📿🕌📿🕌📿🕌📿🕌📿
☀️ صـــــــ📿ـــلوات خاصه ی حضرت علی بن موسی الرضا به نيت خشنودي آن حضرت و بر آورده شدن حاجــــــــــات.☀️
⚜اللهّمَ صَلّ عَلی عَلی بنْ موسَی الرّضا المرتَضی⚜ الامامِ التّقی النّقی ⚜ و حُجَّّتکَ عَلی مَنْ فَوقَ الارْضَ⚜ و مَن تَحتَ الثری⚜ الصّدّیق الشَّهید ⚜صَلَوةَ کثیرَةً تامَةً⚜ زاکیَةً مُتَواصِلةً مُتَواتِرَةً مُتَرادِفَه⚜ کافْضَلِ ما صَلّیَتَعَلیاَحَدٍ مِنْ اوْلیائِک⚜
َ
✍ترجمه:
☀️خدایا رحمت فرست بر علی بن موسی الرضا☀️ امام با تقوا و پاک ☀️و حجت تو بر هر که روی زمین است ☀️و هر که زیر خاک، ☀️رحمت بسیار و تمام با برکت ☀️و پیوسته و پیاپی و دنبال هم چنان ☀️بهترین رحمتی که بر یکی از اولیائت فرستادی☀️
💫زیــــ🕌ــــــارتش در دنیا و شفاعتش در عقبی نصیبمان بگردان💫
الهـــــــــــــے آمیݧ
التمــــــــــاس دعــــــــــا
✨اݪّلهُمَّ صَݪِّ عَݪے مُحَمَّد وَ آݪِ مُحَمَّد وَ عَجِّݪ فَرَجَهُمْ✨
📿🕌📿🕌📿🕌📿🕌📿
@Emam_kh
#چگونه_یک_نماز_خوب_بخوانیم 74
🌹 استاد پناهیان؛
هر موقع اذان گفتند ، شما بلند شید ،
هر بار سر اذان در یک وضعیت خاصی هستید ،
که خدا دقیقا نشونه گیری
کرده در اون وضعیت صدات میزنه .
خدا میگه ملائکه ی
من اذان بگید این الان اگه بلند بشه آدم میشه ها...
ما استاد داریم ، اونم نمازه ...
مگه بزرگان به جایی رسیدن با چی به جایی رسیدن ❓
الان برید پیش ایت الله العظمی بهجت بفرمایید ،
من چیکار کنم ❓
ایشون میفرماید : نماز اول وقت بخون✅🌺
به بزرگان این رو فرمودند به کوچیکتراهم این و میفرمایند ،
من خودم شنیدم ازایشون ، کاری نباید کرد .
طوری نیست
جایی نباید رفت.....
رفتن پیش خدا فقط به علما اختصاص نداره ،
رجبعلی خیاط بود که اینجوری محضر حضرت میرسید .
شما رجبعلی قصاب بشو ، رجبعلی کاسب بشو ، رجبعلی دانشجو بشو . رجبعلی طلبه بشم بنده ، فرقی نداره .
👏👏✅
رفتن به سوی خدا که تخصصی نیست .
ممکنه حرف زدن از خدا تخصص بعضیها باشه ،
ممکنه بسیاری از آگاهیهای دینی تخصص بعضیها بشه ،
❌رفتن به سوی خدا که تخصص خاصی نمیخواد .
❌❌❌
با نماز به خدا نزدیک بشو
🍂اللّهمَّعَجِّلْلِوَلِیِّڪَالفَرَج🍂
🔴بازهم کم توجهی روحانی به دستورات رهبرانقلاب
🔰پزشکیان: رهبرانقلاب گفتند رئیسجمهور باید مسئول ستاد مبارزه با کرونا باشد
🔰روحانی: هفتهای یکبار جلسات این ستاد را من یا جهانگیری اداره میکنیم!
🔹اگر قرار بود برجامی به تصویب برسد یا FATF و ۲۰۳۰ به کشور تحمیل شود حسن روحانی هر روز در رسانه و جلسات متعدد حاضر میشد تا شخصا راه را باز کند. اما حالا که مردم درگیر بیماری و ویروس کرونا شده اند حسن روحانی نه تنها کمتر دیده میشود که با افتخار اعلام میکند فقط هفته ای یکبار در جلسات ستاد مبارزه با کرونا حاضر میگردد و اگر همان هم نشد جهانگیری به این جلسات میرود! این درحالی است که به گفته نائب رئیس اصلاح طلب مجلس، رهبرانقلاب خواستار ریاست شخص روحانی بر ستاد مبارزه با کرونا شده اند!
@Emam_kh
💢رییس قوه قضاییه: ستادمقابله با کرونا باید هر روز برگزار شود نه هفتهای یکبار
♦️آیت الله رئیسی: اختیاراتی که شورایعالی امنیت ملی با تنفیذ رهبرمعظم انقلاب برای مدیریت و کنترل بیماری کرونا به مسئولان اجرایی داده اتمام حجت است
♦️اختیارات لازم داده شده، همه دستگاهها به کمک دستگاه بهداشت و درمان کشور بشتابند
♦️در صورت نیاز جلسه ستاد مقابله با کرونا در عالی ترین سطح، باید هر روز برگزار شود نه هفتهای یک بار
♦️به دادستانهای سراسر کشور دستور دادهام با احتکارکنندگان به شدت و سرعت برخورد کنند
@Emam_kh
🔴 تفکیک قوا یا یکپارچگی مدیریت؟
🔹«شارل دو مُنتسكیو» اندیشمند و نظریه پرداز فرانسوی قرن هجدهم میلادی است كه نظریه تفکیک قوای وی در علوم سیاسی و نظامات سیاسی تحول آفرید. وی معتقد بود ساختار هر نظام سیاسی می بایست از سه قوه مجریه(اجرایی)، مقننه(قانون گذاری) و قضائیه تشکیل شود و وظایف و اختیارات هر کدام مجزا و مستقل باشد.
🔸منتسکیو در کتاب «روح القوانین» خود هدف از این تفکیک قوا را جلوگیری از سوءاستفاده از قدرت و رسیدن به آزادی دانست. وی معتقد بود چنانچه قدرت متمرکز دست یک شخص یا یک مجموعه قرار بگیرد آزادی افراد محدود خواهد شد ولی چنانچه قدرت بین مجموعه های مختلف به شکل منظم و قاعده مند تقسیم شود دیگر آزادی افراد محدود نخواهد شد.
🔹نظریه منتسکیو بر نظامات سیاسی غرب و قانون اساسی کشورهای مختلف تأثیر گذاشت و امروز کمتر کشوری را شاهدیم که بر مبنای نظریه منتسکیو عمل نکرده باشد. حتی حکومت های پادشاهی و استبدادی سعی می کنند ساختار اجرایی، قانون گذاری و قضا را از هم تفکیک کنند. نظریه منستکیو به شکل افراطی در همه حوزه ها امتداد پیدا کرد و به نام تخصص گرایی معنا پیدا کرد. قدرت اجرایی به وزارتخانه های اقتصاد، انرژی، بهداشت، عمران، رفاه، تعاون، صنعت، کشاورزی، اطلاعات و ... تقسیم شد و از دل تفکیک قوا، بوروکراسی متولد شد.
🔸اگرچه در نگاه اولیه تفکیک قوا و تخصص گرایی شاید منطقی باشد اما رصد تبعات این تفکیک ها و تخصص گرایی محض نشان می دهد مدل تفکیک قوا پاسخگوی حل مسائل و مشکلات کشورها نبوده و نیازمند بازنگری جدی است.
🔹واقعیت این است که تفکیک قوا و تخصصی گرایی افراطی مانع جدی بر سر راه «یکپارچگی مدیریت» است. سیستم سعی کرده با «اصل هماهنگی بین قوا»، مشکل یکپارچگی مدیریت را حل کند اما امروز کاملاً روشن است که این مشکل عمیق بجا مانده است. امروز بوروکراسی بلای جان نظامات سیاسی شده است.
🔸امروز بوروکراسی در جمهوری اسلامی به شدت ریشه دوانده؛ مدیریت شهری از حالت یکپارچگی درآمده و هر شهر هزار صاحب دارد. فرماندار، شهردار، اداره اطلاعات، دادگستری و دادستان، سپاه و نیروی انتظامی هر کدام اختیارات و وظایفی دارند که در خیلی از اوقات «تزاحم وظیفه» ایجاد می شود.
🔹در برخی کشورها سعی شده که بین تفکیک قوا و یکپارچگی مدیریت جمع کنند. بطور مثال در شهرهای آمریکا شهردار فصل الخطاب و جمع کننده است و همه تصمیمات مدیریت شهری به شهردار ختم می شود.
🔸مجلس بعدی می بایست این مسئله را در دستور کار خود قرار دهد. «اصلاح سیستم» یک اولویت اساسی است. حذف قوانین دست و پاگیر، متوقف کردن سیستم سازی و ساختارسازی و تخصصی گرایی محض و ادغام ساختارهای موازی جزو مهم ترین کارهاست. می توان امروز مشکل یکپارچگی مدیریت را در سطح کلان کشور و در بحران ها نیز مشاهده کرد در حالیکه یکپارچگی مدیریت خودش را در حل بحران ها نشان می دهد. در بحران ها باید اکثریت مطلق تصمیمات و اقدامات متمرکز شده و یکپارچه سازی شود.
🔹بطور مثال سیل می آید و هر سیستم و دستگاه برای خودش کار می کند. هرچند ستاد مدیریت بحران هم تشکیل می شود اما عملاً کارها یکپارچه نمی شود. دستگاه های کشوری، اطلاع دقیقی از وضعیت ها ندارند چون سامانه جمع آوری اطلاعات بحران یکسان و متمرکز نیست؛ مدیریت بحران شخصاً در یک منطقه حاضر می شود و از مابقی مناطق اطلاع دقیقی ندارد؛ وضعیت بصورت یکپارچه مانیتورینگ نیست! به این ها اضافه کنید ظرفیت ها و جمعیت های مردمی که بدون اطلاع از وضعیت کل مناطق، هر جمعیتی برای خودش هدفی را در نظر می گیرد و عمل می کند.
🔸نه فقط در سیل که در زلزله یا در همین مسئله #کرونا این عدم یکپارچگی خود را نشان می دهد؛ بهمین دلیل وقتی وضعیت به این نقطه می رسد همه می گویند سیستم بیمار است؛ سیستم معیوب است و سیستم ناکارآمد است.
✅ داود_مدرسی_یان:
@Emam_kh
⭕️ جلالی، رئیس پدافند غیرعامل:
دولت پدافند غیرعامل و پدافند زیستی را در ستاد مقابله با #کرونا حذف کرد!
✍دولتی که یه نقاش رو به خاطر سید بودن میزاره وزیر اط... باید هم پدافند غیرعامل رو به خاطر مبارزه با #بیوتروریسم حذف کنه!
تکرار میکنم #نفوذ اولویت هارو تغییر میده!!
@Emam_kh
🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸
مدل دومیل_هفتی
برای این مدل بافت برای هر هفت باید دانه ها فرد باشه از 5تا دونه میشه هفت بافت تا هر تعداد که خواستید
ما اینجا 15تا دانه انتخاب کردیم
یک دانه برای وسط هفت و درهر طرف یک دانه 7تا دانه نیاز داریم
رج اول 5زیر دوتایکی یک ژوته یک زیر یک ژوته دوتا یکی 5زیر
رجهای پشت همه از رو
رج سوم 4زیر دوتا یکی یک ژوته 3زیر1 ژوته دوتا یکی 4زیر
رج پنجم 3زیر دوتا یکی یک ژوته 5زیر یک ژوته دوتا یکی 3زیر
رج هفتم 2زیر دوتایکی یک ژوته 7زیر یک ژوته دوتا یکی 2تازیر
رج نهم 1زیر دوتا یکی یک ژوته 9زیر یک ژوته دوتا یکی 1زیر
رج یازدهم دوتایکی یک ژوته 11زیر 1ژوته دوتا یکی
دوباره از رج اول تکرار شود
این مدل هم میشه کنارهم چند هفت ببافید میتونید یک هفت مرکز بلوز یا لباس دیگه بندازید وهفتها باز شود وهر هفت از وسط هفت دیگه باز شود
@Emam_kh
💢 تفاوت در یک نگاه
🎥۲۱ اسفند ۹۸ |رئیس قوه قضائیه: در جلسه سرزده با ستاد مقابله با #کرونا در عالی ترین سطح در صورت لزوم باید روزانه برگزار شود
🔹۲۱ اسفند ۹۸ | حسن روحانی هفتهای یکبار جلسه ستاد بحران را من برگزار میکنم!
✍تفاوت تفکر جهادی در نحوه مدیریت بحران با مدیریت فشل غربزده خسته در یک نگاه
#کرونا_را_شکست_میدهیم
@Emam_kh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
زاکانی: این که اولین فوتی بیماری کرونا را در قم اثبات کردند، دلیل نمیشود که قم کانون کرونا باشد
کشف اولین فوتی در قم، نشان دهنده دقت در اینجا بود
#پروژه_قم_هراسی
@Emam_kh
🔴 مقتدی صدر خطاب به ترامپ: تو متهم به انتشار ویروس کرونا هستی
♦️مقتدی صدر، رهبر جریان صدر عراق در پیامی توییتری نوشت:این سخنان ترامپ مرا شوکه کرد: ما کاری بزرگ علیه ویروس کرونا انجام دادیم و اوضاع در صورتی که ما مداخله نمی کردیم، بدتر می شد.
♦️ای ترامپ، تو و امثال تو متهم به انتشار این بیماری هستید؛ خصوصا آنکه بیشتر افرادی که از آن رنج می برند، مخالفان آمریکا هستند.
♦️ای ترامپ، تو روز گذشته مدعی شدی آمریکا امپراطوری های بزرگی را سرنگون کرده و تروریسم را سرکوب کرده است، اما امروز در حال مبارزه با ویروسی هستی که با چشم غیرمسلح دیده نمیشود، آیا از خودت خجالت نمیکِشی؟
♦️ای ترامپ، تو جهان را وارد جنگ، اشغالگری، فقر و درگیری کردی و امروز مدعی هستی که فردی درمانگر هستی. این بیماری جز به دلیل سیاست های احمقانه تو (در جهان) منتشر نشده است.
♦️ای ترامپ، هر درمانی که از سوی تو و هم پیمانانت صادر شود، ما به آن رضایت نخواهیم داد و آن را نخواهیم خواست. تو تنها دشمن خدا نیستی، بلکه دشمن ملتها و صلح هستی.
@Emam_kh
🌼پروردگارا
🌼کسیکه در دامان
🍁تو پناه گرفت،
🌼طعم بیپناهی را نمیچشد
🍁هرکس
🌼که مدد از تو گرفت
🍁بییاور نمیماند
🌼آنکه
🍁بتو پیوست، تنها نمیشود
🌼خداوندا کنارمان باش
🍁قرارمان باش و یارمان باش
🌸 شـبتون در پناه خدا🌸
@Emam_kh
﷽
اقاجان یاصاحب الزمان ❣﷽
🌼تو را امواج دريا می شناسند
🍃تو را شن هاے صحرا می شناسند
🌼تو را اے منجی دل هاے عالم
🍃تمام ڪهکشان ها می شناسند
🌸اللﮩـم_عجـل_لولیـڪ_الفـرجــــ🌸🍃
@Emam_kh
امیرالمؤمنین عليه السلام:
در سختى ها شكيبا باش و در تكان ها با وقار و استوار
كُن في الشَّدائدِ صَبُوراً، و في الزَّلازِلِ وَقُوراً
غررالحكم، حدیث 7147
سلام🌺🍃
🌺خدایا همانگونه
ڪه چشمهایمان را
از خواب بیدار ڪردی،
🦋روحهایمان را نیز
از غفلت بیدار ڪــــن
🌺و همانگونه ڪه جهان را
به نور صبح منور گرداندے
🦋زندگیمان را بنور
هدایتت منـــور بگـــردان ...
🍃زندگیتون
سرشار از رحمت الهــے🍃
@Emam_kh
بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم
مرحوم فخر المحققين سيد محمد اشرف سبط سيد الحكماء ميرداماد رضوان اللّه تعالي عليه فرمود: اسحاق بن ابراهيم طاهري كه يكي از بزرگان بوده يك شب در عالم خواب آقا حضرت رسول اكرم - صلي الله عليه و آله - را ديد، حضرت به او فرمود: قاتل را رها كن . با ترس از خواب بيدار شد. ملازمان خود را طلبيد و گفت : اين قاتل كيست و در كجاست ؟ گفتند: در اينجا حاضر است و خودش هم اقرار بقتل كرده است . او را حاضر كردند اسحق به او گفت اگر راستش را بگوئي تو را رها خواهم كرد قاتل گفت : من با يكسري از رفقايم اهل همه فسادها و لااُبالي گري و عيّاشي و ولگردي بوديم با آنها مرتكب هر حرامي مي شديم و در بغداد بهر عمل زشتي دست مي زديم، يك پيرزالي براي ما زن مي آورد. يك روز آن پير زن بر ما وارد شد كه با خودش دختري بسيار زيبا آورده بود، آن دختر تا ما را ديد و متوجه شد كه آن پير زن او را فريب داده صيحه اي زد و بي هوش پخش زمين شد وقتي او را بهوش آوردند فرياد زد و گفت اللّه اللّه از خدا بترسيد و دست از من برداريد من اين كاره نيستم و اين پير زن غداره مرا فريب داد و گفت در فلان محل تماشائي است و قابل ديدن است و افسانه هائي برايم بافت و مرا راغب گردانيد من هم همراهش راهي شدم از خدا بترسيد من علويه از نسل حضرت زهرا سلام الله عليها هستم . دوستانم به حرفهاي او اعتنايي نكردند و جلو آمدند كه به او دست درازي كنند من بخاطر حرمت رسول اللّه - صلي الله عليه و آله - غيرتم بجوش آمده و از آنها جلوگيري كردم در نزاعي كه با آنها كردم جراحات زيادي بر من وارد شد چنانچه مي بيني پس من ضربه اي سخت بر او وارد كردم و پيشكسوت آنها را كشتم و دختر را سالم از دست آنها خلاص كردم . دختر وقتي خود را رها ديد درباره ام دعا كرد و گفت : همين طور كه عيبم را پوشاندي خدا انشاء الله عيب هاي تو را بپوشاند و هينطور كه مرا ياري و كمك كردي خدا تو را ياري كند در اين هنگام صداي همسايه ها بلند شد و به خانه ما ريختند در حالي كه خنجر خون آلود در دست من بود ومقتول در خون مي غلتيد مرا گرفتند و اينجا آوردند. اسحاق گفت : من تو را به خدا و رسول الله - صلي الله عليه و آله - بخشيدم آن مرد قاتل گفت من هم از همه گناهانم توبه كردم و به حق آن كسيكه مرا به او بخشيدي ديگر گرد گناه و معصيت بر نمي گردم و توبه كردم و كم كم يكي از نيكان گرديد.
📚 قصص التوابين يا داستان توبه کنندگان / علي ميرخلف زاده
اللهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ و عجل فرجهم
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴 رقص حاج قاسم
🔹 موضوع نه چندان مهمی بعنوان چالش رقص پرستاران و پزشکان در چند روز اخیر شکل گرفت که برخی از سلبریتیها هم به اون دامن زدند؛ هرچند نباید به سادگی از کنار این مدل آنارشیستی گذشت و نیازمند به تفکر و عمل است اما حیفم اومد این چند بیت از مولانا را براتون نفرستم؛
این ابیات را شهید عزیز #حاج_قاسم_سلیمانی با چه سوز و گدازی میخوند:
#رقص آنجا کُن که خود را بِشْکَنی
پَنبه را از ریشِ شَهْوت بَرکَنی
رَقْص و جولان بر سَرِ میدان کُنند
رَقْص اَنْدَر خونِ خود مَردان کُنند
چون رَهَند از دستِ خود، دَستی زَنَند
چون جَهَند از نَقصِ خود، رَقصی کُنند
مُطرِبانْشانْ از دَرون دَف می زَنَند
بَحْر ها در شورشان کَف می زَنَند
تو نبینی لیکْ بَهْرِ گوش شان
بَرگ ها بَر شاخ ها هم کَف زَنان
تو نبینی بَرگ ها را کَف زدن
گوشِ دل باید، نه این گوشِ بَدَن
مثنوی معنوی
جلالالدین مولانا
بله؛ آقای امین زندگانی عزیز و سایر سلبریتیها؛
رقص آنجا کن که خود را بشکنی...
امثال حاج قاسم و سایر شهدای عزیز در خون رقصیدند و غلطیدند...
✅ داود مدرسی یان:
@Emam_kh
میگفتن اگه بیاد تو پیاده روها دیوار میکشه
فعلا روحانی بین خودش و مردم دیوار کشیده...
ایشون وسط میدون
#کرونا
#دولت_تدبیر
@Emam_kh
‼️استفاده از دفترچه ی بیمه ی درمانی دیگران
🔷س 3503: آیا استفاده از دفترچه ی بیمه ی درمانی برای کسی که جزء خانواده صاحب دفترچه نیست، جایز است؟ و آیا جایز است صاحب دفترچه، آن را در اختیار دیگران بگذارد؟
✅ج: استفاده از دفترچه ی بیمه ی درمانی فقط برای کسی جایز است که شرکت بیمه نسبت به ارائه ی خدمات به او تعهد کرده است، و استفاده ی دیگران از آن موجب ضمان است.
@Emam_kh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
نامه غیرعاشقانه برنامه تلویزیونی به خانواده حسن روحانی که در برنامه زنده خوانده شد!
به اقای رئیس جمهور بگویید کمی بیشتر وسط گود بیاید، خیلی کنار ایستادهاند، اصلا ایشان کجا هستند!؟
@Emam_kh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💢روزگاری قرآن در چین ممنوع بود!!!
ولی امروز حکومت چین بخاطر حفظ مردمانش و درمانده شدن علم و تکنولوژی انسانی در برابر این ویروس(کرونا) مجبور به آزادی و پخش و توزیع قرآن در میان اجتماعاتش شده...
کم کم خداوند متعال داره حجّت های خودش رو بر همگان روشن تر و روشن تر میکنه، مخصوصاً برای مکذبّین کافر و دنیا پرستان مادیاتی از خداوند بی خبر...
اللهم عجل لولیک الفرّج
@Emam_kh
#رمان_مدافع_عشق
خم می شوم و یک شاخه گل رز برمی دارم و از نردبان بالا می روم. نزدیک غروب است و به قول بعضی ها خورشید لبه ی تیغ است. نسیم روسری ام را به بازی می گیرد. همان جایی که لحظه آخر رفتنت را تماشا کردم می ایستم. چه جاذبه ای دارد. انگار در خیابان ایستاده ای و نگاهم می کنی. با همان لباس رزم و ساک دستی ات. دلم نگاهت را می طلبد. شاخه گل را بالا می گیرم تا بو کنم که نگاهم به حلقه ام می افتد. همان عقیق سرخ و براق. بی اختیار لبخند می زنم. از انگشتم در می آورم و لب هایم را روی سنگش می گذارم. لب هایم می لرزد. “خدایا فاصله تکرار بغضم چقدر کوتاه شده!”
یک بار دیگر به انگشتر نگاه می کنم که یک دفعه چشمم به چیزی که روی رینگ نقره ای رنگش حک شده می افتد. چشم هایم را تنگ می کنم. “علی – ریحانه”
پس چرا تا به حال ندیده بودم! اسم تو و من کنار هم، داخل رینگ حک شده. خنده ام می گیرد، اما نه از سر خوشی. مثل دیوانه ای که دیگر اشک نمی تواند برای دلتنگی اش جواب باشد. انگشتر را دستم می اندازم و یک برگ گل از گل رز را می کنم و رها می کنم. نسیم آن را به رقص وادار می کند.
“چرا گفتی هر چه شد محکم باش!؟ مگه قراره چی بشه؟”
یک لحظه فکری کودکانه به سرم می زند. یک برگ گل دیگر می کنم و رها می کنم.
– بر می گردی…
یک برگ دیگر می کنم.
– بر نمی گردی.. بر می گردی… بر نمی گردی…
و همین طور ادامه می دهم. یک برگ دیگر مانده. قلبم می ایستد. نفسم به شماره می افتد.
– بر نمی گردی.
#مدافع_عشق
دلشوره عجیبی در دلم افتاده. قاشقم را پر از سوپ می کنم و دوباره خالی می کنم. نگاهم روی گل های ریز سرخ و سفید سفره می چرخد. نگاه سنگین زیر چشمی مادرم را به خوبی احساس می کنم. پدرم اما بی خیال هر قاشقی که می خورد، به به و چه چهی می گوید و دوباره به خوردنش ادامه می دهد.
اخبارگوی شبکه سه حوادث روز را با آب و تاب اعلام می کند. چنگی به موهایم می زنم و خیره به صفحه تلویزیون پای چپم را تکان می دهم. استرس عجیبی در وجودم افتاده. یک دفعه تصویر مردی که با لباس رزم اسلحه اش را روی شانه گذاشته و به سمت دوربین لبخند می زند و بعد صحنه عوض می شود. این بار همان مرد در چارچوب قاب بر تابوت است که روی شانه های مردم حرکت می کند. احساس حالت تهوع می کنم. زن هایی که با چادر مشکی، خودشان را روی تابوت می اندازند و همان لحظه مراسم پرشکوه تشییع شهید… یک دفعه بی اراد ه خم می شوم و کنترل را از کنار دست مادرم برمی دارم و تلویزیون را خاموش می کنم.
مادر و پدرم هر دو زل می زنند به من. با دو دست محکم سرم را می گیرم و آرنج هایم را روی میز می گذارم. “دارم دیوونه میشم خدا… بسه!”
مادرم درحالی که نگرانی در صدایش موج می زند، دستش را به طرفم دراز می کند.
– مامان…چت شد؟
صندلی را عقب می دهم.
– هیچی حالم خوبه.
از جا بلند می شوم و سمت اتاقم می روم. بغض به گلویم می دود.
“دلتنگتم دیوونه!”
به اتاقم می روم و در را پشت سرم محکم می بندم. احساس خفگی می کنم. انگشتانم را داخل موهایم فرو می برم. تمام اتاق دور سرم می چرخد. آخرین بار همان تماسی بود که نتوانستم جواب دوستت دارمت را بدهم. همان روزی که به دلم افتاد برنمی گردی.
پنجره اتاقم را باز می کنم و تا کمر سمت بیرون خم می شوم. یک دم عمیق بدون بازدم. نفسم را در سینه حبس می کنم. لب هایم می لرزد.
“دلم برای عطر تنت تنگ شده! این چند روز چقدر سخت گذشت!”
خودم را از لبه پنجره کنار می کشم. سلانه سلانه سمت میز تحریرم می روم. حس می کنم یک قرن است که تو را ندیده ام. نگاهی به تقویم روی میزم می اندازم و همان طور که چشمانم روی تاریخ ها سُر می خورد، پشت میز می نشینم. دستم را که به شدت می لرزد، سمت تقویم دراز می کنم و سر انگشتانم را روی عددها می گذارم. چیزی در مغزم سنگینی می کند.
“فردا…فردا…درسته!”
مرور می کنم تاریخی که بینمان صیغه موقت خواندند؛ همان روزی که پیش خودم گفتم نود روز فرصت دارم تا عاشقت کنم! فردا همان روز آخر است. یعنی با فردا می شود نود روز عاشقی. تمام بدنم سست می شود. منتظر یک خبرم. دلم گواهی می دهد…
از جایم بلند می شوم و سمت کمدم می روم. کیفم را از قفسه دومش برمی دارم و داخلش را با بی حوصلگی می گردم. داخل کیف پولم عکس سه در چهار تو با عبای قهوه ای که روی دوشت است به من لبخند می زند. آه عمیقی می کشم و عکست را از جیب شفاف کیفم در می آورم. سمت تخت برمی گردم و خودم را روی تشک سردش رها می کنم. عکس را روی لب هایم می گذارم و اشک از گوشه چشمم روی بالشت لیز می خورد. عکس را از روی لب به سمت قلبم می کشم. نگاهم به سقف و دلم پیش توست!
***
تند تند بندهای رنگی کتانی ام را به هم گره می زنم. مادرم با یک لقمه بزرگ که بوی کوکو از بین نون تازه اش کل فضا را پر کرده، به سمتم می آید.
– داری کجا می ری؟
– خونه مامان زهرا.
– دختر الآن می رن!؟ سرزده؟
– باید برم. نرم توی این خونه خفه می شم.
لقمه را سمتم می گیرد.
– بیا حداقل اینو بخور.از صبح توی اتاق خودت رو حبس کردی. نه صبحونه نه نهار. اینو بگیر. بری اونجا باید تا شام گشنه بمونی.
لقمه را از دستش می گیرم. با آنکه می دانم میلم به خوردنش نمی رود.
– یه کیسه فریزر بده مامان.
می رود و زود با یک کیسه می آید. از دستش می گیرم و لقمه را داخلش می گذارم و بعد دوباره دستش می دهم.
– می ذاریش تو کیفم؟
شانه بالا می اندازم و مشغول کتونی دومم می شوم. کارم که تمام می شود کیف را از دستش می گیرم. جلو می روم و صورتش را آرام می بوسم.
– به بابا بگو من شب نمیام. خداحافظ.
از خانه خارج می شوم. در را می بندم و هوای تازه را به ریه هایم می کشم. از اول صبح یک حس وادارم می کرد که امروز به خانه تان بروم. حواسم به مسیر نیست. فقط راه می روم. مثل کسی که از حفظ نمازش را می خواند بی آنکه به معنایش دقت کند.
سر یک چهار راه، پشت چراغ قرمز می ایستم. همان لحظه دخترکی نیمه کثیف، با لباس کهنه سمتم می دود.
– خاله یه دونه گل می خری؟
و دسته ی بزرگی از گل های سرخ که نصفش پژمرده شده را سمتم می گیرد. لبخند تلخی می زنم. سرم را تکان می دهم.
– نه خاله جون.
کمی دیگر اصرار می کند و من با کلافگی ردش می کنم. نا امید می شود و سمت مابقی افراد عجول خیابان می رود.
#رمان_مدافع_عشق
چراغ سبز می شود اما قبل از حرکت بی اراده صدایش می کنم.
– آی کوچولو!
با خوشحالی به سمتم برمی گردد.
– یه گل بده بهم.
یک شاخه گل بلند و تازه را به دستم می دهد. کیفم را باز می کنم و اسکناس ده تومانی بیرون می آورم. نگاهم به لقمه ام می افتد. آن را هم کنار پول می گذارم و دستش می دهم. چشم های معصومش برق می زند. لبانش را کودکانه جمع می کند.
– اممم…مرسی خاله جون!
و بعد می دود سمت دیگر خیابان. من هم پشت سرش از خط عابر پیاده عبور می کنم. نگاهم دنبالش کشیده می شود به سمت پسر بچه ای تقریباً هم سن و سال خودش. لقمه را با او تقسیم می کند. لبخند می زنم. چقدر دنیایشان با ما فرق دارد!
ادامه_دارد
.
💐شادے ارواح طیبہ شهدا صلوات💐
🍂اللّهمَّعَجِّلْلِوَلِیِّڪَالفَرج🍂
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💥اگه دلتون برا امام رضا علیه السلام تنگ شده فیلم رو ببینید تا حال دلتون عوض بشه 📿🕌📿🕌📿🕌📿🕌📿
☀️ صـــــــ📿ـــلوات خاصه ی حضرت علی بن موسی الرضا به نيت خشنودي آن حضرت و بر آورده شدن حاجــــــــــات.☀️
⚜اللهّمَ صَلّ عَلی عَلی بنْ موسَی الرّضا المرتَضی⚜ الامامِ التّقی النّقی ⚜ و حُجَّّتکَ عَلی مَنْ فَوقَ الارْضَ⚜ و مَن تَحتَ الثری⚜ الصّدّیق الشَّهید ⚜صَلَوةَ کثیرَةً تامَةً⚜ زاکیَةً مُتَواصِلةً مُتَواتِرَةً مُتَرادِفَه⚜ کافْضَلِ ما صَلّیَتَعَلیاَحَدٍ مِنْ اوْلیائِک⚜
َ
✍ترجمه:
☀️خدایا رحمت فرست بر علی بن موسی الرضا☀️ امام با تقوا و پاک ☀️و حجت تو بر هر که روی زمین است ☀️و هر که زیر خاک، ☀️رحمت بسیار و تمام با برکت ☀️و پیوسته و پیاپی و دنبال هم چنان ☀️بهترین رحمتی که بر یکی از اولیائت فرستادی☀️
💫زیــــ🕌ــــــارتش در دنیا و شفاعتش در عقبی نصیبمان بگردان💫
الهـــــــــــــے آمیݧ
التمــــــــــاس دعــــــــــا
✨اݪّلهُمَّ صَݪِّ عَݪے مُحَمَّد وَ آݪِ مُحَمَّد وَ عَجِّݪ فَرَجَهُمْ✨
📿🕌📿🕌📿🕌📿🕌📿
@Emam_kh