eitaa logo
التیـــام,🇵🇸
203 دنبال‌کننده
378 عکس
149 ویدیو
0 فایل
- گفتی که بگو از مـاھ . . آیینه من آوردم در مذهب عاشق‌ها؛ دلدار همان مـاھ است . . . . -اللّٰهم الرزُقنا هَمان که میدانے !(:
مشاهده در ایتا
دانلود
- می‌خوام متن نامه ای که امشب برات نوشتمُ بخونم ؛ گوش میکنی بهم؟ من خیلی زیاد سرت داد زدم . خیلی وقتا تا سرِ حد مرگ اذیتت کردم. میدونم که خیلی از شبا از پشت همین گوشی دلت و به طورِ ناخاسته شکستم. تو اوجّ عصبانیتت زل زدم به چشمای مشکی و خمارت که مثل تیله‌هایِ قدیمیِ ،و از ته دلم خندیدم تا عصبی‌تر شی . . گاهی‌ام لج کردم تا حالتو بگیرم . خیلی وقتا تو اوجِ عصبانیت زدم تو گوشت جوری محکم که دستِ خودم درد گرفته ؛ و تو فقط نگام میکردی و با لبخند میگفتی بزن بازم . . و من میفهمیدم این جمله یعنی حواست بهم هست. اون وقتایی که بیخودی قضیه هارو بزرگ میکردم و خودمم نمیفهمیدم چه مرگمه؛ اما تو با دقت و حوصله راجب همش باهام حرف میزدی و قول میدادی که درست میشه ؛ یا وقتایی که اشکام و پاک میکردی و فقط سکوت میکردی . سکوت میکردی تا حرف بزنم و حالِ بدم رو میخریدی به جای دلداری دادن های مزخرف. هیچوقت یادم نمیره وقتی دستم و تو حال بدِ خودت گرفتی و با چشمای قرمزت که حتی نا نداشتی حرف بزنی ؛ بهم گفتی بیا قدم بزنیم تا بهتر بشی . . اما میدونم که میدونی قصدم چیه ؛ چون تو منُ از خودم بهتر میشناسی. خواستم بدونی با تموم اینا من حاضرم زندگیمُ بدم تا چالِ کنار لبت همیشه مشخص باشه ؛ تا همیشه اون چشما برق بزنه از خوشحالی ، خواستم بدونی هواتو دارمُ هنوز مثل دانشجوهایِ عاشقِ ادبیاتِ زمانِ انقلاب ؛ برات نامه می‌نویسم :) .
وقتی سر باباشو اوردن جلوش ؛ گفت : دیر اومدی بابا ؛ دیگه دارم میمیرم ؛ میخوام پاشم دست به دیوار میگیرم ؛ از دخترت دیگه چیزی نمونده ؛)!
امشبی را شَه دین در بغلم مهمان است...(:
-الهی به رقیه؛
هدایت شده از • انتصار •
شرمنده ام که قبل محرم میخوندم بزار محرم برسه واست قیامت میکنم من شب سوم جونمو نذر رقیه ت میکنم ... شب شهادت رو هم دیدیم و هنوز زنده ایم:)💔
- ڪاش شیخ عباس جایی‌از مفاتیح الجنان ذڪر تسڪین ِ فِراق ِ ڪربلا را می‌نوشت "
کمی آرام‌تر از کربلا رفتنتان بگویید اینجا جامانده‌ای در دلش داغ کربلا مانده'!💔
خانوم جآن عزیزم که اومده بود حرمتون برام تعریف کرد گفت حرم خانوم رقیه روی ضریح زیر قبه ایشون روی در و دیوار تموم حرم پر از عروسک هایی که نذر میکنن مردم نذر عروسک خانوم منم میخوام نذر کنم تموم عروسک هایی که تا الان نگه داشتم همشون مال شما اگه شد قول میدم همه رو بیارم بزارم تو حرمتون راستی خانوم اون عزیز کرده برام از اون عروسک ها یکی آورده جریانش مفصله ولی اونم به جونم وصله موهای طلایی چشم های آبی دامن و کت لی و کفش های صورتی اگه میشه همین یکیو نگه دارم اخه سوغاتو که پس نمیدن خانوم جان شما فقط عوض تموم عروسکام یه چیز به من بدین در گوشی به باباتون بگین حالا که سرش به مهموناش گرمه بگید هوای ما رو هم . . . خانوم جان اصلا به باباتون بگین جون منم با عروسکا مال شما فقط یه بار خانوم یه بار بهم اجازه بدن بیام کربلا یه بار . . . 💔(:
میگفت که: یکی وصلُ یکی هجران پسند است.
࣫͝
اربعین نزدیکه خیلیا جا موندن... ببین،اگه نرفتی! رقیه هم نرفت:) رقیه هم تو خرابه ها جا موند💔
نامردا ما تو عالمِ بچگی موز و گوجه سبز مدرسه نمیبردیم ؛ شماها دلتون نخواد! بعد حالا که یه عالم جامونده ، داغون ، مچاله شده نمیتونن بیان کربلا ؛ شما هی پیام میدید عازمم حلالم کنید و استوری میزارید « رسیدم کربلا ، الحمدلله » ، « آقا ما رو خرید » و فلان . . خب حالا دائم باید به رومون بیارین که مارو نخریدن؟! که وصله ناجوریم؟! هان؟ آره آره مارو نخریدن اصن ما جنسِ بُنجلِ گوشه انبار قشنگ به رخمون کشیده شد ؛ خوبه؟ :) [ خطاب به تک‌تک‌ آدمایِ این جهان ] .
التیـــام,🇵🇸
نامردا ما تو عالمِ بچگی موز و گوجه سبز مدرسه نمیبردیم ؛ شماها دلتون نخواد! بعد حالا که یه عالم جام
به قولِ معروف خدا یاری کنه قلبی رو که در آرزویِ چیزیه که در تقدیرش نیست . . مثل رو به رویِ گنبد ایستادن برای خیلیامون . بزار وصفِ حال بگم ؛ تا نفوذ کنه به عمقِ وجودت . تصور کن تو دلت رختشورخونه راه افتاده ؛ همون‌جوری آشوبی ؛ سردرگمی ؛ پریشونی . پاهات دردِ حرم گرفته ؛ مثل اون موقعی که بعد از سه روز پیاده روی اربعین ؛ میرسی تو بین‌الحرمین ، فقط دوست داری یه گوشه جا پیدا کنی ، زانوهاتو بغل کنی ، بشینیُ به گنبد خیره بشی تا خستگیت در بره . تصور کن همه دارن جلوت حرف از پاسپورت و گذرنامه میزنن ؛ و تو حتی رفتنی هم نیستی . نشستن دینارایِ عراقی رو میشمارن ، و تو از جلوی صرافی هم رد نشدی چون عازم نیستی . واتساپ و اینستا رو باز می‌کنی ، از شدت دیدن لایوهای کربلا و راه اربعین ، چشمات خیس میشه و با هق‌هق گوشیتُ خاموش می‌کنی . بزار خلاصه کنم حرفامو ، اونی که داری میری زیارتش ، رفیقِ دل‌ شکسته‌هاس ، امام حسینِ خسته‌هاس . خودش هواسش به جامونده‌هاش هست ؛ ولی توعَم یکم مراعات کن ، از پاسپورتت گرفته لبِ مرز ، تا غذایِ عراقی و آب ، تا صندلیِ‌ اتوبوس و سنگ‌ریزه‌هایِ زمین ، نیاز نیست استوری بزاری ، رگباری عکس و فیلم سند کنی تو چنلت . تبلیغِ اربعین واجبِ و حواست باشه کوتاهی نکنی ، ولی یادت باشه که چندتا دونه عکس و فیلم هم کفایت می‌کنه ، نیاز به رگباری سند کردنشون نیست . شما داری برایِ زیارت میری ، نه شواف کردنِ سفرت . این روزا ، هوایِ دلِ جامونده‌هارو داشته باشید . همین و یاعلی .
از رفیقان میرسد عکس حرم هی پشت هم ، آه حتی عکس تو ؛ دل را چه آسان میبرد (:
[ ما یک مشت خاطره‌ایم و هر کدام ؛ برایِ کسی تلخیم ..!' ]
یسریا یجوری عزا عمومی گرفتن واسه فوت ملکه انگلیس ، که طرف از ملکه ؛ جز زیارت کردن یکبار قیافش تو اخبار در حال عبور از شبکه دو به سه ، چیزی ندیده و نمیدونه . بعد الان یقه چاک داده که روحت شاد ملکه ، اینک شما و دنیای بی ملکه . بیا برو تا کارنامهِ سراسر فسق و فجورِ طرفو نکردم تو چشمت .
- قهوه رو‌به‌رومُ نخوردم ؛ بدنم هرچیزی غیر از کافئین رو پس میزنه. دستمو میکوبم رو میز ، و لاقل بخاطرِ حفظِ شخصیت و خراب نشدن اون خطِ چشمِ لعنتی ، سعی میکنم گریم نگیره . بوق میخوره اما کسی برنمیداره. هرگز امیدوار نیستم . . چه تلخه مزه‌یِ امیدوار نبودن. بارِ دوم بوق اشغال میخوره و بار سوم دستگاهه مشترک مورد نظر خاموش است. قلبم محکم میزنه از فکر فردا و فرداها. قدم هامُ محکم‌تر میکنم و سعی میکنم حواسم و پرتِ اهنگم کنم. اما آخرین بار باهم این آهنگو گوش دادیم. هرچی میرم نمیرسم. راستی؛تموم مشکل من همین بود. هرچی میرفتم نمیرسیدم . . همه‌چی رو میز کافه گذاشتم و برگشتم. میخوام شماره رو برای بارِ چندم بگیرم اما میدونم که شرایط مجابش نمیکنه به حرف زدن. یه صدا تو سرم پخش شد: + قرارمو بی قرار نکنی ها. چشامُ بستم و به این فکر کردم که چرا نمیشه روزهارو برگردوند به عقب؟ هوا گرمه.میدونم نمیرسم ،اما باز هم قدم هامو تندتر میکنم .
« دل‌بِبُرداز‌من‌وبیم‌است‌که‌ایمان‌بِبَرد . »
|🥀🕯| همیشھ‌میگفت‌من‌یہ‌ࢪوز؎ شھیدمیشم✌️🏼💔 یباࢪم‌ڪھ‌نوجوون‌بود؛ معلمش‌بہ‌خاطࢪباز؎گوشے ازڪلاس‌بیࢪونش‌ڪࢪد😐😅🌸 گفت‌حالاڪھ‌منوبیࢪون‌مےڪنیدحࢪفےنیست! ولۍبدونیدداࢪیدشھیدِآینده‌ ࢪوبیࢪون‌مۍڪنید💚🌿シ! شهیدحسین‌ولایتی‌فر
هدایت شده از التیـــام,🇵🇸
باتو خوشبخت ترین آدمِ این قافله ام گم نشو ، دور نشو ، بی تو جهانم خالیست! بی تو دنیای من از درد ، به هم می‌پیچد! بی تو سهم من از این حادثه ، بی اقبالیست . . .
هدایت شده از - مـن‌ِ‌بدونِ‌تـو -
چشمت‌به‌چشم‌ماودلت پیش‌دیگری‌ست جای‌گلایه‌نیست که‌این رسم‌دلبری‌ست ...
از زمزمه دلتنگیم از همهمه بی‌زاریم نه‌طاقت خاموشی نه تاب سخن داریم!
وصیت نامه ام را مینویسم روی دیوارت گدایان غالبا پشت همین دیوار میمیرند(:💔
دوست داشتن آدم‌ها را می‌توان از توجه آنها فهمید.. وگرنه حرف را که همه می‌توانند بزنند!🌚