🌺سلام و صلوات بر تو ای روشنی قلب مرتضی
🍀مهدی جان خودتان بهتر از هر کس می دانید خنّاسان، دندان طمع بر مملکت ما دارند. منتظرند کوچکترین بهانه دستشان بیاید، و نهایت امر به دنبال فتنه های کف خیابان هستند.
🌼آقاجان امید نجات کشورمان در گرو دعاهای دلسوزانه تان است. مهدی جان دل های مردم سرزمینم را متمایل به انتخاب اصلح بگردان.
☘️🌸☘️🌸☘️🌸☘️
📣کانال #گنجینه_محبت در ایتا، سروش، بله
@Mahdiyar114
#صمیمانه_با_امام
#امام_زمان عجل الله فرجه
#مناجات_با_امام_زمان عجل الله فرجه
#ماهی_قرمز
دهڪده مثبت
#قسمت_بیست_و_هفتم #معیار_انتخاب_اصلح 💯از شیوه های تبلیغاتی صحیح استفاده نماید. ✍️ مؤمن، با تقوا و
#قسمت_بیست_و_هشتم
#معیار_انتخاب_اصلح
💯از شیوه های تبلیغاتی صحیح استفاده نماید.
✍️ مؤمن، با تقوا و متوکل به خدا باشد
💢انتخاب که میخواهید بکنید، بشناسید و انتخاب کنید؛ بشناسید. به دینشان، به تعهّدشان، به وفاداریشان به انقلاب، به ایستادگیشان در راه انقلاب، به عزم و ارادهشان، به شجاعتشان و به مرعوب نشدنشان خاطرجمع بشوید، [آنوقت] رأی بدهید.
🔰بیانات در دیدار مردم نجفآباد ۱۳۹۴/۱۲/۰۵
📣کانال #گنجینه_محبت در ایتا، سروش، بله
@Mahdiyar114
#آیت_الله_خامنه_ای
#مقام_معظم_رهبری
#انتخابات
✍️پاسخ کوتاه به شبهات رایج در مورد انتخابات
#قسمت_اوّل
⁉️اون چی میگه ؟
❄️همه شون مثل همن؟ هرکی بیاد وضع همینه ؟ همه شون دزدن ؟ اینا دعوای زرگریه؟
⁉️من چی میگم؟
⭕️روحانی اون موقع که همه جا سیل اومد بلیط گرفت رفت کیش! ولی فرمانده های سپاه و ارتش موقع سیل و زلزله میرن کف میدون و مشکل مردمو حل میکنن.نامردیه بگیم اینا مثل همن.
🔘اون جوونی که توی رویاهاشم نمیدید خونه دار بشه با مسکن مهر خونه دار شد. اگه شما این حرفو به اون جوون بزنی قبول میکنه؟
⭕️ ما اگه رای ندیم، انگار به اونی که بدتره رای دادیم!سال 96 پونزده میلیون نفر رای ندادن.اگه نصف شون به رئیسی رای میدادن،الان وضعمون این نبود!
🔘همه دکترا مثل همن؟ همه راننده تاکسیا مثل همن؟؟ همه جا آدم خوب و بد پیدا میشه
⭕️ما زمان جنگ سیم خاردار نداشتیم،الان موشک نقطه زن داریم . مشکل از آدمی هست که ما انتخاب میکنیم.
🔘اگرهمه مثل هم بودن سلبریتیها انقدر خودشونو به آب و آتیش میزدن برای اینکه روحانی رای بیاره؟
☘️🌸☘️🌸☘️🌸☘️
📣کانال #گنجینه_محبت در ایتا، سروش، بله
@Mahdiyar114
#انتخابات
#مشارکت_حداکثری
#انتخاب_اصلح
هدایت شده از سلام فرشته
#داستان_بلند
#فقط_به_خاطر_تو
#قسمت_صد_و_بیست_و_هفت
🔹نرگس خانم، خدیجه را روی پا نشاند و سر به زیر، مخلوط برنج و ماهی له شده را داخل دهان خدیجه گذاشت. به غذای خودش دست نزده بود و هر از گاهی به ضحی تعارف میزد غذایش را بخورد و به حرفها توجهی نکند اما مگر میشد. سفره پهن نشده محمد با آقا سامان از راه رسید و نیم جمله ای به نرگس گفت:
- یک بشقاب اضافی هم بزار نرگس جان. خدا خیرت بده
🔸نگاهی عمیق بین نرگس و محمد رد و بدل شد و نرگس، حرفهای نگفته محمد را خواند. خیر باشدی گفت و بشقاب دیگری به بشقاب های روی کابینت اضافه کرد. سفره را دست محمد داد. به سمت قوری رفت تا برای آقا سامان چایی بریزد و حالا حرف های تلخ همان مهمان، مانع شده بود که دست به غذا ببرند.
- من همه شون رو می شناسم حاج ممد. تک به تکشون عین همن. یکی شون رشوه داره. یکی شون از خود من چند بار نسیه گرفته. یادت نیست چو افتاده بود اون یارو جنس دزدی می فروشه؟ همه شنیده هاتو یادت رفته حاج ممد. فقط می گی ببین چی کف دستشونه. کف دستشون خالیه ممد آقا. هر چی هست مال امثال من و شماست.
- هر کسی خطایی داره. ثابت بشه باید تاوانش رو هم بده ولی این شنیده ها که نشدن مدرک آقاسامان. مگه پشت سر خود من و شما حرف نیست؟ بل الانسان علی نفسه بصیره، اون حرفایی که پشت سر شماست یعنی واقعیت داره؟
🔻آقا سامان یاد حرف و حدیث هایی که از در و همسایه شنیده بود افتاد و ترک کهنه دلش سر باز کرد. محمد مهربانانه ادامه داد:
- باید دید واقعا چه کارهایی کردن و نکردن و طبق همون ها انتخاب رو کرد.
- نه حاجی. بذار دست ما آلوده به اعمالشون نشه. من رای بده نیستم.
🔹محمد مستاصل به عباس نگاه کرد و گفت:
- برای مجتمع مدیر قراره انتخاب بشه. آقا سامان با این وجناتشون می گن من رای بده نیستم!
- واقعا؟ اصلا بهشون نمی یاد.
- چرا نمی یاد جوون؟ رای بدم که چی بشه؟ وقتی همه گزینه ها ی نتیجه رو دارن، من به کودومشون رای بدم؟ در ثانی، چه کاری از اینا برمی یاد؟ گنده تراش نتونستن. اینا که بچه ان.
- بچه کجا بود آقا سامان. همون وحید، دو تا کارخونه ورشکسته رو به سوددهی رسونده. یا سعید که این همه می کوبوننش، شرکتشون عامل اجرایی چند استان شده. می گم خبر ندارین آقاسامان.
🌸نرگس خدیجه را کنار دست ضحی گذاشت و از جا بلند شد. به سمت اتاق رفت و خواست انگشت به در بزند و محمد را صدا کند بلکه دست از بحث بردارند و ضحی بتواند لقمه ای به دهان بگذارد اما حرف آقاسامان، او را منصرف کرد:
- شما خبر نداری حاج ممد. دلت خوشه. بزار مردم زندگی شونو بکنن. همون پیمان خوبه که کاری به کار کسی نداره.
- د آخه مومن، وقتی می شه زندگی شونو بهتر کنیم چرا همین وضع رو قبول می کنین!
- چون خسته شدم حاج ممد. من شصت و پنج رو گذروندم. دیگه برام چه اهمیتی داره این بیاد یا اون بیاد. هر کی خواست بیاد. خوش باشه. حال و حوصله هیچکودومشون رو ندارم. الانم به احترام نون و نمکت اینجام.
- فدای معرفتتون آقاسامان. بفرمایید شام میل کنین. عباس آقا شمام بفرمایید.
🔸محمد سکوت کرد. بعد از آن همه بحثی که از یک ساعت پیش با آقاسامان داشت، به این نقطه رسید. ناامیدی. سمّ مهلکی که اگر در کسی ریشه دواند، سخت بشود تیشه به ریشه اش زد. لقمه ای از ماهی سرخ شده ای که نرگس زحمتش را کشیده بود برداشت و به سمت دهان برد. آقا سامان، چند قاشقی از کنار بشقاب را که خورد، نمکدان را برداشت و کف دستش نمک پاشید و به یک ضرب، همه را داخل دهانش خالی کرد. تشکر کرد و از سفره فاصله گرفت.
🔹تعارف عباس و محمد، باعث نشد آقا سامان، دانه ای بیشتر از شوید پلو ماهی بخورد. به دیوار تکیه داد. نگاهش به تابلو پشت سر محمد افتاد. عباس از گوشه چشم به بالای سر محمد نگاه کرد تا ببیند آن جا چیست که چشمان آقا سامان، خیرهاش شده است :"صلی الله علیک یا اباعبدالله" عباس دستش را به سمت سبزی خوردن دراز می کرد که آقا سامان بی هوا گفت:
- به همون امامی که اسمش پشت سرته قسم منم دوست دارم زندگی خودم و بچه هام و دوست و آشناها رو بهتر ببینم ولی به ی آدم با دل و جرات نیازه. جنم کار باید داشته باشه. با این بچه قرتیا که نمی شه مجتمع اداره کرد. بدبختی مردم یکی دوتا نیست.
📣کانال #سلام_فرشته در ایتا، سروش، بله
@salamfereshte
#داستان_بلند
#رمان
#فقط_به_خاطر_تو
#تولیدی
#سیاه_مشق
🌺سلام و صلوات بر تو ای آل یس
🍀آقاجان شب و روز جمعه که می شود دل هایمان پر می کشد و خود را به کربلا می رساند. با پای دل بین الحرمین را طی می کند و خود را به حرم شش گوشه جدّتان می رساند.
🌼حتم دارم شما هم ای روشنی بخش هستی، در کنار بارگاه نورانی اباعبدالله الحسین(علیه السلام) هستید؛ همانگونه که تمام انبیاء و اولیاء الهی، شب های جمعه در کربلا هستند.
🌸مولاجان در چنین شب و روز عزیزی در کنار چنین بارگاه ملکوتی و سرزمین مقدسی برای همه محبینتان و برای رقم خوردن سرنوشتی نیکو در انتخابات آتی برای ایران عزیزمان، دعا کنید.
☘️🌸☘️🌸☘️🌸☘️
📣کانال #گنجینه_محبت در ایتا، سروش، بله
@Mahdiyar114
#صمیمانه_با_امام
#امام_زمان عجل الله فرجه
#مناجات_با_امام_زمان عجل الله فرجه
#ماهی_قرمز
🌺ای جمعه! ای آدینه ی زیبای من
🍀از میان تمام روزهای هفته، دوست دارمت
تو بوی امامم را می دهی، تو روزی با ظهورش، نجاتم می دهی
🌸تو اشرف روزهای خدایی، تو عیدی، تو نوری، تو بهر ثواب مضاعفی
📣کانال #گنجینه_محبت در ایتا، سروش، بله
@Mahdiyar114
#صبح_طلوع
#جمعه_ظهور
#تولیدی
#ماهی_قرمز
✍️تو هم مثلِ من نجات می خواهی؟
🔥در مورد فتنه های آخرالزمان زیاد شنیده ایم؛ ولی سال های اخیر و این روزها با چشم خود خیلی از آن ها را دیده ایم. آیا راه نجاتی از فرورفتن در گرداب فتنه ها هست؟ آیا ما را یارای دور ماندن از هلاکت هست؟ فتنه ها، فتنه های عظیمی است. فتنه هایی است که بسیاری از خواص را از صراط مستقیم به بیرون پرتاب کرده است. هر کس را یارای مقابله با امتحانات سنگین آخرالزمان نیست. بلاهای بزرگی است که، تنها قرار گرفتن در پناه خدا نجات بخش است.
🍀این روزها عجیب به دنبال راه نجات و هدایت هستم. از آن روزی که نائب بر حق امام زمان ارواحناله الفداء گفتند: خرمشهرها در پیش داریم. دلم پر از آشوب هست. نه اینکه بگویم ناامید هستم! نه! فقط دلم از بی بصیرتی خواص و تنهایی رهبرم در تب و تاب است.
🌼ما منتظران ظهور آرام نخواهیم نشست. منتظر یعنی؛ رودی خروشان. منتظر یعنی؛ دریایی طوفانی. منتظر یعنی؛ کوهی مقاوم. منتظر یعنی؛ همراه با رهبر. در یک کلام منتظر یعنی؛ پویا و پرانرژی. تو هم می خواهی مثلِ من منتظر باشی؟ تو هم مثلِ من به دنبال راه نجاتی؟ پس گوش هایمان را بنوازیم به سخن شیرین مولایمان امام حسن عسکری(علیه السلام)، پدر گرامی امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) و فرمایشات ایشان را با جان و دل به کار گیریم:
🌸امام حسن عسکری(علیه السلام): کسی در آخرالزمان از هلاکت و نابودی نجات پیدا نمی کند، مگر این که خداوند او را به دعا برای تعجیل فرج و ظهور موفق بگرداند.
📚بحار الانوار، ج۱۰۲، ص۱۱۲
اللهم عجّل لولیک الفرج🤲
📣کانال #گنجینه_محبت در ایتا، سروش، بله
@Mahdiyar114
#حدیثی
#مهدویت
#راه_نجات
#تولیدی
#ماهی_قرمز
هدایت شده از سلام فرشته
15.5M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
هدایت شده از سلام فرشته
#داستان_بلند
#فقط_به_خاطر_تو
#قسمت_صد_و_بیست_و_هشت
🔹محمد به چشمان آقاسامان نگاه کرد. عجله ای برای جویدن لقمه داخل دهانش نکرد. لبخند زد و نگاهش را پایین انداخت و قاشق را زیر شوید پلوی دست پخت نرگس عزیزش فرو کرد. عباس سبد کوچک سبزی خوردن را برداشت و جلوی محمد گرفت. آقا سامان به سمت سفره جلو آمد و ادامه داد:
- به چارمیخ می کشمشون اگه طبق ادعاهاشون، عمل نکنن.
🔻محمد، قبل از آنکه لقمه دیگری داخل دهانش بگذارد، جدی و پر درد گفت:
- وقتی رای نداده باشیم، حق حرف زدن و به چارمیخ کشیدن نداریم. کل حرف من همینه. وقتی در و همسایه بیان و رای بدن، می شه ازشون حساب کشید. مگه نبود همین دور، تا حرف میخواستم بزنم می گفتن شما موقع رای گیری قم نبودی حق نظر دادن نداری. شما که باید یادت باشه. خودت جلوشون در اومدی.
- یادمه لفظ قلم حرف زدنشو.
- ی بارشو شما جلوش در اومدی. این جریان بارها پیش اومد. شاید بگم هر بار که دهن باز کردم و مجید یا هم پیاله هاش اونجا بودن. انگار نگهبان گله، حمله گرگ رو ببینه و بخاد جلوشو بگیره ولی بسته باشنش و دهن بند داشته باشه. نزار دهن بند بهت بزنن اقا سامان. دردشو من کشیدم.
🔹محمد بدون اینکه به آقاسامان نگاهی بیاندازد، به غذا خوردن ادامه داد. نرگس از سکوت محمد، فهمید دیگر قرار نیست حرفی زده شود. به بهانه آوردن چیزی به آشپزخانه رفته بود و نمیدانست چه چیزی بیاورد. نگاهی به یخچال کرد و فکر کرد با ماهی که ترشی نباید خورد. ماستم که نمی شه. چی ببرم؟ با صدای ناله خدیجه، در یخچال را بست و به سمت ضحی رفت. عذرخواهی کرد و دخترش را از ضحی گرفت.
🔸هر طور بود مهمانی تمام شد. اگر چه محمد روحیه عباس را می شناخت اما به خاطر حرفهای رد و بدل شده، از عباس و ضحی عذرخواهی کرد. لحظه خداحافظی، نرگس خانم، هدیه کادو شده دست ضحی داد و برایش آرزوی موفقیت و خوشبختی کرد. ضحی به گرمی تشکر کرد. به صورت بی حال و خندان عباس نگاه کرد و فهمید تبش بالا رفته. بلافاصله بعد از برگشت، رختخواب ها را در سالن که گرمتر از اتاق ها بود پهن کرد. چراغ ها را خاموش کرد. برای اینکه خیالش راحت باشد عباس هم می خوابد، دستش را گرفت. نفمید کی خوابش برد اما عباس بیدار بود. چند دقیقه بعد از خواب رفتن ضحی، سر آبگرمکن رفت و باقی کارهایش را انجام داد. دو ساعتی عرق ریخت. سر هم کردن مخزن آبگرمکن و باقی لوله ها آن هم بی سر و صدا، کار را سخت کرده بود. دست آخر، دستانش را زیر آب گرم شده شست و لبخند زد.
🔹شوفاژهای داخل ساختمان را روشن کرد. داخل سالن کنار ضحی دراز کشید و فکر کرد حدود یک ساعت دیگه اذان رو می گن. اگه بخوابم برای نماز ی وقت بیدار نمی شم. باید بیدار بمونم اما چطور خودمو بیدار نگه دارم؟ از خستگی، دستش را روی پیشانی گذاشت. پتو را تا روی شکم بالا کشید و فکر کرد خوبه برم اتاق مصطفی رو گردگیری کنم. عباس در خیال، کابینتها را برای پیدا کردن دستمال پارچه ای زیر و رو کرد تا خیالش به خواب متصل شد.
🔸شاید یک ربع بعد از خوابیدن عباس، ضحی بیدار شد. از چراغ روشن مانده آشپزخانه تعجب کرد. از جا بلند شد و برای گرفتن وضو، به آشپزخانه رفت. آب گرم روی دستانش ریخت. فهمید بعد از خوابیدن او، عباس آبگرمکن را درست کرده . تب سنج را برداشت و به آرامی، از لای یقه، آن را زیر بغل عباس برد. بارها این کار را در بیمارستان کرده بود و تقریبا مطمئن بود که بیمار از خواب، بیدار نمی شود. تب سنج را نگه داشت و مراقب بود عباس دستش را حرکت ندهد. بعد از چند دقیقه، آرام بیرون کشید. تب سنج، یک درجه بالا رفته بود. دودل بود برای دادن قرص، بیدارش کند یا بگذارد کمی بخوابد. اگر چه نسبت به بیمارها هم نگران بود اما دلش نیامد عباس را بیدار کند. به آرامی، پتو را از روی عباس کنار برد. شوفاژ سالن را بست. لای در ورودی خانه را باز کرد تا هوای سالن خنک تر شود. نیم ساعت دیگر که قرص تب بُر می خورد، می توانست در را ببندد.
🔹سجاده کیفی را در آورد. چند رکعتی نماز شب خواند. عباس را نگاه کرد و متوجه تغییر حالتش شد. می دانست این تغییر حالت فیزیکی در خواب، نشان از بالاتر رفتن تب دارد. جای درنگ نبود. تشتی برداشت و از آب ولرم پر کرد. قرص و لیوان آب را آورد و عباس را بیدار کرد.
📣کانال #سلام_فرشته در ایتا، سروش، بله
@salamfereshte
#داستان_بلند
#رمان
#فقط_به_خاطر_تو
#تولیدی
#سیاه_مشق
✨سلام و صلوات بر تو ای صاحب عصر و زمان✨
🌺آقاجان مگر نه این که سربازتان حاج قاسم سلیمانی گفته اند که ایران حرم است؟ اگر آسیب ببیند سایر حرم ها هم آسیب خواهد دید.
🍀مولاجان به این فکر می کردم که هر کدام از ما رأی بدهد و در انتخاب اصلح تلاش خود را کرده باشد، مدافع حرم می شود. پس مردم نقش کلیدی در تحقق ظهورتان دارند.
🌸مهدی جان همگی ما می خواهیم مدافع حرم باشیم. همگی دوست داریم مؤثر در ظهورتان باشیم. آقاجان خودتان دست ما را بگیر که در این صورت بهترین رأی از آن ما خواهد بود.
📣کانال #گنجینه_محبت در ایتا، سروش، بله
@Mahdiyar114
#صمیمانه_با_امام
#امام_زمان عجل الله فرجه
#مناجات_با_امام_زمان عجل الله فرجه
#ماهی_قرمز
✨السَّلامُ عَلَيْكِ يَا بِنْتَ مُوسَى بْنِ جَعْفَرٍ✨
🌺عنْ عَلِيِّ بْنِ مُوسَى اَلرِّضَا عَلَيْهِ السَّلاَمُ قَالَ قَالَ:« يَا سَعْدُ عِنْدَكُمْ لَنَا قَبْرٌ قُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاكَ قَبْرُ فَاطِمَةَ بِنْتِ مُوسَى عَلَيْهِ السَّلاَمُ قَالَ نَعَمْ مَنْ زَارَهَا عَارِفاً بِحَقِّهَا فَلَهُ اَلْجَنَّةُ»
🌸«ای سعد! ما را قبری نزد شما هست؟ عرض کردم: فدایت گردم، منظورتان حضرت فاطمه دختر موسی بن جعفر است؟ فرمود: بله، هر کسی او را در حالی که به حقش آشناست، زیارت کند، بهشت بر او واجب می شود. »
📚بحارالانوار، جلد99،ص265
✍️از آیت الله بهاالدینی سوال کردند :
🍀آیا حضرت معصومه میتواند کل حاجات همه مردم شهر قم را بدهد ؟
🌱ایشان در جواب فرمودند :
🌼میرزای قمی که در کنار حرم حضرت معصومه(سلام الله علیها)در قبرستان شیخان مدفون است به تنهایی میتواند کل حاجات همه مردم شهر قم را بدهد و حضرت معصومه آنقدر مقام و منزلت نزد خداوند دارد که میتواند کل حاجات تمام مردم دنیا را بدهد.
✨يا فاطِمَةُ اشْفَعِي لِي فِي الْجَنَّةِ✨
🌹میلاد با سعادت شفیعه دو عالم خانم فاطمه معصومه سلام الله علیها بر همه عزیزان مبارک باد.🌹
📣کانال #گنجینه_محبت در ایتا، سروش، بله
@Mahdiyar114
#حدیثی
#مناسبتی
#میلاد_حضرت_معصومه علیهاالسلام
#میلاد_نور
#روز_دختر