#ادامه👈حسن پور،احمد بهرامی،رمضانپور و درويشی به اعتصاب غذا دست زدند و در مسجد به بست نشستند.سپس در ساعت يک بعد ازظهر به طرف روستای مجاور راهپيمايی کردند و نسبت به برنامه ها و عملکرد های دولت اعتراض کردند. آنها پس از تجمع در آن روستا و سخنرانی حجت الاسلام بهاری به ولشکلا بازگشتند.با پيروزی انقلاب اسلامی،درویشی به عضويت کميته انقلاب اسلامی در آمد.با گذشت پنج ماه از پيروزی انقلاب به استخدام رسمی #سپاه آمد.پس از عضويت در سپاه مسئوليت اسلحه خانه سپاه را به عهده گرفت و با شرکت در آموزش نظامی با فنون نظامی آشنا شد.سپس دوره آموزش تکاوری را در مريوان گذراند.پس از اتمام آموزش در واحد عمليات ساری به خدمت مشغول شد.در همين سال ازدواج کرد.چند روز پس از ازدواج با شروع درگيری عوامل ضد انقلاب در گنبد به اين منطقه اعزام شد و يک هفته در آنجا بود.پس از بازگشت به ساری در واحد عمليات سپاه ساری مشغول به کار شد.در نخستين مأموريت يک ماهه که با ماه رمضان مقارن بود در شهرهای مهاباد،سقز و اروميه برای سرکوبی ضد انقلابيون به فعاليت پرداخت.فرماندهی گروه مزبور را که دويست و پنجاه و پنج نفر بودند شهیددکتر مصطفی چمران به عهده داشت که در پاوه در محاصره ضد انقلاب قرار گرفتند.درگيری پاوه با پيام حضرت امام خمينی و حمايت نيروهای نظامی با پيروزی نيروهای انقلاب در تابستان 58 خاتمه يافت.او پس از اتمام مأموريت به ساری بازگشت و چندی بعد مسئوليت روابط عمومی سپاه پاسداران سورک را به عهده گرفت و حدود شش ماه در اين مسئوليت باقی مانده و پس از آن دوباره به ساری برگشت و مسئوليت واحد آموزش نظامی سپاه ساری را به مدت يک ماه به عهده گرفت و به آموزش نظامی نيروهای بسيج و ديگر گروههای مقاومت در پادگان شهيد يداللّه زاده گهرباران پرداخت.در اين مدت پنج ماهه کلاسهای #آموزش_قرآن و اسلحه شناسی مختلف تشکيل می داد.در اين زمان عناصر ضد انقلاب در شهرها و مناطق گوناگون کشور،دست به اقدامات ضد انقلابی می زدند.بنابراين علی اکبر در بيشتر اين درگيريها در مناطق شمال کشور شرکت می کرد از جمله در درگيری مجدد شهر گنبد و قائمشهر در زمستان 58 حضور داشت.همچنين به مدت يک هفته به همراه شهيد تورانی به عنوان يکی از محافظان شهید محمدعلی رجايی رئيس جمهور وقت مشغول بود.سپس به مدت يک ماه در چالوس به آموزش نيروهای بسيجی پرداخت و در اوايل نيمه دوم سال 60 به منطقة جنوب کشور اعزام شد.در جاده آبادان ـ ماهشهر مأموريت يافت و در عمليات ثامن الائمه مدت سه ماه در اين منطقه بود و عملاً فرماندهی تيپ تازه تأسيس کربلا را به عهده داشت.با پايان يافتن مأموريت در مناطق عملياتی جنوب،به ساری مراجعت کرد و از آنجا عازم مريوان شد و فرماندهی نُهصد نفر از نيروهای نظامی را به مدت دو ماه به عهده گرفت.در اين زمان همسر و فرزند درويشی با مشکلات اقتصادی مواجه بودند و در منزلی استيجاری در ساری سکونت داشتند.همسرش بنا به توصيه علی اکبر برخی مواقع به روستا رفته و در کارهای منزل و کشاورزی به مادرش کمک می کرد.او انگيزه خود از رفتن به جبهه را #کسب_رضای_خدا،نابودی ابر قدرتهای جهان و #حفاظت_از_ناموس ملت عنوان می کرد.در روزهايی که به مرخصی می آمد،علاوه بر تشکيل کلاس آموزش اسلحه،تعدادی از بانوان را نيز برای امدادگری با خود به کردستان می برد.تنها فرزندش حسين در سال 60 به دنيا آمد.درباره او به همسرش گفته بود:بايد فرزند ما در خط امام باشد،همچنين وصيت کرده بود بعد از من،حسين را به حوزه بفرستيد تا تحصيل علوم اسلامی کرده و مبلغ اسلام شود.علی اکبر دوست داشت به تحصيل علوم دينی بپردازد و به تلاوت قرآن و مطالعه #نهج_البلاغه اهميت می داد.علاقه زيادی به ديدار امام خمينی داشت و در آخرين مرخصی که به ساری آمده بود به اتفاق همسرش با امام خمينی(ره)ديدار کردند.درويشی سپس داوطلبانه رهسپار اهواز گرديد و پس از نوزده روز حضور در يک منطقة عملياتی شناسايی که همرزمش حسن پور در آن به شهادت رسيد،جانشينی فرماندهی تيپ تازه تاسيس کربلا را به مدت يک ماه به دوش گرفت.سپس از 10 اسفند 60 تا 10 خرداد 61 جانشين فرمانده تيپ مزبور بود.پس از بازگشت از منطقه عملياتی به عنوان مسئول بسيج سپاه ساری مشغول به کار شد اما در تاريخ پنجم تيرماه 61 بار ديگر به اهواز رفت و فرماندهی يکی از گردانهای تيپ کربلا را به عهده گرفت.در عمليات رمضان در منطقه شلمچه نامه ای نوشت و روی سينه دوست شهيدش گذاشت و سپس به برادر خانم خود ـ علی اکبر حسينی ـ گفت:اگر شهيد شدم جسمم را به عقب برگردان.من در اين عمليات دو الی سه روز ديگر شهيد می شوم.سرانجام طبق پيش بينی،علی اکبر در 23 تير ماه 61 که مصادف با روز بيست و سوم ماه مبارک رمضان بود در حالی که فرماندهی یک گردان از نيروهای تيپ کربلا را به عهده داشت بر اثر اصابت ترکش کاتيوشا در شلمچه به #شهادت رسيد.
#شهید_سردار_علی_اکبر_درویشی
#قهرمان_ایرانی
#افتخار_ایرانی