قرارگاه فرهنگی مه شکن
📝 💢 حلقۀ شهید زرگری 📚 سیر مطالعاتی 🗓 پنجشنبه هشتم آذر 🌷 پایگاه شهید چمران 🌴 حوزۀ شهید ورزنده @Ghar
🍀 ورقی از کتاب
✳️ نظام احسن
🔶 آیا جهان موجود، بهترین جهانِ ممکن است یا خیر؟ دو جور میشود نظر داد.
اغلب هم این طور نظر میدهند که این جهان ما بهترین جهان ممکن نیست؛ از این بهتر هم امکان داشت که خدا بیافریند ولی خداوند به هر علتی که ما نمیتوانیم بفهمیم و به هر مصلحتی که ما نمیتوانیم درک کنیم خواست یک عالم متوسطی و یا عالم پایینی خلق کند. مثل اینکه شما که آدم خوشخطی هستید میخواهید خط بنویسید. چند جور امکان دارد که این کار را انجام دهید. میتوانید یک جور خط بنویسید که بهترین خط باشد، میتوانید متوسط بنویسید به گونهای که خیلی افراد بتوانند بهتر از آن بنویسند و میتوانید پَست بنویسید به طوری که اکثر مردم بتوانند از آن بهتر بنویسند.
اگر ما گفتیم در نظام سبب و مسببی عالم، خداوند به هر موجودی هر خلقتی و هر نوع هستیای که برای آن موجود امکان داشته داده است و غیر از این هرچه را فرض کنیم خیال و وهم است، قهراً این جهان بهترین جهان ممکن میشود. اما اگر گفتیم هر موجودی، در همین شرایط مکانی، زمانی، محیطی، جور دیگر هم امکانِ وجود داشت که بهتر از وضع فعلی آن بود ولی حال این نوع را انتخاب کردند، معنایش این است که این، بهترین جهان ممکن نیست.
از نظر قرآن نظام موجود، نظام حسَن بلکه احسن است. میدانیم که جهانبینیها در این مورد متفاوت بوده و طبق بعضی از جهانبینیها نظام موجود نظام خوبی نیست، بلکه نظام بدی است که این نوع جهانبینی در دنیای امروز زیاد است، در گذشته هم زیاد بوده است. خودکشیهای فلسفی در یونان باستان و در دورههای بعد زیاد به وجود آمده است، منتها هرجا که فلسفه با ادیان و مذاهب توأم بوده این خودکشیها نبوده است. خودکشیهای فلسفی مولود همین بدبینی به نظام جهان و در واقع نیستی را بر هستی ترجیح دادن است که در میان گویندگان خودمان هم یک عده قلیلی هستند...
بعضی به این شدت نگفتند، بلکه اشیاء را به خوب و بد تقسیم کردند. گفتند اساساً آنچه در عالم آفریده شده نیمش خوب است و نیمش بد. آن نیمی خوب است که بودنش از نبودنش بهتر است و آن نیمی بد است که نبودنش از بودنش بهتر است. لهذا به دو مبدأ آفرینش در خلقت قائل شدند: مبدأ خیرها و مبدأ شرها، که این [فکر] در ایران خودمان زیاد بوده است.
✳️ قرآن و نظام احسن
🔶 در کتاب سرگذشت ادیان مباحثهای از زرتشت و پادشاه زمان خودش نقل میکند. پادشاه میپرسد که این چیزهای بد را چه کسی خلق کرد؟ زرتشت میگوید: اینها به اهورامزدا مربوط نیست. این درست عکس آن چیزی است که قرآن از موسی و هارون نقل میکند. قرآن صرفاً آن را نقل نمیکند، بلکه آن را تأیید میکند. موسی و هارون در دربار فرعون در جواب او میگویند: رَبُّنَا الَّذی أعْطى کلَّ شَیءٍ خَلْقَهُ ثُمَّ هَدی پروردگار ما آن کس است که به هر چیزی همان خلقت خاص خود او را عطا فرمود.
این آیه معنی نظام احسن است. به هر چیزی همان خلقتی را که شایسته او بوده و میتوانسته به آن شکل خلق بشود، همان را به او داده است؛ یعنی خلق دیگری برای او امکان نداشته است که به او بدهد. پس نظام موجود بهترین نظام ممکن است.
قرآن هیچ جا در خلقت نقصی ذکر نمیکند بلکه در بعضی آیات میفرماید که ببینید هیچ گونه نقص و نقصانی در نظام جهان نخواهید دید. همین جا میشود گفت که اگر جهانِ بهتر معنی داشت، جا داشت که انسان بگوید که اگر اینجا و آنجا جور دیگر میبود از این بهتر بود.
📘 انسان شناسی قرآن
🌷 #شهید_مطهری
@Gharargah_mehshekan
8.13M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
⚫️ چگونه حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها اجازه ندادند عدهای تاریخ را لوث کنند؟
🎙 #شهید_مطهری
┄┅═✼✿🚩✿✼═┅┄
@Gharargah_mehshekan
قرارگاه فرهنگی مه شکن
📝 گزارش 💢 حلقۀ شهید جابری 📚 سیر مطالعاتی کتب شهید مطهری 🗓 جمعه 9 آذر 🌷 پایگاه شهید چمران 🌴 حوزۀ شهی
🍀 ورقی از کتاب
🔰 تسلط بر قوه خیال
اگر توانستید ذهن خودتان را یک ساعت روی یک موضوع بالخصوص متمرکز کنید به طوری که قوه خیال از چنگال شما فرار نکند، آن وقت معلوم میشود که شما بر اندیشه خودتان مسلط هستید.
نماز برای حضور قلب است. اصلًا حضور قلب یعنی چه؟ این مسئله حضور قلب خیلی تعبیر عجیبی است. حضور قلب یعنی دل حاضر باشد و غایب نباشد؛ یعنی تو وقتی نماز میخوانی و رویت به طرف قبله است، حاضر غایب کن، ببین دلت در نماز حاضر است یا غایب؟ شما در اول نماز دلتان را حاضر غایب میکنید و او حاضر میشود. دلتان هم میخواهد حاضر باشد. تا میگویید الله اکبر، بسم الله الرحمن الرحیم، الحمد للَّه ربّ العالمین، یک وقت میبینید این شاگرد کلاس فرار کرده؛ شما درس را از اول تا آخر دادهاید ولی خود شاگرد در کلاس نبوده است. وقتی که ما نماز میخوانیم و میگوییم الحمد للَّه ربّ العالمین، داریم به دل خودمان تفهیم میکنیم، به روح خودمان تلقین میکنیم. اما وقتی السلام علیکم و رحمة الله و برکاته گفتیم میبینیم این جسم ما، یعنی زبان ما، اعضا و جوارح ما، مشغول درس دادن به دل ما بوده است و شاگرد کلاس، این دل بوده است اما متأسفانه در اینجا وضع به گونهای بوده که ما درس را دادهایم، شاگرد، اول کلاس گفته حاضر و فرار کرده است و ما درس را دادهایم و هدر درس دادهایم.
به ما گفتهاند حضور قلب، دل تو در نماز حاضر باشد و غایب نباشد. در این زمینه هم باز مطالب زیادی است؛ روایتی هست از علی بن موسی الرضا علیه السلام، حدیثی هست از رسول اکرم صلی الله علیه و آله، و از علما کسی که بهتر از همه این مطلب را بیان کرده شیخ الرئیس بوعلی سیناست. در باب عبادت عارف میگوید: «و العبادة عند العارف ریاضةٌ ما لهممه و قواه المتخیلة و المتوهمة لیجرّها بالتعوید عن جناب الغرور الی جناب القدس» (این مضمون عین مضمون حدیث است، درسی است که بوعلی از پیغمبر و ائمه گرفته است) میگوید آدم عارف که عبادت میکند، یک آدم دانا و شناسا وقتی که عبادت میکند، در عبادت بیش از هر چیزی به تمرکز قوه خیال خودش اهمیت میدهد که ذهن متوجه خدا بشود و قوه خیال همیشه حاضر باشد و از سر این کلاس فرار نکند.
📘 آزادی معنوی
🌷 #شهید_مطهری
@Gharargah_mehshekan
قرارگاه فرهنگی مه شکن
📝 💢 حلقۀ شهید زرگری 📚 سیر مطالعاتی 🗓 پنجشنبه ۲۲ آذر 🌷 پایگاه شهید چمران 🌴 حوزۀ شهید ورزنده @Gharar
🍀 ورقی از کتاب
🔰 اهمیت انسانشناسی و جفای به مقام انسان در غرب
🔸 مسئله انسان در فلسفه امروز مهمترین موضوع است. دنیای غرب انسان را لگدمال کرد و کوبید و تحقیر کرد. برعکسِ گذشته که انسان را تعظیم میکردند و او را مرکز عالم امکان و هدف خلقت میخواندند و انسان را دارای روح ملکوتی، اشرف کائنات و اشرف مخلوقات میخواندند، یکمرتبه دنیای غرب همه این حرفها را اساساً به سُخره گرفت که انسان اشرف کائنات و اشرف مخلوقات است یعنی چه؟ انسان هدف خلقت است یعنی چه؟ انسان یک موجود آسمانی است یعنی چه؟ انسان یک موجود خیلی خیلی عادی است.
🔸 دنیای غرب از جنبههای زیادی آن ارزشهایی را که بشر سابق برای انسان قائل بود یکیک انکار کرد. وقتی این موجود را به صورت یک ماشین معرفی کرد - ماشینی که فقط از ماشینهای دیگری که در دنیا وجود دارد پیچیدهتر است - دیگر آن شرافت و قداستی که در قدیم بود تقریباً رفت، و با سقوط انسان طبعاً ملاکهای انسانی و ارزشهای اخلاقی و معنوی متزلزل شد. این هم که امروز هرچه کوشش میکنند که این ملاکهای انسانی را احیا و از نو زنده کنند ولی نمیشود، برای این است که خود انسان را قبلاً میرانده و متلاشی کردهاند و از ارزش انداختهاند. موجودی که فقط به صورت یک ماشین است هیچ ارزش معنوی ندارد، حال ماشین هر مقدار هم عظیم و پیچیده باشد. یک «ساعت» را که همه قطعاتش فرضاً پنجاه، شصت قطعه میشود، با آپولو در نظر بگیرید که فرضاً از پنج میلیون قطعه ساخته شده است. آپولو از نظر شما خیلی عظیمتر و مهمتر از ساعت است اما شما هرگز برای آپولو احساس قداست و شرافت نسبت به ساعت نمیکنید. آن هم برای شما یک ماده بیجانی است و هیچ ارزش معنوی ندارد.
🔸 دنیای غرب باز برگشته و میخواهد به انسان ارزش بدهد منتها با فلسفه تفکیک میان انسان و خدا، که این هم باز یک بنبست دیگری است. برخلاف آنچه که قبلاً ادیان به انسان ارزش داده بودند که انسان ارزش خود را از همان ناحیه ارتباط و اتصالش با خدا - که از آنجا آمده است و به آنجا برمیگردد - [پیدا میکرد] اینها بدون اینکه مسئله پیوند انسان با خدا را مطرح کنند میخواهند به انسان ارزش بدهند و این یک فلسفه صد در صد عقیمی است. این اصالتی که امروز میخواهند به انسان منهای خدا و انسان منهای روح بدهند - که انسان منهای خدا، انسان منهای روح هم میشود - کاری است نشدنی و تلاشی است بیهوده.
✅ انسان، امروز موضوع مهمی شده است، لهذا ما باید با شناسایی اسلام درباره انسان آشنا شویم و این برای ما بسیار مفید، ضروری و لازم است.
📘 انسان شناسی قرآن
🌷 #شهید_مطهری
@Gharargah_mehshekan
🍀 ورقی از کتاب
🔰 سبک شمردن نماز
یکی از گناهان، استخفاف نماز یعنی سبک شمردن نماز است. نماز نخواندن یک گناه بزرگ است، و نماز خواندن اما نماز را خفیف شمردن، استخفاف کردن، بیاهمیت تلقی کردن گناه دیگری است. پس از وفات امام صادق علیه السلام ابوبصیر آمد به امّ حمیده تسلیتی عرض کند. امّ حمیده گریست. ابوبصیر هم که کور بود گریست.
بعدامّ حمیده به ابوبصیر گفت: ابوبصیر! نبودی و لحظه آخر امام را ندیدی؛ جریان عجیبی رخ داد. امام در یک حالی فرو رفت که تقریباً حال غشوهای بود. بعد چشمهایش را باز کرد و فرمود: تمام خویشان نزدیک مرا بگویید بیایند بالای سر من حاضر شوند. ما امر امام را اطاعت و همه را دعوت کردیم. وقتی همه جمع شدند، امام در همان حالات که لحظات آخر عمرش را طی میکرد یکمرتبه چشمش را باز کرد، رو کرد به جمعیت و همین یک جمله را گفت: انَّ شَفاعَتَنا لا تَنالُ مُسْتَخِفّاً بِالصَّلوةِ «وسائل، ج 3/ ص 17، ح 11.» هرگز شفاعت ما به مردمی که نماز را سبک بشمارند نخواهد رسید. این را گفت و جان به جان آفرین تسلیم کرد.
👈 امام نفرمود که شفاعت ما به مردمی که نماز نمیخوانند نمیرسد؛ آن که تکلیفش خیلی روشن است، بلکه فرمود به کسانی که نماز را سبک میشمارند. یعنی چه نماز را سبک میشمارند؟ یعنی وقت و فرصت دارد، میتواند نماز خوبی با آرامش بخواند ولی نمیخواند. نماز ظهر و عصر را تا نزدیک غروب نمیخواند، نزدیک غروب که شد یک وضوی سریعی میگیرد و بعد با عجله یک نمازی میخواند و فوراً مهرش را میگذارد آن طرف؛ نمازی که نه مقدمه دارد نه مؤخره، نه آرامش دارد و نه حضور قلب. طوری عمل میکند که خوب دیگر این هم یک کاری است و باید نمازمان را هم بخوانیم. این، خفیف شمردن نماز است. اینجور نماز خواندن خیلی فرق دارد با آن نمازی که انسان به استقبالش میرود؛ اول ظهر که میشود با آرامش کامل میرود وضو میگیرد، وضوی با آدابی، بعد میآید در مصلّای خود اذان و اقامه میگوید و با خیال راحت و فراغ خاطر نماز میخواند. «السّلام علیکم» را که گفت فوراً در نمیرود، مدتی بعد از نمازْ با آرامش قلب تعقیب میخواند و ذکر خدا میگوید. این علامت این است که نماز در این خانه احترام دارد.
✔️ نمازخوانهایی که خودشان نماز را استخفاف میکنند یعنی کوچک میشمارند (نماز صبحشان آن دم آفتاب است، نماز ظهر و عصرشان آن دم غروب است، نماز مغرب و عشاشان چهار ساعت از شب گذشته است و نماز را با عجله و شتاب میخوانند) تجربه نشان داده که بچههای اینها اصلًا نماز نمیخوانند.
✅ شما اگر بخواهید واقعاً نمازخوان باشید و بچههایتان نمازخوان باشند، نماز را محترم بشمارید. نمیگویم نماز بخوانید؛ بالاتر از نماز خواندن، محترم بشمارید. اولًا برای خودتان در خانه یک مصلّایی انتخاب کنید (مستحب هم هست) یعنی در خانه نقطهای را انتخاب کنید که جای نمازتان باشد، مثل یک محراب برای خودتان درست کنید. اگر میتوانید (همان طوری که پیغمبر اکرم یک مصلّی و جای نماز داشت) یک اتاق را به عنوان مصلّی انتخاب کنید. اگر اتاق زیادی ندارید، در اتاق خودتان یک نقطه را برای نماز خواندن مشخص کنید. یک جانماز پاک هم داشته باشید. در محل نماز که میآیستید، جانماز پاکیزهای بگذارید، مسواک داشته باشید، تسبیحی برای ذکر گفتن داشته باشید. وقتی که وضو میگیرید، اینقدر با عجله و شتاب نباشد.
📘 آزادی معنوی
🌷 #شهید_مطهری
@Gharargah_mehshekan
قرارگاه فرهنگی مه شکن
📝 گزارش 💢 حلقۀ شهید جابری 📚 سیر مطالعاتی کتب شهید مطهری 🗓 جمعه 30 آذر 🌷 پایگاه شهید چمران 🌴 حوزۀ شه
🔰 علی علیه السلام، نمونه کامل اسلام
❇️ شما وقتی به علی بن ابی طالب علیه السلام از یک نظر نگاه کنید، میبینید یک عابد و اول عابد دنیاست به طوری که عبادت علی میان همه ضرب المثل میشود، آن هم نه عبادتی که فقط خم و راست بشود، بلکه عبادتی که سراسر جذبه است، سراسر شور است، سراسر عشق است.
🔸بعد از اینکه علی از دنیا رفته است، مردی به نام ضرار با معاویه روبرو میشود.
معاویه میداند که او از اصحاب علی است، میگوید: میخواهم علی را که با او بودی برای من توصیف کنی. خود معاویه از هرکس دیگر علی شناستر بود ولی در عین حال این کار را دوست داشت، چون در ته دلش به علی ارادت داشت و حال آنکه به روی او شمشیر میکشید. بشر یک چنین موجودی است. به علی اعتقاد داشت، همان طوری که شیطان به آدم اعتقاد داشت، ولی در عین حال از هیچ جنایتی درباره او کوتاهی نمیکرد. ضرار یکی از مشاهدی که علی را دیده بود برای معاویه نقل کرد، گفت:
در یک شبی من علی را در محراب عبادتش دیدم «یتَمَلْمَلُ تَمَلْمُلَ السَّلیمِ وَ یبْکی بُکاءَ الْحَزین» مثل آدمی که مار او را زده باشد، در محراب عبادت از خوف خدا به خود میپیچید و مثل یک آدم غرق در حزن و اندوه میگریست و اشک میریخت، مرتب میگفت آه آه از آتش جهنم. معاویه گریهاش گرفت و گریست.
🔸 همچنین معاویه در برخوردی که با عدی بن حاتم پیدا کرد، میخواست عدی را علیه علی علیه السلام که از دنیا رفته بود تحریک کند. به عدی گفت: «اینَ الطُّرَفات؟» طرَیف و طُرفه و طارف چطور شدند؟ (عدی سه پسر داشت به نامهای طریف، طرفه و طارف که هر سه در رکاب علی علیه السلام شهید شدند. معاویه میخواست فتنهانگیزی کند، داغ جوانهایش را به یادش بیاورد، بلکه بتواند از او یک کلمه علیه علی علیه السلام اقرار بگیرد).
عدی گفت: همهشان در صفّین در رکاب علی کشته شدند. گفت: علی درباره تو انصاف نداد، بی انصافی کرد؛ بچههای خودش حسن و حسین را کنار کشید و بچههای تو را جلو انداخت و به کشتن داد. عدی گفت: من درباره علی انصاف ندادم. اگر من انصاف میدادم، نباید الآن علی زیر خاک باشد و من زنده باشم. معاویه که دید تیرش به سنگ خورده است، گفت: ای عدی! دلم میخواهد حقیقت را برایم درباره علی بگویی. عدی، علی علیه السلام را بسیار مفصل توصیف کرد.
خود او میگوید: آخر کار که شد، یک وقت دیدم اشکهای نجس معاویه روی ریشش جاری شده است. بسیار اشک ریخت. بعد با آستین خود اشکهایش را پاک کرد و گفت: هیهات! زمان و روزگار عقیم است که مثل علی مردی را بیاورد. ببینید حقیقت چگونه جلوه دارد!.
🔺این از عبادت علی، اما آیا علی فقط اهل محراب بود و در غیر محراب جای دیگری پیدایش نمیشد؟
❇️ باز علی را میبینیم که از هر نظر اجتماعیترین فرد است، آگاهترین فرد به اوضاع و احوال مستمندها، بیچارهها، مساکین و شاکیهاست. درحالی که خلیفه بود، روزها دِرّه خودش یعنی شلّاقش را روی دوشش میانداخت و شخصاً در میان مردم گردش میکرد و به کارهای آنها رسیدگی مینمود. به تجّار که میرسید فریاد میکرد: الْفِقْهُ ثُمَّ الْمَتْجَرُ «وسائل الشیعه، ج 12/ ص 282»
اول بروید مسائل تجارت را یاد بگیرید، احکام شرعیاش را یاد بگیرید، بعد بیایید تجارت کنید؛ معامله حرام نکنید، معامله ربوی نکنید. اگر کسی میخواست دیر به دنبال کسبش برود، علی میگفت زود پاشو برو: اغْدوا الی عِزِّکمْ «وسائل الشیعه، ج 12/ ص4، ح 10». این مرد عابد اینچنین بود... امیرالمؤمنین به مردم فریاد میکرد: اغْدوا الی عِزِّکمْ صبح زود به دنبال عزت و شرف خودتان بروید، یعنی بروید دنبال کار و کسب و روزیتان. انسان وقتی که از خود درآمد داشته باشد و زندگیاش را خود اداره کند، عزیز است. کار و کسب، عزت و شرافت است.
✅ این را میگویند نمونه یک مسلمان واقعی. در عبادت اول عابد است. در مسند قضا که مینشیند، یک قاضی عادل است که یک سر مو از عدالت منحرف نمیشود.
میدان جنگ میرود، یک سرباز و یک فرمانده شجاع است؛ یک فرمانده درجه اول که خودش فرمود: من از اول جوانی جنگیدهام و در جنگ تجربه دارم. روی کرسی خطابه مینشیند، اول خطیب است. روی کرسی تدریس مینشیند، اول معلم و مدرّس است، و در هر فضیلتی همینطور است. این، نمونه کامل اسلام است.
❌ اسلام هرگز نُؤْمِنُ بِبَعْضٍ وَ نَکفُرُ بِبَعْضٍ را نمیپذیرد که بگوییم این گوشه اسلام را قبول داریم ولی آن گوشهاش را قبول نداریم. انحرافات در دنیای اسلام از همین جا پیدا شده و میشود که ما یک گوشه را بگیریم و بچسبیم ولی گوشههای دیگر را رها کنیم. به این ترتیب قهراً همه را خراب و فاسد میکنیم.
📘 آزادی معنوی
🌷 #شهید_مطهری
@Gharargah_mehshekan
قرارگاه فرهنگی مه شکن
📝 💢 حلقۀ شهید زرگری 📚 سیر مطالعاتی 🗓 پنجشنبه ششم دی 🌷 پایگاه شهید چمران 🌴 حوزۀ شهید ورزنده @Gharar
🍀 ورقی از کتاب
🔰 مسئله نفخ روح
خداوند در باب خلقت آدمِ اول میفرماید: فَإذا سَوَّیتُهُ وَ نَفَخْتُ فیهِ مِنْ رُوحی فَقَعُوا لَهُ ساجِدینَ«حجر/29» آنگاه که خلقتِ جسمی او را تکمیل کردم و از روح خودم در او دمیدم بر او سجده کنید. این «رُوحی» خیلی معنی میدهد، حال کلمه «روح» را به هرچه بخواهیم تفسیر کنیم.
این آیه نشان میدهد که برخلاف آنچه که فلسفه مادی و نیمه مادی عصر اخیر درباره انسان میگوید که انسان هرچه هست همین ترکیبات مادی است، چنین نیست. قرآن بعد از «سَوَّیتُهُ» که تمام شدن اعضا و جوارح و ترکیبات ظاهری و جسمانی و مادی است، در سرشت این موجود یک عنصر دیگری را هم وارد کرده است که آن را «روح خدا» مینامد؛ چیزی از روح خدا در این موجود دمیده شده است.
البته شک ندارد که روح خدا معنایش این نیست که - العیاذ بالله - خداوند در ذات خود جسمی دارد و روحی، و چیزی از روح خودش [در انسان] آمده است. قرآن از یک حقیقت ماورائی در ردیف فرشتگان نام میبرد که آن را «روح» مینامد: تَنَزَّلُ الْمَلائِکةُ وَ الرُّوحُ یا: ینَزِّلُ الْمَلائِکةَ بِالرُّوحِ مِنْ أَمْرِهِِ«نحل/2». قرآن در مورد این حقیقت ماورائی (روح) میگوید از جنس این حقیقت ماورائی چیزی در انسان دمیدیم، که مسئله روح مصطلح هم از همین جا میآید که این را باید جداگانه بحث کرد.
❓ آیا این مسئله «نفخ روح» فقط مربوط به آدم اول است؟ آن چیزی که از روح خدا دمیده شد، فقط در آدم اول دمیده شد و این استثنائاً برای او بود یا در همه آدمها چنین است؟
✅ جواب این است که در همه آدمها چنین است. حتی از بعضی آیات قرآن استفاده میشود که مسئله سجده ملائکه هم اختصاص به شخص آدم اول ندارد و در واقع سجده به مقام آدم و آدمیت است، که بعد عرض میکنیم.
در یک آیه که در سوره سجده است این طور میفرماید: اَلَّذی أحْسَنَ کلَّ شَیءٍ خَلَقَهُ وَ بَدَأ خَلْقَ اْلإنْسانِ مِنْ طینٍ«سجده/ 7» آن کسی که هر چیزی را که آفرید زیبا آفرید و خلقت انسان را از گِل آغاز کرد. ثُمَّ جَعَلَ نَسْلَهُ مِنْ سُلالَةٍ مِنْ ماءٍ مَهینٍ«سجده/ 8» سپس نسل انسان را از عصارهای از آبی پست - که مقصود «منی» است - قرار داد. ثُمَّ سَوّاهُ سپس او را تسویه کرد؛ یعنی تعدیل کرد و خلقت جسمیاش را تکمیل کرد. این «سَوّاهُ» به چه برمیگردد؟ به انسان برمیگردد یا به نسل؟ میگوید ما نسل او را از «ماء مهین» قرار دادیم و سپس او را تعدیل کردیم. ضمیر در « سَوّاهُ» به اولاد انسان [یعنی «نسل»] بر میگردد نه آدم اول. فرضاً هم این ضمیر به انسان برگردد، انسان غیر از آدم اول است. میفرماید: بَدَأَ خَلْقَ اْلإنْسانِ مِنْ طینٍ. این که «خلقت انسان را از گل آغاز کرد» غیر از این است که خلقت آدم را از گل آغاز کرد.
میخواهم بگویم اگر ضمیر به انسان هم برگردد مدعای ما ثابت میشود. ثُمَّ سَوّاهُ بعد انسان را به طور کلی، یا نسل را -که اگر نسل بگوییم، آدم اول اصلاً از این بیان خارج میشود - تسویه کرد. وَ نَفَخَ فیهِ مِنْ رُوحِهِ«سجده/ 9» و در او از روح خود دمید. اگر ضمیر به نسل برگردد، همان طور که عدهای از مفسرین گفتهاند، دیگر خیلی صریح است در این که در همه انسانها از روح خدا دمیده شده، و اگر هم به انسان برگردد باز مطلقِ انسان است [و بر همه افراد صدق میکند].
بنابراین مسئله نفخ روح از مختصات آدم اول نیست و البته کسی هم خلاف آن را نگفته است؛ چون ممکن است کسی چنین احتمالی بدهد، عرض کردیم. به هر حال قرآن میخواهد بگوید در خلقت همه انسانها از روح الهی چیزی هست.
📘 انسان شناسی قرآن
🌷 #شهید_مطهری
@Gharargah_mehshekan
قرارگاه فرهنگی مه شکن
📝 گزارش 💢 حلقۀ شهید جابری 📚 سیر مطالعاتی کتب شهید مطهری 🗓 جمعه هفتم دی 🌷 پایگاه شهید چمران 🌴 حوزۀ ش
🍀 ورقی از کتاب
🔰 توأم بودن نماز با امور دیگر:
🔹 1 و 2. نظافت ، حقوق اجتماعی
مثلًا نماز، جنبه اخروی خالصش همین است که انسان به یاد خدا باشد، خوف خدا داشته باشد. برای حضور قلب و توجه به خدا که این همه آداب ضرورت ندارد؛ برو وضو بگیر، شستشو کن، خودت را پاکیزه کن. مگر برای نزد خدا رفتن، شستشو کردن هم تأثیر دارد؟ از نظر پیش خدا رفتن تأثیر ندارد که صورت انسان شسته باشد یا نه، ولی خداوند میفرماید: اذا قُمْتُمْ الَی الصَّلوةِ فَاغْسِلوا وُجوهَکمْ وَ ایدِیکمْ الَی الْمَرافِقِ وقتی که میخواهی به نماز بایستی اول وضو بگیر، صورتت را بشوی، دستهایت را بشوی، بعد مشغول نماز شو. میبینیم نظافت را با عبادت توأم کرده است. وَ انْ کنْتُمْ جُنُباً فَاطَّهَّروا «مائده/ 6» اگر جُنُب هستی باید تمام بدنت را شستشو دهی.
اینجا نظافت مقرون به عبادت است. میخواهی نماز بخوانی، محل عبادتت باید مباح باشد، غصبی نباشد؛ آن قالیچهای که رویش نماز میخوانی، آن لباسی که با آن نماز میخوانی باید حلال و مباح باشد. اگر یک نخ غصبی در لباس تو باشد نمازت باطل است. باز اینجا عبادت با حقوق توأم میشود. در ضمن اینکه میگوید باید خدا را پرستش کنی، میگوید حقوق را باید محترم بشماری. یعنی اسلام میگوید من پرستشی را که در آن حقوق اجتماعی محترم نباشد اساساً قبول ندارم. آن وقت یک نمازگزار وقتی میخواهد نماز بخواند، اول فکر میکند این خانهای که من در آن هستم آیا به زور از مردم گرفتهام یا نه؟ اگر به زور گرفتهام، نمازم باطل است.
پس اگر میخواهد نماز بخواند مجبور است که خانهاش را طوری ترتیب بدهد که برایش حلال باشد، یعنی از صاحب اصلیاش خریده باشد و یا او را راضی نگه دارد؛ فرش زیر پایش همینطور، لباسی که به تن دارد همینطور، و حتی اگر حقوقی از فقرا به او تعلق گرفته است، خمس یا زکات آن را باید بدهد و اگر ندهد باز نمازش باطل است.
🔹3. جهت شناسی
همچنین به ما میگویند اگر میخواهید نماز بخوانید باید همهتان رو به کعبه بایستید.
کعبه کجاست؟ اولین معبدی که برای پرستش خدا در دنیا ساخته شده است (انَّ اوَّلَ بَیتٍ وُضِعَ لِلنّاسِ لَلَّذی بِبَکةَ مُبارَکاً) « آل عمران/ 96». همهتان باید رو به اولین معبد و مسجدی که به دست پیغمبر بزرگ خدا ابراهیم و فرزندش اسماعیل ساخته شده بایستید. حالا چرا ما رو به آنجا بایستیم؟ مگر خدا آنجاست؟ مگر خدا در خانه کعبه است (العیاذ بالله)؟ قرآن که میگوید: فَأَینَما تُوَلّوا فَثَمَّ وَجْهُ اللهِ «بقره/ 115» رو به هر طرف بایستید، چهره خدا آنجاست. رو به این طرف بایستی یا رو به آن طرف، رو به خدا ایستادهای. رو به بالا نگاه کنی یا رو به پایین، به طرف خدا نگاه کردهای. و پیغمبر فرمود: اگر شما را با ریسمانی تا هفتمین طبقه زمین هم فرو ببرند باز هم به سوی خدا رفتهاید، به مشرق بروید به سوی خدا رفتهاید، به مغرب بروید به سوی خدا رفتهاید، اینجا هم که نشستهاید با خدا هستید. خدا که جهت ندارد، پس چرا ما باید رو به کعبه بایستیم؟ میگوید شما که دارید عبادت انجام میدهید، در عین حال باید یک تعلیم و تربیت اجتماعی هم بگیرید. همهتان رو به یک نقطه بایستید. اگر اینجور نباشد، یکی از این طرف بایستد یکی از آن طرف، این مظهر تفرّق و تشتّت است. اما اگر رو به یک نقطه ایستادید، جهتشناس هستید؛ همه مسلمین یک جهت را تعقیب میکنند. حالا کدام نقطه را انتخاب کنیم که اساساً بوی شرک نداشته باشد؟ میگوید آن نقطهای را انتخاب کن که اگر رو به آنجا بایستی باز عبادت را احترام کردهای، رو به جایی میایستی که اولین معبد است. احترام معبد، احترام عبادت است.
🔹4. انضباط وقت
باز میگوید عبادت که میخواهی بکنی، یک وقتِ مشخص و معینی دارد و دقیقهاش هم حساب میشود. وقت نماز صبح از اول طلوع صبح تا اول طلوع آفتاب است و اگر عمداً یک دقیقه قبل از طلوع صبح یا بعد از طلوع آفتاب شروع کنی، نمازت باطل است، درست نیست. باید بین این دو باشد. نمیشود بگویی من فعلًا خوابم میآید، الآن یک ساعت به طلوع صبح مانده، خدا که خواب و بیداری ندارد، مگر خدا در بین الطلوعین- العیاذبالله- لباس رسمیاش را میپوشد و آماده قبول کردن نمازها میشود؟! برای خدا که تمام ساعات و همه لحظات علی السویه است، لا تَأْخُذُهُ سِنَةٌ وَلا نَوْمٌ «بقره/ 255»، من دیشب بیدارخوابی کشیدهام، خیلی خوابم میآید، میخواهم نیم ساعت زودتر نمازم را بخوانم! انضباط وقت را باید بشناسی.
📘 آزادی معنوی
🌷 #شهید_مطهری
@Gharargah_mehshekan
قرارگاه فرهنگی مه شکن
🔰زیباییهای انسان در قرآن 🔹 آیا انسان مرکب از زشتی و زیبایی است؟ 🔹 آیا انسان هدف آفرینش است؟ 🔹 اختیا
🍀 ورقی از کتاب
✳️ زیباییهای انسان در قرآن
🛑 شکلگیری شخصیت معنوی انسان در دنیا
به طور کلی شخصیت روحی و معنوی انسان در همین دنیا ساخته میشود. یک تفاوت میان ساختمان جسمانی و ساختمان روحانی انسان هست که ساختمان روحانی انسان یک منزل عقبتر است، یک دوره عقبتر است. یعنی چه؟
انسان در عالم رحم تمام جهازات بدنیاش ساخته و تکمیل میشود. دست و پا و قلب و چشم و ابرو و ریه، همه آنجا ساخته میشود. وقتی به این دنیا میآید ساخته و تکمیلشده است. تغییراتی که در ناحیه جسم در این دنیا میتوان به بدن داد خیلی محدود است، آنقدر محدود است که نزدیک به صفر است. مثل اینکه فرض کنید که انسان به یک سرزمین سوزان برود رنگش اندکی سیاهتر بشود، در یک سرزمین دیگری برود اندکی سفیدتر بشود، غذاهای لطیفتری بخورد اندکی لطافت پوستش بهتر شود، غذاهای بدتری بخورد بدآب و رنگتر شود. ولی اساس ساختمان بدن انسان در عالم رحم تمام میشود.
انسان وقتی به این دنیا میآید، این دنیا از نظر روحی به منزله رحم روح است، اعضا و جوارح روحی انسان در اینجا ساخته میشود.
عوامل این ساختن چیست؟ البته عوامل مختلفی است، نمیشود گفت که اراده انسان تنها عاملی است که او را میسازد. عوامل محیط که شامل عوامل تاریخی گذشته و عوامل حاضر است همه نقش مهم و فوقالعادهای در ساختمان روح انسان دارند ولی بدون شک یکی از آن عوامل و بلکه مهمترین آن عوامل که این عامل در آن عوامل میتواند اثر فوقالعاده بگذارد، اراده و خواست خود انسان است؛ یعنی انسان میتواند خودش سازنده خودش باشد. به عبارت دیگر قلم قضا و قدر از نظر ساختمان جسمی انسان در اختیار انسان نیست، همان ملائکه مصوِّره این کار را در رحم کردند و تمام شد. اما آن قلمِ قضا و قدر برای ساختن شخصیت واقعی روحی انسان را به دست خود انسان دادند که مثلاً برای خودت عضو بساز، نقش خودت را خودت بکش و طرح خودت را خودت بریز.
لهذا قرآن کریم این تعبیر خاص را دارد: وَ مَنْ کانَ فی هذِهِ أعْمى فَهُوَ فِی اْلآخِرَةِ أعْمى وَ أضَلُّ سَبیلاً«اسراء/ 72» هر کسی که در این دنیا کور باشد در آخرت هم کور است و گمراهتر. همان طور که در تفاسیر هم بیان شده، مقصود این نیست که هرکس که در این دنیا چشم ندارد در آن دنیا هم چشم ندارد (چون اینجا این محرومیت را دارد، آنجا هم باید داشته باشد)؛ بلکه مقصود این است: کسی که در این دنیا چشم بصیرت ندارد و چشم بصیرتش باز نشده، در آن دنیا هم کور محشور میشود؛ چون چشم بصیرت را نه در رحم ساختند و نه در آن دنیا به انسان میدهند، چشم بصیرت چیزی است که در همین دنیا باید ساخته شود. این اختصاص به چشم بصیرت ندارد، گوش بصیرت هم همین طور است، قلب بصیرت هم همین طور است.
در آیهای دیگر - که تفسیر این آیه هم ضمناً هست - از زبان چنین اشخاصی نقل میکند که معترضانه میگویند: قالَ رَبِّ لِمَ حَشَرْتَنی أعْمى وَ قَدْ کنْتُ بَصیراً خدایا چرا مرا کور محشور کردی در حالی که من در آن دنیا چشم داشتم؟! قالَ کذلِک أتَتْک آیاتُنا فَنَسیتَها وَ کذلِک الْیوْمَ تُنْسى«طه/ 125 و 126». این کور شدنش را به مَنسی بودن یعنی عنایت به او نبودن تعبیر میکند، میفرماید: به دلیل اینکه آیات ما را فراموش کردی یعنی ندیدی، اینجا هم نابینا محشور میشوی، پس در واقع تو که در آن دنیا چشم دیدن آیات ما را نداشتی در اینجا هم نداری.
📘 انسان شناسی قرآن
🌷 #شهید_مطهری
@Gharargah_mehshekan
قرارگاه فرهنگی مه شکن
📝 گزارش 💢 حلقۀ شهید جابری 📚 سیر مطالعاتی کتب شهید مطهری 🗓 جمعه ۱۴ دی 🌷 پایگاه شهید چمران 🌴 حوزۀ شهی
🍀 ورقی از کتاب
🔰 تحلیل توبه از نظر روانی
🔹 توبه یعنی چه؟ توبه از نظر روانی برای انسان چه حالتی است و از نظر معنوی برای انسان چه اثری دارد؟ در نظر بسیاری از ما توبه یک امر بسیار سادهای است؛ هیچ وقت به این فکر نیفتادهایم که توبه را از نظر روانی تحلیل کنیم. اساساً توبه یکی از مشخصات انسان نسبت به حیوانات است. یعنی انسان بسیاری ممیزات و مشخصات و کمالات و استعدادهای عالی دارد که هیچ کدام از آنها در حیوانات وجود ندارد؛ یکی از این استعدادهای عالی در انسان، همین مسئله توبه است.
🔹 توبه این نیست که ما لفظ اسْتَغْفِرُاللهَ رَبّی وَ اتوبُ الَیه را به زبان جاری کنیم؛ از مقوله لفظ نیست. توبه یک حالت روانی و روحی و بلکه یک انقلاب روحی در انسان است که لفظ اسْتَغْفِرُاللهَ رَبّی وَ اتوبُ الَیه بیان این حالت است نه خود این حالت، نه خود توبه، مثل بسیاری از چیزهای دیگر که در آنها لفظْ خودش آن حقیقت نیست بلکه مبین آن حقیقت است. اینکه ما روزی چندین بار میگوییم اسْتَغْفِرُاللهَ رَبّی وَ اتوبُ الَیه نباید خیال کنیم که روزی چند بار توبه میکنیم. ما اگر روزی یک بار توبه واقعی بکنیم، مسلّماً مراحل و منازلی از قرب به پروردگار را تحصیل میکنیم.
تفاوتی میان جمادات و نباتات و حیوانات وجود دارد و آن این است که جمادات این استعداد را ندارند که در مسیری که حرکت میکنند، خودشان از درون خودشان تغییر مسیر و تغییر جهت بدهند، مثل حرکتی که زمین به دور خورشید یا به دور خودش دارد یا حرکاتی که همه ستارگان در مدار خودشان دارند یا حرکت سنگی که از ارتفاع رها میشود و به طرف زمین میآید. این مسیر مسلّم و قطعی است؛ یعنی سنگی را که شما رها میکنید و در یک مسیر معین حرکت میکند، در همان مسیر و در همان جهت به حرکت خودش ادامه میدهد. تغییر مسیر و تغییر جهت از ناحیه درون این سنگ امکان پذیر نیست. عاملی باید از خارج پیدا بشود تا مسیر این سنگ و این جماد را تغییر دهد، حال این عامل میخواهد مجسّم باشد و یا از قبیل یک موج باشد... ولی موجودات زنده از قبیل نباتات و حیوانات، این استعداد را دارند که از درون خودشان تغییر مسیر بدهند؛ یعنی اگر به شرایطی برخورد کنند که با ادامه حیات آنها سازگار نباشد تغییر مسیر میدهند.
اما در مورد حیوانات بسیار واضح است. مثلًا یک گوسفند یا یک کبوتر و یا حتی یک مگس وقتی حرکت میکند، همین قدر که با یک مشکل مواجه میشود، فوراً مسیر خودش را تغییر میدهد و حتی ممکن است یک گردش صد و هشتاد درجهای هم بکند یعنی درست در خلاف جهت حرکت اولی خودش حرکت کند.
حتی نباتات هم اینطور هستند؛ یعنی گیاهان هم در یک شرایط و حدود معین از درون خودشان خود را هدایت میکنند، مسیر خود را تغییر میدهند. ریشه یک درخت که در زیر زمین حرکت میکند و به سویی میرود، اگر به صخرهای برخورد کند (حالا رسیده یا نرسیده) خودش مسیرش را عوض میکند. همین قدر که بفهمد که جای رفتن نیست و راهی ندارد، مسیرش را تغییر میدهد. بدیهی است که انسان هم تا این حدود مثل گیاه و حیوان است، یعنی تغییر مسیر میدهد.
🔹 توبه برای انسان تغییر مسیر دادن است اما نه تغییر مسیر دادن ساده از قبیل تغییر مسیری که گیاه میدهد و یا تغییر مسیری که حیوان میدهد، بلکه یک نوع تغییر مسیری که مخصوص خود انسان است و از نظر روانی و روحی کاملًا ارزش تحلیل و بررسی و رسیدگی دارد.
✅ توبه عبارت است از یک نوع انقلاب درونی، نوعی قیام، نوعی انقلاب از ناحیه خود انسان علیه خود انسان. این جهت از مختصات انسان است. گیاه تغییر مسیر میدهد ولی علیه خودش قیام نمیکند، نمیتواند قیام کند، این استعداد را ندارد.
📘 آزادی معنوی
🌷 #شهید_مطهری
@Gharargah_mehshekan
قرارگاه فرهنگی مه شکن
📝 💢 حلقۀ شهید زرگری 📚 سیر مطالعاتی 🗓 پنجشنبه ۴ بهمن 🌷 پایگاه شهید چمران 🌴 حوزۀ شهید ورزنده @Gharar
☘️ ورقی از کتاب
✳️ قرآن و محرکهای معنوی انسان
یک دلیل برای اینکه قرآن برای عامل معنوی اصالت قائل است اساساً همان نقشی است که برای پیغمبران قائل است. از نظر قرآن پیغمبران نیامدهاند که مردم را از مسیر منافع مادیشان دعوت کنند. کار رهبران غیر الهی از این نوع است ولی پیغمبران مردم را از راه منافع مادیشان تحریک نکردند. البته منافع مادی مردم را برایشان بیان میکردند، نه اینکه نمیگفتند، ولی آنکه بیشتر در قرآن به چشم میخورد امور معنوی است، خداست.
مثلاً قرآن در دعوتهای خودش بر رضوان الهی تأکید میکند. حضرت موسی وقتی که به میقات میرفت خیلی عجله و شتاب میکرد به طوری که قومش پشت سر ماندند و او تنها جلو افتاد. آنقدر درآمدن شتاب میکرد که به او وحی رسید که: وَ ما أعْجَلَک عَنْ قَوْمِک یا مُوسى«طه/ 83»، چه چیز سبب شد که تو شتاب کنی که تنها بیایی و آنها را پشت سر بگذاری؟ قالَ هُمْ أولاءِ عَلى أثَری وَ عَجِلْتُ إلَیک رَبِّ لِتَرْضى« طه/ 84». رضا و خشنودی تو من را چنین کشانده که در آمدن شتاب کردم.
خود رضا و رضوان پروردگار اساساً مسئلهای است: یا أیتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ. اِرْجِعی إلى رَبِّک راضِیةً مَرْضِیةً. فَادْخُلی فی عِبادی. وَ ادْخُلی جَنَّتی« فجر / 27-30». قرآن معنویات را به بشر عرضه میدارد تا یک حالت معنوی در او ایجاد کند و آن مایههای معنوی را در روح بشر بیدار کند. در تمام تعبیرات این آیه، لطف و ملاطفت و جذب خوابیده: تو خشنود از پروردگارت هستی و پروردگارت خشنود از تو؛ یعنی دیگر چه از این بالاتر؟! در عین اینکه قرآن در دعوت عمومی خودش به اموری مانند: جَنَّاتٍ تَجْری مِنْ تَحْتِهَا اْلأنْهارُ دعوت میکند و از «وَ حُورٌ عینٌ. کأمْثالِ اللُّؤلُؤِ الْمَکنُونِ»«واقعه/ 22 و 23» سخنی میگوید، ولی این دعوتهای معنوی هم در قرآن یکی و دوتا نیست، زیاد است: اَلَّذینَ آمَنُوا وَ تَطْمَئِنُّ قُلُوبُهُمْ بِذِکرِ اللهِ ألا بِذِکرِ اللهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ«رعد / 28». از این آیه به دست میآید که قرآن این غریزه را از هر غریزه دیگر نیرومندتر و اصیلتر میداند. اول اصل مطلب را بیان میکند که دلهاشان با یاد خدا آرام میگیرد. بعد کلمه تنبیه یا کلمه آگاهی (اَلا) را میآورد و سپس جار و مجرور را بر متعلق خودش مقدم میدارد که افاده حصر میکند: بدانید که تنها با یاد خداست که دلها آرام میگیرد. میخواهد بگوید سایر مطلوبهای شما قادر نیست که آرامش واقعی و کامل را به قلب شما بدهد و یگانه چیزی که قادر است که چنین کند تا دیگر احساس رنج نکنید یاد خداوند است.
آیات در این زمینه [یعنی نقش عوامل معنوی] زیاد است که من بعضی از آنها را برایتان نقل میکنم:
وَعَدَ اللهُ الْمُؤْمِنینَ وَ الْمُؤْمِناتِ جَنّاتٍ تَجْری مِنْ تَحْتِهَا اْلأَنْهارُ خالِدینَ فیها وَ مَساکنَ طَیبَةً فی جَنَّاتِ عَدْنٍ وَ رِضْوانٌ مِنَ اللهِ أکبَرُ ذلِک هُوَ الْفَوْزُ الْعَظیم«توبه/ 72».
بعد از ذکر پاداشها و نویدهای مادی میفرماید: وَ رِضْوانٌ مِنَ اللهِ أکبَرُ، آن هم «رِضْوانٌ» با تنوین؛ یعنی مقدار کمی از رضوان هم از همه اینها بالاتر است. این در صورتی است که تنوین برای تقلیل باشد. این تنوین ممکن است برای تعظیم باشد: و رضوانی از خدا!
📘 انسان شناسی قرآن
🌷 #شهید_مطهری
@Gharargah_mehshekan
قرارگاه فرهنگی مه شکن
📝 گزارش 💢 حلقۀ شهید جابری 📚 سیر مطالعاتی کتب شهید مطهری 🗓 جمعه پنجم بهمن 🌷 پایگاه شهید چمران 🌴 حوزۀ
🍀 ورقی از کتاب
✳️ نصیحت علی علیه السلام
شخصی آمد خدمت مولای متقیان علی علیه السلام و گفت:
یا امیرالمؤمنین! مرا نصیحت کن. علی علیه السلام نصایح زیادی کرد. دو جمله اولش را برایتان عرض میکنم، فرمود:
لا تَکنْ مِمَّنْ یرْجُو الْاخِرَةَ بِغَیرِ عَمَلٍ وَ یرَجِّی التَّوْبَةَ بِطولِ الْامَلِ، یقولُ فِی الدُّنْیا بِقَوْلِ الزّاهِدینَ وَ یعْمَلُ فیها بِعَمَلِ الرّاغِبینَ «حکمت 142.». همین دو جمله فعلًا ما را بس. فرمود:
✅ نصیحت من به تو اینکه از آن کسان مباش که امید به آخرت دارد اما میخواهد بدون عمل به آخرت برسد؛ مثل همه ما. ما میگوییم حبّ علی بن ابی طالب کافی است. تازه حبّ ما حبّ حقیقی نیست؛ اگر حبّ حقیقی بود عمل هم پشت سرش بود. میگوییم همین وابستگی ظاهری کافی است! خیال میکنیم علی علیه السلام از کسانی است که احتیاج دارد، و اگر افرادی انتساب دروغین هم داشته باشند دیگر بسیار خوب، ما عجالتاً سیاهی لشکر میخواهیم، سیاهی لشکر هم کافی است! ما خیال میکنیم یک گریه دروغین بر امام حسین کافی است. ولی امیرالمؤمنین فرمود اینها دروغ است. اگر حبّ علی بن ابی طالب تو را به عمل کشاند، بدان حبّ تو صادق و راستین است. اگر گریه بر حسین بن علی تو را به سوی عمل کشاند، بدان که تو بر حسین بن علی گریه کردهای و گریه تو راستین است. اگر نه، فریب شیطان است.
✅ جمله دوم: وَ یرَجِّی التَّوْبَةَ بِطولِ الْامَلِ ای مرد! از آن کسان مباش که احساس نیاز به توبه را در وجود خود دارند اما همیشه میگویند دیر نمیشود، وقت باقی است.
...تا کی بگوییم آقا دیر نمیشود، حالا وقت باقی است؟! تا هنوز جوان هستیم میگوییم ای آقا! جوان بیست ساله که دیگر وقت توبه کردنش نیست.
... اتفاقاً جوانی بهترین وقتش است. یک شاخه تا وقتی که هنوز تازه است، آمادگی بیشتری برای راست شدن دارد؛ هرچه بزرگتر و خشکتر بشود، آمادگیاش کمتر میشود. بعلاوه، چه کسی به این جوان قول داده که او پا به سن بگذارد، میانه مرد بشود، از میانه مردی بگذرد و پیر بشود؟
📘 آزادی معنوی
🌷 #شهید_مطهری
@Gharargah_mehshekan