eitaa logo
ایما | شخصیت شناسی انیاگرام
6.2هزار دنبال‌کننده
2هزار عکس
149 ویدیو
1 فایل
اولین و تخصصی ترین مجموعه شخصیت شناسی در ایتا🤩 اینجاییم تامسیرخودشناسی رو براتون هموارتر کنیم✌🏻 @EnneaTest :کانال راهنما @Eema_tab :تبلیغ‌وتبادل @Chatrooom :ارتباط باما صفرتاصد تولیدمحتوای‌ ایما؛ کپی بهرشکلی🚫 ‌
مشاهده در ایتا
دانلود
دیگه تا آخر عمرش برای کسی ایمیل نمیفرسته😂 @Eema_Ennea |
{ وحشت به پشت در آمده...}⚠️ کاراکتر ها ^_^ •تریستن: معصوم/ixfp/ تایپ ۹ •فِرِد: شوخ/ enfp/ تایپ ۷ •کلودیا: مراقب/xsfj/ تایپ ۶ •دیوید: حکیم/intx/ تایپ ۵ «پارت اول» ساعت ۱۱ صبح:خسته شده ایم. قسم می خورم هر کاری از دستمان بر می آمد را انجام دادیم. دیگر چاره ای نداریم. هیچ راهی برایمان باقی نمانده. همه ی درها بسته است. اوضاع و هرج و مرج بیمارستان از کنترلمان خارج شده. مردم پشت در اتاقی که من و بقیه همکارهایم آنجا پناه گرفته ایم جمع شده اند. با مشت هایشان به در می کوبند، از ته دل فریاد می کشند، التماسمان می کند، دریده می شوند، میمیرند، دوباره زنده می شوند و اینبار می کشند!... چرا احساس می کنم که در یک بازی ویدیویی مسخره گیر افتاده ایم؟ @Eema_Ennea |
ایما | شخصیت شناسی انیاگرام
{#داستان وحشت به پشت در آمده...}⚠️ کاراکتر ها ^_^ •تریستن: معصوم/ixfp/ تایپ ۹ •فِرِد: شوخ/ enfp/ تا
{ وحشت به پشت در آمده...}⚠️ «پارت دوم»: روی سرامیک های سرد اتاق نشسته ایم و می ترسیم به چشمان هم نگاه کنیم. همه حالشان گرفته است.حتی فِرِد هم که بین ما به دلقک بیمارستان معروف بود و در بدترین اوضاع همه را با جوک هایش می خنداند، حالا در گوشه اتاق در خودش جمع شده، زانو هایش را محکم بغل کرده و آرام اشک می ریزد. مطمئن نیستم که دیگر بتواند بخندد! کلودیا با دستان لرزان ناخن هایش را می جود. رنگش درست مثل اجسادی است که برای کلاس آناتومی مجبور به تشریحشان بودم. می توانم حدس بزنم نگران چه چیزی است، و آن چیز قطعا خودش نیست! خب، حدس زدن نگرانی های یک مادر نباید چندان کار سختی باشد. همین چند ماه پیش از شوهرش جدا شد و آن مردک دغل باز هم حضانت بچه ها را از چنگ او در آورد. کلودیا معتقد بود که شوهر سابق بی دست و پایش به زور دماغش را بالا میکشد چه برسد بخواهد مراقب دو نوجوان باشد! و حالا در این آشفته بازار نگرانی هایش صد برابر شده بود. کلودیا داشت خودش را از درون می خورد. @Eema_Ennea |
ایما | شخصیت شناسی انیاگرام
{#داستان وحشت به پشت در آمده...}⚠️ «پارت دوم»: روی سرامیک های سرد اتاق نشسته ایم و می ترسیم به چشما
{ وحشت به پشت در آمده...}⚠️ «پارت سوم» ساعت ۱۱ و ۱۵ دقیقه: نمی دانم چرا فکر کردم که با یک لبخند کج و کوله و گفتن «آروم باش همه چیز درست میشه» می توانم کلودیا را آرام کنم! فقط یک چشم بهم زدن طول کشید تا تلفنی که روی میز بود به صورتم کوبیده شود و برق از سرم بپرد! در یک آن خونش به جوش آمد، رنگش کبود شد و با تمام توانش سرم فریاد زد و گفت: _ به من نگو همه چی درست میشه عوضی دروغگو!! همه ی شما مردها دروغگویید!!! لعنت بهتون! و درست قبل از اینکه بتواند شیرجه بزند و مشت هایش را در صورتم خالی کند دیوید او را از پشت گرفت و محکم سر جایش نگه داشت و آرامش کرد: _ هی هی! آروم باش کلود! تریستن قصد بدی نداشت. تقصیر اون نیست که مردم دیوونه شدن... در ضمن فکر کنم همان تلفن برایش کافی بود!... @Eema_Ennea |
ایما | شخصیت شناسی انیاگرام
{#داستان وحشت به پشت در آمده...}⚠️ «پارت سوم» ساعت ۱۱ و ۱۵ دقیقه: نمی دانم چرا فکر کردم که با یک
{ وحشت به پشت در آمده...}⚠️ «پارت چهارم»: واقعا هم کافی ام بود. باید می دیدید که کلودیا چگونه به هوا لگد می پراند و سعی داشت از دستان دیوید خودش را آزاد کند. واقعا برای یک لحظه دستپاچه شده بودم. خب، راستش هیچ وقت تو دعوا خوب نبودم. تنها چیزی که از دعوا گیرم می آمد یک صورت آش و لاش و غرغر های مادرم بود که مرا به خاطر ضعیف بودن سرزنش می کرد. من ضعیف نبودم؛ فقط معتقد بودم که اگر کتک خوردن من باعث زودتر حل شدن مشکلات میشود، با کمال میل حاضرم یکی دو مشت نوش جان کنم! کلودیا برای چند لحظه ای تقلا کرد و بعد از تلاش های نافرجامش بالاخره آرام گرفت. الان روی زمین نشسته است؛ موهایش را با حرص چنگ می زند. به پهنای صورت اشک می ریزد و صدای ناله هایش در فضای اتاق می پیچد: _آه ... بچه هایم .... بچه های بیچاره ام. مطمئن نیستم ولی فکر کنم صدای شکستن قلبش را شنیدم... @Eema_Ennea |
ایما | شخصیت شناسی انیاگرام
{#داستان وحشت به پشت در آمده...}⚠️ «پارت چهارم»: واقعا هم کافی ام بود. باید می دیدید که کلودیا چگ
{ وحشت به پشت در آمده...}⚠️ «پارت پنجم» ساعت ۱۱ و ۳۰ دقیقه: هنوز صدای فریاد ها و التماس های مردم را می شنویم. شاید دو سه نفری از آن جمعیت قبلی باقی مانده باشند. جیغ می کشند، گریه می کنند و لحظه ای بعد صدایشان با خِر خِری که از گلو های پاره شده شان بیرون می آید قطع می‌شود. هیچ کداممان حاضر نیستیم از اتاق بیرون برویم. میراندا... داکوتا‌... شماها کجایید؟ __________ ساعت ۱ عصر:فکر کنم بینی ام شکسته. تکه ای از روپوشم را پاره کردم ام و با آن جلوی خونریزی را گرفتم‌. کاغذ زیر دستم به خاطر خون چسبناک شده. جوهر این خودکار لعنتی هم با من شوخی اش گرفته است! قسم می خورم از همان موقع صبح که چشمانم را باز کردم، می دانستم امروز روز من نیست. ای کاش به وسوسه های شیطان روی شانه ی چپم گوش می کردم، پتو را می کشیدم روی سرم و تخت می خوابیدم. البته که چیزی تغییر نمی کرد، ولی حداقل فرصت داشتم تا چند ساعت بیشتر بخوابم قبل از اینکه افتخار این را داشته باشم تا قبل از مرگم نسخه ی آزمایشی جهنم را تجربه کنم! @Eema_Ennea |
ایما | شخصیت شناسی انیاگرام
{#داستان وحشت به پشت در آمده...}⚠️ «پارت پنجم» ساعت ۱۱ و ۳۰ دقیقه: هنوز صدای فریاد ها و التماس ه
{ وحشت به پشت در آمده...}⚠️ «پارت ششم» همین الان یاد دیالوگ معروف فیلم شب مردگان زنده افتادم. جایی که پیتر در یک صحنه می گوید: «پدربزرگم یه کشیش ترینیدادی بود. همیشه به ما می گفت وقتی تو جهنم جا نباشه، مرده ها به زمین بر می گردن.» ساعت ۳ عصر: باورم نمی شود که بیمار هایمان را به حال خودشان رها کردیم تا بمیرند! چگونه می توانم اسم خودم را پرستار بگذارم؟حالم از خودم بهم می خورد... اگر روزی بخواهند لیستی از افراد به درد نخور درست کنند، قسم می خورم من اولین نفری خواهم بود که برای آن لیست داوطلب می شود! هیچ صحبتی بینمان رد و بدل نمی شود. فقط صدای هق هق آرام گریه های فِرِد به گوش می‌رسد. پسر بیچاره. مگر فقط چند سال دارد؟ کاش هیچ وقت به سرش نمی زد که کار آموز بیمارستان راکون سیتی شود! از همان اول می دانستم این شهر نفرین شده است. کاش پول کافی داشتم و دست زن و بچه ام را می گرفتم، از این جهنم دره می رفتم و پشت سرم را هم نگاه نمی کردم. @Eema_Ennea |
ایما | شخصیت شناسی انیاگرام
{#داستان وحشت به پشت در آمده...}⚠️ «پارت ششم» همین الان یاد دیالوگ معروف فیلم شب مردگان زنده افت
{ وحشت به پشت در آمده...}⚠️ «پارت هفتم»: کلودیا بی حال به دیوار تکیه داده است و با دهان باز به سقف نگاه می کند. هنوز صورتش از اشک خیس است. دیوید روی صندلی نشسته است و سیگاری دود میکند. حسودی ام می شود. به نظر می رسد تنها کسی که خودش را خوب کنترل کرده است، دیوید است. انگار تمامی این اتفاقات برای شگفت‌زده کردن او کافی نبود... حداقل ظاهرش که اینطور می گوید! احساس می کنم بدنم دیگر مال خودم نیست. بی اختیار می لرزم. تا حالا به این اندازه احساس درماندگی در طول ۴۰ سال زندگی ام نکرده بودم! خون مردمی که پشت در سلاخی شده اند، از زیر در به داخل اتاق آمده. این اولین بار است که از دیدن خون وحشت زده می شوم!... خدایا، می خواهم زندگی کنم!!... می خواهم زنده بمانم!!... @Eema_Ennea |
ایما | شخصیت شناسی انیاگرام
{#داستان وحشت به پشت در آمده...}⚠️ «پارت هفتم»: کلودیا بی حال به دیوار تکیه داده است و با دهان باز
{ وحشت به پشت در آمده...}⚠️ «پارت هشتم» ساعت ۹ عصر:صدای هلکوپتر را شنیدیم. آن لحظه حتی در چشمان اشک آلود فِرِد هم برق امید را میشد دید! همگی شروع کردیم از خوشحالی فریاد کشیدن و هم دیگر را در آغوش کشیدیم. خیال کردیم کابوسمان تمام شده... خیال کردیم آمدن نجاتمان بدهند! ولی صدای هلیکوپتر دور و دورتر شد... باز تنها ماندیم؛ با صدای ناله های مردگان بیرون که بدن های پاره پارشان را به زور روی زمین می کشند و دنبال زندگان می گردند، و صدای فریاد خاموش قلب هایمان... دیگر داریم عقلمان را از دست می دهیم. پس کی قرار است از این کابوس بیدار شوم؟ پروفسور یانگ،میراندا همسر عزیزم، داکوتا ... ببخشید که نا امیدتان کردم... داکوتا، تو که می دانی بابایی چقدر دوستت دارد... خیلی متاسفم... لعنتی یک چیزی دارد میا_... @Eema_Ennea |
ایما | شخصیت شناسی انیاگرام
• افراد سالم #type1 چه شکلین؟🕯 به زندگی با خدمت و صداقت متعهد هستن. اونها انسان هایی متوازن و مسئول
• افراد معمولی چه شکلین؟🕯 ذهن قضاوتگر و مقایسه کننده دارن. به طور ذاتی اشتباهات و نقص هارو تشخیص میدن، تلاش میکنن که بپذیرن کامل نبودن امری اجتناب ناپذیره و در عین حال از قدرت سرکوبگر این صدای انتقادی در ذهنشون هراس دارن. @Eema_Ennea |
ایما | شخصیت شناسی انیاگرام
• وقتی #type8 استرس می‌گیره چه شکلی میشه؟😵‍💫✨ بخش اول : وقتی تایپ هشتی‌ها دچار استرس میشن، ویژگی ها
• وقتی استرس می‌گیره چه شکلی میشه؟😵‍💫✨ بخش دوم : افراد تایپ هشت در این فضا ظاهر ساز، حیله‌گر و نسبت به خیانت بسیار حساس و گوش به زنگ هستن. حتی شاید بیش از اندازه یه موضوع رو پیگیری کنن و بیش از حد معمول سازش ناپذیر بشن. @Eema_Ennea |
• سندرم ایمپاستر توی چطور ظاهر میشه؟🙍‍♀️ پ.ن: سندرم ایمپاستر یا خود ویرانگری یک پدیده روانی است که در آن افراد نمی‌توانند موفقیت‌هایشان را بپذیرند @Eema_Ennea |