تکبیر
این تکبیر گفتنها هم برای ما دهه شصتیها عالمی داشت.
یکی از میادین افتخار به پدرانمان، بلندییِ صدای تکبیر آنها نسبت به دیگر مردان همسایه بود، هرچقدر صدای تکبیر پدرمان بلندتر، افتخار ما بیشتر.
کوچک و بزرگ شال و کلاه کرده و همراه پدرمان پلههای پشتبام را دو تا یکی کرده و پنج دقیقه زودتر از ساعت نُه به پشتبام میرسیدیم.
مشتهای گره کردهمان را آماده کرده و منتظر صدای بلندگو مسجد بودیم تا زمان گفتن #تکبیر فرا برسد.
رأس ساعت نُه مشتهای گره کردهی ما هم بالا میآمد و همه یک صدا میگفتیم:
اللهاکبر
اللهاکبر
امسال هم مثل سالهای گذشته همراه با مشتهای گره کردهی خودم مشتهای گره کردهی کوچک دخترانم را هم بالا برده و در چهل و چهارمین بهار #انقلاب به جای تمام آنهایی که رفتند تا ما بتوانیم بر بالای پشتبامهایمان تکبیر بگوییم، تکبیر خواهم گفت.
به نیابت از #شهید حاج #قاسم_سلیمانی
و به نیابت از تمام شهدای #مدافع_امنیت و #مدافع_حرم
✍🏻 زهرا کبیری پور
#بانگ_الله_اکبر
@Delneveshteeee