eitaa logo
عــــشق ممنـــوعه؛
7.1هزار دنبال‌کننده
3.6هزار عکس
854 ویدیو
7 فایل
بسم رب الحسنین علیهما السلام 💚 بعضی تجربه ها قشنگن، مثلِ دوست داشتنِ تــــــــــــــــــو...♥️🌿 رمان"عشق ممنوعه" به قلم:elsa هرگونه کپی برداری حتی با ذکر نام نویسنده حرام و پیگرد الهی دارد:") @ansar_tab تبلیغات خواستین👆
مشاهده در ایتا
دانلود
🦋🕯🦋🕯🦋🕯 🕯🦋🕯🦋🕯 🦋🕯🦋🕯 🕯🦋🕯 🦋🕯 🕯 کلافه موبایلم را انداختم روی مبل. این پسر چرا اینطور می کرد؟ نه به حرف های دیشبش و نه به رفتار امروزش. از دیشب هم که کلا خانه نیامده بود. معلوم نبود با خودش چند چند است. نکند از پیشنهادش پشیمان شده بود؟ خب اگر می خواست پیشمان شود چرا از اول اصلا حرف زد؟ مگر کسی مجبورش کرده بود که به من پیشنهاد ازدواج بدهد؟ مگر اصلا من حرف دلم را به او زده بودم که او بخواهد از روی اجبار، احساس مسئولیت یا هر کوفت و زهرمار دیگری تصمیم بگیرد؟چقدر همه چیز در هم پیچیده بود. چقدر اطرافم همه چیز گنگ و محو بود. از هیچ چیز سر در نمی آوردم. سردرگمی برای آدمی مثل من به هیچ عنوان ساده نبود. در همین فکر و خیال ها بودم که موبایلم زنگ خورد. اول خواستم بدون نگاه کردن به شماره قطع کنم، اما وقتی چشمم به نام حامی افتاد، نتوانستم مقاومت کنم و جواب دادم. اما با لحنی سرد و همینطور دلخور. - بله؟ اصلا شبیه چند دقیقه قبل نبود. باز همان حالت شوخ و شنگی را به خود گرفته بود. - خانم ببخشید شما عصا تو گلوت گیر کرده؟ با تعجب گفتم : چی؟ - می گم عصا مصایی چیزی تو گلوت گیر کرده؟ اگه آره تعارف نکن بگو خودم بیام درش بیارم. - چی میگی حامی؟ - چرا مثل عصا قورت داده ها حرف میزنی؟ تازه فهمیدم چه می گوید. نوچی کردم و گفتم : حامی می خوای بگی چی کار داری؟ - خب فکر کنم مادمازل اصلا اعصاب معصاب ندارن. پس سریع می رم سر اصل مطلب. زنگ زدم بگم اگه کارخونه تشریف نمی برین حاضر شین بیام باهم یه سر بریم منزل ننه مان، هم یه عرض ادبی بکنیم، هم قول و قراری که با هم گذاشتیم رو با اونا در جریان بذاریم. سر راهم بریم من رضایت بدم اون باربد از زندون بیاد بیرون بره پی زندگیش. آنقدر محکم و مطمئن حرف زد که باعث شد مجدد شک و شبهه ای که گریبانم را گرفته بود، رهایم کند و اصلا به بخش دوم حرفش توجه نکنم.
هدایت شده از مسجد حضرت قائم(عج)
🎴اطلاعیه کمک به مادر بزرگ پیر و بچه‌های بدون سرپست ...! مادربزرگ پیری با کارگری و زحمت زیاد سرپرستی دو تا از نوه‌های بی سرپرستش رو که پدر و مادر ندارن چند سالی هست بر عهده گرفته و داره بزرگ می‌کنه اما الان توان کار کردن نداره و نمی‌تونه خونه اجاره کنه و هر هفته خونه‌ی یکی از اقوام میرن! 🏮 متا‌سفانه اقوام دیگه پذیرای این خانواده نیستن و در آستانه‌ی آواره شدن هستن! باید فورا ۴۰ میلیون تومان برای رهن خونه تهیه کنیم براشون! با هر مبلغی که توان دارید کمک کنید تا این خانواده دارای سرپناه بشن؛ حساب و خیریه‌ی مسجد حضرت قائم(عج) 👇👇 ●
5041721113100847
مبالغ اضافه صرف سایر امور خیر می‌شود 🏮اطلاعات بیشتر👈 @mehr_baraan
هدایت شده از تبلیغات همسران💓
سلام؛ طاعات قبول باشه؛ به نیت فرج امام زمان(عج)، آمرزش اموات و رفع گرفتاری‌ها کمک حال این خانواده باشیم. همیشه فرصت کافی نداریم و هیچکدوممون از فردای خودمون خبر نداریم! پس همین الان اقدام کن و بخشی از این کار خیر ...💔 گزارش خیریه رو در کانال زیر ببینید. 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/2846883849Cbf3af7a7e9
بیشتر مشکلات زندگیمون از ‌اونجا شروع میشه که: ما برای آدم های اطراف مون زندگی می کنیم. لباسی میپوشیم که مد باشد! در رشته ای درس میخوانیم که کلاس داشته باشه! با کسی ازدواج می کنیم ک حتما پولدار باشه تا چش بقیه رو کورکنیم جوری زندگی میکنیم که فقط دیگرانو راضی کنیم! برای مردم زندگی کردن، یعنی خودتو به حساب نیاوردن. برای مردم زندگی کردن، یعنی کوچک بودن. برای مردم زندگی کردن، یعنی مرگ تدریجی. خودت باش! خودت باش! خودتو هر طوری که هستی قبول داشته باش! به خودت افتخار کن؛ کافیه که از امروز خودت باشی. 『
🔥 جا نمونی 🚨🚨🚨 🔻دوخت رایگان چادر🔻 _____________ 🛍️ رو زنده نگه دارید🍃 رایگان چادر رایگان برای دوستانی که پارچه دارند .🎁 👈 پارچه چادری بدون سود 🎈 📢📢 عضو شو 👇👇👇 🆔https://eitaa.com/joinchat/869860085C8c800183ce
🦋🕯🦋🕯🦋🕯 🕯🦋🕯🦋🕯 🦋🕯🦋🕯 🕯🦋🕯 🦋🕯 🕯 . بی اختیار لبخند دندان نمایی روی لبم نشست و گفتم : همین الان؟ - می خوای بذاریم نصفه شب ساعت دو سه اینا بریم یکم متفاوت باشه هان؟ داشتم کم کم به این نتیجه می رسیدم که همان جدی باشد بهتر است. طلبکار گفتم : یک بار نشد مثل آدم جواب منو بدی. خندید. از همان خنده های قشنگ که دل آدم قنج می رفت. چقدر عوض شده بودم من! هیچ وقت فکرش را نمی کردم روزی از شنیدن صدای خنده ی یک نفر دلم زیر و رو شود. - والا من جدی می شم می گی چته، شوخ و مشنگ می شم میگی سبک بازی در نیار و جدی باش. به کدوم ساز شما برقصم؟ - بحثای ما انتها نداره. کی می رسی؟ - ام حدود نیم ساعت دیگه. - باشه پس منتظرتم. *** سکوت میانمان را با سوالی که به طرز عجیبی داشت روی مغزم رژه می رفت، شکستم. - حامی... - هوم؟ کشتی هایم غرق شد. او باید در جوابم می گفت جانم! با چهره ای عبوس نگاهش کردم و گفتم : هیچی! مشکوک نگاهم کرد - وا. خوبی؟ تند گفتم : من خوبم تو چی؟ خنده اش گرفت. - بخدا خوبم. چرا می زنی؟ چشم غره ای رفتم و نگاهم را به بیرون دوختم. - بگو چته حاج خانم تا نرسیدیم. - من هیچیم نیست
🌀 آموزش برنامه نویسی ، سـرمـایـه گذاری موفق برای کودکان شماست💰 چـــــرا ⁉️ 1️⃣یکی از ۳ مهارت پردرآمد دنیا 2️⃣بی دردسرترین شغل برای مهاجرت کاری 3️⃣از معدود مشاغل با امکان دورکاری از خانه 🎁 همراه یک 📌ویژه سنین 9 تا 14 سال الان ثبت نام کنید👇🏻 https://B2n.ir/a57956 https://B2n.ir/a57956 👨‍💻 آکادمی یاسان 👩‍💻
🦋🕯🦋🕯🦋🕯 🕯🦋🕯🦋🕯 🦋🕯🦋🕯 🕯🦋🕯 🦋🕯 🕯 - کاملا مشخصه. قبلا هم گفته بودم دروغ گوی خوبی نیستی. بگو چته. - گفتم هیچیم نیست! حواست به رانندگیت باشه. - خب باشه. حداقل بگو چی می خواستی بگی - یادم رفت. - آرامش؟ سوالی و دلخور نگاهش کردم. - اگه کاری کردم که باعث شده اینجوری شی ببخشید. خب حالا حرف بزن. هوفی کردم. شاید هم توقعم بی‌جا بود. به خودم فکر کردم. وقتی من خودم حتی یک کلمه ی محبت آمیز از دهانم بیرون نمی آمد، نباید از او توقع می کردم. سعی کردم آرامشم را حفظ کنم و گفتم : واقعا یادم رفت چی می خواستم بگم. واقعا از لحنم می خواند کی راست می گویم و کی نه! چون بحث را کش نداد و گفت : یادم باشه از این بعد ماهی صدات کنم! ابرویی بالا انداختم و گفتم : مگه بوزینه ها اصلا حرف می زنن؟! کم نیاورد - می بینی که فعلا حرف می زنن. چشم غره ای رفتم و نگاهم را به بیرون دوختم. واقعا سوالم را از یاد بردم. ضبط را روشن کردم. سکوت ماشین اذیتم می کرد. قبل از رسیدن، یاد ماهرو افتادم و قضیه اش را گفتم. تا جمله ام تمام شد با بهت گفت : یعنی جدی جدی داره می ره؟ حس خوبی پیدا نکردم. شاید باز هم داشتم زیاده خواهی می کردم و پایم را از گلیمم دراز تر، اما طلبکارانه گفتم : آره داره می ره. که چی؟ - آخه کجا می خواد بره! نباید قبول می کردی آرامش!
پارت سورپرایز امشب تقدیم به عزیزترینهام😍🌸☝️
هدایت شده از عــــشق ممنـــوعه؛
☘️ يا مَنِ اسْمُهُ دَواءٌ وَ ذِكْرُهُ شِفاءٌ ☘️ 🚧مشکلات آقایان زمینه ساز 80% طلاق ها و سرطان پروستات در ایران🚧 🌱 بهبود ریشه ای ۱۰۰٪ گیاهی 🌱 با متخصص طب سنتی 📖🧿( الرِّجالُ قَوّامُونَ عَلَي النِّساءِ )🧿📖 مردان تكيه گاه زنانند. 🫂 🧾برای اقدام و تشکیل پرونده ، فرم ویزیت رو پر کن📋 https://formafzar.com/form/j1so2 https://formafzar.com/form/j1so2 💯شاید حکمتی داشته که اینجا دعوت شدی😇 👇🏻👇🏻جهت مشاهده رضایتمندی ها بر روی لینک زیر کلیک کن👇🏻👇🏻 https://eitaa.com/joinchat/2155282838Ce896c34da2 https://eitaa.com/joinchat/2155282838Ce896c34da2
اگه ۵ نفر دیگ برید قبل شروع یکی دیگ هم میدم😍😍☝️
نه تنها نرفتین دو نفر هم از دیشبیا لفت دادن😐😐😐❌