دفاع مقدس
💠 #خاطره_ای از ورود به سپاه ▫️ اوایل پاییز 1360 پرونده گزینشی من جهت عضویت در سپاه به جریان افتا
#خاطره_ای خواندنی از دوره آموزشی سپاه در پادگان امام حسین تهران
⏳ سال 60
"پادگان امامحسین (ع) در انتهای منطقه تهران پارس و در میان كوههای لشكرك قرار داشت. با محوطهای وسیع با برجهای دیده بانی بلند. آپاتمانهای سه چهار طبقه که از آنها به عنوان آسایشگاه استفاده میشد. سالن غذاخوری، نمازخانه، استخر سرپوشیده، میدان صبحگاه كه هر روز صبح باید برنامه صبحگاه را در سرمای زمستان برگزار میكردیم. میدان موانع كه از ما پذیرایی خوبی میكرد و بخشهای مختلف دیگر.
پادگان امامحسین(ع) حال و هوای خاصی داشت، طوری كه از همان روز اول دلبستگی عجیبی به آنجا پیدا كردم.
پس از یكی دو روز به گردانها و گروهانهای مختلف تقسیم شدیم. هر گروهان 72 نفر داشت، گروهانی كه من در آن جای گرفتم در طبقه سوم آسایشگاه جا گرفت. همراه با تختهای دو طبقه با كمدهای فلزی. آسایشگاه وضع مرتب و مناسبی نداشت. به همراه بچهها دست به كار شدیم و آسایشگاه را تمیز و مرتب كردیم. طبقه اول تخت را برگزیدم چون میترسیدم شبها از طبقه دوم سرنگون شوم!
صبح به همه یك سری وسایل شخصی مثل مسواك، حوله، صابون، لباس نظامی، یك جفت پوتین و خرت و پرتهای دیگر دادند. امروز باید لباس نظامی میپوشیدیم و خودمان را آماده میکردیم برای فراگیری آموزشهای مربیان مختلف و البته خشم شبانهها و رزم شبانهها و . . . ، كه همگی در لیست پذیرایی وجود داشت!
ناهار آن روز مرغ بود. در سالن غذا خوری همه از چند و چون آموزش حرف میزدند، تعدادی از بچهها میترسیدند و تعدادی دیگر هم خوب احساس غرور و بزرگ شدن داشتند!
سرِ میز شام، فرمانده گروهان گفت: برادرها توجه داشته باشن امشب كه مرغ، نوش جان میكنید فكر عواقب این مرغ خوردن هم باشید. گفته باشم كه امشب در خدمتتون هستیم! بهتره هوشیار بخوابید.
ساعت نه شب خاموشی برقرار میشد، شب اولی بود كه با حالت نظامی بودیم، خُب، تجربه هم كه نداشتیم.
فقط یكهو متوجه شدم كه دیگر نمیتوان نفس كشید! صدای گلولههای مشقی فضای آسایشگاه را پر كرده بود، همه جا تاریك بود و تنها آتشی كه از لوله ژ 3 فرمانده گروهان بیرون میآمد ما را بیشتر به وحشت میانداخت. بچهها نمیدانستند كه چه بكنند! همه وحشت زده بودیم، فرمانده مدام فریاد میكشید: همه بشمار سه (3) توی محوطه به صف شید، بدویید ببینم، این چه وضعشه؟ یالّا سریعتر.
وقتی كه رفتیم پایین كه البته از ترس نمیدانم چطوری این همه پله را رفتیم، تازه متوجه شدم نه جوراب به پا دارم نه پوتین، سرما این مسئله را برای من روشن كرد! خیلی از بچههای دیگر هم با همین وضعیت به صف شده بودند.
همه ساكت بودند. ناگهان سكوت شب با فریاد فرمانده گروهان شكسته شد؛ بشین، پاشو – بشین، پاشو . . .
فكر میكنم صد تا بشین پاشو انجام دادیم! دیگه نا نداشتیم، تازه تاوان مرغی را كه خورده بودیم را هم باید پرداخت میكردیم، پامرغی تاوان چلومرغ بود! پای برهنه در سرما و برف پادگان پامرغی رفتن چه لذتی دارد!!
همه گروهانها را در میدان صبحگاه جمع کردند، صدایی از كسی در نمیآید، یك پیراهن نازك و شلوار، سرما را بدرقه جان میكند!
مسؤول آموزش تاكتیك پادگان، تپانچهای را از غلافش در آورد و شلیك کرد. منوّری به آسمان رفت و ناگهان بشكههای فوگاز در اطرافمان منفجر شد، شعلههای آتش بشكهها كمی ما را گرم کرد، همزمان با انفجار تیربارها، «آر پی جی»ها نیز به كار میافتاند. همه بچهها «كُپ» کرده بودند روی زمین، وحشت همه را فرا گرفته بود.
فرمانده تاكتیك فریاد کشید: بلند شید، دراز نكشید، به طرف آسایشگاهها بدوید، عدهای از بچهها دل و جرأت پیدا کردند و به سوی آسایشگاههای خود فرار نمودند.
یك ساعت از نیمه شب گذشته و همه در تختهایمان خوابیده بودیم. اما این بار آماده. هنگام اذان صبح، صوت خوش قرآن هوشیارمان میكند برای نماز صبح.
گروهان از خواب بیدار شد. هوا سرد بود. وضو گرفتیم و به سوی نمازخانه رفتیم. سوز سرما دستانمان را میآزرد و صورتمان را نوازش میداد. كسی حق نداشت لباس گرم بر تن داشته باشد! همه گروهانها در نمازخانه جمع شده بودند، نماز صبح را به جماعت خواندیم. هنوز مزه صبح زود بیدار شدن و نماز صبح را اول وقت خواندن زیر زبانم است.
راهی میدان صبحگاه شدیم تا مراسم را برگزار نماییم. آیههایی از قرآن كریم تلاوت شد. همه در تاریكی صبحگاهی به صف ایستاده بودیم. از كسی صدایی بلند نمیشد. سرود جمهوری اسلامی ایران نیز نواخته شد و سپس اهتزاز پرچم.
پایان #قسمت_اول
ادامه👇👇👇
دفاع مقدس
🌓 آغاز عملیات بزرگ بیت المقدس ⏳ ساعت ۳۰ دقیقه بامداد ۱۰ اردیبهشت ۱۳۶۱ 🌿 با رمز مبارک یا علی ابن اب
💠 #خاطرات_ماندگار
1️⃣ #قسمت_اول
°○☆🍃 الی بیت المقدس 🍃☆○°
🔖 عملیات « #الی_بیت_المقدس» در ۹ اردیبهشت ۱۳۶۱ جهت آزادی سازی خرّمشهر آغاز شد؛ و نیروهای عمل کننده تیپ ۲۷ در قالب دو محور عملیاتی با نامهای #محرم و #سلمان کار خود را آغاز کردند. پس از انتقال کلیهی گردانها از کرانه شرقی به کرانه غربی رود #کارون، ابتدا پیشروی پنج گردان تحت امر محور عملیاتی سلمان به سمت جادهی آسفالت اهواز – خرّمشهر آغاز میشود. این نیروها میبایست مسیر ۱۸ کیلومتری دشت طاهری را طی کرده و خود را به جادهی آسفالت اهواز – خرّمشهر برسانند.
⚡️احمد متوسّلیان با حضور در سنگر فرماندهی قرارگاه عملیاتی #نصر۲ هدایت نیروهای سپاهی، بسیجی و ارتشی (تیپ ۲، لشکر ۲۱ حمزه) تابع این قرارگاه را بر عهده میگیرد. او لحظه به لحظه با تماسهای مکرر بیسیمی و همچنین اعزام پیکهای خبررسان از آخرین وضعیت نیروها کسب اطلاع میکند. وی همچنین در لحظات مقتضی، خود در صحنهی نبرد حضور پیدا میکند تا از نزدیک شاهد تحوّلات حین عملیات باشد. پس از تصرّف برقآسای جادهی اهواز –خرّمشهر توسط گردانهای محور سلمان، گردانهای محور محرّم نیز، به سمت این جاده به حرکت درآمدند.
💢 شرایط پیش آمده که ناشی از پاتکهای سنگین واحدهای زرهی دشمن و عدم الحاق یگانهای مجاور با تیپ ۲۷ بوده، باعث میشود تا ادامهی نبرد برای نیروهای این تیپ سختتر شود. در چنین شرایطی #احمد_متوسلیان با هدایت نیروها سعی در کنترل اوضاع دارد، امّا فشار دشمن زیاد است و امکان مقابله با آنها کم.
⏱در ساعتهای اوّلیهی صبح روز جمعه دهم اردیبهشت ۱۳۶۱ با شهادت #محسن_وزوایی و #حسین_تقویمنش؛ فرمانده و جانشین محور عملیاتی محرّم، اوّلین ضربهی کاری به احمد متوسلیان وارد می شود.
⇦ #ادامه_دارد..
🔹 گروه واتساپ دفاع مقدس ۷
https://chat.whatsapp.com/FsFSIl2fA822R21bpnzjxD
▪️ پیج #اینستاگرام "دفاع مقدس"
https://www.instagram.com/defaemoqadas/
💠 #خاطرات_ماندگار
1️⃣ #قسمت_اول
°○☆🍃 الی بیت المقدس 🍃☆○°
🔖 عملیات « #الی_بیت_المقدس» در ۹ اردیبهشت ۱۳۶۱ جهت آزادی سازی خرّمشهر آغاز شد؛ و نیروهای عمل کننده تیپ ۲۷ در قالب دو محور عملیاتی با نامهای #محرم و #سلمان کار خود را آغاز کردند. پس از انتقال کلیهی گردانها از کرانه شرقی به کرانه غربی رود #کارون، ابتدا پیشروی پنج گردان تحت امر محور عملیاتی سلمان به سمت جادهی آسفالت اهواز – خرّمشهر آغاز میشود. این نیروها میبایست مسیر ۱۸ کیلومتری دشت طاهری را طی کرده و خود را به جادهی آسفالت اهواز – خرّمشهر برسانند.
⚡️احمد متوسّلیان با حضور در سنگر فرماندهی قرارگاه عملیاتی #نصر۲ هدایت نیروهای سپاهی، بسیجی و ارتشی (تیپ ۲، لشکر ۲۱ حمزه) تابع این قرارگاه را بر عهده میگیرد. او لحظه به لحظه با تماسهای مکرر بیسیمی و همچنین اعزام پیکهای خبررسان از آخرین وضعیت نیروها کسب اطلاع میکند. وی همچنین در لحظات مقتضی، خود در صحنهی نبرد حضور پیدا میکند تا از نزدیک شاهد تحوّلات حین عملیات باشد. پس از تصرّف برقآسای جادهی اهواز –خرّمشهر توسط گردانهای محور سلمان، گردانهای محور محرّم نیز، به سمت این جاده به حرکت درآمدند.
💢 شرایط پیش آمده که ناشی از پاتکهای سنگین واحدهای زرهی دشمن و عدم الحاق یگانهای مجاور با تیپ ۲۷ بوده، باعث میشود تا ادامهی نبرد برای نیروهای این تیپ سختتر شود. در چنین شرایطی #احمد_متوسلیان با هدایت نیروها سعی در کنترل اوضاع دارد، امّا فشار دشمن زیاد است و امکان مقابله با آنها کم.
⏱در ساعتهای اوّلیهی صبح روز جمعه دهم اردیبهشت ۱۳۶۱ با شهادت #محسن_وزوایی و #حسین_تقویمنش؛ فرمانده و جانشین محور عملیاتی محرّم، اوّلین ضربهی کاری به احمد متوسلیان وارد می شود.
⇦ #ادامه_دارد..
🌿 اردیبهشت ۱۳۶۱ - سالگرد عملیات الی بیت المقدس (آزادسازی خرمشهر)
🌴 دوران #دفاع_مقدس
✅ ایتا http://eitaa.com/DefaeMoqaddas
✅ روبیکا https://rubika.ir/DefaeMoqaddas
✅ تلگرام https://t.me/Defa_Moqaddas
https://chat.whatsapp.com/C2cmirle7r2I68ULVJglLk
📡گروه واتساپ دفاع مقدس 🕊🕊
#تك_زیرکانه
#لبخندهاى_خاكى
#قسمت_اول (٢ / ١)
🌷توی میمک ایلام در خط پدافندی بودیم و فعالیت زیادی نداشتیم. سنگرهای مان روی قله ی کوه بود و از شهر دور بودیم. بعد از مجروح شدن سردار شهید حمیدرضا نوبخت، سردار احمدرضا محمودی فرمانده ی گروه ما شد. من و محمودی و سردار شهید کاظم علی زاده توی یک سنگر بودیم.
🌷یک روز کاظم رفت ایلام. وقتی برگشت، دستش یک جعبه شیرینی و تخمه و خوراکی بود. توی سنگر، جعبه های مهمات را مثل کابینت درست کرده بودیم و وسایلمان را توی آن می گذاشتیم. کاظم رفت سراغ یکی از جعبه های مهمات و خوراکی ها را توی آن گذاشت.
🌷آنجا برای این که وقت را بگذرانیم و بیکار نباشیم، هر روز می رفتیم به یکی از سنگرها، سرکشی می کردیم و مهمان آنها می شدیم. هر چى خوراکی داشتند؛ می آوردند، با هم می خوردیم. گاهی اوقات هم بچه های سنگرهای دیگر می آمدند سنگر ما، مهمان ما می شدند.
🌷آن روز من و محمودی بلند شدیم برویم به یکی از سنگرها سرکشی کنیم. کاظم گفت: کجا می روید؟ گفتیم: داريم؛ می رویم سرکشی سنگرها. کاظم گفت: صبر کنید من هم می آیم. من گفتم: نه. تو نيا. اگر سنگر را تنها بگذاریم بچه ها می آیند تک می زنند و همه ی خوراکی ها را می برند.
🌷رفتیم سنگر شعبان حسین پور. شعبان اهل بهنمیر بود. سواد چندانی نداشت، اما خیلی باهوش و زرنگ بود. سلام و علیکی کردیم و نشستیم. گفتیم: پاشو چیزی بیار بخوریم. این چه جور پذیرایی از مهمان است. شعبان گفت: امروز از بچه های سنگر ما، هیچ کس به شهر نرفته. ما خوراکی نداریم. کاظم که امروز رفته بود شهر. دیدم دستش کلی خوردنی بود. همان ها را بیارید اینجا با هم بخوریم.
🌷گفتیم: نه. ما هم چیزی نداریم. گفت: من الان می روم از او می گیرم؛ می آرم. گفتیم: امکان ندارد. کاظم عین شیر جلوی سنگر نشسته. کسی نزدیک سنگر نمی تواند برود. گفت: اگر من بروم بیارم چی به من می دهید؟ محمودی گفت: تو برو. اگر توانستی چیزی از کاظم بگیری، بیا اینجا من بهت جایزه می دهم.
#ادامه_در_شماره_بعدى....
-------------------------------------------
✅ ایتا http://eitaa.com/DefaeMoqaddas
✅ روبیکا https://rubika.ir/DefaeMoqaddas
✅ تلگرام https://t.me/Defa_Moqaddas
https://chat.whatsapp.com/C2cmirle7r2I68ULVJglLk
📡گروه واتساپ "دفاع مقدس"
(1) عملیات محرم.ogg
2.31M
🎙 تشریح عملیات محرم از زبان یکی از فرماندهان لشکر امام حسین(ع)
🎤برادر محمد رضا ابوشهاب
#قسمت_اول
💠 #خاطرات_ماندگار
1️⃣ #قسمت_اول
°○☆🍃 الی بیت المقدس 🍃☆○°
🔖 عملیات « #الی_بیت_المقدس» در ۹ اردیبهشت ۱۳۶۱ جهت آزادی سازی خرّمشهر آغاز شد؛ و نیروهای عمل کننده تیپ ۲۷ در قالب دو محور عملیاتی با نامهای #محرم و #سلمان کار خود را آغاز کردند. پس از انتقال کلیهی گردانها از کرانه شرقی به کرانه غربی رود #کارون، ابتدا پیشروی پنج گردان تحت امر محور عملیاتی سلمان به سمت جادهی آسفالت اهواز – خرّمشهر آغاز میشود. این نیروها میبایست مسیر ۱۸ کیلومتری دشت طاهری را طی کرده و خود را به جادهی آسفالت اهواز – خرّمشهر برسانند.
⚡️احمد متوسّلیان با حضور در سنگر فرماندهی قرارگاه عملیاتی #نصر۲ هدایت نیروهای سپاهی، بسیجی و ارتشی (تیپ ۲، لشکر ۲۱ حمزه) تابع این قرارگاه را بر عهده میگیرد. او لحظه به لحظه با تماسهای مکرر بیسیمی و همچنین اعزام پیکهای خبررسان از آخرین وضعیت نیروها کسب اطلاع میکند. وی همچنین در لحظات مقتضی، خود در صحنهی نبرد حضور پیدا میکند تا از نزدیک شاهد تحوّلات حین عملیات باشد. پس از تصرّف برقآسای جادهی اهواز –خرّمشهر توسط گردانهای محور سلمان، گردانهای محور محرّم نیز، به سمت این جاده به حرکت درآمدند.
💢 شرایط پیش آمده که ناشی از پاتکهای سنگین واحدهای زرهی دشمن و عدم الحاق یگانهای مجاور با تیپ ۲۷ بوده، باعث میشود تا ادامهی نبرد برای نیروهای این تیپ سختتر شود. در چنین شرایطی #احمد_متوسلیان با هدایت نیروها سعی در کنترل اوضاع دارد، امّا فشار دشمن زیاد است و امکان مقابله با آنها کم.
⏱در ساعتهای اوّلیهی صبح روز جمعه دهم اردیبهشت ۱۳۶۱ با شهادت #محسن_وزوایی و #حسین_تقویمنش؛ فرمانده و جانشین محور عملیاتی محرّم، اوّلین ضربهی کاری به احمد متوسلیان وارد می شود.
⇦ #ادامه_دارد..
🌿 اردیبهشت ۱۳۶۱ - سالگرد عملیات الی بیت المقدس (آزادسازی خرمشهر)
🌴 دوران #دفاع_مقدس
✅ ایتا http://eitaa.com/DefaeMoqaddas
✅ روبیکا https://rubika.ir/DefaeMoqaddas
✅ تلگرام https://t.me/Defa_Moqaddas
https://chat.whatsapp.com/C2cmirle7r2I68ULVJglLk
📡گروه واتساپ دفاع مقدس 🕊🕊
(1) عملیات محرم.ogg
2.31M
🎙 تشریح عملیات محرم از زبان یکی از فرماندهان لشکر امام حسین(ع)
🎤برادر محمد رضا ابوشهاب
#قسمت_اول
┄┅☫🇮🇷 کانال دفاع مقدس 🇮🇷☫┅┄
▪️ ایتا http://eitaa.com/DefaeMoqaddas
✅ مرجعنشرآثارشـهدا و دفاعمقدس