eitaa logo
دختران چادری🌹 ''🇵🇸
190 دنبال‌کننده
9.6هزار عکس
1.1هزار ویدیو
37 فایل
نظرات ناشناس شما https://harfeto.timefriend.net/16312864479249 مدیر اصلی کانال @ftop86 جهت تبادل @Jgdfvhohttps (فقط کانال مذهبی پذیرفته می‌شود) جهت ادمین شدن @ZZ8899 همسایه‌‌ کانال🌸🌸 @Khaharaneh_Chadoory1400
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌸درود بر شما خوبان 💜امروزتون عالی و بینظیر 🌸یکشنبه تون پر از مهربانی 💜وجودتون سلامت 🌸دلتون گرم از محبت 💜عمرتون با عزت 🌸و زندگیتون پر برکت 💜یک روز عالی 🌸هزاران لبخند زیبا 💜را برای تک تکتون آرزومندم 💜روزتون زیبـا و در پناه خداونـد💜 🌸⃟🌷🕊🌿჻ᭂ࿐✰🔰 ‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌
سلام سوپرایز عالی از امام زمان میخوای بدونی امام زمان عزیزمون چه پیامی برات داره؟ یک کدوم از شماره های ۱ تا ۷ رو انتخاب کن و پیامتو بخون *۱* https://digipostal.ir/c43iiqe *۲* https://digipostal.ir/cgjt5d1 *۳* https://digipostal.ir/cq62fxr *۴* https://digipostal.ir/cqkvs4f *۵* https://digipostal.ir/cztze56 *۶* https://digipostal.ir/cp5uelv *۷* https://digipostal.ir/cwnsvm2 🌹🌹🌹 دختران چادری 🌹 @DokhtaranehChadoory لینک 👆👆
⊱⊰ ٺازھ مے فهمم ڇرا مݜڪے ست رنگ ڇادر😊⃟😇
﹏☘️⃟🍓﹏؁ ارزش‌علم‌آموزی...🌱 مَن تَعَلَّمَ العِلمَ و عَمِلَ بِهِ و عَلَّمَ لِلّهِ دُعِىَ فى مَلَکُوتِ السَّماواتِ عَظیما هر کس براى خدا دانش بیاموزد و به آن عمل کند و به دیگران آموزش دهد، در ملکوت آسمان‌ها به بزرگى یاد شود
🕊🌹🕊 دل گشتہ بی قرار تو یا صاحب الزمان سخٺ اسٺ انتظار تو یا صاحب الزمان عمرے سٺ در مسیر نگاهٺ نشستہ اند عشاق جان نثار تو یا صاحب الزمان ✨شبت بخیر مولای بی همتا✨
-نسیم-هدایت 💕 موضوع : 🌸مذهبی -عاشقانه🌸 👇👇👇
‍ ❤️ 💌 😔باورم نمیشد که مصطفی رو گرفته باشن گفتم نه بابا این چه حرفیه مصطفی که کاره ای نیست تا بگیرنش بیچاره الان میاد خونه... 😞جاریم چشماش رو درشت کرد و گفت بخدا راست میگم حتی دیدنش که دستبند به دستش زدن... خدایا همه چیز دور سرم گیج میزفت اصلا دیگه متوجه نشدم چی داره میگه مصطفی رو اصلا چرا گرفتن ؟ گفتم کی ؟ کجا ؟ من باید برم.... ببینم راسته گفت بخدا نمیگم راسته نباش نشستم زمین و همش توی سر خودم میزدم... 😭ای خدا حالا چیکار کنم؟ رفتم توی حیاط و میکردم گفت پسرم رو ازم گرفتی حالا خوب شد؟ حالا چیه داری گریه میکنی؟ باید قبل از این فکرش رو میکردی حالا جلوی من گریه نکن گریه ات نداره.. اصلا نمیشد که این مادر شوهرمه چون ما همیشه باهم دیگه خیلی خوب بودیم همه مون عالی بود با من بهترین رفتار رو میکرد جاریم خیلی ناراحت شد هم به خاطر حال بدم و هم به خاطر حرفهای مادر مصطفی اینکه چرا من رو میدونست هیچ وقت نفهمیدم من مصطفی رو خیلی دوست دارم این چه حرفیه.... 😔جاریم یه لیوان آب آورد و دستم داد و محدثه رو بغل کرد چون داشت گریه میکرد حالم خیلی بد بود... با اون حال بدم زنگ زدم به مادرم اونها هم رو فهمیده بودن مادرم داشت گریه میکرد گفتم مادر به داداشم بگو بیاد دنبالم گفت باشه عزیزم وسایل هات رو جمع کن توی این موقعیت بد فقط میتونستم به خانواده ام تکیه کنم... اومد دنبالم جاریم همه اش گریه میکرد ازش کردم و از مادر شوهرم هم خداحافظی کردم اما جوابم رو نداد... 😞باهام مثل یه رفتار میکرد در حالی که من خودم خورده بودم اما چون مصطفی بود پس مادر من هم بود دلم تیومد ازش ناراحت بشم بهش دادم چون ناراحت بود... رفتم خونه پدرم همه اش گریه میکردم ، مادرم و خواهرم هم من رو همراهی میکردن پا به پای من گریه میکردن... شد و با پدرم رفتم جلوی اما گفتن اینجا نیست کسایی که تا جرمشون ثابت نشه هیچی معلوم نبود با هر چه تمام تر برگشتیم خونه.. 😭همش گریه میکردم ساریه بعد از ظهرش اومد پیشم بغلم کرد و با هم گریه کردیم... 😔روز بعد هم بازم رفتم فصل بود هر روز میرفتم جلوی و دادگاه و زندان و همه جا بعد از 3 هفته گوشیم زنگ خورد و جواب دادم یکی بود که فارسی حرف زد اما یک کلمه هم متوجه نشدم چون اعصابم خیلی بود... بعدش مصطفی حرف زد باورم نمیشد این بازم مصطفی منه گفت که حالم خوبه اما یکی بهم زده دست برندارید حتما هر روز برید و پیگیر ماجرا بشید منم گفتم چشم... بخدا ولت نمیکنم حتما میرم تا خواستم حرف بزنم شد.... ✍🏼 ... ان شاءالله
‍ ❤️ 💌 ✍🏼توی شرایط گیر کرده بودم خودمم نمیدونستم چیکار کنم آخه مصطفی رو چه به کارهای هر شب میکردم که ماجرا روشن بشه.... بود و سرما اما من به خودم دادم تا مصطفی آزاد نشه نه کفش زمستانی میپوشم و نه لباس زمستانی خیلی وقتها با دمپایی میرفتم و برمیگشتم... بلاخره بعداز ماهها اش رو پیدا کردم مرد بود وقتی رفتیم تو جلوی ما بلند شد پدرم ماجرا رو تعریف کرد و گفت اصلا نمیدونیم چرا گرفتنش گفت جان نگران نباشید خودم پیگیر میشم.... یه نفسی کشیدم که جواب دعاهام رو داد تصمیم گرفتم بگیرم در اون وقت هم خبر می دادم و هم ناخوش احوال بودم و هم لاغر جثه... 😢روزه گرفتن برام خیلی سخت بود اما ماه تمام روزه گرفتم با آب روزه ام رو میشکستم و زود میرفتم روی تا کنم... خیلی دست به آسمون بودم از دعا کردن و کردن دست بر نداشتم چون من مصطفی رو میخواستم بلاخره قاضی پرونده یه ملاقات برای ما گرفت خدایا تنفس زندگی برای من خیلی عجیب بود مصطفی تنفس زندگی من بود و من میخواستم ببینمش... 😔توی اون مدت که مصطفی زندانی بود مادر شوهرم اصلا ازم خبری نگرفت حتی از نوه اش هم خبری نمیگرفت اما جاریم زود به زود می اومد حتی برای هم میخرید رفتم ملاقاتش چقدر عوض شده بود این دیگه نصطفی نبود خیلی لاغر شده بود همین که من و پدرم با مادر نشستیم احوال همه رو پرسید پدرم در آخر گفت مصطفی جان چیزی بهت نگفتن... نگفتن که چرا اینجایی چرا دستگیرت کردن ؟ گفت اونها که نه اما یه قبلا داشتم که اهل خلاف بود خیلی وقت پیش باههم دوست بودیم همینکه فهمیدم که اهل خلافه ولش کردم اما اون من رو ول نکرده ظاهرا ، رفته علیه من داده البته فقط من نیستم خیلی ها رو اینجوری کرده و خیلی ها زندانی ان فقط شما حتما پیگیری کنید... 😞نمیخواستم از پیشش برم اما مجبور بودم چون وقت تموم شد خداحافظی کردیم و رفتیم فرداش با بابام رفتیم جلوی قاضی گفت اینها رو هم من میدونم داریم میکنیم نیازی نیست شما با این وضعیتتون بیایید اینجا... اما من که دست بردار نبودم هر روز میرفتم بلاخره طی تحقیقات زیاد و طولانی ثابت شد که هیچ جرمی مرتکب نشده البته نه فقط مصطفی بلکه اون بیچاره های دیگه هم ثابت شده بود بی گناهن ، اومده بودن از تمام همسایه ها در مورد مصطفی سوال کرده بودن و سوابقش رو گشته بودن اصلا هیچی نبود یه روز که من بودم و نتونستم برم دادگاه پدرم خودش رفت... قاضی بهش گفته بود که برید مدارکش رو بیارید تا مراحل انجام بشه همون جا پدرم بهم زنگ زد... از خوشحالی انقدر پریدم هوا انقدر پریدم انگار بازم شده بودم من که میپریدم محدثه هم که دیگه راه میرفت فکر میکرد دارم باهاش بازی میکنم روده بر شده بود از خنده و گاهی اوقات اون هم میپرید... ظهرش مصطفی زنگ زد و خیلی صداش گرفته بود گفت چرا نمیایی ملاقاتم خیلی دلم برات تنگ شده... 😍گفتم مصطفی جونم تو دیگه زود برو وسایلت رو جمع کن الان بابام میاد دنبالت... خودش هم باورش نمیشد فکر میکرد دارم میکنم گفت الان دیگه حوصله ی شوخی ندارم زود بیا ملاقاتم میخوام محدثه رو ببینم...گفتم بخدا راست میگم والله هیچ دروغی توش نیست.. ✍🏼 ... ان شاءالله
عزیزان من هر روز یعنی بعد از ظهر یا شب ادامه رمان هدایت رو برای شما میزارم هر روز #۲ تا قسمت🌸🌸🌸🌸 ادامه ی رمان انشاالله فردا💐 بخونید خیلی رمان قشنگیه❤️
https://EitaaBot.ir/poll/ei4k6?eitaafly از رمان نسیم هدایت خوشتون اومده 🌸 دراین نظر سنجی نظر خودتونو بزنید💕
[ تا خدا یك رگ گردن باقیست ! ^^ ]
دختران چادری🌹 ''🇵🇸
[ تا خدا یك رگ گردن باقیست ! ^^ ]
• . الاَ بِذِکْرِ اللّھِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوب . . آگاھ‌باش کھ با یادخدا دلها آرامش میگیرد بھ هرکس دل‌بستیم، رسمـے جز دلشکستن نمیدانست، جز شمایـے کھ باهمہ بـےمهرۍ هایمان همیشہ مرهم‌ِخستھ‌جانمان‌ شدۍ(:
۵روز دیگر تا ولادت حضرت زینب سلام الله علیها 💕
تولد یک بانوی باوقار، زیبا، صبور، محجبه و چادری......... نزدیکه 👇👇👇😍😍😍😍 اگه گفتین کدوم بانو ............................ بله بانو حضرت زینب «ص» ❤️❤️❤️❤️ حالا کیا اسمشون زینبه 💐💐💐💐💐** https://harfeto.timefriend.net/16312864479249 خوب به صورت ناشناس اسم زیبایت رو بگو میخوام ببینم درکانال دختران چادری چنتا «زینب» داریم❤ دختران چادری🌹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
دختران چادری🌹 ''🇵🇸
تولد یک بانوی باوقار، زیبا، صبور، محجبه و چادری......... نزدیکه 👇👇👇😍😍😍😍 اگه گفتین کدوم بانو
زینب خانما اسمتون رو بگین دیگه میخوام ببینم چنتا زینب داریم و روز تولد حضرت زینب بگم چنتاداریم💕💕 ویه خبر هم بهتون بگم 😊 درواقعیت یه چیزی بگم
دختران چادری🌹 ''🇵🇸
زینب خانما اسمتون رو بگین دیگه میخوام ببینم چنتا زینب داریم و روز تولد حضرت زینب بگم چنتاداریم💕💕
البته برای تولد حضرت زهرا هم میزارم که زهرا خانما و فاطمه خانما هم بگن اسم زیبا شونو ❤️❤️
🕊🌹🕊 خدا کند که دل من در انتظار تو باشد درون کلبه قلبم همیشه جای تو باشد در آستانه شب در قنوت سبز دعایت خدا کند که مرا سهمی از دعای تو باشد ✨شبت بخیرهمه داروندارم✨
شبتون مهدوی دعای فرج🙏
شبتون مهدوی دعای فرج🙏
یک جوانی از یک روحانی پرسید چرا خدا جواب مارا نمی دهد 🥺 من همیشه از او کمک می خواهم اما انگار صدایم را نمی شنود ؟ رو حانی گفت : پسرم خدا صدای تورا می شنود و او بتو زنگ میزند تا حرف دلت را به او بگویی جوان گفت : چگونه؟ رو حانی گفت: خدا در هر روز به شما زنگ میزند اما شما هستید که جواب اورا نمی دهید جوان گفت : خدا چگونه به ما زنگ میزند؟ رو حانی گفت برای نماز و قتی اذان می گوید یعنی خدا به شما زنگ می زند اما اگه جواب خدا را ندهی او ناراحت می شود مثل شما که گفتی وقتی من از خدا کمک می خواهم او جوابم را نمی دهد . راه درست این است که اگر واقعا از خدا کمک می خواهی باید نمازت را بخوانی وقتی شما جواب خدارا بدهی انگاه خداهم جواب تورا می دهد. ❤️ ❤️«پس جواب خدارا بده تا اوهم جواب تورا بدهد»❤️ ایا پاسخ خدارا می دهی؟ امید وارم اموزنده باشه پس بدو الان خدا داره بهت زنگ میزنه 💐جواب بده💐