eitaa logo
دیباج
92 دنبال‌کننده
346 عکس
50 ویدیو
4 فایل
دیباجِ (حریرِ) سخن از تار و پود واژگان پذیرای نظرات خوانندگان ارجمند هستم. ارتباط با مدیر: @Armaktab 💠
مشاهده در ایتا
دانلود
✅از سخن دیگران 🔶دروغ، تیری به قلب حقیقت @Deebaj
دیباج ۱۹۲ 🔶ز جا خیز تا جهان خیزد! 🖊علی‌رضا مکتب‌دار 📌پهنه گسترده هستی انسان، معادن ارزشمند بیشماری را در خود نهفته دارد. کافی است انسان آنان را کشف کند و به کار بندد تا بر صدر گیتی نشیند. رسد آدمی به جایی که به جز خدا نبیند بنگر که تا چه حد است مقام آدمیت 📌غفلت و بی خبری از این ذخیره های ارزشمند، چشم انسان را به دستان دیگرانی که آن معدنها را کشف کرده و کاویده اند و دُرهای گرانبها از دل آن بیرون کشیده اند، خیره میکند و عوض آن که کمر به خدمت عزت خویش خم کند و با بیل و کلنگ تلاش بر سنگ خارای وجود خویش بکوبد و گوهرهای خود را هویدا کند، گردن به ذلت و خواری پیش دیگران خم میکند تا بلکه لقمه نانی در کف بی کفایتش گذارده و دهانش را ببندند. 📌حیدر یغما؛ شاعر خشتمال نیشابوری یکی از مفاخر سامان ادب پرور نیشابور است. دیاری که مردمانی همواره عزیز داشته که در مقابل خونریزترین سپاهیان تاریخ نیز کمر به ذلت و خواری خم نکرده اند. این چند بیت از او در عزت نفس و مناعت طبع، خواندنی است: اگر تمام جهانم به قصد جان خیزد پی جدالم اگر چرخ بی امان خیزد من و رسالت سنگین و استواری پای پی شکستن پایم گر آسمان خیزد ز عزم راسخ من ذره ای نخواهد کاست اگر که نان شبم از زباله دان خیزد اگر سپهر نلرزد ز بانگ من، چه شگفت؟ صدای نای من از حلق مردمان خیزد نگه مکن که ز پا اوفتاده ای افتاد ستم کشیده چو افتاد، بعد از آن خیزد نشسته ای تو به امید دیگران؟ یغما به پای خویش ز جا خیز تا جهان خیزد @Deebaj
✅از سخن بزرگان 🔶آرامش مولانا شمس را گفت: چه شد به آرامش رسیدی؟! شمس پاسخ داد: وعده بر این شد که خودم را آرام کنم، نه جهان اطرافم را... امّا معجزه شد و جهان اطراف نیز آرام گشت. @Deebaj
✅آه ریّان! یابن شبیب گریه کن از غربت حسین در کربلا شکسته شده حرمت حسین شد زخم از مصیبت او پلک چشم ما خنده رود ز لب چو شود صحبت حسین بر تن نداشت جد غریبم توان و تاب یابن شبیب ذکر لبش بود آب آب ٭٭٭ یابن شبیب نیزه به حلقوم دیده شد چون گوسفند سر ز تن او بریده شد یابن شبیب پیکر جد غریب ما در زیر نعل اسب به هر سو کشیده شد یابن شبیب چکمه به پهلوی او زدند در پیش عمه چنگ به گیسوی او زدند ٭٭٭ یابن شبیب جد غریبم کفن نداشت یوسف به قعر چاه ولی پیرهن نداشت از بس که زخم بر روی زخم دگر زدند یک جای سالمی به تمام بدن نداشت یابن شبیب سنگ به آئینه دیده ای؟ جای سم ستور به یک سینه دیده ای؟ ٭٭٭ یابن شبیب گریه به جز داغ او مکن این حرف را به پیش کسی بازگو مکن ناموس جد ما روی تل با اشاره گفت ای بی حیا حسین مرا زیر و رو مکن یابن شبیب تیغ به حنجر کشید شمر رگها وگوشتهای گلو را برید شمر ٭٭٭٭ یابن شبیب آتش قلبم زبانه زد نامحرمی به عمه ی ما تازیانه زد هر دختری بهانه ی بابا گرفته بود دشمن حیا نکرده و باهر بهانه زد یابن شبیب لاله ی پژمرده دیده ای یابن شبیب طفل کتک خورده دیده ای ***** شائق @Deebaj
✅دیباج ۱۹۳ 🔶بی‌دستِ دست‌گیر
دیباج ۱۹۴ 🔶فانوس‌های روشن 📌امام حسین علیه‌السلام خورشیدی است که در اوج آسمان کرامت و آزادگی، تا ابدیت خواهد درخشید. دشمنت کُشت ولی نور تو خاموش نگشت آری آن جلوه که فانی نشود، نور خداست 📌«کربلا» افقی بود که خورشید فروزان وجود سید الشهدا علیه‌السلام از آن برآمد و در اوج آسمان انسانیت جاودانه شد و «عاشورا» زمانی بود که به درازنای تاریخ انسانیت امتداد یافت: (کل یوم عاشوراء و کل أرض کربلاء) 📌خوشبختانه خدای حسین، از این خورشید هدایت، مشعل‌های فروزان و فانوس‌های زیادی را روشن ساخته و در گوشه‌کنار این مرز و بوم بر دیوار زندگی‌های فردی و اجتماعی ما آویخته است. 📌وجود مبارک امام‌زادگان جلیل النسب و واجب التعظیم همان فانوس‌های آویخته‌ای هستند که دل‌ها را روشنی می‌بخشند و مسیر زندگی شایسته را همواره روشن نگاه می‌دارند. 📌ما ایرانی‌ها، بر اساس رسمی دیرینه و سنتی پسندیده، همیشه برای این امام‌زادگان ارج و منزلتی خاص قائل بوده‌ایم، چرا که آنان را فروغی از آفتاب درخشان وجود امامان معصوم علیهم‌السلام دانسته‌ایم. 📌من بشخصه، اشتیاقی ویژه به زیارت این بزرگواران دارم تا دمی در خلوت حرم‌هایشان بیاسایم و از دنیا و دنیاپرستان به کنج معنا و معنویت پناه برم.👇
📌فیروزه‌ای کاشی‌ها و درخشش آینه‌کاری‌ها در کنار شبکه‌های نقره‌فام ضریح و نور سبز یا سرخی که درون آن می‌تابد، کافی است تا برای ساعاتی هر چند اندک تو را از سیاهی دود خودروها و دیو وحشتناک شلوغی‌ها و بوی بد کج‌خلقی‌ها جدا کند و به خودت بازگرداند تا در کهکشان درون خودت، با دو بال اندیشه و خیال چرخی بزنی و آشیانه حقیقی خودت را باز یابی. مرغ باغ ملکوتم، نی‌ام از عالم خاک چند روزی قفسی ساخته‌اند از بدنم ای خوش آن روز که پرواز کنم تا بر دوست به هوای سر کویش پر و بالی بزنم @Deebaj
✅از سخن بزرگان 🔶تیغ عشق آورده‌اند که پادشاهی مجنون را حاضر کرد و گفت که: تو را چه بوده است و چه افتاده است؟! خود را رسوا کردی و از خان و مان برآمدی و خراب و فنا گشتی. لیلی چه باشد و چه خوبی دارد؟! بیا تو را خوبان و نغزان نمایم و فدای تو کنم و به تو بخشم. چون حاضر کردند مجنون را و خوبان در جلوه آمدند، مجنون سرفرو افکنده بود و پیشِ خود می‌نگریست! پادشاه فرمود: آخر، سر را برگیر و نظر کن! گفت: می‌ترسم! عشقِ لیلی شمشیر کشیده است اگر سر بردارم سرم را بیندازد! @Deebaj
دیباج ۱۹۵ 🔶دو‌به‌دو یا تک‌به‌تک 📌شاید هر کدام از ما، در وانفسای جهان معاصر که تیغ برّان رسانه در دستان زنگیان مست قدرت و شهرت است، با خود بیاندیشیم که از ما چه کاری ساخته است و صدای ضعیف قلم‌های نحیف ما کجای جان انسان فرورفته در مرداب غفلت و حیوانیت را می‌خراشد. 📌اما منطق قرآن جز این است. باورمندان به خدا، با اتکا به قدرت بی‌منتهای الهی و با تاسی به انبیایی که در ظلمت‌های بی‌منتهای کفر و شرک، شمعی برافروختند و جان‌های بسیاری را سوختند، قلم‌های خود را تیز می‌کنند و در مرکّب آگاهی فرو می‌برند و بر صفحه وجدان بشری، بذرهای آگاهی می‌افشانند. (قُلْ إِنَّمَا أَعِظُكُمْ بِوَاحِدَةٍ أَنْ تَقُومُوا لِلَّهِ مَثْنَىٰ وَفُرَادَىٰ...؛ بگو: من فقط به شما يك اندرز مى‌دهم كه: دو دو و به تنهايى براى خدا به پا خيزيد) سبأ:۴۶ 📌ستم‌هایی که بر مردمان مظلوم مسلمان و غیر مسلمان در گوشه و کنار جهان می‌رود، با ابزار رسانه که در دست دشمنان بشریت همچون موم نرم است، عین عدالت نُمایانده می‌شود و باعث می‌شود صدای خرد شدن استخوان‌های عدالت در زیر چرخ عرابه‌های رذالت، شنیده نشود. پس باید هر کس که می‌تواند، شمعی برافروزد و صدای خود را به دادخواهی ستم‌دیدگان تا آنجا که می‌تواند، بلند کند؛ بلکه وجدان خفته بشریت خراشی بردارد و از سوزش آن به خود آید و کاری بکند. @Deebaj
✅همت بلند چنین که همت ما را بلند ساخته‌اند عجب که مطلب ما در جهان شود پیدا @Deebaj
animation.gif
68.2K
✅از سخن بزرگان 🔶سرو کاشمر (فلسطین) آسمان تیره شد آن سبز چو بر خاک افتاد شیون و همهمه در گنبدِ افلاک افتاد باغ بیمار شد و لاله درآمد به کسوف لرز در ناربُن و تب به تنِ تاک افتاد «مویه‌ی زال» شد آن زمزمه‌ی «سرو سهی» و آتشِ صاعقه در بیشه‌ی ادراک افتاد مطربان، «کین سیاووش» سرودند به کوی کان قد و قامتِ افراخته بر خاک افتاد موبدان، ‌زمزمه‌گر بر دَرِ آتشکده‌ها کاتَشی در جگر خلق شررناک افتاد مادرانْ مویه‌کُنان، موی‌کَنان، جامه‌دران کاین چه شومی است که مان کار به ضحاک افتاد؟ برج و بارویِ نشابور کهن یافت خَلَل زان زلازل که ازین واقعه در خاک افتاد 📌سرو کشمر یا سرو مقدس زرتشت که سرو آزاده نیر گفته می‌شود درختی بوده که به باور زرتشتیان به دستور زرتشت در کشمر (کاشمر امروزی) کاشته شده بود. این درخت بسیار زیبا و بزرگ بود و مورد تقدس مردم، چندان که آوازه‌اش به متوکل خلیفهٔ عباسی رسید و او نیز به گماشته‌اش (ابوالطیب) در نیشابور فرمان داد که درخت بریده شود و برای او فرستاده شود. زرتشتیان آن شهر پیشنهاد کردند که در برابر نبریدنش، ۵۰٬۰۰۰ سکهٔ زر بپردازند. اما این پیشنهاد پذیرفته نشد و سرو کهن‌سال را بریدند و برای خلیفه به بغداد بردند. یک روز پیش از رسیدن درخت به بغداد، متوکل به قتل رسید و این مطابق پیش‌گویی زرتشت بود که گفته بود هر که این درخت را ببرد، کشته خواهد شد. گفته‌اند این سرو در زمان قطع شدن بیش از ۱۴۰۰ سال عمر داشت. 📌سرو مقاوم فلسطین، امروز از پای افتاد. منتظر سقوط رژیم جعلی اسقاطیل باشیم. @Deebaj
✅از سخن معصوم 🔶خطر نفوذ الإمامُ عليٌّ عليه السلام: ألا وإنّي قد دَعَوتُكُم إلى قِتالِ هؤلاءِ القَومِ لَيلاً ونَهارا، وسِرّا وإعْلانا، وقُلتُ لَكُمُ: اغْزوهُم قَبلَ أنْ يَغْزوكُم، فواللّه ِما غُزِيَ قَومٌ قَطُّ في عُقْرِ دارِهِم إلّا ذَلّوا. هان! من شما را شب و روز و در آشكار و نهان به نبرد با اين قوم فرا خواندم و به شما گفتم: پيش از آن‌كه آنان به شما يورش آورند، شما بر آنان بتازيد؛ زيرا به خدا سوگند با هيچ مردمى در دل سرزمين‌شان جنگ نشد مگر آن‌كه به خوارى و شكست افتادند. @Deebaj
دیباج ۱۹۶ 🔶چای قندپهلو دو چیز غمِ سفر ز مرد کُند آزاد علی الصباح نیشابور و خفتنِ بغداد 📌صبح روز پنجشنبه بود. نسیم خنک صبحگاه چون پرنیان، صورت خسته‌ام را نوازش می‌داد. قالیچه‌ای دستباف و رنگ و رو رفته، یادگار قدیمی پدر که عمری بیش از عمر من داشت. و سینی چای قندپهلو که غبار خستگی‌ حاصل از روزمرگی‌ها را می‌شست و بوی خاکی که از هر عطر دل‌انگیز فرنگی، به مشام جان خوش‌تر می‌نشست. و مادر که چلچراغ خانه بود. @Deebaj
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
دیباج ۱۹۷ 🔶شـــرح صـــدر 📌برخی بی‌محابا زبان به لعن و تکفیر کسانی می‌گشایند که هماره زبانشان به نغمه توحید مترنم و وجودشان از شاخسار درخت ولایت متنعم است. 📌واکاوی سیره اهل بیت علیهم السلام به‌خوبی آشکار می‌کند که لعن و تکفیر افراد، جز در مواردی انگشت‌شمار که در آن رفتار افراد با اصل توحید و امنیت جامعه اسلامی در تضاد بوده، دستاویز قرار نگرفته است و آنان نه تنها هیچگاه چماق تکفیر را بر فرق مخالفان عقیدتی و سیاسی خود نکوبیده‌اند؛ بلکه بر اساس سیاست رواداری، البته تا آنجا که به ستون‌های استوار دین آسیب نمی‌رسانده است، با مخالفت دگراندیشان و معارضت بدکیشان، با سینه گشاده برخورد کرده و همیشه پرسش‌های تردیدورزان، با برهان قاطع امامان، پاسخی درخور یافته است. 📌ابزار لعن و تکفیر، دم دست‌ترین حربه در دست کسانی است که از فضیلت حلم و علم بی‌بهره و به رذیلت جهل و عصبیت آلوده‌اند. 📌خاصهٔ انسان اندیشه و خاصهٔ اندیشه تردید است و راه رهایی از گرگ و میش ابهام و تردید و راه‌یافتن به روشنای وضوح و یقین، تحقیق و پژوهش است تا آنکه فرد به پاسخی محکم دست یابد و نسیم دانش غبار تردید را از صفحه دلش بزداید و بر جلای آن بیافزاید. 📌پس هر آنکس که از دو ویژگی حلم و علم بی‌بهره است، بهتر آنکه زبان در کام کشد و تیغ برهنه جهل را بر روح بیمار دودلی فرود نیاورد، بلکه این رسالت خطیر را به اهلش واگذارد تا زخم شک را با مرهم مسیحایی یقین التیام دهند و جان‌های خسته از جهل را با ماء معین علم، حیاتی دوباره بخشند. @Deebaj
دیباج ۱۹۸ 🔶معنای انسانیت صفحۀ قدس نیوز در شبکه اجتماعی ایکس در توئیتی نوشت: این فعال کره‌ای برای صدونودمین روز است که در مقابل سفارت اسرائیل در سئول تظاهراتی انفرادی برگزار کرده و نسل‌کشی جاری اسرائیل را محکوم کرده و خواستار پایان آن شده است. آری، برای درک ستم و همدلی با ستمدیده، مهم نیست پیرو کدام دین و آیین باشی، فقط کافی است رگ انسانیت در وجودت نخشکیده باشد. @Deebaj
دیباج ۱۹۹ 🔶آتــش عشـــق 📌از چهارگوشه صحرای محشر شیون و فریاد بلند است و هراس بلعیده‌شدن توسط شراره‌های آتش دوزخ، برای هیچ‌کس آرام و قرار نگذاشته است. 📌نگاهم را به گوشه‌ای می‌چرخانم. گروهی را می‌بینم که بی هیچ واهمه‌ای، در اطراف کسی حلقه زده‌اند. نوری از میان جمع تا سقف آسمان، همچون عمودی استوار امتداد یافته است. خدایا! اینان کیان‌اند و آن نورِ کیست؟ 📌نیرویی شگفت مرا به سوی آن جمع می‌کشاند. نزدیک‌تر می‌شوم. دست خودم نیست، گویی چون براده آهن جذب آهن‌ربایی می‌شوم که در مرکز آن حلقه است. 📌آنان به‌قدری در حضور غرق‌اند که هرگز مرا نمی‌بینند. در آن واویلای محشر اما آرامشی وصف‌ناشدنی بر آن جمع سایه انداخته است. آتش عشق معشوقی، جان این جمع را سوخته و ایشان دو سرا را به بهای خریدن عشق او فروخته‌اند. هیچ اثری از هراس در چهره‌هایشان نمی‌بینم. ناگاه صدایی در جمع مستان می‌پیچد: «ای گروه! به بهشت درآیید!» 📌آنان از فرط مدهوشی صدا را نمی‌شنوند! شراب عشق در شراشر وجودشان جریان یافته و آنان را سر تا پا غرق معشوق‌ ساخته است. حوریان بهشتی آنان را به خود فرامی‌خوانند و برای دیدارشان بی‌تابی می‌کنند، اما آنان بی‌اعتنا به آن همه تمنای وصال، غرق در دریای وصال معشوق و مست شراب عشق‌اند. همه عمر برندارم سر از این خمار مستی که هنوز من نبودم که تو در دلم نشستی تو نه مثل آفتابی که حضور و غیبت افتد دگران روند و آیند و تو همچنان که هستی 📚برگرفته از: کامل الزیارات @Deebaj
دیباج ٢٠٠ 🔶دستبند صورتی 📌نه تصویر کردن دین با چهره‌ای تاریک و خشمناک مطلوب است و نه به دینداری، رنگ و لعاب صورتی زدن؛ چرا که ‏حقیقت دین اگر با غبار غلیظ کفر و الحاد پوشیده نشود، سراسر نور است و نه تاریکی، چنانکه دینداری نیز رنگ و صبغه ‏الهی زدن به زندگی است و نه رنگ و وارنگ شدن زندگی در پرتو رنگین‌کمان فریبای رواداری بی‌قاعده.‏ 📌دین راستین، راه را از کژراهه جدا و از افتادن انسان در گرداب هولناک تیره‌بختی مانع می‌شود و «صبغة الله» در پرتو ‏نوری که از حقیقت دین جلوه می‌کند، زندگی انسان را معنا و روشنی می‌بخشد.‏ هرچند دین، با همان حقیقت ملکوتی‌اش و با حکمتی که در آموزه‌هایش نهفته و یا آشکار است، گاه به ظاهر چهره‌ای ‏خشن به خود می‌گیرد، اما اگر گوهر تابناک آن از پس ابرهای تردید آشکار شود و پرتو آن بر زمین عقل بتابد، بذرهای ‏اندیشه را در آن بارور خواهد ساخت و میوه‌های زندگی را رنگ الهی خواهد بخشید.‏ 📌‏«حجاب» و «پوشش» هرچند مقوله‌ای مشترک میان زن و مرد است و هر کدام از این دو جنس- بر اساس آموزه‌‏های دینی- باید نسبت به آن اهتمام داشته باشند، اما ویژگی‌های به ودیعت نهاده شده در «جنس زن»، او را به پایبندی ‏بیشتر به این مقوله می‌خواند تا او را از آسیب‌های بی‌شماری که جسم و جانش را تهدید می‌کند، در امان نگاه دارد.‏👇
📌معضلاتی که در اثر عدم رعایت پوشش مناسب، دامن‌گیر بانوان می‌شود، دغدغه‌مندان را واداشته است که هر ‏کدام، بر اساس نوع نگاه خود به دین و دینداری، به ارائه راهکارهایی برای گشودن این گره اقدام کنند. مع الوصف، به ‏نظر می‌رسد هیچکدام از این ایده‌ها تاکنون راه برون‌رفت از این مشکل دیرپا را با خود به همراه نداشته است. برخی بر طبل اجرای مُرّ احکام شرعی- با صرف نظر از شرایط زمان و مکان و نیز فارغ از ضرورت‌های مخاطب‌شناسی- در ‏مواجهه با بی‌حجابی می‌کوبند و گروهی نیز با تمسک غیر قاعده‌مند به آموزه‌های رحمانی دین و برجسته‌کردن بُعد ‏رواداری دین، خود را از معرکه نزاع میان دینداران سنتی و افراد غیر پایبند به دین و آموزه‌های دینی، به دور نگاه ‏می‌دارند. اما آیا واقعا بین این دو، راه سومی وجود ندارد که گام‌نهادن در آن هم به پاس داشتن آموزه‌های دینی و ‏چیدن میوه‌های روح‌افزای آن بینجامد و هم متدینان را از ننگِ رنگ رواداری بی‌قاعده به دور دارد؟ 📌نگارنده از عنوان «دستبند صورتی» برای اشاره به راهکاری که جامع بین دو نگاه پیش گفته باشد، بهره می‌برد؛ ‏صلابت در عین عطوفت!‏ 📌اگر حکمت فرامین دینی با زبان روز و در قالب مناسب به پردازشگر خِرد آدمیان عرضه گردد، جز انسان‌هایی که عقل ‏و کرامت خویش را پاس نمی‌دارند، به مخالفت با آن نمی‌پردازند. نه تنها ادیان الهی که حتی مذاهب بشری نیز برای ‏سامان‌بخشیدن به زندگی اجتماعی افراد، ناگزیر از وضع برخی قوانین هستند که علی‌رغم ظاهر خشنشان، در دل ‏خویش مهری نهفته دارند که اگر آشکار شده و یا در آن اندیشه شود، همه افراد رنجِ ظاهری کاربستِ آن قوانین را بر ‏خود هموار خواهند ساخت.‏👇
📌تعبیر «دستبند صورتی» کنایه از چنین نگاهی است. نگارنده به موضوع برخورد قهرآمیز با ناهنجاری‌های اجتماعی؛ که به ‏کلیت امنیت و سلامت اجتماع و نیز خود فرد آسیب می‌رساند، بر اساس آن می‌نگرد؛ چرا که بر این باور است هرگاه عضوی از بدن ‏دچار آسیب شود، از سر مهربانی به آن عضو و نیز دیگر اعضا، بهره‌بردن از قهر و صلابت امری ناگزیر است؛ اما ‏قهر و صلابتی که با عطوفت و عشق‌ورزیدن به اصل وجود و اساس کرامت انسان همراه است و نه با توهین و ‏خوارداشت او. ‏ 📌مهر و رحمت در ادیان الهی جایگاهی ویژه دارد. بارزترین صفات آفریدگار جهان در قرآن کریم، مهر و رحمت است. ‏آنکه شناختی عمیق نسبت به آن ذات یگانه داشته باشد، هم سپاسگزار الطاف اوست و هم داغ قهر او را برای ‏درمان زخم‌هایی که خنجر گناه بر جانش نشانده، بر خود هموار می‌کند: ‏ عاشقم بر لطف و بر قهرش به جد بوالعجب، من عاشق این هر دو ضد ✳️از طریق آی دی زیر، پذیرای نقد شما عزیزان هستم.❤️ @Armaktab @Deebaj
✅از سخن بزرگان 🔶نامدگان و رفتگان 🔹به مناسبت ۱۹ مرداد، سالروز درگذشت هوشنگ ابتهاج (سایه) نامدگان و رفتگان از دو كرانه زمان    سوي تو مي‌دوند هان! اي تو هميشه در ميان   در چمن تو مي‌چرد آهوي دشت آسمان گرد سر تو مي‌پرد باز سپيد كهكشان  هر چه به گرد خويشتن مي‌نگرم در اين چمن آينه ضمير من جز تو نمي‌دهد نشان  اي گل بوستان سرا از پس پرده‌ها درآ بوي تو مي‌كشد مرا وقت سحر به بوستان اي كه نهان نشسته‌اي باغ درون هسته‌اي هسته فرو شكسته‌اي كاين همه باغ شد روان آه كه مي‌زند برون از سر و سينه موج خون من چه كنم كه از درون دست تو مي‌كشد كمان پيش وجودت از عدم، زنده و مرده را چه غم؟  كز نفس تو دم به دم مي‌شنويم بوي جان    پيش تو جامه در برم نعره زند كه بر دَرم! آمدمت كه بنگرم، گريه نمي‌دهد امان... @Deebaj
دیباج ۲۰۱ 🔶راز وجود دختر (به مناسبت پنجم صفر) 📌نمی‌دانم چه رازی در وجود «دختر» نهفته است که بی حضورش، زندگی رنگ و بوی چندانی ندارد. این‌را از خیلی افراد شنیده و خود نیز چشیده‌ام. 📌نه تنها شادیها با حضور دختر رنگارنگ و جذاب می‌شوند که حضورش، غم‌ها و رنج‌ها را نیز معنایی دیگر می‌بخشد و قابل تحمل می‌کند. 📌وقتی به زندگی شعیب می‌نگرم، می‌بینم که در پیری، حضور دختران چگونه زندگی را بر او گوارا ساخته و غبار غم از چهره خسته او زدوده است. 📌زکریای سالخورده را که از نظر می‌گذرانم، می‌بینم زندگی‌اش را دختری یتیم به نام مریم زینت بخشیده و غم‌های او و همسر پیرش را تسلا می‌بخشد. 📌بار اندوه از دست‌ دادن پسران پیامبر را هم حضور فاطمه است که از دوش محمد برمی‌دارد. زینب؛ دختر علی و فاطمه هم میوه شیرین زندگی آن دو می‌شود. 📌حسین نیز دخترانی دارد که همه مایه آرامش و زیبایی زندگانی اویند و در این میان، دختر سه ساله او که رقیه نام دارد، همین نقش را در زندگانی پدر ایفا می‌کند. فرقی که رقیه با دیگر دختران حسین داشت این بود که دوری پدر را تاب نیاورد و به یکباره جام زهر اندوه از دست دادن او را سرکشید و فاصله میان خود و او را یک شبه درنوردید و چون او برای همیشه، تسلابخش اندوه غمزدگان شد. 🔶همچنین این یادداشت و این یکی را هم بخوانید. 🔶شنیدن این پادپخش هم خالی از لطف نیست. @Deebaj