eitaa logo
دفاع مقدس
3.7هزار دنبال‌کننده
15.5هزار عکس
10.1هزار ویدیو
837 فایل
🇮🇷کانال دفاع مقدس🇮🇷 روایتگر رویدادهای جنگ تحمیلی و حال و هوای رزمندگان جبهه ها #دهه۶۰ #کپی_آزاد 〰〰〰 اینجا سخن از من و ما نیست،سخن از مردانی ست که عاشورا را بازیافته،سراسر از ذکر «یا لیتنا کنا معک» لبریز بوده و بال در بال ملائک بسوی کربلا رهسپار شدند
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از دفاع مقدس
👈کانال "دفاع‌ مقدس" @DefaeMoqaddas ─ ایتا: 🆔 https://eitaa.com/DefaeMoqaddas ─ تلگرام: 🆔 https://telegram.me/Defa_Moqaddas
🚨 فرزندانی چون پدر 🔘 سردار سرلشگر سید یحیی صفوی: 💠 مقام معظم رهبری از تبار بسیجیان است . معظم له نیز اینگونه اند. آیت الله خامنه ای در دوران ریاست جمهوری را به حضور در فراخواندند ، فرزندان ایشان نیز از این قاعده مستثنی نبودند و به می رفتند. در در خط مقدم ، من شاهد حضور فرزند عزیز ایشان ، در کنار بسیجیان عارف بودم. در طول هشت سال دفاع مقدس بارها ایشان را در لشکر های سید الشهدا و محمد رسول الله دیده ام که این حضور شجاعانه فرزندان آقا در جبهه ، نشان از مقام معظم رهبری و توجه ایشان به دارد. 📚 پرتوی از خورشید ، ص ۱۲۹
🌷سروان ساقدوشی، سروان بهروزی، سرهنگ شهیدی، ملازم بابک (منطقه عملیات قادر)
می‌ستایمت که شانه‌های شکوهمندت، آبروی کوهستان‌هاست... و اردیبهشت نگاهت، در چشمان هیچ بهاری نمی‌گنجد... منطقه اشنویه ، سال ۱۳۶۵ ، عملیات قادر ،
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
سخنرانی در جمع فرماندهان گردان ها و مسئولین واحدها و ارکان _ویژه_شهدا، پس از عملیات قادر در عراق که به دعوت شهید به کمک ارتش رفتند. وقتی که انتقاداتی به نقاط ضعف در عملیات میکنند و خود و دیگر مسئولان لشکر را مورد نقد قرار میدهند. یک:بحث بهداری دو:مکالمه رمز و کشف پشت سه:مسئله تشنگی رزمندگان چهار:تدارکات و مهمات لشکر @DefaeMoqaddas
💠 تبادل 👇👇👇
هدایت شده از پایداری
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 ۳۳روزه_در۴دقیقه... 🔻بلایی که حزب الله لبنان سر رژیم صهیونیستی آورد... اتفاقاتی نادر، عجیب و جالب در تاریخ جنگ های نظامی به لحاظ تناسب و سطح نظامی دو طرف درگیری... 🆔 @shahid_qasem_soleimani ✅ کانال "شهید حاج قاسم سلیمانی"
هدایت شده از پایداری
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 : آن کسی که در جنگ ۳۳ روزه همزمان با پیغام دبیرکل عزیز حزب الله، ناوچه‌ اسرائیل را منهدم کرد عماد مغنیه بود 🆔 @shahid_qasem_soleimani ✅ کانال "شهید حاج قاسم سلیمانی"
هدایت شده از پایداری
💠 به کانال "شهید حاج قاسم سلیمانی" بپیوندید 👇👇👇 ─ کانال ایتا: 🆔 https://eitaa.com/shahid_qasem_soleimani ─ کانال تلگرام: 🆔 https://t.me/qasem_soleimani_media
💠 «عزت قیصری» امدادگر داوطلب در مریوان از شهادت یکی از رزمندگان عملیات والفجر ۴ 🔹 «قرارگاه و بیمارستان کولان در روستای کولان بود. آنجا مرکز فرماندهی عملیات والفجر ۴ بود که کارکرد بیمارستانی هم داشت. یکی از مجروحان این عملیات بسیار بدحال بود. رفتم کنارش، سر و پیشانی و چشمانش را با چفیه مشکی بسته بودند. چفیه را باز کردم. چفیه آغشته به خاک و خون و سنگین شده بود. دور دوم نیز چنین بود. دست‌هایم خونی شد. دور آخر را باز کردم. قسمتی از مغز و دو تا چشم او که لای چفیه بود، روی مقنعه‌ام افتاد. گوشه‌ی مقنعه‌ام را گرفتم تا روی زمین نیافتد. از دیدن این صحنه بسیار ناراحت شدم. به چهره‌اش نگاه کردم، قسمت سر از ناحیه چشم و پیشانی در اثر تکه‌ ترکش از بین رفته و نیمی از کاسه‌ سرش را برده بود. به داخل نیمه‌ باقیمانده کاسه سرش نگاه کردم، خالی و تمیز بود. مغزش به‌طور کامل از کاسه درآمده و داخل چفیه ریخته بود. انگار مغزی وجود نداشته است. با دیدن این صحنه تکان شدیدی خوردم و عجیب ترسیدم. بسیار وحشت کردم. گویی تمام آسمان روی سرم خراب شد. ساختمان دور سرم می‌چرخید. چشمانم سیاهی می‌رفت. سرم گیج رفت و روی زمین افتادم. لحظه‌ای که افتادم، مغز و چشمی که گوشه‌ی مقنعه‌ام نگه داشته بودم، روی زمین ریخت. بعد از چند لحظه به خودم آمدم، به هر زحمتی بود به اعصابم مسلط شدم. روحیه‌ام را با یاد خدا حفظ کردم و در آن لحظه‌ها فقط وظیفه‌ام صبر و تحمل بود. بلند شدم، دیدم دو تا چشم و مغز روی زمین ریخته است. آن‌ها را جمع کردم و بعد داخل نیمه‌ باقیمانده‌ کاسه سرش ریختم. در هنگام جمع کردن مغز، نیمی از مغز روی زمین ماند و نیم دیگرش در میان دستم باقی ماند. واقعا تماشای این صحنه‌ها و انسانی که بین مرز مرگ و زندگی زجر می‌کشید، بسیار دردناک بود. صدای خرخر گلویش را می‌شنیدم. دست به دامن دکتر شدم: «تو را به خدا کاری کنید.» دکتر گفت: «زحمت کشیدن برای سری که مغز ندارد، بی‌فایده است.» دستم را روی بدن او گذاشتم و احساس کردم بدنش سرد شده. او به شهادت رسید.»
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📽 دزفول، شهری که در دوران جنگ تحمیلی بیشترین موشک بر آن فرود آمد ولی مردمانشان پایداری کردند
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎬 📑 استراتژی مذاکره 🔹 از هاشمی تا به امروز، چگونه عده‌ای با این سیاست کشور را به بن‌بست کشاندند. استاد
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✅تصاویر اعزام رزمندگان یزدی گردان علی بن ابیطالب(ع) به جبهه های حق علیه باطل
💠 کهن‌ترین مرکز شهرنشینی جهان، پایگاه رزمندگان اسلام بود کهن‌ترین مرکز شهرنشینی جهان شناخته می‌شود، شهری که در دوران دفاع مقدس یکی از مناطق محبوب رزمندگان بود. شهر باستانی شوش از مراکز تمدن قدیم، از معروف ترین شهرهای دنیا، پایتخت صدها سال مملکت عیلامی‌ها و پایتخت زمستانی هخامنشیان بود. این شهر از آبادترین و قدرتمندترین شهرهای منطقه در چهار هزار سال قبل از میلاد مسیح شناخته شده می شود. وضعیت شوش در حمله عراق به ایران 31 شهریورماه تهاجم سراسری عراق علیه ایران آغاز شد و از اولین ساعات اول مهر 59 ارتش عراق با برخورداری از همه امکاناتش حمله زمینی خود را با هدف تجزیه خوزستان و در نهایت براندازی نظام جمهوری اسلامی ایران آغاز کرد. در همان روزهای نخست به بسیاری از ساختمان های شهر شوش آسیب وارد شد. شهر از سکنه خالی شد و اهالی آن که بسیاری از هموطنان عرب زبان را تشکیل می دادند به روستاها و مکان های امن مهاجرت کردند. بعضی از آن ها هم در ایستگاه های راه آهن اندیمشک - اهواز در وضعیتی سخت به سر می بردند، به گونه ای که این مهاجران از حداقل لوازم زندگی مانند چادر و مواد غذایی بی بهره بودند. در هفته اول جنگ، ارتش و نیروهای مردمی در نزدیکی رودخانه کرخه مستقر شدند. در این منطقه ساحل غربی رود کرخه، حد نهایت استقرار دشمن بود و حتی در بعضی نقاط، نیروهای خودی در آن سوی کرخه، یعنی در غرب آن نیز حضور داشتند. این در حالی بود که مردم شوش حیران و سرگردان شاهد جنگ در نزدیکی شهرشان بودند. با حمله صدام، به همان میزان که شوش از اهالی شهر خالی می شد، رزمندگان از نقاط مختلف کشور به این شهر وارد می شدند تا به خطوط اصلی نبرد با دشمن که در فاصله کمی از این شهر قرار داشت، رهسپار شوند. بسیاری از رزمندگان برای ورود به خط مقدم در آن سوی رودخانه کرخه ابتدا در شهر شوش مستقر شدند. در آن جا سازماندهی شده و در اولین فرصت به خطوط مقدم می رفتند. با ورود رزمندگان از شهرهای مختلف کشور به جبهه شوش استحکامات لازم برای دفاع از شهر از سنگر گرفته تا خاکریز به تدریج ساخته می شد. این در حالی بود که شهر روز به روز از سکنه خالی می شد. با این حال عده ای ترجیح داده بودند به هر شکلی هست در شهر بمانند. اندک ساکنان باقی مانده با سخت ترین شرایط زندگی می کردند. ⚪️ مناطق مهم شوش در دفاع مقدس مناطق مهم شوش در هشت سال جنگ تحمیلی عبارت بودند از: تپه های «ابوصلیبی خات» در غرب شهرستان شوش که به عنوان بلندترین تپه های منطقه بر دشت های وسیع چنانه در جنوب غرب و دشت فتح المبین در شمال و شمال شرق تا رودخانه کرخه دید و تیر دارد. ارتفاعات «رقابیه» در ابتدای جنگ به دلیل وضعیت جغرافیایی و جنس زمین های اطراف مورد توجه دشمن قرار نگرفت. روستای «عنکوش» در حاشیه رودخانه کرخه در سه کیلومتری شهر شوش قرار دارد که در سال 59 سقوط کرد و در فروردین ماه سال 1360 آزاد شد که یکی از محورهای عملیات فتح المبین بود. «لخضیر» نام دشتی است وسیع که مردابی و رملی است و محل جمع شدن آب های اطراف منطقه محسوب می شود. روستایی نیز به همین نام وجود دارد که رزمندگان اسلام در عملیات فتح المبین نیروهای دشمن را در آن منطقه گیر انداختند و تلفات سنگینی را بر آن وارد کردند. «زعن» روستایی است که در سال 59 به اشغال درآمد و بعد از 18 ماه در عملیات فتح المبین آزاد شد، چون تعدادی از رزمندگان در این منطقه به شهادت رسیدند یادمان فتح المبین در این نقطه بنا شده است. قبل از جنگ، روستای زعن 70 نفر جمعیت داشت این آبادی در اولین روزهای جنگ تحمیلی در مهر سال 59 به اشغال ارتش دشمن درآمد. آزادسازی کامل منطقه غرب شوش و روستای زعن در عملیات فتح المبین پیش بینی شده بود اما در مرحله اول نیروهایی که از این منطقه حمله خود را آغاز کردند موفق به پیشروی نشدند. بالاخره در ششمین روز از عملیات فتح المبین در هفتم فروردین سال 61 اعلام شد که نیروهای دشمن که در غرب این آبادی مقاومت می کردند خود را به نیروهای ایرانی تسلیم کردند. عملیات فتح المبین برای بازپس‌گیری منطقه عمومی شوش یک هفته به طول انجامید. همچنین کار پاکسازی مناطق آزادشده، جا به جایی نیروها، انتقال شهدا و دفن جنازه سربازان عراقی ادامه یافت. حالا شوش از سیطره دشمن نجات یافته بود. دیگر توپخانه دشمن نمی توانست گزندی به شوش برساند و مردم شوش توانستند به شهر خود برگردند. در طول دوران جنگ تحمیلی شوش یکی از شهرهای محبوب رزمندگان بود. رزمندگان اسلام در مرخصی های کوتاه مدت خود به شوش می رفتند. بقعه دانیال نبی را زیارت و بعد از اماکن باستانی شوش بازدید کرده و به حمام می رفتند. از بازار میوه تازه می خریدند و یا در غذاخوری ها و کبابی ها ناهار و شام می خوردند. آن ها خاطرات شیرینی از این شهر باستانی دارند، شهری که به عنوان کهن ترین مرکز شهرنشینی جهان شناخته شده است.
💠 نیم کیلو باش، ولی مرد باش! 🌄 هم قد گلوله توپ بود … گفتم : چه جوری اومدی اینجا ؟ گفت : با التماس ! گفتم : چه جوری گلوله رو بلند میکنی میاری ؟ گفت : با التماس ! به شوخی گفتم : میدونی آدم چه جوری شهید میشه ؟ لبخندی زد و گفت : با التماس ! 🌷 شهید مرحمت بالازاده
هدایت شده از دفاع مقدس
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎞 کلیپی‌ از صحنه‌ها ی‌حماسی‌ جنگ به‌همراه مصاحبه با بسیج ی‌نونهال شهید مرحمت 🌴 او که بدلیل‌ سنّ ‌کم، نتوانسته‌ بود به‌ جبهه‌ برود، متوسل‌ به‌ آیت‌ الله‌ خامنه‌ای ‌رئیس‌ جمهور وقت شد تا واسطه‌ شوند و او را به جبهه‌ بفرستند! 🆔 @DefaeMoqaddas ✅ کانال "دفاع مقدس"
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌙🔴🌍فیلمی از حضور هادی العامری فرمانده کنونی بسیج مردمی عراق، در دوران هشت سال دفاع مقدس و نظر جالب وی درمورد قرارداد ۵۹۸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📽 خاطره رزمنده 🎞هجوم تانک ها 🆔 @DefaeMoqaddas ✅ کانال "دفاع مقدس"
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✅مصاحبه با یکی از بانوان در مورد حضور مردم در جبهه ها
32 دیده بان کوچک... . . سال 1366 این تیم ۳۲ نفره اسطوره بودن بین بچه های اون زمان. یه تیم ریزه میزه اما با دل شیرررررررررررر بچه های دیده بان ادوات لشکر 5 نصر مشهد. دقیقا معلوم نیس کدوماشون شهید شدن..... اینا می رفتن تو نزدیک ترین مکان به دشمن و دیده بانی می کردن و گرای مناطق مهم دشمنو با بی سیم می دادن به توپخانه و بووووومب باید باشی بدونی یعنی چی!!! یا اگر فیلم دیده بان حاتمی کیا رو ببینی یه درک تصوری از دیده بانی داری.... یادشون گرامی.... همین!!
بین راه انبوه قوطی های کمپوت و کنسرو و ساندیس به چشم می خورد که بعد از استفاده کنار جاده ریخته شده بود. به قرارگاه که رسیدیم حسین فرمانده قرارگاه رو صدا زد و بعد از تذکر بهش گفت: این جا خاکه و خاک هم پاکه نباید هر چی دست مون می رسه این جا بریزیم و باید مثل خونه خودمون برخورد کنیم شما تو خونه خودت اینجوری آشغال میریزی؟ سریع چند نفر رو بگو بیان هر چی قوطی موطی و آشغال این جا هست همه رو جمع کنن... خودش هم تا زمانی که تموم آشغال ها جمع نشد اونجا رو ترک نکرد.