eitaa logo
- دِلـخُوشیم -
495 دنبال‌کننده
154 عکس
22 ویدیو
0 فایل
Palestine 🇵🇸 - خاطرات ِ حرم رو میگیرم تو بغلم، تا یکم آروم بشه قلبم؛ - فعلِ مجهول اولین بار، کنارِ بدنِ تو ساخته شد؛ آیا تو حسین منی ؟
مشاهده در ایتا
دانلود
توان ما به اندازه‌ی امکانات در دست ما نیست، توان ما به اندازه‌ی اتصال ما با خداست.
ما پیروانِ مکتبِ آلِ محبتیم، دلدادگی‌ست مذهب ما، یا علی مدد..
آن چادری که نیمی از آن سوخت پشتِ در، امشب برای بستن این سر بیاورید..
یک ضربه زد ولی کمر آسمان شکست..
خونِ دلی نقش زمین شد، خونِ سر نه.
از غم و دوری و هجران دیده‌یِ عشاق، تر.. فاطمه مشتاقِ او، حیدر به او مشتاق تر.
گفت ای فرزند ملجم دیر کردی، قبلِ تو.. در میانِ کوچه قنفذ جانِ حیدر را گرفت.
- بابا ؟ + بله ؟ - شما بابایِ من نیستید، بابایِ من یک رَدای سبز دارد، همیشه برای ما غذا می‌آورد، کوله روی پشتش دارد؛ بابای من که نبود، بابا صدایش می‌زدم.. + اسمش چه بود ؟ - نمی‌دانم، پرسیدم، نگفت. + چه کارش داری ؟ - می‌خواهم خبر خوش به او بدهم؛ خبر کشته شدن ″علی″ .. + از این خبر خوشحال می‌شود ؟ - آری مطمئنم، او از خوشحالیِ من خوشحال می‌شد. + مرگ علی را جلوی او آرزو کردی ؟ - آری همیشه غذا که می‌آورد، جلویش علی را نفرین می‌کردم، او هم دست‌هایش را بالا می‌بُرد و می‌گفت: « خدایا مرگِ علی را برسان.. »