eitaa logo
دانلود
داستانهای اسلامی از اصول کافی هفت: نگاهی بر زندگی چهارده معصوم (علیهم السلام) معصوم سوم: امیرمؤمنان علی(ع) اطمینان علی (ع) به امداد غیبی ✅ سعید بن قیس می‌گوید: روزی در میدان جنگ، مردی را دیدم که تنها دو جامه پوشیده‌ببود . بی ‌آنکه زره و لباس جنگ پوشیده باشد) سوار بر اسب به سویش رفتم، دیدم امیرمؤمنان علی (ع) است، پرسیدم: (ای امیرمؤمنان! در چنین منطقه‌ای با این لباس؟!). فرمود: (آری، ای سعید! هیچ بنده‌ای نیست، مگر اینکه از جانب خدا، دو فرشته از او نگهبانی می‌کنند تا از کوهی سقوط نکند و یا به چاهی نیفتد، ولی وقتی که قضای الهی (اجل) فرا رسد، او را نسبت به همه چیز واگذارند). (203) ✅ در روایت دیگر آمده: قنبر غلام علی (ع)، آن حضرت را بسیار دوست داشت، هرگاه علی (ع) بیرون می‌رفت، قنبر نیز با شمشیر، به دنبال علی (ع)، حرکت می‌کرد، شبی علی (ع) بیرون رفت، قنبر را در پشت سرش دید، فرمود: (ای قنبر! تو را چه شده که در این وقت شب به دنبال من می‌آئی؟).‌ قنبر: آمده‌ام تا پشت سرت باشم (و هوای تو را داشته‌باشم). علی: وای بر تو، آیا تو مرا از اهل آسمان، حفظ می‌کنی، یا از اهل زمین؟ قنبر: نه، از اهل زمین، تو را حفظ می‌کنم. علی: اهل زمین جز به اذان خدا از آسمان، نمی‌توانند به من کاری کنند، برگرد، آنگاه قنبر بازگشت. (204) این دو حکایت، بیانگر شجاعت و اطمینان علی (ع) به امداد الهی و مقدرات خداوند است و از قوت قلب و قوت اعتقاد آن حضرت، حکایت می‌کند. داستان‌های قرآنی و مذهبی در ایتا👇 https://eitaa.com/Dastanqm
داستانهای اسلامی از اصول کافی هفت: نگاهی بر زندگی چهارده معصوم (علیهم السلام) معصوم سوم: امیرمؤمنان علی(ع) معجزه‌ای از حضرت علی (ع) ✅ امیرمؤمنان علی (ع) چند دائی در قبیله بنی مخزوم داشت، جوانی از آن قبیله نزد امام علی (ع) آمد و عرض کرد: (دائی جان برادرم از دنیا رفت و من در مرگ او بسیار ناراحت و غمگینم). امام علی فرمود: آیا می‌خواهی او را ببینی؟ او گفت: آری. امام علی فرمود: (قبرش را به من نشان بده). آنگاه علی (ع) با آن شخص بیرون آمد، درحالی‌که آن حضرت پارچه برد پیامبر (ص) را به کمر بسته بود، وقتی که به کنار قبر رسید، لب‌هایش به‌هم می‌خورد، با پای خود به قبر او زد، او از قبر بیرون آمد درحالی‌که به زبان عجمی، سخن می‌گفت. حضرت علی (ع) به او فرمود: (مگر وقتی که تو ازدنیارفتی، عرب نبودی؟) او عرض کرد: (چرا، ولی ما به روش فلان و فلان مردیم، از این رو زبانمان تغییر کرد!). (202) داستان‌های قرآنی و مذهبی در ایتا👇 https://eitaa.com/Dastanqm
داستانهای اسلامی از اصول کافی هفت: نگاهی بر زندگی چهارده معصوم (علیهم السلام) معصوم سوم: امیرمؤمنان علی(ع) راست‌گوئی و امانت‌داری علی (ع) ✅ ابوکهمس می‌گوید: به امام صادق (ع) عرض کردم: (عبدالله بن ابی یعفور، به شما سلام رسانید). امام: بر تو و بر او سلام باد، وقتی که نزد عبدالله رفتی، به او سلام برسان و به او بگو: (جعفر بن محمد (ع) می‌گوید؛ درست بیندیش که به‌خاطر چه عاملی، علی (ع) در پیشگاه رسول خدا (ع) به آن مقام عالی رسید، همان عامل را پیشه خود ساز، همانا علی (ع) به خاطر دو خصلت (راست‌گوئی و امانت‌داری)، در پیشگاه رسول خدا (ص) به آن مقام عالی، نائل آمد. (201) داستان‌های قرآنی و مذهبی در ایتا👇 https://eitaa.com/Dastanqm
داستانهای اسلامی از اصول کافی هفت: نگاهی بر زندگی چهارده معصوم (علیهم السلام) معصوم سوم: امیرمؤمنان علی(ع) امام علی (ع) پدر یتیمان ✅ عصر خلافت امام علی (ع) بود و آن حضرت در کوفه بود، مردی (ایرانی) از همدان و حلوان (شهری نزدیک بغداد) مقداری عسل و انجیر برای حضرت علی (ع) آورد. امام علی (ع) همان‌دم رؤسای اصحابش را طلبید و به آنها فرمود: (کودکان یتیم را حاضر نمایند). آنها کودکان یتیم را حاضر نمودند، آن حضرت سرمشک‌های عسل را در اختیار آنها قرار داد تا از عسل بخورند. سپس آن عسل را در میان ظرف‌ها ریخت و بین مردم تقسیم نمود. شخصی پرسید: (ای امیرمؤمنان! چرا باید یتیمان سرمشک‌ها را بخورند نه دیگران؟). امام علی (ع) در پاسخ فرمود: (ان الامام ابوالیتامی وانما العقتهم برعایه الاباء) : (همانا امام، پدر یتیمان است و من به حساب پدرها (و به‌خاطر آنکه نسبت به آنها پدری کرده‌باشم) خوردن آنها را به آن کودکان یتیم واگذار کردم). (200) داستان‌های قرآنی و مذهبی در ایتا👇 https://eitaa.com/Dastanqm
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
25.46M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
https://www.aparat.com/v/SH0u5 داستانی زیبا از عدالت حضرت علی علیه السلام برگرفته از کتاب داستان راستان داستان‌های قرآنی و مذهبی در ایتا👇 https://eitaa.com/Dastanqm کانال کودکان (و نوجوانان) علی اصغر در ایتا👇 https://eitaa.com/koodakAliAsghar
داستانهای اسلامی از اصول کافی هفت: نگاهی بر زندگی چهارده معصوم (علیهم السلام) معصوم سوم: امیرمؤمنان علی(ع) مسلمان شدن یهودی، به‌دست علی (ع) ✅ عصر خلافت امام علی (ع) بود، آن حضرت در یکی از سفرها، از فاصله دور به طرف کوفه می‌آمد، یکی از یهودیان (یا مسجد) نیز در همان راه حرکت می کرد و به سوی اطراف کوفه می رفت، آن کافر به علی (ع) رسید (ولی علی (ع) را نمی‌شناخت) و باهم به سفر خود ادامه دادند، تا بر سر دوراهی رسیدند که یکی راه کوفه بود و دیگری راه اطراف کوفه بود. ⭕️ یهود دید که علی (ع) به راه کوفه نرفت، بلکه در همان راه که خودش حرکت می‌کرد، حرکت کرد، یهودی از علی (ع) پرسید: مگر نگفتی که من عازم کوفه هستم؟ امام علی: آری گفتم. یهودی: (پس چرا به راه کوفه نرفتی و در این راه با من می‌آئی، با اینکه راه کوفه را می‌دانی؟). 🌹 امام علی: این، برای نیکو پایان دادن به رفاقت است، چرا که هر انسان رفیق راهش را، هنگام جدائی، تا چند قدم، بدرقه می‌کند، که پیامبر ما این گونه به ما دستور داده‌است. یهودی: به‌راستی پیامبر شما، این‌گونه دستور داده‌است؟ امام علی: آری. یهودی: پس مسلما هرکس از پیامبر شما پیروی کرده، به‌خاطر این کارهای بزرگوارانه و این خصلت نیکو بوده که از او دیده‌است. 💗 (در همین هنگام که نور درخشان اسلام بر قلب یهودی تابیده بود، گفت: ) (من تو را گواه می‌گیرم که بر دین تو هستم و دین تو را پذیرفتم)، یهودی همراه امام علی (ع) به سوی کوفه آمد، در کوفه آن حضرت را شناخت که خلیفه مسلمانان و امیرمؤمنان است، اسلام را پذیرفت و رسما مسلمان شد. (193) https://eitaa.com/besharat_ir
داستان‌های قرآنی و مذهبی
داستانهای اسلامی از اصول کافی هفت: نگاهی بر زندگی چهارده معصوم (علیهم السلام) معصوم سوم: امیرمؤمنان علی(ع) وصی پیامبر (ص) کیست؟ ✅ (ام سلمه، یکی از بانوان مسلمان و هشیار عصر پیامبر (ص) می‌خواست بداند که وصی پیامبر اسلام (ص) کیست؟، تصمیم گرفت شخصا به حضور پیامبر (ص) برود و همین سؤال را مطرح کند، او برای همین موضوع به سوی خانه پیامبر (ص) حرکت کرد. به ام سلمه گفته شد: پیامبر (ص) در خانه یکی از همسرانش ام سلمه است) ام سلمه به خانه ام سلمه آمد، از ام سلمه پرسید: پیامبر کجاست؟ ام سلمه: به دنبال کاری رفته، هم اکنون می‌آید. ام سلمه در نزد ام سلمه به انتظار نشست تا پیامبر (ص) آمد. ام سلمه: (ای رسول خدا، پدرم و مادرم به فدایت، من کتابها را خوانده‌ام و به پیامبران و اوصیاء آنها آگاهی دارم، حضرت موسی (ع) در زمان حیات خود دارای وصی (به‌نام هارون) بود و بعد از وفاتش نیز دارای وصی (به‌نام یوشع) بود. حضرت عیسی (ع) نیز برای خود وصی داشت (در زمان حیاتش کالب بن یوفنا و بعد از وفاتش شمعون بود) اکنون بفرمائید: فمن وصیک یا رسول الله: (ای رسول خدا! وصی شما کیست؟). پیامبر: ای ام سلمه! وصی من در حال حیات و بعد از وفات، یکی است، ای ام سلمه! هرکس این کار را که اکنون انجام می‌دهد، انجام دهد، او وصی من است، همان‌دم پیامبر (ص) مشتی از سنگریزه‌های زمین را برداشت و با دستش مالید، تا مانند آرد شد، همان را خمیر کرد و با انگشترش آن را مهر نمود و جای مهر در آن، نفش بست. ✳️ ام سلمه، از محضر رسول خدا (ص) بیرون آمد، به حضور امیرمؤمنان علی (ع) رسید و گفت: (پدرم و مادرم به فدایت آیا وصی رسول خدا (ص) شما هستید؟). امام علی: آری ای ام سلمه، سپس آن حضرت با دستش مشتی سنگریزه برداشت و آن را مالید و مانند آرد نمود و سپس آن را خمیر کرد و انگشتر خود را بر آن زد، که جای انگشترش در آن نقش بست. ام سلمه از محضر علی (ع) بیرون آمد، نزد حسن (ع) که هنوز کودک بود رفت و گفت: (آیا تو وصی پدرت هستی؟). امام حسن: آری، ای ام سلمه! سپس امام حسن (ع) همان کار جد و پدرش را (مورد سنگریزه و خمیر کردن آن) انجام داد. ام سلمه سپس نزد حسین (ع) آمد و گفت: (آیا تو وصی برادرت هستی؟). امام حسین: آری ای ام سلمه!، آنگاه آن حضرت، همان کار جد و پدر و برادرش را انجام داد. ام سلمه زنده بود تا بعد از شهادت امام حسین (ع)، به حضور امام سجاد (ع) آمد و پرسید: (آیا شما وصی پدرت هستی؟). امام سجاد: آری ای ام اسلم، سپس همانند آن را اجداد و عمو و پدرش انجام دادند، انجام داد. (198) داستان‌های قرآنی و مذهبی در ایتا👇 https://eitaa.com/Dastanqm
داستان‌های قرآنی و مذهبی
داستانهای اسلامی از اصول کافی هفت: نگاهی بر زندگی چهارده معصوم (علیهم السلام) معصوم سوم: امیرمؤمنان علی(ع) پاسخ علی (ع) به سؤالات یهودی و مسلمان شدن او ✔️ آغاز خلافت عمر بن خطاب بود، جوانی یهودی که خوش‌سیما و خوش‌لباس بود و از نوادگان هارون (وصی موسی علیه السلام) به‌شمارمی‌آمد، به حضور عمر آمد و گفت: (آیا تو هستی داناترین این امت به کتابشان و به امر پیامبرشان؟). عمر، سرش را پائین انداخت. یهودی: با تو هستم آیا داناترین شخص این امت، به کتاب و نبوت پیامبرشان تو هستی؟ عمر: برای چه این سؤال را می‌کنی؟ یهودی: نزد تو آمده‌ام تا دین اصلی را بجویم، زیرا در دین خود، به شک افتاده‌ام. عمر: دونک هذا الشاب: (نزد این جوان برو). یهودی: این جوان کیست؟ 💚 عمر: او علی بن ابیطالب، پسر عموی رسول خدا (ص) است و پدر حسن و حسین (ع) دو فرزند رسول خدا (ص) می باشد، او شوهر فاطمه (س) دختر رسول خدا (ص) است. یهودی به علی (ع) رو کرد و گفت: تو این گونه هستی؟ علی: آری. یهودی: من می‌خواهم از تو سه سؤال و یک سؤال بپرسم. 😊امام علی (ع) لبخندی صوری زد و فرمود: چرا نگفتی هفت سؤال؟ یهودی: برای اینکه نخست سه سؤال می‌کنم، اگر پاسخ دادی بقیه را بعد می‌پرسم و گرنه می‌دانم که در میان شما دانشمندی وجود ندارد. علی: من از تو می‌پرسم تو را به حق خدائی که می‌پرستی اگر جواب سؤال‌های تو را دادم، دینت را رها می‌کنی و به دین من گرویده می‌شوی؟ یهودی: من به اینجا نیامده‌ام مگر برای همین! علی: اینک بپرس. یهودی: 1- به من بگو نخستین قطره خونی که به زمین چکید، چه خونی بود؟ 2- و نخستین چشمه‌ای که در درون زمین جاری شد، کدام چشمه بود؟ 3- نخستین چیزی که در روی زمین جنبید چه بود؟ علی (ع) به هر سه سؤال او پاسخ داد. یهودی، سه سؤال دیگر خود را نیز چنین مطرح کرد: 1- محمد (ص) در کدام بهشت است؟ 2- افرادی که در بهشت، همنشین محمد (ص) هستند کیانند؟ علی: ای هارونی! محمد (ص) دارای دوازده امام عادل است، که هرکس آنها را ترک کند، زیانی به آنها نرسد و آنها از مخالفت مخالفان نمی هراسند و در امر دین از کوههای استوار روی زمین محکم‌ترند. و سکونت محمد (ص) در بهشت خودش می‌باشد و هم‌نشینان او در بهشت، همین دوازده امام عادل می‌باشند. یهودی: راست گفتی، سوگند به خدائی که جز او کسی شایسته پرستش نیست، من این مطالب را در کتابهای پدرم (جدم) هارون (وصی موسی) دیده‌ام که با دست خود نوشته، که عمویم موسی (ع) آن را دیکته کرده‌است. آنگاه یهودی پرسید: آن سؤال دیگرم که یک سؤال است این است که بگو: جانشین محمد (ص) چند سال بعد از او زندگی می‌کند؟ علی: سی سال زندگی می‌کند … سپس ضربتی به اینجا (فرق سرش) می‌رسد و این ریشش از خون همان‌جا، رنگین می‌گردد. در این هنگام آن یهودی، فریاد کشید و کمربند مخصوصش را (که شعار یهودیان است و به کمر می‌بندند) برید و به کنار انداخت و گفت: (گواهی دهم که معبودی جز خدای یکتا و بی‌همتا نیست و گواهی دهم که محمد (ص) بنده و رسول او است و تو وصی او می‌باشی، سزاوار است که تو برتری یابی و کسی بر تو برتری نگیرد و تو را بزرگ بشمرند ضعیف نشمرند). آنگاه حضرت علی (ع) آن یهودی تازه مسلمان را به خانه خود برد و اصول و احکام دین اسلام به او آموخت. (199) داستان‌های قرآنی و مذهبی در ایتا👇 https://eitaa.com/Dastanqm
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا