eitaa logo
✍️قلم زنی✒️
211 دنبال‌کننده
612 عکس
114 ویدیو
3 فایل
من خسی بی سر و پایم که به سیل افتادم ذره ای بودم و مهـــر تو مـرا بالا برد اینجا محفلی است، برای قلم زنی در عرصه‌ی نگارش دل‌نوشته‌های تحلیلی، تاریخی و ناگفته‌هایی از جنس افکار زن نگار ارادتمند #فاطمه_شکیب‌رخ دکتری تاریخ @Shakibrokh
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
«اسلام منهای روحانیت» بعد از صدور فرمان تاریخی «تحریم تنباکو» مرحوم آيت الله سيدحسن مدرس، زمانی که طلبه جوانی بودند به سامرا رفته تا با مرحوم ميرزای شيرازی ملاقات کنند؛ ميرزای شيرازی وقتی متوجه می شود که سید، اهل ايران است، از اوضاع و احوال ايران پرس‌وجو می کند، شهيد مدرس در پاسخ مرحوم شيرازی، از تاثیر اعجاب انگیز فتوای تحریم تنباکو در ایران می گوید، میرزای شيرازی با شنیدن اين سخنان شروع به گريه کرده که آيت الله مدرس از ايشان علت را جویا می شوند، ميرزا می فرمايد؛ من از اهميت دادن مردم به سخن عالمان دينی ناراحت نيستم، بلکه گريه و ناراحتی من به اين دليل است که دشمنان اسلام که تاکنون نمی دانستند قدرت اسلام در کجاست از همين امروز براي شکستن قدرت اسلام کار خواهند کرد…* به راستی که شناخت قدرت اسلام توسط نظام مستبکران، زنگ خطری بود که تهدید امنیت روانی جوامع مسلمین را به حاصل نشاند و اثرات این شناخت هم اکنون نیز دامن گیر کشورهای اسلامی است؛ چراکه در حال حاضر، شبکه های معاند و فعال علیه نظام جمهوری اسلامی، مانند و امثالهم، گاهی بیش ‌از ده‌ها ساعت از برنامه های خود را اختصاص به تمسخر بیانات سیاسی و غیره علمای ایران اختصاص داده و تمام همت خود را معطوف به نفرت پراکنی عمومی از این قشر می کنند! این درحالی است که در برابر برنامه های تخریب زای معاند علمای ایران، نظام جمهوری اسلامی برنامه‌ی مدون و مثمری برای خنثی نمودن طرح های در دست آنان ندارد! خب نتیجه چه می شود؟! ملت مسلمانی که از منبر و محراب مسجد فاصله بگیرند؛ تربیت شان را همان رسانه های پر زرق و برق برعهده می گیرند که جز عادی سازی فحشاء و انحرافات جنسی، آموزش مهم دیگری برای ملت‌ها ندارند! «اللهم اجعل عواقب امورنا خیرا» *برگرفته از کتاب سده تحریم تنباکو، ص ۱۳۸. ✍🏻فاطمه شکیب رخ @Ghalamzaniii
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔻آقای خسروپناه! دوران رهایی‌ست! 🖊مهدی جمشیدی [یکم]. چند سال پیش در یکی از مدارس، چند جلسه‌ای برای دانش‌آموزان، اخلاق جنسی تدریس کردم؛ اما از تدریس، پا فراتر نهادم و به دانش‌آموزان نزدیک شدم و از دنیای درونی آنها مطلع شدم. عجیب بود؛ نسبت به نسل و دهۀ من، انحراف‌های جنسی، بسیار گسترده شده و آلودگی‌های اخلاقی، ریشه دوانیده بودند. بااین‌حال، این نوجوانان غوطه‌ور در معصیت، مشاور و راهنمای دلسوزی نداشتند که مسأله‌های درونی‌شان را با او در میان بگذارند. یکی از دانش‌آموزان می‌گفت مبتلا به خودارضایی است و‌ مشاور رسمی آموزش‌وپرورش به او گفته هفته‌ای یکبار انجام این عمل اشکالی ندارد. حجم آفت‌ها و انحراف‌ها آنچنان بود که علاج ریشه‌ای و ساختاری می‌طلبید. [دوم]. برای گفتگو با دانش‌آموزان، به یکی از مدارس دخترانه رفته بودم. مشخص بود که به زور و اجبار به نشست آمده بودند. هرچه می‌گفتم در ذهن‌ها جا نمی‌گرفت؛ گویا یک شکاف هویّتیِ بزرگ پدید آمده بود که امکان تفاهم و گفتگو را از میان برده بود. این همه فاصله و زاویه، عجیب بود. پس از برنامه، یکی از دانش‌آموزان کنارم آمد و گفت فقط می‌خواهم به شما بگویم که بسیار دیر آمدید. او درست می‌گفت اما مخاطبش من نبودم؛ نویسنده‌ای که تمام توان خود را در دو دهۀ اخیر، صرف روشنگری و اعتراض و انتقاد و مناظره و تبیین کرده است. [سوم]. در جریان اغتشاشات سال ۱۴۰۱ که برای اولین بار، دامنۀ کشمکش‌ها و تضادها به مدرسه‌ها هم کشیده شد، دخترم که در یک مدرسۀ دولتی تحصیل می‌کرد، به‌شدت از سوی همکلاسی‌هایش مورد فشار و تحقیر قرار گرفت. همکلاسی‌های او که همگی غیرچادری بودند و ذهنیّت منفی نسبت به انقلاب داشتند، چادری‌بودن او و عقاید دینی و انقلابی‌اش را به دستاویزی برای بایکوت‌کردن وی و سرزنش و ملامتش تبدیل کرده بودند. فشارها و کنایه‌ها به دخترم در حدی بود که در مدت کوتاهی، نشانه‌های افسردگی در او نمایان گردید. بسیار احساس انزوا و تنهایی می‌کرد و می‌گفت در مدرسه، دوستی ندارد که سبک زندگی و تفکرش مانند او باشد. در اینجا بود که من در این اندیشه فرو رفتم که آیا من مقصرم که به دلیل قرار داشتن در طبقۀ متوسط، توان پرداخت شهریۀ مدرسۀ غیردولتی را ندارم، یا نهادهای فرهنگی و از جمله شورای عالی انقلاب فرهنگی که بی‌خاصیّت و بی‌کفایت هستند؟! [چهارم]. از کنار مدرسۀ دولتی پسرم می‌گذشتم. صدای بلند فحاشی‌های ناموسیِ بسیار رکیک دانش‌آموزان را با یکدیگر شنیدم. گویا با یکدیگر درگیر شده بودند. از پسرم در این باره پرسیدم. پاسخ داد همیشه در مدرسه نزاع هست و هرچه می‌خواهند می‌گویند و یکبار هم که معاون مدرسه می‌خواست اینان را مهار کنند، خودش را کتک زدند. دریافتم مدرسه، رهاست و کنکور و دیوان‌سالاری و شبکه‌های اجتماعیِ غربی و بی‌عملی نهادهای فرهنگی، همه‌وهمه، هویّت را بر باد داده‌اند. نه معاون پرورشی دارند و نه کمترین خبری از کار فرهنگی است و نه معلمان در جهت تربیت تلاشی می‌کنند و ... . به معنی واقعی کلمه، مدرسه رهاست. [پنجم]. حجت‌الاسلام خسروپناه، دبیر شورای عالی انقلاب فرهنگی، چندی‌ست که به منتقدان کارنامۀ شورا می‌تازد و آنها را بی‌اطلاع و غیرمیدانی و بی‌ادب می‌خواند و به دفاع از شورا می‌پردازد. دیگران را نمی‌دانم اما من از زندگی روزمرّۀ فرهنگی نوشتم، از عینیّت‌های محسوس، از واقعیّت‌های کنونی، از زیر پوست جامعه، از ذهنیّت‌های فرسوده‌شده، از لیبرالیسم فرهنگی، از اغتشاش معنایی و زوال هویّت، از سرمایه‌سالاری در نظام آموزشی، از خاموشی و انحطاط شورای عالی انقلاب فرهنگی، از دوگانگی فرساینده در درون نظام، از منافقان انقلاب و ... . من از آن انقلابی‌هایی نیستم که فرزندانم را از جامعۀ واقعی جدا کنم و به درون گلخانه‌های شبه‌مذهبی که مدرسه نام گرفته‌اند ببرم. همین که انقلابی‌ها، فرزندان‌شان را از مدرسه‌های دولتی جدا کرده‌اند، به معنی شکست نظام در انقلاب فرهنگی نیست؟! مگر بنا نبود توحید در ساخت اجتماعی و زندگی روزمره، مستقر شود و جامعه، به بستری برای کمالات معنوی و ایمانی تبدیل گردد؟! آن‌قدر از واقعیّت‌های جامعه احساس خطر کرده‌اند که برای خود، کلونی‌های آموزشی ساخته‌اند و فقرا و طبقۀ متوسط را در مدارس دولتی رها کرده‌اند. این وضع، نه عدالت است و نه اخلاق. و من در شورای عالی انقلاب فرهنگی، یک مرد نمی‌شناسم که این دردهای عمیق و مزمن را فریاد بزند و یقه چاک بدهد و از کارگزاران فرهنگیِ بی‌کفایت و ضعیف‌النفس، پاسخ و عمل بطلبد. همه با هم تعارف دارند. سیاست، حقیقت را بلعیده و قدرت‌طلبی، خدایی می‌کند و آرمان‌ها، در دهۀ شصت جا مانده‌اند. https://eitaa.com/mahdi_jamshidi60
✍️قلم زنی✒️
🔻آقای خسروپناه! دوران رهایی‌ست! 🖊مهدی جمشیدی [یکم]. چند سال پیش در یکی از مدارس، چند جلسه‌ای برای د
«ضمانت شغلی، ضمانت بی اخلاقی» چند روز پیش که نوشته آقای جمشیدی در خصوص وضعیت نسل زد و‌ آشفته بازار مدارس دولتی را دیدم، ذهنم مثل یک آهنربا در جمله‌های متن قفل کرد! تجسم مخدوش برخی مدارس دولتی در بحث اخلاقیات، همیشه سوال برانگیزترین بخش مهم فرهنگ دانش آموزی فرزندان ایران زمین در نزد دغدغه مندان تربیتی بوده است! بارها از خود پرسیده‌ام‌ چه می شود که برای تدریس در یک مدرسه غیر دولتی، ملاک های خاص رفتاری، تربیتی و اخلاقی و حتی مذهبی وجود دارد؛ اما وقتی درب مدارس دولتی، گشوده می شود، آنچه کمرنگی آن چشم را می آزارد، سبکی وزنه‌ی اخلاق و تربیت خواهد بود! متاسفانه پس از نقش فضای رهای مجازی که عهده‌دار تربیت دانش آموزان ما است، بخش مهمی از این جریان، برخاسته از تربیت معلمانی بوده که متخلق به اخلاق اسلامی نیستند و وظیفه انسانی خود را به خوبی نمی شناسند! در تجربه حضور اندکم در دبیرستانی دخترانه دیدم که در زنگ های تفریح، مهم‌ترین بحث و دغدغه بین معلمان مدرسه، آن قسط نداده و حقوق و مزایای درخواستی ایشان بود! نارضایتی و طلبکاری از نظام و دولت هم که سرریز مباحث بین آنان دیده می شد و بیشتر آنان فکر می کردند، در قبال حقوقی که دریافت می کنند؛ مسئولیتی به این بزرگی ندارند! این مسئله در حالی ست که مطالبات معلمان دولتی در مقایسه با معلمانی غیر دولتی که تحت فرمان مجموعه خویش هستند، قابل تامل است؛ حقوق و مزایایی به مراتب کمتر در ازای بذل نشاط بیشتر، مهم ترین تفاوت این دو حیطه است! ضمن آنکه، معلمان شاغل در مدارس غیر دولتی با کوچکترین برخورد غیر اتفاقی با دانش آموزان، باید به والدین و کل مجموعه پاسخگو باشند و به محض کسب عدم رضایت عموم والدین در نظرسنجی آخرسال، باید با تدریس خداحافظی کنند! درست است؛ تنها مسئله‌ای که سبب این‌تفاوت بزرگ در مدارس دولتی و غیر آن می شود، ضمانت شغلی معلمان دولتی و نظارت قوی بر اعمال معلمان، در مدارس غیر دولتی است! در واقع، متاسفانه این ضمانت شغلی در باور برخی از انسان ها، ساختاری ایجاد کرده که حتی آنان را از قبول وظایف انسانی خویش باز داشته است! و گرنه که اگر رعایت ادب و احترام به دانش آموز توسط مجموعه های تربیتی رعایت می شد و حفظ کرامت دانش آموز اولویت آنان بود؛ اینطور شاهد تنزل اخلاق و زوال هویت نسل زد نبودیم! ✍🏻فاطمه شکیب‌رخ @Ghalamzaniii
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
«چه انتظاری داریم…» به یاد شهید‌حسین‌اخضر که می گفت چه انتظاری دارید؟! شما در دنیایی هستید که فاطمه زهرا (س) در آن طعم آرامش را نچشیده است.. و به راستی ما چه انتظاری داریم از دنیایی که در آن دختر رسول خدا (ص)، تنها یادگار، وارث و پاره‌ی تن او، تنها پس از گذشت‌ِ ایامی کوتاه، به شهادت رسیده است! و باور نکردنی است آنکه، قاتلان و حرمت شکنان، تنها به بهانه‌ی دلسوزی و قیم دین بودن، به خویشتن اجازه‌ی برافروختنِ شعله ای جان سوز را بر درب خانه‌ی ولی خدا داده‌اند! چه انتظاری داریم از روزگاری، که حفظ حریم وارثان حق در آن ممکن نبود، آنهم حریمی که به فرموده‌ی قرآن هر پلیدی را از آنان زدوده بود! چه انتظاری داریم از دنیایی که پُر از مسلمانانی بود که به وقت آرامش امت اسلام، بر چهره‌ی نورانی و مظلوم خاندان عصمت و طهارت با شوق می‌نگرستیند اما؛ به هنگام یاری حق ربوده شده‌ی اسلام، درب های منازلشان را بر فاطمه و علی (ع) نگشودند! ✍🏻فاطمه شکیب‌رخ @Ghalamzaniii
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
السلام علیک یا فاطمه الزهرا (س) انسیه الحوراء (س)، با ترسیم سیره زنانه محجوب و عفیفانه، موید حضوری فعال و سازنده در عرصه های اقتصادی، اجتماعی و سیاسی در جامعه بود؛ ایشان در حیطه اجتماعی با توجه نمودن به احوال نیازمندان، همواره به کمک آنان می‌شتافت و شبانه به همراه همسرش، امیرالمومنین(ع)، به خانه‌های آنان می‌رفت، لباس و پوشاک خود را به زنان فقیر و محروم اهدا می‌کرد، احوال بیماران را جویا می‌شد و در شب‌های قدر، حوائج و خواسته های مؤمنان و مسلمانان را برخویشتن مقدم می دانست. درباره حجاب سیدة نساء العالمین، روایات بسیاری گزارش شده است، از جمله آن هنگامی بود که پیامبر (ص) به همراه جابربن عبدالله، قصد ورود به خانه فاطمه (س) را داشت که با شنیدن خبر حضور یک نامحرم، خویشتن را به حجاب اسلامی پوشیده ساخت (ابن شهرآشوب، ج۳: ۱۱۷). مکمل این بحث در عفاف حضرت نیز گفتنی است؛ تا آنجا که این بانوی بزرگوار، به هنگام حضور مرد نابینا در مجلس نیز، از نزد نامحرم خارج می شود تا مبادا آن مرد، حضور یک بانو را استشمام کند (مجلسی، ج۴۳: ۹۱) و در این هنگام است که صاحب خلق عظیم (ص)، شهادت می‌دهد که فاطمه (س) پاره تن اوست (نوری طبرسی، ج۱۴: ۱۸۹). این بانوی مکرم، به هنگام کوچ از این دنیا نیز در جستجوی حیاء بود و برای آنکه حجم بدن مبارک، در برابر انظار نامحرمان نمایان نباشد به پیشنهاد اسماء بنت عمیس، تابوتی تهیه ساخت (اربلی، ج۲: ۶۷). فرارسیدن سالروز شهادت غریبانه صدیقه کبری حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها را تسلیت می گوییم... ✍🏻فاطمه شکیب‌رخ @Ghalamzaniii
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
حضرت زهرا (س) به عنوان میراث دار علم لدنی حضرت ختمی مرتبت (ص)، دست پرورده ی باغبان اسلام بود که با تمام اندوخته های معرفتی خویش به فضل الهی توانست، گوهر ناب اسلام را در نسلی پر برکت به جریان اندازد. همان انوار الهی در زمین که حقیقت دین به یمن وجود ایشان و به رغم تمام تهاجمات اصحاب شیطان در طول تاریخ، همچنان استوار ماند؛ تا بلکه جویندگان حقیقت تا زمان موعود، بی نصیب از اسلام ناب نمانند. وسعت قلمرو علم حضرت (س) که آمیخته با علم لدنی بود، هم‌پهنای هستی و به وسعت کلمات الهیه و ذرات کائنات نام برده شده و در اثر این بعد مهم، مصحف خانم فاطمه الزهرا (س)، که نتیجه هم کلامی با جبرائیل بود، نزد امامان شیعه به یادگار باقی نهاده شد. افزون‌بر آن‌، مواجهات علمی حضرت (س) نیز در قالب‌های متفاوت به قلم تاریخ آمده است، و برای ایشان شاگردانی در جلسات و ملاقات ها دانسته اند که از دریای علوم بیکران ایشان تعلم دیده اند. ✍🏻فاطمه شکیب‌رخ @Ghalamzaniii
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
امروز، ۱۶ آذر روز گرامی داشت دانشجو است. دانشجو را جوینده دانش نامیدند، زیراکه علم جویی، فهم و بصیرت می افزاید و بینش، جوامع انسانی را به رشد می رساند. روز دانشجو، فرصتی برای گرامیداشت نشیب و خیزهای سخت دانشجویی و ارجمندی تلاش و کوشش های بی وقفه در تحمل رنج های علم آموزی است. ۱۶ آذر را روز دانشجو نامیدند، تا جوینده علم، بخاطر بسپارد; علمی سبب فرهیختگی می شود؛ که صدای مبارزه با ظلم و ستم در آن رسا باشد. به یاد ۱۶ آذر ۱۳۳۲، روز تلخ و تاریک از تاریخ ایران، روزی که زخم عمیقی در دل جامعه علمی و انسانی ایران عزیز برجسته شد، روزی که خون پاک جوانان دانشگاهی بر دستان یک رژیم ستمگر فرو ریخت و امیدهای مقاوم کشور، فدای جهالت خشمگین مزدوران شدند. روز دانشجو بر جویندگان حق و حقیقت مبارک‌باد. ✍ŸŸفاطمه شکیب‌رخ @Ghalamzaniii
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✍️قلم زنی✒️
امروز، ۱۶ آذر روز گرامی داشت دانشجو است. دانشجو را جوینده دانش نامیدند، زیراکه علم جویی، فهم و بصیرت
دانشجو که باشی و پای مکتب استاد بنشینی، دیگر سن و سال اهمیتی چندان نمی یابد! زیرا که دانش، روح آدمی را جوان می کند و گاهی احساس می کنی، قالب وجودت، همان دانشجوی سال اولی گشته که برای نخستین بار، پا را فراتر از محیط مدرسه نهاده است… برخی خاطرات دوران آموزشی مقطع دکترا، گهگاهی خنده، بر لبانم می نشاند، مثل آن هنگامی که همکلاسی ارجمند ما تا گله شتران درب دانشگاه را مشاهد کرد، قالب عنوان و مقام را تهی نمود و همسو با کودک درون، یک عکس یادگاری ناب با موجودات استثنایی خداوند گرفت… بگذریم که صاحب این قلم سهمش از ساختمان دانشگاه در دوران لیسانس‌ نیز فراتر از دکترا نبود و همسایگی با یک گاو داری، از جمله موضوعات همیشه مهم خانواده‌ی ما بود که تا حس دانشگاه رفتن به بنده غلبه می کرد، مادر جان از آنور خانه، صدا می زد که ای دختر، مگر کجا می روی؛ کنار یک گاو داری رفتن که اینهمه آراستن و پیراستن ندارد!🤭 من باب مزاح عرض شد، بلکه تلخ لبخندی، مهمان همراهان ارزشمند کانال شود! ✍🏻فاطمه شکیب‌رخ @Ghalamzaniii
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
«دیگر دعوا ندارند» تنها خاطره من از سوریه، سفر سه هفته‌‌ای بود که بخاطر برودت هوا و کنسلی پرواز، توفیق نطلبیده شد! در آن سفر از بیکاری بسیار، روزها به شناخت چهره به چهره‌ی مردم روی آورده بودم و در تمام آداب و حالاتشان غرق می شدم! در مجموع، مردمی پر از تشویش و آزرده حال را دیدم که چندان با ایرانی جماعت هم سر سازش نداشتند! آن‌زمان از مشاهده‌ی بدخلقی و خوی تند سوری‌ها، سوال های بسیاری در ذهنم ایجاد شد که با بازگشتم به ایران آرام‌ارام پاسخ خویش را دریافتم… در سوریه گروه های مبارز و مخالف حکومت های وقت، سال هاست درگیرند و چون آن وحدت فکری و اعتقادی لازم، هیچ گاه شکل نگرفته و مبانی فکری واحد وجود ندارد، این مردم همیشه گرفتار نتایج درگیری‌های پرخسارت‌ طرف های دعوا هستند… در حال حاضر تروریست های تحریر الشام که ظاهراً قرار است، «مبارز مشروع» و یا «مخالف قانونی» نامیده شوند!! چون کار به پایان رسیده‌ و ریش هایشان را هم تغییر جذابی داده‌اند؛ همان مسوبقان به سابق جبهة النصره هستند که اینبار در لباس آراسته، می خواهند صاحب بخش هایی از سوریه شوند! البته چراکه نه؟! وقتی می شود طالبان را موجه کرد؛ چرا دواعش‌ِ تحریر الشام نشوند؟! منافقان و اربابانشان خوب بزک و دوزک کردن را آموخته‌اند! مابقی این خاک نگون بخت ‌هم، برای دیگر طرف های دعوا می ماند که در ظاهر به نتیجه رسیده‌اند؛ دیگر دعوا نداشته باشند!!! اما در پایان این تراژدی، برخی وااسلاما سر دادند که خون شهدای ما چه شد؟ ایران کجای ماجرا است و مشام هایشان بوی خیانت چشیده! غرض اینکه، عمود خیمه ایران بر دستان پر توان فرمانده و چشمان تیز بین او تکیه کرده؛ پس زبان به کام گیرید که حکمت آن کشتی سوراخ حضرت خصر، به زودی نوش‌جان خواهد شد! ان شاء‌الله تعالی ✍🏻فاطمه شکیب‌رخ @Ghalamzaniii
یا صاحب الزمان به شما پناهنده شدم
امروز یک اتفاق هولناک برای دخترم افتاد و الان در انتظار عمل او هستم دست به دامان تک تک شما عزیزان هستم تا برای نجات فرزندم دعا کنید
برای مادری که از شکستگی جان خویش نفس سخت می کشد دعا کنید
یا مَوْلاتى یا فاطِمَهُ اَغیثینی
خسته‌ام به قدر و‌ وسعت معنای تمام این واژه… چون کوهی شکسته‌ام که سنگینی کوهی دگر را بر کول خود احساس می‌کند… گاه صدای شکستن اعماقم را در این فشار تنگاتنگ می شنوم و گاه می ترسم‌ از غلیان آتش فشانی که بخار جوشش آب‌هایش، هوای داغ کنونم را مملو گردانیده… دگر باز، معرکه‌ی اعتراف و التماس را بر من گشوده‌ای تا با تمام شکستن‌هایم بخوانمت؟! به قداست‌ِ انتظارِ منتظرانِ موعدت سوگند که مکتب الحسین (ع)، ما را برای سوختن در راه تو سال‌‌های پیش؛ آماده ساخته‌است.. رحمی کن که از صدای اندوه این روزهایم، حتی کهکشان‌های آسمان، رخت ماتم به خود گرفته‌اند… بی آنکه بخواهم، تمام آنچه در من است تو را می خواند؛ وَ إِذا مَرِضْتُ فَهُوَ يَشْفِينِ‌ (شعرا:۸۰) و هرگاه بيمار شوم پس او مرا شفا مى‌دهد… ✍🏻فاطمه شکیب‌رخ @Ghalamzaniii