eitaa logo
دفاع مقدس
3.7هزار دنبال‌کننده
15.5هزار عکس
10.1هزار ویدیو
837 فایل
🇮🇷کانال دفاع مقدس🇮🇷 روایتگر رویدادهای جنگ تحمیلی و حال و هوای رزمندگان جبهه ها #دهه۶۰ #کپی_آزاد 〰〰〰 اینجا سخن از من و ما نیست،سخن از مردانی ست که عاشورا را بازیافته،سراسر از ذکر «یا لیتنا کنا معک» لبریز بوده و بال در بال ملائک بسوی کربلا رهسپار شدند
مشاهده در ایتا
دانلود
🔴 ما از می‌ترسیم !! 💠 فرازی از وصیت نامه شهید غلامعلی پیچک: جنازه مرا بر روی مین‌ها بیندازید که منافقین فکر نکنند ما در راه خدا از جنازه‌مان دریغ داریم. مسئولیت ما، مسئولیت تاریخ است. بگذارید بگویند حکومت دیگری بعد از حکومت علی (ع) بود به اسم حکومت خمینی که با هیچ ناحقی نساخت، تا سرنگون شد. ما از سرنگونی نمی‌ترسیم، "از انحراف می‌ترسیم" ▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️ ✍پ.ن: دیروز، رئیس جمهور، احکام انتصاب برخی را امضاء نمود که عملکرد گذشته این افراد، دغدغه های جدی را در بین دلسوزان کشور ایجاد کرده است. این در حالی ست که رهبر انقلاب پیش از این، توصیه کرده بودند از مسئولین و کارگزارانی در عرصه مدیریت کلان استفاده نمایید که کوچکترین زاویه ای با نظام نداشته باشند؟؟ بکارگیری افرادی که چشم به آنسوی مرزها داشته و دلباخته غرب می باشند، چیزی جز خسران و آسیب به منافع ملی در پی ندارد!! ⚪️. اتفاقا دیروز (۱۱ مرداد) سالروز اعدام آیت الله شیخ فضل الله نوری هم بود، همو که در برابر غربزدگان خودفروخته موضع گرفته و نقشه های شوم آنان را برباد می ساخت. او بالای دار رفت، ولی تن به سازش نداد. انحرافی که در جریان مشروطه شکل گرفت، منتج به این شد که رضاخان قلدر و رژیم منحوس بر سر کار آمده و کشور، ده ها سال به قهقرا رانده شد . ⛔️ 💠 ، دغدغه اصلی شهدا بود . ⚪️ آنها جان عزیز خود را ندادند که عده ای سر کار آمده و کشور را تقدیم بیگانگان کنند!! ┄┅☫🇮🇷 کانال دفاع مقدس 🇮🇷☫┅┄ ✅ مرجع‌نشرآثارشـ‌هدا و دفاع‌مقدس
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 داستان زندگی شیخ شهید آیت الله ، عالمی که در برابر انحراف زمانه ایستاد ♨️تصویر پیکر شیخ فضل الله بالای چوبه دار یک معنا دارد: ▫️گاهی فضا را آنقدر غبار آلود می‌کنند که مردم یک شهر رضایت می‌دهند عالمشان را بالای دار ببینند. و تاریخ تکرار شدنی است... 🏴 ١١ مرداد سالروز شهادت آیت الله العظمی شیخ فضل الله نوری
دفاع مقدس
🎥 داستان زندگی شیخ شهید آیت الله #فضل_الله_نوری، عالمی که در برابر انحراف زمانه ایستاد ♨️تصویر پیک
⏳١١ مرداد ١٢٨٨ در تقویم شهادت شیخ رحمة الله عليه 🏴 دستگیری شیخ فضل اللّه نوری، محاکمه و اعدام او ▪️بعد از فتح تهران، مخالفان شیخ فرصت را غنیمت شمرده، واهمه خود از روشنگری های شیخ را در میان سردمداران حاکم مطرح ساختند. ▪️در منزل سپهدار تصمیم به اعدام شیخ گرفته شد. یپرم خان بر جنایت اصرار داشت و سپهدار راضی بود و سردار اسعد هم سکوت کرد. روز یازدهم رجب ١٣٢٧ ق هشتاد نفر از مجاهدان مسلح ارمنی به منزل شیخ هجوم بردند و خانه را محاصره کرده، پشت بام ها را اشغال کردند. ➖ شهادت ▪️نادعلی، پیشکار مخصوص شیخ، می گوید: در میان شیون و زاری و ناله اهل خانه، یوسف خان ارمنی دست شیخ را گرفته، کشان کشان بیرون آورد و درون درشکه انداخت و فرمان حرکت داد. سواران مجاهد دور درشکه را گرفته و یکسره شیخ را به اداره نظمیه در میدان توپخانه بردند و در ضلع شرقی عمارت نظمیه زندانی کردند. ▪️بعد ازظهر سیزده رجب، شیخ را برای محاکمه به عمارت گلستان بردند و در تالار آن، شیخ ابراهیم زنجانی شروع به محاکمه کرد. ▪️جالب اینجاست كه وقتی محاكمه صورت می گرفت، در بیرون مشغول آماده سازی جایگاه اعدام وی بودند. هنگامی كه می خواستند او را برای اعدام ببرند، اجازه ی خواندن نماز عصر را به وی ندادند و ایشان را به سوی جایگاه اعدام راهنمایی كردند. وقتی به در نظیمه رسید رو به آسمان كرد و گفت: افوّض امری الی الله ان الله بصیر بالعبادو حدود یك ساعت و نیم به غروب روز سیزده رجب ١٣٢٧ قمری بود. وقتی به پایه ی دار نزدیك شد، برگشت و مستخدم خود را صدا زد و مهرهای خود را به او داد تا خرد كند، مبادا بعد از او به دست دشمنانش بیفتد و برای او پرونده سازی كنند. پس از آن عصا و عبایش را به میان جمعیت انداخت و روی چهارپایه رفت و قریب ده دقیقه برای مردم صحبت كرد و فرمود: ▪️خدایا، تو خودت شاهد باش كه من آنچه را كه باید بگویم به این مردم گفتم خدایا تو خودت شاهد باش كه من برای این مردم به قرآن تو قسم یاد كردم، گفتند قوطی سیگارش بود. ▪️خدایا تو خودت شاهد باش كه در این دم آخر باز هم به این مردم می گویم كه مؤسس این اساس لامذهبین هستند كه مردم را فریب داده اند این اساس مخالف اسلام است. محاكمه ی من و شما مردم بماند پیش پیغمبر محمد بن عبدالله(صل علیه وآله). آن گاه عمامه را از سر برداشته و فرمود: از سر من این عمامه را برداشتند، از سر همه بر خواهند داشت. ▪️در آستانه ی اعدام یكی از رجال وقت با عجله برای او پیغام آورد كه شما این مشروطه را امضا كنید و خود را از كشتن برهانید و او در جواب فرمود: ▪️دیشب رسول خدا را در خواب دیدم، فرمودند: فردا شب مهمان منی. من چنین امضایی نخواهم كرد. ▪️طناب دار به گردن وی انداخته شد و لحظاتی بعد پیكر بی جان وی برفراز دار باقی مانده بود. دسته موزیك شروع به نواختن كرد و مردم از جمله پسر شیخ كف می زدند و شادی می كردند و چه بی احترامی هایی كه به جنازه ی شیخ نكردند. پس از این که آقا، جان تسلیم کرد، دسته موزیک نظمیه پای دار آمد و همان جا وسط حلقه شروع کرد به زدن. مجاهدین با تفنگهایشان همین طور می رقصیدند. شنیدم که بعضی ها می گفتند: "شیخ فضله به درک رفت!" از بالای ایوان نظمیه یک کسی فریاد کشید و به مردم گفت: "همچنین دست بزنید که صدایش توی سفارت به گوشش برسه!" یعنی به گوش محمدعلی شاه. ▪️در اثر تلاطم و طوفان که دائماً جسد را بالای دار تکان می داد، یک مرتبه طناب از گردن آقا پاره شد و نعش به زمین افتاد! ▪️جنازه را آوردند توی حیاط نظمیه-همه می خواستند خود را به جنازه برسانند؛ دور نعش را گرفتند؛ آن قدر با قنداقه تفنگ و لگد به نعش آقا زدند که خونابه از سر و صورت و دماغ و دهنش روی گونه ها و محاسنش سرازیر شد. هر که هرچه در دست داشت می زد؛ آنهایی که دستشان به نعش نمی رسید، تف می انداختند. ▪️یک مرتبه دیدم یک نفر از سران تفنگداران، مرد تنومند و چهارشانه ای بود، وارد حیاط نظمیه شد. جلو آمد و بالای جنازه ایستاد، این بی حیا به جنازه آقا... ▪️سپس یک مردی با لباس مشکی وارد شد، عصا به دست، مقابل سر آقا ایستاد؛ با عصا چادر نماز را از روی آقا پس زد و همین طور که تماشا می کرد فحش نثار آقا می کرد. این شخص شارژدافر سفارت عثمانی بود؛ او هم رفت!... ت┄┅☫🇮🇷 کانال دفاع مقدس 🇮🇷☫┅┄
دفاع مقدس
⏳١١ مرداد ١٢٨٨ در تقویم شهادت شیخ رحمة الله عليه 🏴 دستگیری شیخ فضل اللّه نوری، محاکمه و اعدام او
🔹 به شیخ گفتند به یکی از سفارتخانه های انگلیس یا روسیه پناهنده شوید، گفت: نه !! گفتند حداقل پرچم روس یا انگلیس را بزنید سر در خانه تان برای حفظ جانتان. گفت: نه، "آیا رواست كه من پس از هفتاد سال كه محاسنم را برای اسلام سفید كرده‌ام حالا بیایم و زیر پرچم بیگانه بروم!" ⏳١١ مرداد ١٢٨٨ ه.ش - سالروز شهادت آيت ‏الله"شيخ فضل‏ الله نوري"
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
و جنگ 💥 ⚽️ توپ و توپخانه 🏁 تور و دروازه 🥅 🏆 🥇 ت┄┅☫🇮🇷 کانال دفاع مقدس 🇮🇷☫┅┄
☀️ قهرمان شهید مهدی رضایی مجد 🌷بالاترین مدال تقوا میرسد به شهید مهدی رضایی مجد، کاپیتان تیم ملی جوانان... کسی که یک قدم تا  صعود و جهانی شدنش فاصله نبود، اما توپ و دروازه را وِل کرد و تفنگ در دست گرفت. ای شهید! تو پرسپولیس را رها کردی و شدی اهل کربلایِ پنجی.... تو آنقدر عاشق بودی که حتی درخشش قراردادهای میلیونی نتوانست تو را جذب کند. تو مدال خونین  حسینی(ع) را بر گردنت انداختی. از زمین دل کندی و عاشق آسمان شدی و قید شهرت زمینی را زدی و به خمینی، دل دادی... تو خنکی هوای ساحل و دریا و قدم زدن را بی خیال شدی و رفتی زیر آفــــتاب جانسوز، تا به جای قدم زدن بر روی خاک های سرخ سوزان دویدی تا که، شرمنده پدر و مادر شهدا نباشی... 🌴 به یاد  شهید مهدی رضایی مجد، کاپیتان اسبق تیم ملی جوانان ایران ┄┅☫🇮🇷 کانال دفاع مقدس 🇮🇷☫┅┄ ✅ مرجع‌نشرآثارشـ‌هدا و دفاع‌مقدس
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔻ما که تمامی اخبار فوتبال را دنبال می‌کنیم آیا میدانیم: ⁉️ ماجرای تنها مسابقه‌ی فوتبال جهان که بمباران شد! ⚽️ ماجرای تنها مسابقه فوتبالی که در دنیا مورد حمله هوایی قرار گرفت و از بازیکنان، تماشاچیان و داور آن به شهادت رسیدند. حادثه‌ای که در سال ۶۵ با حمله جنگنده‌های صدام به یک زمین فوتبال در چوار ایلام رقم خورد و خیلی‌ها از آن بی خبر هستند. 🔴 اقدام جنایتکارانه صدام -- دوران جنگ تحمیلی // دهه ۶۰ ┄┅☫🇮🇷 کانال دفاع مقدس 🇮🇷☫┅┄ 🌱 نشر مطالب، صدقه جاریه است
فوتبالیستی که فرمانده گردان توپخانه شد❗️ 🌷شهید حسن غازی ⚽️ او که از توپ فوتبال شروع کرد .... تا رسید به توپخانه 💥 ... و سپس 🚀🚀 ه‍مرزم و همراه شهید حسن تهرانی مقدم؛ ▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️ ✍پ.ن: ورزشکار متعهد، می شود مجاهد فی سبیل الله به قول شهید مرتضی آوینی: ورزشکاری که با توپ بیشتر از قرآن آشنا باشد، زندگی را باخته است!
دفاع مقدس
فوتبالیستی که فرمانده گردان توپخانه شد❗️ 🌷شهید حسن غازی ⚽️ او که از توپ فوتبال شروع کرد .... تا رسی
🌱 "حسن غازی" متولد ۱۳۳۸ - اصفهان -- در سن ۱۶ سالگی به عنوان کاپيتان تيم فوتبال جوانان سپاهان بسيار خوش درخشيد و در مسابقات قهرمانی کشور به عنوان ورزشکاری خوش اخلاق و مستعد مطرح گرديد که با شرايط فنی و تکنيکی بالايی که داشت به تيم ملی جوانان کشور دعوت شد. در دانشکده پزشکی دانشگاه اصفهان داروسازی قبول شد، همان زمان تيم منتخب اصفهان هم قرار بود در جام قدس شرکت کند، به تيم ملی هم راه پيدا کرده بود اما به خاطر شروع جنگ و اينکه هدفش حضور در جبهه ها بود در هيچ کدام شرکت نکرد.   ⚪️ پزشکی را رها کرد و امدادگر شد!! امدادگری را هم رها کرد و معلم شد!! در مدارس کردستان درس دين می‌داد و میگفت: اينجا يک مبلغ دينی که فکر مردم را درمان کند بيشتر نياز است تا اين که جسم مردم را.. ▫️زمستان ۱۳۶۰ عازم جبهه های جنوب شد. در تیپ تازه تأسیس امام حسین (ع) بسیجی بود. و در عملیات فتح المبین شرکت کرد. بعد ازاین عملیات و بنا به درخواست سید حبیب الله اعتصامی، فرمانده توپخانه امام حسین(ع) به توپخانه رفت. در عملیات فتح المبین، بیت المقدس و رمضان خدمت در توپخانه از او فرمانده‌ای مجرب و متخصص و کارآمد ساخت. قبل از عملیات محرم فرماندهی گردان توپخانه ۱۳۰م.م جوادالائمه(ع) را به او سپردند. سپس با افزایش یگان‌های رزمی ، فرماندهان توپخانه سپاه تشکیل گروه‌های توپخانه را در دستور کار قرار دادند و حسن‌ بهترین گزینه برای این کار بود که او گروه۶۱ محرم را تشکیل داد چند ماه اداره‌اش کرد و در عملیات والفجرمقدماتی و والفجر۱ به کارش گرفت. مدیریت موفق او موجب شد که مأموریت تشکیل دومین گروه توپخانه سپاه را هم به او سپردند. حسن هم برای انهدام قوای دشمن متجاوز و پاک سازی کامل خاک ایران، گروه ۱۵ خرداد توپخانه سپاه را راه انداخت و در مدتی کوتاه آنرا به بالاترین توان و ظرفیت ممکن رسانید. که هم اکنون نیز این دو گروه از یگان های کارآمد توپخانه‌ی نیروی زمینی سپاه اند. 🕊🕊نحوه شهادت: صبح روز ۱۳۶۲/۱۲/۱۱حسن وارد مقر گروه ۱۵ خرداد در منطقه طلائیه شده و بسرعت استحمام می‌كند، لباس سبز و زیبای پاسداری را برتن كرده و سر خود را می‌تراشد. همه بچه ها تعجب كردند چون حسن هیچ وقت لباس سبز پاسداری به تن نمی‌كرد. می‌گفت من لایق این لباس نیستم اما گویا به او گفته بودند اینك لایق پرواز شده ای برخیز و به میعادگاه بیا ... دقایقی بعد حسن در خط مقدم طلائیه در منطقه عملیاتی خیبر است. برای آزمایش موشک به‌همراه سردار شهید حسن طهرانی مقدم، سردار سید حبیب الله اعتصامی و سردار محمد آقایی به خط مقدم طلائیه می‌روند، که در محاصره دشمن بعثی قرار می‌گیرند. سردار غازی و سردار اعتصامی همپای بسیجیان عاشق ساعت‌ها می‌جنگند و نهایتاً حسن غازی هدف تیر مستقیم تانک دشمن قرار گرفته و به درجه شهادت می‌رسد و سردار اعتصامی بدرجه جانبازی مفتخر می‌گردد، سردار مقدم و سردار آقایی هم بلطف حضرت حق سالم به عقب برمی‌گردند. ▪️در اثر پیشروی دشمن و شدت آتش، رزمندگان در خط موفق به تخلیه تعدادی از شهدا نمی‌شوند و پیكر مطهر حسن غازی یکی از معماران اصلی سامانه موشکی ایران هم در معراج‌گاهش در طلائیه می‌ماند و هیچ چیز از او به عقب برنمی‌گردد. درست همانگونه كه خودش از خدایش خواسته بود … ┄┅☫🇮🇷 کانال دفاع مقدس 🇮🇷☫┅┄ ✅ مرجع‌نشرآثارشـ‌هدا و دفاع‌مقدس
دفاع مقدس
فوتبالیستی که فرمانده گردان توپخانه شد❗️ 🌷شهید حسن غازی ⚽️ او که از توپ فوتبال شروع کرد .... تا رسی
mojim-03.mp3
564.3K
گفتار ملکوتی شهید آوینی: شهید ربیع‌نتاج اگرچه تلمیذ الهیات بود و خاك ذوقش نیز بارور شعر، اما توانسته بود كه این‌همه را با ورزش جمع آورد و حق این است كه اهل ورزش نجمِ این سخن حكیمانه‌ی او را بر تارك همه‌ی ورزشگاه‌ها بیاویزند كه: «ورزشكاری كه با توپ بیش‌تر از قرآن آشنا باشد زندگی را باخته است.» مصلای نماز جمعه‌ی فریدون‌كنار همواره در هوای آزاد تكبیرهای بلند و حماسه‌ی دریایی اشعار رزمی او نفس مي‌كشید، اما اكنون نه تنها هنوز طنین دلنشین صدای مهربان او را گم نكرده است بلكه در پیوند با روح بلند او به ذِروه‌ی عرش آویخته و مرتبه‌ای علوی یافته است. سایه‌ی عنایت شهید سید علي‌اصغر ربیع‌نتاج، اكنون پناه امنی است كه محبان و پیوستگان او را از آتش دور مي‌دارد و این معنای شفاعت شهید است. آن روز كه همه‌ی پیوندها جز پیوند محبت گسیخته مي‌شود، خوشا به حال بچه‌های گروه سرود كوثر و بچه‌های پایگاه مقاومت شهدای گمنام. محبت راستین آنان به شهید عزیزشان رشته‌ی شفاعت است.
ورزشکار و فرمانده خاکی و بی ادعا، شهید حسن غازی
💠 کاری کن خدا خوشش بیاید! ▫️یک روز ابراهیم را در بازار دیدم که دو کارتن بزرگ روی دوشش بود. گفتم: آقا ابراهیم برا شما زشته! این کار باربرهاست نه شما. نگاهی کرد و گفت: نه. این برای خودم خوبه. مطمئن می‌شم هیچی نیستم! گفتم کسی شما رو اینطور ببینه خوب نیست؛ ورزشکاری و... ابراهیم خندید و گفت: ای بابا همیشه کاری کن که اگه خدا تو رو دید خوشش بیاد... نه مردم! از کتاب سلام بر ابراهیم
دفاع مقدس
💠 کاری کن خدا خوشش بیاید! ▫️یک روز ابراهیم را در بازار دیدم که دو کارتن بزرگ روی دوشش بود. گفتم: آق
💠 خاطره ای از شهید ابراهیم هادی 🔹او که هرگز دل کسی را نسوزاند... ▫️از شهر گیلانغرب به سمت کرمانشاه راه افتادیم. مینی بوس تازه راه افتاده بود که صدایی آمد و توقف کرد! بعد به راه خود ادامه داد. ابراهیم از پنجره به بیرون نگاه کرد. ماشین به یک سگ برخورد کرده بود. سگ هم لنگان لنگان به آنسوی جاده رفت. ابراهیم متوجه ماجرا شد. سریع به راننده گفت: نگه دار... کرایه دو نفر را حساب کرد و پیاده شدیم. گفتم: داش ابرام الان هوا تاریک میشه برا چی پیاده شدیم؟ ابراهیم چیزی نگفت و رفت سراغ سگ! پایش را با یک تکه چوب و پارچه آتل بست. به یک کُرد محلی هم پول داد و گفت: اگه استخوان داری به این سگ بده. بعد از مدتی علاف شدن با ماشین بعدی رفتیم. ❤️ ابراهیم در تمام عمرش دل کسی را نسوزاند. تا توانست به بندگان خدا خدمت کرد. یقین داریم که او از مقربین است. —(راوی: مرتضی پارساییان) 📖 برگرفته از کتاب سلام بر ابراهیم۲ ┄┅☫🇮🇷 کانال دفاع مقدس 🇮🇷☫┅┄ 👇👇👇