📌روز دهم، یاران امام همگی جان خویش را نثار امام و خاندانش کردند و چون نوبت به فداکاری اهل بیت رسید، او نخستین کسی بود که بر توسن عاشقی برنشست و زمام آن را به دست ایمان داد تا در وادی جنون بتازد و دیوهای هفتسر شرک و جهل را بر خاک نیستی افکند.
📌آنگاه که رخصت یافت به میدان نبرد پای گذارد، پدر با نگاه نومیدانه خویش قد و بالای او را برانداز کرد و به سپاه دشمن گفت:
«ای قوم، شما شاهد باشید، پسری را به میدان میفرستم، که شبیهترین مردم از نظر خُلق و خوی و گفتار به رسول الله (ص) است. بدانید هر زمان ما دلمان برای رسول الله(ص) تنگ میشد، به صورت او نگاه میکردیم.»
ناگهان قلب حرم وا شد و یک مرد جوان
مثل تیری که رها میشود از دست کمان
خسته از ماندن و آماده رفتن شده بود بعد یک عمر رها از قفس تن شده بود
📌دلاوری جوانْ، عشق و رادمردی را معنایی تازه بخشید. با برق تیغ ایمان، شبپرگان جهل و کورباوری را تارومار میکرد و از کشته پشته میساخت.
📌هرچند عطش امانش را بریده و سنگینی زره به زحمتش انداخته بود، اما امید وصال نیکان چون رگی از آب گوارا در سرتاسر وجودش جریان داشت و او را شاداب و استوار نگاه میداشت تا آن زمان که نیزه کینه از دست دیو جهل بر سینهاش نشست و او را از مرکب عاشقی، بر زمین افکند.
📌گویا دشمن از این آینه که تصویر پیامبر را در خود بهخوبی بازتاب میداد، بسیار واهمه داشت. پس او را به سنگ رشک و حسد شکست و هر تکهاش را در گوشهای از بیابان پراکند.
و حسین خم شد و یکی یکی، تکههای آینه شکستهاش را گرد آورد و با سرشک دیدگان به هم پیوندشان داد و در دل زمین قابشان کرد.
#محرم
#امام_حسین_ع
#علی_اکبر
#کربلا
📣پادکست صوتی این متن را اینجا بشنوید.
@Deebaj