eitaa logo
قرارگاه فرهنگی مه شکن
618 دنبال‌کننده
25.1هزار عکس
3.6هزار ویدیو
212 فایل
امام خامنه ای حفظه الله: "در فضای مه آلود فتنه چراغ #مه_شکن لازم است که همان بصیرت است." ارتباط با مدیر: @M_khaadem
مشاهده در ایتا
دانلود
📌لطفاً بی شرف نباشیم..... 🤦‍♂️😏 🔴انتشار دهید... @Gharargah_mehshekan
✳️ نکاتی کوتاه از آیت الله میرباقری در تبیین حکمرانی رهبر معظم انقلاب 🔹از نگاه حضرت آقا پیروزی انقلاب اسلامی آغاز عصر جدیدی است. این انقلاب داعیه مبارزه با عصر روشنگری غرب را دارد که با صدای بلند با دین مخالفت می‌کند. بعضی‌ها می‌گویند غرب سرمایه‌داری مخالف دین نیست که البته کاملاً اشتباه می‌کنند. 🔹مقصود حضرت آقا از دولت‌سازی، دولت به معنی قوه مجریه نیست، بلکه مجموعه نظامی است که در آن حکمرانی اسلامی محقق شود. رهبری به الزامات این نظام اعم از نرم‌افزاری و سخت‌افزاری آگاهی دارند و می‌دانند که باید نیروی انسانی متناسب با این نظام تربیت شود. 🔹یکی از خدمات حضرت آقا ایجاد زیرساخت‌های حکومت اسلامی است و ایشان در این راستا کمک شایانی به شکل‌گیری نهضت نرم‌افزاری و بحث کرسی‌های نظریه‌پردازی و علوم انسانی اسلامی کرده‌اند. 🔹یکی دیگر از خدمات حضرت آقا محافظت از انقلاب اسلامی در مقابل استحاله شدن و فاصله گرفتن از اهداف اصلی است. ایشان با تئوریزه کردن انقلاب اسلامی، آن را از افتادن در دام اشرافیت و خوی پادشاهی نجات دادند. رهبریِ چنین نظامی، نیازمند فرد توانمندی است که در این مقیاس می‌اندیشد و اراده‌ای پولادین متناسب با این مقیاس دارد. 🔹رهبری با ارایه مراحلی پنجگانه، انقلاب اسلامی را در مقیاس عصر جدید در مقابل عصر روشنگری قرار داده و با هوشیاری پیش برده‌اند. ایشان به‌خوبی می‌دانند که حرکت‌های بزرگ برای رسیدن به نتیجه، زمان می‌برند. به همین دلیل هم با دولت‌ها مدارا می‌کنند، زیرا می‌دانند در کنار کارهای روزمره‌ دولت‌ها، کار بزرگ‌تری به عهده انقلاب اسلامی است و این انقلاب با ظرفیتی که دارد، از این دولت‌ها عبور می‌کند. 🔹متاسفانه دولت‌ها تا کنون هم‌تراز انقلاب اسلامی نبوده و آسیب‌هایی را به انقلاب اسلامی وارد آورده‌اند. 🔹بنابراین جوشش انقلاب اسلامی ارتباطی به رئیس‌جمهورها ندارد، بلکه یک حرکت عظیم الهی است که از رئیس‌جمهورها و دولت‌ها عبور می‌کند. آقا هم چندان سر به سر دولت‌ها نمی‌گذارند، چون انقلاب اسلامی ترمز آنها را کشیده است. اینها می‌خواستند انقلاب اسلامی را استحاله کنند، اما نتوانستند و انقلاب اجازه نداد دولت‌ها فرمان آن را به دست بگیرند. 🔹بنابراین رهبری با تئوریزه کردن انقلاب، آن را در مقابل چالش‌های بزرگ جهانی اعم از منافقین دنیای اسلام و کشورهای عربی و داعش و چالش‌های داخلی غرب‌گراها و منافقین حفظ کردند. 🔹من معتقدم خدای متعال ایشان را برای این مأموریت ساخته است. دوران جوانی ایشان را ببینید که چه امتحان‌های بزرگی را از سر گذراندند. مطالعات ایشان در اسلام‌شناسی یک نگاه اجتماعی است و ایشان به دنبال تحقق دین در جامعه هستند. 🔹بنابراین خدای متعال ایشان را به لحاظ اندیشه‌ای و به لحاظ کارآمدی کامل کرده است. @Gharargah_mehshekan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
قرارگاه فرهنگی مه شکن
🔹ماجرای شرط بندی شهید ابراهیم هادی در والیبال مهدی فریدوند و سعید صالح تاش نقل می کنند؛ قریباً سال 1354 بود. یک روز صبح جمعه مشغول بازی بودیم. سه نفر غریبه آمدند، گفتند: «ما از بچه های غرب تهرانیم. ابراهیم کیه؟» بعد گفتند: «بیا بازی سر 200 تومان!» دقایقی بعد بازی شروع شد. ابراهیم تک و آنها سه نفر، ولی به ابراهیم باختند! همان روز به یکی از محله های جنوب شهر رفتیم، سر هفتصد تومان شرط بستیم. بازی خوبی بود و سریع برنده شدیم. موقع پرداخت پول، ابراهیم فهمید آنها مشغول قرض گرفتن هستند تا پول ما را جور کنند. یک دفعه گفت: «آقا! یکی بیاد تکی با من بازی کنه، اگر برنده شد، پول نمی گیریم!» یکی از آنها جلو آمد و شروع به بازی کرد. ابراهیم ضعیف بازی کرد، آن قدر که بازنده شد و حریف برنده. همه آنها خوشحال از آن جا رفتند. من هم که خیلی عصبانی بودم، به ابراهیم گفتم: «چرا این جوری بازی کردی؟» با تعجب نگاهم کرد و گفت: «می خواستم ضایع نشن! همه اینها روی هم صد تومن تو جیبشون نبود!» هفته بعد، دوباره همان بچه های غرب با دو نفر دیگر از دوستانشان آمدند. آنها پنج نفره با ابراهیم سر 500 تومان بازی کردند. ابراهیم پاچه های شلوارش را بالا زد و با پای برهنه بازی می کرد. آن چنان بازی می کرد، آن چنان به توپ ضربه می زد که هیچ کس نمی توانست آن را جمع کند. آن روز هم ابراهیم با اختلاف زیاد برنده شد. با ابراهیم رفته بودیم مسجد. بعد از نماز، روحانی مسجد احکام می گفت. از شرط بندی و پول حرام می گفت که پیامبر می فرماید: «هر کس پول نامشروع به دست آورد، در راه باطل و حوادث سخت از دست می دهد.» و نیز فرموده: «کسی که لقمه ای حرام بخورد، نماز چهل شب و دعای چهل روز او پذیرفته نمی شود». ابراهیم با دقت به صحبت ها گوش می کرد. بعد رفتیم پیش حاج آقا و گفت: «من امروز سر والیبال 500 تومان شرط بندی برنده شدم.» و گفت: «البته این پول را به یک خانواده مستحق بخشیدم.» حاج آقا هم گفت: «از این به بعد مواظب باش؛ ورزش بکن، اما شرط بندی نکن!» هفته بعد دوباره همان افراد آمدند. این دفعه با چند یار قوی تر، بعد گفتند: «این دفعه بازی سر هزار تومان!» ابراهیم گفت: «من با شرط بندی بازی نمی کنم!» آنها هم شروع کردند به مسخره کردن و تحریک. یکی می گفت: ابراهیم «می دونه می بازه!» یکی دیگه گفت: «پول نداره!» و ... ابراهیم برگشت و گفت: «شرط بندی حرومه! پول شما را هم دادم به فقیر. اگر دوست دارین بدون شرط بندی بازی می کنیم.» با اینکه بعد از آن ابراهیم هادی به ما بسیار توصیه می کرد که شرط بندی نکنید، اما یک بار با بچه‌های نازی‌آباد بازی کردیم و مبلغ سنگینی را باختیم. آخر بازی بود که ابراهیم آمد. به خاطر شرط بندی از دست ما عصبانی شد. از طرفی ما چنین مبلغی نداشتیم که پرداخت کنیم. وقتی بازی تمام شد، ابراهیم جلو آمد و گفت: «کسی هست که بیاد و تک به تک بزنیم؟» از بچه های نازی آباد کسی بود. بنام «ح. ق.» که عضو تیم ملی و کاپیتان تیم برق بود با غرور خاصی آمد جلو و گفت: «سَر چی؟!» ابراهیم گفت: «اگه باختی، از این بچه‌ها پول نگیری.» او هم قبول کرد. ابراهیم به قدری خوب بازی کرد که همه ما تعجب کردیم. او با اختلاف زیاد حریفش را شکست داد، اما بعد از آن حسابی با ما دعوا کرد. 📕سلام بر ابراهیم – ص 26 @Gharargah_mehshekan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌹 وصیّت أبُ الشّهدا 🌹 . . @Gharargah_mehshekan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💠💠💠💠 💠💠💠 💠💠 💠 🔷 بسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ 🔷 ❇️ ...فَاقْرَءُوا مَا تَيَسَّرَ مِنَ الْقُرْآنِ... ﴿المزمل: ٢٠﴾ ❇️ ✳️✳️ هرچه می توانید قرآن بخوانید... ✳️✳️ 🔴 ثبت نام دوره ی تابستانی " جلسه قرآن شهید چمران" آغاز شد. 🔷 برادران می توانند برای نام نویسی در دورۀ « تابستان 1400 » حداکثز تا 25 خردادماه، اقدام نمایند. 1️⃣ سطح تخصصی با کارشناسی قاری ممتاز بین المللی استاد ✅ یکشنبه ها ساعت 18:30تا اذان مغرب 2️⃣ سطح مقدماتی با حضور مربی ارجمند آقای ✅ سه شنبه ها ساعت17 تا 19 🔴 شرایط ثبت نام: متقاضیان برای ثبت نام در این دوره لازم است فایل صوتی تلاوت ترتیل و یا تحقیق خود را جهت تعیین سطح به شمارۀ 09196654380 در پیام رسان " ایتا " ارسال نمایند. ⚠️ ضروری است اطلاعات ذیل نیز به همراه فایل صوتی ارسال گردد: - نام ونام خانوادگی - کد ملی - شماره همراه - نوع تلاوت (تحقیق یا ترتیل) - آدرس آیات تلاوت شده - تقلیدی یا غیرتقلیدی بودن تلاوت ارسالی 🕰 مدت زمان تلاوت ارسالی حداکثر 5دقیقه باشد. 🗓اولین جلسه،یکشنبه 30 خرداد برگزارخواهدشد إن شاءالله 💠 💠💠 💠💠💠 💠💠💠💠 🆔 @Qeraat_ir •┈┈••✾☘️🌸☘️✾••┈┈• @Gharargah_mehshekan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
📝گزارش 💢حلقۀ شهید جابری 📚سیر مطالعاتی کتب شهیدمطهری 🗓جمعه 14خرداد 🌷پایگاه شهید چمران 🌲حوزۀ شهید ورزنده @Gharargah_mehshekan
قرارگاه فرهنگی مه شکن
📝گزارش 💢حلقۀ شهید جابری 📚سیر مطالعاتی کتب شهیدمطهری 🗓جمعه 14خرداد 🌷پایگاه شهید چمران 🌲حوزۀ شهید ورز
📸گزارش 💢حلقۀ شهید جابری 📚سیر مطالعاتی کتب شهیدمطهری 🗓جمعه 14خرداد 🌷پایگاه شهید چمران 🌲حوزۀ شهید ورزنده @Gharargah_mehshekan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
قرارگاه فرهنگی مه شکن
🎧🎧 🔹عتاب استاد 📘داستان راستان 👤سیدحسن مهرحسینی @Gharargah_mehshekan
🔹عتاب استاد سید جواد عاملی، فقیه معروف، صاحب كتاب مفتاح الكرامة، شب مشغول صرف شام بود كه صدای در را شنید. وقتی كه فهمید پیشخدمت استادش سید مهدی بحرالعلوم دم در است با عجله به طرف در دوید. پیشخدمت گفت: «حضرت استاد شما را الآن احضار كرده است. شام جلو ایشان حاضر است اما دست به سفره نخواهند برد تا شما بروید. » . جای معطلی نبود. سید جواد بدون آنكه غذا را به آخر برساند، با شتاب تما به خانه ی سید بحرالعلوم رفت. تا چشم استاد به سید جواد افتاد، با خشم و تغیر بی سابقه ای گفت: «سید جواد! از خدا نمی ترسی، از خدا شرم نمی كنی؟ ! » . سید جواد غرق حیرت شد، كه چه شده و چه حادثه ای رخ داده؟ ! تاكنون سابقه نداشته اینچنین مورد عتاب قرار بگیرد. هرچه به مغز خود فشار آورد تا علت را بفهمد ممكن نشد. ناچار پرسید: «ممكن است حضرت استاد بفرمایند تقصیر اینجانب چه بوده است؟ » . «هفت شبانه روز است فلان شخص همسایه ات و عائله اش گندم و برنج گیرشان نیامده. در این مدت از بقال سر كوچه خرمای زاهدی نسیه كرده و با آن به سر برده اند. امروز كه رفته است تا باز خرما بگیرد، قبل از آنكه اظهار كند، بقال گفته نسیه ی شما زیاد شده است. او هم بعد از شنیدن این جمله خجالت كشیده تقاضای نسیه كند، دست خالی به خانه برگشته است و امشب خودش و عائله اش بی شام مانده اند. » . - به خدا قسم من از این جریان بی خبر بودم، اگر می دانستم به احوالش رسیدگی می كردم. » . - همه ی داد و فریادهای من برای این است كه تو چرا از احوال همسایه ات بی خبر مانده ای؟ چرا هفت شبانه روز آنها به این وضع بگذرانند و تو نفهمی؟ اگر باخبر بودی و اقدام نمی كردی كه تو اصلا مسلمان نبودی، یهودی بودی. » . - می فرمایید چه كنم؟ . - پیشخدمت من این مجمعه ی غذا را برمی دارد، همراه هم تا دم در منزل آن مرد بروید، دم در پیشخدمت برگردد و تو در بزن و از او خواهش كن كه امشب با هم شام صرف كنید. این پول را هم بگیر و زیر فرش یا بوریای خانه اش بگذار، و از اینكه درباره ی او كه همسایه ی تو است كوتاهی كرده ای معذرت بخواه. سینی را همان جا بگذار و برگرد. من اینجا نشسته ام و شام نخواهم خورد تا تو برگردی و خبر آن مرد مؤمن را برای من بیاوری. پیشخدمت سینی بزرگ غذا را كه انواع غذاهای مطبوع در آن بود برداشت و همراه سید جواد روانه شد. دم در پیشخدمت برگشت و سید جواد پس از كسب اجازه وارد شد. صاحبخانه پس از استماع معذرت خواهی سیدجواد و خواهش او دست به سفره برد. لقمه ای خورد و غذا را مطبوع یافت. حس كرد كه این غذا دست پخت خانه ی سیدجواد، كه عرب بود، نیست، فوراً از غذا دست كشید و گفت: «این غذا دست پخت عرب نیست، بنابراین از خانه ی شما نیامده. تا نگویی این غذا از كجاست من دست دراز نخواهم كرد. » . آن مرد خوب حدس زده بود. غذا در خانه ی بحرالعلوم ترتیب داده شده بود. آنها ایرانی الاصل و اهل بروجرد بودند و غذا غذای عرب نبود. سیدجواد هرچه اصرار كرد كه تو غذا بخور، چه كار داری كه این غذا در خانه ی كی ترتیب داده شده، آن مرد قبول نكرد و گفت: «تا نگویی دست دراز نخواهم كرد. » سید جواد چاره ای ندید، ماجرا را از اول تا آخر نقل كرد. آن مرد بعد از شنیدن ماجرا غذا را تناول كرد، اما سخت در شگفت مانده بود. می گفت: «من راز خودم را به احدی نگفته ام، از نزدیكترین همسایگانم پنهان داشته ام، نمی دانم سید از كجا مطلع شده است! » سرّ خدا كه عارف سالك به كس نگفت/ در حیرتم كه باده فروش از كجا شنید؟ ! 📘داستان راستان/جلد2 🌷 @Gharargah_mehshekan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
قرارگاه فرهنگی مه شکن
🎧🎧 🔹اوضاع کواکب 📘داستان راستان 👤سیدحسین عالم زاده @Gharargah_mehshekan
🔹اوضاع كواكب عبد الملك بن اعین، برادر زرارة بن اعین، با آنكه از راویان حدیث بود، به نجوم احكامی و تأثیر اوضاع كواكب اعتقاد راسخ داشت. كتابهای زیادی در این باب جمع كرده بود و به آنها مراجعه می كرد. هر تصمیمی كه می خواست بگیرد و هر كاری كه می خواست بكند، اول به سراغ كتابهای نجومی می رفت و به محاسبه می پرداخت تا ببیند اوضاع كواكب چه حكم می كند. تدریجا این كار برایش عادت شده و نوعی وسواس در او ایجاد كرده بود به طوری كه در همه ی كارها به نجوم مراجعه می كرد. حس كرد كه این كار امور زندگی او را فلج كرده است و روز به روز بر وسواسش افزوده می شود و اگر این وضع ادامه پیدا كند و به سعد و نحس روزها و ساعتها و طالع نیك و بد و امثال اینها ترتیب اثر بدهد، نظم زندگی اش به كلی بهم می خورد. از طرفی هم در خود توانایی مخالفت و بی اعتنایی نمی دید و همیشه به احوال مردمی كه بی اعتنا به این امور دنبال كار خود می روند و به خدا توكل می كنند و هیچ درباره ی این چیزها فكر نمی كنند رشك می برد. این مرد روزی حال خود را با امام صادق در میان گذاشت. عرض كرد: «من به این علم مبتلا شده ام و دست و پایم بسته شده و نمی دانم از آن دست بردارم. » امام صادق با تعجب از او پرسید: «تو به این چیزها معتقدی و عمل می كنی؟ ! » . - بلی یا ابن رسول اللّه! . - من به تو فرمان می دهم: برو تمام آن كتابها را آتش بزن. فرمان امام به قلبش نیرو بخشید، رفت و تمام آنها را آتش زد و خود را راحت كرد. 📘داستان راستان/جلد2 🌷 @Gharargah_mehshekan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
قرارگاه فرهنگی مه شکن
📝گزارش 💢حلقۀ شهید جابری 📚سیر مطالعاتی کتب شهیدمطهری 🗓جمعه 14خرداد 🌷پایگاه شهید چمران 🌲حوزۀ شهید ورز
🔹شكایت از روزگار مفضل بن قیس سخت در فشار زندگی واقع شده بود. فقر و تنگدستی، قرض و مخارج زندگی او را آزار می داد. یك روز در محضر امام صادق لب به شكایت گشود و بیچارگیهای خود را مو به مو تشریح كرد: «فلان مبلغ قرض دارم، نمی دانم چه جور ادا كنم. فلان مبلغ خرج دارم و راه درآمدی ندارم. بیچاره شدم، متحیرم، گیج شده ام. به هر در بازی می روم به رویم بسته می شود. . . » در آخر از امام تقاضا كرد درباره اش دعایی بفرماید و از خداوند متعال بخواهد گره از كار فروبسته ی او بگشاید. امام صادق به كنیزكی كه آنجا بود فرمود: «برو آن كیسه ی اشرفی كه منصور برای ما فرستاده بیاور. » كنیزك رفت و فوراً كیسه ی اشرفی را حاضر كرد. آنگاه به مفضل بن قیس فرمود: «در این كیسه چهارصد دینار است و كمكی است برای زندگی تو. » . - مقصودم از آنچه در حضور شما گفتم این نبود، مقصودم فقط خواهش دعا بود. » . - «بسیار خوب، دعا هم می كنم. اما این نكته را به تو بگویم، هرگز سختیها و بیچارگیهای خود را برای مردم تشریح نكن، اولین اثرش این است كه وانمود می شود تو در میدان زندگی زمین خورده ای و از روزگار شكست یافته ای. در نظرها كوچك می شوی، شخصیت و احترامت از میان می رود. » «لا تخبر النّاس بِكلّ ما انت فیه فتهون علیهم. » 📘داستان راستان/جلد2 🌷 @Gharargah_mehshekan