🔸اشکال عقلی خالقیت لا من شیء برای غیر الله
روایات متعددی نسبت صفت خالقیت به غیر الله، و تفویض خلق و رزق به مخلوقات را باطل میدانند. در پارهای از این احادیث، دلیل بطلان تفویض آفرینش به مخلوقات، ناممکن بودن آن معرفی شده است.
توضیح عقلی این محال بودن با چند بیان ممکن است:
1️⃣ همه حدود برای خالق لا من شئ یکسان است. پس قدرتش زیاده و نقضان نمیپذیرد. ولی مخلوقات ضرورتاً زیاد و نقصان دارند (توضیح بیشتر استاد هندی). پس خالق لا من شئ مخلوق نیست. یعنی تنها خدا خالق لا من شئ است.
2️⃣ خالق لا من شئ ناگزیر قویتر از معلول خود است و معلولش در همه شئون به وی وابسته است. بلکه آفرینش همه حدود برایش علی السویه است. حال اگر مخلوقی محدود بتواند لامن شئ بیافریند، پس باید بتواند حدی فراتر از خود را بیافریند؛ یعنی مخلوقی قویتر و داناتر از خالق خود... و این بر خلاف فرض نخست در وابستگی مطلق مخلوق لا من شیء به خالق خود است. پس مقدمه نیز مانند نتیجه باطل است.
ولی چنین اشکالی دربارۀ خداوند قابل طرح نیست؛ زیرا فراتر از حدود است، و برتر از او متصور نیست، و به عبارتی خلق برتر از او یا مانند او از ابتدا عقلا محال است.
3️⃣ جهت سلبی استدلال نخست را میتوان به صورت ریاضی هم توضیح داد. در ریاضی نسبت را با تقسیم نشان میدهند. و هرعدد طبیعی نسبت به صفر (تقسیم بر صفر حدی) میشه بینهایت.
n÷0= ∞ (بینهایت)
(البته، در ریاضی تقسیم بر صفر مطلق ممکن نیست. ولی حتی نسبت اعداد با صفر حدی نیز برای تبیین مسئله ما مفید است). تقسیم بر صفر حدی را بینهایت (حدی) در نظر میگیرند که باز هم از اعداد طبیعی نیست.
در ریاضی بینهایت (حدی) از خواص اعداد طبیعی (n) پیروی نمیکند. پس از سنخ آنها نیست.
∞±n=∞
n-n=0
∞-∞=?
در اینجا میبینیم بینهایت همزمان نمیتونه به تعریف خودش و قاعده اعداد طبیعی ملتزم باشد. و یا:
∞÷n=∞
n÷n=1
∞÷∞=?
پس بینهایت نمیتواند به شکل عددی بروز بالفعل داشته باشد. یعنی در خارج یک مجموعه بیحد نداریم که اجزای عددی داشته باشد. به عبارتی بینهایتی از سنخ اعداد طبیعی نداریم.
پس برای تقریب به ذهن:
۱. بینهایت (∞) از سنخ اعداد طبیعی (n) نیست.
۲. اگر فرض شود چیزی عدم (0) را به وجود (n) آورده (که همین طور است)، نباید از همان وجود (n) باشد. یعنی خالق لا من شیء از سنخ مخلوق نیست.
🔸البته، این صرفاً نشان میدهد که قدرت خلق لا من شیء از سنخ کمی طبیعی نیست. ولی چیستی آن را نشان نمیدهد.
باید در نظر داشت خدا بینهایت عددی هم نیست. چون معلوم شد بینهایت به معنای اعداد طبیعی وجود خارجی ندارد. بنا بر این، مطالب فوق صرفاً از جهت جنبه سلبی (خالق لا من شیء نبودن مخلوق) مفید است، و به معنای تطبیق بینهایت ریاضی یا بینهایت کمی بر خداوند نیست.
4️⃣ ما سوی الله نبودهاند و به وجود آمدهاند، پس زماندار هستند. اگر فرض شود که مخلوقی خالق لا من شیء باشد، لازم میآید که برای او دو حالت خلقت و پیش از خلقت متصور باشد. به عبارتی زمانی اعمال قدرت نکرده بود، و بعد اعمال قدرت کرد. حال دو صورت متصور است:
- اگر گفته شود خلقت خلق جدید پیوند ذاتی با خالق خود یا اعمال قدرت او دارد، لازم میآید که اعمال قدرت/تغییر/حرکت خالق در خلق مخلوق جدید نیز نقش داشته باشد. پس نمیتوان گفت خلقت لا من شیء صورت گرفته است.
- و اگر گفته شود خلقت خلق جدید پیوند ذاتی با خالق خود یا اعمال قدرت او ندارد، معلول بلا علت لازم میآید؛ زیرا اعمال یا عدم اعمال قدرت فرقی ندارد.
پس به عبارتی، خلقت حاصل تغییر در ذات خالق زمانی است. پس لا من شیء نیست.
این اشکال بر خداوند که غیر زمانی و غیر متجزی است، وارد نمیشود؛ زیرا در خداوند زمان و تجزی و تغییر متصور نیست؛ پس از اساس دو زمان دربارۀ خداوند و در نتیجه اشکال فوق مطرح نمیشود.
5️⃣ تقریرهایی نیز وجود دارد که عقلی صرف نیست و در آن از دادههای تاریخی قرآنی و روایی نیز بهره گرفته می شود. بدین صورت که خالق لا من شیء از مخلوق خود در همه جهات قویتر است و قدرت او محدودیت ندارد. درحالیکه به ضرورت تاریخی وقتی برخی دشمنان انبیا و ائمه را به شهادت میرسانند، نمیتوان گفت مخلوقی خالق خود را کشت. بیماری یا مرگ امام نیز ناقض چنان خالقیتی است. همچنین همه بلایایی که از سوی مخلوقات به امام میرسد نقض آن است که آنها مخلوق امام باشند.
همچنین خلقت لا من شیء عالم مستلزم احاطه کلی خالق بر آن نیز هست. بنابراین، در اَشکال نقلیتر استدلال فوق میتوان افزود که معنا ندارد که امام خالق همه چیز از جمله انبیا پیشین باشد، ولی در علم ایشان تطور رخ دهد و یا چنان که در آیات بسیاری آمده از بیاطلاعی پیشین رسول الله ص نسبت به انبیای گذشته گفته شود. یا گفته شود لا أدری ما یفعل بی و لا بکم، إنی لا أملک لکم ضرا و لا رشدا، إنک لا تهدی من أحببت و…
با تشکر از راهنماییهای استاد هندی
@gholow
بررسی روایات احمد بن الحسین معروف به ابن ابی القاسم در دلائل الامامة.pdf
1.05M
بررسی روایاتِ احمد بنالحسین معروف به ابنابی القاسم در دلائل الامامة
علی عادلزاده
حدیث حوزه 21، 1399
کتاب «دلائل الامامة»، با وجود ناشناس بودن مؤلف و ساختار چندلایه، اطلاعاتِ ارزشمندی درباره برخی منابع ازدسترفته در خود جای داده است. درجه اعتبار و وابستگی جریانی این منابع متفاوت است. در این مقاله مجموعه روایات احمد بن الحسین در دلائل الامامة بررسی شده است. این مجموعه روایات را ابوعلی محمد بن همام، روایت کرده است. اسنادِ این مجموعه، گذشته از وجود ضعف و اختلال در آنها، نشاندهنده ارتباط با جریان غلوّ است. همچنین در متن آن برخی آموزههای غالیانه، مانند تشبیه، نفی مرگ و بلایا و انتساب علم غیب به امام بهصورتِ اشارهوار بیان شده است. بااینحال، بهنظر میرسد این مجموعه، از میراث فرق شناختهشده و تمییزیافته غالیان نبوده و به یک جریان میانی کمتر شناختهشده تعلّق دارد. درعینحال، در پردازش این روایات از منابعِ اصیلتر حدیثی و تاریخی استفاده شده است.
@gholow
هدایت شده از دین و زندگی
اسوه های بشریت 5 امام محمد باقر ع رسول جعفریان.pdf
5.81M
اسوههای بشریت (5): امام محمد باقر ع
رسول جعفریان
@RKQuran
هدایت شده از دین و زندگی
اسوه های بشریت 10 امام هادی ع رسول جعفریان.pdf
3.82M
اسوههای بشریت (10): امام علی نقیّ علیه السلام
رسول جعفریان
@RKQuran
دیدگاه ابو الفتح محمد بن علی الکراجکی (م ۴۴۹ق) _رحمه الله_ درباره علم غیب، تفویض و نفی بلایا
«...لا امامة بعد رسول الله صلى الله عليه واله إلا لهم عليهم السلام ولا يجوز الاقتداء في الدين إلا بهم ولا اخذ معالم الدين إلا عنهم وانهم في كمال العلم والعصمة من الآثام نظير الانبياء عليهم السلام وانهم افضل الخلق بعد رسول الله ع وان امامتهم منصوص عليها من قبل الله على اليقين والبيان وانه سبحانه اظهر على ايديهم الايات واعلمهم كثيرا من الغائبات والامور المستقبلات ولم يعطهم من ذلك إلا ما قارن وجها يعمله من اللطف والصلاح وليسوا عارفين بجميع الضمائر والغائبات على الدوام ولا يحيطون بالعلم بكل ما علمه الله تعالى والآيات التي تظهر على ايديهم هي فعل الله دونهم اكرمهم بها ولا صنع لهم فيها وانهم بشر محدثون وعباد مصنوعون لا يخلقون ولا يرزقون ويأكلون ويشربون وتكون لهم الأزواج وتنالهم الآلام والاعلال ويستضامون ويخافون فيتقون وان منهم من قتل ومنهم من قبض وان امام هذا الزمان هو المهدی بن الحسن الهادی وانه الحجة علی العالمین وخاتم الأئمة الطاهرین لا امامة لأحد بعد امامته ولا دولة بعد دولته وانه غائب عن رعیته غیبة اضطرار وخوف من اهل الضلال وللمعلوم عند الله تعالی فی ذلک الصلاح...»
📚 ابو الفتح کراجکی، كنز الفوائد، ج۱، ص۲۴۵، چاپ دار الذخائر، ۱۴۱۰ق
«و أن الله تعالى قد أوجد للناس في كل زمان مسمعا لهم من أنبيائه و حججه بينه و بين الخلق ينبههم على طريق الاستدلال في العقليات و يفقههم على ما لا يعلمونه إلا به من السمعيات. و أن جميع حجج الله تعالى محيطون علما بجميع ما يفتقر إليهم فيه العباد و أنهم معصومون من الخطأ و الزلل عصمة اختيار و أن الله فضلهم على خلقه و جعلهم خلفاء القائمين بحقه و أنه أظهر على أيديهم المعجزات تصديقا لهم فيما ادعوه من الأنباء و الأخبار. و أنهم مع ذلك بأجمعهم عباد مخلوقون و بشر مكلفون يأكلون و يشربون و يتناسلون و يحيون بإحيائه و يموتون بإماتته تجوز عليهم الآلام المعترضات فمنهم من قتل و منهم من مات لا يقدرون على خلق و لا رزق و لا يعلمون الغيب إلا ما أعلمهم إله الخلق و أن أقوالهم صدق و جميع ما أتوا به حق.»
📚ابو الفتح کراجکی، كنز الفوائد، ج۱، ص۲۴۲، چاپ دار الذخائر، ۱۴۱۰ق
#علم_غیب
#تفویض
#نفی_بلایا
@gholow
جابر جعفی غالی یا متهم به غلو.pdf
299.7K
جابر جعفی غالی یا متّهم به غلوّ؟
✍ مصطفی حقانی فضل
📚 نقد و نظر، بهار ۱۳۹۱
در میان شاگردان صادقین (ع) برخی شخصیتها تأثیرگذارتر، مشهورتر و جالبتوجهتر از دیگران بودهاند. یکی از این شخصیتها جابر بن یزید جعفی است که بیشتر از محضر امام باقر (ع) بهره برده است. گر چه وی را از بزرگان امامیه خواندهاند و آثاری نیز برای وی نام برده شده است، اما گزارشهایی نیز وجود دارد که متضمن قدح و ذم اوست. پس از وفات جابر، غالیان نیز به او ابراز علاقه کرده و برخی از عقائد خود را به او نسبت دادند. آنان همچنین روایات و کراماتی را نیز به وی منتسب کردند. برداشتهای نادرست از اندیشههای این راوی پرکار، سبب شده تا چهرهای مخدوش و متهم به غلو از او ارائه شود. در این پژوهش نخست بر اساس گزارشهای رسیده دربارۀ جابر جعفی به سیر زندگی علمی و اجتماعی او پرداخته شده و در ادامه گزارشهای مربوط به اتهام جابر به غلو بررسی شده است.
@gholow
💠 پاسداران حریم تشیع (15)
زرارة بن اعین
با وجود آنکه قرائن جایگاه والای زرارة بن اعین رضوان الله علیه بسیار گسترده است، ولی اخیراً کانالهای غلوگرا این صحابی بزرگ را آماج طعن و تکفیر خود قرار دادهاند. از این رو در اینجا ابتدا به گوشهای از قرائن مدح زراره به اجمال اشاره کرده و سپس برخی مستندات مخالفان او را بررسی میکنیم.
🔸 حفظ میراث امامان علیهمالسلام
زراره جایگاه بسیار مهمّی در نقل میراث امام باقر و امام صادق علیهما السلام دارد و در میراث امامیه پس از محمد بن مسلم، پرروایتترین راوی از امام باقر علیه السلام است و از مکثرین از امام صادق ع است. در چند روایت با اسناد قوی آمده که «اگر زراره و امثال او نبودند، احادیث پدرم از میان میرفت». (رَحِمَ اللَّهُ زُرَارَةَ بْنَ أَعْيَنَ لَوْ لَا زُرَارَةُ بْنُ أَعْيَنَ لَوْ لَا زُرَارَةُ وَ نُظَرَاؤُهُ لَانْدَرَسَتْ أَحَادِيثُ أَبِي (ع). کشی، ص136، ح217). میراث ارزشمند امام باقر (ع) به دست امثال او حفظ شده است (کشی، ص133، 136، 170؛ الاختصاص، ص66).
🔸جایگاه والا نزد امام صادق ع در دنیا و آخرت
زراره از محبوبترین افراد نزد امام صادق (ع) بوده (کشی، ص135، 137، 185، 239، 240؛ کمال الدین، ج1، ص76). وی مصداق آیۀ شریفۀ «وَالسَّابِقُونَ السَّابِقُونَ أُولئِكَ الْمُقَرَّبُونَ» شمرده شده (کشی، ص136، 170، 239) و از اوتاد زمین دانسته شده (کشی، ص238) و دربارۀ او و سه فقیه دیگر از اصحاب، از امام صادق (ع) نقل شده: «وَلَوْلَا هَؤُلَاءِ مَا كَانَ أَحَدٌ يَسْتَنْبِطُ هَذَا، هَؤُلَاءِ حُفَّاظُ الدِّينِ وَ أُمَنَاءُ أَبِي (ع) عَلَى حَلَالِ اللَّهِ وَحَرَامِهِ، وَهُمُ السَّابِقُونَ إِلَيْنَا فِي الدُّنْيَا وَالسَّابِقُونَ إِلَيْنَا فِي الْآخِرَة» (کشی، ص136؛ الاختصاص، ص66) و مطابق نقل محمد بن سنان از مفضّل، امام صادق (ع) در اختلاف احادیث به زراره ارجاع میدادند (کشی، ص135).
در نقلی امام صادق (ع) او را امینِ پدرشان بر حلال و حرام الهی و ظرف دانش پدرشان و خودشان و موضع اسرارشان و از اصحاب حقیقی پدرشان دانستهاند که بلا از زمین به واسطۀ امثال او بر طرف میشود و از ستارگان شیعه است و یاد امام باقر (ع) را احیا میکند و مبارزهکنندۀ با بدعتهاست و در مقابل غلات میایستد (کشی، ص137) و نقل شده که امام صادق (ع) با واسطۀ پسر زراره به او گفتهاند: «فَإِنَّكَ وَاللَّهِ أَحَبُّ النَّاسِ إِلَيَّ وَأَحَبُّ أَصْحَابِ أَبِي (ع) حَيّاً وَمَيِّتاً، فَإِنَّكَ أَفْضَلُ سُفُنِ ذَلِكَ الْبَحْرِ الْقَمْقَامِ الزَّاخِر» (کشی، ص138) و نیز گفتهاند: «أَنَا وَاللَّهِ أُحِبُّ لَكَ الْخَيْرَ فِي الدُّنيَا وَأُحِبُّ لَكَ الْخَيرَ فِي الآخِرَةِ، وَأَنَا وَاللَّهِ عَنكَ رَاضٍ فَمَا تُبَالِي مَا قالَ النَّاسُ بَعدَ هَذَا» (کشی، ص141).
🔸مدح از سوی امامان بعدی
مدح زراره تنها نه از امام صادق (ع) که از امامان بعدی نیز وارد شده؛ چنانکه از امام رضا (ع) نقل شده است: «أَتَرَى أَنَّ أَحَداً كَانَ أَصْدَعَ بِحَقٍّ مِنْ زُرَارَة» (کشی، ص143؛ تهذیب، ج2، ص6) و از امام کاظم (ع) نقل شده: «إِنَّ زُرَارَةَ بْنَ أَعْيَنَ أَبغَضَ عَدُوَّنَا فِي اللَّهِ وَأَحَبَّ وَلِيَّنَا فِي الله» (کمال الدین، ج1، ص76) و از امام رضا (ع) نقل شده: «إِنَّ زُرَارَةَ كَانَ يَعْرِفُ أَمرَ أَبِي ع وَ نَصَّ أَبيهِ عَلَيه» (کمال الدین، ج1، ص75) و از امام کاظم (ع) نقل شده که در قیامت چون حواریان امام باقر و صادق علیهم السلام را نداد دهند، زراره و جمعی از خواص اصحاب برخیزند (کشی، ص9؛ اختصاص، ص61). امام هادی ع خاندان عالمپرور جد ابوغالب زراری از نوادگان بکیر بن اعین را بهخاطر نسبت مادری به زراره زراری نامیدند که هرچند از روی توریه باشد، مؤید صحت مذهب زراره است (رسالة أبي غالب، ص117. نیز نک: تاریخ بغداد، ج12، ص110)
@gholow
❗️توجه❗️
به منظور همافزایی علمی اعضای محترم کانال غلوپژوهی پیرامون محتواهای ارائه شده در کانال، گروه «نظرات غلوپژوهی» تاسیس می شود.
برای عضویت در گروه از طریق لینک اقدام بفرمایید.
https://eitaa.com/joinchat/588316994C46d2b1319c
@Gholow
غلوپژوهی | یادداشتهای حدیثی و رجالی
💠 پاسداران حریم تشیع (15) زرارة بن اعین با وجود آنکه قرائن جایگاه والای زرارة بن اعین رضوان الله ع
ادامه...
🔸جایگاه زراره در میان اصحاب:
... اصحاب امامان در طبقات بعد از زراره به صورت گسترده میراث روایی زراره را نقل میکردند و بر آن اعتماد میکردند و با اطمینان میراث زراره را به امامان نسبت میدادند و از جلالت شأن او میگفتند؛ چنانکه جمیل بن درّاج -افقه اصحابِ جوان امام صادق (ع)- نزد او به مانند کودکی تعلیم میدیده (کشی، ص134) و کشی گزارش میدهد که گروه شیعه بر تصدیق زراره اجماع کرده و نسبت به فقه او منقاد شده و زراره را افقه فقهای اصحاب امام باقر و امام صادق (ع) دانستهاند (کشی، ص238).
نجاشی دربارۀ او گفته است: «شيخ أصحابنا في زمانه ومتقدّمهم وكان قارئاً فقيهاً متكلّماً شاعراً أديباً قد اجتمعت فيه خلال الفضل والدين صادقاً فيما يرويه» (نجاشی، ص175). غضائری او را افقه آل اعین دانسته (تکمله رسالة أبي غالب، ص188). و ابن ندیم گفته است: «زرارة أكبر رجال الشيعة فقها و حديثا و معرفة بالكلام و التشيع» (الفهرست ابن نديم، ص309).
زرارة در کلام بسیار قوی و بیهماورد بوده، ولی بهخاطر اشتغال به عبادت چندان مناظره نمیکرده است (رسالة أبي غالب، ص136).
🔸بازتاب تشیّع زراره در مصادر عامّه:
عمرو بن علی فلاس (249ق) میگوید که زراره و حمران در تشیّع افراط میکردند (الکامل في ضعفاء الرجال لابن عدي، ج4، ص215). ابن قتیه دینوری (276ق)، زرارة بن اعین و جابر جعفی را از غلات رافضه میداند! (المعارف لابن قتیبة، ج1، ص624). همچنین در مصادر عامّه حکایتی از زراره نقل شده که نشان میدهد زراره، اعتقاد داشته که امام صادق (ع) به نام بهشتیان و جهنمیان آگاه هستند و زراره به آموزۀ «تقیّه» باور داشته است (المعرفة والتاریخ، ج2، ص671-672؛ الضعفاء الکبیر للعقیلي، ج2، ص96؛ الطیوریات، ج3، ص895-896) و نیز حکایت دیگری آمده که نشان میدهد او از خلفاء تبرّی داشته است (الضعفاء الکبیر للعقیلي، ج2، ص96).
همچنین برای مشاهده روایات بیشتر و تفصیل متون، نک: محمدی، مسند زرارة، ص19-32 و برای تفصیل روایات عقیدتی، فقهی و اخلاقی او: همان، ص35-710. نیز نک: حسینی شیرازی و لطفیپور، «شکلگیری و کارکردهای مرجعیت علمی زرارهبناعین».
🔺بسیاری از این روایات مدح -که تنها به بخشی از آن اشاره شد- اسانید صحیح دارند، و این مدحها این قدر مشهور بوده که غالیان متقدم در کتب نصیریه اذعان کردهاند که زراره در ظاهر ممدوح بوده ولی در باطن مذموم بود و البته جعلیاتی هم در طعن زراره نقل کردهاند که در ادامه به نقد نمونههایی از آن میپردازیم.
@gholow
⚠️نمونه افترائات منابع غالیان بر زراره
بررسی روایات موهم اهانت زراره به امام ع (1)
در این بحث، توجه به فضای عناد شدید غالیان با فقهای اصحاب و خاصه زراره و افترائاتشان بر این فقها لازم است. پیشتر گذشت که در منابع غالیان نصیری و پیشانصیری شدیدترین عداوت نسبت به فقهای اصحاب امام صادق ع و از جمله زراره نشان داده شده است. از جمله او را ولی طاغوت شمرده، و رجوعکنندگان به او و دیگر فقها را نجس دانستهاند و زراره و فقها را در فهرست مذمومان در کنار دشمنان اهل بیت ع نشاندهاند. غالیان فقاهت و روایات فقهی فقهای اصحاب امام صادق علیهالسلام را ظلمت دانستهاند (نمونه مستندات)
همچنین، زراره و دیگر فقها را نقبای ضد شمردهاند (المراتب و الدرج، ص68). نصیریان که ابحاث مفصلی در حلیت خمر دارند، گاهی معنای محرم شرب مسکر را علم زرارة و فقها دانستهاند (حقائق اسرار، 2016، ص130). در روایتی از غلات آمده هرکس بازدارندگان از راه خدا را میخواهد نزد زراره و فقها برود و هرکس دنبال باب و خواص اولیای امام است، نزد ابوالخطاب برود (المعارف، طبرانی، ص10).
شاید شدیدترین طعن بر شخص زراره در میان فقهای اصحاب آن باشد که نصیریه، در سیر تناسخی ضد در ادوار مختلف گفتهاند زراره باب منصور دوانیقی و در واقع همان خلیفه اول و هامان است که باب عمر و فرعون بوده است:
«الرهطِ المفسدونَ... أبو بكرٍ وعُمرُ وعثمانُ... أمَّا أسماؤهم في المقامِ السادسِ الجعفري: فالضدُّ الكليُ كان المنصورُ المسمَّى بالدوانیقي وبابهُ زرارةُ بنُ أعیَنَ وذلك كما كان ظاهراً بعُمَرٍ وبابهُ الأولُ، وهو فرعونُ مصرَ وبابهُ هامانُ وكلُ فرعونٍ فهو الثاني وتمامُ التسعةِ معَ المنصورِ: أبو بُصیرٍ الثقفي لا الأسدي وأبو بكرٍ الخضرمي ومحمداً بنَ أبي یعفورَ ومحمدٌ بنُ مسلمٍ الثقفي وعامرُ بنُ جزاعة وكُثیِّرٌ بیاعُ النوى وبریدةُ العجلي وحجرُ بنُ زائدة، ویدخلُ معهم: عیسى بنُ موسى...» (الرسالة المصریة، ص516)
در منابع امامی نیز کشی در روایت مفصلی از جمیل بن دراج از امام صادق (ع) نقل میکند که حضرت فقهای اصحاب، از جمله برید العجلی، زرارة، ابوبصیر و محمد بن مسلم، را به اموری همچون فقاهت و مبارزه با بدعتها و تحریفات اهل باطل و نیز تأویلات غالیان میستایند. سپس جمیل میگوید ما اصحاب ابوالخطاب را به بغض این فقیهان میشناختیم. (کشی، ص137)
البته شاهدی مهم و عینی بر عداوت غلات با زراره نیز خود غالیان معاصر هستند که با وجود روایات مدح زراره شدیداً بر او طعن میزنند.
🔺 نمونهای از مجعولات غلات در بحث تشبیه، به عنوان شاهدی از دروغهای غالیان بر زراره و فقهای اصحاب در خور توجه است.
بنا بر برخی از روایات امامیه از ائمه ع غالیان روایاتی را در جبر و تشبیه جعل کرده بودند، و از این جهت مورد ملامت واقع شدهاند، که عظمت خدا را کوچک کردهاند (نمونه: ابن بابویه، التوحيد، ص364؛ عيون أخبار الرضا عليه السلام، ج1، ص143/ 45)
در منابع غلات نصیری نمونههای بسیاری از روایات تشبیه آمده، و با آن برای عقاید غالیانه، بهویژه ظهور خداوند در اولیای الهی استناد کردهاند. در نمونه زیر یک روایت عامی در تشبیه، به سندی امامی منسوب شده، و آن را دستمایه طعن بر زراره کردهاند:
❌رواه الداري [؟] عن القحشین [الحسین] بن سعید عن أبي عمیر بن أبي بصیر قال: حضر زرارة بن أعین مجلس الصادق منه السلام بالمدینة، قال الصادق: إن الله تبارك وتعالى ینزل في كل لیلة إلى السماء الدنیا فیقول: هل من سائل فأعطیه، هل من مستغفر فأغفر له "وقد روت العامة هذا" فخرج زرارة هاربا على وجهه، فقال الصادق لبعض من حوله: اتبعه فاستحلفه بالله لما قام، ثم قال الصادق علیه السلام لمن حوله: سیجیئكم الرجل فیخبركم أنه إنما قام مخافة أن یقع علیه سقف المسجد من عظم فریتنا، فجاء الرجل فقال: قال لي قمت مخافة أن یقع المسجد علي لعظم ما سمعت من الكذب (طبرانی، الجواهر، ص28).
این روایت در حالی با این سند به زراره منسوب شده و او را مخالف امام صادق علیهالسلام معرفی کرده است که اولا راویان همین سند (حسین بن سعید و ابن ابی عمیر) به گستردگی از زراره روایت کرده و راوی روایات مدح او نیز بودهاند (برای نمونه: کشی، ص134، 136، 144، 146)، ثانیاً ایشان و ابوبصیر راوی روایات ذم تشبیه و تجسیم خداوند هستند (برای نمونه: التوحيد للصدوق، ص76، 80، 105، 117، 140، 146، 170، 172، 173، 184، 242، 313، 317)، و از جمله روایاتی در رد فراز تشبیهی روایت مورد بحث دارند (همان، ص114، 116، 176) پس چگونه در اینجا عقیدهای خلاف روایات خودشان و خلاف روایات متواتر و حکم عقل و قرآن را به امام نسبت دادهاند؟
اما عجیبتر اینکه غالیان در روش مضطرب خود، تشبیهیترین مضامین را نیز به زراره نسبت دادهاند (حقائق اسرار، 2016، ص37). این اضطرابها نتیجه رویکردهای متهافت غالیان و اغراض گوناگون آنان است.
@gholow
⚠️بررسی روایات موهم اهانت زراره به امام ع (2)
برخی از کتب سنیان معاصر (نمونه: رسائل السنة والشيعة لرشيد رضا، ج1، ص59؛ أصول مذهب الشيعة الإمامية للقفاری، ج1، ص380؛ لله ثم للتاريخ، ص27) و نیز کانالهای غلوگرا برای طعن بر زراره، به این روایت استناد کردهاند:
يوسف: قال حدثني علي بن أحمد بن بقاح، عن عمه، عن زرارة، قال: سالتُ أبا عَبدِ الله ع عَنِ التَّشَهُّدِ فَقالَ أشهَدُ أَن لا إِلَهَ إِلّا اللَّهُ وَحدَهُ لا شَريكَ لَهُ وَ أَشهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً عَبدُهُ وَ رَسولُهُ، قُلتُ التحيّات و الصلوات قالَ التَّحياتُ وَ الصَّلَواتُ، فَلَمّا خَرَجتُ قُلتُ إِن لَقيتُهُ لاسأَلَنَّهُ غَداً، فَسالتُهُ مِنَ الغَدِ عَنِ التَّشَهُّدِ فَقالَ كَمِثلِ ذَلِكَ، قُلتُ التحيّات و الصلوات قالَ التَّحياتُ وَ الصَّلَواتُ، قُلتُ أَلقاهُ بَعدَ يَومٍ لاسألَنَّهُ غَداً، فَسالتُهُ عَنِ التَّشَهُّدِ فَقالَ كَمِثلِهِ، قُلتُ التحيّات و الصلوات قالَ التَّحياتُ وَ الصَّلَواتُ، فَلَمّا خَرَجتُ ضَرَطتُ في لِحيَتِهِ وَ قُلتُ لا يُفلِحُ أبَداً (رجال الكشي، ص159).
🔸بررسی سندی:
کشی در کتاب معرفة الرجال صرفاً در مقام نقل روایات مقبولش نبوده است. با آنکه تأملات کشی در ذیل اخبار به طور کامل به دست ما نرسیده (برای نمونه: رجال كشي، ص497. نیز نک: قاموس الرجال، ج1، ص46-47؛ رجال طوسي، ص81) روشن است به ارتباط برخی روایات ذم زراره با غلات توجه داشته است (ص146-147).
یوسف بن سخت بصری از متهمان به غلو و از راویان مستثنی از رجال نوادر الحکمة است. در این سند او از دو مجهول (دو ابن بقاح) که هیچ جا از زراره نقل نمیکنند نقل کرده است.
🔸بررسی محتوایی:
متن روایت ابهام مهمی دارد. ضرط فی اللحیة/ بفم (درآوردن صدای باد... با دهن) اصطلاحی برای پوزخند و استهزا و تهجین است (النهاية في غريب الحديث، ج3، ص84). بنابراین زراره در آخر خبر مطلبی را انکار میکند. برای فهم روایت جا دارد، بخشهای روایت، نسخههای گوناگون و احتمالات مختلف را بررسی کرد:
🔺شهادتین در تشهد
برای ارزیابی روایت، دیگر روایات تشهد و خاصه روایات زراره را بررسی میکنیم. دستکم در پنج روایت دیگر (وسائل الشيعة، ج6، ص396-398) و مجموعه عباراتی از فقهای متقدم (الفقه الرضوی، ص111؛ الأمالي للصدوق، ص643؛ تذکرة الفقهاء، ج3، ص230) تصریح شده شهادتین برای تشهد مجزی است. دو مورد از این روایات از زراره از امام باقر ع است که یکی مشترکاً از زراره و دیگر فقهای اصحاب است:
- ابن محبوب عن يعقوب بن يزيد عن ابن أبي عمير عن عمر بن أذينة عن الفضيل و زرارة و محمد بن مسلم عن أبي جعفر ع قال: إذا فَرَغَ مِنَ الشَّهادَتَينِ فَقَد مَضَت صَلاتُهُ فان كانَ مُستَعجِلًا في أمرٍ يَخافُ أَن يَفوتَهُ فَسَلَّمَ وَ انصَرَفَ أَجزاهُ (تهذيب، ج2، ص317. نیز نک: ص101).
- سعد بن عبد الله عن العباس بن معروف عن علي بن مهزيار عن حماد بن عيسى عن حريز بن عبد الله عن زرارة قال: قُلتُ لِأبي جَعفَرٍ ع ما يُجزِي مِنَ القَولِ فِي التَّشَهُّدِ في... الرَّكعَتَينِ الأَخيرَتَينِ فَقالَ الشَّهادَتان.
البته نباید گمان شود این روایات بهخاطر یاد نکردن از صلات بر رسول الله ص اشکالی دارند. گرچه روایاتی تمام بودن نماز را به صلات (درود) بر رسول الله ص میدانند (وسائل الشيعة، ج6، ص407-408)، شیخ حر توضیح داده: تشهد حقیقتاً همان شهادتین است و این منافاتی با وجوب صلوات ندارد. شاید بهترین بیان در نسبت روایات دسته دوم با روایت دسته اول نیز روایتی معتبر از زراره و ابوبصیر باشد که آن را بهسان زکات فطره برای روزه میداند (الفقيه، ج2، ص183).
بنابراین، روایات معتبر و صحیح زرارة دربارۀ تشهد با بخش اول روایت یوسف بن سخت تناسب دارد. هرچند در دو سند صحیح بالا در کفایت شهادتین، زراره از امام باقر ع نقل میکند، و این با تکرار تردید زراره در دوره امام صادق ع، بنا بر روایت ابن سخت نمیخواند. مگر آنکه گفته شود نسبت روایت ابن سخت به امام صادق ع بهجای امام باقر ع، سهو راویان باشد.
🔺تحیات در تشهد
منظور از «التحیات و الصلوات» در کلام زراره و امام، عباراتی در ثنای خداوند در تشهد است. علاوه بر روایات (تهذیب الأحکام، ج2، ص99-100، 101-102) در کتب فقهی متقدّم هم در میان تعابیر تشهّد آخر آمده: «التحيات لله و الصلوات الطيبات الزاكيات الغاديات الرائحات التامات الناعمات المباركات الصالحات لله ما طاب و زكا و طهر و نما و خلص فلله و ما خبث فلغير الله» (فقه رضوی، ص108. مشابه آن: الفقیه، ج1، ص319؛ المقنع، ص95؛ المقنعة، ص113؛ جمل العلم والعمل، ص62؛ الکافي في الفقه، ص124؛ الخلاف، ج1، ص368؛ النهایة، ص84؛ المهذب لابن براج، ج1، ص94؛ غنیة النزوع لابن زهرة، ج1، ص84)...
@gholow
… با وجود اختلافات عامه در عبارات تحیات پیش از شهادتین، برخیشان آن را واجب دانستهاند (فتح الباري لابن حجر، ج2، ص315-317)، ولی در روایات امامی این تحیات واجب نیست، و گفتن الحمدلله کافی است؛ از جمله در روایات بکر بن حبیب تأکید شده اگر همسو با گمان عامه، تشهد تحیات و اذکار واجب خاصی میداشت، مردم هلاک شده بودند (وسائل الشيعة، ج6، ص399). در روایتی، محمد بن مسلم با همان سیاق روایت ابن سخت از زراره، از تحیات نیز میپرسد که امام آن را لطف میداند (همان، ص397؛ تهذیب، ج2، ص101-102).
بنابراین در سؤال زراره و تکرار پاسخ مجمل امام چند وجه متصور است:
1- شاید زراره گمان میکرده این بخش لازم است، و امام به خاطر تقیه یا امری دیگر او را شایسته ذکر این بخش ندانسته است.
2- شاید زراره انتظار داشته امام تحریرهای مفصل تحیات را به او بیاموزند، ولی امام ع هربار با اشاره مجمل، تنها آن را تجویز کردهاند.
🔺فراز آخر روایت
این فراز چند نسخه دارد:
1- نسخه «لحیتی»
قابل توجه است که در چند منبع عبارت به صورت «ضرطت فی لحیتی» آمده (تنقيح المقال رحلي، ج1، ص444؛ قاموس الرجال، ج4، ص434؛ معجم رجال الحديث، ج8، ص245) و در برخی نسخ کهن کشی و چند منبع نیز جمله آخر «لا تفلح ابداً» آمده است (نسخه2636 مرعشی از قرن6، برگ81؛ منهج المقال، ج5، ص228؛ بهجة الآمال، ج4، ص187؛ معجم، همانجا). با این حال برخی از همین منابع روایت را فاسد و دروغ دانستهاند (التحرير الطاووسي، ص128؛ معجم؛ منهج، همانجا).
با مراجعه به دیگر منابع میبینیم کاربرد این اصطلاح به همین صورت متکلم «ضرطت فی لحیتی» و برای ملامت و تهجین خود بسیار رایج است (نمونه: تاریخ طبری، ج7، ص502؛ البصائر والذخائر، ج4، ص48؛ تاریخ دمشق، ج65، ص334). هرچند برای تهجین دیگران نیز فراوان به کار میرود (نمونه: الكامل في التاريخ ت تدمري، ج6، ص774؛ معجم الأدباء، ج5، ص2335؛ الوافي بالوفیات، ج4، ص388؛ أعلام المغرب والأندلس، ص172).
نزدیکترین شاهد شاید روایتی از عبدالله بن مصعب زبیری باشد که میگوید در جمعی از اصحاب در مسجد النبی ص پس از غور فراوان در بحث از زنان سخن در خوری نگفتند، ولی پس از سکوتشان امام با عباراتی مختصر کلامی نیکو فرمود. زبیری در اینجا میگوید: «فأخذتُ بلِحيَتِي أريدُ أن أضرِطَ فيها لكثرةِ خَوضِنا لِما لَم نَقُم فيه عَلَى شَيءٍ و لجَمعِه الكلام» و خود را به خاطر این خوض نابهجا و بیثمر ملامت میکند ولی امام او را نهی میکنند (الکافي، ج5، ص322).
فیض کاشانی، شعرانی و غفاری این عبارت را بیادبی یا وقاحت دانستهاند (پاورقی دارالحديث بر کافی، ج10، ص567)، ولی محقق شوشتری همچون مواضع بسیار دیگر، برداشت متأخران را اصلاح کرده است. شوشتری میگوید عبارت زبیری [هرچند با تعابیری نامناسب] بیشتر مدح اورا میرساند که صحبتهای مفصل خود را دربرابر عبارت موجز امام، ناچیز و بیارزش دانسته است (قاموس الرجال، ج6، ص620).
در همین حد کافی است تا استناد عامه و غالیان برای طعن زراره و البته تکذیب روایت از سوی امامیه بر اساس این نسخه از روایت ابن سخت مخدوش شود؛ زیرا در آن زراره نه بر امام که بر خود طعن زده است و جمله آخر نیز «لا تفلح ابداً» خطاب به خودش است، و یا اگر به صورت غایب باشد، بهسان نظر میرداماد، کلام درباره صاحبان دیدگاه اشتباه بوده است (تعليقات مير داماد بر رجال الكشي، ج1، ص380). ولی برای تحقیق بیشتر، وجوه احتمالی ملامت زراره نسبت به خودش در این نسخه ذکر میشود:
1- شاید بر خود طعن زده که چرا تا به حال گمان وجوب این تحیات را داشته است.
2- شاید گمان کرده امام او را شایسته پاسخ کامل یا بدون تقیه ندیدهاند. (درحالیکه امام با پاسخ مجمل خواسته بودند با نقل کمتر این عبارات، گمانه وجوب تحیات نزد زراره و مراجعانش تضعیف شود.)
2- نسخه لحیته
بنا بر آنچه از کلام میرداماد گذاشت، حتی نسخه «ضرطتُ في لحيته و قلتُ لا يفلح أبداً» ظرفیت آن را دارد که کلام در بستر خودش، ناظر به غیر امام باشد، و همان معانی را برساند که با دیگر روایات زراره قابل جمع است.
با این حال، اگر اصرار شود که آخر خبر ناظر به امام است، موجب میشود زراره در حالی کلام امام را منکر دانسته که امام در همین روایت بخش تحیات را رد نمیکنند، بلکه سه بار تکرار و تأیید میکنند. گو اینکه شاید در خبر ادعا شده زراره تحیات و صلوات را جزء ضروری و شرط اجزای تشهد و نه تکمله شهادتین میدانسته است. این آشکارا در تعارض با روایات معتبرتر و متقدمتر زراره و دیگر روایات امامیه در تشهد است.
در این فرض، بخش آخر که به روایت مجاهیل است، نادرست و احتمالاً نتیجه جعل و تحریف است. خاصه در روایت یوسف، زراره پس از سه روز پیگیری جواب، با آن سخن تند از امام میبُرَد. این با واقعیت جایگاه زراره بهعنوان فقیه شیعه و پیرو امام تا آخر عمر ناهمخوان است.
@Gholow