eitaa logo
دفاع همچنان باقیست
1.1هزار دنبال‌کننده
38.6هزار عکس
10هزار ویدیو
858 فایل
«لا يَسْتَأْذِنُكَ الَّذِينَ يُؤْمِنُونَ» مؤمن انقلابی، از صحنه مبارزه کناره‌گیری نمی‌كند. کسانی که از میدان مبارزه عقب‌نشینی می‌کنند، گروهى بی‌ایمان هستند. @Admin_Channel_Defa لینک ادمین
مشاهده در ایتا
دانلود
روز اول با همان خاکی که قنبر ساختند از من و تو سمت باب القبله نوکر ساختند پرچمی بر عرش کوبیدند اینجا روضه است دسته ی سینه زنی پشت پیمبر ساختند شیشه شیشه گریه ی مارا ملائک برده اند قطره قطره ریختند و حوض کوثر ساختند چشم هرکس خیس باشد جای پای فاطمه ست چشم مارا با حسینیه برابر ساختند میشود بابا حسین و میشود مادر رباب سینه زنها را به این صورت برادر ساختند هرکسی بهتر برایش سوخت مزدش را گرفت سوخت فطرس از همان خاکسترش پر ساختند با وضو باید دراین ده روز از هرجا گذشت هر محله بچه ها صحنی مطهر ساختند شاهراه آسمان در کوچه های کربلاست تا خدا از مرقد شش گوشه یک در ساختند کربلا تاریک شد پیکر ته گودال ماند آفتاب نیزه را با یک سر آخر ساختند : همواره -رفتن است- که با گریه آشناست تنها تویی که آمدنت گریه آور است سلام عليكم و رحمة الله، صبحتون بخير، روزتون معطر بنام
آئینه هستم تاب خاکستر ندارم پروانه ای هستم که بال و پر ندارم از دست نامردی به نام تازیانه یک عضو بی آسیب در پیکر ندارم تا اینکه گریان تو باشم در سحرگاه در چشمهایم آنقدر اختر ندارم چیزی که فرش مقدمت سازم در اینجا از گیسوان خاکی ام بهتر ندارم می خواستم خون گلویت را بشویم شرمنده هستم من که آب آور ندارم بر گوشهایم می گذارم دست خود را شاید نبینی زینت و زیور ندارم وقتی نمانده گیسویی روی سر من کاری دگر با شانه و معجر ندارم لب می گذارم روی لبهایت پدرجان تا اینکه جانم را نگیری بر ندارم : مجنون گشته‌ام عیبی نیست باشد همه دیوانه خطابم بکنند... سلام عليكم و رحمة الله، صبحتون بخير، روزتون معطر به نام
آنچنان که بارش باران نم نم دیدنیست چشم خیس گریه کن های شماهم دیدنیست هم نزول حضرت جبریل سوی روضه ها هم گدایی کردن امثال حاتم دیدنیست اکثر ایام گرچه خالی از زیبایی است چهره این شهر در ماه محرم دیدنیست میشود معشوق با لبخند زیباتر ولی چهره ی هرعاشقی همراه با غم دیدنیست ظاهر آراسته خوب است اما این دهه صورت زخمی و موی نامنظم دیدنیست صحنه ای از مرقدت نقش است در اندیشه ها کربلا بالای گنبد موج پرچم دیدنیست مثل آن روزی که یک عاشق به دلبر میرسد لحظه ی پیوستن شاه و گدا هم دیدنیست عشق بازی از نگاه مسلم و حر و حبیب باغریبی، سر به زیری، قامت خم دیدنیست یا غیاث المستغیثین منی هنگام مرگ میزبانی تو در آن واپسین دم دیدنیست درمیان نامه ی اعمال در محشر فقط روزهایی که برایت گریه کردم دیدنیست کاش می فهمید اهریمن که در ملک وجود حلقه ی خاتم به دست شاه عالم دیدنیست : 💔 با گریه بر شماست اگر زنده ام حسین اشک مرا نگیر که بیچاره میشوم... سلام عليكم و رحمة الله، صبحتون بخير، روزتون معطر بنام
گاهی دلم برای پدر تنگ می شود دلگیر از این زمانه ی نیرنگ می شود اینجا کسی یتیم نوازی نمی کند اینجا نصیب صورتمان چنگ می شود عمه بیا اجازه بده تا رها شوم رحمی بر این یتیم که دلتنگ می شود عمه بگو چگونه تماشا کنم، ببین دارد سرِ عبایِ عمو جنگ می شود پیراهنی که داشت عمویم سپید بود از فرط  زخم، قرمز پُر رنگ می شود من میروم سپر بشوم حیف کوچکم پیشانی اش ولی هدف سنگ می شود ناکام اگر که من بروم باز بهتر است این زندگی بدون عمو ننگ می شود شکرخدا نصیب من و اصغرت یکیست شمشیر با سه شعبه هماهنگ می شود : احلی من العسل نه فقط مال قاسم است وقتش شده فدای تو و مادرت شوم سلام عليكم و رحمة الله، صبحتون بخير، روزتون معطر بنام
شکر خدا که نور ولایت به ما رسید الطاف خاندان کرامت به ما رسید وقتی برای خون خدا نوحه خوان شدیم بالاترین مقام عبادت به ما رسید اسلام را محرم او زنده کرده است این نکته هم ز پیر طریقت به ما رسید روز ازل که موسِم تقسیم رزق بود از آن میانه، ذکر مصیبت به ما رسید اشکی چکید و این دل تیره شفا گرفت تا قطره ای ز زمزم تربت به ما رسید ذکر لبان ما صف محشر بوَد: حسین بعد از هزار سال که نوبت به ما رسید ما نوکران فاطمه ایم و عجب مدار روزی اگر مقام شفاعت به ما رسید مَستیم ما ز باده ی "احلی من العَسل" اینگونه شد که شهد شهادت به ما رسید از ناله ی یتیم حسن زیر سمّ اسب راز وفا و عزّت و غیرت به ما رسید : 💔 تو مقتدای منی پـس مرا هراسی نیست که گردوخاک همین دشت می شود کفنم سلام عليكم و رحمة الله، صبحتون بخیر، روزتون معطر بنام
تو به نی هستی و من موی‌کنانم پسرم سرت از نیزه نیُفتد نگرانم پسرم به سرِ نیزه‌ی تو خیره شده چشم ترم بی سبب نیست اگر اشک‌فشانم پسرم تا نگاهم به سرت، بر سرِ نی می‌اُفتد قدکمان تر شود این قدِّ کمانم پسرم ارتفاعی که سرت رفته به نی تا به زمین کرده در پشتِ سرت فاتحه‌خوانم پسرم خوب شد جسم تو در کرببلا ماند، علی وَر نه زنجیر تو را.... لال زبانم پسرم نیزه‌داری که سرت را به رویِ نیزه زده میزند خنده بر این اشک روانم پسرم یا به نی خیره شوم یا که صدایت بزنم کعبِ نی میدهد هر بار تکانم پسرم کاش یک مرد سرت را به رویِ نی می‌بست برده این داغ زِ من تاب و توانم پسرم باد اگر آید و رأسِ تو بیُفتد چه کنم اوجِ این فاجعه را لطمه‌زنانم پسرم عمّه تا دید که من آتشِ زیرِ خاکم سرِ زخمیِّ عمو داد نشانم پسرم : گُذشت‌ کرد زِ شش‌ماهه‌اش به‌ خاطرِ دين مُريد‌ِ بودن‌ شد افتخارِ ... سلام عليكم و رحمة الله، صبحتون بخير،
آنکه دائم هوس سوختن ما می کرد کاش می آمد و از دور تماشا می کرد فال من، یوسف گمگشته اگر می آمد با دل مرده ی من کار مسیحا می کرد گرچه پرونده ی اعمال سیاهی دارم کاش می آمد و با این همه امضا می کرد من اگر منتظر واقعه ی او بودم کِی قرار دل ما امشب و فردا می کرد کاش می آمد و یک شب وسط سینه زنی در عزای پدرش ناحیه نجوا می کرد شب هشتم وسط روضه ی اربا اربا گریه بر تشنگی می کرد من یقین دارم اگر کرب و بلا داشت حضور بر سر نعش یاری بابا می کرد یا که در هلهله ی آن همه نامحرم هرز ما کمک می کرد : زبان به روضه چرا وا کنم؟ همین کافیست مباد شاهد جان دادن پسر، پدری ...😭 سلام عليكم و رحمة الله، صبحتون بخير، معطر بنام
هر کسی رفت به دنبال تو راهش وا شد هر کس بوسه به پای تو نزد رسوا شد آب محتاج لب توست نه تو محتاجش لب خشکیده ی تو داغ دل دریا شد پسر چهارم زهـرایی بودنت مایه ی امید بَنِ الزهرا شد جا روی چشم ترِ مهدی زهرا داری آن عریضه که به دستان شما امضا شد به خدا مثل تو در بین برادرها نیست به خدا داشتنت حسرت خواهرها شد اهل حاجت همه سال به کس رو نزنند صبر کردن همه تا شب شد تا قیامت جلوی هیچ کسی خم نشود قد هر کس که جلوی پرچم سبزت تا شد من ندادم به سکینه قسمت می ترسم یک نفر داد قسم در حرمت غوغا شد تو از اول حسنی بودی و دیدند همه چقدر تیر بر این پیکر زخمت جا شد : دستت به روی خاک و همه دست می‌زنند در این میان منم که دو دستی به سر زنم سلام عليكم و رحمة الله، صبحتون بخير، فرا رسیدن بر همگان تسلیت و تعزیت باد🏴
روی جسمش نیزه و تیر و سنان افتاده بود زیر خنجر سر پناه کاروان افتاده بود شمر، با چکمه به روی سینه اش می ایستاد در کنارش مادری قامت کمان افتاده بود جای خود را با لگدهای "سَنان" تعویض کرد خنجر کُندی که دیگر از توان افتاده بود یادگار مادر او را به غارت برده اند جامه‌ی شاهی به دست این و آن افتاده بود شمر از گودال بیرون آمد و از بخت بد برق انگشتر به چشم ساربان افتاده بود نعل ها طوری عمل کردند که از پیکرش گوشه‌ی گودال قدری استخوان افتاده بود در نگاه تار او اهل حرم می سوختند قرعه‌ی آتش به نام کودکان افتاده بود روی نیزه بستن سر، کار آسانی نبود از قضا این کار، دست کاردان افتاده بود بارش ظلمت، بیابان را به خون آغشته کرد بر زمین آیات ناب آسمان افتاده بود دخترش کنج خرابه ناگهان تبخال زد چون که یاد ضربه‌های خیزران افتاده بود : 💔 روضه خوانت میشوم با روضه ای تک مصرعی بر زمین بودی و بر جسـم تـو پیـراهـن نبود سلام عليكم ورحمة الله،صبحتون بخير، روزتون معطر بنام
دارم برای شام بلا گریه می کنم بر ماجرای کرب و بلا گریه می کنم بعد از غروب روز دهم، هر غروب من بر جسم های مانده رها گریه می کنم هر جا که حرف زینت و خلال و معجر است بر اهل بیت خون خدا گریه می کنم هرجا که آب باشد و هر جا که تشنه ام بر خشکی لب شهدا گریه می کنم هرجا که طفل شیرخواره به دامان مادر است بر طفل سیدالشهدا گریه می کنم هرجا به هر زنی که ظلم شود گریه می کنم بر طعنه های بر اُسرا گریه می کنم هرجا که خیزران به کسی خورده است، من بر رأس بین طشت طلا گریه می کنم یعقوب کربلایم و چِل سال آزگار دارم برای شام بلا گریه می کنم : 💔 پلک بر‌ هم میزدی کرب ‌و بلا میشد مرور مَـقتلى کاملتر از چشمت در این عالم نبود سلام عليكم و رحمة الله، صبحتون بخير، شهادت علیه السلام تسلیت باد🏴 😭
سپردمت به خدا و به ريگهاي بيابان سپردمت به غبار به خارهاي مغيلان سپردمت به وحوش،به شيرهاي درنده به مردمان دهاتي به آهوان پريشان به گوش خاک سپردم تورا بپوشاند بد است اينكه ببيند كسي تورا عريان به باد گفتم اگر شد مرتبت بكند که پاره پاره نبیند تن تو مادر گریان عزیز فاطمه بودی ولی چرا حالا فتاده جسم تو آقا به خاک و خون غلطان سپردمت به هر انچه كه هست، اما تو سپرديم به كه رفتي؟به دلقكان به كنيزان؟ سپرديم به دوصد چشم هيز نامحرم؟ به شمر و خولی و اخنس به حرمله به سنان؟ مسير راه به سمت خرابه هاست برادر خدا كند ببرندم به سوي كشور ايران : 💔 ای بی کفن رها شده ی دشتِ کـربلا ما را به حالِ خود، تو نکردی رها حسین سلام عليكم و رحمة الله، صبحتون بخیر، روزتون معطر بنام
چشم تو سمت من، دل من گير نيزه‌هاست اين سينه پاره پاره‌ی شمشير نيزه‌هاست عشقت مرا به كوچه و بازار می‌كشد زينب اسير رشته‌ی زنجير نيزه‌هاست سُرخی معجر من و پيشانی‌ات حسين اثبات آيه آيه‌ی تفسير نيزه‌هاست ای لاله‌ای كه خون چكد از ساقه‌ات هنوز اين زخمهای وا شده تقصير نيزه‌هاست قرآن مخوان دوباره كه يكبار ديده‌ام آن سنگها كه بابت تقدير نيزه‌هاست قرآن مخوان كه پيرزنی روي بامها در انتظار پاسخ تكبير نيزه‌هاست در بين راه نيزه‌ی تو ايستاده بود جا ماندن كه باعث تأخير نيزه‌هاست؟ گفتم كه چند لحظه بخوابم ولي نشد اين خواب هم تجسم تصوير نيزه‌هاست : 💔 من که ز آغاز عمر، بی تو نکردم سفر خیز و ببین یا اخا، با که سفر میکنم😭 سلام عليكم و رحمة الله، صبحتون بخير،