eitaa logo
دل‌نوشت
242 دنبال‌کننده
392 عکس
170 ویدیو
5 فایل
همیشه نوشتن حالم را خوب کرده است بی‌آنکه حواسم باشد.امیدوارم خواندن نوشته‌هایم حال شما را هم خوب کند،بی‌آنکه حواستان باشد. دکتری‌تخصصی‌تاریخ‌تشیع.مترجمت.استانبولی 📚کتاب‌‌‌ها: گفتگوهایی‌درباب‌الهیات‌.علوی‌گری‌بکتاشی‌گری. ✍🏻 زهراکبیری‌پور @z_kabiri
مشاهده در ایتا
دانلود
دامن کشان رفتی... @Delneveshteeee
تشییع نامه پرده‌ی اول چهارده خرداد ۱۳۶۸ بود با صدای گریه‌ی پدر و مادرم از خواب بلند شدم. مادرم مثل مرغ پرکنده شده بود، با گریه و بی‌قراری داشت پیراهن مشکی پدرم را آماده می‌کرد. خواهر و برادرم از مدرسه برگشته بودند. خبر، تلخ و سنگین بود. امام امت، امام خمینی به ملکوت اعلی پیوسته بود. امامی که مُراد تمام مردم جنگ‌زده‌ی آن روزها بود. پدرم با چند نفر از اقوام و دوستانش راهی تهران شد. ما هم به همراه مادر جلوی تلویزیون نشستیم و با زمزمه‌های مادرم گریه کردیم. سیل جمعیتی بود که به سمت بهشت زهرا روانه شده بود. سه روز و سه شب برای وداع مردم با پیر و مرادشان در نظر گرفته بودند. جسم بی‌جان امام را در تابوتی شیشه‌ایی قرار داده بودند، تا مردم یک دل سیر با امام‌شان وداع کنند. سه روز و سه شب در بیابان‌های بهشت زهرا ماندند و گریه کردند و روضه خواندند و این شد باشکوه‌ترین تشییع تا آن زمان. پرده‌ی دوم صبح روز جمعه سیزدهم دی ماه ۱۳۹۸ خبر شهادت سردار را با صدای گریه‌های بلند همسرم که تا آن روز هیچ وقت شاهدش نبودم، شنیدم. قلبم در فشار غیر قابل تحملی بود. تلفن را برداشتم تا به مادرم خبر را برسانم، اما صدای مادرم با گریه همراه بود و این به معنای این بود که خبر را زودتر از من شنیده است. دقایقی نگذشته بود که سیل تماس‌ها جاری شد و اولین سؤالی که همه همراه با گریه می‌پرسیدند این بود: خبر شهادت حاج قاسم واقعیت دارد؟! تشییع سردار از روز شنبه ۱۴ تا چهارشنبه ۱۸ دی در شهرهای کاظمین، بغداد، نجف، کربلا، اهواز، مشهد، تهران، قم و کرمان نزدیک به پنج روز طول کشید و نهایتا پیکر مطهر او در نیمه شب ۱۸ دی در گلزار شهدای کرمان در مزاری که از قبل توسط خودشان مشخص شده بود آرام گرفت. پرده‌ی پایانی در طول این سی سال از رحلت امام خمینی تا شهادت سردار، علما و فضلای بسیاری به ملکوت اعلی پیوستند، اما تاریخ چهل ساله‌ی انقلاب با شکوه تر از این دو تشییع به خود ندید که این نشان از فتح قلوب این دو عزیز داشت. همان‌طور که حضرت آقا در سخنرانی خودشان فرمودند: سردار سلیمانی سردار دل‌ها بود. ✍🏻 زهرا کبیری پور @Delneveshteeee
علمدار از جایم بلند می‌شوم وقت آن شده است که از شما چیزی بنویسم. چشمانم را می‌بندم. اشکِ حلقه زده در چشمانم از لا به لای پلک‌ها، بر گونه‌ام سُر می‌خورد. تا قبل از ساعت یک و بیست دقیقه‌ی بامداد سیزدهم دی ماه سال ۹۸ از شما چه می‌دانستم؟! دانسته‌هایم را زیر و رو می‌کنم. تمام دانسته‌هایم از شما در یک کلمه خلاصه می‌شود، امنیت! هر جا که نام شما تیتر اخبار آن روزها بود، کلمه‌ی امنیت در سرتاسر آن موج می‌زد. آن آرامش محض، آن اطمینانی که از چشمان شما بر قلب‌ها سرازیر می‌شد، آنچنان امنیتی را به ارمغان می‌آورد که قابل وصف نیست. حتما تمام علمدارها این گونه‌اند. عباس هم وقتی بود، امنیت در تمام خیمه‌ها پا بر جا بود. دخترانِ کربلا شب‌ها با یادآوری اینکه هنوز عمو عباس هست و علمش، چشمانشان را در آرامشی محض به روی شب می‌بستند. عباس که بود دل زینب هم قرص و محکم بود. عباس که بود حسین نیز خیالش راحت بود. علمدار کربلا، نوید امنیت و آرامش بود. علمدار ما نیز. علمدار کربلا عباس که رفت. خیمه‌ها سوخت. حسین شهید شد. زینب اسیر. دختران آواره. علمدار ما هم که رفت. فکر و خیال دخترانمان غارت شد. خیمه‌های عزایمان را به آتش کشیدند. عفت و حیای دخترانمان را ربودند. تو نبودی حاج قاسم حریم حرم‌هایمان با خون شهدا گلگون شد. حالا که تو به آسمان رسیدی حالا که امام حسین را دیدی به سیدالشهداء بگو این کشور دیگر علمدار ندارد، دریابشان. ✍🏻 زهرا کبیری پور @Delneveshteeee