eitaa logo
داستان های عبرت آموز
1.4هزار دنبال‌کننده
2.2هزار عکس
978 ویدیو
20 فایل
بسم الله الرحمن الرحیم امام علی علیه‌السلام: پسرم! درست است كه من به اندازه پيشينيان عمر نكرده‏ ام، امّا در كردار آنها نظر افكندم، و در اخبارشان انديشيدم، و در آثار شان سير كردم تا آنجا كه گويا يكى از آنان شده‏ ام ... @yamolaiamalii313
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💠 مروان حکم يکي از سران بني‏ اميه و يکي از سرسخت‏ ترين دشمنان رسول اکرم و اميرمؤمنان علیهم السلام  بود. پيامبر او را از مدينه تبعيد کرد، اما عثمان او را به مدينه بازگرداند و معاويه او را فرماندار مدينه کرد. مروان از هيچ ستم و جنايتي در حق امام حسن مجتبي علیه السلام  کوتاهي نکرد و تا آن حضرت زنده بود در آزار وي و شيعيان و يارانش دريغ نکرد. هنگامي که امام به شهادت رسيد، مروان در تشييع جنازه حضرت شرکت کرد. امام حسين عليه‏السلام به او فرمود: «تو به هنگام حيات و زنده بودن برادرم، هرچه از دستت برمي‏‌آمد کردي، اما اينک در تشييع او حاضر شده‏‌اي و گريه مي‏‌کني؟» مروان به يکي از کوه‌هاي اطراف اشاره کرد و پاسخ داد: «هر چه کردم، با کسي کردم که بردباري‏‌اش از اين کوه بيشتر بود. 📚 تاريخ الخلفا ،سیوطی ~~~~ @Dastanhayeebratamooz ══🇮🇷🌹🇮🇷═════ 💫💫💫💫 ۱۰۸۷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هر کسی ان شاءالله محیای سفر کربلاست تو کربلا از این شهید بزرگوار یاد کنه شهدا به گردنمون خیلی حق دارن
﷽ اَللّهُمَّ کُنْ لِوَلِیِّکَ الْحُجَّهِ بْنِ الْحَسَنِ صَلَواتُکَ عَلَیْهِ وَعَلى آبائِهِ فی هذِهِ السّاعَهِ وَفی کُلِّ ساعَهٍ وَلِیّاً وَحافِظاً وَقائِداً وَناصِراً وَدَلیلاً وَعَیْناً حَتّى تُسْکِنَهُ أَرْضَکَ طَوْعاً وَتُمَتِّعَهُ فیها طَویلاً
💠 اتفاقات بعد از ظهور حضرت قائم (عج). جهل و نادانی از بین می رود ☘ بسیاری از گمراهان هدایت می شوند ☘ ظلم و جور برطرف شود و عدالت و امنیت تمام جهان را فرا گیرد ☘- زمین گنج ها و برکات خود را آشکار می کند(طلا و نقره روی زمین انباشته میشود) ☘- تمام فقرا بی نیاز می شوند به طوری که کسی برای گرفتن خمس و زکات پیدا نشود ☘- تمام مریض ها خوب می شوند و کورها بینا می گردند و پیرها جوان میشوند ☘7- باران به قدر کفایت ببارد و کل کره زمین مثل مخملی سبز و خرم شده و تمام درختها میوه دار شوند ☘- بدنها سالم و عمرها طولانی شود ☘- ويرانه اي روي زمين نمي ماند مگر اينکه حضرت مهدي (عج) آن را آباد ميسازد. ☘- اشرار نابود شوند و اخیار (خوبان) باقی بماند. ☘- کینه از دل مردم برود و دلها با هم مهربان گردد. ☘- رحمت خداوند متعال و گشایش الهی مردم را فرا گیرد ☘- امام زمان عجل الله در هر سال دو عطیه و در هر ماه دو شهریه به مردم پرداخت می نماید. ☘- به مردم مومن به اندازه چهل نفر نیرو داده خواهد شد و دلهایشان مانند پاره آهن(در راه دین سخت و محکم) می گردد. ☘- شیعیان از راه دور امام زمان عجل الله را می بینند و با آن حضرت صحبت می کنند ☘ تمام مرزها برداشته شده و همه ی کره زمين تحت يک حکومت خواهد بود. ☘ گروهی از مومنین زنده شده و برای یاری امام به دنیا بر میگردند. ☘ هر مرد مومن از شير دليرتر و از نيزه کاری تر می شود ☘فرشتگان خادمان مردم خواهند بود. ☘مردم با طی السما به دورترین نقاط عالم خواهند توانست مسافرت کرده و تفرج کنندو باطی الارض روی زمین در یک چشم بر هم زدنی طولانی ترین راهها را طی خواهند کرد. ☘-شیطان گردن زده خواهد شد (به قولی). 📚کتاب مکیال المکارم بر اساس احادیث اهل بیت (علیهم السلام) ~~~~~~~~~~~~ @Dastanhayeebratamooz ══🇮🇷🌹🇮🇷═════ 💫💫💫💫
💠اصبغ بن نباته می گوید: همین که سلمان از دنیا رفت و هنوز ما جنازه ی او را از قبرستان برنداشته بودیم، ناگهان مردی را سوار بر استر دیدیم که خیلی غمگین بود. از استر پیاده شد و بر ما سلام کرد و ما جواب سلام او را دادیم، گفت: «در مورد غسل و نماز وکفن و دفن جنازه ی سلمان، جدیت و شتاب کنید.» ما او را کمک کردیم، او برای حنوط و کفن و دفن، کافو آورده بود. به دستور او آب آوردیم، او جنازه ی سلمان را غسل داد وکفن کرد و نماز بر جنازه خواندیم و جنازه را دفن نمودیم. آن مرد، امیرمؤمنان علی علیه السلام بود که خودش لحد قبر سلمان را چید و قبر را پوشانید. آنگاه سوار بر استر شد که برود، در همین موقع به دامنش چسبیدم و گفتم: «ای امیرمؤمنان! چه کسی خبر درگذشت سلمان را به تو داد و چگونه (به این زودی از مدینه) به اینجا آمدی، با این که فاصله ی راه طولانی است؟) فرمود: «ای اصبغ! از تو پیمان می گیرم که در صورت آگاهی از این ماجرا تا زنده هستم به کسی نگویی.» گفتم: «ای امیرمؤمنان! من قبل از تو می میرم.» فرمود: «نه، عمرت طولانی می گردد.» گفتم: «بسیار خوب، پیمان می بندم تا زنده هستی به کسی نگویم.» فرمود: «ای اصبغ! من هم اکنون در کوفه نماز خواندم و از مسجد به سوی خانه بازگشتم. در خانه خوابیدم، در عالم خواب شخصی نزد من آمد و گفت: «سلمان از دنیا رفت.» بی درنگ برخاستم و سوار بر استرم شدم و آنچه برای تجهیز میت لازم است باخود برداشتم و به سوی مدائن آمدم. خداوند این راه دور را برایم نزدیک کرد و اکنون اینجا هستم. رسول خداصلی الله علیه و آله مرا از این ماجرا آگاه کرده بود. اصبغ می گوید: دیگر علی علیه السلام را ندیدم، نفهمیدم به آسمان رفت یا به زمین و سپس به کوفه آمدم. صدای اذان مسجد را شنیدم، به مسجد رفتیم، دیدیم امیرمؤمنان علی علیه السلام به نماز جماعت ایستاده است. این بود سرگذشت عجیب آمدن امام علی علیه السلام کنار جنازه ی سلمان. 📚بحارالانوار، ج۲۲ ~~~~~~~~ @Dastanhayeebratamooz ══🇮🇷🌹🇮🇷═════ 💫💫💫💫 ۱۰۸۸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💠 شیخ مفید از ابن ابی عمیر از حضرت صادق علیه السلام روایت می کند : سلمان در کوفه گذرش به بازار آهنگرها افتاد . جوانی را دید روی زمین افتاده و مردم گرد او حلقه زده اند . به سلمان گفتند : این بنده خدا غش کرده ، چیزی در گوشش بخوان شاید به هوش آید . سلمان بالای سر جوان قرار گرفت ، تا جوان به هوش آمد ؛ گفت : ای سلمان ! اگر درباره من چیزی گفتند صحیح نیست ؛ من هنگامی که گذرم به این بازار افتاد و پتک زدن آهنگرها را دیدم از این آیه یاد کردم : « وَ لَهُمْ مَقٰامِعُ مِنْ حَدِیدٍ » حج : 21 « برای بدکاران گرزهایی از آهن است » . از ترس عذاب و عقاب حق عقلم پرید . سلمان گفت : تو را این ارزش هست که برادر من در راه خدا باشی . و به خاطر حلاوت محبتی که از او در قلب سلمان جلوه کرد رفیق و یار یکدیگر شدند ، تا جوان بیمار شد ؛ سلمان بالای سرش نشست در حالی که جوان در حال جان دادن بود ، سلمان گفت : ای ملک الموت ! با برادرم مدارا کن . پاسخ شنید : من نسبت به هر مؤمنی اهل مدارایم 📚امالی مفید : 136 ، المجلس الثالث عشر ، حدیث 4 ؛ بحار الانوار : 385/22 ، باب 11 ، حدیث 27 ~~~~ @Dastanhayeebratamooz ══🇮🇷🌹🇮🇷═════ 💫💫💫💫 ۱۰۸۹
کاشکی اربعین بادست ساقی - @BARAKATE_14MASUM.mp3
4.66M
◼️ کاشْکی اَربَعینْ با دَسْتِ ساقی ◼️ مهمونَمْ کُنی چایِ عَراقی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💠 جابر بن یزید جعفی می گوید: از امام باقر (ع) پرسیدم: مراد از ملکوت آسمان و زمین که به حضرت ابراهیم خلیل اللَّه (ع)، ارائه نمودند چیست؟ همان واقعه ای که خداوند متعال در قرآن شریف آن را یادآور شده و می فرماید: «وَ کذلِک نُری ابْراهیمَ مَلَکوتَ السَّمواتِ وَالاْرْضِ»[1]؛ «و این چنین ملکوت آسمان ها و زمین را به ابراهیم نشان دادیم.» پس دیدم که دست مبارک خود را به جانب آسمان برداشت و به من فرمود: نگاه کن تا چه می بینی؟ من نوری دیدم که از دست آن حضرت به آسمان متصل شده بود، چنانکه چشم ها خیره می شد. آنگاه به من فرمود: ابراهیم (ع) ملکوت آسمان و زمین را چنین دید. امام باقر (ع) در این لحظه دست مرا گرفته و به درون خانه برد. لباس خود را عوض کرده و فرمود: چشم برهم بگذار! بعد از لحظاتی گفت: می دانی در کجا هستیم؟ گفتم: خیر. فرمود: در آن ظلماتی هستیم که ذوالقرنین به آن جا گذر کرده بود. گفتم: اجازه می دهید که چشم هایم را باز کنم. فرمود: باز کن امّا هیچ نخواهی دید. چون چشم گشودم در چنان تاریکی بودم که زیر پایم را نمی دیدم. اندکی رفتیم باز هم فرمود: جابر! می دانی در کجائی؟ گفتم: خیر. امام فرمود: بر سر چشمه ای که خضر از آن آب حیات خورده بود، قرار داری. آن حضرت همچنان مرا از عالمی به عالم دیگر می برد تا به پنج عالم رسیدیم. فرمود: ابراهیم (ع) ملکوت آسمان ها را این چنین [که تو ملکوت زمین] را دیدی مشاهده کرد. . او ملکوت آسمان ها را دید که دوازده عالم است و هر امامی که از ما از دنیا برود، در یکی از این عالم ها ساکن می شود تا آنکه وقت ظهور قائم آل محمد (ص) فرا رسد. امام باقر (ع) دوباره فرمود: چشم بر هم بگذار و بعد از لحظه ای فرمود: چشم بگشا! چون چشم گشودم خود را در خانه آن حضرت دیدم. آن بزرگوار لباس قبلی خود را پوشید و به مجلس قبلی برگشتیم. من عرض کردم: فدایت شوم چه قدر از روز گذشته؟ فرمود: سه ساعت.[2] 📚پی نوشت ها [1] انعام، 75. [2] حديقة الشيعه، مقدس اردبيلى، ص 531 و اثبات الهداة، ج 3، ص 48 منبع : پاک نیا، عبدالکریم؛ امام محمد باقر علیه السلام سرچشمه دانش، ص:  ~~~~~~~~ @Dastanhayeebratamooz ══🇮🇷🌹🇮🇷═════ 💫💫💫💫 ۱۰۹۰
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
خوابی چنین میانه‌ی حرمم آرزوست
💠 ازامام محمدباقرعلیه السلام نقل شده كه فرمود: دربني اسرائيل عابدي بودكه به هركاري دست مي زدزيان مي ديد،راه تحصيل معاش برايش كاملابسته شده بود،تامدتي هسمرش مخارج اوراتامين مي كردتااين كه اموال همسرش نيزتمام گشت وچون سخت درمانده شدندعابدكلاف ريسماني كه تنها موجودي آنان بودبرداشته به بازاررفت كه بافروش آن غذايي تهيه كندولي چون كسي ازوي نخريدكناردريارفت كه پس ازآب تني به خانه برگردددرآنجاصيادي راديدكه ماهي فاسدي راصيدكرده است به اوگفت :اين ماهي رابه من بفروش و درعوض اين كلاف رابگيركه به دردام تومي خورد . صيادپذيرفت كلاف راگرفت وماهي رابه اوداد،عابدبه خانه آمدوآن رابه همسرش دادكه طبخ نمايد وقتي همسراوشكم ماهي راشكافت درآن مرواريدبزرگي رايافت ،عابدآن رابه بازاربردوبه 20هزاردرهم فروخت ،هنگامي كه پولهابابه خانه آوردسائلي درب منزلش آمده ،گفت :صدقه اي به من بدهيدتاخداوندبرشماترحم نمايد . عابدده هزاردرهم ازپول مرواريدرابه سائل داد،همسرش گفت :سبحان الله تو نصف ثروت مارايكباره ازدست دادي ؟طولي نكشيدكه سائل بازگشت وآن ده هزاردرهم راپس داده گفت :خودشماآن رامصرف كنيدگوارايتان باد،من فرشته اي بودم كه خداوندمرافرستاده بودشماراآزمايش كندكه شماچگونه شكرگزارنعمت مي باشيدواكنون خداوندسپاسگذاري شماراپسنديد . 📚رياحين الشريعه ،جلد5،صفحه 186،به نقل ازحيوه القلوب مرحوم مجلسي ،جلداول ~~~~~~~~~~~~ @Dastanhayeebratamooz ══🇮🇷🌹🇮🇷═════ 💫💫💫💫
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
زائران ومسافران کربلا لطفا توجه کنید. از پرهیز کنید.
﷽ اَللّهُمَّ کُنْ لِوَلِیِّکَ الْحُجَّهِ بْنِ الْحَسَنِ صَلَواتُکَ عَلَیْهِ وَعَلى آبائِهِ فی هذِهِ السّاعَهِ وَفی کُلِّ ساعَهٍ وَلِیّاً وَحافِظاً وَقائِداً وَناصِراً وَدَلیلاً وَعَیْناً حَتّى تُسْکِنَهُ أَرْضَکَ طَوْعاً وَتُمَتِّعَهُ فیها طَویلاً
💠روزی سلمان فارسی آمد خدمت امیرالمومنین (ع) و گفت: میخواهم معجزه‌ای از شما ببینم. حضرت دست او را گرفت و فرمود: چشم هایت را ببند،چشم بستم و باز کردم، در صحرایی بودم در نهایت سبزی و خرمی. مولا فرمودند: اینجا پشت کوه قاف است و راه از مدینه دور است. ناگهان دیدم جمعیتی فراوان برای نماز به سمت مسجدی میروند! من نیز بدنبالشان به راه افتادم! وارد مسجد شدم،دیدم رسول خدا(ص) در محراب و امیرالمومنین(ع) پشت سر ایشان است، مولا مرا صدا زد و فرمودند بیا، رفتم کنار حضرت نشستم، بعد نماز دیدم رسول خدا(ع) به منبر رفت،اشاره کرد سلمان بیا، رفتم. فرمود بین دو انگشت مرا نگاه کن، نظر کردم شهری بزرگ بود محله داشت، در هر محله هفتاد هزار مسجد در هر مسجد هفتاد هزار محراب در هر محراب امیرالمومنین(ع) نماز می خواند! پیامبر(ص) فرمود: سلمان بس است برو، به چشم بهم زدنی باز خود را در مدینه دیدم! گفتم بروم نزد فاطمه زهرا(س) بگویم امروز چه دیدم از شوهرش!! رفتم دیدم فاطمه زهرا(س) گریه می کند،پرسیدم خانم چرا گریه می کنید؟ فرمود: سلمان سه روز است علی(ع) در بستر بیماری افتاده است!!! من تعجب کردم، یک مرتبه رسول خدا(ص) از عقب من فرمود: مضطرب مباش علی صلوات الله علیه است. 📚مقتل خطی جامع المجالس ص۲۶۵ ~~~~~~~~ @Dastanhayeebratamooz ══🇮🇷🌹🇮🇷═════ 💫💫💫💫
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
ابوبکر محمد بن زکریای رازی، دانشمند، فیلسوف، پزشک، ریاضی‌دان و کیهان‌شناس ایرانی متولد ری است. بسیاری از مردم او را به سبب کشف الکل و جوهر گوگرد (سولفوریک اسید) می‌شناسند. از آنجایی که زکریای رازی بر علوم مختلفی تسلط داشت، برخی به او لقب «همه‌چیز دان» را داده بودند. رازی علاوه بر تخصص در کیمیاگری، در علم پزشکی و فلسفه نیز استاد بود و یافته‌ها و آثار زیادی از خود در این زمینه به جا گذاشته است  به پاس زحمات فراوان رازی در داروسازی روز پنجم شهریور در تقویم نام‌گذاری شده است.
 عالم محرم است  سلامُ علی الحسین این ذکر عالم است سلامُ علی الحسین این جمله واجب است بگوییم و بشنویم هرجا که پرچم است سلامُ علی الحسین بعد از خدا و قبله سوال درون قبر تنها همین دم است سلامُ علی الحسین هر ثانیه اگر چه بگوییم این سلام نه؛ بازهم کم است سلامُ علی الحسین هم ذکر فاطمه است سلام علی الغریب هم ذکر خاتم است سلامُ علی الحسین بر زخم های پیکر آقای تشنگان این ذکر مرهم است سلامُ علی الحسین هر کس ز بهترین دم عالم سوال کرد گویید این دم است سلامُ علی الحسین واجب شده است در همه جا شعر محتشم باز این چه ماتم است سلامُ علی الحسین هرکس شده است محرم حق هر کسی که هست مدیون این دم است سلامُ علی الحسین وقتی خدا نوشته به عرشش غم تو پس این اسم اعظم است سلامُ علی الحسین
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💠شیخ عباس (ره) در کتاب سیر المنازل، مقامات العلیه داستانی نقل می کند: عابدی بود که در کوه های لبنان عبادت می کرد و هر شب از عالم غیب برای او افطاری آماد می شد تا اینکه شبی برای او افطاری نیامد و این شخص عابد از کوه پایین آمد و در خانه "گبری" رفت و در آن جا هم سگی زندگی می کرد؛ عابد از "گبر" تقاضای نان نمود و آن گبر کافر سه قرص نان به او داد، سگ به دنبال عابد آمد و عابد یکی از سه قرص نان را به او داد ولی باز هم سگ به دنبال عابد می آمد و ناچار قرص دوم نان را هم به سگ داد ولی باز هم سگ به دنبال عابد می آمد و بالاخره عابد عصبانی و شد و گفت: تو چقدر بی حیا هستی؟! من از صاحب تو سه قرص نان گرفته ام و دو تای آن را به تو داده ام ولی باز هم تو مرا رها نمی کنی؟! سگ بصدا درآمد و گفت: تو بی حیا هستی، من سالها بر در خانه این گبر بوده ام و خیلی وقت ها به من غذا نداد ولی با وجود این او را رها نکردم ولی تو یک شب بی غذا ماندی از پای کوه آمدی در خانه گبر؟! 📚سیرالمنازل ~~~~~~~~ @Dastanhayeebratamooz ══🇮🇷🌹🇮🇷═════ 💫💫💫💫