بود و در زمان ابوحنیفه بیانگذار مذهب حنفیه، می زیست. روزی با یکی از شیعیان از محلی می‌گذشت، دید عده‌ای در اطراف ابوحنیفه گرد آمده و او از فتواها و حدیث‌های خود به آنان درس می‌دهد. فضال گفت: به خدا سوگند! من از اینجا رد نمی‌شوم مگر آنکه ابوحنیفه را شرمنده کرده و حقانیت شیعه را بر وی ثابت کنم. آنگاه نزد ابوحنیفه رفت و گفت: ای ابوحنیفه! من برادری دارم که می‌گوید: بهترین مردم بعد از رسول خدا علی بن أبیطالب است و من می‌گویم نه، بهترین مردم بعد از او عمر است. شما چه می‌گویید؟ ابوحنیفه قدری فکر کرد و گفت: به برادرت بگو آن دو (ابوبکر و عمر) کنار قبر حضرت دفن شده اند. دلیلی بهتر از این می‌خواهی؟ فضال گفت: تصادفاً همین سخن را به او گفتم. او پاسخ داد: اگر آن خانه مال شخصی پيغمبر صلی الله علیه وآله بوده، بدون تردید نه پیغمبر اجازه داده آن دو در جوار آن حضرت دفن شوند و نه وارثان پيغمبر صلی الله علیه وآله. بنابراین دفن بودن آنها در کنار پیغمبر صلی الله علیه وآله هیچگونه فضیلتی بر آنها نیست بلکه دفن آنها در کنار پیغمبر کار خلافی است. ابو حنیفه سر به زیر انداخت، بعدگفت: به برادرت بگو: عایشه و حفصه از سهم ارث خود استفاده کرده و پدرانشان را در خانهٔ پيغمبر صلی الله علیه وآله دفن کردند. فضال: همین سخن را نیز به برادرم گفتم. اما او پاسخ داد و گفت: شما می‌دانید هنگامی که پیغمبر صلی الله علیه وآله از دنیا رفته، نه زن داشت. و طبق قانون ارث باید یک هشتم مالش بین نه نفر زنان او تقسیم می‌شد. خانهٔ پيغمبر صلی الله علیه وآله را اگر به این کیفیت تقسیم کنیم برای هر یک از زنان یک وجب در یک وجب می‌رسد، چگونه این دو نفر بیشتر از این مقدار تصرف کرده‌اند؟ وانگهی شما اهل تسنن خود می‌گویید پيغمبر صلی الله علیه وآله پس از خود چیزی برای ارث نگذاشت و به این بهانه دخترش فاطمه سلام الله علیها را از ملک فدک محروم کردید، و اکنون می‌گویید عایشه و حفصه از پيغمبر صلی الله علیه وآله ارث بردند!!! ابوحنیفه که با این سخنان، خود را محکوم دید و دیگر سخنی نداشت سخت عصبانی شد و به اطرافیان خود گفت: این مرد را از من دور کنید که شیعهٔ خبیثی است و به عنوان برادرش با من بحث و گفتگو می‌کند. 📔 بحار الأنوار: ج۴٧، ص۴٠٠ 🔰 @DastanShia
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
. 🏆 پس اندازِ جامهای طلا و نقره روزی قنبر، غلامِ علی علیه السلام، به حضرتش عرض کرد: یاامیرالمؤمنین! برخیز که اندوخته ای برای تو پس انداز نموده و مخفی داشته ام. فرمود: وای برتو! آن چه باشد؟ قنبر گفت: برخیز با من بیا. امیرمؤمنان علیه السلام به همراه او به خانه رفت، پس او جوالی (کیسه مانند)، که گویا از پوست چهارپایان تهیه شده و پر از جامهای طلا و نقره بود، ارائه داد و گفت: یاامیرالمؤمنین! شما را دیدم از هیچ چیزی صرف نظر نمی کنی، مگر آن که آن را تقسیم نمائی، پس من این جامهای طلا و نقره را از بیت المال برای شما ذخیره کردم. امیرمؤمنان علیه السلام به او پرخاش نمود و فرمود: ای قنبر! با این کار دوست داشتی آتش عظیمی را به خانه من وارد کنی، سپس شمشیر کشید و چند ضربه بر آن جوال وارد کرد و جامها را از آن جوال درآورد و مردم را خواست و دستور داد آنها را تقسیم نمایند. سپس برخاست به سمت بیت المال رفت و آنچه را در آن یافت تقسیم نمود، در این بین چشم امام به یکی دو عدد سوزنِ جوال دوز افتاد و فرمود آن را هم تقسیم نمائید. مردم گفتند: این دیگر به درد ما نمی خورد و ما را بدان نیازی نیست... 📔 شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید، ج۲، ص۱۹۹ 🔰 @DastanShia
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
. 🍃 برابری عرب و عجم ابن ابی الحدید روایت کرده است دونفر زن یکی عرب و دیگری عجم و موالی (کنیز آزاد شده) به نزد حضرت علی علیه السلام رفتند و از حضرتش درخواست کمک و اعانه کردند. پس به هریک به طور مساوی چند درهم پول نقد و مقداری طعام و مواد غذائی داد، آنگاه آن زنِ عرب نژاد به سخن درآمد و گفت: من زنی هستم از عرب و این زنی باشد از عجم، و چگونه هردو را بایک چشم نگاه می‌کنی و بدون رعایت امتیاز عرب بر عجم با ما رفتار می‌کنی؟! امام فرمود: واللّه! من برای بنی اسماعیل (یعنی عرب) فضل و برتری نسبت به بنی اسحاق (یعنی عجم) نمی یابم، و هردو باهم برابرند. 📔 شرح نهج البلاغه، ج۲، ص۲۰۰-۲۰۱ 🔰 @DastanShia